النمل ٣

از الکتاب
کپی متن آیه
الَّذِينَ‌ يُقِيمُونَ‌ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ‌ الزَّکَاةَ وَ هُمْ‌ بِالْآخِرَةِ هُمْ‌ يُوقِنُونَ‌

ترجمه

همان کسانی که نماز را برپا می‌دارند، و زکات را ادا می‌کنند، و آنان به آخرت یقین دارند.

همانان كه نماز برپا مى‌دارند و زكات مى‌دهند و ايشان به آخرت يقين دارند
همانان كه نماز برپا مى‌دارند و زكات مى‌دهند و خود به آخرت يقين دارند.
آنان که نماز به پا می‌دارند و زکات می‌دهند و کاملا به عالم آخرت یقین دارند.
همانان که نماز برپا می دارند و زکات می پردازند، و قاطعانه به آخرت یقین دارند؛
آنان كه نماز مى‌گزارند و زكات مى‌دهند و به روز قيامت يقين دارند.
کسانی که نماز را برپا می‌دارند و زکات را می‌پردازند و به آخرت ایقان دارند
آنان كه نماز برپا مى‌دارند و زكات مى‌دهند و جهان پسين را بى‌گمان باور دارند.
آن کسانی که نماز را چنان که باید می‌خوانند، و زکات را می‌پردازند، و قاطعانه آنان به آخرت ایمان دارند.
کسانی که نماز را بر پا می‌دارند و زکات را می‌دهند و آنان، (هم)آنان به آخرت یقین می‌آورند.
آنان که بپا می‌دارند نماز را و می‌دهند زکات را و ایشانند به آخرت یقین دارندگان‌

Those who observe the prayers, and give charity regularly, and are certain of the Hereafter.
ترتیل:
ترجمه:
النمل ٢ آیه ٣ النمل ٤
سوره : سوره النمل
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الَّذِینَ یُقِیمُونَ ...»: (نگا: بقره / و .


تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


هُدىً وَ بُشْرى‌ لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3»

كه (وسيله‌ى) هدايت و بشارت براى اهل ايمان است. كسانى كه نماز بر پامى‌دارند و زكات مى‌پردازند و تنها ايشانند كه به آخرت يقين دارند.

نکته ها

زكات دو معنا دارد: يكى معناى خاص كه زكات معروف است و ديگرى معناى عام كه كمك به نيازمندان به هر نحو است. در اين آيه مراد معناى دوّم زكات است، زيرا اين سوره در مكّه نازل شده و دستور زكات رسمى در مدينه صادر شده است. «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»

كلمه‌ى‌ «مُبِينٍ» از «ابانة»، هم به معناى «روشن» به كار مى‌رود كه به اصطلاح فعل لازم است و هم به معناى «روشنگر» كه فعل متعدّى است.

پیام ها

1- يكى از سنّت‌هاى الهى اين است كه وحى را با برترى و مقامى كه دارد در دسترس انسان قرار دهد. «تِلْكَ»

2- دايره‌ى ارشاد از طريق گفتن و شنيدن، گسترده‌تر از نوشتن و خواندن است.

(كلمه‌ى قرآن قبل از كتاب آمده است) «الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ»

3- حركت انبيا فرهنگى و با قرائت و كتابت همراه است. «آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ»

جلد 6 - صفحه 389

4- قرآن، كتابى بس بزرگ است. ( «كِتابٍ»، بدون «الف و لام» و همراه با تنوين نشانه‌ى عظمت است)

5- قرآن براى مردم قابل درك است. «كِتابٍ مُبِينٍ»

6- ارشاد و تبليغ، بايد با محتواى روشن و شيوه‌اى صريح و قاطع همراه باشد.

«تِلْكَ‌- مُبِينٍ»

7- هدايت، درجات و مراحلى دارد: هدايت ابتدايى: «هُدىً لِلنَّاسِ»* هدايت تكميلى: هُدىً‌ ... لِلْمُؤْمِنِينَ‌

8- از امتيازات قرآن، مكتوب بودن: «كِتابٍ» روشن و روشنگر بودن: «مُبِينٍ» هدايت كردن: «هُدىً» و بشارت دادن است. «بُشْرى‌»

9- رسالت اصلى قرآن، هدايت و بشارت است و توجّه قرآن به علوم و مسائل ديگر جنبى است. «هُدىً وَ بُشْرى‌»

10- ايمان، كليد هدايت و نجات است. «هُدىً وَ بُشْرى‌ لِلْمُؤْمِنِينَ»

11- در هدايت شدن، قابليّت شرط اصلى است. «لِلْمُؤْمِنِينَ»

12- براى ترويج خوبى‌ها، از خوبان تجليل كنيم. الَّذِينَ‌ ...

13- در تجليل، محور كردار مردم است، نه نام وعنوان آنها. يُقِيمُونَ‌ ... يُؤْتُونَ‌ ...

14- عمل، نشانه‌ى ايمان است. لِلْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يُقِيمُونَ‌ ...

15- حتّى مؤمنان اهل نماز و زكات براى تداوم كار خود به هدايت الهى نياز دارند. هُدىً‌ ... لِلْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ‌ ... در قيامت نيز انسان به مرحله‌اى از هدايت محتاج است. «يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ» «1»

16- نمازى ارزش دارد كه با شرايط صحّت و كمال انجام گيرد. «يُقِيمُونَ» (معناى‌اقامه‌ى نماز، انجام دادن آن با شرايط است)

17- رابطه با خداوند بر رابطه با مردم مقدّم است. «يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»


«1». يونس، 9.

جلد 6 - صفحه 390

(نماز، قبل از زكات آمده است)

18- چون نماز و رابطه با خدا، زمينه‌ساز ساير كارهاى خير است، نام آن در ابتدا آمده است. «الصَّلاةَ»

19- تداوم عمل، به عمل ارزش مى‌دهد. «يُقِيمُونَ‌- يُؤْتُونَ» (فعل مضارع نشانه‌ى استمرار و تدوام است)

20- يكى از امتيازات اسلام اين است كه مسايل الهى و مردمى، معنوى و مادّى، اين جهانى و آن جهانى را در كنار هم قرار داده است. «الصَّلاةَ- الزَّكاةَ»

21- در تبليغ، اوّل كارهايى را مطرح كنيد كه براى مردم خرج ندارد. (اوّل نماز، بعد زكات) «الصَّلاةَ- الزَّكاةَ»

22- مؤمن در برابر مسايل اجتماعى و نياز محرومان و گرسنگان، احساس مسئوليّت مى‌كند. «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»

23- هركجا حسّاسيّت لازم است، كلام را تكرار كنيد. (نماز وزكات با يك كلمه‌ «الَّذِينَ» آمده، ولى يقين به معاد با دو بار كلمه‌ى‌ «هُمْ» بكار رفته است.)

24- نماز و زكاتى ارزش دارد كه با ايمان به معاد همراه باشد. «وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ»

25- اهل يقين، تنها گروه خاصّى هستند. «هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» تكرار كلمه‌ى‌ «هُمْ» نشانه‌ى اين است كه اين گروه، گروه خاصّى هستند.

26- مؤمنين برنده هستند؛ با نماز خودسازى مى‌كنند و با زكات مشكلات جامعه را حل و با يقين به معاد، آينده‌ى خود را تأمين مى‌كنند. يُقِيمُونَ الصَّلاةَ ...

الزَّكاةَ ... يُوقِنُونَ‌

27- علم، به فراموشى تبديل مى‌شود ولى يقين، با توجّه دائمى همراه است.

«يُوقِنُونَ»

28- گمان و دانستن كافى نيست، باور قلبى و يقين لازم است. «يُوقِنُونَ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 391

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3»

بعد از آن وصف فرمايد مؤمنين را:

الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ: آنانكه بر پاى مى‌دارند نماز را به شرايط و اركان و مداومت بر اقامه آن، وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ: و مى‌دهند زكات اموال خود را به مستحقان،

جلد 10 - صفحه 10

وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ‌: و حال آنكه ايشان به سراى آخرت، ايشان يقين دارند، يعنى به يقين مى‌دانند كه بعث و نشور و بهشت و جهنم و حساب و ميزان خواهد بود.

تنبيه: خداى تعالى در اين آيه شريفه آگاه فرمايد به اينكه قرآن شريف هدايت و بشارت است براى مؤمنين، سپس وصف مؤمنين را فرمايد به اوصاف سه گانه:

اقامه نماز، اتيان زكات، و ايقان به روز آخرت و جزا، و البته يقين چون از صفات قلبيه مى‌باشد آثار و ظهور آن در اعضاء و جوارح هويدا شود و سعادت ابديه را شخص دريابد، چنانكه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: يقين، بنده را مى‌رساند به هر مرتبه بلند و مقام ارجمند «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى‌ لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»

أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى‌ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى‌ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9»

وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‌ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13» وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14»

ترجمه‌

اين آيتهاى قرآن و كتاب بيان كننده است‌

كه راهنما و مژده دهنده است مر اهل ايمانرا

آنانكه بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و ايشان بآخرت يقين ميدارند

همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت زينت داديم براى آنها كارهاشانرا پس آنها در حيرت ميباشند

آنگروه آنانند كه براى آنها است عذاب بدى و آنها در آخرت زيانكارترند

و همانا تو هر آينه القا كرده ميشوى قرآن را از نزد درست كردار دانا

هنگامى كه گفت موسى به اهلش كه همانا من ديدم آتشى را زود باشد كه آورم براى شما از آن خبرى يا كه آورم شعله آتش اخذ شده‌ئى شايد كه شما گرم شويد

پس چون آمد آنرا ندا كرده شد كه پر خير باد


جلد 4 صفحه 138

آنكه در مكان آتش است و آنكه باشد پيرامون آن و منزّه است خداوند پروردگار جهانيان‌

اى موسى همانا او منم خداى تواناى درست كردار

و بيند از عصايت را پس چون ديدش كه حركت ميكند گويا آن مارى است برگرديد به پشت گريزان و بازنگشت اى موسى مترس همانا من نميترسند نزدم فرستادگان‌

مگر آنكه ظلم كرد پس بدل نمود آنرا بخوبى بعد از بدى همانا من آمرزنده مهربانم‌

و داخل كن دستت را در گريبانت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون بدى بانه معجزه بسوى فرعون و قومش همانا آنهايند گروهى متمرّدان‌

پس چون آمد آنها را آيتهاى ما كه بينا كننده است گفتند اين جادوى آشكارى است‌

و انكار كردند آنرا با آنكه يقين داشتند خودشان از راه ستم و جاه طلبى پس بنگر چگونه بود انجام كار فساد كنندگان.

تفسير

در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اماطس پس معناى آن منم طالب سميع ميباشد و تحقيق فواتح السّور بطور كلّى در اول سوره بقره بعمل آمد و زينت دادن خداوند اعمال كفار را براى آنها بآنستكه مشتهيات نفسانيّه آنها را ملايم با طبايعشان قرار داد براى اداره امور مادّى و تقويت نفرمود قوّه عاقله آنانرا تا متوجه بقبح اعمال خود شوند چون بكار نبرده بودند آن قوه را در ادراك معارف حقه و خارج شده بودند از قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مى‌پنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى از قبيل قتل و غارت و اسارت در جنگهاى با مسلمانان از قبيل بدر و غيره دچار ميشوند و در آخرت بخسارت زيادترى از ساير خلق كه فوت ثواب و استحقاق عقاب دائم است و اصل خواهند شد و تكرار كلمه هم براى تأكيد اختصاص اينمعنى بآنها است نه غير آنها و جبرئيل عليه السّلام القاء مينمود قرآن را به پيغمبر اكرم و آنحضرت القاء كرده ميشد بوحى از جانب خداوندى كه احكامش از روى حكمت و كمال دانش است و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تلقّى ميفرمود آنرا چون تلقيه بمعناى القاء نمودن است و تلقّى بمعناى فرا گرفتن و يكى از قضاياى مهمّه كه بوحى الهى بر پيغمبر اكرم القاء شده و حكمت در تكرار آنست چون دلالتش بر وحدت و قدرت و سلطنت مطلقه الهيه واضح و روشن است و مقبوليّت‌


جلد 4 صفحه 139

عامّه دارد و داراى نكات حسّاسى است كه جلب توجه ميكند قصه حضرت موسى عليه السّلام است لذا باز خداوند آنرا تذكر داده ميفرمايد ياد كن وقتى را كه موسى عليه السّلام از مدين مراجعت مينمود با عيال خود دختر حضرت شعيب و عازم مصر بودند و راه را گم كرده در تاريكى و هواى سرد بهمراهان خود فرمود شما باشيد اينجا من از دور احساس شعله آتشى نمودم ميروم شايد در اطراف آن آتش كسانى باشند كه از راه خبر داشته باشند و در مراجعت از آن آتش يا خبرى از راه ميآورم يا اقلا شعله‌ئى از آتش ميگيرم و ميآورم كه شما بآن گرم شويد و بعضى شهاب قبس بطور اضافه قرائت نموده‌اند چون شهاب شعله آتش و قبس بمعناى مقبوس و مأخوذ و نيز بمعناى پاره‌اى از آتش است و اين هر دو وعده بر سبيل اميدوارى بفضل الهى بوده نه بطور يقين و لذا در سوره طه فرموده لعلّى آتيكم منها بقبس او أجد على النّار هدى و چون نزديك بآن شديد درختى سبز و خرّم است كه آتش از آن شعله‌ور شده و بهيچ وجه در درخت و برگهايش مؤثر نيست كه آنرا بسوزاند نارى است مانند نور و نورى است مانند نار لذا تعجّب و توقف نمود ناگاه نداى روح افزايى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت باد آنكس كه در سرزمينى است كه در آن آتش است و كسانيكه در زمينهاى اطراف آنند كه مراد از آنسرزمين وادى ايمن و مراد از زمينهاى اطرافش اراضى شام است يا ندائى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت شد آنكس كه ظاهر نمود قدرت خود را در نارى مانند نور و كسانيكه در اطراف آنند از انبياء عظام و ملائكه رحمت خلاصه آنكه تحيّت و خير مقدم و تبريك ورودى از محبوب حقيقى شنيد و پس از آن براى رفع شبهه تشبيه و تجسّم خداوند تنزيه فرمود خود را از مكان و زمان و عوارض امكان بقول خود و سبحان اللّه رب العالمين و بعدا فرمود همانا آنكس كه با تو سخن گفت منم خداوند قادر تواناى ارجمندى كه ميتواند عصا را اژدها نمايد و تمام افعال و احكامش موافق با حكمت و مصلحت است و فرمود بيند از عصايت را و انداخت پس چون ديد آنرا كه با اضطراب حركت مى‌كند گويا آن مار پرجست و خيز تندروى است پشت بمار و رو بفرار نهاد و برنگشت كه عصاى خود را بر دارد چون تعقيب رجوع بكار زار است بعد از فرار و خطاب مستطاب رسيد كه اى موسى مترس از چيزى با آنكه در پناه منى اينجا


جلد 4 صفحه 140

جاى ترس نيست اينجا مقام انس و وادى ايمن است پيغمبران در پيشگاه من از چيزى نمى‌ترسند مگر كسيكه تجاوزى نموده باشد اگر چه خطائى باشد پس بدل نموده باشد آنرا بعمل خوبى كه توبه باشد بعد از آن تجاوز كه مشمول مغفرت و رحمت من شده و خواهد شد ولى اثر وضعى آن باقى ميماند كه با بودن در پيشگاه من از چيزى ميترسد با آنكه نبايد بترسد تا اشاره باشد بمشت زدن آن حضرت بشخص قبطى و مردن او كه قتل خطائى بود و با خوف و توبه مقرون شده بود و بنابراين استثناء متّصل است و بعضى استثناء را منقطع گرفته‌اند و فرموده‌اند مراد آنستكه پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند ولى كسانيكه ستم نمودند و بعد توبه كردند و عمل خير بجا آوردند براى تدارك از ساير خلق ميترسند از آنكه توبه آنها قبول نشود ولى خداوند چون آمرزنده و مهربان است توبه آنها را قبول خواهد فرمود و مجوّز انقطاع را اشتراك در تكليف دانسته‌اند و بعضى گفته‌اند پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند مگر كسانيكه ترك اولى از آنها صادر شده مانند حضرت موسى و آدم و يونس و امثال ايشان كه ميترسند از نقصان درجه خودشان ولى چون توبه و تدارك نمودند و خدا آمرزنده و مهربان است چيزى از مقام آنها كاسته نخواهد شد و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه پيغمبران وقتى كه محو در جلال و جمال الهى ميباشند خوفى بخاطرشان خطور نميكند و در ساير اوقات از همه بيشتر ميترسند و بنظر حقير مراد خوف نداشتن پيغمبران از غير خدا است با آنكه در بساط قربند نه از خدا تا مناسب شود با نهى حضرت موسى از خوف آن مار و مربوط شود صدر و ذيل كلام و حفظ اين ارتباط و ظهور استثناء در اتّصال از حيث افراد مستثنى منه و متعلّق حكم موقوف بمعناى اول است كه بيان شد و متعرّض آن نشدند گويا تحاشى فرمودند از نسبت ظلم به پيغمبر مرسل با آنكه خودش فرموده رب انّى ظلمت نفسى فاغفر لي فغفر له انّه هو الغفور الرّحيم و بعضى براى حفظ ظهور الا در استثناء متّصل گفته‌اند تقدير كلام آنستكه و ميترسند ستمكاران مگر كسيكه ستم نمود و توبه كرد كه او نميترسد چون خدا آمرزنده و مهربان است و توبه گنه‌كاران را قبول ميفرمايد و اين وجه از وجوه سابقه موهون‌تر است چون اصل‌


جلد 4 صفحه 141

عدم تقدير و خوف از خدا در هر حال مطلوب است و وجه اوّل متعيّن است و منافات با آنكه مراد از ظلم ترك اولى باشد ندارد و بعد از اين خطاب محبّت‌آميز فرمود دستت را در گريبانت كن بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون آفتى از پيسى و غيره و برو با اين دو معجز در ضمن نه معجز يا برو با نه معجز كه اين دو در ضمن آنها است يا با نه معجز ديگر غير از اين دو معجز بسوى فرعون و ساير قبطيان چون آنها از اوامر الهى تمرّد نمودند و سركشى كردند و اين براى آنستكه بعضى كلمه فى را در فى تسع آيات بظاهر خود باقى گذاردند و آيا ترا همان معجزات معروفه كه در سور سابقه بيان شد دانسته‌اند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانسته‌اند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن دريا را حساب ننموده‌اند بملاحظه آنكه براى ارشاد فرعون نبوده و بجاى آن خشكى و قحطى را ذكر كرده‌اند و بعضى نه معجزه ديگر غير از عصا و يد بيضا ذكر كرده و خشكى اراضى و نقص ثمرات را به معجزات معروفه افزوده‌اند و چون اين معجزات بيّنات كه بينا كننده خلق بود و موجب معرفت آنها به پيغمبرشان يا از شدّت وضوح گويا بينا بود كه خودش را ميديد براى فرعون و فرعونيان آشكار گرديد از فرط عناد و لجاج گفتند اينچيزهائى كه موسى ارائه ميدهد سحرى است واضح و اين انكار و كفرشان زبانى بود كه ميخواستند زير بار حق نروند ولى باطنا يقين داشتند كه معجزات باهرات است و آن ظلمى بود كه بخودشان نمودند و از منافع ايمان در دنيا و آخرت محروم شدند و براى اين بود كه ميخواستند رياست و تكبّر كنند در دنيا و تمكين ننمايند از احكام خدا و پيغمبر و عاقبت در دنيا بغرق و در آخرت بحرق گرفتار شدند و نام آنها ببدى در روزگار باقى ماند و هر كس در دنيا ظلم و ستم نمايد و فتنه و فساد كند بعواقب و خيمه آن مانند قوم فرعون و ساير اقوام ماضيه گرفتار خواهد شد.


جلد 4 صفحه 142

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


الَّذِين‌َ يُقِيمُون‌َ الصَّلاةَ وَ يُؤتُون‌َ الزَّكاةَ وَ هُم‌ بِالآخِرَةِ هُم‌ يُوقِنُون‌َ «3»

مؤمنين‌ كساني‌ هستند ‌که‌ ‌بر‌ پا مي‌دارند نماز ‌را‌ و ادا مي‌كنند زكاة ‌را‌ و ‌به‌ آخرت‌ ‌آنها‌

جلد 14 - صفحه 106

يقين‌ دارند.

اما اقامه صلوة ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌

«الصلاة عمود الدين‌ و قربان‌ ‌کل‌ تقي‌ ‌ان‌ قبلت‌ قبل‌ ‌ما سواها و ‌ان‌ ردت‌ رد ‌ما سواها و تارك‌ الصلاة كافر و ‌لا‌ يشم‌ رايحه الجنة و ضايع‌ الصلاة يخرج‌ ‌من‌ الدنيا بلا ايمان‌».

و اقامه صلوة دو نحوه‌ ‌است‌: يكي‌ اتيان‌ نماز ‌است‌ صحيحا ‌با‌ جميع‌ اجزاء و شرائط و خالي‌ ‌از‌ موانع‌ و ‌از‌ جمله‌ شرائط ‌آن‌ ايمان‌ ‌است‌ ‌که‌ شرط صحت‌ جميع‌ عبادات‌ ‌است‌.

ديگر آنكه‌ وادار كند ديگران‌ ‌را‌ ‌بر‌ اتيان‌ صلوة ‌به‌ بيان‌ احكام‌ ‌آن‌ و امر ‌به‌ معروف‌ و تحذير ‌از‌ مخالفت‌.

و اما ايتاء زكاة بواسطه اينكه‌ عذاب‌ ‌آن‌ قبل‌ ‌از‌ موت‌ مي‌رسد ‌که‌ مي‌فرمايد: وَ أَنفِقُوا مِن‌ ما رَزَقناكُم‌ مِن‌ قَبل‌ِ أَن‌ يَأتِي‌َ أَحَدَكُم‌ُ المَوت‌ُ فَيَقُول‌َ رَب‌ِّ لَو لا أَخَّرتَنِي‌ إِلي‌ أَجَل‌ٍ قَرِيب‌ٍ فَأَصَّدَّق‌َ وَ أَكُن‌ مِن‌َ الصّالِحِين‌َ (منافقون‌ ‌آيه‌ 10).

و اما يقين‌ ‌به‌ آخرت‌ يقين‌ بالاتر ‌از‌ علم‌ ‌است‌، علمي‌ ‌است‌ ‌که‌ هيچ‌ گونه‌ غفلت‌ و فراموشي‌ ‌در‌ ‌او‌ نباشد هميشه‌ نصب‌ العين‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ببيند «اهل‌ الجنة ‌في‌ الجنة متنعمون‌ و اهل‌ النار ‌في‌ النار معذبون‌». مثل‌ زيد ‌بن‌ حارثه‌ و امثال‌ ‌او‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 3)- «همان کسانی که نماز را بر پامی‌دارند و زکات را ادا می‌کنند و به آخرت یقین دارند» (الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ).

و به این ترتیب هم اعتقاد آنها به مبدأ و معاد محکم است، و هم پیوندشان با خدا و خلق. بنا بر این اوصاف فوق اشاره‌ای به اعتقاد کامل و برنامه عملی جامع آنهاست.

ج3، ص409

نکات آیه

۱ - اقامه نماز، پرداخت زکات و یقین به آخرت از نشانه هاى مؤمنان راستین (هدًى و بشرى للمؤمنین . الذین یقیمون الصلوة... و هم بالأخرة هم یوقنون) «الذین» در برداشت یاد شده، وصف احترازى است; یعنى، آیات قرآن براى آن دسته از مؤمنان، هدایتگر و بشارت بخش است که پایبند به اقامه نماز و پرداخت زکات باشند و به جهان آخرت نیز باور قطعى داشته باشند.

۲ - پایبندى به نماز و زکات و باور به آخرت، شرط بهرهورى از هدایت و بشارت قرآن (هدًى و بشرى للمؤمنین . الذین یقیمون الصلوة... و هم بالأخرة هم یوقنون) فعل هاى «یقیمون» و «یؤتون» مضارع و مفید استمرار است; یعنى، «هدًى و بشرى للذین یستمرون على اقامة الصلاة و إیتاء الزکاة».

۳ - مؤمنان واقعى، پایبند به تکالیف فردى و اجتماعى و داراى بینشى ژرف در عقاید دینى (الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم بالأخرة هم یوقنون) «نماز» برقرار ساختن پیوند عبودیت و بندگى با خدا و «زکات» ایجاد ارتباط با مردم پیرامون خود و دستگیرى از نیازمندان جامعه است. بنابراین آوردن «پرداخت زکات» پس از «اقامه صلاة» بیانگر این حقیقت است که مؤمنان واقعى تنها به فکر خود نیستند; بلکه با مردم جامعه خود نیز ارتباطى مسؤولانه دارند. گفتنى است که «یقین به آخرت» - که عبارت از اعتقاد قطعى است - بیانگر آن است که مؤمنان واقعى در مسائل اعتقادى داراى بینشى عمیق و تردیدناپذیراند.

۴ - اقامه نماز و پرداخت زکات، داراى پیوندى عمیق با یقین به آخرت (الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم بالأخرة هم یوقنون) جمله «و هم بالأخرة...» حال معلله است; یعنى، یقین داشتن آنان به آخرت و کیفر و پاداش الهى، آنها را پایبند به اقامه نماز و پرداخت زکات مى کند.

۵ - اهمیت اقامه نماز و پرداخت زکات در مجموعه تکالیف دینى (الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة) از آن جا که تکالیف دینى، منحصر در نماز و زکات نیست، بسنده کردن به آن دو بیانگر اهمیت بسیار آنها در میان تکالیف دینى مى باشد.

۶ - اعتقاد به قیامت و محاسبه اعمال، داراى نقشى بنیادین در مجموعه باورهاى دینى (و هم بالأخرة هم یوقنون)

۷ - رابطه با خدا، اساس خدمات اجتماعى مؤمنان (الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة) تقدم نماز (رابطه فرد با خدا) بر زکات مى تواند ناظر به مطلب یاد شده باشد.

موضوعات مرتبط

  • تکلیف: مهمترین تکلیف ۵
  • خدا: نقش ارتباط با خدا ۷
  • دین: اصول دین ۶
  • زکات: آثار اهتمام به زکات ۲; آثار زکات ۴; اهمیت زکات ۵
  • عقیده: اهمیت عقیده به قیامت ۶; عقیده به حسابرسى عمل ۶
  • قرآن: شرایط استفاده از قرآن ۲
  • مؤمنان: برپایى نماز مؤمنان ۱; بینش مؤمنان ۳; خدمات اجتماعى مؤمنان ۷; دیندارى مؤمنان ۳; زکات مؤمنان ۱; عمل به تکلیف مؤمنان ۳; نشانه هاى مؤمنان ۱; ویژگیهاى مؤمنان ۳; یقین مؤمنان ۱
  • نماز: آثار اهتمام به نماز ۲; آثار نماز ۴; اهمیت نماز ۵
  • یقین: آثار یقین به آخرت ۲; اهل یقین ۱; زمینه یقین به آخرت ۴; یقین به آخرت ۱

منابع