الحجر ٥٥

از الکتاب
کپی متن آیه
قَالُوا بَشَّرْنَاکَ‌ بِالْحَقِ‌ فَلاَ تَکُنْ‌ مِنَ‌ الْقَانِطِينَ‌

ترجمه

گفتند: «تو را به حق بشارت دادیم؛ از مأیوسان مباش!»

|گفتند: ما تو را به حق بشارت داديم، پس از نوميدان مباش
گفتند: «ما تو را به حق بشارت داديم. پس، از نوميدان مباش.»
گفتند: ما تو را به حق و حقیقت بشارت دادیم و تو هرگز نومید مباش.
گفتند: تو را به بشارتی درست و به حق [که واقع شدنی است] مژده دادیم؛ بنابراین از ناامیدان مباش.
گفتند: به حق بشارتت داديم، از نوميدان مباش.
گفتند ما به راستی و درستی به تو بشارت می‌دهیم، از نومیدان مباش‌
گفتند: تو را درست مژده داديم، پس از نوميدان مباش.
گفتند: ما تو را به چیز راست و درستی مژده داده‌ایم و از زمره‌ی مأیوسان (از رحمت خدا) مباش.
گفتند: «ما تو را به حق بشارت دادیم. پس از نومیدان مباش.»
گفتند بشارت آوردیمت به حقّ پس نباش از نومیدان‌

They said, “We bring you good news in truth, so do not despair.”
ترتیل:
ترجمه:
الحجر ٥٤ آیه ٥٥ الحجر ٥٦
سوره : سوره الحجر
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بِالْحَقِّ»: به چیز راست و درستی. به کار محقّق و مطمئنّی. به طریقه و شیوه‌ای که حق است و آن خرق عادت توسّط قادر مطلق است. «الْقَانِطِینَ»: افراد مأیوس و ناامید.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ «55»

(مهمانان) گفتند: ما تو را به حقيقت بشارت داديم، پس از نااميدان مباش!

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ (55)

قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِ‌: گفتند ملائكه به ابراهيم عليه السّلام ما بشارت دهيم تو را بر اين مولود بر وجه حقيقت و راستى و درستى به امر الهى. فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ‌: پس مباش از نوميدان، يعنى اميدوار باش بر اين مژده زيرا آن خدائى كه قادر است بر خلق بشر بدون پدر و مادر، هر آينه قدرت دارد بر توليد ولد از پير و عجوز و عاقر.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ (51) إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ (52) قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ (53) قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى‌ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ (54) قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ (55)

قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (56) قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (57) قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (58) إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ (59) إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ (60)

ترجمه‌

و خبر ده ايشانرا از مهمانان ابراهيم‌

هنگاميكه داخل شدند بر او پس گفتند سلام گفت همانا ما از شما ترسانيم‌

گفتند نترس همانا ما مژده ميدهيم تو را به پسرى دانا

گفت آيا مژده داديد مرا در حاليكه رسيد مرا پيرى پس بچه مژده ميدهيد

مرا گفتند مژده داديم تو را براستى پس مباش از نااميدان‌

گفت و كيست كه نااميد شود از رحمت پروردگارش مگر گمراهان‌

گفت پس چيست كار شما اى فرستادگان‌

گفتند همانا ما فرستاده شديم بسوى گروهى گناه‌كاران‌

مگر


جلد 3 صفحه 257

خانواده لوط همانا ما نجات دهندگانيم ايشانرا تمامى‌

مگر زنش را كه تقدير نموديم همانا او باشد از بازماندگان.

تفسير

ضيف در اصل مصدر بوده و بمعناى وصف استعمال ميشود در واحد و كثير و گاهى باضياف جمع بسته ميشود و اينجا مراد ملائكه‌اند كه بر حضرت ابراهيم عليه السّلام برسم ميهمانى وارد شدند و چون از طعامى كه براى ايشان حاضر فرموده بود تناول ننمودند آنحضرت خائف شد كه مبادا قصد سوئى داشته باشند چون در پيش آنها اين رسم بود و كلمه سلاما ظاهرا منصوب بفعل مقدّر است يعنى گفتند نسلّم عليك سلاما و حضرت جواب فرمود چنانچه در سوره هود ذكر شده و تفصيل اين قصه آنجا گذشت و تكرار نميشود فقط نكته قابل ذكر اين است كه اينجا عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از غلام عليم اسمعيل است از هاجرو از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ابراهيم عليه السّلام سه سال بعد از بشارت مكث فرمود پس بشارت ديگرى آمد از طرف خداوند براى او باسماعيل و آنجا در قرآن تصريح شده بود كه بشارت باسحاق داده شد لذا در منهج و غيره اين بشارت را باسحاق راجع نموده‌اند بدون نقل خلاف و تحقيق آنست كه دو بشارت بوده يكى بحضرت ابراهيم كه در اين آيه ذكر شده راجع بولادت حضرت اسمعيل براى او و ديگر بساره خاتون زوجه معقوده آنحضرت راجع بولادت حضرت اسحق براى او در سوره هود لذا آنجا حضرت ساره تعجّب كرد و اينجا حضرت ابراهيم چون بسن پيرى رسيده بود و اولادش نشده بود و از روى تعجّب فرمود بچه بشارت ميدهيد مرا تا معلوم شود بنحو حقيقت است يا مجاز و از پيش خود ميگويند يا از جانب خدا و آنها عرضه داشتند بنحو حقّ و حقيقت و راستى و درستى از جانب پروردگار پس مباش از نااميدان و مأيوسان از رحمت حق و اگر اين بشارت راجع بولادت حضرت اسحق بود جاى تعجّب و يأس آنحضرت نبود چون او حضرت اسمعيل را داشت و مرديكه خداوند باو اولادى داده از ولد ديگرى كه باو عنايت شود تعجّب نميكند و مأيوس نميشود در هر حال حضرت ابراهيم در جواب ملائكه فرمود كه من مأيوس از رحمت خدا نيستم بر حسب اسباب ظاهرى نااميد شده بودم و اكنون اميدوار شدم چون مأيوس نميشوند از رحمت خدا مگر گمراهان و ظاهرا اين يك قصّه است كه خداوند در دو جا بمناسبت‌


جلد 3 صفحه 258

ذكر فرموده اينجا ظاهرا براى بيان رحمت بر دوستان و غضب بر دشمنان است و اوّلا بشارت بحضرت ابراهيم داده‌اند و بعدا براى رفع نگرانى حضرت ساره باو نيز بشارت داده شده و هر جا قسمتى از اين قصّه ذكر شده چنانچه در كلام الهى معمول است و جمله على ان مسّنى الكبر ظاهرا حاليّه است يعنى با حال اصابت پيرى بمن و مراد از گمراهى خطاء در طريق معرفت خدا و وسعت رحمت و عموم قدرت او است و پس از وصول بشارت و حصول اطمينان حضرت ابراهيم از ملائكه سؤال نمود كه شما براى چه كار نازل شديد عرضه داشتند ما فرستاده شديم براى عذاب قوم لوط كه اهل فسق و فجورند مگر خانواده او كه ايشانرا تمامى نجات خواهيم داد جز زنش را كه مقدّر نموديم ما بامر خداوند كه باقى باشد با قوم و هلاك شود و در علل از امام باقر عليه السّلام روايت نموده كه هميشه حضرت لوط و ابراهيم عليه السّلام منتظر نزول عذاب بر قوم لوط بودند و خداوند براى منزلت و مقام آن دو بزرگوار در عذاب تأخير ميفرمود و چون خداوند اراده فرمود آنها را عذاب فرمايد مقدّر فرمود كه عوض دهد بحضرت ابراهيم از عذاب قوم لوط غلام عليم را تا موجب تسلّى خاطر او شود از مصيبتش بهلاك قوم پس مبعوث فرمود فرستادگانى را بسوى آنحضرت كه بشارت دهند او را باسماعيل از هاجر و غلام عليم او است و قرابت نسبى و سببى حضرت لوط با حضرت ابراهيم عليه السّلام و علاقمندى آنحضرت باو و كسانش در سوره اعراف و هود گذشت و مؤكّد مضمون اين روايت و روايت عيّاشى از آنحضرت كه قريب باين معنى است ميباشد و شايد تكرار بشارت اسماعيل عليه السّلام براى ظهور حضرت ختمى مرتبت از او باشد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالُوا بَشَّرناك‌َ بِالحَق‌ِّ فَلا تَكُن‌ مِن‌َ القانِطِين‌َ (55)

گفتند بشارت‌ داديم‌ ترا بحق‌ ‌پس‌ البته‌ نباش‌ ‌از‌ نااميدان‌.

(توضيح‌ كلام‌) اينكه‌ قادر متعال‌ انحاء ايجادش‌ مختلف‌ ‌است‌ يك‌ نحو بدون‌ اسباب‌ و وسائط مثل‌ خلقت‌ آسمانها و زمين‌ و ملائكه‌ و عرش‌ و امثال‌ اينها ‌که‌ ‌از‌ كتم‌ عدم‌ بعرصه‌ وجود ميآورد.

إِنَّما أَمرُه‌ُ إِذا أَرادَ شَيئاً أَن‌ يَقُول‌َ لَه‌ُ كُن‌ فَيَكُون‌ُ يس‌ ‌آيه‌ 82.

و گفتيم‌ بمجرد اراده‌ ايجاد ميفرمايد و نحوه‌ دوم‌ ‌با‌ اسباب‌ و وسائط ‌غير‌ عادي‌ مثل‌ خلقت‌ آدم‌ ‌از‌ خاك‌ و عيسي‌ بدون‌ پدر و نحوه‌ سوم‌ ‌با‌ اسباب‌ عادي‌ مثل‌ خلقت‌ نوع‌ افراد بشر و ‌اينکه‌ بشارت‌ بابراهيم‌ و همچنين‌ بزكريا، ‌از‌ ‌اينکه‌ سه‌ خارج‌ ‌بود‌، بلكه‌ اعطاء قوه‌ و قابليت‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌بر‌ وفق‌ طبيعت‌ ايجاد فرمايد و ‌اينکه‌ موجب‌ حيرت‌ و تعجب‌

جلد 12 - صفحه 52

ابراهيم‌ ‌شده‌ ‌بود‌ زيرا ‌اگر‌ بدو نحوه‌ اولي‌ ‌بود‌ انتساب‌ بابراهيم‌ پيدا نميكرد و نحوه‌ سيم‌ ‌هم‌ نبود، زيرا قوي‌ ‌از‌ ‌بين‌ رفته‌ ‌بود‌، لذا ملائكه‌ گفتند ‌که‌ همين‌ نحوه‌ سيم‌ ‌است‌ لكن‌ خداوند قوه‌ و قابليت‌ عطا ميفرمايد:

قالُوا بَشَّرناك‌َ بِالحَق‌ِّ خداوند همه‌ نحوه‌ قدرت‌ دارد (فَلا تَكُن‌ مِن‌َ القانِطِين‌َ) زيرا يأس‌ ‌من‌ روح‌ اللّه‌ يكي‌ ‌از‌ معاصي‌ بزرگ‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 55)- به هر حال فرشتگان مجال تردید یا تعجب بیشتری به ابراهیم ندادند، با صراحت و قاطعیت به او «گفتند: که ما تو را به حق بشارت دادیم» (قالُوا بَشَّرْناکَ بِالْحَقِّ).

بشارتی که از ناحیه خدا و به فرمان او بود و به همین دلیل، حق است و مسلم.

و به دنبال آن برای تأکید- به گمان این که مبادا یأس و ناامیدی بر ابراهیم غلبه کرده باشد- گفتند: «اکنون که چنین است از مأیوسان مباش» (فَلا تَکُنْ

ج2، ص537

مِنَ الْقانِطِینَ)

نکات آیه

۱- تأکید فرشتگان بر تحقق و عینیت یافتن بشارت پسردار شدن ابراهیم(ع) در دوران پیرى (قالوا بشرنک بالحقّ) مقصود از «بالحق» در آیه فوق یا خبر مطابق با واقع است و یا به معناى این است که بشارت ما حقیقت دار است (مجمع البیان). در هر صورت گویاى این نکته است که: آنچه بشارت داده شد، تحقق یافتنى است و به وقوع خواهد پیوست.

۲- توصیه فرشتگان به ابراهیم(ع) بر مأیوس نشدن از لطف و رحمت خداوند در زندگى (قالوا ... فلاتکن من القنطین) «قنوط» به معناى ناامید شدن از خیر است.

۳- یأس از لطف و رحمت خداوند، نکوهیده و ناپسند است. (فلاتکن من القنطین)

۴- پیرى و سالمندى، از عوامل یأس انسان از فرزنددار شدن (مسّنى الکبر فبم تبشّرون ... فلاتکن من القنطین)

۵- بشارت دادن و امیدوار ساختن افراد بى فرزند به فرزنددار شدن در پرتو لطف و عنایت خداوند، کارى پسندیده و ارزشمند (إنا نبشّرک بغلم ... فلاتکن من القنطین ... من رحمة ربّه)

موضوعات مرتبط

  • ابراهیم(ع): بشارت به ابراهیم(ع) ۱; پیرى ابراهیم(ع) ۱; توصیه به ابراهیم(ع) ۲; فرزنددارى ابراهیم(ع) ۱; قصه ابراهیم(ع) ۱
  • امیدوارى: امیدوارى به لطف خدا ۵; اهمیت امیدوارى به رحمت خدا ۲; اهمیت امیدوارى به لطف خدا ۲
  • بی فرزندان: بشارت به بی فرزندان ۵
  • پیرى: آثار پیرى ۴
  • صفات: صفات ناپسند ۳
  • عمل: عمل پسندیده ۵
  • فرزنددارى: عوامل یأس از فرزنددارى ۴
  • ملائکه: بشارتهاى ملائکه ۱; توصیه هاى ملائکه ۲; ملائکه مبشر ۱، ۲
  • یأس: سرزنش یأس از رحمت خدا ۳; سرزنش یأس از لطف خدا ۳

منابع