الأنبياء ٨
کپی متن آیه |
---|
وَ مَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَداً لاَ يَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَ مَا کَانُوا خَالِدِينَ |
ترجمه
الأنبياء ٧ | آیه ٨ | الأنبياء ٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«جَسَداً»: مراد کالبد و پیکری است که مانند فرشتگان به غذا نیازمند نباشد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ... (۱) وَ مَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ... (۲) وَ قَالُوا مَا لِهٰذَا الرَّسُولِ... (۳) وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنَ... (۴) وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنَ... (۴)
وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ... (۱) أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ کَنْزٌ أَوْ... (۲)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۵ سوره انبياء
- غرض و مفاد كلى سوره مباركه انبياء
- معناى نزديك شدن حساب - قيامت - به مردم
- وجوهى كه درباره جمع بين «غفلت» و «اعراض» در جملۀ: «وَ هُم فِى غَفلَةٍ مُعرِضُون» گفته شده است
- گفتارى پيرامون معناى حدوث و قدم كلام
- آيا كلام از جهت كلام بودن، فعل متكم است، يا صفت او، يا هيچ كدام؟
- اشاره به معنايى ديگر براى كلام از جهت اين كه مكنونات ضماير را كشف مى كند
- بيان اين كه بحث درباره حدوث و قدم قرآن بى مورد بوده است
- افترائات مكذّبان پيامبر اكرم «ص»، در تكذيب و انكار آن حضرت
- افزایش درجه به درجه افترائات كفار، عليه پيامبر اسلام «ص»
- پاسخ خداوند به احتجاج مشركان، بر نفى نبوت پيامبر«ص»
- مقصود از «ذكر» و «اهل ذكر»، در «فَسئَلُوا أهل الذكر»
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدِينَ «8»
و (همچنين) ما آنها را پيكرهايى كه غذا نخورند قرار نداديم و آنان جاويدان نبودند (كه نميرند).
«1». تفسير درّالمنثور.
جلد 5 - صفحه 427
نکته ها
از جمله رموز موفّقيّت يك رهبر آن است كه در امور زندگى، در كنار مردم و همانند با آنان باشد تا مردم با ديدن او و برخوردهاى او ساخته شوند.
پیام ها
1- انبيا در بعد مادّى و نيازهاى انسانى هيچ فرقى با ساير مردم ندارند. ما جَعَلْناهُمْ ... لا يَأْكُلُونَ
2- انتظار فرشته بودن انبيا و مصلحين و مربيان، توقّعى نابجاست. ما جَعَلْناهُمْ ...
3- ترك غذا و همسر، خواست خدا و اديان الهى نيست. ما جَعَلْناهُمْ ... لا يَأْكُلُونَ
4- مرگ فراگير است، حتّى پيامبران هم ابدى نيستند. «ما كانُوا خالِدِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدِينَ «8»
وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً: و قرار نداديم پيغمبران پيش از تو را جسدى كه. لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ: نخورند طعام و غذا و شراب را. وَ ما كانُوا خالِدِينَ: و نبودند دائم و ثابت در دنيا كه نميرند تا آنكه خوردن و آشاميدن و مردن تو علت شود براى ترك ايمان آنان، زيرا خارج ننموديم ايشان را از حد بشريت به سبب وحى، بلكه به بشريت باقى و مقتضاى آن خوردن و آشاميدن و مرگ خواهد بود.
تنبيه: معاندين ايراد مىنمودند (ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ) «2» چيست اين پيغمبر را كه مىخورد و مىآشامد و در بازارها راه مىرود، و پيغمبر بايد منزه باشد از لوازمات بشريت. غافل از آنكه پس از اثبات جنسيت در پيغمبر، البته لوازمات آن طارى گردد، زيرا برهان عقلى حاكم است به آنكه جسد زنده، لازمه زندگيش بدل ما يتحلل و غذا مىباشد، و جسد زنده بدون غذا، هر آينه انفكاك شىء است از لازم ذاتى خود، و تخلف و تبدل ذاتى
«1» در باره تأويل اهل الذكر به آل محمد عليهم السلام، رجوع شود: بحار الانوار، ج 23، ص 188- 172؛ احقاق الحق، ج 3، ص 484- 482؛ ج 9، ص 126- 125، ج 14، ص 375- 371؛ غاية المرام، باب 34 و 35.
«2» سوره فرقان، آيه 7.
جلد 8 - صفحه 365
چيزى محال است، لذا حق تعالى در اين آيه شريفه رد مقالات فاسده آنها را فرمايد كه ما قرار نداديم پيغمبران پيش را جسدى كه نخورد و نياشامد و نميرد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ «6» وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ «7» وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدِينَ «8» ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ «9» لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «10»
ترجمه
ايمان نياوردند پيش از آنها اهل هر بلدى كه هلاك نموديمشان آيا پس آنها ايمان ميآورند
و نفرستاديم پيش از تو مگر مردانى را كه وحى مينموديم بآنها پس بپرسيد از اهل دانش اگر باشيد كه نميدانيد
و قرار نداديم آنها را كالبدى كه نخورند خوراك را و نبودند جاودانيان
پس محقّق نموديم براستى براى آنها وعده خود را پس نجات داديم آنها را و كسانيرا كه ميخواستيم و هلاك نموديم تجاوز كنندگانرا
بتحقيق فرستاديم بسوى شما كتابى را كه در آن پند شما است آيا پس بعقل در نمىيابيد.
تفسير
- خداوند متعال چون باحترام حرم و حرمت وجود محترم رسول اكرم نميخواست اهل مكّه را مستحق نزول عذاب فرمايد بعد از آنكه آنها از روى كبر و عناد با تحكّم و الحاد تقاضاى معجزهاى بدلخواه خودشان نمودند و در چنين موردى اگر معجزه ظاهر شود و مردم ايمان نياورند مستحق عقوبت ميشوند و خداوند ميدانست آنها ايمان نمىآورند و بايد عذاب نازل شود در جواب آنها به پيغمبر خود فرمود ايمان نياوردند پيش از اينها اهالى بلادى كه معذّب و هلاك نموديم آنها را در دنيا آيا اينها كه از آنها سركشترند بعد از ظهور معجزهاى بدلخواه خودشان ايمان ميآورند نه چنين است اگر منصف بودند همان قرآن و ساير معجزات براى ايمان آنها كافى بود و قمّى ره نقل نموده كه چگونه ايمان ميآورند با آنكه پيشينيان آنها ايمان نياوردند بآيات الهى تا هلاك شدند پس از اين خداوند جواب فرمود از قول آنها كه گفتند در آيات سابقه آيا نيست اين مگر بشرى مانند شما زيرا كاشف از آن بود كه انتظار داشتند پيغمبر از جنس ملائكه يا لا اقل بشرى بر خلاف متعارف باشد كه نخورد و نياشامد و با مردم آميزش نكند باين تقريب كه ما نفرستاديم پيش از تو برسالت مگر راد مردانى را كه وحى ميفرستاديم يا فرستاده ميشد بسوى ايشان چون يوحى بصيغه مجهول نيز قرائت شده پس از اهل اطلاع و علماء تواريخ و سير انبياء عليهم السلام بپرسيد تا بدانيد اگر نميدانيد و قرار نداديم ما آنها را مجسّمه يا ملك كه غذا نخورند و نميرند و جاويد باشند و افراد كلمه جسد ظاهرا بلحاظ جنس است پس جاى استبعاد از نبوت
جلد 3 صفحه 541
بشر عادى نيست با آنكه تمام انبياء عظام از جنس بشر بودند و وحى بتوسط ملك يا بوسيله ديگرى بايشان ميرسيد و در اخبار ائمه اطهار اهل ذكر بآن ذوات مقدسه تفسير شده و آنكه مردم مأمور بسؤال از ايشان شدهاند نه از علماء يهود و نصارى كه عامّه تصوّر نمودهاند چون اگر از آنها سؤال شود مردم را بدين خودشان ميكشند و مؤيّد اينمعنى است آنكه در قرآن از پيغمبر و قرآن بذكر تعبير شده و معلوم است كه اهل پيغمبر و قرآن ايشانند نه غير ولى صدر و ذيل كلام اينجا مناسب با سؤال از ايشان نيست و بايد حمل بر معناى اعمّ شود و آنكه در روايات بيان مصاديق جليّه اهل ذكر شده يا آنكه اينمعنى را خصوصا در سوره نحل بيان فرمودهاند چنانچه در آنمقام ذكر گرديد خلاصه آنكه اهل ذكر بحسب مسائل و سؤال كنندگان مختلف ميشود اينجا مناسب علماء تاريخ است نه ائمه اطهار عليهم السلام و پس از اين فرمود كه ما بوعده خودمان كه بانبياء سابق داده بوديم راجع بنجات ايشان و اهل ايمان و هلاك كفّار كاملا وفا نموديم و صدق آن ظاهر گشت و بزودى صدق وعده ما بتوهم راجع بكفار آشكار خواهد شد و بعد از اين روى سخن را بقريش معطوف داشت و گوشزد آنها فرمود با تأكيد اكيد كه ما كتابى براى شما فرستاديم كه در آن همه چيز شما موجود است از عزّت و شهرت و موعظه و نصيحت و علم و معرفت و سعادت دنيا و آخرت كه همه مستفاد از لفظ ذكر است آيا سزاوار است شما از راه لجاجت و عناد در اطراف آن تأمّل و تفكر نكنيد تا بعقل صحت آنرا دريابيد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما جَعَلناهُم جَسَداً لا يَأكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدِينَ «8»
و ما قرار نداديم انبياء را جسد و بدني که طعام أكل نكند و نبودند انبياء که در دنيا هميشه باقي باشند.
البته انبياء هم بشراند احتياج به طعام و شرب آب دارند، آنها هم حالات بشري دارند گرسنه ميشوند، تشنه ميكردند، مريض ميشوند جهت شهوت و غضب در آنها هم هست. احتياج به ازدواج و توليد نسل و معاشرت بانواع خود دارند.
و اينکه اشاره به كلام مشركين است که گفتند:
«وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأكُلُ الطَّعامَ وَ يَمشِي فِي الأَسواقِ لَو لا أُنزِلَ إِلَيهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً» فرقان، آيه 8 و گفتند:
«ما هذا إِلّا بَشَرٌ مِثلُكُم يَأكُلُ مِمّا تَأكُلُونَ مِنهُ وَ يَشرَبُ مِمّا تَشرَبُونَ» مؤمنون، آيه 34. و مكرّر گفتهايم که: انبياء اگر ملك باشند تماسّ با بشر ندارند مگر آنكه به صورت بشري در آيند.
«وَ لَو جَعَلناهُ مَلَكاً لَجَعَلناهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسنا عَلَيهِم ما يَلبِسُونَ» انعام، آيه 9، لذا ميفرمايد:
وَ ما جَعَلناهُم جَسَداً لا يَأكُلُونَ الطَّعامَ: مثل ساير افراد بشر.
(وَ ما كانُوا خالِدِينَ): البته بايد رحلت نمايند، باقي فقط ذات اقدس ربوبي است. تمام أهل آسمانها و زمين ميميرند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 8)- این آیه توضیح بیشتری در مورد بشر بودن پیامبران میدهد، میگوید: «و ما پیامبران را پیکرهایی که غذا نخورند قرار ندادیم و آنها هرگز عمر جاویدان نداشتند» (وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ ما کانُوا خالِدِینَ).
رهبر انسانها باید از جنس خودشان باشد، با همان غرایز، عواطف، احساسها، نیازها، و علاقهها، تا دردهای آنها را لمس کند، و بهترین طریق درمان را با الهام گرفتن از تعلیماتش انتخاب نماید، تا الگو و اسوهای برای همه انسانها باشد و حجت را بر همه تمام کند.
نکات آیه
۱- بدن پیامبران همانند دیگر انسان ها، نیازمند به تغذیه است. (و ما جعلنهم جسدًا لایأکلون الطعام )
۲- پیامبران و مردم، در ویژگى هاى جسمانى و نیازهاى بشرى همانند و همسان اند. (و ما جعلنهم جسدًا لایأکلون )
۳- پیامبران مانند دیگر انسان ها، از حیات جاوید در دنیا برخوردارنبودند. (و ما جعلنهم جسدًا ... ما کانوا خلدین )
۴- بى نیازى پیامبران از تغذیه و جاودانگى آنان در دنیا، پندار باطل مشرکان (و ما جعلنهم جسدًا لایأکلون الطعام و ما کانوا خلدین)
۵- فناپذیرى و احتیاج به خوراک، از عوارض جسم انسان است. (و ما جعلنهم جسدًا لایأکلون الطعام و ما کانوا خلدین) آمدن لفظ «جسد» و آن گاه توصیف کردن پیامبران به این که آنان خوراک مى خوردند و مى مردند; بیانگر این نکته است که این دو صفت مربوط به جسمانى بودن وجود انبیا است; زیرا این جسم آدمى است که نیاز به خوراک دارد و فناپذیر است، نه روح آدمى.
۶- مرگ، سرنوشت گریزناپذیر حتى براى پیامبران (و ما کانوا خلدین )
موضوعات مرتبط
- انبیا: بشر بودن انبیا ۱، ۲، ۳; جاودانگى انبیا ۴; طعام انبیا ۱، ۴; فرجام انبیا ۶; مرگ انبیا ۳، ۶; نیازهاى مادى انبیا ۱، ۲
- انسان: فناپذیرى بدن انسان ۵; نیازهاى مادى انسان ۲، ۵
- پندار: پندار باطل ۴
- مشرکان: پندار مشرکان ۴
- نیازها: نیاز به تغذیه ۱، ۵
منابع