روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۳۰۳
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
الحسين بن محمد عن معلي بن محمد عن علي بن اسباط قال :
الکافی جلد ۱ ش ۱۳۰۲ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۱۳۰۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۴۵۱
از على بن اسباط، گويد: آن حضرت (امام جواد" ع") بيرون آمد و من از سر تا پايش را نگاه كردم تا اندام او را براى هم مذهبان مصرى خودمان وصف كنم، در اين ميان بودم كه نشست و فرمود: اى على، به راستى، خدا در امامت همان حجتى را اقامه كرده است كه در نبوت اقامه كرده و فرموده است (۱۳ سوره مريم): «و حكم نبوت را در كودكى بدو عطا كرديم» و فرموده: (۱۵ سوره احقاف): «و چون به نيرومندى رسيد و چهل ساله شد» روا باشد كه حكم را به كودكى عطا كند و روا باشد كه به او داده شود در سن چهل سالگى
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۴۱۶
على بن اسباط گويد: امام جواد عليه السلام بطرف من مىآمد و من بسر و پاى آن حضرت مينگريستم تا اندامش را براى رفقاى خود در مصر وصف كنم، من در اين فكر بودم كه آن حضرت بنشست و فرمود: اى على! همانا خدا در باره امامت حجت آورده، چنان كه در باره نبوت حجت آورده و فرموده: «در كودكى باو حكمت [داورى] داديم- ۱۳ سوره ۱۹-» و باز فرموده: «چون بنيرومندى رسيد» «و چهل ساله شد» پس رواست كه در كودكى بامام حكمت [داورى] داده شود چنان كه رواست در سن چهل سالگى باو عطا شود (بحديث ۹۹۲ رجوع شود).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۶۹۳
حسين بن محمد، از معلّى بن محمد، از على بن اسباط روايت كرده است كه گفت: امام محمد تقى عليه السلام بر من بيرون آمد، پس به سر و پاىهاى او نظر كردم تا قامت او را براى اصحاب خويش در مصر وصف كنم «۱» (تا آخر آنچه در باب حالات ائمّه عليهم السلام در سنّ __________________________________________________
(۱). و در بين آنكه من همچنين نگران بودم، نشست و فرمود كه: «اى على، به درستى كه خدا در باب امامت، حجتآورده، به مثل آنچه در باب نبوت به آن حجت آورده، و فرموده كه: «حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً» (احقاف، ۱۵). و ترجمه آيه چنين است: «چون حضرت موسى به غايت قوت و كمال خويش كه چهل سالگى است رسيد (چنانچه از ابن عباس و مجاهد و قتاده نيز مروى است)، و راست شد قد او (يا عقلش به نهايت نَشوْ و نما رسيد)، داديم او را پيغمبرى و دانش در دين». آنكه گاهى جائز است كه به پيغمبر، پيغمبرى عطا شود و او كودك باشد، و جائز است كه به او عطا شود و او در سن چهل سالگى باشد».
مذكور شد با زيادتى بعضى از عبارات در صدر حديث و بحثى كه در نظم آيه به طورى كه در روايت مذكور است).