الأحقاف ١٣
کپی متن آیه |
---|
إِنَ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَ اسْتَقَامُوا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ |
ترجمه
الأحقاف ١٢ | آیه ١٣ | الأحقاف ١٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِنَّ الَّذِینَ ...»: (نگا: فصّلت / ).
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۴ سوره احقاف
- محتوای كلى سوره مباركه احقاف
- احتجاج عليه پرستش بت ها و معبودهاى زمينى
- احتجاج عليه مشركان كه منکر قرآن و رسالت پيامبر«ص» شدند
- معنا و مفاد آيه: «قُل مَا كُنتُ بِدعاً مِنَ الرُّسُل وَ مَا أدرِى مَا يُفعَلُ بِى وَ لا بِكُم»
- توضیحی پیرامون علم غيب پيامبر«ص»
- بحث فلسفی و دفع یک شبهه
- بیان این که «علم غیب»، اثری در جریان حوادث خارجی ندارد
- مقصود از «شَاهِدٌ مِن بَنِى إسرَائِيل»، در آيه: «قُل أرَأيتُم إن كَانَ مِن عِند اللهِ وَ كَفَرتُم...»
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ «13»
بعد از آن نتيجه ايمان و ثبات آن را فرمايد كه:
إِنَّ الَّذِينَ قالُوا: بدرستى كه آنانكه از روى اعتقاد قلبى گفتند: رَبُّنَا اللَّهُ: پروردگار ما خداى به حق است، ثُمَّ اسْتَقامُوا: پس پايدارى نمودند و ثبات ورزيدند بر آن و عدول ننمودند از آن تا زمان موت، فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ:
پس ترسى نيست بر ايشان از وحشت قيامت و شدائد آن، وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ: و نيستند ايشان كه اندوهگين شوند از فوت چيزى كه مرغوب ايشان باشد.
تنبيه: آيه شريفه آگاهى است به آنكه بقا و استدامه در ايمان شرط است در آن، يعنى ايمان آورند به معتقدات حقه ايمانيه و استقامت ورزيدن در آن و به تغيرات روزگار و حوادث، متزلزل و متغير نشوند، اينگونه اشخاص در قيامت
جلد 12 - صفحه 75
خوف و حزنى نخواهند داشت.
بزرگان فرمودهاند: ايمان آوردن چه آسان و نگهداشتن چه مشكل.
در بحار- فرمود حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله: المؤمن اشدّ فى دينه من الجبال الرّاسية و ذلك أنّ الجبل قد ينحت منه و المؤمن لا يقدر احد على ان ينحت من دينه شيئا و ذلك لضنّه بدينه و شحّه عليه: مؤمن سختتر است در دينش از كوههاى فرو رفته در زمين، و اين به جهت آنست كه كوه گاهى تراشيده شود از او، و مؤمن قدرت ندارد كسى بر اينكه بتراشد از دين او چيزى، و اين به سبب بخل به دينش و حرص بر آن است «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هذا إِفْكٌ قَدِيمٌ «11» وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى لِلْمُحْسِنِينَ «12» إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ «13» أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «14» وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ «15»
ترجمه
و گفتند آنها كه كافر شدند بآنانكه ايمان آوردند اگر بود بهتر پيشى نميگرفتند بر ما بسوى آن و چون هدايت نشدند بآن پس زود است كه بگويند اين حكايات دروغى است از پيشينيان
و پيش از آن كتاب موسى است كه پيشوا و رحمت بود و اين كتابيست تصديق كننده با آنكه زبانى است عربى تا بيم دهد آنانرا كه ستم كردند و مژده باشد براى نيكوكاران
همانا آنانكه گفتند پروردگار ما خدا است پس ايستادگى كردند پس نيست ترسى بر آنان و نه ايشان اندوهگين ميشوند
آنگروه اهل بهشتند جاودانيان در آن بپاداش آنچه بودند كه ميكردند
و سفارش نموديم انسانرا نسبت به پدر و مادرش به نيكى كردن بارور گرديد او را مادرش بكراهت و دشوارى و نهادش بزحمت و دشوارى و باروريش و از شير گرفتنش سى ماه است تا چون برسد بكمال رشد خود و برسد به چهل سال گويد پروردگارا الهام فرما مرا كه شكر كنم نعمت تو را كه انعام فرمودى بر من و بر پدر و مادرم و اينكه بجا آورم كار نيكى كه بپسندى آنرا و مقرّر فرما صلاح را براى من در اولادم همانا من بازگشتم بسوى تو و همانا من از منقادانم.
تفسير
جماعت يهود يا مشركين مكّه باهل ايمان گفتند يا در باره آنها با خودشان صحبت كردند كه اگر ايمان يا قرآن خوب و مفيد بود مردمان
جلد 4 صفحه 650
فرومايه پست سبقت نميگرفتند بقبول بر ما و گفتهاند مقصود يهود عبد اللّه بن سلام و امثال او بودند كه اسلام آورده بودند و در آيات سابقه ذكر شد و خداوند در ردّ آنها فرموده چون قابل هدايت نبودند اين سخن را گفتند و پس از اين خواهند گفت قرآن بيش از يك افسانه دروغ قديمى نيست با آنكه قبل از قرآن تورية حضرت موسى پيشوا و مقتدا و نور و رحمت براى مردم بود و فعلا اين قرآن اصول معارفش با آن موافق و تصديق كننده است كتب سماوى قبل را و بزبان عربى فصيح نازل شده براى آنكه بيم دهد ستمكاران را از عذاب و مژده دهد نيكوكاران را بثواب و تخصيص تورية بذكر از بين كتب سماوى شايد بملاحظه بودن روى سخن به يهود باشد يا كثرت افرادشان در عربستان با آنكه مشركين مكّه از آن اعراض نمودند و يهود كاملا بآن عمل ننمودند و كسانيكه در مقام علم موحّد و متوكّل بخدا شدند و در وادى عمل استقامت و ثبات قدم بخرج دادند و منحرف از جادّه شرع نشدند گفتهاند در آخرت ترس و بيمى از آتيه و حزن و اندوهى از گذشته ندارند و بنظر حقير در دنيا هم ندارند چون كسيكه ميداند خدا را دارد از كه ترس دارد و از چه غم دارد و كلمه ثمّ براى تراخى رتبه عمل از علم است خدا فرموده آنگروه مصاحب و ملازم و مخلّد و مؤبّد در بهشتند به استحقاق جزاى اعمالشان در چند روز دنيا و در ذيل اين آيه شمهئى در سوره حم سجده گذشت و توصيه و سفارش فرمود خداوند در آيات عديده بفرزندان آدم عليه السّلام كه بپدر و مادر خود احسان و نيكى كنند و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه حسنا قرائت فرموده است يعنى براى آن دو كار خوب انجام دهند و شرح اين قسمت در اوائل سوره بقره و غيره گذشته است و چون حقّ مادر ظاهرا زيادتر و رعايت او لازمتر است خداوند شمهئى از زحمات او را تذكر داده كه مادر بعنف و مشقّت او را از شش ماه تا نه ماه در شكم خود حمل كرده و بعد از آن بزحمت و سختى او را وضع نموده و بعدا شير داده در دو سال كه با مدّت اقلّ حمل سى ماه ميشود و الّا زيادتر تا آنكه چون بحدّ بلوغ و رشد و كمال جسمى برسد و از آن بكمال عقل و ادراك معانى فائز گردد كه چهل سال است از خدا بخواهد كه توفيق شكر نعمت خود را بر او و بر پدر و مادرش باو بدهد و آنكه موفّق فرمايد او را بأعمال صالحه
جلد 4 صفحه 651
كه مرضىّ خدا باشد و بخواهد از خدا كه بر نفع او اولاد صالح باو عنايت فرمايد يا پارهئى از اولاد او را بصلاح و تقوى آراسته فرمايد و از معاصى يا ذكر غير خدا توبه كند و منقاد و مطيع اوامر حق باشد و با خلاص در اين راه قدم بردارد و در چند روايت معتبره اين آيات با ولادت حضرت سيد الشهداء (ع) شش ماهه و مقرّر شدن ائمه عليهم السلام در ذريّه او و محزون شدن حضرت زهرا سلام اللّه عليها در حين حمل و وضع آنحضرت از شنيدن خبر شهادتش تطبيق شده و در بعضى تصريح بنزول در باره آنحضرت شده است و در خصال از امام صادق عليه السّلام بلوغ اشدّ بسى و سه سال و تكميل آن بچهل سال تحديد شده و فرموده از چهل و يك سال شروع بنقص ميشود و از پنجاه ببعد مانند كسى است كه در حال جان كندن باشد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقامُوا فَلا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لا هُم يَحزَنُونَ «13»
محققا محسنين كساني هستند که گفتند پروردگار ما خداي متعال است پس از آن استقامت ورزيدند پس آنها نيست از براي آنها خوفي از عذاب و نيستند آنها
جلد 16 - صفحه 143
محزون از كوتاهي ثواب.
إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ منحصرا پروردگار ما اللّه است که هيچگونه شركي در آنها نيست نه شرك ذاتي نه صفاتي نه افعالي و نه عبادتي و نه نظري.
ثُمَّ استَقامُوا استقامت در دين اينکه است که هيچگونه لغزشي و كوتاهي در امر دين نداشته باشند و اينکه امر بسيار مشكلي است که از پيغمبر اكرم رسيده که فرمود:
شيّبتني سورة هود لمكان قوله: فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَكَ
آيه 14، زيرا استقامت در دين اينکه است که هيچگونه واجبي از او ترك نشود و هيچگونه حرامي مرتكب نشود نه در عقايد لغزش داشته باشد و نه در اخلاق و نه در افعال و اينکه معني منطبق نميشود مگر در معصوم.
فَلا خَوفٌ عَلَيهِم نه از عقوبات دنيوي و نه از عذابهاي اخروي در كمال امن و امان هستند.
وَ لا هُم يَحزَنُونَ از هيچگونه خير و ثوابي از آنها دريغ نميفرمايد که موجب حزن آنها شود حتي در حق بستگان بآنها و دوستان آنها و شيعيان آنها که داراي مقام شفاعت و مقام محمود ميشوند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 13)- این آیه در حقیقت تفسیری است برای «محسنین» (نیکو کاران) که در آیه قبل آمده بود، میفرماید: «کسانی که گفتند: پروردگار ما اللّه است، سپس استقامت کردند، نه ترسی برای آنهاست و نه اندوهگین میشوند» (إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
بنابر این «محسنین» کسانی هستند که از نظر اعتقادی در خط توحید، و از نظر عمل در خط استقامت و صبرند.
نکات آیه
۱- یکتاپرستان استوار بر طریق ایمان، ایمن از هر بیم و اندوه نسبت به گذشته و آینده (إنّ الذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقموا فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون) در معناى «لاخوف علیهم» گفته شده است که «خوف» نسبت به آینده و موضوعى است که در شرف وقوع مى باشد; ولى در «و لا هم یحزنون» حزن و اندوه، همواره بر امرى است که تحقق یافته و سپرى شده است.
۲- ارزش و ثمربخشى اقرار به توحید، در گرو پایدارى در برابر عوامل شرک و گناه (إنّ الذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقموا فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون) «فلا» بیانگر نتیجه حقیقتى است که از دو عنصر به هم پیوسته تشکیل شده است: ۱- اقرار به توحید; ۲- استقامت در طریق آن.
۳- تسلیت و دلدارى خداوند به پیامبر(ص) و مؤمنان، در شرایط سخت و دشوار مکه (إنّ الذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقموا)
۴- موحدان راستین، همواره مواجه با تردیدها و تشکیک هاى عوامل شرک (إنّ الذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقموا) از ملاحظه نسبت میان «قالوا ربّنا اللّه» و «ثمّ استقاموا»، استفاده مى شود که اقرار و اعتراف به توحید، همواره مواجه با ضدیت هایى است که شخص یکتاپرست باید با آنها مبارزه کرده و استقامت ورزد. آن عوامل ضد توحیدى، یا اعتقادى است که منتهى به «شرک» مى شود و یا عملى است که منتهى به گناه مى گردد.
۵- راه حق و بندگى خدا، داراى سختى ها و مشکلات و نیازمند پایدارى و استقامت (قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقموا) واژه استقامت، نشان دهنده دشوارى راه و نیازمندى به پایدارى است.
۶- یکتاپرستان استوار بر طریق حق، همان محسنان مورد بشارت قرآن اند. (و بشرى للمحسنین . إنّ الذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقموا) از ارتباط این آیه با ذیل آیه قبل، مطلب یاد شده استفاده مى شود.
۷- کافران و عناصر سست ایمان، داراى آینده اى پر بیم و هراس (إنّ الذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقموا فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون) از مفهوم آیه شریفه، استفاده مى شود که دو گروه در معرض بیم و هراس اند: ۱- کافران، ۲- آنان که اظهار ایمان کرده ولى در طریق ایمان استقامت نورزند.
۸- آرامش روحى و نگرانى نداشتن از حال و آینده، نعمتى مهم و موهبتى الهى (إنّ الذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقموا فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون) خداوند در قبال دو عنصر مهم «ایمان» و «استقامت»، نبود خوف و حزن را به عنوان بازتاب و نتیجه یاد کرده است.
۹- توحید ربوبى و اعتقاد به حاکمیت یگانه خدا بر هستى، آرامش بخش روح و اندیشه مؤمنان راستین (إنّ الذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقموا فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون) به کار رفتن واژه «ربّ» به جاى دیگر اوصاف الهى و نیز ارتباط «قالو ربّنا اللّه» با «فلا خوف...»، مى رساند که اعتقاد به توحید ربوبى و این که امور تنها در پرتو تدبیر او صورت مى گیرد، نقش اساسى در آرامش خاطر مؤمنان مقاوم دارد.
موضوعات مرتبط
- آرامش: عوامل آرامش ۹
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۳
- اندوه: مصونیت از اندوه ۱
- ایمان: استقامت در ایمان ۱; ایمان به توحید ۲; ملاک ارزش ایمان ۲
- ترس: ترس از آینده ۱; مصونیت از ترس ۱
- خدا: نعمتهاى خدا ۸
- شرک: استقامت در برابر شرک ۲
- عبودیت: استقامت در عبودیت ۵; مشکلات عبودیت ۵
- عقیده: آثار عقیده به توحید ربوبى ۹; آثار عقیده به حاکمیت خدا ۹
- قرآن: بشارتهاى قرآن ۶
- کافران: آینده کافران ۷; ترس کافران ۷
- گذشته: اندوه بر گذشته ۱
- گناه: استقامت در برابر گناه ۲
- مؤمنان: عوامل آرامش مؤمنان ۹; دلدارى به مؤمنان ۳
- محسنان: بشارت به محسنان ۶; فضایل محسنان ۶
- محمد(ص): دلدارى به محمد(ص) ۳; مشکلات محمد(ص) در مکه ۳
- مسلمانان: آینده مسلمانان سست ایمان ۷; ترس مسلمانان سست ایمان ۷
- مسلمانان مکه: مشکلات مسلمانان مکه ۳
- مشرکان: شبهه افکنى مشرکان ۴
- موحدان: ایمان موحدان ۱; مراد از موحدان ۶; مصونیت موحدان ۱
- نعمت: نعمت آرامش ۸
منابع