الفرقان ٦
کپی متن آیه |
---|
قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ کَانَ غَفُوراً رَحِيماً |
ترجمه
الفرقان ٥ | آیه ٦ | الفرقان ٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَعْلَمُ السِّرَّ ...»: اشاره به این است که قرآن ساخته و پرداخته مغز بشر نیست و با کمک این و آن تنظیم نشده است، بلکه تألیف خدا است و معجزه بوده و یکی از اسرار است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴ - ۲۰ سوره فرقان
- بیان طعنه ها و افترائات كفار، در باره قرآن كريم، به رسول خدا «ص»
- تقرير و تبيين پاسخ خداى تعالى، به كافران، در باره قرآن
- طعنه كفار به پيامبر «ص»، كه او، همچون دیگران غذا مى خورد و...
- پاسخ خداى تعالى، به احتجاج و انكار كفار
- دلیل و ریشه تكذيب رسول الله «ص»، انكار قيامت است
- مقايسه بين احوال دوزخيان و بهشتيان
- پاسخ به يك اشكال در ارتباط با مشيت و خواستۀ مطلق اهل بهشت
- پاسخ معبودهاى كفار به سؤال خداى سبحان، در قيامت
- رد استناد بعضى از مفسران، به جملۀ «كَانُوا قَوماً بُوراً»، براى اثبات جبر، و شقاوت ذاتى كفار
- پاسخ دوم به اشكال مشركان
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً «6»
بگو: (اين قرآن را) كسى فرستاد كه اسرار را در آسمانها و زمين مىداند، قطعاً او آمرزنده و مهربان است.
نکته ها
كفّار، هم به محتواى قرآن اشكال مىكردند كه نوآورى ندارد، بلكه افسانههاى قديمى است، «أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ» و هم شخص پيامبر را زير سؤال مىبردند كه رونويسى كرده است، «اكْتَتَبَها» و هم يارانى خيالى براى پيامبر در نظر مىگرفتند، «تُمْلى عَلَيْهِ».
مراد از نوشتن اساطير، يا اين است كه آنها معتقد بودند كسانى براى آن حضرت مىنوشتند ويا مىگفتند: پيامبر سواد دارد وامّى بودن او را نفى مىكردند.
در اين آيه آمده است: «يَعْلَمُ السِّرَّ»، ولى علم خداوند به ظاهر را نفرموده است. آرى كسى كه اسرار و حقايق پنهان را مىداند، آگاهى او بر حقايق آشكار مسلّم است.
پیام ها
1- در بيان مطالب مخالفان، امانت را مراعات كنيد. «قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»
2- به ياوهگويان پاسخ دهيد. «قُلْ»
3- قرآن، از سرچشمهى علم بىنهايت است، نه افسانه. «أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ»
4- قرآن ساخته دست بشر نيست، بلكه فرستادهى كسى است كه به تمام اسرار عالم علم دارد. أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ ...
5- قرآن حاوى دستوراتى اسرارآميز است. أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ ...
6- علم خداوند نسبت به حقايق پنهان و آشكار، يكسان است. «يَعْلَمُ السِّرَّ»
7- در آسمانها اسرارى است كه دست بشر به آن نمىرسد. «السِّرَّ فِي السَّماواتِ»
8- راه توبه حتّى براى كفّارى كه قرآن را افسانه و پيامبر را دروغپرداز مىخوانند، باز است. «إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً»
جلد 6 - صفحه 229
9- بخشش تنها كافى نيست، لطف و رحمت نيز لازم است. «غَفُوراً رَحِيماً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً «6»
«1». تفسير كشّاف زمخشرى ج 3، ص 88، چاپ مصر.
جلد 9 - صفحه 304
حق تعالى در ردّ سخنان باطله آنها فرمايد:
قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي: بگو اى پيغمبر نازل فرموده است قرآن را آن ذاتى كه بلا شبهه، يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: مىداند هر پنهانى را در آسمانها، و زمينها. به اين دليل كه كلامى است مشتمل بر اخبار از مغيبات، و علم غيب، خاصه حق سبحانه و تعالى است. و ديگر آنكه تمام فصحا و بلغاى شما بلكه تمامى عالم از آوردن آيهاى به مثل آن عاجزند، پس چنين كلامى جز از جانب ملك علّام نباشد. و چون چنين است، چگونه آن را اساطير الاوّلين مىگويند.
إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً: بدرستى كه خداى تعالى هست آمرزنده كه پرده كرم بر جرايم بندگان مىپوشد، مهربان كه در عقوبت عاصيان تعجيل نفرمايد، و لهذا در عقوبت شما مسارعت ننمايد با وجود كمال قدرت او بر آن، و استخفاف و اهانت شما نسبت به رسول حضرت سبحان و كلام مجيد قرآن.
تبصره: آيه شريفه اثبات نمايد مناقضه و كذب گفتار آنها را، زيرا ابتدا گفتند: اين قرآن بافتههاى خود پيغمبر است. بعد گفتند: املا بر او شده و افترا نموده غير او. بعد گفتند: نوشته و استنساخ نموده، و حال آنكه مىدانستند كه حضرت كتابت ننمايد، پس چگونه آن را نوشته است. اين اقوال تمام مناقض با هم، و دروغ و افتراى آنها را ثابت نمايد كه از راه حقد و حسد و عناد اين گونه سخنان را مىگويند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً «1» الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً «2» وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً «3» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً «4»
وَ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً «5» قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً «6» وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً «7» أَوْ يُلْقى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْها وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً «8» انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً «9»
تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ يَجْعَلْ لَكَ قُصُوراً «10»
ترجمه
برتر و بالاتر آمد آنكه فرستاد فارق بين حق و باطل را بر بندهاش تا بوده باشد براى عالميان بيم دهنده
آنكه براى او است پادشاهى آسمانها و زمين و نگرفت فرزندى و نبوده است برايش شريكى در پادشاهى و آفريد همه چيز را پس اندازه نمود آنرا اندازه نمودنى
و گرفتند غير از او خدايانى كه نميآفرينند چيزيرا و آنها آفريده ميشوند و مالك نميباشند براى خودشان ضررى و نه نفعى را و مالك نميباشند مرگى را و نه زندگانى و نه حشرى را
و گفتند آنانكه كافر شدند نيست اين مگر دروغى كه بر بافت آنرا و يارى
جلد 4 صفحه 58
كردند او را بر آن گروهى ديگران پس بتحقيق آوردند ستمى و باطلى را
و گفتند افسانههاى پيشينيان است كه نوشته آنرا پس آن خوانده ميشود بر او بامداد و شبانگاه
بگو فرستاد آنرا آنكه ميداند پنهان را در آسمانها و زمين همانا او باشد آمرزنده مهربان
و گفتند چيست مر اين رسول را كه ميخورد غذا و راه ميرود در بازارها چرا نبايد فرستاده شود بسوى او فرشتهاى پس باشد با او بيم دهنده
يا انداخته شود بسوى او گنجى يا باشد برايش بوستانى كه بخورد از آن و گفتند ستمكاران پيروى نميكنيد مگر مرد سحر شدهئى را
به بين چگونه زدند براى تو مثلها پس گمراه شدند پس نميتوانند يافت راهى برتر
آمد آنكه اگر بخواهد قرار ميدهد براى تو بهتر از اين، بهشتهائى را كه ميرود از زيرشان نهرها و قرار ميدهد براى تو قصرهائى.
تفسير
تبارك مأخوذ از بركت است يعنى پر خير و بركت و با عزت و عظمت و دوام و ثبات است خداوندى كه نازل فرمود قرآن را كه فارق بين حق و باطل و مميّز ميان ثواب و خطا است بتفريق بر حسب رواياتى كه در اوائل سوره آل عمران گذشت بر بنده خود محمد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و اله تا بوده باشد او و قرآن بآيات محكمه خود مر عالميان را از جن و انس بيم دهنده از عذاب الهى يا موجب بيم از عقاب او آن خداوندى كه مر او را است سلطنت حقه حقيقيه در آسمانها و زمين و اختيار ننموده است فرزندى را چنانچه نصارى و يهود تصور نمودهاند و نبوده است و نخواهد بود براى او شريكى در سلطنت و الوهيّت چنانچه مجوس تصور نمودهاند و مشركين عرب پنداشتهاند و خلق فرمود هر موجوديرا و تعيين نمود اندازه و قدر قابليت او را براى خلعت هستى از حدود و آجال و صفات و خواص و آثار و ساير خصوصيات و قمى ره از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه فرمود ميدانى تقدير چيست عرض شد خير فرمود آن وضع حدود است از آجال و ارزاق و بقاء و فناء و اهل شرك در مقابل چنين خداوندى اتخاذ نمودند براى خودشان معبودهائى را كه خودشان بدست خودشان ميتراشيدند و ميساختند و مصور بصور مختلفه مينمودند با آنكه آنها قادر بر خلق چيزى نبودند و نمىتوانستند از خودشان دفع ضررى كنند
جلد 4 صفحه 59
يا جلب نفعى نمايند براى خودشان چه رسد بسايرين و نيز قادر بر اماته و احياء و بعث و نشر احدى نبودند و معلوم است كه چنين جماداتى قابل پرستش و ستايش نيستند و گفتند بعضى از اين كفار نيست اين قرآن مگر دروغى كه محمد صلّى اللّه عليه و اله ساخته و افترا بسته آنرا بخدا با كمك بعضى از اهل كتاب كه از امام باقر عليه السّلام نقل شده مقصودشان ابو نهيكه و حبر و عداس و عابس نام بوده و ظاهرا اينها اطلاعاتى از احوال امم سابقه و كتب سماوى داشتهاند كه بعضى مانند نضر بن حارث كه گفتهاند گوينده اين مزخرف بود تصور مىنمودند اينها مطالب كتب سماوى و غيره را از اخبار پيشينيان و غيرها در صبح و شام براى آنحضرت نقل مينمايند و او مينويسد يا آنكه ميگويد بنويسند براى او و تلاوت ميكند و ميگويد خدا بتوسط جبرئيل بر من نازل نموده و خداوند اولا بطريق اجمال آنها را رد فرموده كه نسبت اتيان ظلم و زور بآنها داده و بعدا اشاره فرموده بآنكه قرآن علاوه بر فصاحت و بلاغت عاجز كننده بشر از اتيان بمثلش كه قبلا گوشزد شده مشتمل بر احكامى است كه مصالح آن بر بشر مخفى و مستور بوده و هست و بتدريج آشكار و معلوم ميشود و همچنين متضمن اخبار غيبيهئى است كه جز خدا بر آن اطلاع ندارد و چنين كتابى معقول نيست از جانب خدا نباشد چون او عالم السرّ و الخفيّات است در آسمانها و زمين نه غير او ولى چون غفور و رحيم است تعجيل در عقوبت كسانيكه اين مزخرفات را ميگويند نميكند و عذاب بر آنها نازل نميفرمايد شايد بتدريج بفهمند و اسلام اختيار نمايند يا از نسل آنها مسلمانانى بوجود آيد و بالاخره آنها را بپاداش اعمال و اقوالشان خواهد رسانيد و ظاهرا قول كسانيكه ميگفتند نعوذ باللّه قرآن دروغ و افترا است و اشخاصى در ساختن آن با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كمك كردند غير از قول آنها است كه ميگفتند قرآن افسانه پيشينيان است كه براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در بامداد و شبانگاه نقل ميشود و از فرمايش قمى ره استفاده ميشود كه گوينده اين قول اخير نضر بن الحارث بوده و ناقل مطالب بگمان آنها ابن قبيطه بوده است كه در صبح و شام براى حضرت املاء و قرائت مينموده و بعضى از علماء يهود و نصارى هم در تعليم آنحضرت با او شركت مينمودند و
جلد 4 صفحه 60
خداوند هر دو قول را رد فرموده به بيانى كه گذشت و نيز گفتند چه مقامى دارد و چه ميكند اين مدعى رسالت كه مانند ما ميخورد و در بازارها براى طلب معاش ميگردد و حالش با ما يكسان است چرا خداوند با او ملكى نفرستاد كه مصدّق و معاون او باشد در انذار و تخويف مردم و چرا باو گنجى نداد كه مايه دلگرمى و استغناء او از تحصيل معاش باشد و لااقل چرا خدا باغى و بستانى باو نداد كه از آن ارتزاق نمايد و محتاج بكسى نباشد يا ما كه از اقوام او هستيم برويم در آن باغ و از ميوه آن استفاده كنيم چون نأكل بصيغه متكلم مع الغير نيز قرائت شده است و از اين اشكالات و ياوه سرائيها مكرر جوابگوئى شده و رواياتى هم بمناسبت آنها ذكر گرديده و اجمال مطلب آنستكه اين اعتراضات ناشى از قصور فهم و ادراك است كه تصور نمودهاند پيغمبر بايد از جنس بشر نباشد در صورتى كه بايد باشد نهايت آنكه بايد داراى روح قوى و عقل كامل و قابليت تامّ و تمام هم باشد تا بتواند مطالب را از مقام عالى اخذ نمايد و بدانى برساند خلاصه آنكه بايد سنخيّت با دو طرف داشته باشد تا واسطه فيض شود و اگر از جنس بشر نباشد نميتواند با آنها مأنوس شود و بتدريج آنها را تربيت و تكميل و قابل هدايت و ارشاد نمايد و نغمه اخيره آنها اين بود كه گفتند ستمكاران مذكور سابق باهل ايمان كه متابعت نميكنيد شما مگر مردى را كه برايش سحر كردهاند و بواسطه آن عقلش زائل شده است و خداوند در جواب آنها به پيغمبر خود فرموده ببين چه اقوال ناشايسته و احوال ناروائى در باره تو قائل شدند و چه امثال نامناسبى براى تو ذكر كردند كه گاهى محتاج بمصدّق و معاونت دانستند و گاهى نيازمند بمال و منال دنيوى و گاهى مجنونت خواندند با آنكه پيغمبر محتاج بكتاب و معجز است كه مصدق او است نه ملك و باغ و بستان و زر و سيم و ساير امتعه و تجملات دنيوى و تو سالها در ميان آنها بكمال عقل و درايت و امانت و صداقت معروف و مسلم بودى چه شد كه چون دعوى نبوت نمودى فورا مبتلا بجنون شدى پس نيست اين اظهارات آنها مگر براى آنكه از طريق حق منحرف شدند و در گمراهى و ضلالت افتادند بطوريكه ديگر نميتوانند راه حق را پيدا كنند يا استدلال بر مطلوب خودشان كه بطلان نبوت تو است
جلد 4 صفحه 61
بنمايند بطورى كه اقلا موجب شبهه و ترديدى براى دانشمندان شود بلكه سخنانى گفتند كه بطلانش بر هر صاحب شعورى ظاهر و آشكار بود و تو ملول و افسرده خاطر مباش از آنكه در دنيا از آنچه گفتند بىبهره ماندى خداوند برتر و بالاتر است از آنكه اگر بخواهد عطا فرمايد بتو در دنيا بهتر و بيشتر از آنچه آنها تصور نمودند ولى خواسته است بتو نعمتى عطا كند كه زوال نداشته باشد و آن بهتر، بوستانهائى است كه در پاى درختان آن نهرها جارى است و نيز براى تو قصرهائى آماده كند كه چشمى نديده و گوشى نشنيده و بقلب كسى خطور نكرده باشد و بعضى يجعل برفع قرائت نمودهاند و بنابراين مقطوع از عطف بر جعل شده و جمله مستأنفه ميباشد و وعده منجّز است نه معلّق بر مشيّت و در آخرت باشد و در تفسير امام عليه السّلام است كه بعد از آنكه عبد اللّه بن ابى اميّه مخزومى اعتراضات مذكوره را نمود و گفت اين پادشاهان ايران و رومند كه سفراء آنها داراى مال و جلال و دستگاه زيادند خداوند كه برتر و بالاتر از آنها است بايد سفيرش از آنها با تشخّصتر باشد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم عرضه داشت خدايا تو ميشنوى و ميدانى چه ميگويند بندگان تو و اين آيات نازل شد پس روى باو كرد و فرمود خدا محمود است و كسى حق اعتراض بكارهاى او ندارد نمىبينى خدا بعضى را فقير و بعضى را غنى و بعضى را عزيز و بعضى را ذليل و بعضى را سالم و بعضى را مريض فرموده و همه ميخورند و ميگردند و نبايد فقير بگويد خدايا چرا مرا فقير كردى و ذليل بگويد چرا مرا ذليل نمودى و مريض بگويد چرا مرا مريض كردى و زشت بگويد چرا مرا زشت كردى و ديگرى را زيبا آفريدى چون اينها ايراد بخدا است و او در جواب مىفرمايد من آن خداوندم كه عزّت و ذلت و دولت و فقر و صحّت و مرض و زشتى و زيبائى بدست من است و بهر كس بخواهم و صلاح بدانم ميدهم و شما بندگانيد بايد منقاد و تسليم باشيد و الا معاقب و هلاك خواهيد شد مرا هم خدا خواسته مخصوص بوحى و نبوت فرمايد چنانچه بعضى را مخصوص بمال و جلال و جمال فرموده با آنكه بشرم و نبايد از لوازم آن مبرّى باشم روايت مفصل است و حقير بعضى از فقرات آنرا مختصرا ذكر نمودم شايد سابقا هم ذكر شده باشد و ظاهرا
جلد 4 صفحه 62
پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم متوجه شده بآنكه ريشه اين اعتراضات آنها حسد است كه نميتوانند كسى را فوق خودشان به بينند يا ميخواهند شماتت كنند آنحضرت را بفقر لذا بيان بيان جواب گوئى فرموده و الا ظاهرا جواب ما لهذا الرسول يأكل همانست كه قبلا ذكر شد و در نفحات روايات متعددهئى نقل نموده كه حاصلش آنستكه بعد از اين مقالات خداوند كليد خزائن زمين را باختيار پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم گذارد كه هر قدر بخواهد از گنجها بردارد و صرف كند با آنكه از مقامش چيزى كاسته نشود و حضرت قبول نفرمود و فرمود فقر براى من بهتر است ميخواهم يك روز گرسنه و يك روز سير باشم تا يك روز دعا نمايم و يك روز شكر كنم و دنيا قابل محمد و آل او نباشد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل أَنزَلَهُ الَّذِي يَعلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً «6»
بفرما در جواب آنها اينكه اينکه قرآن را نازل فرموده كسي است که عالم السر و الخفيات است بآنچه در آسمانها و زمين است و محققا او آمرزنده و رحيم است نظر باين كفرياتي که نسبت به قرآن و حضرت رسالت دادند که افك و افتراء و اساطير پيشينيان و املاي ديگران است در مقام جواب آنها بر آي و بگو:
(قُل أَنزَلَهُ الَّذِي) خداوند متعال که از روي حكمت و صلاح بندگان اينکه قرآن را نازل فرموده به بهترين راهها و هدايت آنها به سعادت دنيا و آخرت و نجات از مهالك.
(إِنَّ هذَا القُرآنَ يَهدِي لِلَّتِي هِيَ أَقوَمُ وَ يُبَشِّرُ المُؤمِنِينَ) اسري آيه 9 آنهم نه به مجرد دعوي بلكه از روي دليل و برهان و منطق صحيح يكي از جهات معجزه بودن او که فرمود:
(قُل لَئِنِ اجتَمَعَتِ الإِنسُ وَ الجِنُّ عَلي أَن يَأتُوا بِمِثلِ هذَا القُرآنِ لا يَأتُونَ بِمِثلِهِ وَ لَو كانَ بَعضُهُم لِبَعضٍ ظَهِيراً) اسري آيه 90.
چه رسد که اساطير اولين باشد و املاء ديگران، ديگر از جهت احكامش، مواعظش، نصايحش، قصصش، ارشادش که تمام از روي حكمت و مصلحت است افك و افتراء نيست از جانب كسي است که (يَعلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ) عالم به بواطن امور و خفاياي صدور است به آنچه در آسمانها و زمين است.
(وَ ما يَعزُبُ عَن رَبِّكَ مِن مِثقالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصغَرَ مِن ذلِكَ وَ لا أَكبَرَ إِلّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ) يونس آيه 61.
(عالِمِ الغَيبِ لا يَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الأَرضِ وَ لا أَصغَرُ مِن ذلِكَ وَ لا أَكبَرُ إِلّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ) سبأ آيه 3.
ديگر از جهت اشتمالش بر جميع ما يحتاج اليه النّاس في دينهم و دنياهم
جلد 13 - صفحه 578
(وَ لا رَطبٍ وَ لا يابِسٍ إِلّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ) انعام آيه 59.
(إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً) از راه لطف و رحمت و عنايت براي شما ارسال رسول فرمود و انزال قرآن تا سعادت پيدا كنيد و گناهان بخشيده شود که
(الاسلام يجبّ ما قبله).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 6)- در این آیه به عنوان پاسخگویی به این اتهامات بیپایه میفرماید:
«بگو: کسی آن را نازل کرده است که اسرار آسمانها و زمین را میداند» (قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
اشاره به این که محتوای این کتاب و اسرار گوناگونی که از علوم و دانشها، تاریخ اقوام پیشین، قوانین و نیازهای بشری، و حتی اسراری از عالم طبیعت و اخباری از آینده در آن است نشان میدهد که ساخته و پرداخته مغز بشر نیست،
ج3، ص323
و با کمک این و آن تنظیم نشده، بلکه مولود علم کسی است که آگاه از اسرار آسمان و زمین است و علم او بر همه چیز احاطه دارد.
ولی با این همه راه بازگشت را به روی این کج اندیشان مغرض و دروغگویان رسوا باز میگذارد و در پایان آیه میگوید: درهای توبه و باز گشت به سوی خدا به روی همه شما باز است «چرا که او آمرزنده و مهربان بوده و هست» (إِنَّهُ کانَ غَفُوراً رَحِیماً).
به مقتضای رحمتش، پیامبران را ارسال و کتب آسمانی را نازل نموده، و به مقتضای غفوریتش گناهان بیحساب شما را در پرتو ایمان و توبه میبخشد.
نکات آیه
۱ - پیامبر(ص)، مأمور ابلاغ وحى و پاسخ گویى به دروغ پردازى ها و اتهام هاى واهى کافران، علیه رسالت خویش و قرآن (و قال الذین کفروا إن هذا ... قل أنزله الذى یعلم)
۲ - قرآن، جلوه اى از علم مطلق و گسترده خداوند است. (قل أنزله الذى یعلم السرّ فى السموت و الأرض)
۳ - قرآن، کتابى است عمیق و عالمانه. (قل أنزله الذى یعلم السرّ فى السموت و الأرض) برداشت یاد شده، از آن جا است که خداوند، در مقام اثبات حقانیت و وحى بودن قرآن، علم گسترده خویش را یادآور شد. این یاد آورى مى تواند گویاى این حقیقت باشد که قرآن، کتاب عمیق و عالمانه است; نه افسانه و داستان ساختگى.
۴ - قرآن، از سنخ اسرار نهفته در عالم آفرینش است که نزول آن، تنها از سوى خداوند داناى به اسرار امکان پذیر است.* (قل أنزله الذى یعلم السرّ فى السموت و الأرض) ربط بین نزول قرآن و علم به اسرار، مى تواند گویاى این نکته باشد که این کتاب از ساخته هاى دست بشر نیست; بلکه جزء اسرار عالم است.
۵ - قرآن، کتابى حاوى تعالیمى اسرار آمیز* (قل أنزله الذى یعلم السرّ فى السموت و الأرض) همان گونه که برخى از مفسران (مانند علامه طباطبایى و آلوسى در المیزان و روح المعانى) گفته اند، رابطه «یعلم السرّ» با انزال قرآن، احتمالاً به جهت نکته یاد شده باشد.
۶ - جهان آفرینش، داراى آسمان هاى متعدد (السموت)
۷ - جهان آفرینش، افزون بر موجودات آشکار و شهودى، داراى حقایق نهان و غیبى (یعلم السرّ فى السموت و الأرض)
۸ - خداوند، به یقین غفور (آمرزنده) و رحیم (مهربان) است. (إنّه کان غفورًا رحیمًا)
۹ - غفران و رحمت خداوند، دلیل و فلسفه تأخیر و یا انصراف از نزول عذاب بر برخى از بندگان گنه کار (انّه کان غفورًا رحیمًا) جمله «إنّه کان غفوراً رحیماً» تعلیل براى جمله اى مقدر و مناسب آن (مانند «أخر عقوبته» و «انصرف عن عذابه») است.
۱۰ - گناه، هر چند بزرگ باشد (مانند افترا و دروغ بر خدا و رسول او) در صورت توبه و استغفار از آن، قابل بخشش و غفران الهى است. (و قال الذین کفروا إن هذا إلاّ إفک افتریه ... إنّه کان غفورًا رحیمًا) تذکر به غفران و رحمت الهى، پس از ردّ تهمت ها و افتراهاى کافران بر پیامبر(ص) و قرآن، مى تواند به منظور تشویق به توبه و استغفار و نوید به غفران و بخشش باشد.
۱۱ - تشویق و ایجاد امید، از روش هاى قرآن براى هدایت و تربیت کافران مخالف (و قال الذین کفروا إن هذا إلاّ إفک افتریه ...إنّه کان غفورًا رحیمًا)
موضوعات مرتبط
- آسمان: تعدد آسمان ها ۶
- آفرینش: حقایق آفرینش ۷; رازهاى آفرینش ۴; غیب آفرینش ۷; موجودات آفرینش ۷
- آمرزش: زمینه آمرزش ۱۰
- استغفار: آثار استغفار ۱۰
- اسماء و صفات: رحیم ۸; غفور ۸
- امیدوارى: آثار امیدوارى ۱۱
- تربیت: امیدوارى در تربیت ۱۱; تشویق در تربیت ۱۱; روش تربیت ۱۱
- تشویق: آثار تشویق ۱۱
- توبه: آثار توبه ۱۰
- خدا: آثار آمرزشهاى خدا ۹; آثار رحمت خدا ۹; نشانه هاى علم خدا ۲
- قرآن: اهمیت قرآن ۴; رازهاى قرآن ۵; فضیلت قرآن ۲; وحیانیت قرآن ۴; ویژگیهاى قرآن ۳، ۵
- کافران: رد تهمتهاى کافران ۱
- گناهکاران: دلایل تأخیر عذاب گناهکاران ۹
- محمد(ص): رسالت محمد(ص) ۱
- وحى: ابلاغ وحى ۱
- هدایت: روش هدایت ۱۱
منابع