السجدة ٤
کپی متن آیه |
---|
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍ وَ لاَ شَفِيعٍ أَ فَلاَ تَتَذَکَّرُونَ |
ترجمه
السجدة ٣ | آیه ٤ | السجدة ٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«سِتَّةِ أَیَّامٍ»: مراد شش دوره است (نگا: اعراف / ، یونس / هود / فرقان / ). «إِسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ»: (نگا: اعراف / ، یونس / رعد / فرقان / ). «وَلِیٍّ»: یاور. کمک کننده. «شَفِیعٍ»: میانجی.
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۴، سوره سجده
- اجمال مطالبى كه سوره مباركه سجده متضمن است
- مقصود از قومى كه پيش ز پيامبر اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم )، پيامبر بهسويشان فرستاده نشده بود (ما اتيهم ن نذير من قبلك )
- استواء خداوند بر عرش كنيه از مقام تدبير موجودات بعد از خلقت آنها است
- تحليل معناى شعاعت و اينكه جز خداوند ولى و شفيعى نيست
- معناى ديگرى كه مفسرين براى جمله : ((ما لكم من دونه من ولى و لا شفيع ))قائل شده ند و براى آن توجيهاتى كرده اند
- توضيح مفاد آيه : ((يدبر الامر من السماء الى االارض ثم يعرج اليه فى يوم كانمقداره الف سنة مما تعدون ))
- اشاره به حقيقت حسن و بيان اينكه خلقت و حسن متلازمند (احسنكل شى ء خلقه ) و زشتى و بدى ذاتى مخلوقات نيست
- مراد از انسان در جمله : ((و بدء خلق الانسان من طين ))
- سخن كفار در مقام استعباد معاد، و جواب به آن
- بيان اينكه مرگ انسان نابودى انسان نابودى او نيست با توضيحى راجه به تجرد نفس
- جلوه اى از حال مشركين در روز قيامت
- اشاره به قضاى الهى در امر هدايت و ضلالت انسانها
- بحث روايتى (رواياتى درباره توفى ملك السموات و...)
- گفتارى پيرامون پيدايش انسان نخستين
- نظريان و فرضيات مختلف در اين باره ، از آن جمله فرضيه تطور انواع
- بيان عدم دلالت آياتى كه احيانا براى تاءييد فرضيه تطور بدانها استشهاد شده استبر صحت اين فرضيه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «4»
خداوند كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، در شش روز آفريد، سپس بر عرش استيلا يافت؛ براى شما جز او هيچ ياور و شفاعت كنندهاى نيست، آيا متذكّر نمىشويد (و پند نمىگيريد؟)
نکته ها
در زبان عربى براى «روز» دو واژه به كار مىرود: يكى «نهار» و يكى «يوم». اولى به معناى روز در مقابل شب است و دومى به مجموع روز و شب و دورهاى از شبها و روزها نيز گفته مىشود.
با آنكه خداوند مىتوانست آسمان و زمين را در يك لحظه بيافريند؛ امّا او اراده كرده است كه آفرينش موجودات به شكل تدريجى صورت گيرد. اين آيه مىفرمايد: آفرينش آسمانها و زمين در طى شش دوره صورت گرفته است.
جلد 7 - صفحه 302
پیام ها
1- براى محو شرك، بايد از قدرت لايزال الهى و آفرينش آسمانها و زمين سخن گفت. «خَلَقَ- اسْتَوى- ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ»
2- آفرينش و مديريّت هستى، از يكديگر جدا نيست. «خَلَقَ- اسْتَوى»
3- عرش، مركز تدبير و ادارهى جهان است. «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ»
4- يكى از راههاى انذار اين است كه تكيهگاهها و دلبستگىهاى مادّى و غير الهى، ميان تهى و بىاثر معرّفى شوند. لِتُنْذِرَ ... ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ
5- يكى از راههاى انذار، يادآورى نعمتهاست. خَلَقَ ... أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ
اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود
هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار
6- انسان در فطرت خود حقايقى را مىيابد، ليكن بايد با تذكّر و يادآورى، او را غفلت زدايى نمود. «تَتَذَكَّرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «4»
جلد 10 - صفحه 374
اللَّهُ الَّذِي: خداوند به حق كه مستجمع تمام صفات كماليه و منزه از كليه نقايص و سزاوار پرستش و ستايش باشد، آن ذاتى است كه به قدرت كامله و حكمت شامله، خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ: ايجاد فرمود آسمانها و زمينها را، وَ ما بَيْنَهُما: و آنچه در ميان آنها است از جمادات و حيوانات و نباتات و غير آن، فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ: در شش روز، يعنى در زمانى كه مساوى باشد با مقدار زمان شش روز از دنيا، زيرا ايجاد شيئى بعد از شيئى به ترتيب اوّل، دليل باشد بر اينكه فاعل و موجد آن، عليم و حكيم است كه تدبير فرمايد بر مقتضاى حكمت؛ و ديگر به جهت تعليم بندگان تثبيت و تأنى در امور را. نزد بعضى مراد ايام ربانيه است چنانچه در آيه شريفه فرمايد: «وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» و نزد جمعى مراد ايام امرى است چنانچه فرمايد «فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ». لكن عمده مفسرين بر قول اولند.
شيخ طبرسى (رحمه الله) فرمايد: مقدار زمان، شش روز از ايام دنيا، و حق تعالى قدرت داشت به يك لحظه همه را ايجاد فرمايد، لكن ايجاد فرمود در اين مدت به مصلحت و حكمت، و مرتب فرمود بر ايام هفته «1».
نوبختى در كتاب خود: روايتى از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام كه شخصى از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سؤال نمود تسميه ايام را، فرمود:
روز يكشنبه اول روزى بود كه خدا خلق فرمود دنيا را، دوشنبه دوم روز بود، سه شنبه سوم روز چهارشنبه چهارم روز، پنجشنبه پنجم روز و روز جمعه روزى بود كه خدا خلق فرمود آدم عليه السّلام را و روزى بود كه روح در او دميده شد تا آخر كه فضيلت روز جمعه را فرمايد «2».
در كتاب كافى- حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: بدرستى كه خداى تعالى خلق فرمود خير را روز يكشنبه، و نبود كه خلق فرمايد شر را قبل از خير، خلق فرمود روز يكشنبه و دوشنبه زمينها را، و بيافريد قوتهاى آنها را روز
«1» تفسير مجمع البيان، ج 2، ص 428- 427. (طبع 1403 هجرى)
«2» شبيه اين روايت در علل الشرايع- چ حيدريه نجف (1385 هجرى)- ج 2 باب 222 روايت 33 ص 471 و بحار الانوار ج 57 ص 76 و 101.
جلد 10 - صفحه 375
سهشنبه، و خلق فرمود آسمانها را روز چهارشنبه و پنجشنبه، و خلق نمود اقوات آنها را روز جمعه، و اينست فرمايش الهى (خلق فرمود آسمانها و زمينها را در شش روز) «1».
ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ: پس مستولى شد بر عرش كه اعظم مخلوقات است به قهر و استيلاء، يا متمكن شد امر سبحانى بر عرش، و مستولى شد امر و قضاى او بر عرش، يعنى اوامر و قضاياى الهى از عرش به زمين نازل شد، پس اى بندگان ايمان آوريد به ذات يگانه او و منحرف مشويد كه در دنيا و عقبى، ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ: نيست مر شما را غير از ذات يگانه او، مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ:
هيچ دوستى كه شما را يارى كند و نه هيچ شفاعت كنندهاى كه شما را مددكارى نمايد، يعنى اگر از رضاى الهى و اطاعت او سرپيچى نمائيد، هيچ ناصرى نصرت شما ننمايد و هيچ شفيعى شفاعت شما نكند. يا آنكه خداست متولى مصالح شما و ناصر و شفيع شما، أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ: آيا پس پندپذير نمىشويد و تذكر نمىيابيد به مواعظ ربانى و نصايح قرآنى، و تفكر نمىكنيد در آنچه گفته شده و به نظر عبرت در او تأمل نكنيد تا صحت آن بر شما واضح و هويدا شود؟!
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
تَنْزِيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «2» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ «3» اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «4» يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ «5»
ترجمه
اين فرو فرستادن كتاب است نيست شكى در آن از پروردگار جهانيان
آيا ميگويند بدروغ نسبت داد آنرا بلكه آن حق است از پروردگارت تا بيم دهى گروهى را كه نيامد آنانرا بيم دهندهاى پيش از تو باشد كه آنان راه يابند
خدا است آنكه آفريد آسمانها و زمين را و آنچه ميان آندو است در شش روز پس مستولى شد بر عرش نيست براى شما غير از او هيچ ياورى و نه شفاعت كنندهاى آيا پس پند نميگيريد
تنظيم ميكند امر عالم را از آسمان بسوى زمين پس صعود ميكند بسوى او در روز كه مقدار آن هزار سال است از آنچه بشمار مىآوريد
تفسير
الم مكرّر مبيّن شده و پس از آن خداوند منّان بيان عظمت قرآن را فرموده كه اين آياتيكه بتدريج بر پيغمبر آخر الزمان نازل ميشود نازل نمودن آنكتاب موعود الهى است بانبياء سلف شكّى در آن نيست كه از پروردگار جهانيان است آيا ميگويند كفار و معاندين كه افترا بسته است آنرا بخدا نه چنين است بلكه آن حق و محقّق است از جانب پروردگار تو اى محمد صلّى اللّه عليه و اله و مقصود از
جلد 4 صفحه 287
نازل نمودن آنستكه بيم دهى از معصيت خدا جماعتى را كه نيامده است نزد آنها بيم دهندهاى از جانب خداوند پيش از تو شايد آنها بحق و حقيقت راه يابند و از ثمرات آن بهرهمند گردند چون آن زمان زمان فترت و جهالت مردم بود و بعد از حضرت عيسى عليه السّلام ديگر پيغمبرى نيامده بود و سنن انبياء از ميان مردم آن عصر بكلّى رفته بود و پس از آن در مقام بيان عظمت دستگاه ربوبى و امر خلقت فرموده خداوند سبحان آن قادر منّانى است كه خلق فرمود آسمانها و زمين و تمام موجودات ما بين آن دو را از ثوابت و سيّارات و ملائكه و جنّ و انس و غيرهم در مدّتيكه بقدر شش روز بود از روزهاى بعد از خلقت آفتاب و زمين پس احاطه و استيلا يافت و حكمفرما شد بر تمام آنها بيك منوال در مقرّ سلطنت حقه حقيقيه خود چنانچه در سوره اعراف ذيل آيه شريفه إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ مستوفى گذشت و مردم بايد بدانند و متذكر باشند كه در دنيا و آخرت دوستى كه در مقابل قهر خدا بتواند با آنها كمك كند و شفيعى كه بىاجازه خدا بتواند از آنها شفاعت نمايد ندارند و خداوند تدبير و تنظيم ميفرمايد كار دنيا و ما فيها را از امر و نهى و وسائل آسايش و اعمال بندگانرا از عالم بالا و نازل ميفرمايد بزمين پس صعود و عروج و بازگشت ميكند كار و امر و حكم بسوى او در روز كه مقدار آنروز هزار سال بسالهاى دنيا است كه آنروز قيامت است و فرمانفرمائى در آنروز مخصوص بذات اقدس او است چنانچه قمى ره فرموده كه مراد امورى است كه تدبير ميفرمايد آنها را و امر و نهى كه الزام فرموده بآن و اعمال بندگان تمام اينها ظاهر ميشود روز قيامت پس ميباشد مقدار آن روز هزار سال از سالهاى دنيا و بنابر اين يوم ظرف عروج است و بعضى آنرا ظرف نزول و عروج دانستهاند و گفتهاند از آسمان تا زمين پانصد سال راه است و ملائكه كه تدبير امور خلق مينمايند آنرا در يكروز ذهابا و ايابا سير ميكنند و معتمد قول اول است و منافات ندارد با آنكه روز قيامت پنجاه هزار سال دنيا باشد چون اين تعبيرات براى تمثّل و تصوير امتداد و ظرف آنعالم است و تشبيه آن بأزمنه اينعالم در طول مدت و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه قيامت پنجاه موقف دارد هر موقفى هزار
جلد 4 صفحه 288
سال و بنابر اين ممكن است اينجا موقف اول اراده شده باشد در هر حال اوضاع آنعالم را تحقيقا نميتوان با اوضاع اينجا تطبيق نمود و علم آنرا بايد بآشنايان ملك وجود حواله داد و بايد در تحصيل رضاى چنين خالق مديّر محيط توانائى كوشيد تا جام مراد ابدى را نوشيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ وَ ما بَينَهُما فِي سِتَّةِ أَيّامٍ ثُمَّ استَوي عَلَي العَرشِ ما لَكُم مِن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «4»
خداوند، آن خدايي که خلق فرمود آسمانها را و زمين را و آن چه بين آسمان و زمين است در شش روز پس از آن استقرار پيدا كرد بر سرير ملك و ملكوت يعني قيام فرمود بر عرض اعظم محيط به جميع مخلوقات و مملكت خود نيست از براي شما از غير از او صاحب اختياري و شفيعي آيا پس از اينکه متذكر نميشوند.!
اشكالات: اولا، خداوند قدرت دارد بر اينکه که به مجرد اراده ايجاد فرمايد براي چه در مدت شش روز ايجاد فرمود!.
و ثانيا، اينکه آيه منافي است با آيه شريفه در سوره فصلت که اولا ميفرمايد: خَلَقَ الأَرضَ فِي يَومَينِ بعد از آن ميفرمايد: وَ قَدَّرَ فِيها أَقواتَها فِي أَربَعَةِ أَيّامٍ بعد ميفرمايد:
فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَماواتٍ فِي يَومَينِ (آيه 8 و 9 و 11) و مجموع آنها هشت روز ميشود.
و ثالثا خداوند جسم نيست که بر عرش جلوس كند چنانچه مجسمه قائل شدند معناي
جلد 14 - صفحه 446
«استَوي عَلَي العَرشِ» چيست!
جواب: اما از اول اينکه که خدا بر همه چيز قادر است لكن افعالش كلا موافق حكم و مصالح است و عالم به جميع حكم و مصالح او است و بس، بسا حكمت اقتضاء فوريت ميكند و بسا اقتضاء تدريجي عيسي به فوريت به دنيا ميآيد بقيه به تدريج نه ماه در رحم مادر هر دو قسم افعال دارد.
اما از ثاني كلمه «اربعة ايام» با «يومين» قبل، داخل است يعني دو روز خلق فرمود زمين را و اينکه دو روز با تقدير اقوات چهار روز شد و دو روز هم آسمانها را خلق فرمود مجموعا شش روز است.
و اما از ثالث اينکه معني نظير اينکه است که بگويي فلان بر اريكه سلطنت مستقر شد و فلان بر فلان امر قيام نمود «استَوي عَلَي العَرشِ» قيام بر افعال الهي است از خلق و رزق و اماته و احياء و ساير تكوينيات و بر تشريعيات از ارسال رسل و انزال كتب و جعل احكام و ساير افعال الهي که تدبير امور مملكت خود باشد.
اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ هفت طبقه آسمانها را.
وَ الأَرضَ كره زمين را.
وَ ما بَينَهُما از اينکه كرات جويه و مخلوقات در آنها و آن چه در فواصل آنها است که «لا يَعلَمُها إِلّا هُوَ».
فِي سِتَّةِ أَيّامٍ يعني در مدت شش روز و الا در آن موقع روز و شبي نبود که يهود گفتند:
يك شنبه شروع كرد و جمعه فارغ شد نه يكشنبهاي بود و نه جمعهاي.
ثُمَّ استَوي عَلَي العَرشِ رد يهود است که گفتند شنبه تعطيل كرد و رفت كنار و اينکه دستگاه خود به خود ميچرخد نه چنين است پس از خلقت قيام به تدبير مملكت خود فرمود كُلَّ يَومٍ هُوَ فِي شَأنٍ (الرحمن آيه 29) و تعبير به يوم از باب مثال است و الا آن به آن افاضه ميشود: «اگر نازي كند از هم فرو ريزند قالبها».
جلد 14 - صفحه 447
ما لَكُم مِن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ اصنام شما نميتوانند شما را ياري و نگهباني كنند و نه واسطه شوند، چنانچه ميفرمايد: وَ يَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ ما لا يَضُرُّهُم وَ لا يَنفَعُهُم وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِندَ اللّهِ (يونس آيه 18).
أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ متذكر و متنبه و بيدار نميشويد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- بعد از بیان عظمت قرآن و رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به یکی دیگر از مهمترین پایههای عقائد اسلامی یعنی توحید و نفی شرکت پرداخته چنین میگوید: «خداوند کسی که آسمانها و زمین و آنچه را در میان این دو است در شش روز [شش دوران] آفرید» (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ).
بعد از مسأله آفرینش به مسأله «حاکمیت خداوند» بر عالم هستی پرداخته، میگوید: «سپس خداوند بر عرش قدرت قرار گرفت» و بر کل عالم هستی حکومت کرد (ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ).
قرار گرفتن خداوند بر عرش به این معنی است که او هم خالق جهان هستی است، و هم حاکم بر کل عالم.
و در پایان آیه با اشاره به مسأله توحید «ولایت» و «شفاعت» مراحل توحید را کامل کرده، میفرماید: «جز او ولی و شفیعی برای شما نیست» (ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ).
ج3، ص572
با این دلیل روشن چرا بیراهه میروید و دست به دامن بتها میزنید؟ «آیا متذکر نمیشوید»؟! (أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ).
در حقیقت مراحل سه گانه توحید که در آیه فوق منعکس است هر کدام دلیلی بر دیگری محسوب میشود، توحید خالقیت دلیل بر توحید حاکمیت است و توحید حاکمیت دلیل بر توحید ولی و شفیع و معبود.
نکات آیه
۱ - خداوند، آفریننده آسمان ها و زمین و موجودات میان آن دو است. (اللّه الذى خلق السموت و الأرض و ما بینهما)
۲ - آفرینش آسمان ها و زمین و موجودات میان آن دو، در شش روز (شش مرحله و دوره) انجام گرفته است. (خلق ... فى ستّة أیّام)
۳ - آسمان هاى عالم، متعددند. (السموت)
۴ - آفرینش جهان، به تدریج و در طى دوران هایى صورت گرفته است. (خلق السموت و الأرض و ما بینهما فى ستّة أیّام) «أیّام» جمع «یوم» است و یوم، به معناى «مقدارى از زمان - از طلوع خورشید تا غروب آن -» و «مدتى از زمان» است (مفردات راغب). احتمال دارد مراد از «أیّام» دوران ها و یا مراحل مختلف باشد. در این صورت، دلالت بر تدریجى خلق شدن عالم مى کند.
۵ - آسمان ها و زمین و موجودات آنها، نشانه و آیه خداوندند. (اللّه الذى خلق السموت و الأرض و ما بینهما) جمله «الذى خلق السماوات و...» وصف خداوند است. بدیهى است که صفت هر چیزى معرّف آن است و از این رو، مى توان استفاده کرد که وجود زمین و آسمان ها و پدیده هاى موجود در آنها، دلیل وجود خدایند.
۶ - عرش، مرکز تدبیر و اداره جهان است. (اللّه الذى خلق ... ثمّ استوى على العرش)
۷ - خداوند، مدبّر کل جهان است. (اللّه الذى خلق ... ثمّ استوى على العرش) «استوى على العرش» کنایه از تدبیر است.
۸ - خلق و تدبیر جهان، نشأت یافته از مبدأ واحد است. (اللّه الذى خلق ... ثمّ استوى على العرش)
۹ - هیچ قدرتى، توان نجات انسان را، از عذاب خدا ندارد. (ما لکم من دونه من ولىّ و لاشفیع) به قرینه آیه - پیش که در آن از انذار سخن به میان آمده - و نیز «شفیع» در همین آیه و آیه بعد که درباره قیامت است، مراد از «ولىّ» - با توجه به ریشه لغوى آن (قرب) - مى تواند کسى باشد که خویش و نزدیک انسان است و انسان را یارى مى دهد. با توجه به سیاق آیات و این که نکره در سیاق نفى، دلالت بر عموم مى کند، نفى هرگونه مددکننده اى، مى تواند مربوط به عذاب باشد.
۱۰ - سرپرستى و شفاعت از شؤون تدبیر و مدیریت خداوند است. (ثمّ استوى على العرش ما لکم من دونه من ولىّ و لا شفیع) این که خداوند، پس از ذکر مدبریت خویش، وجود هر نوع ولایت و شفاعت را از غیر خود نفى کرده، مى رساند که ولایت و شفاعت، تنها از آنِ مدبر هستى و شأنى از شؤون او است.
۱۱ - انسان ها، هیچ سرپرستى جز خداوند ندارند. (اللّه الذى خلق ... ما لکم من دونه من ولىّ)
۱۲ - یکتایى خدا در خلق و تدبیر عالم، دلیل وجود نداشتن سرپرست و یاورى براى انسان ها جز خود او است. (اللّه الذى خلق ... ما لکم من دونه من ولىّ و لاشفیع) احتمال دارد ذکر «ما لکم من دونه...» پس از بیان یکتایى خداوند در آفرینندگى و تدبیر، به این منظور باشد که چون همه چیز در دست اقتدار او است، کسى جز او نمى تواند ولىّ و شفیع باشد.
۱۳ - انسان، همواره نیازمند ملجأ و شفیع براى جبران کاستى هاى خود است. (ما لکم من دونه من ولىّ و لاشفیع) «شفع» ریشه «شفیع» به معناى «ضمیمه کردن چیزى به دیگرى» است (مفردات راغب). شفاعت، به معناى «پیوستن چیزى به دیگرى، جهت کمک به او» است (مفردات راغب). نفى هرگونه «ولىّ و شفیعى» جز خدا براى انسان، نشان دهنده این است که انسان به آن نیاز اساسى دارد و به دنبال آن مى رود و خداوند مى خواهد به او رهنمود بدهد که نیاز یاد شده در کجا برآورده مى شود.
۱۴ - لازم است که اتکا و توجه انسان، تنها به ولایت و نصرت الهى باشد. (ما لکم من دونه من ولىّ و لاشفیع أفلاتتذکّرون)
۱۵ - لازم است که انسان، از هشدارهاى خداوند، پند بگیرد. (ما لکم من دونه من ولىّ ... أفلاتتذکّرون)
۱۶ - مشرکان، به شفاعت و ولایت و سرپرستى غیرخدا، اعتقاد داشتند. (أم یقولون ... ما لکم من دونه من ولىّ و لاشفیع أفلاتتذکّرون)
۱۷ - مشرکان، به دلیل پند نگرفتن از مواعظ خداوند، از سوى او سرزنش شدند. (أم یقولون ... أفلاتتذکّرون) استفهام در «أفلا» توبیخى است و به قرینه نفى شفیع در آیه، مى تواند که مشرکان مورد خطاب آیه باشند.
موضوعات مرتبط
- آسمان: تعدد آسمان ها ۳; خالق آسمان ۱; مدت خلقت آسمان ۲; نقش آسمان ها ۵
- آفرینش: تدبیر آفرینش ۸، ۱۲; خلقت آفرینش ۸، ۱۲; خلقت تدریجى آفرینش ۴; مدبر آفرینش ۷; مراحل خلقت آفرینش ۲، ۴; مرکز تدبیر آفرینش ۶
- آیات خدا: آیات آفاقى ۵
- اعداد: عددشش ۲
- انسان: پناهگاه انسان ۱۳; شفیع انسان ۱۳; مولاى انسان ها ۱۱، ۱۲; نیازهاى انسان ۱۳
- توحید: توحید افعالى ۱۲; توحید در خالقیت ۸; توحید ربوبى ۸، ۱۲
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۸
- خدا: تدبیر خدا ۷، ۱۰; خالقیت خدا ۱; سرزنشهاى خدا ۱۷; شفاعت خدا ۱۰; عبرت از انذارهاى خدا ۱۵; عذابهاى خدا ۹; ولایت خدا ۱۰، ۱۱، ۱۲
- ذکر: ذکر امدادهاى خدا ۱۴; ذکر ولایت خدا ۱۴
- زمین: خالق زمین ۱; مدت خلقت زمین ۲; نقش زمین ۵
- عذاب: نجات از عذاب ۹
- عرش: نقش عرش ۶
- مشرکان: سرزنش مشرکان ۱۷; عقیده مشرکان ۱۶; مشرکان و شفاعت ۱۶; مشرکان و ولایت ۱۶; موعظه ناپذیرى مشرکان ۱۷
- موجودات: خالق موجودات فضا ۱; مدت خلقت موجودات فضا ۲
- نظام جزایى :۹
منابع