الإسراء ١٩
کپی متن آیه |
---|
وَ مَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَ سَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولٰئِکَ کَانَ سَعْيُهُمْ مَشْکُوراً |
ترجمه
الإسراء ١٨ | آیه ١٩ | الإسراء ٢٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«سَعْیَهَا»: تلاشی که سزاوار آن جهان است. کوشش کردن در راه حقیقی آن، که متابعت از پیغمبر و انجام عبادات برابر رهنمود است. «مَشْکُوراً»: سپاسگزاری شده. سپاسگزاری خدا از بندگان، پذیرش اعمال و عبادات آنان و افزون دادن پاداش بدیشان است (نگا: فاطر / و ، شوری / ، تغابن / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹ - ۲۲ سوره إسراء
- معنای هدایت قرآن بر دین «أقوَم»، و اين كه اسلام، دين «قيّم» است
- خداوند، براى مؤمنان نیکوکار، بر خود حق قرار داده است
- بيان عجول بودن انسان و نکته های آیه: «وَ يَدَعُ الإنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَائَهُ بِالخَيرِ...»
- مراد از آيت بودن شب و روز
- وجود قدرت و آزادى، دليل و مجوز ارتكاب هر عملى نيست
- معناى این که فرمود: «ما طائر هر کسی را به گردنش آویخته ایم»؟
- مقصود از كتابى كه در قيامت، براى افراد انسان بيرون آورده مى شود
- هدايت هر كس، به سود خودش و ضلالتش، عليه خود اوست
- توضيح اين كه فرمود: «وَ مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتّى نَبعَثَ رَسُولاً»
- وجوهی که مفسران در توجیه امر خدا در آیه: «أمَرنَا مُترَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا» گفته اند
- مراد از «خواستن عاجله»، در آيه: «مَن كَانَ يُرِيدُ العَاجِلَةَ عَجَّلنَا لَهُ فِيهَا...»
- اعمال آدمى، اسباب سعادت و یا شقاوت اخروى هستند
- بيان اين كه اهل دنيا و اهل آخرت، هر دو، از عطاى خداوند بهره می برند
- اشاره به تفاسير ديگرى كه براى اين آيه، بيان شده است
- توضيح اين كه: درجات اخروى، بزرگتر از درجات دنيوى است
- بحث روايتى: (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)
- گفتارى در چند فصل پيرامون قضاء
- فصل ۱ - در معنا و حدود آن
- فصل ۲ - نظرى فلسفى در معناى «قضاء»
- فصل ۳ - روايات هم اين نظريه را تأييد مى كنند
- بحث فلسفى: (فيض خداوند، مطلق و نامحدود است)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً «19»
و هر كس خواهان آخرت باشد و براى آن تلاش شايسته و در خور كند، و مؤمن باشد، پس تلاش آنان سپاس گزارده مىشود.
پیام ها
1- انسان، آزاد وداراى اراده است. «مَنْ أَرادَ»
2- آخرت، بدون تلاش به دست نمىآيد. «سَعى لَها»
3- براى سعادت اخروى، تلاش ويژهاى لازم است. «سَعى لَها سَعْيَها»
4- ايمان، شرط نتيجهگيرى از تلاشهاى دنيوى است. «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»
5- شرط سعادت اخروى، ايمان و تلاش است. «كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً»
6- تلاش مؤمنان مورد تقدير و سپاس است، چه به نتيجه برسد يا نرسد. «كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً»
جلد 5 - صفحه 36
7- دستيابى دنياگرايان به دنيا، احتمالى است، عَجَّلْنا ... لِمَنْ نُرِيدُ ولى دستيابى مؤمنان آخرتگرا به پاداش، قطعى است. «كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً»
8- اراده وتلاش انسان در سعادت او نقش دارد. أَرادَ ... سَعى ... كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً
9- تشكّر از تلاش ديگران، كارى الهى است. «كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً»
10- سپاس خدا از مؤمنان، بالاتر از باغ بهشت است، چون تشكّر هر كس، به اندازهى شعاع وجودى اوست. «كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً»
11- هر سعى و تلاشى مورد تقدير و ستايش خدا نيست. مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها ... كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً «19»
«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 407.
جلد 7 - صفحه 349
وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ: و هر كه خواهد خير آخرت و نعيم بهشت را. وَ سَعى لَها سَعْيَها: و كوشش كند براى آن به اعمال شايسته آنچه حق سعى آن باشد، يعنى بجا آوردن اوامر و ترك كردن نواهى به خلوص نيت و تقرب رضاى الهى.
وَ هُوَ مُؤْمِنٌ: و حال آن كه آن ساعى، مؤمن باشد، يعنى ايمان صحيح خالى از شايبه شرك، زيرا قبول عمل فرع ايمان صحيح است، و آن اعتقاد به توحيد و معاد و نبوت و اقرار به آنچه پيغمبر از جانب خدا آورده. فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً: پس آن گروه جامع شروط ثلاثه طالب آخرت و ساعى در عمل آن و ايمان هست، كوشش آنان مقبول و پسنديده نزد خداى تعالى، يعنى مثابند بر آن، زيرا شكر از جانب الهى اعطاى ثواب است بر طاعات. نزد بعضى مراد از شكر سبحانى، تضاعيف حسنات و تجاوز از سيئات ايشان است.
تنبيه: از آيه شريفه چنين مستفاد شود كه مردم نسبت به اعمال عبادتيه دو صنف باشند: صنف اول آنانكه به اعمال خود دنيا را طالب و به هيچ وجه قرب و رضاى الهى را منظور ندارند، حق تعالى بعضى آنها را به بعضى مقاصد دنيوى نائل و اعراض دنيوى به ايشان مرحمت، لكن از ثواب اخروى محرومند. صنف دوم: آنان كه ثواب اخروى را طالب و كوشش نمايند كه به خلوص نيت بجاى آرند و ايمان هم داشته باشند، البته سعى آنها در درگاه الهى مقبول و ذخيره يوم المسئول گردد. و آدمى را در اين دو طريقه مختار، و شخص عاقل، عرض فانيه دنيا را در مقابل نعم باقيه عقبى اختيار نكند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِيراً «16» وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَ كَفى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً «17» مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً «18» وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً «19» كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً «20»
انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضِيلاً «21» لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً «22»
ترجمه
و چون خواهيم كه هلاك كنيم بلدى را امر ميكنيم سر گرم بنعمت شدگان آنرا پس نافرمانى كنند در آن پس سزاوار شود بر آن بلد حكم عذاب پس هلاك كنيم آنرا هلاك كردنى
و بسيار هلاك كرديم از اهل قرنها بعد از نوح و كافى است پروردگارت كه بگناهان بندگانش آگاه و بينا است
كسيكه بخواهد نعمت مستعجلى را تعجيل ميكنيم براى او در آن آنچه را ميخواهيم براى آنكه ميخواهيم پس قرار ميدهيم براى او جهنّم را كه در آيد در آن نكوهش شده رانده گرديده
و كسيكه بخواهد آخرت را و كوشش كند براى آن كوشش سزاوار بآنرا با آنكه مؤمن باشد پس آنگروه كردارشان پذيرفته و مأجور است
هر يك از آن دو را مدد ميكنيم آنگروه و آنگروه را از بخشش پروردگار تو و نباشد بخشش پروردگار تو باز داشته شده
بنگر چگونه فضيلت داديم برخى از آنها را بر برخى و هر آينه آخرت بزرگتر است از جهت مراتب و بزرگتر است از جهت فضيلت دادن قرار
مده با خدا خداى ديگرى پس بنشينى نكوهش شده بخود واگذار گرديده.
تفسير
- وقتى خدا بخواهد بلدى را چه ده باشد چه شهر ويران و اهل آنرا هلاك فرمايد براى آنكه مستحقّ عقوبت شدهاند بكثرت معاصى از باب مزيد عنايت و لطف امر ميفرمايد اهل تنعّم و تعيّش و فسق و فجور آن آبادى را بتوسط انبياء و اولياء بتوبه و انابه و اطاعت خدا و پيغمبر تا مرتدع شوند و عذاب از آنها مرتفع گردد پس چون تمرّد و سركشى كنند و باعمال ناشايسته خودشان ادامه دهند و استحقاق آنها كامل شود و معلوم گردد كه قابل ترحّم نيستند عذاب بر آنها نازل شود بطوريكه همگى هلاك و بلدشان ويران گردد و اين بمقتضاى سبقت رحمت بر غضب است كه بعد از بعث رسول و بيان احكام باز تعجيل در عقوبت دنيوى
جلد 3 صفحه 349
نميفرمايد تا بكلّى يأس از صلاح آنها حاصل شود و دلالت دارد بر اينكه مأمور به توبه است اختصاص امر باهل تنعم و تعيّش و خود سرى در اين آيه با آنكه در ذيل آيه سابقه اشاره شده بود كه خداوند در دنيا و آخرت عقاب بلا بيان نسبت باحدى نميفرمايد و بعضى مأمور به را اطاعت و امر را تأكيدى دانستهاند و اختصاص اهل تنعم و تعيّش را بامر گفتهاند براى رياست آنها و تبعيّت سايرين است و بعضى مأمور به را احكام اوليّه گرفتهاند و گفتهاند مراد آنستكه وقتى ما امر نموديم و تمرّد نمودند اراده مينمائيم هلاك آنها را و در كلام تقديم و تأخير شده است چون قبل از استحقاق اراده هلاك قبيح است و بعضى گفتهاند مراد باراده هلاك نزديك شدن وقت مقدّر آن است اينها همه در صورتى است كه امر بمعناى فرمان باشد و اگر بمعناى زياد كردن باشد چنانچه قمّى ره فرموده و ديگران تأييد نمودهاند مراد آنستكه چون اراده نمائيم هلاك بلدى را زياد ميكنيم در آن اهل تنعم و تعيّش را بزياد نمودن نعمت و وسائل عشرت را در آن بطوريكه دنيا طلبان در آنجا جمع شوند و اهل آخرت از آنجا هجرت نمايند پس هلاك و ويران نمائيم آن بلد را با اهلش كه فاسق و متمرّدند و اين مهلت براى تكميل استحقاق و تشديد عذاب آنها است كه سيره الهيّه بر آن جارى شده و مؤيد اينمعنى است قرائت امير المؤمنين عليه السّلام آمرنا بر وزن عامرنا و قرائت امام باقر عليه السّلام امّرنا بتشديد ميم كه در هر دو بمعناى كثّرنا است و بنظر حقير اين معنى و معناى اول بتقريب مذكور هر يك از جهتى احسن و اسلم و اتمّ است و خداوند بسيارى از اهل اعصار و امم ماضيه را كه اصرار بمعصيت داشتند بعد از قوم نوح معذب و هلاك فرموده مانند قوم عاد و ثمود و لوط و امثال اينها كه خودشان و ديارشان نابود و ويران شدند و قرن بصد سال و كمتر و زيادتر تفسير شده و بنظر حقير قرن مقدارى از زمان است كه اهل آنرا معاصر خوانند و از افراد زمان سابق نوعا كسى در آنزمان باقى نمانده است و كافى است خداوند كه با خبر است از گناهان باطنى بندگان و بينا است گناهان ظاهرى آنها را براى آنكه مجازات فرمايد از آنها بحسب استحقاق و كسيكه بخواهد نعمت عاجله دنيويّه را و همّت خود را صرف در تحصيل آن نمايد خداوند او را بكلّى محروم نميفرمايد و بهر كس بخواهد هر قدر بخواهد از نعم
جلد 3 صفحه 350
دنيويّه عطا خواهد فرمود بمقتضاى حكمت و مصلحت ولى چون چنين كسى عمل عبادى ندارد در آخرت بهرهاى نخواهد داشت و داخل جهنّم ميشود و نزد عقلا مذموم و از رحمت خدا محروم است در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه معناى آيه آنستكه كسيكه بخواهد پاداش دنيا را بعملى كه خداوند واجب فرموده است بر آن و نخواهد رضاى خدا و اجر آخرت را خداوند هر چه بخواهد از متاع دنيوى باو عطا ميفرمايد و نيست براى او ثواب آخرت و اين براى آنستكه خداوند نعمت باو عطا ميفرمايد براى آنكه كمك بجويد بآن بر طاعت و او صرف ميكند آنرا در معصيت پس معاقب ميشود بر اين عمل و كسيكه بخواهد آخرت را و سعى كند براى تحصيل آن برضاى خدا و خوشنودى او سعى بليغى كه سزاوار آخرت باشد باتيان واجبات و ترك محرّمات با آنكه معتقد باشد باصول دين و مذهب خداوند پاداش او را در آخرت بنحو اتمّ و اكمل عنايت خواهد فرمود لذا اين جماعت عملشان مقبول و سعيشان مشكور است از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه كسيكه آخرت را بخواهد بايد زينت زندگى دنيا را ترك نمايد هر يك از اين دو فرقه اهل دنيا و آخرت را خداوند مدد ميرساند پى در پى بحيات و قواء و نعم ظاهريّه و باطنيّه و در هيچگاه نعمت و رحمت رحمانيه از بندگان مقطوع نبوده و نخواهد بود ولى در عين حال بايد نظر نمود كه چه قدر فرق و تفاوت است ميان افراد بشر در فضل الهى نسبت بآنها كه بعضى فقير و بعضى غنى و بعضى عالم و بعضى جاهل و بعضى سالم و بعضى مريض و بعضى عزيز و بعضى ذليلند و اينها همه بحسب استعداد و قابليّت و مصلحت آنها است و در مبدء فيّاض بخل نيست و اين تفاوت و تفاضل در درجات و مراتب آخرت و اهل آن بيشتر و برتر است بمراتب و درجاتى از تفاوت در مراتب و درجات دنيا و اهل آن بلكه تفاوت اين دو تفاوت بقدر تفاوت دنيا و آخرت است پس بايد براى آن كوشيد و از اين چشم پوشيد و در مجمع فرموده روايت شده است كه ما بين اعلى درجه بهشت و ادنى درجه آن مانند ما بين آسمان و زمين است و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نگوئيد بهشت يكى است و يكدرجه است خداوند فرموده بهشت متعدّد است و درجاتى دارد بعضى فوق بعضى است و تفاوت مردم در درجات باعمال است عرض شد دو مؤمن داخل بهشت ميشوند يكى
جلد 3 صفحه 351
از آن دو مقامش بالاتر است از ديگرى و مايل ميشود كه رفيقش را ديدن كند فرمود كسيكه مقامش بالاتر است ميتواند پائين بيايد ولى كسيكه مقامش پائينتر است نميتواند بالا برود چون بآنمقام نرسيده امّا اگر مشتاق باشند ملاقات ميكنند از روى تختها حقير عرض ميكنم تخت بهشتى بلند است و براى مؤمن فرود مىآيد و چون بر آن قرار گرفت بلند ميشود بقدريكه تمام جوانب ملك مرئى ميگردد و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه بالا ميروند بندگان فرداى قيامت در درجات و بقرب حق واصل ميشوند بقدر عقلهاشان و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ثواب بقدر عقول است. و نبايد كسى چه پيغمبر باشد چه از افراد امّت با خداوند خود خداى ديگرى قرار دهد در اعتقاد يا اقرار يا عبادت كه اگر چنين كند مادام العمر مورد مذمّت عقلا و علما و صلحا واقع شود و خداوند او را بحال خود واگذار فرمايد و لطف و رحمت خود را در دنيا و آخرت از او منع فرمايد پس مانند مردم عاجز و ذليل بجاى خود بنشيند و قادر بر دفاع نباشد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ مَن أَرادَ الآخِرَةَ وَ سَعي لَها سَعيَها وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعيُهُم مَشكُوراً «19»
و كسي که اراده كرده آخرت را و كوشش كرده براي تحصيل آخرت و او ايمان هم دارد پس هست كوشش او در پيشگاه الهي مقبول و پذيرفته وَ مَن أَرادَ الآخِرَةَ که چشم از دنيا پوشيده و علاقه باين چهار روز دنيا ندارد و دل بزخارف دنيوي نبسته و طلب سعادت و فيوضات آن نشأ را ميكند وَ سَعي لَها سَعيَها مشغول بعبادت و اطاعت و ترك معاصي و اجتناب از محرمات که مفاد اعمال صالحه و تقوي و ورع است وَ هُوَ مُؤمِنٌ نه مثل عباد يهود و رهبانان نصاري و خلصه صوفيه و اشباه اينها باشد بلكه ايمان بجميع عقائد مطابق مذهب شيعه و بدعتي در دين نگذارد و اهانت بمقدسات ديني نكند و منكر ضروريات دين و مذهب نشود که تمام اينها باعث سلب ايمان ميشود و شرط صحت جميع عبادات ايمان است فَأُولئِكَ كانَ سَعيُهُم مَشكُوراً معني اينکه نيست که خداوند شكر گذار او باشد بلكه او بايد شكر اينکه توفيق را بكند بلكه خداوند او را مورد عنايات و تفضلات خود قرار ميدهد و پسنديده او ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 19)- سپس به شرح حال گروه دوم میپردازد، با قرینه مقابله، آنچنانکه روش قرآن است، مطلب آشکارتر شود، میفرماید: «اما کسی که آخرت را بطلبد و سعی و کوشش خود را در این راه به کار بندد، در حالی که ایمان داشته باشد، این سعی و تلاش او مورد قبول الهی خواهد بود» (وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً).
بنابراین برای رسیدن به سعادت جاویدان سه امر اساسی شرط است:
1- اراده انسان آن هم ارادهای که تعلق به حیات ابدی گیرد، و به لذات زود گذر و نعمتهای ناپایدار و هدفهای صرفا مادی تعلق نگیرد.
2- این اراده به صورت ضعیف و ناتوان در محیط فکر و اندیشه و روح نباشد بلکه تمام ذرات وجود انسان را به حرکت وادارد و آخرین سعی و تلاش خود را در این راه به کار بندد.
3- همه اینها توأم با «ایمان» باشد، ایمانی ثابت و استوار، چرا که تصمیم و تلاش هنگامی به ثمر میرسد که از انگیزه صحیحی، سر چشمه گیرد و آن انگیزه چیزی جز ایمان به خدا نمیتواند باشد.
نکات آیه
۱- آخرت طلبان مؤمنى که تلاشى جدى در راه اهداف اخروى خویش بکنند به نتایج ارزشمند تلاشهایشان دست خواهند یافت. (و من أراد الأخرة ... کان سعیهم مشکورًا)
۲- برخوردارى از ارزشها و نعمتهاى اخروى، مشروط به سعى و تلاش وافى انسان در طریق آن است. (و من أراد الأخرة و سعى لها سعیها و هو مؤمن فأُولئک کان سعیهم مشکورًا) عبارت «و سعى لها سعیها» به منزله شرط براى «من أراد الأخرة» است; یعنى، اگر کسى آخرت را طلب کند - مشروط بر اینکه تلاش متناسب آن را نیز داشته باشد - از آخرت بهره مند خواهد بود.
۳- ثمربخشى تلاش براى آخرت، در گرو ایمان است. (و من أراد الأخرة و سعى لها سعیها و هو مؤمن فأُولئک کان سعیهم مشکورًا) جمله «و هو مؤمن» حال براى ضمیر «و سعى» است و در واقع بیانگر شرط براى آخرت خواهى و سعى و تلاش است.
۴- اراده و تلاش خود انسان در سعادت و شقاوت اخروى وى نقش تعیین کننده دارد. (من کان یرید العاجلة ... جعلنا له جهنّم ... و من أراد الأخرة و سعى لها سعیها ... فأُولئک کان سعیهم مشکورًا)
۵- منافع اخروى آخرت طلبان، برخلاف امکان شکست و ناکامى دنیاطلبان در رسیدن به اهدافشان، قطعى و تضمین شده است. (و من یرید العاجلة ... ما نشاء لمن نرید ... و من أراد الأخرة ... کان سعیهم مشکورًا)
۶- حیات اخروى، حیاتى برتر از دنیاست و دستیابى به آن، باید هدف همه مؤمنان باشد. (من کان یرید العاجلة ... و من أراد الأخرة ... کان سعیهم مشکورًا) تشکر و قدردانى خداوند از تلاش و کوشش آخرت خواهان در مقابل دنیاطلبان، مى تواند گویاى حقیقت یاد شده باشد.
۷- تشکر و سپاسگزارى از کار نیک، شیوه اى الهى است. (و من أراد الأخرة ... فأُولئک کان سعیهم مشکورًا)
۸- تنها تلاش و کوششى داراى ارزش و شایسته ستایش است که در مسیر آخرت طلبى و کسب حیات برتر اخروى باشد. (من کان یرید العاجلة ... و من أراد الأخرة ... کان سعیهم مشکورًا) از اینکه خداوند پس از ذکر دنیاطلبى و آخرت خواهى انسانها، از سعى وتلاش آخرت خواهان تشکر و ستایش کرده است، استفاده مى شود که تنها سعى و تلاشى که در مسیر کسب حیات برتر اخروى باشد، مورد قدردانى و ستایش است و نه هر تلاش و کوششى.
موضوعات مرتبط
- آخرت: تلاش براى آخرت ۳
- آخرت طلبان: پاداش آخرت طلبان ۱; حتمیت پاداش آخرت طلبان ۵
- آخرت طلبى: اهمیت آخرت طلبى ۶، ۸
- اراده: آثار اراده ۴
- ارزشها: ملاک ارزشها ۸
- ایمان: آثار ایمان ۳
- تلاش: آثار تلاش ۱، ۲، ۴; ارزش تلاش ۸; پاداش تلاش ۳
- حیات: ارزش حیات اخروى ۶; ارزش حیات دنیوى ۶; اهمیت حیات اخروى ۸
- دنیاطلبان: شکست دنیاطلبان ۵
- سعادت: عوامل سعادت اخروى ۴
- شقاوت: عوامل شقاوت اخروى ۴
- شکر: اهمیت شکر ۷
- عمل: عمل پسندیده ۷
- مؤمنان: پاداش مؤمنان ۱; هدف مؤمنان ۶
- نعمت: شرایط برخوردارى از نعمت ۲; شرایط نعمت هاى اخروى ۲
منابع