الرعد ٤٠
کپی متن آیه |
---|
وَ إِنْ مَا نُرِيَنَّکَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَيْکَ الْبَلاَغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسَابُ |
ترجمه
الرعد ٣٩ | آیه ٤٠ | الرعد ٤١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْبَلاغُ»: تبلیغ. ابلاغ رسالت (نگا: آلعمران / ، مائده / و ). «الْحِسَابُ»: محاسبه. بازپرسی. «وَ إِن مَّا نُرِیَنَّکَ ...»: (نگا: زخرف / و ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِ... (۰) يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا... (۲) قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا... (۱) إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْکَ الْکِتَابَ... (۰) فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاکَ... (۱)
إِنَ الَّذِينَ کَفَرُوا سَوَاءٌ... (۰) لَيْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ... (۰) وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا وَ... (۰) وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ... (۰) فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ (۰) لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُسَيْطِرٍ (۰) إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى وَ کَفَرَ (۰) فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ... (۰) إِنَ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ (۰) ثُمَ إِنَ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ (۱) وَ أَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ... (۰) نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَ... (۱)
تفسیر
- آيات ۳۶ - ۴۲ سوره رعد
- توضيحى در باره خوشحال شدن اهل كتاب، از نزول قرآن
- انبياء «ع»، در آوردن معجزه، از خود، اختيار و استقلال نداشتند
- معناى جملۀ «يَمحُو اللّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثبِتُ»
- مراد از جملۀ «وَ عِندَهُ أُمّ الكِتَاب»، در آيه شریفه
- معناى آيه شريفه: «أوَلَم يَرَوا أنَّا نَأتِى الأرضَ ننقُصُهَا مِن أطرَافِهَا»
- بحث روايتى: (روایاتی ذیل آیات گذشته)
- رواياتى در بارۀ «بداء»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ «40»
(اى پيامبر! در فكر ديدن نتيجه كار مباش! زيرا) اگر بخشى از آنچه را به آنان وعده مىدهيم (در زمان حيات تو) به تو نشان دهيم يا تو را از دنيا ببريم، (بدان كه ما وعدههاى خود را محقق خواهيم كرد) پس وظيفه تو تنها تبليغ است و حساب تنها با ماست.
«1». تفسير نمونه.
جلد 4 - صفحه 375
پیام ها
1- آنچه از لطف خداوند بر مسلمانان و يا قهر الهى بر كفّار مشاهده مىشود، تنها گوشهاى از تحقق وعدههاى الهى است. «بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ»
2- حتّى مرگِ افرادى چون رسول گرامى اسلام مانع از تحقق وعدههاى الهى نيست و در زمان پيشبينى شده، محقق خواهد شد. نُرِيَنَّكَ ... أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ
3- گاهى آثار تبليغ بعد از رفتن مبلّغ پديدار مىشود، پس در انجام وظيفه منتظر نتيجه فورى نباشيم، زيرا كه تأخير نشانهى تعطيل نيست. ... أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ
4- كيفرهاى الهى بدون حساب، بيجا و گزافه نيست. «عَلَيْنَا الْحِسابُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ (40)
«1» تفسير منهج الصادقين ج 5 ص 117 و 118.
جلد 6 - صفحه 403
بعد از آن تهديد كفار فرمايد:
وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ: و اگر بنمائيم تو را بر سبيل مصلحت برخى از آنچه وعده داديم كفار را از عذاب مانند كشتن و اسيرى و تنگى. أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ: يا بميرانيم تو را پيش از آن بر وفق حكمت، هر آينه تو را به آن كارى نيست. فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ: پس جز اين نيست كه بر تو رسانيدن پيغام و تبليغ احكام است فقط. وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ: و بر ماست محاسبه كردار نيكان و بدان و مجازات و پاداش آنان. حاصل آنكه مجازات همه بر ماست نه بر تو، پس اعراض مكن از تبليغ، و استعجال عذاب ايشان منما، كه ما البته ايشان را به جزا و سزا خواهيم رسانيد؛ يا در زمان تو يا بعد از تو.
تنبيه: آيه شريفه دليل است بر آنكه اسلام بر ساير اديان غالب شود و رسوم شرك در ايام آن حضرت يا بعد از آن سرور باطل و منهدم گردد، و اين مخبر بر وفق مخبر واقع شد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ (38) يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ (39) وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ (40)
ترجمه
- و بتحقيق فرستاديم پيغمبرانى را پيش از تو و قرار داديم از براى ايشان زنان و فرزندانى و نشايد براى پيغمبرى كه بياورد آيتى را مگر بدستور خدا از براى هر وقتى نوشتهاى است
محو ميكند خدا آنچه را ميخواهد و ثابت ميدارد و نزد او است اصل كتاب
و اگر بنمايانيم بتو بعضى از آنچه را كه وعده ميدهيم بآنها يا بميرانيم تو را پس جز اين نيست كه بر تو است رساندن و بر ما است حساب نمودن.
تفسير
كفّار ظاهرا در اطراف نبوّت حضرت ختمى مرتبت اشكالاتى داشتند كه در اين آيات اشاره بجواب آنها شده از آن جمله آنكه مقام نبوّت بايد منزّه باشد از شهوت رانى و عيش و عشرت با زنان و آنچه مشاهده ميشود از اين شخص كه زياد زن اختيار مينمايد و شايق بعشرت با آنها است منافى با مقام روحانيّت او است چه رسد به نبوّت و جواب آنستكه اين شخص اوّل پيغمبرى نيست كه در دنيا قدم نهاده باشد قبل از او هم پيغمبرانى بودند كه بمراتب از او زيادتر زن گرفتند مانند حضرت سليمان و داود عليهما السلام يا زوجات متعدده داشتند و از آنها ذريّاتى بعمل آمد مانند حضرت يعقوب عليه السّلام و امثال اين بزرگان كه شما آنها را به نبوّت شناختهايد و كسى از
جلد 3 صفحه 213
اين جهت اشكالى در نبوّت ايشان ننموده است چون از جمله شرائط نبوّت ترك ازدواج يا تقليل آن نيست اشكالات ديگر آنكه ما هر معجزهاى كه از او طلب نمائيم نمىكند و هر حكمى را بخواهيم وضع يا رفع كند قبول نمىنمايد با آنكه خودش هر چندى يكبار حكمى را رفع و بجاى آن حكم ديگرى را وضع مينمايد و از روزى كه دعوى نبوّت نموده وعده فتح و ظفر خود را داده و خبرى نشده و وعده عذاب ما را ميدهد و اثرى ظاهر نيست اينها همه دليل است بر آنكه اين شخص پيغمبر نيست و بصرف ادّعاء ميخواهد بر ما حكومت كند و جواب آنستكه مگر خدا پيغمبر را فرستاده كه هر روز مردم معجزى از او طلب نمايند و او بنمايد و موجب سرگرمى و تماشاى مردم باشد و اسباب عادى مختل گردد يك يا چند معجز در موقع لزوم بقدر كافى بدستور الهى بايد از پيغمبر صادر شود كه موجب اطمينان مردم بصدق ادّعاء او شود و از پيغمبر خاتم زيادتر از مقدار لازم بروز نمود ديگر هر روز يك تقاضاى بيجا قابل پذيرفتن نيست و مگر خدا پيغمبر فرستاده است كه بميل شما جعل حكم يا رفع آنرا نمايد پيغمبر خودش هم نميتواند آيهاى بياورد كه دلالت بر وضع يا رفع حكمى داشته باشد مگر بدستور خدا خلاصه آنكه اتيان بمعجزه و اثبات حكم و نسخ آن تماما منوط و مربوط بفرمان الهى است و پيغمبر از پيش خود نمىتواند اقدامى نمايد و از براى هر وقتى كه بايد در آن امرى انجام يابد اعم از معجز يا فتح و ظفر پيغمبر يا هلاكت و عذاب كفّار يا اثبات حكمى يا نسخ آن نوشتهاى است كه در آن تعيين شده است كه آن وقت چه اقتضاء دارد و اختيار محو و اثبات و تغيير و تبديل و وضع و نسخ آن با خدا است و اصل آن نوشته كه جامع احكام و امورى است كه قابل نسخ و تغيير نيست و هست و در چه صورت نيست و در چه صورت هست نزد خداوند است و كسى بر آن اطلاع ندارد و آن لوح محفوظ از محو و نسخ و تغيير و تبديل است كه بنظر حقير صفحه علم نامحدود الهى است و هر علمى غير از آن خواه از ملائكه باشد خواه از انبياء و اولياء خواه نفوس منطبعه فلكيّه باصطلاح حكماء محدود است و احاطه محدود بر نامحدود محال است لذا گاه باشد كه بعلل و اسباب و معدّات آگاهند و از شرطى يا مانعى بىخبرند و باين جهت حكم ميكنند بوقوع امرى و واقع نميشود براى فقد شرطش يا وجود مانعش مثلا ميگويند امروز يا امشب اين شخص ميميرد و نميميرد و معلوم ميشود موجبات فوتش
جلد 3 صفحه 214
موجود بوده نهايت آنكه صدقه داده و رفع بلا شده يا ميگويند ده سال ديگر فلانى عمر ميكند و نميكند و معلوم ميشود قطع رحم نموده و عمرش كم شده يا نام كسيرا در زمره اشقياء مشاهده مينمايند و خبر ميدهند و بوسيله تضرّع و دعاء در شب قدرى خداوند او را مىآمرزد و نامش را در دفتر سعداء ثبت ميفرمايد يا توبه ميكند و سعيد ميشود يا ميگويند چنان حكمى نسخ شد و بجاى آن حكم ديگرى وضع گرديد در صورتى كه آن حكم از ابتدا مدّت داشت و مدتش تمام شد و اوّل زمان حكم ديگر رسيد اينها همه محو و اثبات و نسخ و بداء و تغييراتى است كه در علم محدود و عالم كون و فساد روى ميدهد و در علم الهى بهيچ وجه اختلافى نيست ولى نه باين معنى كه خداوند علل و اسبابى براى كائنات ايجاد فرموده و ديگر كارى ندارد چنانچه از بعضى اقوال فلاسفه ظاهر ميشود بلكه باين معنى كه تمام علل و اسبابى كه ايجاد فرموده بحول و قوّه او مؤثر است و هر آن اراده فرمايد اثر را از مؤثر ميگيرد و ثانيا عطا ميفرمايد ولى خودش ميداند كه نميگيرد يا ميگيرد و كى ميگيرد و كجا عطا ميكند لذا امام عليه السّلام فرموده تعظيم نشده است خدا بچيزى مانند بداء چون مناط خوف و رجاء و رغبت و رهبت و دعا و اجابت بر بداء است كه شيعه قائل بآن شدهاند يعنى اختيار محو و اثبات و تغيير و تبديل در مقدرات با خدا است و تعجّب در آنستكه اين اختيار و تصرّف كه صريحا در قرآن ذكر شده كه با خدا است همان بداء است كه شيعه قائل شدهاند و اهل سنّت آنرا منكر شمردهاند چنانچه در كافى و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده در اين آيه كه آيا محو ميكند مگر چيزيرا كه ثابت باشد و آيا ثابت مينمايد مگر چيزيرا كه نباشد يعنى اين همان بدائى است كه ما قائليم و مخالفين انكار بر ما نمودند خلاصه آنكه لوح محفوظ كتاب علم الهى است كه نسخه اصل است و لوح محو و اثبات علوم نازله است كه در صفحاتى بقدر وسع و گنجايش آنها نقش بسته و در عالم حس و شهود خارجى بطور محو و اثبات تحقّق و بروز پيدا ميكند و باين مناسبت اين كتاب را نيز نسبت بخدا دادهاند كه جلوهاى از نور او است و در ملك وجود عينى كه از مراتب علم او است تحقّق پيدا ميكند ولى چون ام الكتاب مخصوص بذات احديّت است ببودن نزد او در كلام خدا اختصاص يافته و انصاف آنستكه اين تحقيق رشيق از مواهب الهيّه و قابل تأمّل است كه اشكالات قضاء و قدر و محو و اثبات
جلد 3 صفحه 215
و بداء و نسخ بدقت در آن رفع ميشود انشاء اللّه تعالى و ديگر احتياجى بذكر اقوال مفسّرين كه در مجمع و غيره در تفسير اين آيه نقل نمودهاند نيست چون بيشتر آنها راجع بيكى از فروع اين معنى است و پارهاى از آنها خلاف ظاهر و منافى با ذوق سليم است و اخبار مختلفه اين باب هم ناظر باين معنى است يا بايد حمل بر آن شود خلاصه آنكه اين معنى جامع بين معانى و وجه جمع بين اخبار است و در آيه اخيره به بيان معجز نشانى اشاره شده است بجواب ديگرى از اشكال اخير كفّار كه ميگفتند چرا وعده نصرت پيغمبر و عذاب ما عملى نميشود باين تقريب كه وعده نصرت تو و عذاب آنها بموقع مقتضى انجاز خواهد شد و تخلف پذير نيست و اگر تو بعض مراتب آنرا در زمان حيات خود مشاهده نمائى يا تمام مراتب آن بعد از وفات تو تحقّق پيدا كند تفاوتى در انجام وظيفه تو ندارد چون تكليف تو ابلاغ احكام است و وظيفه ما پاداش مطيع و عاصى بمقتضاى عدل و حساب دقيق، تقديم و تأخير وعده ما بآنها نبايد موجب نگرانى و فتور تو در انجام وظيفه خودت گردد و انصاف آنستكه از آيه استفاده ميشود كه بعضى از مراتب وعده الهى در زمان حيات پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم محقّق خواهد شد و مرتبه كاملهاش بعد از وفات آنحضرت است با آنكه در آيه تصريح باين معنى نشده است و اين يكى از اخبار غيبيّه قرآن است كه بايد موجب عبرت عالميان گردد و اين نكته هم ناگفته نماند كه اگر خداوند علمى را بملائكه يا انبياء عطا فرمود براى آنكه بمردم اظهار شود بايد تخلّف نداشته باشد چون اگر خلاف آن مشهود شود موجب سلب اطمينان از اخبار انبياء گردد مگر مكشوف شود كه تخلّف براى فقد شرط يا وجود مانعى بوده كه اخيرا روى داده و ساحت انبياء منزه از خطا و خلاف واقع بوده است و در بعضى اخبار باب اشاره باين معنى شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِن ما نُرِيَنَّكَ بَعضَ الَّذِي نَعِدُهُم أَو نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّما عَلَيكَ البَلاغُ وَ عَلَينَا الحِسابُ (40)
و يا اينكه بتو مينمائيم بعض از عقوباتي که بكفار و مشركين وعده دادهايم يا قبض روح شما ميكنيم پس جز اينکه نيست که تكليف شما ابلاغ است و بر ما است که بحساب آنها رسيدگي كنيم و هر كسي را بجزاي خود برسانيم وَ إِن ما نُرِيَنَّكَ بَعضَ الَّذِي نَعِدُهُم وعدههاي خداوند براي كفار و مشركين دو قسم است يك قسم بليات دنيويست از مغلوبيت و قتل و اسيري و ذهاب مال و تسلط و غلبه مسلمين که ميفرمايد هُوَ الَّذِي أَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدي وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَو كَرِهَ المُشرِكُونَ توبه آيه 33، و القاء عداوت بين آنها و اختلاف که ميفرمايد فَأَغرَينا بَينَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ إِلي يَومِ القِيامَةِ مائده آيه 14 وَ أَلقَينا بَينَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ إِلي يَومِ القِيامَةِ مائده آيه 64 تَحسَبُهُم جَمِيعاً وَ قُلُوبُهُم شَتّي حشر آيه 14 و غير اينها و اينکه قسمت بعضي در حيات پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم واقع شد مخصوصا در حجاز و اطراف آن و بسياري پس از رحلت آن بزرگوار که خداوند چه عظمتي باسلام و مسلمين داده بسياري پس از ظهور حضرت بقيّة اللّه [عج] و دوره رجعت واقع ميشود که ميفرمايد أَو نَتَوَفَّيَنَّكَ و يك قسم عذابهاي اخروي از خلود در آتش و شدّت عذاب که در سرتاسر قرآن
جلد 11 - صفحه 351
خداوند خبر داده و تهديد فرموده.
وَ عَلَينَا الحِسابُ ما بحساب يكي يكي آنها ميرسيم و جزاء هر يك را ميدهيم چه در دنيا و چه در آخرت.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 40)- سر انجام به عنوان تأکید بیشتر در مورد مجازاتهایی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله وعده میداد و آنها انتظارش را میکشیدند و حتی ایراد میکردند که چرا این وعدههای تو عملی نمیشود، میفرماید: «و اگر پارهای از آنچه را به آنها وعده دادیم (از پیروزی تو و شکست آنها و رهایی پیروان تو و اسارت پیروان آنها) در دوران حیاتت به تو نشان دهیم و یا تو را پیش از آن که این وعدهها تحقق پذیرد از دنیا ببریم در هر صورت وظیفه تو ابلاغ رسالت است و وظیفه ما گرفتن حساب از آنهاست» (وَ إِنْ ما نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ عَلَیْنَا الْحِسابُ).
لوح محو و اثبات و امّ الکتاب-
جمله «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ ...» یک قانون کلی را بیان میکند که در منابع مختلف اسلامی نیز به آن اشاره شده است، و آن این که: تحقق موجودات و حوادث مختلف جهان دو مرحله دارد: یکی مرحله قطعیت که هیچ گونه دگرگونی در آن راه ندارد (و در آیه فوق از آن تعبیر به «ام الکتاب»، کتاب مادر شده است) و دیگری مرحله غیر قطعی به تعبیر دیگر «مشروط» است که در این مرحله دگرگونی در آن راه دارد، و از آن تعبیر به مرحله محو و اثبات میشود.
گاهی نیز از این دو، تعبیر به «لوح محفوظ» و «لوح محو و اثبات» میشود، گویی در یکی از این دو لوح، آنچه نوشته شده است به هیچ وجه دگرگونی در آن راه ندارد و کاملا محفوظ است و اما دیگری ممکن است، چیزی در آن نوشته شود
ج2، ص489
و سپس محو گردد و به جای آن چیز دیگری نوشته شود.
از امام باقر علیه السّلام چنین نقل شده که فرمود: «قسمتی از حوادث حتمی است که حتما تحقق میپذیرد، و قسمت دیگری مشروط به شرائطی است در نزد خدا که هر کدام را صلاح بداند مقدم میدارد و هر کدام را اراده کند محو میکند، و هر کدام را اراده کند اثبات مینماید».
نکات آیه
۱- خداوند منکران رسالت پیامبر(ص) را همواره به عذابهاى دنیوى تهدید مى کرد. (و إن مَّا نرینّک بعض الذى نعدهم) تحقق بخشیدن برخى از عذابهاى موعود در حیات پیامبر(ص) - که مفاد «نرینّک بعض الذى نعدهم أو نتوفینّک» است - حاکى از آن است که مراد از وعیدها (نعدهم) عذابهاى دنیوى است.
۲- برخى از عذابهاى وعده داده شده به منکران رسالت ، در حیات پیامبر(ص) تحقق یافت. (و إن مَّا نرینّک بعض الذى نعدهم) کلمه «بعض» در آیه شریفه گویاى برداشت فوق است ; یعنى، آن کلمه مى رساند که سخن درباره برخى از عذابهاى اعلام شده است ; که احتمالاً پس از وفات پیامبر(ص) تحقق مى یابد (أو نتوفینّک) ولى آن بعض دیگر یا پیش از نزول این آیه تحقق یافته و یا پس از آن در زمان حیات پیامبر(ص) تحقق خواهد یافت.
۳- نزول عذابهاى دنیوى بر کفرپیشگان و متخلّفان از آیین الهى حتى پس از وفات پیامبر(ص) نیز امرى محتمل و ممکن است. (و إن مَّا نرینّک بعض الذى نعدهم أو نتوفینّک)
۴- تحقّق و عدم تحقّق تهدیدهاى ابلاغ شده به کفرپیشگان ، در اختیار پیامبر(ص) نبود. (و إن مَّا نرینّک بعض الذى نعدهم أو نتوفینّک فإنما علیک البلغ)
۵- وظیفه پیامبر(ص) ابلاغ انذارها و تهدیدهاست نه تحقق بخشیدن به آنها (فإنما علیک البلغ) حصر در جمله «إنما علیک البلاغ» (وظیفه تو فقط ابلاغ است) حصرى اضافى و نسبى است و در قیاس با مفاد «إن مَّا نرینّک ...» مى باشد ; یعنى ، تحقق یافتن و یا نیافتن تهدیدها برعهده تو نیست ، آنچه وظیفه توست ابلاغ است.
۶- خداوند از اینکه پیامبر(ص) وظیفه خویش (ابلاغ رسالت) را به تحقق تهدیدهاى اعلام شده وابسته بداند ، برحذر داشت. (و إن مَّا نرینّک بعض الذى نعدهم... فإنما علیک البلغ)
۷- پیامبر(ص) در انتظار سر رسیدن تهدیدها و وعیدهاى ابلاغ شده به منکران رسالت بود. (و إن مَّا نرینّک بعض الذى نعدهم ... فإنما علیک البلغ)
۸- حسابرسى بندگان در شأن خداوند است نه وظیفه اى برعهده پیامبر(ص) (و علینا الحساب) تقدیم «علینا» بر «الحساب» دلالت بر حصر دارد. بنابراین «علینا الحساب» ; یعنى، حساب بندگان تنها برعهده ماست نه برعهده تو و نه غیر تو. قابل ذکر است که جمله «علینا الحساب» عطف بر «إنما علیک البلاغ» است نه بر «علیک البلاغ»، زیرا در این صورت «إنما» بر «علیک الحساب» داخل شده و معناى جمله چنین مى شود: «فقط حسابرسى بر ماست نه چیز دیگر» و این معنا قطعاً مراد نیست.
۹- پیامبران نیز همانند دیگر انسانها وفات مى کنند. (أو نتوفینّک)
۱۰- مرگ و میر انسانها به دست خدا و در اختیار اوست. (أو نتوفینّک)
۱۱- حسابرسى و مجازات کفرپیشگان و منکران رسالت در دنیا (و علینا الحساب) از آن جا که مقصود از تهدیدهاى اشاره شده در این آیه عذابهاى دنیوى است ، معلوم مى شود مراد از حساب در جمله «علینا الحساب» نیز حسابرسى در دنیاست.
۱۲- عذابهاى وعده داده شده به کفرپیشگان ، قانونمند و داراى حساب و کتاب تعیین شده و مشخص (و عنده أمّ الکتب ... و علینا الحساب)
۱۳- خداوند ، کفرپیشگان را پس از اتمام حجت حسابرسى مى کند و به مجازات مى رساند. (فإنما علیک البلغ و علینا الحساب) وقوع جمله «و علینا الحساب» - که گویاى حسابرسى و مجازات کفرپیشگان است - پس از «إنما علیک البلاغ» - که گویاى ابلاغ و اتمام حجت است - مى رساند که خداوند پیش از ابلاغ دین و اتمام حجت ، کافران را مجازات نمى کند.
موضوعات مرتبط
- انبیا: بشر بودن انبیا ۹; حسابرسى دنیوى مکذبان انبیا ۱۱; کیفر دنیوى مکذبان انبیا ۱۱; مرگ انبیا ۹
- انسان: حسابرسى انسان ها ۸
- خدا: ابلاغ تهدیدهاى خدا ۵; اتمام حجت خدا ۱۳; اختیارات خدا ۱۰; تحقق وعیدهاى خدا ۲، ۴، ۵، ۶، ۷; تهدیدهاى خدا ۱; حسابرسى خدا ۱۳; شؤون خدا ۸; قانونمندى کیفرهاى خدا ۱۳; قانونمندى وعیدهاى خدا ۱۲; نواهى خدا ۶
- عذاب: انذار از عذاب دنیوى ۱; نزول عذاب پس از محمد(ص) ۳
- کافران: اتمام حجت بر کافران ۱۳; حسابرسى از کافران ۱۳; حسابرسى دنیوى کافران ۱۱; عذاب دنیوى کافران ۳; عذاب کافران ۴; کیفر دنیوى کافران ۱۱; کیفر کافران ۱۳; وعید به کافران ۱۲
- محمد(ص): ابلاغ رسالت محمد(ص) ۶; انتظارات محمد(ص) ۷; تبلیغ محمد(ص) ۵; تهدید مکذبان محمد(ص) ۱; عذاب مکذبان محمد(ص) ۲; محدوده اختیارات محمد(ص) ۴; محدوده مسؤولیت محمد(ص) ۵، ۸; مسؤولیت محمد(ص) ۶; نهى به محمد(ص) ۶
- مرگ: منشأ مرگ ۱۰
منابع