الصف ١
کپی متن آیه |
---|
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ |
ترجمه
سوره الصف | آیه ١ | الصف ٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«سَبَّحَ ِللهِ مَا ...»: (نگا: حدید / حشر / .
نزول
عبدالله بن عباس و عبدالله بن سلام (هر یک جداگانه) روایت کنند و گویند: عده اى از ما نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نشسته بودیم و مشغول صحبت بودیم سپس به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتیم: اگر مى دانستیم کدامیک از اعمال در نزد خدا محبوب تر است همان را انجام میدادیم سپس خداوند این سوره را که اول آن همین آیه است نازل فرمود و پیامبر تا آخر سوره را براى ما تلاوت نمود.[۱]
تفسیر
- آيات ۱ - ۹ سوره صف
- مطالب کلی سوره صف
- مقصود از خطاب توبيخى: «چرا مى گوييد، آنچه را كه عمل نمى كنيد»
- نهى مسلمانان از ايذاى پيامبر اكرم «ص»
- معناى جمله: «فَلَمَّا زَاغُوا أزَاغَ اللهُ قُلُوبَهُم...»
- مفهوم بشارت عیسی«ع» به آمدن پيامبر اسلام، بعد از خود
- معروف بودن پيامبر«ص» به نام «احمد» در تورات و انجیل
- وجه اين كه رد كنندۀ دعوت به اسلام، «ظالم ترين» است
- بحث روایتی: (رواياتى درباره نام هاى پيامبر اكرم «ص» و...)
- فاصله بين عيسى و پيامبر اسلام «ص»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «1»
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، براى خدا تسبيح گويند و اوست شكستناپذير حكيم.
پیام ها
1- در بينش اسلامى، تمام هستى داراى شعور است و همه به تسبيح خداوند مشغولند. سَبَّحَ لِلَّهِ ما ...
2- كسى سزاوار تسبيح و تقديس است كه داراى قدرت بىنهايت و حكمت بىنظير باشد. «وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «1»
سَبَّحَ لِلَّهِ: به پاكى و پاكيزگى ياد كرد خداى را، ما فِي السَّماواتِ: آنچه در آسمانهاست از مجردات علويه، وَ ما فِي الْأَرْضِ: و آنچه در زمين است از موجودات سفليه.
تبصره: علما و مفسرين را در تسبيح موجودات علوى و سفلى دو قول است:
قول اول: تسبيح خالى؟؟؟، يعنى هر ذرهاى از ذرات موجودات، به لسان حال ندا كنند در عالم، بر وجود صانع حكيم عليم كه ايجاد و ابداع فرموده آنها را، و به زبان بىزبانى فقر ذاتى خود و غناى ذاتى خالق را گويا هستند. حاصل آنكه جميع مصنوعات و ممكنات به صفات و لوازم و آثارشان، دالند بر صانع و خالق ايشان، و تنزيه او از صفاتى كه مستلزم عجز و نقصان است. پس سكون زمين و برودت و جريان آب و قيام درختان و نمو نباتات و جريان بادها و سقوط ابنيه و سوزندگى آتش و صوت صاعقه، هر يك دالند بر تسبيح و تنزيه خالق از صفات امكانى و حدوث. عياشى- از حضرت باقر عليه السّلام سؤال شد آيا تسبيح كند درخت خشك؟ فرمود: بلى آيا نشنيدى چوب خانه چگونه شكسته شود، اين تسبيح آنست. مراد آنكه شكستن ديوار و چوب، به واسطه حدوث تغيير در آن، و فناى آن ندائى است به لسان حال بر موجد و مبقى، و تنزيه او از عوارضات و حوادث و تغيرات.
قول دوم- تسبيح مقالى و ارادى، آنكه هر طبقهاى از حيوان و نبات و جماد، داراى شعور و ادراك، و هر دسته به لغتى تسبيح كنند ذات سبحانى را، و ما نمىفهميم، چنانچه بسيارى از كلام مردم را كه لغات آنها را هيچ ندانيم، گمان كنيم مانند صداى طيور است، و تعجب داريم از فهميدن آنها كلام يكديگر را؛ و احاديث آل عصمت عليهم السّلام نيز دال است بر آن از جمله:
1- در اكمال الدين- از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود:
حضرت داود هر وقت زبور مىخواند، باقى نمىماند نه كوهى و نه سنگى و نه پرندهاى مگر آنكه جواب مىداد او را.
جلد 13 - صفحه 143
بحار- از خرايج نقل نمايد كه حضرت سيد الشهدا عليه السّلام در حال كوچكى، صداى عدهاى از پرندگان را بيان فرمايد و در آخر فرمايد: ما خلق اللّه من شىء الّا و له تسبيح بحمد ربّه: خلق نفرمود خدا چيزى را، مگر آنكه براى او است تسبيح پروردگارش. بعد تلاوت نمود: وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ.
وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ: و اوست غالب در حكم نمودن كه به هيچ وجه مغلوب نگردد، درست كار كه خلل در افعال او راه نيابد، و تمام افعال او بر وجه حكمت و مصلحت است. اين كلام در اينجا به جهت استفتاح سوره است به تعظيم او سبحانه از روى تسبيح و تقديس و تكريم مانند استفتاح به بسم اللّه.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «1» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ «2» كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ «3» إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ «4»
وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ «5»
ترجمه
تسبيح گويند مر خدايرا آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و او است تواناى درست كردار
اى كسانيكه ايمان آورديد چرا ميگوئيد آنچه را نميكنيد
بزرگ است از جهت مبغوض بودن نزد خدا كه بگوئيد آنچه را نميكنيد
همانا خدا دوست ميدارد آنانرا كه كارزار ميكنند در راهش صف زده گويا ايشانند بنائى پيوسته و محكم
و هنگاميكه گفت موسى بقومش اى قوم من چرا مىآزاريد مرا با آنكه ميدانيد كه من پيغمبر خدايم بسوى شما پس چون رو گردان شدند برگرداند خدا دلهاشان را و خدا هدايت نميكند گروه متمرّدان را.
تفسير
تسبيح و تنزيه و تقديس تمام موجودات آسمانى و زمينى ذات اقدس احديّت را از تمام عيوب و نقائص بلسان حال و مقال هميشه بوده و هست و خواهد بود لذا به صيغ مختلفه از ماضى و مضارع و مصدر در اوائل سور از آن تعبير ميشود و چون مانند بسمله مناسب با افتتاح امور است تكرار آن مستحسن است و عزت و حكمت خداوند انسب اوصاف است باستحقاق حمد و ثنا و تسبيح و تقديس گفتهاند مسلمانان صدر اسلام گفتند ما اگر ميدانستيم محبوبترين اعمال نزد خدا چيست
جلد 5 صفحه 194
بجا ميآورديم آنرا پس آيه چهارم نازل شد و در جنگ احد فرار نمودند و آيه دوم و سوم نازل شد و قمّى ره فرموده خطاب باصحاب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه وعده كرده بودند يارى كنند آنحضرت را و مخالفت ننمايند امر او را و نقض ننمايند عهد او را نسبت بامير المؤمنين عليه السّلام و چون خداوند ميدانست كه آنها بوعده خودشان وفا نميكنند مخاطب فرموده و اينكه آنها را اهل ايمان خوانده براى اقرارشان است بزبان اگر چه تصديق نداشتند و ظاهرا مراد ايشان از اصحاب اهل نفاق آنانند چون معمولا آنها وعده ميدهند و وفا نميكنند و سخنى ميگويند و بر طبق آن عمل نمينمايند و مستحق ملامت هر كس است كه بگويد عملى انجام ميدهم و قصد انجام آنرا نداشته باشد نه كسيكه قصد انجام آنرا داشته باشد و موفق نشود و مقت بغض شديد است و در نهج البلاغه مولى فرموده كه خلف موجب مقت است نزد خدا و خلق خدا فرموده كبر مقتا عند اللّه أن تقولوا ما لا تفعلون و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه وعده مؤمن ببرادر دينى خود نذرى است كه كفّاره ندارد پس كسيكه خلف كند با خدا خلف نموده و در معرض بغض شديد الهى خود را قرار داده و باين دو آيه استشهاد فرموده است و بنظر حقير بعيد نيست شامل شود وعاظى را كه در واجبات و محرّمات هم عمل بگفته خودشان نميكنند چون مشاهده آن موجب تزلزل مردم ميشود در قبول نصايح علماء و صلحاء و قبح آن ظاهر است و رص استحكام و اتّصال اجزاء بنا است بيكديگر كه فرجهاى نداشته باشد خداوند دوست دارد مسلمانان در معركه جهاد مانند ديوار محكم بىرخنه و فتورى در مقابل كفّار صف بندى نمايند و هيچ گاه از حمله آنها متفرّق و پراكنده نشوند و از امير المؤمنين عليه السّلام در خطبه روز غدير سبيل در اين آيه با وجود مبارك آنحضرت كه منصوب براى متابعت بعد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد تطبيق شده است چون سبيل اعظم الهى اين خانوادهاند و ظاهرا براى تسليت خاطر مبارك پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آزار اهل نفاق باز خداوند اشارهاى بقصّه حضرت موسى فرموده كه به بنى اسرائيل گفت چرا اينقدر مرا اذيّت و آزار مينمائيد با آنكه ميدانيد من پيغمبر خدايم بسوى شما و احترام پيغمبر
جلد 5 صفحه 195
واجب و آزار او اقبح قبائح است و آزارهاى آنها در ضمن سور سابقه از قبيل تقاضاهاى بيجا و نسبتهاى ناروا و تخلّفات از فرامين و غيرها گذشت و انحراف از حقّ و اعراض از حقيقت بعد از وضوح آن موجب اعراض الهى است و منع الطاف خود از اعراض كنندگان و واگذاردن آنها را بحال خودشان و آن موجب انصراف قلب است از قبول حق و سقوط از قابليّت هدايت يا ابتلاء بشك و شبهه چنانچه قمّى ره فرموده و در هر حال هدايت الهيّه شامل حال متمرّدين از فرامين انبيا و آزار كنندگان ايشان نخواهد شد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ
سَبَّحَ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الأَرضِ وَ هُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ «1»
امّا الكلام: در فضيلت آن از علي بن بابويه از ابي بصير از حضرت باقر (ع) فرمود:
(من قرء سورة الصف و ادمن قراءتها في فرائضه و نوافله صفه اللّه مع ملائكته و انبيائه المرسلين انشاء اللّه تعالي)
و در بعض اخبار دارد که كسي که اينکه سوره را قرائت كند حضرت عيسي (ع) بر او صلوات ميفرستد و استغفار ميكند مادامي که حيات دارد و در آخرت رفيق او ميشود و در بعض اخبار است که قرائت او در سفر باعث حفظ ميشود از طوارق سوء تا برگردد باهلش.
سَبَّحَ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الأَرضِ تسبيح ميكنند فقط از براي خداي متعال آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و او است عزيز و حكيم، امّا تسبيح مكرر گفته شد تنزيه حقّ است از جميع عيوب و نواقص و اينکه معني سلب احتياج ميكند مطلقا. ازلا: وجودش ذاتي است احتياج بموجد ندارد و عين ذات است ماهيت ندارد که احتياج بوجود داشته باشد تام فوق التمام صفاتش عين ذات است علم قدرت حيات زائد بر ذات نيست تا احتياج بعلم و قدرت و حيات و ساير صفات كماليه داشته باشد جهل و عجز و ساير صفات سلبيه در او نيست تا احتياج برفع آنها پيدا كند تركيب و اجزاء ندارد تا هر جزئي احتياج بجزء ديگر داشته باشد و مركّب احتياج بجميع اجزاء دارد و احتياج بمركّب بكسر دارد افعالش بمجرد اراده و مشيتش موجود ميشود احتياج بتصور و تصديق و عزم و جزم و حركت عضلات ندارد، و بالجمله كلمه سبحان اللّه شامل جميع شئونات الهي ميشود بخلاف ممكن که نيست صرف بوده و سر تا پا احتياج دارد احتياج بموجد و مبقي که نگاه داري كند او را و احتياج در جميع صفات که باو داده شود و رفع عيوب
جلد 16 - صفحه 509
از او بكند و باجزاء احتياج دارد و ساير احتياجات، و از اينکه بيان معلوم ميشود که تسبيح مشتمل بر جميع اذكار هست چنانچه تحميد و تهليل و تكبير هم مشتمل بر جميع اذكار ميشود، زيرا حمد تمام كمالات را و نفي تمام عيوب را دلالت دارد، و هم چنين تهليل که مكرر گفته شده که سه دلالت دارد مطابقي و التزامي و اقتضايي که باين دلالات ثلاث شامل جميع كمالات و نفي جميع نقائص ميكند، و هم چنين تكبير که در حديث داريم که معني اللّه اكبر اينکه نيست که بگويي اللّه اكبر من کل شيء، بلكه اللّه اكبر من ان يوصف باري.
سَبَّحَ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الأَرضِ تعبير بما براي اينکه است که شامل ذوي العقول و غير ذوي العقول باشد از جمادات و نباتات و حيوانات بلكه اعمّ از جميع عوالم اجسام و ارواح و انوار كلّما يعلم و كلّما لا يعلم ميشود.
وَ هُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ مكرر بيان شده که عزيز راجع بقدرت و توانايي است قادر قاهر غالب عليّ عظيم است و حكيم دالّ بر علم بجميع حكم و مصالح و مفاسد كلّ شيء است ازلا و ابدا.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 1)- آغاز این سوره نیز تسبیح خداوند است و به همین جهت آن را جزء سورههای «مسبّحات» (سورههائی که با تسبیح خدا شروع میشود) شمردهاند.
میفرماید: «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، همه تسبیح خدا میگویند» (سبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض).
چرا تسبیح او نگویند و از هر عیب و نقصی منزهش نشمرند با این که «او شکست ناپذیر، و حکیم است» (و هو العزیز الحکیم).
نکات آیه
۱ - ساحت خداوند، منزّه و مبرّا از هر عیب و نقص است. (سبّح للّه ما فى السموت و ما فى الأرض) «تسبیح» (مصدر «سبّح») به معناى تنزیه و مبرّا کردن از نقص و کاستى است.
۲ - تمامى موجوداتِ جهان آفرینش، تسبیح گوى خدا هستند. (سبّح للّه ما فى السموت و ما فى الأرض)
۳ - موجودات هستى، نمودى روشن بر منزّه بودن خداوند از هر نقص و کاستى (سبّح للّه ما فى السموت و ما فى الأرض) برداشت یاد شده، بدان احتمال است که مراد از تسبیح در آیه شریفه، تسبیح تکوینى باشد. بر این مبنا معناى آیه، بیانگر این حقیقت خواهد بود که وجود هر موجودى، نشانى گویا بر منزّه بودن خداوند است.
۴ - معرفت و شناخت خداوند، سرشته در ذات همه موجودات آسمان ها و زمین (سبّح للّه ما فى السموت و ما فى الأرض)
۵ - همه موجودات هستى داراى شعور و نطق (سبّح للّه ما فى السموت و ما فى الأرض) برداشت یاد شده، مبتنى بر این نکته است که مراد از تسبیح در آیه شریفه، تسبیح نطقى باشد; نه تسبیح تکوینى.
۶ - جهان آفرینش، داراى آسمان هاى متعدد است. (سبّح للّه ما فى السموت)
۷ - خداوند، «عزیز» (پیروزمند شکست ناپذیر) و «حکیم» (سنجیده کار) است. (و هو العزیز الحکیم)
۸ - عزت و حکمت، تنها از آنِ خداوند است. (و هو العزیز الحکیم) مسند در «هو العزیز...» همراه با الف و لام جنس و مفید حصر است; یعنى، «ما العزیز إلاّ هو و ما الحکیم إلاّ هو».
۹ - درک عزت و حکمت مطلق خداوند، برانگیزاننده موجودات هستى به تسبیح و تنزیه او (سبّح للّه ... و هو العزیز الحکیم) جمله «و هو العزیز الحکیم» بیانگر دلیل تسبیح گویى مخلوقات است; یعنى، آنها بدان جهت خداوند را تسبیح مى گویند که او را عزیز و حکیم مى یابند.
۱۰ - جهان آفرینش، جلوه عزت و حکمت همه جانبه خداوند (سبّح للّه ما فى السموت ... و هو العزیز الحکیم)
۱۱ - مطالعه در موجودات هستى، راهنماى انسان به شناخت خدا و عزّت و حکمت او (سبّح للّه ما فى السموت ... و هو العزیز الحکیم)
موضوعات مرتبط
- آسمان: تعدد آسمان ها ۶
- آفرینش: آثار مطالعه آفرینش ۱۱; موجودات آفرینش ۳; نقش آفرینش ۱۰
- اسماء و صفات: حکیم ۷; صفات جلال ۱; عزیز ۷
- انگیزش: عوامل انگیزش ۹
- تسبیح: زمینه تسبیح خدا ۹
- تسبیح گویان خدا :۲
- خدا: آثار درک حکمت خدا ۹; آثار درک عزت خدا ۹; اختصاصات خدا ۸; تنزیه خدا ۱; حکمت خدا ۸; خدا و عیب ۱; خدا و نقص ۱، ۳; دلایل تنزیه خدا ۳; زمینه خدا شناسى ۱۱; زمینه درک حکمت خدا ۱۱; زمینه درک عزت خدا ۱۱; عزت خدا ۸; فطریت خدا شناسى ۴; نشانه هاى حکمت خدا ۱۰; نشانه هاى عزت خدا۱۰
- موجودات: تسبیح موجودات ۲; زمینه تسبیح موجودات ۹; شعور موجودات ۵; نطق موجودات ۵
- هدایت: زمینه هدایت ۱۱
منابع
- ↑ طبرى صاحب تفسیر جامع البیان و صحیح ترمذى و حاکم صاحب المستدرک.