روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۲۹۴
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
علي بن ابراهيم عن ابيه عن بعض اصحابه عن ابي الحسن الرضا ع :
الکافی جلد ۱ ش ۱۲۹۳ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۱۲۹۵ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۴۲۷
از يكى از اصحابش از امام رضا (ع) كه آن حضرت در سالى كه هارون به قصد حج رفته بود از مدينه براى انجام حج بيرون شد و چون به كوهى رسيد كه در سمت چپ راه است نسبت به كسى كه به سوى مكه مىرود و آن را فارغ (قارع خ ل) مىخوانند، نگاهى به آن انداخت و فرمود: آن كسى كه در فارع ساختمان مىسازد و آن را به دست خود ويران مىكند تيكه تيكه خواهد شد. ما معنى اين سخن امام را نفهميديم و چون امام از آنجا رفت هارون آمد و در همان موضع منزل گرفت، جعفر بن يحيى بدان كوه بر آمد و فرمان داد نشيمنگاهى براى او در آنجا بسازند و چون جعفر از مكه برگشت بر آن بالا رفت و فرمان داد تا آن را ويران كردند و چون به عراق برگشت تيكه تيكه شد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۴۰۶
يكى از اصحاب گويد: سالى كه هارون حج گزارد، امام رضا عليه السلام از مدينه بقصد حج بيرون شد، تا بكوهى رسيد كه دست چپ راهست وقتى بجانب مكه روى، و بآن كوه فارع ميگفتند: حضرت رضا عليه السلام نگاهى بكوه كرد و فرمود: «ساختمانكننده و خرابكننده روى فارع قطعه قطعه شود»، ما معنى اين سخن را نفهميديم، چون حضرت از آنجا پشت كرد، و هارون رسيد، در آنجا بار انداخت جعفر بن يحيى (بر مكى كه در دربار هارون دولت و شوكت بزرگى داشت) بالاى آن كوه رفت و دستور داد براى او در آنجا مجلسى بسازند، چون از مكه بازگشت بالاى آن كوه رفت و دستور داد خرابش كنند، و چون بعراق بازگشت (بامر هارون) قطعه قطعه شد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۶۷۵
على بن ابراهيم، از پدرش، از بعضى از اصحاب خويش، از ابوالحسن حضرت امام رضا عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت از مدينه بيرون آمد در سالى كه هارون در آن سال حجّ كرد، و آن حضرت اراده حجّ داشت، پس به كوهى رسيد كه در جانب چپ راه واقع است، در حالى كه تو به سوى مكّه مىروى و آن كوه را فارع مىگويند. پس حضرت امام رضا عليه السلام به سوى آن كوه نظر كرد و فرمود كه: «آنكه در فارع عمارت مىسازد و آن را خراب مىكند، عضو عضوش از هم جدا مىشود و او را پاره پاره مىكنند». و ما معنى اين سخن را ندانستيم و نفهميديم كه مقصود حضرت چه چيز است؟ و چون حضرت پشت كرد، هارون الرّشيد رسيد و در آن موضع فرود آمد و جعفر، پسر يحيى برمكى، بر آن كوه بالا رفت و امر كرد كه در آنجا مجلسى از برايش بسازند، و چون از مكّه برگشت، به سوى آن بالا رفت و امر كرد كه آن مجلس را خراب كنند، و در آن هنگام كه به سوى عراق برگشت، او را پاره پاره كردند.