الأنبياء ١١٠
کپی متن آیه |
---|
إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ يَعْلَمُ مَا تَکْتُمُونَ |
ترجمه
الأنبياء ١٠٩ | آیه ١١٠ | الأنبياء ١١١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْجَهْرَ»: آشکار.
تفسیر
- آيات ۹۲ - ۱۱۲ سوره انبياء
- مراد از «امت واحده» در آيه شریفه: «إنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُم أُمَّةً وَاحِدَة»
- نكوهش اختلاف مردم در امر دين
- شرط قبولی اعمال، ایمان همراه با عمل صالح است
- وجوه مختلف در معناى آيه: «وَ حَرَامٌ عَلَى قَريَةٍ أهلَكنَاهَا أنَّهُم لَا يَرجِعُون»
- يادآورى معاد و تهديد مشركان به عذاب جاودانى
- مقصود از «زبور»، «ذكر» و «وراثت»، در آيه: «إنَّ الأرضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّالِحُون»
- اعلام خطر رسول خدا «ص»، به مشركان استهزاء كننده
- بحث روايتى
- بيان ضعف روايات اهل سنت، در ذیل آیه «إنَّكُم وَ مَا تَعبُدُونَ حَصَبُ جَهَنّم»
- روايتى درباره اين كه على «ع» و شيعيانش، از مصاديق آيه: «إنَّ الَّذِينَ سَبَقَت لَهُم مِنَّا الحُسنَى...» مى باشند
- روايتى در اين كه آيه: «وَ لَقَد كَتَبنَا فِى الزَّبُور...»، درباره مهدی «ع» و اصحاب اوست
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ يَعْلَمُ ما تَكْتُمُونَ «110»
همانا او، هم سخن آشكار را مىداند و هم آنچه را كه پنهان مىكنيد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ يَعْلَمُ ما تَكْتُمُونَ (110)
إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ: بدرستى كه خداوند متعال مىداند آشكاراى سخن كفار را در طعن اسلام. وَ يَعْلَمُ ما تَكْتُمُونَ: و مىداند آنچه مىپوشانيد از حسد بر پيغمبر و كينه بر مسلمانان، و همه را بر آن جزا خواهد داد.
تنبيه: آيه شريفه آگاهى است بندگان را به اخلاص و ترك نفاق، زيرا وقتى خداى تعالى عالم باشد به ظواهر و ضمائر، هر آينه واجب است بر عاقل اينكه مبالغه نمايد در اخلاص نسبت به ايمان و اعمال كه اگر در عشرى از اعشار به مقدار ذرهاى از ذرات شايبهاى باشد، البته علّام الغيوب عالم به آن، و بر وفق عدل مجازات خواهد داد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ (104) وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ (105) إِنَّ فِي هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِينَ (106) وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ (107) قُلْ إِنَّما يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (108)
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلى سَواءٍ وَ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ ما تُوعَدُونَ (109) إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ يَعْلَمُ ما تَكْتُمُونَ (110) وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ (111) قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ (112)
ترجمه
- روز كه در هم پيچيم آسمانرا مانند درهم پيچيدن طومار را براى نوشتجات چنانچه ابتدا نموديم به اوّل آفرينش باز گردانيم آنرا وعدهئى بعهده ما است همانا مائيم بجا آورندگان
و بتحقيق نوشتيم در زبور بعد از موجب تذكر آنكه زمين را ارث ميبرند بندگان من كه شايستگانند
همانا در اين هر آينه كفايت وصول بمطلوب است براى گروه عبادت كنندگان
و نفرستاديم تو را مگر رحمتى براى جهانيان
بگو جز اين نيست كه وحى ميشود بسوى من كه نيست خداى شما مگر خداى يگانه پس آيا هستيد شما منقادان
پس اگر روى گردانند بگو اعلام كردم بشما يكسان و نميدانم آيا نزديك يا دور است آنچه وعده داده ميشويد
همانا او ميداند آشكار از گفتار را و ميداند آنچه را پنهان ميداريد
و نميدانم شايد آن آزمايشى باشد براى شما و بهره بردنى تا وقت مقرّرى
گفت اى پروردگار من حكم كن بحق و پروردگار ما بخشنده است كه يارى خواسته شده بر آنچه وصف ميكنيد..
جلد 3 صفحه 582
تفسير
- خداوند متعال در روز قيامت صفحه آسمانرا كه بمنزله طومارى است كه در آن افعال بندگان نوشته و ثبت شده بهم مىپيچد و دفتر اعمال را جمع ميفرمايد و ديگر عملى از كسى پذيرفته نميشود مانند نويسندهئى كه بعد از تمام شدن نوشتنىها براى حفظ آنمطالب صحيفه و طومار و نامه را به پيچد و جمع كند و بنابراين طى اضافه بمفعول خود كه سجلّ است شده و محتمل است سجلّ نام ملكى باشد كه اعمال بندگانرا ثبت ميكند و در وقت مقرّر آنرا جمع نموده و در پيشگاه الهى حاضر مينمايد و بنابراين طى اضافه بفاعل خود شده و در بعضى اخبار و از قمّى ره به اين معنى تصريح شده يا آنكه مراد از طى آسمان، فناء آن و تبديل بدخان و تحوّل زمين به نيران است و يوم ظاهرا ظرف است براى ميعاد الهى كه مستفاد از آيه قبل ميباشد و محتمل است متعلّق بنعيده باشد و خداوند بهمان كيفيّت كه روز اوّل مردم را در شكم مادر برهنه و عريان و بدون همه چيز خلق فرموده بود ثانيا آنها را خلق و وارد صحراى محشر ميفرمايد چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل فرموده و تطوى بصيغه مجهول با تاء و السّماء بضمّ و للكتاب بصيغه مفرد نيز قرائت شده و تفاوتى در معناى اصلى ندارد و خدا وعده فرموده چنين روزى را بياورد وعده حتمى كه بر عهده خود قرار داده عمل بآنرا و البته بجا آورنده آن خواهد بود و زبور ظاهرا نام كتاب حضرت داود است و در قرآن و اخبار ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده و جاى ترديد نيست و ذكر ظاهرا عبارت از تسميه و تحميد و تمجيد و دعا و ثناى الهى است و البته كتاب آسمانى مشتمل است بر اين معانى و بر احكام و معارف و مواعظ و نصايح كه موجبات ذكرند و طبعا مقدّمند اينها بر اخبار غيبيّه كه نوعا كتب سماوى مشتمل بر آنها است لذا خداوند فرموده ما در زبور بعد از ذكر خدا و معارف حقّه كه موجبات تذكّر خلق است نوشتيم كه روزى بيايد كه زمين در تصرّف بندگان شايسته من در آيد و دولتى جز دولت حقّه اسلاميّه نباشد چنانچه در مجمع از عامّه و خاصه روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه اگر باقى نماند از دنيا مگر يك روز خداوند طولانى ميفرمايد آنروز را تا مبعوث فرمايد مردى را از اهل بيت من كه زمين را پر كند از قسط و عدل چنانچه پر شده باشد از ظلم و جور و اين امر تاكنون روى نداده و البته بعد از اين روى خواهد داد و در
جلد 3 صفحه 583
بعضى از روايات اين باب بعد از ذكر اهل بيت من تصريح شده كه نام او نام من است و در بعضى تصريح شده بآنكه او از اولاد فاطمه عليها السلام است و محتمل است مراد از ذكر لوح محفوظ الهى باشد چنانچه بعضى گفتهاند خصوصا بمناسبت آنكه در آيه قبل ذكر صحيفه آسمانى و پيچيده شدن آن شده بود و بنابراين مراد از زبور اينجا ممكن است جنس كتب منزله از جانب خدا بر انبياء عظام باشد چون اصل معناى زبور در لغت كتاب است و حاصل مفاد آيه آنستكه ما بعد از ثبت در لوح محفوظ در تمام كتب سماوى از قبيل تورية و انجيل و صحف و زبور و فرقان و غيرها بشارت قدوم مهدى و پيروان او را داديم و ممكن است مراد همان زبور حضرت داود باشد چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت كه مراد از ذكر و زبور در اين آيه چيست فرمود ذكر نزد خدا است و زبور كتاب داود عليه السّلام است و هر كتابيكه نازل شده نزد اهل علم است كه مائيم و محتويات زبور كه در روايات ذكر شده عبارت است از توحيد و تمجيد و تحميد و دعا و اخبار از پيغمبر ما صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين و ائمه از ذريه آندو و اخبار رجعت و ذكر امام زمان عليه السّلام و قمى ره نقل فرموده كه كتب سماوى تمامى ذكر خدا است و بندگان شايسته خدا قائم آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اصحاب اويند و اقوال ديگرى هم در تفسير ذكر و زبور در اينمقام نقل شده ولى چون مقبول نبود ذكر نشد و آنچه در قرآن ذكر شده از مواعظ و احكام و قصص و اخبار كافى است براى رسيدن كسانيكه بندگى خدا را مينمايند از روى اخلاص كه شيعيان ائمه اطهار عليهم السلام باشند بنهايت مقصود و منتهاى مأمول خودشان در دنيا و آخرت چنانچه از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه مراد از قوم عابدين شيعيان ما ميباشند و رحمت بودن وجود مبارك حضرت ختمى مرتبت براى جهانيان واضح است چون اهل ايمان ببركت وجود او بسعادت دنيا و آخرت رسيدند و اهل كفر و نفاق باحترام بودن آنحضرت در ميان آنان و مدارا نمودن او با آنها از عذابهاى گوناگون امم سابقه از قبيل مسخ و خسف و غرق نجات يافتند و جان و مالشان محفوظ ماند علاوه بر آنكه ميتوان گفت وجود او موجب سعادت دنيا و آخرت تمام جهانيان بود منتهاى امر آنكه كسانيكه محروم از اين سعادت شدند خودشان موجب حرمان خود را فراهم نمودند با آنكه حسن سلوك
جلد 3 صفحه 584
او با دوست و دشمن مشهور و مسلّم نزد دوست و دشمن است در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه چون اين آيه نازل شد از جبرئيل سؤال فرمود كه آيا از اين رحمت چيزى بتو رسيده عرض كرد بلى من ميترسيدم از عاقبت امر خود و ببركت تو ايمن شدم چون خداوند در قرآن از من تمجيد فرمود بقول خود ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ و در احتجاج حديث مفصّلى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خلاصهاش بيان رحمت بودن وجود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است براى كفّار بلحاظ مدارا و حسن سلوك و صبر بر مصائب و تحمّل ناملايمات و تقاضا ننمودن نزول عذاب بر آنها بخلاف ساير انبياء عليهم السلام و مقتضاى رحمة للعالمين بودن پيغمبر اكرم آنستكه يك تكليف سهل مطابق با عقل و فطرت سليم در بدو امر بيشتر بر مردم نفرمايد لذا خداوند دستور فرموده كه بفرمايد جز اين نيست كه وحى شده بمن كه نيست خداى شما مگر خداى يگانه كه بىشريك و عديل است چون مقصود اصلى از بعثت تمام انبياء عليهم السلام توحيد خدا بوده و بقيّه معارف و احكام نسبت باين اصل اصيل فرع است و اگر كسى زير بار اين اصل رفت ناچار بايد تمام اصول و فروع را قبول كند لذا شيخ استاد ما رحمه اللّه ميفرمود اگر ميتوانيد خدا را قبول نكنيد و الا مجبور ميشويد تقليد مرا كنيد چون اين فتح باب الزام بتمام معارف و احكام است و پيغمبر اكرم مأمور شده كه از مردم بر اين اصل اقرار بگيرد و بفرمايد آيا شما تسليم داريد اين امر مسلّم را بمقتضاى وحى الهى و عقل سليم خودتان و حاضريد از عبادت بتها صرف نظر نموده با اخلاص بعبادت خدا مشغول شويد و در مناقب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنستكه آيا شما تسليم داريد وصيّت را بعد از من و بنابراين اشاره است بآنكه اگر توحيد را پذيرفتيد تا آخرين وصيّت مرا كه ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و موجب كمال دين است بايد بپذيريد پس اگر پذيرفتند و تسليم شدند خوشا باحوال خودشان و اگر قبول نكردند و رو گردان شدند بگو من بتمام مردم از عرب و عجم و وضيع و شريف و سياه و سفيد و دوست و دشمن و خودى و بيگانه يكسان و بدون تفاوت پيغام خدا را اعلام و ابلاغ نمودم و نميدانم وعده خدا كه عذاب است نزديك است يا دور چون نميدانم قيامت چه وقت بر پا ميشود تا بدانم كى وعده عذاب منجز ميگردد ولى در هر حال ميدانم منجز خواهد شد و خدا
جلد 3 صفحه 585
ميداند آنچه شما ناسزا و ناروا ميگوئيد در باره من و پيروان من و آنچه را كتمان ميكنيد و اظهار نمينمائيد از حقّ من و در دل جاى ميدهيد از كينه و الحاد و نفاق با من و پيروانم و نميدانم اين مهلت چند روزه كه خدا در دنيا بشما داده براى آنستكه استحقاق شما براى عذاب كامل گردد يا معلوم شود كه بعد از اين چه ميكنيد چون محتمل است روزى متنبّه و پشيمان شويد و اسلام بياوريد و در هر حال خدا ميخواهد چندى بهره بردارى كنيد از نعم موقت دنيا بعد تكليف شما را معلوم كند كه جهنمى هستيد يا بهشتى و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در اين حال از خداوند مسئلت نمود كه حكم فرمايد ميان او و دشمنانش بحقّ و عدل چون احكم الحاكمين او است و جمعى از قرّاء قل بصيغه امر قرائت نمودهاند و بنابراين دستور الهى است بآنحضرت كه از خدا بخواهد در باره آنها حكم فرمايد بحق و عدل يا بچيزى كه آشكار كند حقّ را و مؤيّد اينمعنى است كه ميفرمايد پروردگار ما بخشنده است يعنى بمسلمانان نصرت ميدهد و كمك خواسته ميشود از او بر آنچه شما توصيف ميكنيد از غلبه خودتان و محو آثار اسلام چون كفار از اين قبيل دعاوى داشتند علاوه بر زخم زبانها كه ميزدند لذا خداوند نصرت داد اسلام را بدعاى آنحضرت و محو فرمود آثار شرك را از موطن او كه مكّه معظّمه و نواحى آن بود بفاصله كمى كه عادتا براى احدى ميسور نبود چون از خدا كمك خواست و بغير او متوسل نشد و بعضى يصفون بصيغه مغايب قرائت نمودهاند از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه هر كس سوره انبياء را از روى محبّت بآن بخواند مانند كسى است كه رفيق پيغمبران باشد در بهشت و در دنيا بچشم مردم با هيبت و بزرگى زيست نمايد و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 3 صفحه 586
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّهُ يَعلَمُ الجَهرَ مِنَ القَولِ وَ يَعلَمُ ما تَكتُمُونَ (110)
محققا خدا ميداند آنچه علنا گفته ميشود و ميداند آنچه كتمان ميكنيد و اظهار نميداريد چون عالم السرّ و الخفيّات است به همه چيز علم او احاطه دارد.
«وَ أَنَّ اللّهَ قَد أَحاطَ بِكُلِّ شَيءٍ عِلماً» طلاق آيه 12.
جهر و اخفات، ظاهر و باطن، سرّ و علن نزد او يكي است بلكه علم ذات بذات چون حدّي از براي صفات او نيست چنانچه ذات مقدّسش محدود نيست لذا ميفرمايد:
(إِنَّهُ يَعلَمُ الجَهرَ مِنَ القَولِ وَ يَعلَمُ ما تَكتُمُونَ) از نفاق و كفر باطني شما و عداوت قلبي شما با خبر است و لو اظهار اسلام و دوستي كنيد: «وَ مِمَّن حَولَكُم مِنَ الأَعرابِ مُنافِقُونَ (الي قوله تعالي) لا تَعلَمُهُم نَحنُ نَعلَمُهُم» توبه آيه 102.
جلد 13 - صفحه 259
بايد با اينکه منافقين معامله اسلام كرد تا ما دامي که نفاق آنها ظاهر نشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 110)- این تصور را نیز به مغز خود راه میدهید که اگر تأخیری در مجازات شما شود به خاطر این است که خدا از اعمال و سخنان شما آگاه نیست، نه، او همه را میداند «او هم سخنان آشکار را و هم آنچه را کتمان میکنید میداند» (إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ یَعْلَمُ ما تَکْتُمُونَ).
اصولا پنهان و آشکار برای شما که علمتان محدود است مفهوم دارد، اما برای آن کس که علمش بیپایان است غیب و شهود یکی است و سر و علن در آنجا یکسان میباشد.
نکات آیه
۱- خداوند، به گفتار آشکار و توطئه ها و اسرار مشرکان و کافران حق ستیز آگاه است. (إنّه یعلم الجهر من القول و یعلم ماتکتمون)
۲- کافران و مشرکان حق ناپذیر، به عذاب و کیفر الهى تهدید شدند. (إنّه یعلم الجهر من القول و یعلم ماتکتمون) تذکر به این که خداوند به سخنان آشکار و توطئه ها و اسرار مشرکان و کافران آگاه است، در حقیقت تهدید آنان و هشدارى به کیفر و عذاب شدن آنان است.
۳- احاطه علمى به گفتار نهان و آشکار آدمیان، در انحصار خداوند است. (إن أدرى ... إنّه یعلم الجهر من القول) جمله «إنّه...» تعلیل براى عدم آگاهى پیامبر(ص) از زمان وقوع عذاب است و این حکایت از انحصار علم براى خدا دارد.
۴- علم به زمان کیفر و عذاب انسان ها، درگرو آگاهى به نهان و آشکار آنان است. (إن أدرى أقریب ... إنّه یعلم الجهر من القول)
۵- کافران لجوج و مشرکان حق ناپذیر، داراى توطئه ها و نقشه هاى نهانى علیه پیامبر(ص) (فإن تولّوا ... و یعلم ماتکتمون ) ذکر «ماتکتمون» (آن چه را پوشیده مى دارید) مى تواند اشاره به توطئه هاى مخفیانه کافران و مشرکان داشته باشد.
۶ - اسرار و توطئه هاى پنهانى انسان ها در قلمرو علم خداوند است. (یعلم ماتکتمون)
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۵
- انسانها: اسرار انسانها ۶; توطئه انسانها ۶; سخن آشکار انسانها ۳; سخن پنهان انسانها ۳
- حق: عذاب حق ناپذیران ۲; کیفر حق ناپذیران ۲; هشدار به حق ناپذیران ۲
- خدا: اختصاصات خدا ۳; علم غیب خدا ۱، ۳، ۶
- عذاب: علم به وقت عذاب ۴
- علم غیب: آثار علم غیب ۴
- کافران: توطئه کافران صدراسلام ۵; توطئه هاى کافران ۱; سخن آشکار کافران ۱; عذاب کافران ۲; کیفر کافران ۲; هشدار به کافران ۲
- محمد(ص): توطئه علیه محمد(ص) ۵
- مشرکان: توطئه مشرکان صدراسلام ۵; توطئه هاى مشرکان ۱; سخن آشکار مشرکان ۱; عذاب مشرکان ۲; کیفر مشرکان ۲; هشدار به مشرکان ۲
منابع