الأحقاف ٢٣
کپی متن آیه |
---|
قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُکُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لٰکِنِّي أَرَاکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ |
ترجمه
الأحقاف ٢٢ | آیه ٢٣ | الأحقاف ٢٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْعِلْمُ»: آگاهی. مراد آگاهی از وقوع قیامت، یا اطّلاع از موعد عذاب استیصال دنیوی است. «تَجْهَلُونَ»: نمیدانید. یعنی وظیفه انبیاء را نمیدانید، یا چون نادانید شتاب دارید که عذاب خدا هرچه زودتر در رسد.
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ «23»
هود گفت: علم (به زمان وقوع قيامت) تنها نزد خداست و من آنچه را بدان فرستاده شدهام به شما ابلاغ مىكنم، ولى (متأسفانه) شما را گروهى جاهل مىبينم.
پیام ها
1- پيامبران منتظر مراجعه مردم نبودند؛ خود به سراغ آنان مىرفتند و معمولًا با استقبال آنها مواجه نمىشدند. «أَ جِئْتَنا»
2- گاهى شرك و بتپرستى، چنان حق جلوه مىكند كه توحيد و يكتاپرستى، انحراف محسوب مىشود. «لِتَأْفِكَنا عَنْ آلِهَتِنا»
3- علم به همه حقايق تكوينى، مخصوص خداوند است. «إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ»
4- پيامبران نيز محدوديّت علمى داشته و به آن اقرار كردهاند. «إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ» (گاهى اقرار به نمىدانم لازم است.)
5- وظيفه انبيا، ابلاغ رسالت الهى است. «أُبَلِّغُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ»
6- درخواست نابجاى نزول عذاب، به جاى تفكر در سخن حق، نشانه جهل و نادانى است. فَأْتِنا بِما تَعِدُنا ... أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 44
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ «23»
چون ايشان به عذاب استعجال نمودند:
جلد 12 - صفحه 84
قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ: گفت هود به ايشان مرا علم به وقت نزول عذاب نيست بلكه جز اين نيست كه علم آن نزد خداست، پس هر زمان كه حكمت او مقتضى باشد انزال آن خواهد نمود، كار من اينست كه شما را دعوت كنم، وَ أُبَلِّغُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ: و برسانم به شما آنچه فرستاده شدم به آن از اوامر و نواهى، وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ: و لكن من مىبينم شما را گروهى كه نادانيد، يعنى نمىدانيد كه پيغمبر مبلغ و منذر باشد نه معذب، يا جاهليد كه جواب نمىدهيد به آنچه صلاح و نجات شما در آنست و استعجال عذاب كه از فعل جهال است از من طلب مىكنيد.
ايشان از سخن حضرت هود متنبه نشده بر گمراهى و كفر مصر شدند، حق تعالى سه سال باران را منع تا به قحط و غلا مبتلا شدند. حضرت به ايشان فرمود:
ايمان آوريد تا باران ببارد و بلا رفع شود و الا به عوض باران عذاب شما نازل شود. يكى از آنها بر سبيل طنز و عناد گفت ما را عذاب مىبايد نه باران.
آخر الامر از غلا به تنگ آمده براى دفع به مبناى خانه كعبه كه در آن روز پشته ريگ سرخ بود متوجه شدند. مرثد كه يكى از رؤسا و ايمان آورده بود، به قوم گفت: باران نخواهد آمد مگر آنكه اطاعت هود نمائيد. ايشان به سخن او التفات ننمودند او را محبوس ساختند. پس به مكه آمدند طلب رفع آفات و استدعاى باران نمودند، سه ابر آمد، هاتفى آواز داد يكى از اينها را اختيار كنيد. ايشان ابر سياه را كه مظنه باران است اختيار كردند، ابر با ايشان آمد تا به احقاف رسيدند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اذْكُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «21» قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِكَنا عَنْ آلِهَتِنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «22» قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ «23» فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِيحٌ فِيها عَذابٌ أَلِيمٌ «24» تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا لا يُرى إِلاَّ مَساكِنُهُمْ كَذلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ «25»
ترجمه
و ياد كن برادر قوم عاد را هنگاميكه بيم داد قوم خود را در بلاد احقاف با آنكه آمدند بيم دهندگان پيش از او و بعد از او كه پرستش نكنيد مگر خدا را همانا من ميترسم بر شما از عذاب روزى بزرگ
گفتند آيا آمدى نزد ما كه برگردانى ما را از معبودهايمان پس بياور براى ما آنچه وعده ميدهى ما را اگر هستى از راستگويان
گفت جز اين نيست كه آن علم نزد خدا است و ميرسانم بشما آنچه را فرستاده شدم بآن ولى من مىبينم شما را گروهى كه نميدانيد
پس چون ديدند آنرا كه ابر پهناورى است رو آورنده بواديهاى آنها
جلد 4 صفحه 654
گفتند اين ابر پهنى است باران دهنده ما را نه چنين است بلكه آن چيزى است كه شتاب ميكرديد بآن بادى است كه در آن عذابى است دردناك
نابود ميكند هر چيزى را بامر پروردگارش پس درآمدند بحاليكه ديده نميشد جز مسكنهاشان اينچنين پاداش ميدهيم گروه گناهكاران را.
تفسير
خداوند متعال دستور فرموده به پيغمبر خود كه يادآورى فرمايد كفّار مكّه را از قصّه هود پيغمبر كه از قبيله عاد بود و عرب اهل يك قبيله را برادر ميخوانند و انذار و تخويف فرمود قوم خود را از عبادت غير خدا در احقاف كه گفتهاند جمع حقف است كه آن تپّه شن طولانى است و بر بلادى از يمن كه در ساحل بحر عمّان بوده باعتبار شنزار بودن غلبه استعمال پيدا كرده و آن ديار باين نام خوانده ميشود در صورتى كه قبل از آنحضرت و بعد از او پيغمبرانى را خداوند فرستاده بود كه مردم را دعوت بتوحيد ميكردند و او فرمود من بر شما از عذاب روز بزرگ پر هول و هراس تاريخى كه در نتيجه اعمال شما پيش مىآيد ميترسم و آنها در جواب گفتند تو آمدى كه ما را از عبادت خدايانمان برگردانى بعبادت خداى ناديده كه خودت ادّعاء ميكنى بوعده و وعيد اگر راست ميگوئى در روز معيّنى آن عذاب را بر ما نازل نما و حضرت در جواب فرمود علم بموعد عذاب نزد خدا است هر وقت مقدّر باشد نازل ميفرمايد وظيفه من فقط ابلاغ رسالت است ولى شما مردم نادانى هستيد كه بوظيفه خودتان عمل نميكنيد پس چون ديدند عذاب موعود را بصورت ابر سياه پهناورى در آسمان كه متوجّه بلاد آنها است گفتند اين ابر عريض باران خوبى بما ميدهد و چون سالها بود باران در بلاد آنها نيامده و بقحطى دچار شده بودند خوشحال شدند و حضرت هود فرمود اشتباه نكنيد اين همان است كه بعجله از من مطالبه مينموديد آن بادى است كه در آن عذاب اليم شما است هلاك و نابود ميكند هر چه را اصابت نمايد از انسان و حيوان و اموال شما و حضرت با اتباعش از آنها كناره كرد و در محوّطهاى از چوب يا نىجاى گزين گرديد و باد آمد و هفت شب و هشت روز ادامه داشت و تپّههاى شن را كنده و بر سر كفّار ريخت و آنها زير شنها ماندند تا مردند و بعدا بدنهاى آنها را آشكار نمود و بدريا پرتاب كرد و به اهل ايمان و
جلد 4 صفحه 655
متعلّقات آنها ابدا آسيبى نرسيد چنانچه از بعضى روايات و بيانات مفسّرين استفاده ميشود و عجب در آنستكه گفتهاند آن باد بحضرت هود عليه السّلام و اهل ايمان هم ميرسيد با آنكه سبك و ملايم با طبع بود كه از آن لذّت ميبردند ولى كفّار را از زمين ميكند و در هوا ميراند بطوريكه مانند ملخ در آسمان مشهود ميگشتند و بزمين ميريختند لذا قمّى ره در ذيل تدمّر كلّ شىء بأمر ربّها فرموده لفظ آيه عامّ و معناى آن خاص است چون آن باد باشياء بسيارى اصابت نمود و نابود ننمود آنها را ولى مال كفار را نابود كرد بتمامى و تمام اين اخبار از هلاك امّتها تحذير و تخويف است براى اين امّت و خدا فرموده امر آنها بجائى رسيد كه جز منازلشان اثرى از آن قوم مشهود نميشد و ترى بصيغه خطاب و نصب مساكن نيز قرائت شده يعنى اگر آنجا بر وى جز منازلشان را نميبينى اين طور مجازات ميكنيم ما گروه كفّار و گناهكاران را كه با انبياء و اولياء خدا مخالفت نمايند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ إِنَّمَا العِلمُ عِندَ اللّهِ وَ أُبَلِّغُكُم ما أُرسِلتُ بِهِ وَ لكِنِّي أَراكُم قَوماً تَجهَلُونَ «23»
فرمود در جواب آنها که منحصر است علم بنزول آن عذاب موعود به خداوند متعال وظيفه من و مأموريت من فقط ابلاغ است بآنچه فرستاده شدهام و لكن من ميبينم شما را قومي که جهل ميورزيد مرا دروغگو و وعده عذاب را كذب ميپنداريد.
قالَ إِنَّمَا العِلمُ عِندَ اللّهِ داخل در اموري است که علمش مختص بخداست احدي خبر از فرداي خود ندارد که چه پيش آمدي براي او ميشود چنانچه گذشت که ميفرمايد:
عِندَهُ عِلمُ السّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الغَيثَ وَ يَعلَمُ ما فِي الأَرحامِ وَ ما تَدرِي نَفسٌ ما ذا تَكسِبُ غَداً وَ ما تَدرِي نَفسٌ بِأَيِّ أَرضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ لقمان، آيه 34.
وَ أُبَلِّغُكُم ما أُرسِلتُ بِهِ فقط تكليف رسول ابلاغ است چنانچه ميفرمايد:
وَ ما عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا البَلاغُ.
جلد 16 - صفحه 153
وَ لكِنِّي أَراكُم يعني چنين درك ميكنم و ميفهمم که شما قَوماً تَجهَلُونَ دو قسم جهل است يك جهل مقابل علم نادان و يك جهل مقابل عقل که بمعني حمق است يعني نافهم و ظاهرا جهل در اينجا بمعني دوم است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 23)- ولی «هود» در پاسخ این تقاضای نابخردانه چنین «گفت: علم و آگاهی تنها نزد خداوند است» (قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ).
اوست که میداند در چه زمان، و با چه شرائطی عذاب استیصال نازل کند نه
ج4، ص433
به تقاضای شما مربوط است، و نه به میل و اراده من.
سپس افزود: وظیفه اصلی من این است که «آنچه را به آن فرستاده شدم به شما ابلاغ کنم» (وَ أُبَلِّغُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ).
«ولی من شما را گروهی میبینم که پیوسته در جهل و نادانی اصرار دارید» (وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ).
ریشه بدبختی شما نیز همین جهل است جهلی توام با لجاجت و کبر و غرور که به شما اجازه مطالعه دعوت فرستادگان خدا را نمیدهد.
نکات آیه
۱- اظهار بى اطلاعى هود(ع)، از کیفیت و زمان نزول عذاب الهى بر کافران قومش (فأتنا ... قال إنّما العلم عند اللّه)
۲- نزول عذاب، تنها متکى به علم و صلاحدید خداوند و خارج از حیطه تصمیم گیرى پیامبران (فأتنا بما تعدنا ... قال إنّما العلم عند اللّه)
۳- علم به همه حقایق و تصمیم گیرى در امور تکوینى، در انحصار خداوند است. (قال إنّما العلم عند اللّه) الف و لام «العلم» یا براى استغراق یا جنس است و چون در آیه قبل، سخن از نزول عذاب و امرى تکوینى بود، مصداق مورد نظر از آن، مصلحت سنجى و تصمیم گیرى در امور تکوینى است.
۴- هود(ع)، تنها موظف به ابلاغ رسالت خویش و نه تعیین زمان عذاب و آوردن آن (فأتنا بما تعدنا ... قال إنّما العلم عند اللّه و أُبلّغکم ما أُرسلت به )
۵- عدم ملازمه میان پیامبرى و علم به همه امور هستى و مسائل خارج از محدوده هدایت گرى (قال إنّما العلم عند اللّه و أُبلّغکم ما أُرسلت به) تأکید هود(ع) بر این که وظیفه او، ابلاغ رسالت است - و نه اجابت همه خواسته هاى مردم - و تأکید بر این که حقیقت علم نزد خداوند است; مى رساند که پیامبرى، ملازم با علم به همه امور نیست.
۶- قوم عاد، مردمى جهالت پیشه و روى گردان از حقایق (و لکنّى أریکم قومًا تجهلون)
۷- درخواست عذاب به جاى اندیشیدن در محتواى پیام وحى، نشانه جهالت قوم عاد (فأتنا بما تعدنا ... و لکنّى أریکم قومًا تجهلون) از ارتباط این آیه با آیه قبل، برداشت یاد شده به دست مى آید.
۸- کفر در برابر پیام انبیا، ناشى از جهالتورزى است. (قالوا أجئتنا لتأفکنا عن ءالهتنا ... و لکنّى أریکم قومًا تجهلون)
موضوعات مرتبط
- انبیا: محدوده اختیارات انبیا ۲; محدوده علم انبیا ۵
- جهل: آثار جهل ۸
- خدا: آثار علم خدا ۲; اختصاصات خدا ۲، ۳; وسعت علم خدا ۳
- عذاب: آثار درخواست عذاب ۷; منشأ عذاب ۲
- قوم عاد: جهل قوم عاد ۶; حق ناپذیرى قوم عاد ۶; نشانه هاى جهل قوم عاد ۷; وقت عذاب قوم عاد ۱، ۴
- کفر: عوامل کفر ۸; کفر به انبیا ۸
- هود(ع): قصه هود(ع) ۱; محدوده رسالت هود(ع) ۴; محدوده علم هود(ع) ۱
منابع