گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۴: خط ۷۴:
<span id='link33'><span>
<span id='link33'><span>


==توضيح اينكه فقر و نياز منحصر در انسان و غنا و بى نيازى منحصر در خداى تعالىاست انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد ==
==توضيح آیه: «انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد» ==
توضيح اينكه : سياق ، به اين نكته اشعار دارد كه اعمال تكذيب كنندگان رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) كاشف از اين است كه خيال كرده اند مى توانند با پرستش بت ها از بندگى خدا بى نياز شوند، در نتيجه اگر خدا ايشان را به پرستش خود دعوت مى كند، لابد احتياج به عبادت ايشان دارد، پس در اين قضيه از يك طرف بى نيازى است ، و از طرف ديگر فقر و احتياج ، به همان مقدار كه آنان از بى نيازى بهره مند هستند، خدا به همان مقدار فقير و محت اج ايشان است (تعالى اللّه عن ذلك ).
توضيح اين كه: سياق، به اين نكته اشعار دارد كه اعمال تكذيب كنندگان رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) كاشف از اين است كه خيال كرده اند مى توانند با پرستش بت ها از بندگى خدا بى نياز شوند، در نتيجه اگر خدا ايشان را به پرستش خود دعوت مى كند، لابد احتياج به عبادت ايشان دارد، پس در اين قضيه از يك طرف بى نيازى است، و از طرف ديگر فقر و احتياج، به همان مقدار كه آنان از بى نيازى بهره مند هستند، خدا به همان مقدار فقير و محتاج ايشان است (تعالى اللّه عن ذلك).
لذا خداى سبحان در رد توهم آنان فرمود: ((يا ايها النّاس انتم الفقراء الى اللّه و اللّه هو الغنى (( و در اين جمله فقر را منحصر در ايشان ، و بى نيازى را منحصر در خود كرد، پس تمامى انحاى فقر، در مردم ، وتمامى انحاى بى نيازى ، در خداى سبحان است ، و چون فقر و غنى عبارت از فقدان و وجدان است ، و اين دو، دو صفت متقابل يكديگرند، ممكن نيست موضوعى از هر دو خالى باشد، هر چيزى كه تصور شود، يا فقير است ، و يا غنى ، و لازمه انحصار فقر در انسان ، و انحصار غنى در خدا انحصارى ديگر است و آن عبارت از اين است كه : انسان ها منحصر در فقر باشند، و خدا منحصر در غنى ، پس انسان ها غير از فقر ندارند، و خدا غير از غنى ندارد.
 
پس خداى سبحان غنىّ بالذات است ، او مى تواند همه انسان ها را از بين ببرد، چون از آنان بى نياز است ، و آنان بالذات فقيرند، و نمى توانند به چيزى غير از خدا، از خدا بى نياز شوند.
لذا خداى سبحان در رد توهم آنان فرمود: «يا ايها النّاس انتم الفقراء الى اللّه و اللّه هو الغنى»، و در اين جمله فقر را منحصر در ايشان، و بى نيازى را منحصر در خود كرد، پس تمامى انحاى فقر، در مردم، وتمامى انحاى بى نيازى، در خداى سبحان است، و چون فقر و غنى عبارت از فقدان و وجدان است، و اين دو، دو صفت متقابل يكديگرند، ممكن نيست موضوعى از هر دو خالى باشد، هر چيزى كه تصور شود، يا فقير است، و يا غنى، و لازمه انحصار فقر در انسان ، و انحصار غنى در خدا انحصارى ديگر است و آن عبارت از اين است كه: انسان ها منحصر در فقر باشند، و خدا منحصر در غنى، پس انسان ها غير از فقر ندارند، و خدا غير از غنى ندارد.
و ملاك در غناى خدا از خلق ، و فقر خلق به خداى تعالى ، اين است كه : خدا خالق و مدبر امور ايشان است . و آوردن لفظ جلاله ((اللّه (( اشاره به فقر خلق و غناى خدا دارد. و آوردن جمله ((اگر بخواهد شما را از بين مى برد، و خلقى جديد مى آورد(( اشاره به خلقت و تدبير او دارد، و همچنين آوردن كلمه ((الحميد(( براى اين است كه او در فعل خودش كه همان خلقت و تدبر با شد، محمود و ستايش شده است .
 
در نتيجه برگشت معناى كلام به نظير اين مى شود كه بگوييم : هان اى انسانها! شما بدان جهت كه مخلوق و مدبر خداييد، فقراء و محتاجان به او هستيد، در شما همه گونه فقر و احتياج هست ، و خدا بدان جهت كه خالق و مدبر است ، غنى است و غير از او كسى غنى نيست .
پس خداى سبحان غنىّ بالذات است، او مى تواند همه انسان ها را از بين ببرد، چون از آنان بى نياز است، و آنان بالذات فقيرند، و نمى توانند به چيزى غير از خدا، از خدا بى نياز شوند.
 
و ملاك در غناى خدا از خلق، و فقر خلق به خداى تعالى، اين است كه: خدا خالق و مدبر امور ايشان است. و آوردن لفظ جلاله «اللّه» اشاره به فقر خلق و غناى خدا دارد. و آوردن جمله «اگر بخواهد شما را از بين مى برد، و خلقى جديد مى آورد»، اشاره به خلقت و تدبير او دارد، و همچنين آوردن كلمه «الحميد» براى اين است كه او در فعل خودش كه همان خلقت و تدبر با شد، محمود و ستايش شده است.
در نتيجه برگشت معناى كلام به نظير اين مى شود كه بگوييم: هان اى انسان ها! شما بدان جهت كه مخلوق و مدبر خداييد، فقراء و محتاجان به او هستيد، در شما همه گونه فقر و احتياج هست، و خدا بدان جهت كه خالق و مدبر است، غنى است و غير از او كسى غنى نيست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۶ </center>
بنابراين ديگر جاى آن باقى نمى ماند، كه كسى اشكال كند كه : ((چرا در اين آيه فقر را منحصر در مردم كرد - حال چه اينكه منظور از مردم عموم مردم باشد، يا خصوص مشركين ، كه آيات خدا را تكذيب مى كنند - با اينكه غير از مردم نيز همه فقيرند، و تمامى موجودات محتاج خدايند.(( زيرا وقتى براى فقر مردم علتى آورد كه اين علت (مخلوق بودن ، و مدبر بودن ) در تمامى موجودات وجود داشت ، خود باعث مى شود كه حكم هم عموميت داشته باشد.
بنابراين ديگر جاى آن باقى نمى ماند، كه كسى اشكال كند كه: «چرا در اين آيه فقر را منحصر در مردم كرد - حال چه اين كه منظور از مردم عموم مردم باشد، يا خصوص مشركين، كه آيات خدا را تكذيب مى كنند - با اين كه غير از مردم نيز همه فقيرند، و تمامى موجودات محتاج خدايند». زيرا وقتى براى فقر مردم علتى آورد كه اين علت (مخلوق بودن، و مدبر بودن) در تمامى موجودات وجود داشت، خود باعث مى شود كه حكم هم عموميت داشته باشد.
پس گويا فرموده : شما مخلوقات ، فقير و محتاج به خالق و مدبر امر خود هستيد، و خالق و مدبر شما غنى و حميد است .
 
پس گويا فرموده: شما مخلوقات، فقير و محتاج به خالق و مدبر امر خود هستيد، و خالق و مدبر شما غنى و حميد است.
<span id='link34'><span>
<span id='link34'><span>
==پاسخ به اين اشكال كه چرا فقر در آيه منحصر به مردم شده است : ==
==پاسخ به اين اشكال كه چرا فقر در آيه منحصر به مردم شده است : ==
بعضى از مفسرين از اشكال بالا كه چرا فقر را منحصر در مردم كرد، با اينكه تمامى موجودات فقيرند، جوابهايى داده اند كه : اينك بعضى از آنها از نظر خواننده مى گذرد:
بعضى از مفسرين از اشكال بالا كه چرا فقر را منحصر در مردم كرد، با اينكه تمامى موجودات فقيرند، جوابهايى داده اند كه : اينك بعضى از آنها از نظر خواننده مى گذرد:
۱۶٬۲۶۹

ویرایش