روایت:الکافی جلد ۲ ش ۲۰۰۷
آدرس: الكافي، جلد ۲، كِتَابُ الدُّعَاء
علي بن ابي حمزه عن بعض اصحابه عن ابي عبد الله ع :
الکافی جلد ۲ ش ۲۰۰۶ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۲۰۰۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۳۷۳
از امام صادق (ع) كه مردى نزد امير المؤمنين (ع) آمد و گفت: يا امير المؤمنين! من مالى دارم كه ارث بردهام و يك درهمش را (مثلا يك ريال) در طاعت خدا عز و جل صرف نكردم سپس مالى هم خود به دست آوردم و يك درهمش را در راه طاعت خدا عز و جل خرج نكردم، به من دعائى بياموز كه جايگزين شود آنچه را از دستم رفته و به وسيله آن هر چه را كردم و مىكنم آمرزيده شود، فرمود: بگو: گفت: چه بگويم يا امير المؤمنين؟ فرمود: بگو: آنچه را من مىگويم: «اى نور من در هر تاريكى و اى وسيله آرامشم در هر هراس و اى اميدم در هر گرفتارى و اى مورد اعتمادم در هر سختى و اى راه نمايم در هر گمراهى، توئى رهنمائى رهنمايان قطع شود، زيرا رهنمائى تو قطع نمىشود و گمراه نشود كسى كه تواش رهنمائى، تو به من نعمت دادى و شايان و فراوانش كردى و تو به من روزى دادى و بسيارش كردى و به من خوراك دادى، خوراك خوب دادى و به من عطا دادى، عطاى كامل دادى بىآنكه من سزاوار آن باشم در برابر كارى كه كردم ولى تو آن را بىسابقه آغاز نمودى براى كرم وجود خودت و به وسيله كرم تو بر نافرمانيهاى تو نيروى گرفتم و به وسيله روزى تو بر كارى كه مايه خشم تو است نيرومند شدم و عمرم را در آنچه تو دوست ندارى گذاراندم و فانى كردم و دليرى من بر تو و ارتكاب آنچه تو بر من غدقن كرده بودى و ورود در آنچه تو بر من حرام كردى تو را باز نداشت از اينكه باز هم فضل خود را به من عطا كنى و بردبارى تو در باره من و باز گرد فضل تو بر من مرا باز نداشت از اينكه به نافرمانيهاى تو باز گردم، پس تو بسيار باز گرد به فضلى و من بسيار باز گرد به گناهان، اى كريمتر كسى كه در برابرش به گناه اقرار كنم و عزيزترين كسى كه به زبونى در برابرش خضوع شود، براى كرمت به گناهم اقرار كردم و به خاطر عزتت به زبونى خضوع نمودم، پس تو با من چه خواهى كرد در مقام كرمت و اقرار من به گناهم و از نظر عزتت و خضوع من به زبونيم، آن را به من عمل كن كه شايسته تو است و با من مكن آنچه را شايسته من است».
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۳۹۲
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: مردى خدمت امير المؤمنين عليه السّلام آمد عرضكرد: اى امير مؤمنان من مالى بارث بردهام (و دارا شدهام) و درهمى از آن را در راه اطاعت خداى عز و جل انفاق نكردم، سپس مالى از راه كسب با آن بدست آوردم و از آن نيز درهمى در اطاعت خداوند صرف ننمودم پس دعائى بمن بياموز كه جاى آنچه را از دستم رفته بگيرد، و كارهاى گذشتهام را و يا آنچه پس از اين ميكنم بيامرزد؟ فرمود: بگو، عرضكرد: چه بگويم اى امير مؤمنان، فرمود: بگو چنان كه من ميگويم (سپس دعائى تعليمش فرمود كه ترجمهاش چنين است:) «اى نور من در هر تاريكى و اى وسيله انس من در هر وحشت و هراس، و اى اميد من در هر اندوه، و اى معتمد من در هر سختى، و اى راهنمايم در هر گمراهى، توئى راهنماى من آنگاه كه راهنمائى راهنمايان پايان پذيرد زيرا راهنمائى تو بريده نشود و هر كه را تو راهنمائى كنى گمراه نگردد، بمن نعمت دادى و فراوان دادى، و روزى دادى و وافر دادى، و غذا دادى پس نيكو غذائى دادى، و عطا كردى و كامل دادى بىآنكه من سزاوار آن باشم بواسطه كارى كه از من سرزده باشد، ولى تو بدان آغاز كردى بخاطر كردم وجود خودت، و من بكمك كردم تو بر نافرمانيت نيرو گرفتم، و بكمك روزيت بر خشمگين كردن تو نيرومند شدم، و عمرم را در آنچه تو دوست ندارى تباه كردم، و بىپروائى من بر تو و ارتكاب آنچه غدقن كرده بودى و ورود من در آنچه بر من حرام كرده بودى جلوگير تو نشد از اينكه بفضل خود بازهم بمن عطا كنى، و بردباريت و بازگشتت بفضل بر من جلوگير من نشد كه در نافرمانيت بازگشت نكنم، پس تو بسيار بازگشتكننده بفضل هستى و من بسيار بازگرد به گناهان، پس اى كريمتر كسى كه در برابرش بگناه اعتراف كنم و اى عزيزترين كسى كه بذلت در برابرش فروتنى شود، بخاطر كرم تو است كه من اعتراف بگناه خود كنم، و بخاطر عزت تو است كه بخوارى فروتنى كنم، پس تو در مقام كرم خود و اقرار من بگناهم با من چه خواهى كرد، و در مقام عزتت با فروتنى من بخوارى (با من چه خواهى كرد) با من كن آنچه تو شايسته آنى، و با من مكن آنچه را من بدان سزاوارم».
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۵۹۱
على بن ابى حمزه، از بعضى از اصحاب خويش، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه: «مردى به خدمت اميرالمؤمنين- صلوات اللَّه عليه- آمد و عرض كرد كه: يا اميرالمؤمنين! مرا مالى بود كه آن را به ميراث يافته بودم، و يك درهم از آن را در طاعت خداى- تعالى- خرج نكردم. بعد از آن، مالى را كسب كردم، و يك درهم از آن را در طاعت خداى- تعالى- صرف نكردم. پس دعايى به من تعليم فرما كه آنچه رفته، بر من جانشين شود، و آنچه كردهام، از برايم آمرزيده شود، يا كارى كه من آن را به جا آورم. حضرت فرمود: بگو. عرض كرد كه: يا اميرالمؤمنين! چه چيز بگويم؟ فرمود: بگو، چنان كه من مىگويم: يَا نُورِي فِي كُلِّ ظُلْمَةٍ ... وَلَا تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ؛ اى روشنيم در هر تاريكى! و اى انيس من در هر وحشت! و اى اميد من در هر اندوه! و اى معتمد من در هر سختى! و اى رهنماى من در گمراهى! تو رهنماى منى، چون بريده شود رهنمايى راهنمايان، كه به درستى كه رهنمايى تو بريده نمىشود، و گمراه نمىشود كسى كه هدايت كردهاى. انعام كردى بر من، پس تمام گردانيدى، و روزى دادى مرا، پس بسيار كردى، و پروريدى و طعام دادى مرا، پس نيكو كردى پرورش و خوردنى و آشاميدنى مرا، و بخشيدى به من و بخشش را تمام كردى، بدون سزاوارى از براى آن مىكنى با من، وليكن آغاز كردن از تو [است] به جهت كرمت و بخششت، پس نيرومند شدم به كرم تو بر نافرمانىهاى تو، و نيرومند شدم به روزى تو بر خشم تو، و نابود گردانيدم عمر خود را در آنچه حرمت نمىدارى؛ پس باز نداشت تو را دليرى من بر تو، و مرتكب شدنم آنچه را كه باز داشتهاى مرا از آن، و در آمدنم در آنچه حرام ساختهاى بر من، از آنكه برگردى بر من به فضل خود، و باز نداشت مرا بردبارى تو از من، و برگشتنت بر من به فضل تو، از آنكه برگردم در نافرمانىهاى تو، پس تويى به غايت برگردنده به فضل، و منم به غايت برگردنده به نافرمانىها؛ پس اى كريمتر كسى كه اقرار شده از برايش به گناه! و اى عزيزتر كسى كه فروتنى كرده از برايش به گناه! به جهت كرم تو اقرار كردم به گناه خود، و به جهت عزّت تو فروتنى نمودم به خوارى خود، پس تو چه خواهى كرد با من در كرمت، و اقرار من به گناه من، و عزّت تو، و فروتنى من به خوارى من. بكن با من، آنچه تو سزاوار آنى، و مكن با من، آنچه من سزاوار آنم».