قالَ المَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَومِهِ إِنّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ وَ إِنّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الكاذِبِينَ (66)
گفتند جماعت كساني که كافر شدند از قوم هود محققا ما تو را ميبينيم که در سفاهت و بيعقلي فرورفتهاي و محققا ما هراينه گمان ميكنيم تو را از دروغگويان قالَ المَلَأُ يعني جماعتي از بزرگان و اشراف که ديگران تابع آنها هستند الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَومِهِ قوم هود سه قسمت بودند: قسمت اول كساني که ايمان آوردند، قسمت دوم عوام و ضعفاء از كفار که هر چه رؤساء و بزرگان آنها بگويند ميپذيرند که در آيات بمستضعفين تعبير شده، قسمت سوم رؤساء و بزرگان آنها که بمستكبرين تعبير شده و در اينجا نفرمود قال الّذين كفروا که شامل جميع كفار قوم باشد و مراد قول اينکه قسمت سوم است که اينکه نوع گستاخانه تكلم كردند.
إِنّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ بسه تأكيد كلمه انّ و لام تأكيد و تعبير بفي سفاهة و نگفتند انّا نريك سفيها يعني فرورفتهاي در سفاهت، و سفيه مقابل رشيد است که رشد عقلي ندارد و نفع و ضرر و صلاح و فساد و خير و شرّ و حسن و قبح را درك نميكند و لذا در قرآن منع فرموده از تصرفات سفيه در مال خود وَ لا تُؤتُوا السُّفَهاءَ أَموالَكُمُ الاية نساء آيه 5، و نيز ميفرمايد فَإِن آنَستُم مِنهُم رُشداً فَادفَعُوا إِلَيهِم أَموالَهُم نساء آيه 7، و جسارت اينها بحضرت اينکه بوده که تو عقلت بكار خود نميرسد چه رسد که بخواهي ما را هدايت كني.
وَ إِنّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الكاذِبِينَ ظنّ اطلاقاتي دارد بسا اطلاق بر علم و يقين ميشود مثل قوله تعالي وَ رَأَي المُجرِمُونَ النّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم مُواقِعُوها وَ لَم يَجِدُوا عَنها مَصرِفاً كهف آيه 51، و مثل أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُم مَبعُوثُونَ مطففين آيه 4
جلد 7 - صفحه 357
4 و در وصف خاشعين ميفرمايد الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُلاقُوا رَبِّهِم بقره آيه 43.
و بسا اطلاق بر شك ميشود و اطلاق بر كذب نيز شده مثل قوله تعالي وَ إِن هُم إِلّا يَظُنُّونَ بقره آيه 73، و بر تهمت هم اطلاق شده که گفتند فلان ظنين است يعني متهم و ظنه بكسر بمعني تهمت است.
و لكن تحقيق اينست که ظنّ بمعني ترجيح احد طرفين احتمال است در مقابل وهم که ترجيح طرف مقابل است و مقابل شك که تساوي احتمالين است و مقابل يقين که احتمال خلاف را نميدهد و مقابل جهل مركب که قطع بخلاف واقع است مقابل يقين منتهي الامر ظن مراتب زيادي دارد از حيث قوّت و ضعف که اقواي جميع مراتب اطمينان است که ظنّ متأخم بعلم تعبير ميكنند و علم عرفي نام گذارده ميشود و حكم علم بر او بار ميكنند، و اضعف جميع مراتب ظن متأخم بشك است و حكم شك را دارد و بينهما متوسطات، و ظن در باب اصول عقائد حجت نيست حتي اطمينان و در باب شهادت بلكه علم قطعي يقيني لازم است چنانچه از حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مرويست که اشاره فرمود بخورشيد و فرمود
علي مثل هذا تشهد
و در باب شهادت بزنا تعبير كردند
(كالميل في المكحلة)
و در باب احكام مختلف است ظن حاصل از قياسات و استحسانات و اولويت ظنيه حجت نيست بر خلاف عامّه که نوع احكام آنها از اينکه راه است و ظني که بحد اطمينان برسد حجت است و ظني که از امارات پيدا شود اگر دليل بر حجيت آن امارات داريم حجت است و حكم يقين دارد مثل ظواهر الفاظ و اخبار معتبره و بيّنه شرعيه و غير اينها از امارات ظنيه و اگر دليل بر اعتبار آنها نداريم حكم شك دارد و احكام شك بر او بار ميشود و حجت نيست، بنا بر اينکه جميع موارد اطلاقات بر يك معني حمل ميشود بمراتب مختلفه.
358