الزخرف ٥٩
کپی متن آیه |
---|
إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلاً لِبَنِي إِسْرَائِيلَ |
ترجمه
الزخرف ٥٨ | آیه ٥٩ | الزخرف ٦٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ»: مراد نعمت نبوّت است. «مَثَلاً»: نشانهای از قدرت و عظمت خدا. چرا که تولّدش از مادر، بدون پدر، آیتی از قدرت و نشانه بارزی از عظمت خداوند بود و بنیاسرائیل همچون مَثَل، آن را روایت میکردند. نمونه و الگوی عفّت و پاکی و تقوا، و اسوه خداشناسی و یکتاپرستی.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرائِيلَ «59»
عيسى جز بندهاى نيست كه ما بر او نعمت داديم و او را براى بنىاسرائيل الگو و نمونه قرار داديم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنِي إِسْرائِيلَ (59)
إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ: نيست عيسى مگر بنده، أَنْعَمْنا عَلَيْهِ: انعام فرموديم بر او به منصب رسالت و به آفريدن او بدون پدر، وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرائِيلَ: و قرار داديم او را مثلى براى بنى اسرائيل و داستان عجيب و غريب او بدون پدر مثلى است جارى شده.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ (55) فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلْآخِرِينَ (56) وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (57) وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ (58) إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنِي إِسْرائِيلَ (59)
وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ (60)
ترجمه
پس چون بخشم آوردند ما را انتقام كشيديم از آنها پس غرق كرديمشان همگى
پس قرار داديمشان پيش قدم و قصّه عبرت آور براى آيندگان
و چون زده شد به پسر مريم مثلى آنگاه قوم تو از آن بخنده درآيند
و گفتند آيا خدايان ما بهترند يا او نزدند آن مثل را براى تو مگر براى جدل بلكه آنها گروهى دشمنى كنندگانند
نيست او مگر بندهئى كه انعام كرديم بر او و قرار داديم او را موجب عبرت براى بنى اسرائيل
و اگر بخواهيم هر آينه قرار ميدهيم بجاى شما فرشتگانى را در زمين كه جانشين باشند.
تفسير
گفتهاند خداوند در تعقيب آيات سابقه فرموده است پس چون فرعون و اتباعش از كثرت عصيان ما را بخشم و غضب درآوردند از آنها انتقام كشيديم و همه را غرق نموديم پس قرار داديم آنها را پيش قدمان بجهنّم كه حالشان موجب عبرت و نصيحت آيندگان باشد چون واقعه عجيبه شگفتآور را مثل گويند ولى در كافى و توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در تفسير اين آيه فرمود خداوند تبارك و تعالى متأسّف نميشود مانند تأسّف ما ولى او خلق فرمود اوليائى براى خود كه متأسف ميشوند و خوشنود ميگردند و خداوند رضا و سخط ايشانرا رضا و سخط خود خوانده چون آنان دعاة الى اللّه و ادلّاء بر او هستند لذا باين مقام رسيدند و خداوند فرموده كسيكه بولىّ من اهانت نمايد با من مبارزه نموده و اعلان جنگ داده و فرموده اطاعت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم اطاعت من و بيعت با او بيعت با خدا است رضا و غضب هم از اين قبيل است و هر چه شبيه اين دو باشد از احوال نميشود بخدا نسبت
جلد 4 صفحه 610
داد اگر اسف و غضب براى خالق دست دهد تغيّر در او روى داده و اگر در او تغيّر روى دهد مأمون از آن نميشود كه روزى فنا براى او روى دهد و با اينحال فرقى بين خالق و خلق باقى نميماند خدا مبرّى از اين قول است حقير عرض ميكنم علاوه بر آنچه از فرمايش امام عليه السّلام مختصرا نقل شد اسف خشم مقرون بحزن است كه نسبت آن بخدا بهيچ وجه سزاوار نيست لذا بايد گفت مراد تأسف حضرت موسى و هارون و ساير اهل ايمان است كه خدا بخود نسبت داده بتقريبى كه امام عليه السّلام بيان فرموده است و نيز گفتهاند چون آيه شريفه انّكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنّم نازل شد مشركين قريش برآشفتند و بعضى از آنها گفتند اگر خدايان ما فروزينه آتش جهنّم باشند عيسى بن مريم هم كه محمّد او را تطهير و تقديس نموده بايد بسوزد چون او گفته تمام شما با معبودهاتان در جهنّميد و سايرين از خوشحالى ضجّه كشيدند كه محمّد محكوم شد و گفتند خدايان ما بهتر از مسيح نيستند وقتى او فروزينه جهنّم باشد آنها هم باشند و خداوند از اعتراض آنها جواب فرموده كه اين مثلى كه آنها براى حضرت عيسى زدند و اشكالى كه كردند نيست مگر از باب جدال و خصومت چون خودشان ميدانند كه روى سخن خدا با آنها بوده نه نصارى كه مسيح را پسر خدا يا شريك او ميدانند و نيز ميدانند كه لفظ ما در غير ذوى العقول استعمال ميشود و از آيه استفاده شركت مسيح و عزير و ملائكه در عذاب باعتبار آنكه هر يك معبود جمعى هستند نميشود نبود عيسى عليه السّلام مگر بندهئى از بندگان ما كه مشمول انعام ما گرديد و ما او را مثل و موجب شگفت و عبرت براى بنى اسرائيل قرار داديم كه بىپدر بدنيا آمد و قدرت ما از اينها بالاتر است اگر بخواهيم تمام شما را نابود ميكنيم و از شما كه بنى آدميد ملائكه را در زمين خليفه و جانشين مينمائيم و بنابر اين كلمه من در منكم براى بدليّت و يصدّون بمعناى يضجّون است و بعضى يصدّون بضمّ صاد قرائت نمودهاند و بنابر اين معنى آنستكه آنگاه قوم تو از جهت آنمثل اعراض از حقّ مينمايند ولى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در اين آيه نقل شده كه صدود در عربيّت خنده است و بعضى گفتهاند وقتى آيه انّ مثل عيسى عند اللّه كمثل آدم خلقه من تراب نازل شد مشركين تصوّر كردند پيغمبر اسلام ميخواهد تمام معتقدات نصارى را در باره حضرت عيسى تصديق نمايد لذا
جلد 4 صفحه 611
خوشحال شدند و ضجّه كشيدند و گفتند اگر بنا باشد عبادت غير خداوند بزرگ جائز باشد خدايان ما هم قابل پرستش و ستايشند و بايد سؤال نمود آيا آنها بهترند يا عيسى براى پرستش و خداوند جواب فرموده كه آنها باين مثل بر تو اعتراض ننمودند مگر براى مجادله و خصومت و الّا خودشان هم ميدانند كه تو عبادت عيسى را تجويز ننمودى و بيش از اين در باره او گفته نشد كه او بندهئى بود مورد انعام و اعظام ما واقع شد تا آخر آنچه ذكر شد ولى مستفاد از آنچه در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام و در كافى از ابو بصير و در مناقب از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و در تهذيب از امام صادق و قمى ره از سلمان فارسى ره نقل نموده آنستكه يكروز پيغمبر صلى اللّه عليه و اله با جمعى از قريش نشسته بود فرمود داخل ميشود از اين در مرديكه شبيهترين خلق است بعيسى بن مريم پس امير المؤمنين عليه السّلام داخل شد و مردم خنديدند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود چنانچه بعضى از مردم در محبّت عيسى عليه السّلام افراط نمودند و هلاك شدند و بعضى تفريط كردند و با او عداوت ورزيدند و بهلاكت رسيدند و بعضى ميانهروى نمودند و نجات يافتند مثل على عليه السّلام هم در اين امّت از اين قرار است اگر بملاحظه آن نبود كه امّت من در باره او قائل شوند بآنچه امّت عيسى عليه السّلام در باره او قائل شدند ميگفتم سخنى را كه مردم خاك قدم على را بردارند و بآن تبرّك جويند و بزرگان قريش از اين بيان رنجيدند و بعضى خنديدند و گفتند محمد راضى نشد كه مثلى بزند براى پسر عمّش جز بعيسى بن مريم قسم بخدا بتهاى ما بهترند از او براى تبرّك جستن پس اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر اين واقعه و جواب خداوند از آنها كه به پيغمبر فرموده اعتراض آنها باين مثل تو فقط از راه دشمنى و جدال است و الّا خودشان هم فضل او را ميدانند و كرامت او را از بدو تولّد تاكنون نزد خدا مشاهده نمودهاند و مع الوصف او بندهئى است كه مشمول انعام ما واقع شده و ما او را در اين امّت مثل براى عيسى قرار داديم در بنى اسرائيل و اگر بخواهيم از شما بنى هاشم جمعى را مانند ملائكه معصوم از گناه قرار ميدهيم كه جانشين و خليفه ما باشند در زمين آنچه ذكر شد بنظر حقير حاصل جمع بين روايات و از جهاتى با ظاهر آيات شريفه مناسبتر است از دو قولى كه از مفسّرين نقل شد و تقريب آن باين نحو از خصائص اين تفسير است و در سوره انفال بعضى از اين
جلد 4 صفحه 612
روايات ذيل آيه شريفه و ما كان اللّه ليعذّبهم و انت فهيم و آيه بعد از آن ذكر و اجمالا نامى از معترضين برده شد و اللّه تعالى اعلم بحقائق الامور.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِن هُوَ إِلاّ عَبدٌ أَنعَمنا عَلَيهِ وَ جَعَلناهُ مَثَلاً لِبَنِي إِسرائِيلَ (59)
نيست عيسي مگر بنده خدا انعام كرديم بر او و قرار داديم او را مثل از براي بني اسرائيل.
إِن هُوَ إِلّا عَبدٌ چنانچه خود عيسي در گهواره و در بغل مريم فرمود قالَ إِنِّي عَبدُ اللّهِ آتانِيَ الكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَينَ ما كُنتُ- الي آخر الآيات-- مريم آيه 31-.
أَنعَمنا عَلَيهِ انعام الهي بر عيسي بسيار است که در حال طفوليت و صباوت مقام نبوت و رسالت و اولو العزمي به او عنايت فرمود و بر او كتاب نازل كرد و او را بدون پدر آورد و معجزات باهرات به او عنايت فرمود که ميفرمايد وَ يُعَلِّمُهُ الكِتابَ وَ الحِكمَةَ وَ التَّوراةَ وَ الإِنجِيلَ وَ رَسُولًا إِلي بَنِي إِسرائِيلَ أَنِّي قَد جِئتُكُم بِآيَةٍ مِن رَبِّكُم أَنِّي أَخلُقُ لَكُم مِنَ الطِّينِ كَهَيئَةِ الطَّيرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيراً بِإِذنِ اللّهِ وَ أُبرِئُ الأَكمَهَ وَ الأَبرَصَ وَ أُحيِ المَوتي بِإِذنِ اللّهِ وَ أُنَبِّئُكُم بِما تَأكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُم- الاية- آل عمران آيه 43- وَ جَعَلناهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسرائِيلَ که ميفرمايد إِنَّ مَثَلَ عِيسي عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ
جلد 16 - صفحه 47
مِن تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ- آل عمران آيه 52 همين نحوي که خدا آدم و حوا را بدون پدر و مادر از خاك بيافريد عيسي را هم بدون پدر از مريم آورد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 59)- بلکه «او [مسیح] فقط بندهای بود که ما نعمت به او بخشیدیم» و او را به نبوّت و رهبری خلق مبعوث کردیم (إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ).
«و او را نمونه و الگوئی برای بنی اسرائیل قرار دادیم» (وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرائِیلَ).
او در تمام عمرش به مقام عبودیت پروردگار اعتراف داشت، و همه را به عبودیت او دعوت کرد، و همان گونه که خودش میگوید: «مادام که در میان امّت بود اجازه انحراف از مسیر توحید به کسی نداد»، بلکه خرافه الوهیت مسیح یا تثلیث را بعد از او به وجود آوردند.
نکات آیه
۱ - عبودیت و بندگى خداوند، بارزترین ویژگى حضرت عیسى(ع) (إن هو إلاّ عبد أنعمنا علیه)
۲ - اعتقاد به الوهیت عیسى(ع)، باورى موهون و خرافى و ناسازگار با شخصیت واقعى آن حضرت (إن هو إلاّ عبد)
۳ - حضرت عیسى(ع)، بهره مند از نعمت هاى ویژه الهى (إن هو إلاّ عبد أنعمنا علیه)
۴ - عبودیت و بندگى خداوند، زمینه ساز دستیابى انسان به موهبت هاى خاص الهى است. (إن هو إلاّ عبد أنعمنا علیه) از این که خداوند در ابتدا مسأله عبودیت عیسى(ع) و سپس اعطاى نعمت به ایشان را مطرح مى کند، مطلب یاد شده قابل استفاده است.
۵ - نبوت، مرتبتى والا و از نعمت هاى ارجمند خدادادى است. (إن هو إلاّ عبد أنعمنا علیه) مراد از نعمت در «أنعمنا» ممکن است خصوص نبوت باشد.
۶ - بندگى خدا، بارزترین ویژگى پیامبران الهى (إن هو إلاّ عبد أنعمنا علیه) با الغاى خصوصیت از مورد آیه شریفه، مطلب بالا به دست مى آید.
۷ - تنها امتیاز عیسى(ع) بر سایر بنى اسرائیل، برخوردارى آن حضرت از نعمت خدادادى نبوت بود. (إن هو إلاّ عبد أنعمنا علیه)
۸ - حضرت عیسى(ع)، نمونه و الگوى الهى براى بنى اسرائیل (و جعلنه مثلاً لبنى إسرءیل)
۹ - بنى اسرائیل، موظف به پیروى از عیسى(ع) در عصر رسالت آن حضرت (و جعلنه مثلاً لبنى إسرءیل) این که عیسى(ع) الگو و مثلى براى بنى اسرائیل قرار داده شده، نشانگر این حقیقت است که آنان موظف به پیروى از آن حضرت بوده اند.
۱۰ - پیامبران، سرمشق اعتقاد و عمل براى جوامع خویش (و جعلنه مثلاً لبنى إسرءیل)
۱۱ - چگونگى تولد و زندگى عیسى(ع)، پیامدار آموزه هایى چند براى بنى اسرائیل (و جعلنه مثلاً لبنى إسرءیل) برداشت یاد شده بدین احتمال است که مراد از «مثل» قرار گرفتن عیسى(ع)، نحوه خلقت و آفرینش آن حضرت باشد.
۱۲ - عیسى(ع)، پیامبرى مبعوث شده براى بنى اسرائیل * (و جعلنه مثلاً لبنى إسرءیل) برداشت یاد شده بدین احتمال است که ذکر «مثلاً لبنى اسرائیل» از این باب باشد که عیسى(ع) تنها براى بنى اسرائیل مبعوث شده باشد.
موضوعات مرتبط
- اطاعت: اطاعت از عیسى(ع) ۹
- الگوگیرى: الگوگیرى از انبیا ۱۰; الگوگیرى از عیسى(ع) ۸
- الگو: الگو هاى تربیتى ۱۰
- انبیا: انبیاى بنى اسرائیل ۱۲; عبودیت انبیا ۶; ویژگیهاى انبیا ۶
- بندگان خدا :۱
- بنى اسرائیل: الگوى بنى اسرائیل ۸; تکلیف بنى اسرائیل ۹
- خدا: نعمتهاى خدا ۳، ۵، ۷
- عبرت: عوامل عبرت ۱۱
- عبودیت: آثار عبودیت ۴
- عقیده: عقیده باطل ۲; عقیده به الوهیت عیسى(ع) ۲
- عیسى(ع): عبرت از ولادت عیسى(ع) ۱۱; عبودیت عیسى(ع) ۱; فضایل عیسى(ع) ۳، ۷، ۸; کیفیت ولادت عیسى(ع) ۱۱; نبوت عیسى(ع) ۷، ۱۲; ویژگیهاى عیسى(ع) ۱
- نبوت: فضیلت نبوت ۵
- نعمت: زمینه نعمت ۴; مشمولان نعمت ۳; نعمت نبوت ۵، ۷
منابع