المائدة ٤٤
کپی متن آیه |
---|
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَ نُورٌ يَحْکُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ کَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلاَ تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لاَ تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولٰئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ |
ترجمه
المائدة ٤٣ | آیه ٤٤ | المائدة ٤٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الرَّبَّانِیُّونَ»: خداپرستان پرهیزگار. مردان خدا. مراد پیشوایان دینی مسیح است (نگا: مائده / ). «الأحْبَار»: جمع حِبْر، فرزانگان. پیشوایان دین یهود. «بِمَا»: به سبب چیزی که. «اسْتُحْفِظُوا»: بدانان سپرده شده بود تا در حفظ آن بکوشند و پاسش دارند. «شُهَدَآءَ»: نگهبانان و پاسداران.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
ثُمَ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ... (۱)
وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَ... (۱) يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنْکَ... (۲) وَ کَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَ... (۶) وَ لْيَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ... (۴) وَ کَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَ... (۴) لاَ شَرِيکَ لَهُ وَ بِذٰلِکَ... (۱) قُلْ فَأْتُوا بِکِتَابٍ مِنْ عِنْدِ... (۳) فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَمَا... (۲) فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَ کُلاًّ... (۲)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
مالك الجهنى از امام باقر علیهالسلام نقل نمايد كه فرمود: اين آية تا «بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ» درباره ما نازل گرديده است.[۳]
برخى گويند: اين آيه درباره بنى اسرائيل نازل گرديده زيرا احكام خدا را تغيير دادند و دليل آن را خبرى منقول از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ميدانند كه درباره اين آيه فرمود:[۴] شيخ بزرگوار ما در تفسير خود خبر منقول را از براء بن عازب نقل نموده و گويد كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله روايت كرده كه آيات سه گانه اى كه در آخر آن «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» آيه ۴۵ و «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ» آيه ۴۷ و همين آيه كه در آخر آن «فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ» است، مخصوص به كفار است و نيز از قول شعبى اضافه نموده كه ظالمون درباره يهود و فاسقون درباره نصارى و كافرون درباره مسلمينى است كه از دين اسلام برگردند و به عنوان شأن و نزول نياورده است.
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ «44»
همانا ماتورات را نازل كرديم (كه) در آن هدايت و نور است. پيامبران الهى كه تسليم فرمان خدا بودند، بر طبق آن براى يهود حكم مىكردند و (همچنين) مربّيان الهى و دانشمندان، بر طبق اين كتاب آسمانى كه حفاظت آن به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند، داورى مىكردند، پس (اى علما!) از مردم نترسيد (و احكام خدارا بيان كنيد) و از (مخالفت با) من بترسيد و آيات مرا به بهاى اندك نفروشيد.
و كسانى كه طبق آنچه خداوند نازل كرده حكم نكنند، پس آنان همان كافرانند.
نکته ها
«ربّانى» از «ربّان»، به معناى تربيت كننده است. به گفتهى بعضى، «ربّانى» كسى است كه با «رَبِّ الْعالَمِينَ»* پيوند خورده، با علم وعمل، خدايى شده، تربيت مردم را بر عهده دارد.
از حضرت على عليه السلام نقل شده كه فرمود: «أنَا ربّانىّ هذه الامّة» ربّانى اين امّت من هستم. «1» امام صادق عليه السلام نيز فرمود: «ربانيون، اهلبيت پيامبر عليهم السلام مىباشند». «2»
«حِبْر» به معناى اثر نيك است. چون عالمان در جامعه منشأ اثر نيكند، به آنان حِبْر و احبار گفته مىشود. به ابن عباس هم لقب «حِبر الامّة» دادهاند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «كسى كه حتّى به مقدار دو درهم قضاوت ناحقّ كند، مشمول جملهى آخر اين آيه مىشود». «3» «هُمُ الْكافِرُونَ»
«1». تفسير مراغى.
«2». تفسير صافى.
«3». تفسير صافى؛ كافى، ج 7، ص 408.
جلد 2 - صفحه 300
پیام ها
1- ضمن توجّه به تحريف تورات موجود، بايد از اصل كتب آسمانى تجليل كرد.
«فِيها هُدىً وَ نُورٌ»
2- گرچه تورات بر موسى عليه السلام نازل شد؛ ولى همهى انبيا و علماى پس از او مأمور بودند طبق آن حكم كنند. «يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ»
3- قوانين مستند بر وحى را بايد پذيرفت. (لازمهى وجوب قضاوت بر انبيا و علما، قبول كردن مردم است) يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ ...
4- انبيا، از پيش خود حكمى ندارند، بلكه تسليم حكم خدايند. «أَسْلَمُوا»
5- اسلام (تسليم خدا بودن)، دين همهى موحّدان است، انبياى بنىاسرائيل هم با جملهى «أَسْلَمُوا» توصيف شدهاند. «النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا»
6- علماى هر امت، مسئول اجراى احكام الهى در ميان مردم هستند. (ولايتفقيه، ريشه در تمام اديان دارد) يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ ... وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ
7- سلسله مراتب بايد مراعات شود. ابتدا انبيا، سپس امامان و آنگاه علما.
النَّبِيُّونَ ... وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ
8- يهود، انبياى متعدّد داشتند. يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ ...
9- تورات، قوانين قضايى و حكومتى دارد و محور قضاوت بوده است. يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ ...
10- نور و هدايت زمانى در جامعه جريان پيدا مىكند كه بر اساس كتاب آسمانى، قضاوت و حكومت شود. «فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا»
11- راه حفظ كتب آسمانى، عمل و قضاوت و حكومت بر طبق آن است. يَحْكُمُ بِهَا ... بِمَا اسْتُحْفِظُوا (بنابر اينكه مراد از استحفاظ، حفاظت همه جانبه آن باشد)
جلد 2 - صفحه 301
12- علما بايد محافظ مكتب باشند. «بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ»
13- قضاوت، مسئوليّت عالمان است. يَحْكُمُ بِهَا ... الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ
14- عالمان و قضات، دو رسالت بزرگ بر دوش دارند:
الف: حكم خدا را از ترس مردم تغيير ندهند. «فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ»
ب: به طمع مال دنيا، دچار كتمان و لغزش نشوند. «وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا»
15- انحراف در قضاوت، كفر است. «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ»
16- در قضاوت، صراحت، جرأت وقاطعيّت لازم است ونبايد تحت تأثير تهديد و جوّسازىها قرار گرفت. «فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ»
17- خشيت الهى، ضامن قضاوت عادلانه است. يَحْكُمُ ... فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ
18- تحريف، سكوت، كتمان و حكم به غير فرمان خدا، اگرچه به قيمت بدست آوردن همهى دنيا باشد خسارت است. وَ لا تَشْتَرُوا ... ثَمَناً قَلِيلًا ... فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ (چون كلّ دنيا «متاع قليل» است «1»)
19- با داشتن قانون آسمانى، سراغ قوانين شرق و غرب رفتن كفر است و چنين قوانينى اعتبارى ندارد. «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ»
20- كسى كه شرايط قضاوت به حقّ برايش فراهم شود، ولى خود را منزوى كند كفر ورزيده است. «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ»
21- سكوت و كتمان در برابر طاغوتها، دين فروشى در برابر سرمايهداران و عوامفريبى، از خطراتى است كه علما را تهديد مىكند. فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ ... وَ لا تَشْتَرُوا ...
22- علماى ترسو و حريص، در ديندارى و حفاظت از كتاب آسمانى سست هستند. فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ ... وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا
23- درآمد حاصل از قضاوت ناحقّ، درآمدى نامشروع است. لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ...
«1». «انّ الذين يفترون على اللَّه الكذب لايفلحون. متاع قليل ولهم عذاب اليم». نحل، 116- 117.
جلد 2 - صفحه 302
24- ترس و حرص سبب انحراف در قضاوت و انحراف در قضاوت سبب كفر است. فَلا تَخْشَوْهُمْ* ... وَ لا تَشْتَرُوا .... فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ (44)
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 93
چون حق تعالى تبيين تولى يهود نمود از احكام تورات، در عقب آن بيان وصف تورات فرمايد:
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ: بدرستى كه ما نازل فرموديم تورات را در حالتى كه در او هدايت و روشنى است كه ظلمات شبهات را دفع كند و احكام مبهمه را منكشف سازد، و يا در آنست حكم آنچه طلب نمايند از تو و بيان آن كه امر تو حق است. يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا: حكم مىكردهاند بر آن پيغمبران بنى اسرائيل كه انقياد كردهاند حكم خداى را و به آن اذعان و اعتراف نمودهاند، اين پيغمبران قريب به هزار، و حق تعالى ايشان را بعد از موسى عليه السّلام مبعوث فرمود تا اقامه تورات و اجراى احكام و حقوق آن نمايند و حلال آن را حلال، و حرام آن را حرام دانند و مردمان را امر به آن و ترويج نمايند، و حكم پيغمبر ما نيز داخل و مراد به حكم، رجم محصنين است. نازل فرموديم تورات را لِلَّذِينَ هادُوا: براى آنانكه يهود بودند. و اين دليل است بر آنكه مراد به نبيين انبياى يهودند. وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ: و نيز حكم مىكردند علماى ربانى از بنى اسرائيل و زاهدان آنان، يعنى علما و زهاد آنان كه سالك بودند در سلك انبياى ايشان كه حكم مىنمودند به تورات براى آنها. بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ: بسبب آنچه مأمور شده بودند به حفظ آن از كتاب خداى، يعنى آنانكه محافظت كرده باشند تورات را از تضييع و تحريف. وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ: و بودند بر كتاب خدا گواهان كه بيان كنند احكام خفيه تورات را به راستى، چنانكه ابن صوريا ظاهر نمود. و يا نگهبانان بودند و نمىگذاشتند كه جحودان تغيير و تحريف آن نمايند. عياشى «1» از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: ربّانيّون ايشان ائمه مىباشند سواى پيغمبران، آنانكه تربيت
«1» عياشى، جلد اوّل، صفحه 323، حديث 119.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 94
كنند مردمان را به علم خود، و احبار علماء مىباشند.
آنگاه خطاب به احبار و علماء يهود فرمايد: فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ: پس اى حكّام، مترسيد از مردمان در اجراى احكام حق وَ اخْشَوْنِ: و بترسيد از من در تغيير حكم و در آن مداهنه مكنيد. حاصل اين، نهى حكام است، از آنكه به جهت خوف از ضرر يهود در حكومات ايشان مداهنه كنند. يا خطاب به حضرت رسالت و مراد حكام اهل اسلامند. وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا: و بدل مكنيد به احكام من بهاى اندك را، كه رشوه بىاعتبار، و جاه ناپايدار دنيا است. وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ: و آنها كه حكم نكنند به آنچه نازل فرموده است خداى تعالى در كتاب خود، يعنى از روى انكار و استهانت و استحلال آن كتمان حكم خدا نمايد و به غير كتاب الهى حكمى جعل يا امر كند. فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ: پس آن گروه ايشانند كافران به جهت استهانت و استخفاف حكم الهى و تمرد ايشان به آنكه حكم به غير حق نمايند. آيه شامل حال كسانى است كه از روى انكار و استحلال حكم به غير حق كنند. و به مذهب اهل حق، اگر مسلمانى به انكار و استحلال حكم به غير حق كند، كافر مىشود وقتى كه عالم به آن بوده باشد.
در كتاب كافى- از حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله: من حكم فى درهمين بحكم جور ثمّ جبر عليه كان من اهل هذه الاية. «1» يعنى هر كه حكم نمايد به دو درهم به حكم جور، پس جبر نمايد بر او، از اهل اين آيه باشد.
و نيز از حضرت باقر و صادق عليهما السّلام مروى است كه: من حكم فى درهمين بغير ما انزل اللّه ممّن له سوط او عصا فهو كافر بما انزل اللّه على محمّد صلى اللّه عليه و آله. « «2»» يعنى هر كه حكم نمايد در دو درهم بغير ما انزل اللّه براى كسى كه براى او تازيانه يا عصائى باشد، پس او كافر شده است به آنچه خدا نازل فرموده است بر حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله.
(1 و 2) فروع كافى، جلد 7، كتاب القضاء و الاحكام، صفحه 407، حديث اوّل و سوّم.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 95
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ (44)
ترجمه
بدرستيكه ما فرستاديم تورية را كه در آنست هدايت و نور حكم ميكنند بآن پيغمبران آنانكه تسليم شدند براى آنانكه يهود شدند و خداپرستان كامل و دانايان بآنچه خواسته شدند نگاهداريش را از كتاب خدا و بودند بر آن گواهان پس مترسيد از مردم و بترسيد از من و مخريد بآيتهاى من بهاى اندكى را و كسيكه حكم نكند بآنچه فرستاده است خدا پس آنگروه ايشانند كافران.
تفسير
معارف الهيه كه در تورية است هادى خلق براه حق و روشن كننده حقائق است براى اهل معرفت پس هدايت و نور است و انبيا مطيع و منقاد و تسليم اوامر الهى هستند پس همه آنها حقيقة داراى دين اسلامند كه آن دين حق است و در اين آيه ظاهرا مراد انبياء بنى اسرائيلند كه تابع شريعت حضرت موسى (ع) بودند تا زمان حضرت عيسى (ع) و بر طبق تورية حكم مينمودند در عبادات و معاملات و مرافعات براى يهود و ممكن است مراد تمام انبيا باشد چون از احكام تورية آنچه هدايت و نور بوده در هر زمان باقى مانده است و آنچه هدايت و نور بوده تا زمان معيّنى نسخ شده است تا اشاره باشد بواقعه حكم زناء محصنه از پيغمبر ما (ص) كه مطابق با تورية بوده است براى يهود چنانچه در ذيل آيه يا ايها الرسول لا يحزنك در اين سوره گذشت و نيز حكم مينمودند بر طبق تورية كسانيكه جز با خدا و معارف و احكامش با كسى نسبت و آشنائى نداشتند و باين جهت
جلد 2 صفحه 216
آنها را ربّانيّون خواندهاند يعنى منسوبان بربّ و نيز حكم مينمودند بر طبق تورية دانايان بچيزيكه توصيه بحفظ آن شده بودند از كتاب خدا يعنى از طرف حق مأمور بودند نگذارند تغييرى در حكم الهى روى دهد و عياشى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه ربانيون ائمه هدى هستند كه مردم را بعلم خود تربيت مينمايند و آنها غير از انبيا هستند و احبار علما هستند كه آنها غير از ائمه ميباشند و بايد حكم كنند بآنچه از انبيا و ائمه بآنها رسيده و ميدانند از كتاب خدا و گواه باشند بر آن نه بآنچه ديگران خواستهاند كه استخراج نمايند از كتاب و نميدانند و از حضرت باقر (ع) روايت شده است كه اين آيه در باره ما نازل شده است و بنابر اين باء حرف جرّ در كلمه بما استحفظوا براى تعديه و متعلق باحبار است اگر چه در منهج و نفحات استفاده سببيت نمودهاند و بنابر اين باء متعلق است بيحكم يعنى حكم ميكردند بر طبق تورية براى آنكه مأمور بحفظ آن بودند پس حكّام بايد از خدا بترسند و از مردم ملاحظه نكنند و حكم خدا را براى مراعات حال كسى تغيير ندهند و تبديل ننمايند و آيات قرآن را با بهاء اندك دنيوى كه قابل اعتنا نيست مانند رشوه و جاه و دوستيابى و غير اينها مبادله ننمايند و آنها كه از باب اهانت يا انكار و استكبار حكم ننمايند بر طبق احكام الهى كافرند بخدا و پيغمبر (ص) و قرآن و در آتش جهنم مخلدند در كافى از پيغمبر (ص) نقل نموده كه كسيكه حكم نمايد بدو درهم بحكم جور و اجبار نمايد بر آن از اهل اين آيه است و از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه كسيكه حكم نمايد در دو درهم بغير ما انزل اللّه و تازيانه و عصا داشته باشد پس او كافر است بآنچه خدا بر محمد (ص) فرستاده است نميدانم اين آيه شامل حال قضاة ما مىشود يا خير اگر چنين است و اى اگر از پس امروز بود فردائى نعوذ باللّه تعالى من شرور انفسنا ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنّا أَنزَلنَا التَّوراةَ فِيها هُديً وَ نُورٌ يَحكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا وَ الرَّبّانِيُّونَ وَ الأَحبارُ بِمَا استُحفِظُوا مِن كِتابِ اللّهِ وَ كانُوا عَلَيهِ شُهَداءَ فَلا تَخشَوُا النّاسَ وَ اخشَونِ وَ لا تَشتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ مَن لَم يَحكُم بِما أَنزَلَ اللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الكافِرُونَ (44)
محققا ما نازل فرموديم تورات را که در او است راههاي هدايت و روشن و بر طبق آنها حكم نمودند انبياء كساني که تسليم اوامر الهي و نواهي او شدند براي كساني که هدايت شدند و همچنين حكم كردند مربيان بشر و نيكان دانشمند بآن مقداري که حفظ كردند از كتاب الهي و بر طبقش شهادت ميدهند پس از مردم نترسيد و از من بترسيد و آيات مرا بثمن قليل از دست ندهيد و كسي که حكم نكند بآنچه خدا نازل فرموده پس اينها كافر هستند.
إِنّا أَنزَلنَا التَّوراةَ مسلما مراد توراتيست که بر حضرت موسي عليه السّلام نازل فرموده نه اينکه تورات رائج بين يهود و نصاري که مشتمل بر كفريات و احكام خلاف عقل صادر از شخص قسي القلب قائل بتجسم و شرك بوده بقرينه جملات بعد که از آن جمله فِيها هُديً است هدايت راهنمايي باعمال حسنه و اخلاق حميده و عقائد حقه است و اينکه تورات رائج مشتمل بر اعمال فاسده و اخلاق رذيله و عقائد باطله است و صادق است که بگويي فيها ضلالة نقطه مقابل.
و از آن جمله و نور که روشنائيست مقابل ظلمت يعني حقايق را واضح و هويدا ميكند و اينکه تورات رائج حقائق را مستور ميكند مخصوصا آنچه که راجع بحضرت ختمي مرتبت است و بشاراتي که از آمدن او داده.
و از آن جمله يَحكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ که مراد انبياء بني اسرائيل باشند مثل هارون، يوشع، داود، سليمان، يونس، زكريا، يحيي و هزارها انبياء زيرا
جلد 6 - صفحه 375
مسلما انبياء حكم بخلاف ما انزل اللّه نميكنند و اينکه تورات رائج اكثر بر خلاف ما انزل اللّه است، بعضي گفتند نبي ما خارج است زيرا تابع تورات نيست و بعضي گفتند داخل است و مراد حكم بآنچه که باو نازل شده و مطابق احكام تورات است و طرفين اشتباه كردند زيرا قبلا متذكر شديم که از زمان آدم ابو البشر تا دامنه قيامت دين يك دين بوده اسلام عقائد، اخلاقيات، احكام، واجبات و محرمات تكليفيات و وضعيات، معاملات، حدود ديات تمام يكي بوده، صلوة، زكاة، صوم حج، جهاد، حرمت زنا، لواط، قمار، شرب خمر و هكذا و تمام انبياء آمدند براي دعوت بهمين دين فقط بمقتضاي مصالح ازمنه بعضي از خصوصيات بواسطه فقدان بعض شرائط يا وجود بعض موانع با مقتضيات وقت جزئي تغييراتي پيدا ميكرده چنانچه در يك شريعت هم بسا اتفاق ميافتاد بعض احكام نسخ ميشد يا تخصيصات و تقييدات پيدا ميكرد مثلا در زمان ظهور امام و بسط يد او جهاد واجب و در زمان غيبت حرام و غير جائز، يا صلوة جمعه واجب و حرام ميشود و امثال اينها و ادله آن را بيان كرديم از آيات و اخبار و حكم عقل که تكرار نميكنيم، بنا بر اينکه نبي اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم هم مانعي ندارد که بما في التوراة حكم كند چنانچه عيسي عليه السّلام هم بحكم تورات حكم نمايد.
الَّذِينَ أَسلَمُوا صفت النبيون است که تمام اسلام داشتند و تسليم اوامر و نواهي الهي بودند و راضي بقضاء و تقديرات حق بودند.
لِلَّذِينَ هادُوا ممكن است متعلق بهدي و نور باشد يعني تورية را نازل كرديم که هدي و نور باشد للذين هادوا و تقديم و تأخير شده و ممكن است متعلق به يحكم باشد که نبييون حكم ميكنند بتورات للذين هادوا.
وَ الرَّبّانِيُّونَ علماء و دانشمنداني هستند که با بصيرت باشند بسياست و تنظيم امور و مربي بشر هستند که از تيه ضلالت باوج سعادت برسانند.
جلد 6 - صفحه 376
وَ الأَحبارُ كساني هستند که امر بكارهاي نيك و جلوگير از اعمال زشت ميكنند حسن را حسن ميدانند و قبيح را قبيح و اينکه دو جمله عطف به النبيون است يعني اينها هم حكم بتورات ميكنند غاية الامر انبياء عالم بجميع تورات هستند و بر طبقش حكم ميكنند و ربانيون و احبار بِمَا استُحفِظُوا مِن كِتابِ اللّهِ چون بسياري از تورات از دست رفته بود و دسترس آنها نبود و انبياء هم مقهور يهود بودند و نميتوانستند که بيان كنند يا آنها را ميكشتند يا حبس ميكردند يا اخراج بلد ميكردند چنانچه كتب عهد قديم آنها مشحون باين امور هست و مكرر تذكر دادهايم و در مجلد اول كلم الطيب مفصلا بيان كردهايم و مراد از كتاب اللّه همان تورات است و تعبير بكتاب اللّه اشاره باين است که آنچه از تورات حقيقي ميدانستند و حفظ كرده بودند حكم ميكردند نه آنچه در اينکه تورات رائج است که ارتباطي با كلام الهي ندارد.
وَ كانُوا عَلَيهِ شُهَداءَ يعني آنچه را که ميتوانستند شهادت دهند که از جانب خدا است و كلام حق است و كتاب اللّه است.
فَلا تَخشَوُا النّاسَ مراد كفار و يهود است يعني از آنها نترسيد در بيان حق و حقيقت و بر طبق دستور الهي حكم دهيد.
وَ اخشَونِ از خدا بترسيد که مبادا طبق هوا و نظر يهود و منافقين چيزي بگوئيد که بسا موجب كفر ميشود.
وَ لا تَشتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا که براي استفاده مادي دنيوي احكام الهيه را ترك كنيد و دين فروشي كنيد چنانچه معمول اهل رشوه و حكام جور است حق را باطل و باطل را حق ميكنند و امروز هيچ واسطه و شفيعي براي رسيدن بمقصود مثل اسكناس در هيچ مركزي نيست حتي يكي از دوستان نقل كرد که محاكمهاي داشتم چند سال طول كشيد بعد يكي از دوستان مرا آگاه كرد مقداري اسكناس
جلد 6 - صفحه 377
در پاكت گذارده روز محاكمه روي ميز گذاردم و گفتم يك مدارك تازه پيدا كردهام براي اثبات دعوي خود قاضي پس از آنكه متوجه شد رو بمن كرد و گفت شما که همچه مدرك مهمي داشتيد چرا روز اول نياورديد و فوري بر طبق مقصود من حكم صادر شد وَ مَن لَم يَحكُم بِما أَنزَلَ اللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الكافِرُونَ و در آيه بعد ميفرمايد فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ و در دو آيه بعد ميفرمايد فَأُولئِكَ هُمُ الفاسِقُونَ و ممكن است گفته شود که اگر در احكام كليه الهيه باشد که تغيير در حكم الهي دهد كافر ميشود و اگر در موضوعات شخصيه باشد اگر در حقوق النّاس است ظالم ميشود و اگر در غير حقوق النّاس است فاسق ميشود، لكن ظاهر آيات اينست که حكم بغير ما انزل اللّه هر سه عنوان بر او صادق است، كافر است چون بدعت در دين گذارده يا منكر حكم الهي شده و ظالم است در حق خود و ديگران که در معرض عذاب الهي خود و ديگران را انداخته و فاسق است چون از طاعات الهي خارج شده و سرپيچي نموده.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- تورات، کتابى آسمانى و خداوند، نازل کننده آن (إنّا انزلنا التوریة)
۲- تورات، مشتمل بر هدایت (احکام) و نور (عقاید) (إنّا انزلنا التوریة فیها هدى و نور) چون واژه «نور» تناسب با مقوله هاى نظرى دارد، مراد از آن مى تواند عقاید باشد و «هدایت»، گرچه در مسائل نظرى و عملى کاربردى یکسان دارد، ولى چون در مقابل نور قرار گرفته است، مراد از آن مى تواند احکام و مسائل عملى باشد.
۳- تورات، مرجع و پایه قضاوتهاى پیامبران در بین یهود (یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا)
۴- پیامبران یهود، تسلیم در برابر خداوند و قوانین او (یحکم بها النبیون الذین اسلموا) «الذین اسلموا» صفت توضیحى براى «النبیون» است.
۵- تسلیم نبودن یهود در برابر خدا، دلیل رویگردانى آنان از احکام تورات (ثم یتولون من بعد ذلک ... یحکم بها النبیون الذین اسلموا) «الذین اسلموا» بیان علتى است براى «یحکم بها النبیون» یعنى انبیا چون تسلیم خدا بودند، بر اساس تورات حکم مى کردند. بیان این حقیقت پس از «ثم یتولون من بعد ذلک»، اشاره به ریشه تمرد یهودیان عصر پیامبر (ص) از احکام تورات دارد.
۶- ضرورت تسلیم در برابر خدا و احکام او (یحکم بها النبیون الذین اسلموا)
۷- یهود، برخوردار از پیامبرانى متعدد (یحکم بها النبیون الذین اسلموا)
۸- تورات، در بردارنده احکام قضایى و حکومتى (یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا)
۹- تورات، محور قضاوتهاى عالمان ربانى و احبار در بین یهود (یحکم بها ... الربنیون و الاحبار)
۱۰- عالمان ربانى و احبار یهود، ادامه دهندگان راه انبیا در مسند قضاوت (یحکم بها النبیون ... و الربنیون و الاحبار)
۱۱- قضاوت و حکومت بر مبناى کتب آسمانى، جارى ساختن نور و هدایت در جامعه است. (فیها هدى و نور یحکم بها النبیون ... و الربنیون و الاحبار) یادآورى قضاوت پیامبران بر اساس تورات، پس از توصیف آنان به هدایتگرى و نورانیت، بیانگر آن است که پیاده کردن احکام آن در جامعه، موجب هدایت و نورانیت مردمان خواهد شد.
۱۲- حراست و نگهبانى تورات از تغییر، تبدیل و تحریف، مسؤولیت عالمان ربانى و احبار یهود (یحکم بها ... الربنیون و الاحبار بما استحفظوا من کتب اللّه) «استحفظوا» به معناى «امروا بالحفظ» و «من کتب» بیان براى «ما» در «بما استحفظوا» مى باشد. یعنى ربانیون و احبار به چیزى حکم مى کنند که مأمور حفاظت از آن هستند و آن چیز کتاب خداست.
۱۳- قضاوت، مسؤولیت عالمان به کتب آسمانى (یحکم بها ... و الربنیون و الاحبار بما استحفظوا من کتب اللّه)
۱۴- احیاى کتب آسمانى و حراست آنها از تبدیل و تحریف، در گرو حکم و قضاوت بر اساس آنهاست. (یحکم بها النبیون ... و الربنیون و الاحبار بما استحفظوا من کتب اللّه) «باء» در «بما استحفظوا» سببیه است و بیانگر این است که چون مسؤولیت حراست از کتب آسمانى بر عهده آنهاست، باید بر اساس آن حکم کنند. یعنى حراست از کتب آسمانى در گرو این است که احکام آن در جامعه پیاده شود.
۱۵- ضرورت حضور عالمان ربانى و دانشمندان دینى در هر عصر، براى حفاظت کامل از کتب الهى (و الربنیون و الاحبار بما استحفظوا من کتب اللّه)
۱۶- دانشمندان یهود و عالمان ربانى آنان، گواهان حقانیت تورات و بیان کنندگان حقایق آن (یحکم بها ... و الربنیون و الاحبار بما استحفظوا من کتب اللّه و کانوا علیه شهداء)
۱۷- دانشمندان یهود به دلیل شهادتشان بر حقانیت تورات آن را اساس احکام خویش قرار دادند. (یحکم ... بما استحفظوا من کتب اللّه و کانوا علیه شهداء) چون جمله «کانوا ...» عطف بر «استحفظوا» است، معلوم مى شود که دلیل قضاوت ربانیون و احبار بر اساس تورات، اعتقاد آنان به حقانیت آن کتاب است.
۱۸- محور قرار دادن کتب آسمانى در قضاوتها، شهادت بر حقانیت آنهاست. (یحکم بها النبیون ... بما استحفظوا من کتب اللّه و کانوا علیه شهداء)
۱۹- عالمان ربانى و احبار یهود، وفادار به تکلیف حراست از تورات تا عصر بعثت (بما استحفظوا من کتب اللّه و کانوا علیه شهداء) بنابر اینکه «شهداء» به معناى «رقباء» و «حافظان» باشد، جمله «و کانوا علیه شهداء» دلالت بر تحقق مأموریتى دارد که بر عهده عالمان یهود گذاشته شده بود که همان حراست از تورات باشد.
۲۰- حراست و نگهبانى از کتب آسمانى و شهادت بر حقانیت آن، مسؤولیت انبیاى الهى* (یحکم بها النبیون ... بما استحفظوا من کتب اللّه و کانوا علیه شهداء) بنابر اینکه ضمیر در «استحفظوا» به «النبیون» نیز برگردانده شود.
۲۱- حراست از تورات و قضاوت بر اساس آن، بدون هیچ ترسى از مردم، فرمان خداوند به عالمان یهود معاصر پیامبر (ص) (و الربنیون و الاحبار بما استحفظوا من کتب اللّه ... فلاتخشوا الناس)
۲۲- عالمان یهود در عصر بعثت، بیمناک از مردم خویش در حکم و قضاوت بر اساس تورات (و الربنیون و الاحبار بما استحفظوا من کتب اللّه ... فلاتخشوا الناس)
۲۳- ترس از مردم در قضاوت بر اساس کتابهاى آسمانى، ناروا و مورد نهى خداوند (یحکم بها ... فلاتخشوا الناس)
۲۴- هراس از مردم، مانعى در عمل به احکام و مقررات کتب آسمانى (یحکم بها ... فلاتخشوا الناس)
۲۵- خداوند، بر حذر دارنده عالمان یهود از کتمان حقایق تورات (و کانوا علیه شهداء فلاتخشوا الناس) برداشت فوق بر این مبناست که متعلق «فلاتخشوا ...» مضمونى باشد که از «کانوا علیه شهداء» به دست مى آید. یعنى در اظهار آنچه در تورات است، از مردم نترسید.
۲۶- فرجام کتمان کنندگان احکام خداوند، فرجامى هراس انگیز (و اخشون)
۲۷- تهدید و هشدار خداوند به عالمان یهود، نسبت به خوددارى از بیان احکام تورات (یحکم بها ... و اخشون)
۲۸- خشیت از خداوند (ترس برخاسته از عظمت او)، وادار کننده عالمان به داورى بر اساس کتابهاى آسمانى و خوددارى از کتمان احکام الهى (یحکم بها ... و اخشون)
۲۹- توجه به نبود عظمت براى غیر خدا، مایه پروانکردن از مردم در اجراى احکام الهى (فلاتخشوا الناس و اخشون)
۳۰- خداترسان، دلیر و بى باک در برابر خشم مردم از اجراى دستورات خداوند (فلاتخشوا الناس و اخشون)
۳۱- احبار و ربانیون، عالمانى خداترس، بى طمع و دل بریده از دنیا (الربنیون و الاحبار ... فلاتخشوا الناس و اخشون)
۳۲- ضرورت درس آموزى عالمان یهود از انبیا، احبار و ربانیون، در خداترسى و بى پروایى از مردم (یحکم بها النبیون ... فلاتخشوا الناس و اخشون) تفریع جمله «فلاتخشوا الناس» بر «یحکم بها النبیون» با کلمه «فاء»، بیانگر برداشت فوق است.
۳۳- پیامبران، ربانیون و احبار، الگوهاى خداترسى و بى پروایى از مردم براى قضاوت بر اساس احکام الهى (یحکم بها النبیون ... فلاتخشوا الناس و اخشون)
۳۴- خداوند بر حذر دارنده عالمان یهود از دین فروشى و سوداگرى با آیات الهى (و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا)
۳۵- حرمت سوداگرى با آیات الهى و احکام دین (و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا)
۳۶- مسؤولان قضایى و عالمان دینى، در خطر دین فروشى و سوداگرى با آیات الهى (و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا)
۳۷- عالمان خداترسى، وارسته از دین فروشى و تحریفگرى (و اخشون و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا)
۳۸- عالمان بیمناک از دشمنى مردم، در خطر ترجیح رفاه و آسایش بر دیندارى و نگهبانى از کتاب خدا (فلاتخشوا الناس ... و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا)
۳۹- سودجویى و طمعورزى، از عوامل نادیده گرفتن احکام الهى و حکم نکردن بر اساس آن (یحکم بها ... و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا)
۴۰- گرانقدرى آیات الهى و بى ارزشى هر بهایى در قبال آن (و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا) وصف «قلیلا» قید توضیحى است. یعنى هر بهایى که در قبال آیات الهى قرار گیرد بهایى، اندک و ناچیز است.
۴۱- منافع به دست آمده از دین فروشى، مصداقى بارز براى سحت (اکلون للسحت ... و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا) نهى خداوند از دین فروشى در قبال منافع دنیا، پس از توصیف عالمان یهود در آیات پیش به «اکلون للسحت»، بیانگر آن است که از مصادیق مورد نظر براى «سحت» (حرامى ننگ آور)، منافعى است که آنان از دین فروشى به چنگ مى آورند.
۴۲- ترس از مردم و مال پرستى، عامل کفرپیشگى و کتمان حقایق آسمانى (فلاتخشوا الناس ... و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون)
۴۳- آنان که حکم و داورى خویش را بر پایه مقررات و قوانین الهى بنا نکنند، کافرند. (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون) با توجه به آیات گذشته که درباره قضاوت بود، معلوم مى شود که جمله «و من لم یحکم ...» ناظر به مسأله قضاوت و داورى است.
۴۴- قانونگذارى، جز بر پایه مقررات و مفاهیم الهى، حرام و کفر است. (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون) جمله «و من لم یحکم ...» علاوه بر مسأله قضاوت مى تواند شامل هر نوع دستور و قانونى بشود.
۴۵- نفوذ و اعتبار قوانین و داوریها، در گرو پى ریزى آنها بر پایه مقررات الهى (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون) لازمه وجوب داورى و قانونگذارى بر اساس احکام الهى، بى اعتبار دانستن احکامى است که بر پایه احکامى غیر الهى بنا شده باشد.
۴۶- ضرورت پذیرش قوانین و داوریهاى مستند به احکام الهى (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون) لازمه وجوب قضاوت بر اساس احکام الهى، ضرورت پذیرش آنها از سوى طرفین نزاع و مشاجره است.
۴۷- آگاهى به احکام و مقررات الهى، معیار صلاحیت داوران و حاکمان (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون)
۴۸- کناره گیرى از داورى بر پایه احکام الهى، مهمل گذاردن فلسفه نزول آن احکام (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون)
۴۹- خوددارى از قضاوت بر اساس احکام الهى، کفر است. (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون) جمله «و من لم یحکم ...» داراى دو مصداق است: یکى حکم کردن بر اساس احکام غیر الهى و دوم خوددارى از قضاوت بر اساس احکام الهى در عین وجود شرایط آن، برداشت فوق ناظر به مصداق دوم است.
۵۰- خوددارى از قانونگذارى بر پایه مقررات الهى، کفر است.* (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون)
۵۱- کفرپیشگى برخى از عالمان و سران یهود عصر پیامبر (ص)، به دلیل خوددارى آنان از قضاوت بر اساس تورات (ثم یتولون من بعد ذلک ... و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون)
روایات و احادیث
۵۲- پیشوایان یهود (ربانیون)، داراى جایگاهى پایینتر از انبیا و منزلتى برتر از علماى یهود (احبار) (یحکم بها النبیون ... للذین هادوا و الربنیون و الاحبار) از امام صادق (ع) روایت شده که آن حضرت پس از تلاوت آیه فوق فرمود: فهذه الائمة دون الانبیاء الذین یریون الناس بعلمهم و اما الاحبار فهم العلماء دون الربانیین ... .[۵]
۵۳- داورى بر پایه جور اگر چه در مورد مالى اندک و اجبار دیگران به پذیرش آن، کفر است. (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون) از رسول خدا (ص) روایت شده: من حکم فى درهمین بحکم جور ثم جبر علیه کان من اهل هذه الایة «و من لم یحکم بما انزل اللّه فأولئک هم الکفرون» ... .[۶]
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: ارزش آیات خدا ۴۰
- احکام:۳۵، ۴۳ فلسفه احکام ۳۵، ۴۳ ۴۸
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۵۱
- انبیا: اطاعت از انبیا ۱۰ ; الگوگیرى از انبیا ۳۳ ; تعالیم انبیا ۳۲ ; شجاعت انبیا ۳۳ ; قضاوت انبیا ۳۳ ; گواهى انبیا ۲۰ ; مسؤولیت انبیا ۲۰
- اهل کتاب: مسؤولیت علماى اهل کتاب ۱۳
- تحریف: موانع تحریف ۳۷
- ترس: آثار ترس ۲۴، ۴۲ ; آثار ترس از خدا ۲۸، ۳۰، ۳۷ ; اهمیت ترس از خدا ۳۲ ; ترس ناپسند ۲۳، ۳۸
- تسلیم: به خدا ۴، ۶
- تقوا: اهمیت تقوا ۳۲
- تکلیف: زمینه عمل به تکلیف ۲۹ ; عمل به تکلیف ۱۹، ۳۰ ; موانع عمل به تکلیف ۲۴، ۳۹
- تورات: احکام تورات ۲، ۵۱ ; اعراض از تورات ۵ ; پاسدارى از تورات ۱۲، ۱۹، ۲۱ ; ترک احکام تورات ۵ ; تعالیم تورات ۲، ۸، ۲۵ ; تورات از کتب آسمانى ۱ ; تورات در یهود ۳ ; حقّانیت تورات ۱۶، ۱۷ ; حکومت در تورات ۸ ; قضاوت در تورات ۸، ۹ ; کتمان تعالیم تورات ۲۷ ; نزول تورات ۱ ; نقش تورات ۳، ۹، ۵۱ ; هدایتگرى تورات ۲
- جامعه: عوامل رشد جامعه ۱۱ ; عوامل هدایت جامعه ۱۱
- جهان بینى: و ایدئولوژى ۲۹
- حرامخوارى: موارد حرامخوارى ۴۱
- حق: عوامل کتمان حق ۴۲ ; کیفر کتمان حق ۲۶
- خدا: افعال خدا ۱ ; اوامر خدا ۲۱ ; نواهى خدا ۲۳، ۲۵ ; هشدار خدا ۲۷، ۳۴
- دین: احیاى دین ۱۴
- دیندارى: موانع دیندارى ۳۸
- دین فروشى: حرمت دین فروشى ۳۵ ; خطر دین فروشى ۳۶ ; سرزنش دین فروشى ۴۱ ; موانع دین فروشى ۳۷
- ذکر: آثار ذکر ۲۹
- رفاهطلبى: زمینه رفاهطلبى ۳۸
- شجاعت: اهمیت شجاعت ۳۲ ; زمینه شجاعت ۲۹، ۳۰
- طمع: آثار طمع ۳۹
- علما: آثار ترس علما ۳۸ ; تقواى علماى ربانى ۳۱ ; زهد علماى ربانى ۳۱ ; فضایل علماى دین ۳۷ ; فضایل علماى ربانى ۵۲ ; مسؤولیت علما ى دین ۱۵، ۳۶ ; نقش علماى دین ۱۶، ۱۷
- قاضى: شرایط قاضى ۴۷ ; مسؤولیت قاضى ۳۶
- قانونگذارى: شرایط قانونگذارى ۴۵ ; قانونگذارى حرام ۴۴ ; مبانى قانونگذارى ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۵۰
- قضاوت: احکام قضاوت ۴۷ ; اهمیت قضاوت ۱۳، ۱۴، ۴۹ ; ترس در قضاوت ۲۳ ; ترک قضاوت ۴۸ ; شرایط قضاوت ۴۵، ۴۷ ; قضاوت ظالمانه ۵۳ ; مبانى قضاوت ۳، ۹، ۱۱، ۱۴، ۱۷، ۱۸، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۸، ۴۳، ۴۶، ۴۸، ۴۹، ۵۱ ; موانع قضاوت عادلانه ۳۹
- کافران:۴۳
- کتب آسمانى: پاسدارى از کتب آسمانى ۱۴، ۱۵، ۲۰، ۳۸ ; حقّانیت کتب آسمانى ۱۸، ۲۰ ; موانع عمل به کتب آسمانى ۲۴ ; نقش کتب آسمانى ۱۱، ۱۸، ۲۳، ۲۸
- کفر: موارد کفر ۴۴، ۴۹، ۵۰، ۵۳ ; موجبات کفر ۴۲، ۴۳
- مال دوستى: آثار مال دوستى ۴۲
- محرّمات:۳۵، ۴۴
- منفعتطلبى: آثار منفعتطلبى ۳۹
- هدایت: عوامل هدایت ۲
- یهود: انبیاى یهود ۷ ; انقیاد انبیاى یهود ۴ ; ترس علماى ۲۲ ; تقواى علماى یهود ۳۱، ۳۳ ; دین فروشى علماى یهود ۳۴ ; رهبران یهود ۵۲ ; زهد علماى یهود ۳۱ ; شجاعت علماى یهود ۳۳ ; عصیان یهود ۵ ; علماى یهود ۵۲ ; علماى یهود و انبیا ۳۲ ; علماى یهود و کتمان حق ۲۵ ; قضاوت علماى یهود ۹، ۱۰، ۳۳ ; کفر علماى یهود ۵۱ ; گواهى علماى یهود ۱۶، ۱۷ ; مسؤولیت علماى یهود ۱۲، ۲۱، ۳۲، ۳۳ ; نقش علماى یهود ۱۰، ۱۹ ; هشدار به علماى یهود ۲۷ ; یهود صدر اسلام ۲۱، ۲۲
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۳، ص ۲۳۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۲۸۸.
- ↑ تفسير عياشى.
- ↑ تفسير كشف الاسرار.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۲۳، ح ۱۱۹; نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۳۴، ح ۲۰۶.
- ↑ کافى، ج ۷، ص ۴۰۸، ح ۳; تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۲۳- ، ح ۱۲۰.