الحجرات ٢
گسترشکپی متن آیه |
---|
ترجمه
الحجرات ١ | آیه ٢ | الحجرات ٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ»: صدای خود را فراتر از صدای پیغمبر نبرید. صدای خویش را بلندتر از صدای پیغمبر نکنید. مراد بلند سخن گفتن در محضر پیغمبر در حال حیات، و بعد از وفات آن حضرت، در کنار مرقد مبارک او، و بویژه بهنگام خواندن احادیث نبوی است (نگا: روحالمعانی). «لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ ...»: این بخش ناظر بدین امر است که طبق معمول با داد و فریاد با آن جناب صحبت نشود، بلکه متین و آرام و محترمانه او را مخاطب قرار دهند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
شأن نزول آیات ۲ تا ۵:
قومى از سفهاى بنىتمیم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: یا محمد نزد ما بیا تا با تو حرف بزنیم. پیامبر از سوء ادب و طرز رفتار بد آنها مغموم گردید و آیه ۴ نازل شد.[۱]
ابن اسحق گوید: این آیات درباره طائفه تمیم یعنى عطارد بن حاجب بن زرارة که از اشراف آن طائفه بوده و نیز اقرع بن حابس و زبرقان بن بدر و عمرو بن الاهتم و قیس بن عاصم نازل گردید. اینان گروهى عظیم را تشکیل داده داخل مسجد شدند و از پشت حجرات مسکونى رسول خدا صلی الله علیه و آله بانگ زدند تا پیامبر نزد آنان بیاید این موضوع بر پیامبر گران آمد و آزرده خاطر گردید لذا با همان حالت بیرون آمد.
آنان به پیامبر گفتند: نزد تو آمده ایم تا به تو فخر فروشیم بنابراین به شاعر و خطیب ما اجازه بده تا شعر گویند و سخن برانند. پیامبر اجازه داد در آن میان عطارد بن حاجب برخاست و خطبه غرّا و فصیحى اداء نمود پس از خطبه او رسول خدا صلی الله علیه و آله به ثابت بن قیس بن شماس فرمود: که برخیزد و جواب او را بدهد. ثابت برخاست و خطبه مفصلى که فصیح تر از خطبه عطارد بود، قرائت نمود پس از ثابت، زبرقان بن بدر از طائفه تمیم برخاست و چند بیت شعر خواند.
پیامبر به حسان فرمود: جواب او را بدهد. حسّان که از فصحا و شعراى بزرگ عرب بود، برخاست چند بیت شعر بسیار فصیح و بلیغ در جواب زبرقان ایراد نمود. در این میان اقرع بن حابس از طائفه تمیم از جابر خاست و گفت: ایها الناس این مرد را (مقصودش پیامبر بود) که مى بینید خطیب او از خطیب ما بهتر و شاعر او از شاعر ما فصیح تر و صداى گویندگان او از صداى گویندگان ما رساتر و بلندتر بوده است.
بعد از این گفت و شنود به خطیب و شاعر رسول خدا صلی الله علیه و آله جوائز نیکو بخشیدند و همگى آن طائفه به دین اسلام گرویده و مسلمان شدند.[۲]
عکرمه از ابن عباس روایت کند طائفه اى که به شرح فوق نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده بودند از بنى العنبر بودند.[۳]
ابن عباس گوید: این آیات درباره قومى از بنىالعنبر که از طوائف بنى عمرو بن تمیم بودند، نازل گردید. بدین شرح که رسول خدا صلى الله علیه و آله لشگرى به فرماندهى عیینة بن حصن الفزارى براى آنان فرستاد وقتى آنها دیدند که عیینة نزدیک شده عیال و فرزندان خود را گذاشتند و فرار نمودند. عیینة فرزندان ایشان را به اسیرى به مدینه آورد بعد از این قضیه پدران اسیران مزبور نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله آمدند و با دادن فدیه فرزندان خود را خواستند و هنگامى وارد مدینه شدند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجره خود در خواب قیلوله بود.
فرزندانى که اسیر بودند چون پدران خود را دیدند به زارى افتاده و سخت گریستند و قوم مزبور با صداى بلند پیامبر را از پشت حجره صدا میزدند و مى گفتند: یا محمّد نزد ما بیا، از اثر فریاد آنان پیامبر از خواب برخاست، جبرئیل در آن وقت آمد و گفت: یا رسول اللّه از میان آنان شخصى را حکم قرار بده. پیامبر به آنان فرمود که سبرة بن عمرو را که بر آئین خود آنها بوده، حکم قرار دهند.
آنها راضى شدند. سبرة گفت: چون عموى من از من بزرگتر است، حکمیت را به او واگذار مینمایم و این شخص اعور بن بشامه بود. پیامبر به او فرمود که حکم نماید. او گفت: نیمى از این اسراء فدیه داده و آزاد شوند و نیمى دیگر بدون دادن فدیه آزاد گردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بدین حکم خشنود و راضى هستم سپس این آیات نازل گردید.[۴]
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۰ سوره حجرات
- محتوای سوره حجرات
- توضيح معناى جمله: «لا تُقَدّمُوا بَينَ يَدَىِ الله وَ رَسُولِه»
- وجوه ديگر مفسّران در معناى جمله فوق
- چرا بلندتر کردن صدا بر صداى پيامبر، باعث «حبط اعمال» می شود
- وعدۀ جميل به رعایت کنندگان ادب، در محضر پيامبر«ص»
- توضيحى راجع به اقسام «خبر»، و لزوم تفحص درباره اخبار فاسق
- دلیل این که رسول خدا«ص»، نبايد از ديگران اطاعت كند
- خداوند، دل هاى مؤمنان را به زيور «ایمان» آراسته
- دلیل امر به اصلاح بين دو طايفه از مؤمنان، كه با یکدیگر به جنگ پرداخته اند
- گفتاری در معنای اخوّت
- بحث روایتی
- روايتى درباره شأن نزول آيه: «إن جَائَكُم فَاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَيّنُوا»
نکات آیه
۱ - نهى الهى، از سخن گفتن مؤمنان با پیامبر(ص) با صدایى فراتر از صداى آن حضرت (یأیّها الذین ءامنوا لاترفعوا أصوتکم فوق صوت النبىّ)
۲ - مؤمنان، موظف به رعایت ادب و احترام در محضر پیامبر(ص) لاترفعوا أصوتکم فوق صوت النبىّ و لاتجهروا له بالقول
۳ - ایمان، مستلزم فروتنى در برابر رهبر الهى و پرهیز از گستاخى (لاترفعوا أصوتکم فوق صوت النبىّ ) با الغاى خصوصیت از مورد آیه، مطلب بالا قابل برداشت است.
۴ - نهى الهى از درشت گویى و بى پروا سخن گفتن، در محضر پیامبر(ص) (و لاتجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض)
۵ - پیامبر(ص)، داراى حرمتى ویژه و برتر از دیگران (و لاتجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض )
۶ - بلند سخن گفتن و مشاجره برخى از مسلمانان، با یکدیگر در برابر پیامبر(ص)* (لاترفعوا أصوتکم ... و لاتجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ) برداشت بالا با استفاده از شأن نزول است که نشان مى دهد، برخى از افراد در محضر پیامبر(ص) به مشاجره برخاسته و آیه شریفه در رد عمل آنان نازل شده است.
۷ - امکان حبط اعمال مؤمنان، با عدم رعایت حرمت پیامبر(ص) (لاترفعوا ... و لاتجهروا له بالقول ... أن تحبط أعملکم)
۸ - بى حرمتى به پیامبر(ص)، باعث حبط اعمال انسان، بدون توجه و آگاهى وى (لاترفعوا أصوتکم ... و لاتجهروا له بالقول ... أن تحبط أعملکم)
۹ - عدم توجه برخى از مؤمنان، به آثار ویرانگر رعایت نکردن حرمت پیامبر(ص) (لاترفعوا أصوتکم ... و لاتجهروا له ... أن تحبط أعملکم و أنتم لاتشعرون) از تکرار نهى در آیه شریفه، مطلب بالا قابل برداشت است.
۱۰ - خدشه وارد آوردن به ابهّت رهبرى الهى، داراى تأثیر منفى و ناخواسته، بر تلاش مؤمنان در اعتلاى دین * (أن تحبط أعملکم و أنتم لاتشعرون) برداشت یاد شده بدان احتمال است که مراد از حبط اعمال - به تناسب موضوع سخن - تلاش هایى باشد که مؤمنان صدر اسلام، براى عظمت بخشیدن به اسلام و مستحکم ساختن موضع دین انجام مى داده اند; یعنى، شما از یک سو جهاد مى کنید; ولى از سوى دیگر با بى حرمتى به رهبرى، ندانسته ابهّت خویش را در چشم دشمن مى شکنید.
۱۱ - بى احترامى به پیامبر(ص) و رهبرى الهى، داراى آثار ویرانگر و فراتر از درک و تحلیل خود انسان * (لاترفعوا أصوتکم ... و لاتجهروا له بالقول ... أن تحبط أعملکم و أنتم لاتشعرون) برداشت بالا بدان احتمال است که «و أنتم لاتشعرون» نظر به اصل تأثیر داشته باشد; یعنى، شما درک نمى کنید که بى احترامى به پیامبر(ص) تا چه میزان تأثیر منفى دارد.
۱۲ - اعمال نیک انسان، در معرض حبط و نابودى به وسیله بعضى از اعمال ناشایست (أن تحبط أعملکم و أنتم لاتشعرون)
۱۳ - مترتب شدن کیفر بر بعضى از اعمال ناروا، حتى با عدم توجه و علم انسان * (أن تحبط أعملکم و أنتم لاتشعرون) برداشت بالا بدان احتمال است که مراد از «أنتم لاتشعرون» این باشد که هر چند شما از روى غفلت مرتکب بى احترامى به پیامبر(ص) مى شوید; اما غفلت، آثار شوم این عمل را نمى زداید.
موضوعات مرتبط
- ادب: زمینه ادب ۳
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۶
- انسان: محدوده ادراک انسان ۱۱
- ایمان: آثار ایمان ۳
- تواضع: عوامل تواضع ۳
- خدا: نواهى خدا ۱، ۴
- دین: موانع گسترش دین ۱۰
- رهبران دینى: آثار بى احترامى با رهبران دینى ۱۱; آثار تضعیف رهبران دینى ۱۰; تواضع بر رهبران دینى ۳
- عمل: آثار عمل ناپسند ۱۲، ۱۳; زمینه حبط عمل ۱۲; عوامل حبط عمل ۸
- غفلت: آثار غفلت ۱۳; غفلت از بى احترامى با محمد(ص) ۹
- کیفر: موجبات کیفر ۱۳
- مؤمنان: تکلیف مؤمنان ۱، ۲; زمینه حبط عمل مؤمنان ۷
- محمد(ص): آثار بى احترامى با محمد(ص) ۷، ۸، ۱۱; آداب گفتگو با محمد(ص) ۱، ۴; احترام محمد(ص) ۲، ۵; بى احترامى با محمد(ص) ۶; فریاد با محمد(ص) ۶; فضایل محمد(ص) ۵; نزاع در برابر محمد(ص) ۶; نهى از بى ادبى با محمد(ص) ۴; نهى از فریاد با محمد(ص) ۱، ۴
- مسلمانان: غفلت مسلمانان ۹; نزاع مسلمانان صدراسلام ۶
- هلاکت: عوامل هلاکت ۱۱
منابع