الرعد ٢٨

از الکتاب
کپی متن آیه
الَّذِينَ‌ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُ‌ قُلُوبُهُمْ‌ بِذِکْرِ اللَّهِ‌ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ‌ تَطْمَئِنُ‌ الْقُلُوبُ‌

ترجمه

آنها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش می‌یابد!

|همانان كه ايمان آوردند و دل‌هايشان به ياد خدا آرام مى‌گيرد. آگاه باش كه با ياد خدا دل‌ها آرام گيرد
همان كسانى كه ايمان آورده‌اند و دلهايشان به ياد خدا آرام مى‌گيرد. آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مى‌يابد.
آنها که به خدا ایمان آورده و دلهاشان به یاد خدا آرام می‌گیرد، آگاه شوید که تنها یاد خدا آرام‌بخش دلهاست.
[بازگشتگان به سوی خدا] کسانی [هستند] که ایمان آوردند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد، آگاه باشید! دل ها فقط به یاد خدا آرام می گیرد.
آنان كه ايمان آورده‌اند و دلهايشان به ياد خدا آرامش مى‌يابد. آگاه باشيد كه دلها به ياد خدا آرامش مى‌يابد.
[همان‌] کسانی که ایمان آورده‌اند و دلهایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد، بدانید که با یاد خداست که دلها آرام می‌گیرد
آنان كه ايمان آوردند و دلهاشان به ياد خدا آرام يابد. آگاه باشيد كه دلها تنها به ياد خدا آرام گيرد.
آن کسانی که ایمان می‌آورند و دلهایشان با یاد خدا سکون و آرامش پیدا می‌کند. هان! دلها با یاد خدا آرام می‌گیرند (و از تذکّر عظمت و قدرت خدا و انجام عبادت و کسب رضای یزدان اطمینان پیدا می‌کنند).
(همان) کسانی که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد. هشدار که با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد.
آنان که ایمان آوردند آرام گیرد دلهای ایشان به یاد خدا همانا به یاد خدا آرام گیرد دلها

Those who believe, and whose hearts find comfort in the remembrance of Allah. Surely, it is in the remembrance of Allah that hearts find comfort.”
ترتیل:
ترجمه:
الرعد ٢٧ آیه ٢٨ الرعد ٢٩
سوره : سوره الرعد
نزول : ٧ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَلَّذِینَ»: خبر مبتدای محذوف، یا بدل کلّ از کلّ (مَنْ أَنابَ)، و یا منصوب به مدح است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ «28»

(هدايت شدگان) كسانى هستند كه ايمان آورده ودلهايشان به ياد خدا آرام مى‌گيرد. بدانيد كه تنها با ياد خدا دلها آرام مى‌گيرد.

نکته ها

ياد خدا تنها به ذكر زبانى نيست، اگر چه يكى از مصاديق روشن ياد خداست، زيرا آنچه مهم است ياد خدا بودن در تمام حالات خصوصاً در وقت گناه است.

ياد خداوند بركات بسيار دارد، از جمله:

الف: ياد نعمت‌هاى او، عامل شكر اوست.

ب: ياد قدرت او، سبب توكّل بر اوست.

ج: ياد الطاف او، مايه محبّت اوست.

د: ياد قهر و خشم او، عامل خوف از اوست.

ه: ياد عظمت و بزرگى او، سبب خشيت در مقابل اوست.

و: ياد علم او به پنهان و آشكار، مايه حيا و پاكدامنى ماست.

ز: ياد عفو و كرم او، مايه اميد و توبه است.

ح: ياد عدل او، عامل تقوا و پرهيزكارى است.

انسان، بى‌نهايت طلب است و كمال مطلق مى‌خواهد، ولى چون هر چيزى غير از خداوند محدود است و وجود عارضى دارد، دل را آرام نمى‌گرداند. در مقابل كسانى‌كه با ياد خدا آرامش مى‌يابند، عده‌اى هم به متاع قليل دنيا راضى مى‌شوند. «رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها»

نماز، ذكر الهى ومايه آرامش است. «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» «1»، «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ»

ممكن است معناى‌ «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» اين باشد كه به واسطه ذكر و يادى كه‌


«1». طه، 14.

جلد 4 - صفحه 356

خدا از شما مى‌كند، دلهايتان آرام مى‌گيرد، يعنى اگر بدانيم خداوند ما را ياد مى‌كند و ما در محضر او هستيم، دلهايمان آرامش مى‌يابد. چنانكه حضرت نوح عليه السلام به واسطه كلام الهى‌ «اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا» «1» آرام گرفت و امام حسين عليه السلام به هنگام شهادت على اصغرش با عبارت‌ «هين على انه بعين الله» اين آرامش را ابراز فرمود و يا در دعاى عرفه آمده است: «يا ذاكر الذاكرين»

سؤال: اگرچه در اين آيه آمده است كه دلها، و به ويژه دل مؤمن، با ياد خدا آرام مى‌گيرد، امّا در آيات ديگرى مى‌خوانيم هرگاه مؤمن خدا را ياد كند، دلش به لرزه مى‌افتد. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» «2» آيا اين لرزش و آرامش مى‌توانند در يكجا جمع شوند؟

راه توجيه آن چيست؟

پاسخ: براى تصوّر وجود اين همزمان آرامش و لرزش در يك فرد، توجّه به اين مثال‌ها راهگشا مى‌باشد:

الف: گاهى انسان بخاطر وجود همه مقدمات، اطمينان و آرامش دارد، امّا در عين حال از نتيجه هم نگران و بيمناك است. مثل جراح متخصصى كه به علم و كار خود مطمئن است، ولى باز در هنگام عمل شخصيّت مهمى دلهره دارد.

ب: فرزندان، هم به وجود والدين، احساس آرامش مى‌كنند و هم از آنها حساب مى‌برند و مى‌ترسند.

ج: گاهى انسان از آنجا كه مى‌داند فلان ناگوارى براى آزمايش و رشد و ترفيع مقام اوست، خرسند و آرام است، امّا اينكه آيا در انجام وظيفه موفق خواهد شد يا خير، او را نگران مى‌كند و به لرزه مى‌اندازد.

د: انسان‌هاى مؤمن وقتى در تلاوت قرآن به آيات عذاب، دوزخ و قهر الهى مى‌رسند، لرزش بر اندام آنها مستولى مى‌شود، امّا هنگامى كه آيات رحمت و رضوان و بهشت خداوند را قرائت مى‌كنند، آرامشى شيرين، قلوب آنها را فرا مى‌گيرد و آنها را دلگرم مى‌سازد. امام سجاد عليه السلام در دعاى ابوحمزه مى‌فرمايد: «اذا ذكرت ذنوبى فزعت و اذا رأيت‌


«1». هود، 37.

«2». انفال، 2.

جلد 4 - صفحه 357

كرمك طمعت»، يعنى هرگاه گناهان خود و عدل و قهر تو را به ياد مى‌آورم، ناله مى‌زنم، امّا وقتى به ياد لطف و عفو تو مى‌افتم اميدوار مى‌شوم.

صاحب الميزان براى اين جمله، از قرآن شاهد مى‌آورد؛ «تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى‌ ذِكْرِ اللَّهِ» «1» يعنى در آغاز انسان دلهره دارد، ولى كم‌كم به آرامش مى‌رسد.

كسى‌كه از ياد خدا غافل است، آرامش ندارد و زندگى بدون آرامش زندگى نكبت بارى است.

«مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» «2»

عامل آرامش و دلگرمى‌

دستيابى به اطمينان و آرامش مى‌تواند عوامل گوناگونى داشته باشد، ولى در رأس آنها آگاهى و علم جلوه ويژه‌اى دارد؛

- كسى‌كه مى‌داند ذرّه‌ى مثقالى از كارش حساب دارد، «مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» «3» نسبت به تلاش و فعّاليّتش دلگرم است.

- كسى‌كه مى‌داند بر اساس لطف و رحمت الهى آفريده شده، «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» «4» اميدوار است.

- كسى‌كه مى‌داند خداوند در كمين ستمگران است، «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» «5» آرامش دارد.

- كسى‌كه مى‌داند خداوند حكيم و عليم است وهيچ موجودى را بيهوده خلق نكرده است‌ «عَلِيمٌ حَكِيمٌ» خوش‌بين است.

- كسى‌كه مى‌داند راهش روشن و آينده‌اش بهتر از گذشته است، «وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌» «6» قلبش مطمئن است.

- كسى‌كه مى‌داند امام و رهبرش انسانى كامل، انتخاب شده از جانب خداوند و معصوم از هر لغزش و خطاست، «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» «7» آرام است.


«1». زمر، 23.

«2». طه، 124.

«3». زلزال، 7.

«4». هود، 119.

«5». فجر، 14.

«6». اعلى، 17.

«7». بقره، 124.

جلد 4 - صفحه 358

كسى‌كه مى‌داند كارِ نيك او از ده تا هفتصد بلكه تا بى‌نهايت برابر پاداش دارد، ولى كار زشت او يك لغزش بحساب مى‌آيد دلخوش است. «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ» «1»

- كسى‌كه مى‌داند خداوند نيكوكاران را دوست دارد، «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» «2» به كار نيكش دلگرم مى‌شود.

- كسى‌كه مى‌داند كار خيرش آشكار و كار شرّش پنهان مى‌ماند، «يا من اظهر الجميل و ستر القبيح» شاد است.

عوامل اضطراب و نگرانى‌

يكى از شايع‌ترين بيمارى‌هاى قرن حاضر، اضطراب و افسردگى است. براى اين بيمارى كه داراى علائمى همچون انزواطلبى، در خود فرورفتن، خودكم‌بينى و بيهوده انگارى است، دلايل بسيارى را ذكر كرده‌اند، از جمله:

- شخص افسرده از اينكه همه چيز را مطابق ميل خود نمى‌بيند داراى افسردگى شده است، در حالى كه ما نبايد بخاطر اينكه چون به همه آنچه مى‌خواهيم، نرسيديم، از مقدار ممكن آن هم دست برداريم و تسليم شويم.

- شخص افسرده با خود فكر مى‌كند كه چرا همه مردم مرا دوست ندارند و حال آنكه اين امر غير ممكنى است و حتّى خدا و جبرئيل هم دشمن دارند، لذا انسان نبايد توقّع داشته باشد كه همه او را دوست بدارند.

- شخص افسرده گمان مى‌كند كه همه مردم بد هستند، در صورتى‌كه چنين نيست و خداوند به فرشتگانى كه اين توهّم را داشتند پاسخ داد.

- شخص افسرده گمان مى‌كند كه همه ناگوارى‌ها از بيرون وجود اوست، در حاليكه عمده تلخى‌ها عكس‌العمل و پاسخ خصلت‌ها و كردارهاى خود ماست.

- شخص مضطرب از شروع در كارها نگران است و احساس ترس و تنهايى مى‌كند.


«1». بقره، 261.

«2». بقره، 195.

جلد 4 - صفحه 359

حضرت على عليه السلام براى رفع اين حالت مى‌فرمايد: «اذاخفت من شى‌ء فقع فيه» «1» از هر چه مى‌ترسى خود را در آن بيانداز كه ترس هر چيز بيش از خود آن است.

- شخص مضطرب نگران آنست كه آينده چه خواهد شد. اين حالت را مى‌توان با توكّل بر خدا و پشتكار درمان كرد.

- چون در بعضى كارها ناكام شده است، نگران است كه شايد در تمام امور به اين سرنوشت مبتلا شود.

- چون بر افراد وقدرت‌هاى ناپايدار تكيه دارد، با تزلزل آنها دچار اضطراب مى‌شود.

- و خلاصه امورى همچون عدم قدردانى مردم از زحمات آنها، گناه، ترس از مرگ تلقين‌هاى خانواده به اينكه نمى‌دانى و نمى‌توانى، قضاوت‌هاى عجولانه، توقّعات نابجا و تصوّرات غلط، علت بسيارى از افسردگى‌ها و اضطراب‌ها مى‌باشد كه با ياد خدا و قدرت و عفو و لطف او مى‌توان آنها را به آرامش و شادابى مبدل ساخت. تفسير آيه‌ «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ» را در روز 14 خرداد 73 در همدان مى‌نويسم، زيرا بمناسبت پنجمين سالگرد رحلت امام خمينى (ره) براى سخنرانى آمده‌ام. كسى‌كه در پايان وصيّت‌نامه بسيار مهم خود مى‌فرمايد: «من با دلى آرام و قلبى مطمئن و ضميرى شاد و روحى اميدوار به‌فضل الهى از خدمت شما مرخص مى‌شوم.»

پیام ها

1- نشانه انابه واقعى، ايمان و اطمينان به خداست. مَنْ أَنابَ‌، الَّذِينَ آمَنُوا ...

2- ايمان بدون اطمينان قلبى، كامل و كارساز نيست. «آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ»

3- ياد خداوند با زبان كفايت نمى‌كند، اطمينان قلبى هم مى‌خواهد. «تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ»

4- تنها ياد خدا، مايه‌ى آرامش دل مى‌شود. «بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»

امروزه دارندگان زر و زور و تزوير بسيارند، ولى از آرامش لازم خبرى نيست.


«1». بحار، ج 71، ص 362.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 360

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ «28»

بعد از آن وصف ايشان را فرمايد:

الَّذِينَ آمَنُوا: آن كسانى كه اقرار نمودند به توحيد الهى و جميع صفات سبحانى و نبوت پيغمبر و قبول آنچه پيغمبر از جانب خداى متعال آورده.

وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ‌: و بيارامد دلهاى ايشان به ياد خداى تعالى، يعنى چون ذكر الهى شنوند، بدان آرام يابند و انس گيرند و اميدوار باشند به فضل او. يا دل ايشان به توحيد سبحانى مطمئن است. يا به ذكر رحمت او بعد از قلق از خشيت آرام شود، يا به ذكر دلايل دالّه بر وجوب وجود و وحدانيت او، و يا به‌

جلد 6 - صفحه 382

كلام او كه قويترين معجزات است اطمينان حاصل كنند.

در فصول از ابن عيينه نقل نموده‌ «1» كه: مراد از «ذكر» حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى‌باشد كه دلهاى مؤمنين به وجود مباركش آرام يابد، گوئيا در تسبيحات او يكى از نامهاى آن حضرت «ذكر» است، يا مراد ذكر، قرآن است چنانچه يكى از نامهاى قرآن ذكر باشد: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ».

أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ‌: بدانيد و آگاه باشيد كه به ذكر الهى آرام يابد دلها، يا دل دوستان او از همه رنجها تسلى پيدا كند. ابن عباس گويد: مراد قسم است چون كسى هزار دينار از ديگرى بخواهد و شاهد نداشته باشد، دلش به هيچ چيز آرام نگيرد وقتى او گويد: و اللّه خواهم داد، قلبش تسكين پيدا كند.

تنبيه: آيه شريفه تحريص و ترغيب بندگان است بر تسكين قلوب به آنچه خداى تعالى وعده فرموده از نعيم و ثواب طمأنينه بسوى او، زيرا وعده الهى صادق است و هيچ چيز آرام نگردد و نفس بدان نرسد، ابلغ از وعده صادقه. بنابراين مؤمنين در طاعات و عبادات ثبات ورزيده و به هيچ وجه قلوبشان به تسويلات نفسانيه و وساوس شيطانيه متزلزل و مضطرب نگردد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ «25» اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ «26» وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ «27» الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ «28» الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى‌ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ «29»

ترجمه‌

و آنانكه ميشكنند پيمان خدا را بعد از محكم نمودنش و قطع ميكنند آنچه را امر نموده است خدا بآن كه وصل كرده شود و فساد ميكنند در زمين آنگروه مر آنها را است دورى از رحمت و مر آنها را است بدى آنسراى‌

خدا وسعت ميدهد روزى را براى هر كس بخواهد و تنگ ميگرداند و شاد شدند بزندگانى دنيا و نيست زندگانى دنيا در آخرت مگر بهره كمى‌

و ميگويند آنانكه كافر شدند چرا نازل نميشود بر او آيتى از پروردگارش بگو همانا خدا گمراه ميكند هر كس را كه ميخواهد و راهنمائى ميكند بسوى خود هر كس را كه بازگشت كند

آنانكه ايمان آوردند و آرام ميگيرد دلهاشان بياد خدا آگاه باشيد بياد خدا آرام ميگيرد دلها

آنانكه ايمان آوردند و بجا آوردند كارهاى شايسته خوشى است مر ايشان را و نيكوئى بازگشت.

تفسير

آيه اوّل با مختصر تفاوتى در سوره بقره گذشت و شايد اينجا بمناسبت آنكه دو عنوان مقابل با نقض عهد و قطع رحم كه وفا وصله است در آيات سابقه ذكر شده بود تكرار شده در هر حال مخلّ بفصاحت نيست چنانچه مكرّر ذكر شده بلكه مؤكّد غرض و مكمّل مقصود است و از مراجعه بما سبق تفسيرش معلوم ميشود و مراد از سوء الدار عذاب آخرت است و يكى از مقدرات الهى براى بندگان روزى است و وسعت و تنگى آن باراده او است كه خداوند بر حسب اقتضاء حال آنها در هر زمان و مكان صلاح بداند تعيين و تقدير ميفرمايد و مربوط بسعى و كوشش و زرنگى و تنبلى مردم نيست چنانچه مشهود است و اگر كسى بخواهد منكر شود انكار امر بديهى را نموده و بر وسعت رزق بايد شكر گذارى كرد ولى نبايد خوشحال شد بزندگانى دنيا و وفور نعمتها و ساير لذائذ آن بطوريكه از فكر آخرت باز ماند چون تمام نعم و لذائذ و زندگانى دنياى فانى در جنب نعم و لذّات و حيات ابدى آخرت باقى‌


جلد 3 صفحه 205

نيست مگر متاع كمى كه از دست ميرود اگر بآنها تهيّه توشه‌اى نشود براى سفر آخرت كه همراه باشد و ميگويند كسانيكه بعد از نزول آيات بيّنات و معجزات با هرات باقى بر كفرند چرا آن معجزه‌اى كه ما خواستيم از قبيل طلا شدن كوه صفا يا آيتى كه ما ادراك كنيم نزول آنرا از جانب خدا بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل نميشود بگو در جواب آنها كه چون شما دست از لجاج و عناد بر نداشتيد و بمعجزاتى كه تاكنون خواستيد و آوردم قانع نشديد و هر روز بدلخواه خودتان معجزه‌اى ميخواهيد كه صلاح نيست اتيان آن و تدبر و تفكّر در آيات الهى ننموديد تا راه اعجاز و حقّ بودن آن بر شما واضح شود و عقل سليم را كه وديعه الهيّه بود در وجودتان از كار انداختيد خداوند هم عنايت خود را از شما سلب كرد و بحال خود واگذارتان فرمود و گمراه شديد چون خداوند اشخاص متعصّب عنود لجوج بى فكر را هدايت نميكند كسى را هدايت ميكند بسوى خود كه طالب حقّ باشد و رجوع كند از تقليد و تعصّب و عناد بحكم عقل و عنايت پروردگار و از او بخواهد با توبه و انابه كه حقّ را بر او آشكار فرمايد و بديده انصاف نظر نمايد و تفكّر كند در آيات الهى كه البتّه براى او واضح و آشكار خواهد گشت چنانچه هدايت نمود كسانيرا كه ايمان آوردند و مطمئن ميباشد دلهاشان بياد خدا و اولياء او و ميدانند مواعيد او حقّ و كلام او صدق و معجزه باقيه است تا قيامت و ديگر دين اسلام حاجت بمعجزه تازه‌اى ندارد آگاه باشيد بياد خدا و صفات او و مراجعه بآيات قرآن كه ذكر اللّه است و بيانات پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كلمات امير المؤمنين عليه السّلام و اولاد اطهار آندو اطمينان و آرامش پيدا ميكند دلها و پاك ميشود از شكّ و تزلزل و تشويش در اصول و فروع دين چنانچه عيّاشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از ذكر اللّه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه باو مطمئن ميشود دلها و قمّى ره فرموده كسانيكه ايمان آوردند شيعيانند و ذكر اللّه امير المؤمنين و ائمّه عليهم السلام ميباشند و آنانكه ايمان آوردند بخدا و پيغمبر و امام و معاد و بجا آوردند كارهاى شايسته را از فعل واجبات و ترك محرمات، خوشى و خرمى و پاكيزگى عيش است براى ايشان و خوبى بازگشت در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه طوبى درختى است در بهشت كه بيخ آن در خانه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و نيست مؤمنى مگر آنكه در خانه او شاخه‌اى است از آن كه خطور نميكند در دلش رغبت بچيزى مگر آنكه‌


جلد 3 صفحه 206

ميدهد آنرا باو آندرخت و اگر اسب سوارى بجدّيّت بتازد در سايه آن صد سال بيرون از آن نميشود و اگر كلاغى بپرداز زيرش ببالاى آن نميرسد تا از پيرى بيفتد آگاه باشيد و در آن رغبت نمائيد و عيّاشى از امام باقر عليه السّلام مانند اين حديث را نقل نموده و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه طوبى از آن كسى است كه تمسّك بامر ما نموده در غيبت قائم ما و بشكّ نيفتاده است دل او بعد از هدايت و آندرختى است در بهشت كه اصل آن در خانه على بن أبي طالب عليه السّلام است و نيست مؤمنى مگر آنكه در خانه او شاخه‌اى از شاخه‌هاى آنست و اين مراد از قول خداوند طوبى لهم و حسن مآب است و اخبار در تفسير طوبى بدرخت بهشتى و ذكر اوصاف آن بسيار است كه قمّى و عيّاشى و در عيون و خصال و احتجاج و غيرها نقل نموده‌اند و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه پرسيدند از طوبى فرمود درختى است كه اصل آن در خانه من و فرع آن براى اهل بهشت است و دفعه ديگر كه پرسيدند فرمود در خانه على عليه السّلام است عرضه داشتند چگونه ميشود اين فرمود خانه من و على در بهشت يكجا است و بنابراين روايات طوبى بر وزن بشرى كه مصدر طاب يا مؤنث اطيب است علم منقول شده براى آندرخت بهشتى و اراده آن با اراده معناى اصلى منافات ندارد چون استعمال لفظ در بيشتر از يك معنى جائز و مستحسن و در كلام الهى شايع و رايج است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


الَّذِين‌َ آمَنُوا وَ تَطمَئِن‌ُّ قُلُوبُهُم‌ بِذِكرِ اللّه‌ِ أَلا بِذِكرِ اللّه‌ِ تَطمَئِن‌ُّ القُلُوب‌ُ «28»

كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و قلوب‌ ‌آنها‌ مطمئن‌ ‌شده‌ بذكر ‌خدا‌ آگاه‌ باشيد ‌که‌ بذكر خداوند دلها مطمئن‌ ميشود.

‌از‌ ‌براي‌ اطمينان‌ دو معني‌ ‌است‌ يكي‌ بمعني‌ ظن‌ متاخم‌ بعلم‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ علم‌ عرفي‌ ميشمارند و ملاك‌ احكام‌ اغلب‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ اطمينان‌ ‌است‌ ‌که‌ احتمال‌ خلاف‌ ‌آن‌ ضعيف‌ ‌است‌ بحدي‌ ‌که‌ عقلاء اعتناء بآن‌ نميكنند حجيه‌ اخبار ‌در‌ نزد متقدمين‌ ‌که‌ قريب‌ العهد بودند بزمان‌ ائمه‌ ‌عليهم‌ ‌السلام‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ اطمينان‌ ‌بود‌ و خبر مطمئن‌ الصدور نزد ‌آنها‌ صحيح‌ ‌بود‌ و ‌غير‌ ‌آن‌ ضعيف‌ چون‌ باحوال‌ روات‌ آشنا بودند لكن‌ متأخرين‌ چون‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ بهره‌ محروم‌ بودند اخبار ‌را‌ چند دسته‌ كردند ‌اگر‌ تمام‌ روات‌ عدل‌ امامي‌ باشند صحيح‌، ‌اگر‌ ‌در‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ عدل‌ ‌غير‌ امامي‌ ‌باشد‌ موثّق‌

جلد 11 - صفحه 335

‌اگر‌ امامي‌ ‌غير‌ ثابت‌ العدل‌ ‌باشد‌ حسن‌، ‌اگر‌ ذكر روات‌ نشده‌ مرسل‌، ‌اگر‌ ‌بين‌ روات‌ فاصله‌ واقع‌ ‌شده‌ مقطوع‌، ‌اگر‌ بعض‌ روات‌ فاسد باشند ضعيف‌ و اصطلاحات‌ ديگري‌ ‌هم‌ دارند و ‌اگر‌ ‌در‌ اخبار مخالف‌ نص‌ قرآن‌ ‌ يا ‌ ضرورت‌ ‌ يا ‌ دليل‌ معتبر ‌باشد‌ مردود. و ‌اگر‌ اخبار معتبره‌ معارض‌ يكديگر ‌باشد‌ بايد رجوع‌ كرد بباب‌ مرجحات‌ و ارجح‌ ‌را‌ گرفت‌.

معناي‌ دوم‌ اطمينان‌ فوق‌ علم‌ ‌است‌ چون‌ علم‌ ‌هم‌ ذي‌ مراتب‌ ‌است‌ بسا علم‌ هست‌ لكن‌ خلجاتهايي‌ و خطوراتي‌ و خيالاتي‌ و وساوسي‌ ‌در‌ قلب‌ خطور ميكند لكن‌ اطمينان‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ عوارض‌ مصون‌ و محفوظ ‌است‌ و بهمين‌ معنا ‌است‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌در‌ حق‌ ابراهيم‌ ‌عليه‌ السّلام‌ وَ إِذ قال‌َ إِبراهِيم‌ُ رَب‌ِّ أَرِنِي‌ كَيف‌َ تُحي‌ِ المَوتي‌ قال‌َ أَ وَ لَم‌ تُؤمِن‌ قال‌َ بَلي‌ وَ لكِن‌ لِيَطمَئِن‌َّ قَلبِي‌ بقره‌ ‌آيه‌ 262.

اقول‌‌-‌ كم‌ فرق‌ ‌بين‌ ‌هذا‌ و ‌بين‌ ‌من‌ ‌قال‌

‌لو‌ كشف‌ الغطاء ‌ما ازددت‌ يقينا

و لذا يقين‌ ‌را‌ سه‌ مرتبه‌ ‌براي‌ ‌او‌ گفتند: علم‌ اليقين‌، عين‌ اليقين‌، حق‌ اليقين‌.

لذا ميفرمايد الَّذِين‌َ آمَنُوا وَ تَطمَئِن‌ُّ قُلُوبُهُم‌ بِذِكرِ اللّه‌ِ ‌که‌ اطمينان‌ قلب‌ فوق‌ ايمان‌ ‌است‌ و راه‌ تحصيل‌ اطمينان‌ ذكر خداست‌ ‌که‌ ميفرمايد أَلا بِذِكرِ اللّه‌ِ تَطمَئِن‌ُّ القُلُوب‌ُ و مراد فقط ذكر لساني‌ نيست‌ بلكه‌ ذكر قلبي‌ ‌که‌ ‌در‌ هيچ‌ حال‌ ‌خدا‌ ‌را‌ فراموش‌ نكند لذا ميفرمايد إِن‌َّ الَّذِين‌َ اتَّقَوا إِذا مَسَّهُم‌ طائِف‌ٌ مِن‌َ الشَّيطان‌ِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُم‌ مُبصِرُون‌َ اعراف‌ ‌آيه‌ 200.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 28)- در این آیه تفسیر بسیار جالبی از «مَنْ أَنابَ» (آنها که به سوی خدا بازگشته‌اند) بیان کرده، می‌فرماید: «اینان کسانی هستند که ایمان آورده‌اند و دلهایشان به ذکر خدا مطمئن و آرام است» (الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ).

و بعد به عنوان یک قاعده کلی و اصل جاویدان و فراگیر می‌فرماید: «آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش می‌گیرد» (أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).

نکات آیه

۱- آنان که ایمان آورده و دلهایشان به یاد خدا آرامش مى یابد ، از کسانى اند که خداوند آنها را به سوى خویش هدایت کرده است. (و یهدى إلیه من أناب. الذین ءامنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله)

۲- مسلمانان صدراسلام از جمله کسانى اند که پیش از هدایت شدن به خدا گرایش داشته و از او گریزان نبودند. (و یهدى إلیه من أناب. الذین ءامنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله) «الذین ءامنوا» عطف بیان براى «من أناب» و تبیین کننده آن با ارائه مصداق است ; یعنى ، کسانى که ایمان آورده اند، همانانند که به سوى خدا انابه مى کردند ، از این رو مشیّت الهى بر هدایت آنان تعلق گرفت.

۳- تنها ذکر خدا و به یاد او بودن ، سبب آرامش و اطمینان دلهاست. (ألا بذکر الله تطمئن القلوب) تقدیم «بذکر الله» بر متعلَقش (تطمئن) براى رساندن حصر است.

۴- انسانهاى غافل از یاد خدا و ذکر او ، انسانهایى مضطرب و نگرانند. (ألا بذکر الله تطمئن القلوب)

روایات و احادیث

۵- «عن جعفربن محمد(ع) فى قوله: «ألا بذکر الله تطمئنّ القلوب» فقال: بمحمد علیه و آله السلام تطمئنّ القلوب و هو ذکر الله ... ;[۱] از امام صادق(ع) درباره سخن خدا: «ألا بذکر الله تطمئن القلوب» روایت شده است که فرمود: به وسیله حضرت محمد - که بر او و آلش سلام باد - دلها آرامش مى یابد و اوست ذکر خدا ...».

۶- «عن أبى عبدالله - علیه السلام - فى قوله تعالى: «الذین آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئنّ القلوب» قال: قال رسول الله(ص) لعلى بن ابى طالب(ع): تدرى فى من نزلت؟... فى من صدّق لى و آمن بى و أحبّک و عترتک من بعدک و سلّم الأمر لک و للأئمّة من بعدک  ;[۲] از امام صادق(ع) روایت شده است که درباره سخن خدا: «الذین آمنوا و تطمئنّ قلوبهم ...» فرمود: رسول خدا(ص) به على بن ابى طالب(ع) فرمود: آیا مى دانى [این آیه] درباره چه کسى نازل شده؟ ... درباره کسى نازل شده که مرا تصدیق کند و به من ایمان بیاورد و تو و عترت تو را که بعد از تو هستند، دوست بدارد و امر [ولایت] را به تو و ائمه(ع) بعد از تو تسلیم کند».

۷- «عن أبى عبدالله(ع) قال: ... فأما ما فرض على القلب من الإیمان فالإقرار والمعرفة والعقد والرضا والتسلیم بأن لاإله إلاّ الله وحده لا شریک له ،... و أن محمداً عبده و رسوله... و هو عمله و هو قول الله عزوجل:... «ألا بذکر الله تطمئنّ القلوب»...  ;[۳] از امام صادق(ع) روایت شده است که: آن [نوع ]ایمانى که بر قلب واجب است، عبارت است از اقرار، شناخت، عهد و پیمان، رضایت و تسلیم شدن به اینکه معبودى جز الله نیست و او تنهاست و شریکى ندارد ... و اینکه محمد بنده و رسول خداست و این [اقرار و ...] عمل قلب است و آن سخن خداى عزوجل است: ... ألا بذکر الله تطمئنّ القلوب ...».

موضوعات مرتبط

  • آرامش: عوامل آرامش ۳ اطمینان: عوامل اطمینان ۳
  • ایمان: ایمان به ائمه(ع) ۶; ایمان به امام على(ع) ۶; ایمان به محمد(ص) ۶; حقیقت ایمان ۷
  • تسلیم: حقیقت تسلیم ۷
  • ذاکران: فضایل ذاکران ۱
  • ذکر: آثار ذکر خدا ۳; مراد از ذکر خدا ۵
  • روانشناسى: ۳، ۴
  • غافلان: اضطراب غافلان ۴; صفات غافلان ۴; نگرانى غافلان ۴
  • غفلت: آثار غفلت از خدا ۴
  • گرایشها: گرایش به خدا ۲
  • مؤمنان: اطمینان قلب مؤمنان ۱; فضایل مؤمنان ۱، ۶; هدایت مؤمنان ۱
  • محمد(ص): فضایل محمد(ص) ۵
  • مسلمانان: فضایل مسلمانان صدراسلام ۲; گرایشهاى مسلمانان صدراسلام ۲
  • مهتدین: ۱

منابع

  1. تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۲۱۱، ح ۴۴ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۰۲، ح ۱۱۷.
  2. تفسیرفرات کوفى، ص ۲۰۷، ح ۱۰ ; بحارالأنوار، ج ۲۳، ص ۳۶۷، ح ۳۶.
  3. کافى، ج ۲، ص ۳۴، ح ۷ ; بحارالأنوار، ج ۶۶، ص ۲۴، ح ۶.