آل عمران ١٥٤
کپی متن آیه |
---|
ثُمَ أَنْزَلَ عَلَيْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِ أَمَنَةً نُعَاساً يَغْشَى طَائِفَةً مِنْکُمْ وَ طَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِ ظَنَ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لاَ يُبْدُونَ لَکَ يَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِي بُيُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ کُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِکُمْ وَ لِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِکُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ |
ترجمه
آل عمران ١٥٣ | آیه ١٥٤ | آل عمران ١٥٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَمَنَةً»: امن. آرامش. مفعولٌبه یا مفعوٌلله است. «نُعَاساً»: چرت. بدل است. «أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ»: خودشان برای خودشان اهمّیّت دارند و خویشتن را میپایند و بس. «ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ»: همچون گمان جاهلیّت. یا: همچون گمان اهل جاهلیّت. (ظَنَّ) بدل است. «هَل لَّنَا مِنَ الأمْرِ شَیْءٌ»: مگر فتح و پیروزی نصیب ما میشود؟ هرگز! مگر در کار و بار خود اختیاری نداریم؟ اگر داشتیم چنین و چنان میکردیم و ... «یُخْفُونَ»: پنهان میدارند. «لا یُبْدُونَ»: آشکار نمیکنند. «بَرَزَ»: بیرون آمد (نگا: بقره / . «مَضَاجِع»: جمع مَضْجَع، آنجا که انسان در آن دراز میکشد و بر پهلو میافتد. مراد خوابگاه مرگ و قتلگاه است. «لِیَبْتَلِیَ»: تا بیازماید. «لِیُمَحِّصَ»: تا سره و خالص سازد (نگا: بقره / و آلعمران / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسى» گوید: عبدالرحمن بن عوف و ابوطلحة و زبير بن عوام و قتادة و ربيع گويند: كه سبب نزول آيه وعده مشركين به بازگشت به سوى مسلمين در غزوه احد بوده و مسلمين در حجف آماده كارزار بودند و خداوند امنه اى بر مؤمنين نازل نمود كه اندكى خوابيدند ولى منافقين از زيادى خوف و ترس از بازگشت مشركين خوابشان نمى برد چنان كه ابن اسحق و ابن زيد نيز چنين روايت نمايند.[۳][۴]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«154» ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ
سپس (خداوند) به دنبال آن غم، آرامشى (به گونهى) خوابى سبك بر شما فروفرستاد كه گروهى از شما را فراگرفت (و با آن، خستگى و اضطراب از تن شما بيرون رفت. اين آرامش براى كسانى بود كه از فرار خود در احد ناراحت و تائب بودند)، ولى گروه ديگر كه همّتشان (حفظ) جان خودشان بود و به (وعدههاى) خدا همچون دوران جاهليّت گمان ناحق داشتند، (به طعنه) مىگفتند: آيا چيزى از امر (نصرت الهى) با ماست؟ بگو: براستى كه امر (پيروزى) همهاش به دست خداست. آنها در دلهاى خود چيزى را مخفى مىكنند كه براى تو آشكار نمىكنند، مىگويند: اگر در تصميمگيرى (براى شيوه جنگ،) حقّى براى ما بود، ما در اينجا كشته نمىشديم. (به آنان) بگو: اگر در خانههايتان نيز بوديد، آنهايى كه كشته شدن بر آنها مقرّر شده بود، به سوى قتلگاه خود روانه مىشدند و (حادثه احد) براى آن است كه آنچه را در سينههاى شماست، خدا بيازمايد و آنچه را در دل داريد، پاك وخالص گرداند وخداوند به آنچه در سينههاست داناست.
پیام ها
1- خداوند به خاطر تخلّفات و اختلافاتى كه در جنگ احد داشتند، شما را تنبيه
جلد 1 - صفحه 631
كرد، ولى به حال خود رها نكرد. «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ ... أَمَنَةً»
2- خداوند در اوج حوادث تلخ، بهدلهاى مؤمنان آرامش مىبخشد. «بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً»
3- خواب، مايهى آرامش و هديهاى الهى است. «أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ ... نُعاساً»
4- روحيات، اعتقادات، باورها و تحليلهاى همهى رزمندگان يكسان نيست.
«طائِفَةً ... وَ طائِفَةٌ ...»
5- در بند خود بودن، مايهى بد گمانى به وعدههاى الهى است. «أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ»
6- حتّى در شرايط بحرانى و شكستها نيز به خدا و وعدههاى او سوءظن نبريد.
«وَ طائِفَةٌ ... يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ»
7- سوءظنّ به وعدههاى خدا، ناروا و بىاساس و از عقايد جاهليّت است.
«يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ»
8- خودمحورى و رفاهطلبى، انسان را از مدار رضاى خداوند خارج مىكند. «قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ»
9- اين پندار كه مسلمانان حتّى در صورتِ سستى و اختلاف ونافرمانى نبايد شكست بخورند، پندارى جاهلانه است. «ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ»
10- افراد ضعيف الايمان، شكست خود را به عدم نصرت الهى نسبت مىدهند.
«يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا»
11- طرح سؤالاتى كه موجب تضعيف روحيهى رزمندگان مىشود، ممنوع است.
«هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ»
12- در برابر ايجاد وسوسهها و ترديدها، قاطعيّت لازم است. «قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ»
13- مسلمانان رفاه طلب و خود محور، دائماً از درون نگرانند. «يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ»
14- آنهايى كه به خود فكر مىكنند، توقّعِ قبول نظراتشان را در تصميمگيرىها دارند. «أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ ... يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ ...»
جلد 1 - صفحه 632
15- از مقدّرات حتمى، امكان فرار نيست. «لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ ...»
16- اعتقاد به مقدّرات حتمى پروردگار، به انسان آرامش مىدهد. «لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ»
17- حوادث تلخ و شكست در جبههها، يكى از راههاى امتحان و شناسايى روحيهها و درجات ايمان افراد است. «لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ»
18- حوادث تلخ و شيرين، صحنهاى براى تجلّى روح و فكر شماست وگرنه خداوند همهى روحيهها و افكار را از قبل مىداند. «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (154)
«1» بحار الانوار، جلد 13، صفحه 425، حديث 19 و اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 134 (با تفاوتى مختصر)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 278
بعد از وقوع نقمت بر ايشان، ذكر نعمت را فرمايد:
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ: پس نازل فرمود خداى تعالى بر شما، مِنْ بَعْدِ الْغَمِ: بعد از اندوه و ملال، أَمَنَةً نُعاساً: امن و آسايش را، و آن خواب سبكى بود، يَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ: كه مىپوشيد و فرا مىگرفت گروهى از شما كه مؤمن حقيقى و اهل صدق و يقين بودند. مراد تذكر نعمت است كه بعد از همّ و غمّ و جراحت و هزيمت، امنى تمام به شما نازل ساختيم تا به مرتبهاى كه خواب به شما غلبه نمود. و مقرر است كه خواب با راحت و امنيت حاصل آيد نه با خوف و خشيت. به روايت صحيحه ثابت شده كه اين خواب، مخصوص بود به حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و پيروان آن حضرت كه ايمان كامل داشتند، و اما اهل نفاق در غم و اضطراب بودند، چنانچه فرمايد: وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ: و گروهى ديگر كه منافقان بودند، بتحقيق در هم و غم افكنده بود نفوس آنان، ايشان را به جهت اضطراب و عدم صدق و يقين آن. يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِ:
گمان مىبردند به خدا غير حق را، ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ: گمانى كه مختص است به ملت جاهليت، يعنى چنانچه گمان اهل شرك بود كه امر حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به اتمام نخواهد رسيد و وعده و وعيدى كه مىدهد غير واقع است، همچنين گمان اين منافقين هم مثل آنها باشد. يَقُولُونَ هَلْ لَنا:
مىگفتند در وقت فرار و مغلوبيت مسلمانان: آيا باشد ما را، مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ: از امر ظفر و نصرت، چيزى، يعنى اين انقلاب از ما زايل و از امر نصرت ما را نصيبى باشد. (يا استفهام انكارى) يعنى نيست ما را از نصرت بهره و طمعى كه در باب غلبه و نصرت خود داشتيم، و اگر مىدانستيم نصرت خود را، به اختيار از مدينه بيرون مىآمديم نه به اجبار.
قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ: بگو اى پيغمبر به آنها بدرستى كه همه كارها از غنيمت و هزيمت مر خداى راست ثابت، و به فرمان الهى است يفعل ما يشاء
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 279
و يحكم ما يريد. و تعجيل و تأجيل نصرت بر وفق مصلحت و حكمت او باشد.
يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ: (اين حال است از ضمير يقولون و آيه قل ان الامر جمله معترضه باشد) يعنى مىگوئيد قول مذكور را در حالى كه پنهان دارند اين منافقان در نفوس خود از شكوك و شبهات و انكار و تكذيب، ما لا يُبْدُونَ لَكَ:
آنچه آشكار نتوانند كرد مر تو را به جهت خوف شمشير مسلمانان و يا ترس رفع حجاب و ظهور افعال قبيحه و نيات فاسده آنان. يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا: مىگويند منافقان در قلوب خود، يا در خلوت با يكديگر: اگر بود ما را، مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ:
از كار خود چيزى، يعنى از فتح و نصرت بهرهاى داشتيم، چنانچه پيغمبر ما را به آن وعده داده بود، ما قُتِلْنا هاهُنا: كشته نمىشدند اصحاب ما و مغلوب نمىگشتيم.
قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ: بگو اى پيغمبر اگر مىبوديد در خانههاى خود، و نمىخواستيد با ما خارج شويد در جهاد، لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ: هر آينه ظاهر شدى آنان كه نوشته شده بر آنها در لوح محفوظ كشته شدن، إِلى مَضاجِعِهِمْ: به خوابگاه ايشان، يعنى اگر در منازل خود بوديد، هر آينه كسانى كه آجال و قتل آنها مكتوب است در لوح محفوظ، در اين وقت بيرون آمدى از منازل به مصارع خود. يا اگر شما در خانهها ساكن مىشديد، هر آينه بيرون آمدند مؤمنانى كه فرض شده بود بر آنها قتال، پس مقاتله كردند تا غالب شدند، يعنى اگر شما تخلف كرديد، مؤمنان تخلف ننمودند. وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ: و براى آنكه معامله آزمايش فرمايد خدا به اين قتل و جرح، آنچه را كه در سينههاى شما است از اخلاص و نفاق، وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ: و تا پاك و خالص سازد آنچه در دلهاى شما است از نيات حقّه صادقه، يعنى آن را از وساوس باطله پاكيزه گرداند و متميز سازد آراى فاسده. وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ: و خداى تعالى داناست به آنچه در سينههاى شما باشد از سرائر و خفيات قبل از ظهور آن.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 280
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (154)
ترجمه
پس فرستاد بر شما پس از اندوه ايمنىء مشتمل بر چرت كه ميگرفت طايفه از شما را و طايفه كه اندوهگين كرده بود آنها را نفوسشان گمان ميبردند بخدا گمان نادانى ميگفتند آيا از براى ما در كار اختيارى است بگو همانا كار هر چه باشد باختيار خدا است پنهان ميدارند در ضمائرشان آنچه را اظهار نمىكنند از براى تو ميگويند اگر بود از براى ما در كار اختيارى كشته نمىشديم در اينجا بگو اگر بوديد در خانههاتان هر آينه مىآمدند آنانكه نوشته شده بود براى ايشان كشتن بسوى آرامگاه خودشان و تا بيازمايد خداوند آنچه را در سينههاى شما است و تا خالص گرداند آنچه را در دلهاى شما است و خدا دانا است بكنه سينهها.
تفسير
در جنگ احد بعد از آنكه مسلمين متفرق شدند و كسى جز امير المؤمنين (ع) و ابو دجانه با پيغمبر باقى نماند اصحاب دو دسته شدند يكدسته كه مركب از مهاجر و انصار بودند بعد از آنكه امير المومنين يكتنه با كفار مقاومت نمود و آنها را شكست داد كمكم دور پيغمبر جمع شدند و مختصر آرامش و امنيتى براى آنها حاصل شد ولى از شدت وحشت قبلى و خستهگى حالتى شبيه باوائل خواب براى آنها دست داد كه شمشير يا تازيانه از دست آنها يكى دو مرتبه مىافتاد و ملتفت نمىشدند و يكدسته كه منافقين بودند از قبيل عبد اللّه ابن ابى و اتباعش و بعضى از مهاجرين مانند آندو نفر كه در ذيل آيه و ما محمد الا رسول بيان شد چنان هم و غم بر آنها مسلط شده بود كه جز فكر فرار و خلاصى از هلاك چيزى بخاطرشان خطور نمىكرد كه پيغمبر (ص) را ميديدند و صداى استنصار او را مىشنيدند و اعتنا نمىكردند و از آن قبيل كفريات كه در آن آيه شنيدى بزبان جارى مىنمودند و اينها گمان ميكردند كه ديگر اسلام مضمحل شد و كار مسلمين بجائى نمىرسد و اگر توجه به پيغمبر (ص) بنمايند العياذ باللّه آنها را تسخير مينمايند چنانچه كفار در زمان جاهليت وقتى مىديدند نفس پيغمبر بالواح قلوب صافيه كه ميرسد فورا جذب مىفرمايد ميگفتند اين شخص علم تسخير دارد و اينجا با يكديگر ميگفتند آيا پيغمبر از براى ما اختيار و رأى صوابى باقى گذارده كه بتوانيم بآن خود را حفظ نمائيم يا جاى اين احتمال باقى مانده كه ديگر ما مظفر و منصور شويم با آنكه هميشه پيغمبر بما وعده نصرت و ظفر ميداد و اين
جلد 1 صفحه 517
قبيل مذاكرات را بر سبيل انكار و طعن بساحت مقدس نبوى مينمودند خداوند اين مقالات فاسده را به پيغمبر الهام فرمود و فرمود بگو بآنها غلبه و فتح و اختيار و حكم و شهادت و مغلوبيت تمام امور بدست قدرت و منوط بقضا و قدر الهى است يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد اينها باطنا كافرند ولى اظهار نمىكنند كفر خودشان را بتو و براى حب جاه و مال و اخذ غنيمت و طمعهاى ديگر دور تو جمع شدند بلكه طالب نصرت اسلام هم نيستند لذا پيش قدم در فرار ميشوند و از جمله گمانهاى جاهلانه اينها آنستكه وقتى با رفقاى خودشان يكجا جمع مىشوند ميگويند اگر اختيار با ما بود و پيغمبر بحرف ما گوش ميداد و از مدينه بيرون نمىرفت ما كشته نمىشديم چنانچه سابقا اشاره شد كه رأى عبد اللّه ابى و جمعى در بدو امر اين بود جواب آنها را بگو خاطر شما جمع باشد اگر در خانههاى خودتان هم نشسته بوديد و بيرون نمىآمديد چون مقدر شده بود كه در احد كشته شويد بهر وسيله بود خداوند شما را بيرون ميآورد تا همانجا كه كشته و دفن شديد كشته و دفن شويد چون سرگذشت هر كس در لوح محفوظ الهى ثبت است و اراده و تصميم بنده موجب تغيير آن نميشود علاوه بر آن كه اين شكست امتحان خدا بود از شما تا بر تمام خلق معلوم شود كه منافق و مخلص در ميان شما كيانند و در باطن شما چه افكار فاسده است كه بروز نمىداديد و كيانند كه تا آخرين نفس با پيغمبر معيت دارند و جان خود را وقايه جان او ميكنند و اين ميدان جنگ مانند كوره حدادى بود كه قلوب شما را خداوند در آن ريخت و گداخت زر خالص و مس را از يكديگر جدا كرد ولى اين امتحان و تخليص براى آن نبود كه او شما را بشناسد بلكه براى آن بود كه شما يكديگر را بشناسيد زيرا كه او خالق شما است هر صانعى مصنوع خود را بهتر از هر كس ميشناسد و او عالم السر و الخفيات است از كمون ذات شما و ذات دلهاى شما با خبر است و هر كس را بفراخور قلبش جزا ميدهد و تغشى بتاء و كله برفع نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيكُم مِن بَعدِ الغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغشي طائِفَةً مِنكُم وَ طائِفَةٌ قَد أَهَمَّتهُم أَنفُسُهُم يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيرَ الحَقِّ ظَنَّ الجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَنا مِنَ الأَمرِ مِن شَيءٍ قُل إِنَّ الأَمرَ كُلَّهُ لِلّهِ يُخفُونَ فِي أَنفُسِهِم ما لا يُبدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَو كانَ لَنا مِنَ الأَمرِ شَيءٌ ما قُتِلنا هاهُنا قُل لَو كُنتُم فِي بُيُوتِكُم لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيهِمُ القَتلُ إِلي مَضاجِعِهِم وَ لِيَبتَلِيَ اللّهُ ما فِي صُدُورِكُم وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُم وَ اللّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (154)
پس از آن خداوند وارد نمود بر شما يك حالت امنيتي و نعاسي که خفقه باشد
جلد 4 - صفحه 398
(پينهكي) و قريب بحال نوم و يك طائفه از شما که مؤمنين حقيقي باشند در اثر اينکه امنيّت و نعاس بخواب رفتند و طائفه ديگر که مسلمانان ظاهري بودند و اسلام آنها حقيقت نداشت مهموم و مغموم گردند نفوس خود را و گمان بد بردند بخدا که وعده فتح و فيروزي داده بود مثل گمان جاهلية که اعتماد بخدا نداشتند ميگويند آيا براي ما از فتح نصيبي هست بگو كارها تمام بدست خدا است اينها مخفي مينمايند در نفوس خود اموري که براي تو که پيغمبر هستي ظاهر نميكنند ميگويند اگر فتح و ظفر نصيب ما بود اينکه اندازه تلفات نميداديم در غزوه احد بگو بآنها که اگر در خانههاي خود ميمانديد هر آينه مؤمني که مقدر شده بود که بمقام شهادت نائل شوند آنها مبارزه ميكردند و بفيض شهادت ميرسيدند و بآرامگاه خود نائل ميشدند (بود و نبود شما فائده نداشت) فائده و نتيجه آمدن شما براي امتحان شما بود که منافق با مؤمن حقيقي امتياز پيدا كند شما که فرار كرديد و گمان بد برديد باطن شما ظاهر شود و آنها که از روي حقيقت قيام كردند از شما جدا شوند با اينكه خداوند عالم است بباطن هر كسي.
ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيكُم مراد از انزال قذف در قلوب است مِن بَعدِ الغَمِّ مراد جنس غم است که در آيه قبل فرموده غمّا بغمّ و كلمه ثمّ براي تراخي است و مراد پس از خاتمه جنگ و ورود مدينه است.
امنة ذهاب مشركين بطرف مكه نعاسا حالت قريب بنوم و بدل امنة است، اشاره به اينكه امن موجب نعاس شد زيرا آدم خائف حالت نوم باو دست نميدهد يَغشي طائِفَةً مِنكُم يعني ينام. و مراد از اينکه طائفه كساني هستند که اضطراب خيال ندارند و بوعدههاي الهي ايمان دارند و با كمال امنيت بخواب راحت رفتند و طائفة و طائفه ديگر که اطمينان بوعده الهي نداشتند و اضطراب خيال داشتند
جلد 4 - صفحه 399
قَد أَهَمَّتهُم أَنفُسُهُم نفوس آنها آنها را مهموم نمود.
يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيرَ الحَقِّ که عبارت از ظنّ سوء و گمان بد است نسبت بخدا، و در حديث دارد که خدا فرمود
(انا عند ظنّ عبدي المؤمن ان خيرا فخير و ان شرّا فشرّ)
جامع السعادات، و اينکه يكي از اخلاق رذيله و صفات خبيثه است است و منشأ آن ضعف ايمان يا عدم ايمان است.
ظَنَّ الجاهِلِيَّةِ دوره جاهليت بدترين دورهها بود، و مراد يا اينست که همان گمانهايي که در دوره جاهليت داشتند نسبت بخدا حال هم که اسلام آوردهاند دارند يا شبيه دوره جاهليت که سوء ظنّ داشتند.
يَقُولُونَ هَل لَنا مِنَ الأَمرِ مِن شَيءٍ استفهام انكاري است يعني ميگفتند که ديگر براي ما روز خوشي نيست و غلبه و فتح نداريم.
قُل إِنَّ الأَمرَ كُلَّهُ لِلّهِ هيچ امري در دنيا واقع نميشود الّا تحت اراده و مشيت پروردگار ما قَطَعتُم مِن لِينَةٍ أَو تَرَكتُمُوها قائِمَةً عَلي أُصُولِها فَبِإِذنِ اللّهِ حشر آيه 5، خداوند قدرت دارد چنان فتحي بشما دهد در فتح مكه إِنّا فَتَحنا لَكَ فَتحاً مُبِيناً فتح آيه 1.
يُخفُونَ فِي أَنفُسِهِم ما لا يُبدُونَ لَكَ اخفاء مقابل ابداء و اظهار است وَ فِي أَنفُسِهِم در باطن قلب خود و چيزي که اخفاء ميكنند اموري است که جرئت اظهار آن را ندارند از نفاق و شك و عدم اعتماد بوعدههاي الهي و نحو اينها.
يَقُولُونَ لَو كانَ لَنا مِنَ الأَمرِ شَيءٌ تنكير لفظ شيئي دلالت ميكند که گفته آنها و عقيده آنها اينکه بود که هيچگونه نفعي دنيوي و اخروي براي مسلمين قائل نيستند و دليل آنها بر مدعاي خود اينست که:
ما قُتِلنا هاهُنا يعني در غزوه احد كشته نميشديم، و اينکه قول كمال دلالت را دارد که اينها منافقين بودند نه عقيده بشهادت و جهاد داشتند و نه بوعدههاي الهي
جلد 4 - صفحه 400
جواب آنها اينست که:
قُل لَو كُنتُم فِي بُيُوتِكُم آمدن شما در جهاد و نيامدن شما و در خانه نشستن شما در تقديرات الهي تغيير نميدهد.
لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيهِمُ القَتلُ إِلي مَضاجِعِهِم كساني که مقدر شده بدرجه رفيعه شهادت نائل شوند از مؤمنين آنها براي جهاد و شهادت در مقام مبارزه ميآمدند و بمضاجع خود (آرامگاه خود) نائل ميشدند چه شما باشيد در جنگ يا نباشيد وَ لِيَبتَلِيَ اللّهُ ما فِي صُدُورِكُم فقط فائده آمدن شما امتحان شما بود که ثبات قدم نداشتيد و فرار را بر قرار اختيار كرديد.
وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُم بر خود شما معلوم گردد که در قلب شما ايمان نيست و مؤمن از غير مؤمن امتياز پيدا كند.
وَ اللّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ خداوند عالم بباطن شما است و از قلب شما مطّلع است ولي بر خود شما معلوم نبود در اينکه امتحان بزرگ معلوم شد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 154)- شب بعد از جنگ احد، شب دردناک و پر اضطرابی بود، مسلمانان پیش بینی میکردند که سربازان فاتح قریش بار دیگر به مدینه باز گردند. در این میان مجاهدان راستین و توبه کنندگانی که از فرار احد پشیمان شده بودند، به لطف پروردگار اعتماد داشتند و به وعدههای پیغمبر دلگرم بودند آیه مورد بحث ماجرای آن شب را تشریح میکند و میگوید: «سپس بعد از آن همه غم و اندوه روز احد، آرامش را بر شما نازل کرد» (ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً).
«این آرامش همان خواب سبکی بود که جمعی از شما را فرا گرفت، اما جمع دیگری بودند که تنها به فکر جان خود بودند و به چیزی جز نجات خویش نمیاندیشدند و به همین جهت آرامش را بکلی از دست داده بودند» (نُعاساً یَغْشی طائِفَةً مِنْکُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ).
سپس به تشریح گفتگوها و افکار منافقان و افراد سست ایمان که در آن شب بیدار ماندند پرداخته میگوید: «آنها در باره خدا گمانهای نادرست همانند گمانهای دوران جاهلیت و قبل از اسلام داشتند و در افکار خود احتمال دروغ بودن وعدههای پیامبر را میدادند» (یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ).
و به یکدیگر و یا خویشتن میگفتند: «آیا ممکن است با این وضع دلخراشی که میبینیم پیروزی نصیب ما بشود»؟ (هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ).
یعنی، بسیار بعید و یا غیر ممکن است، قرآن در جواب آنها میگوید: «بگو:
آری! پیروزی به دست خداست و اگر او بخواهد و شما را شایسته ببیند نصیب شما خواهد شد» (قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ).
«آنها در دل خود اموری را پنهان میدارند که برای تو آشکار نمیسازند» (یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ).
گویا آنها چنین میپنداشتند که شکست احد نشانه نادرست بودن آیین اسلام است و لذا «میگفتند: اگر ما بر حق بودیم و سهمی از پیروزی داشتیم در اینجا این همه کشته نمیدادیم» (یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا).
خداوند در پاسخ آنها به دو مطلب اشاره میکند، میفرماید: «بگو: اگر هم
ج1، ص341
در خانههای خود بودید آنهایی که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود قطعا به سوی آرامگاه خود بیرون میآمدند» و آنها را به قتل میرساندند (قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلی مَضاجِعِهِمْ).
دیگر این که «باید این حوادث پیش بیاید که خداوند آنچه در دل دارید بیازماید و صفوف مشخص گردد (و به علاوه افراد تدریجا پرورش یابند) و نیات آنها خالص و ایمان آنها محکم و قلوب آنها پاک شود» (وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُمْ).
در پایان آیه میگوید: «خداوند اسرار درون سینهها را میداند» (وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).
و به همین دلیل تنها به اعمال مردم نگاه نمیکند بلکه میخواهد قلوب آنها را نیز بیازماید و از هر گونه آلودگی به شرک و نفاق و شک و تردید پاک سازد.
نکات آیه
۱- فروفرستادن خوابى آرام بخش از سوى خداوند بر پیکارگران احد، به دنبال اندوههایى که در آن کارزار بر ایشان گذشت. (ثمّ انزل علیکم من بعد الغمّ امنة نعاساً) «امنة» (آرامش خاطر)، مفعول براى «انزل» است و «نعاساً» به معناى خواب، عطف بیان و یا بدل از «امنة» است.
۲- خواب آرامش بخش به دنبال هجوم پى در پى اندوهها، موهبتى الهى به بندگان (ثمّ انزل علیکم من بعد الغمّ امنة نعاساً)
۳- خواب از عوامل آرام بخش انسانهاى اندوهگین و حاضر در کوران مشکلات (ثمّ انزل علیکم من بعد الغمّ امنة نعاساً) بنابر اینکه «امنةً» مفعول له براى «نعاساً» باشد.
۴- وضعیّت اندوهگین و پر دلهره و اضطراب مسلمانان پس از کارزار احد (ثمّ انزل علیکم من بعد الغمّ امنة نعاساً)
۵- خواب آرام بخش، تنها پیکارگران خداجوى نبرد احد را فراگرفت. (ثمّ انزل ... امنة نعاساً یغشى طائفة منکم) به قرینه «طائفة قد اهمّتهم ... »، طائفه اوّل حمل بر کسانى مى شود که همّتشان دین و خدا بود.
۶- آنانکه در نبرد احد تنها به فکر خویش بودند (خودگزینان)، غرق در اضطراب و دلهره و محروم از خواب آسوده و آرام بخش (ثمّ انزل ... یغشى طائفة منکم و طائفة قد اهمّتهم انفسهم)
۷- خداجویى و آخرت طلبى، زمینه ساز ایجاد قابلیّت براى بهره مندى از موهبت آرامش روحى (یغشى طائفة منکم و طائفة قد اهمّتهم انفسهم)
۸- دنیاطلبى و خودگزینى آدمى، موجب محرومیّت وى از موهبت آرامش روحى (ثمّ انزل ... یغشى طائفة منکم و طائفة قد اهمّتهم انفسهم)
۹- مسلمانان در پیکار احد متشکّل از دو جناح، خداجویانِ آخرت طلب و خودگزینانِ دنیاخواه بودند. (یغشى طائفة منکم و طائفة قد اهمّتهم انفسهم)
۱۰- پندارهاى جاهلى مسلمانانِ خودگزین و دنیاطلب احد، نسبت به خداوند (و طائفة قد اهمّتهم ... یظنّون باللّه غیر الحقّ ظنّ الجاهلیّة)
۱۱- بینش جاهلى مسلمانان احد نسبت به خداوند، برانگیزنده حسِّ خودگزینى و دنیاطلبى در وجود ایشان (و طائفة قد اهمّتهم ... یظنّون باللّه غیر الحقّ ظنّ الجاهلیّة) به نظر مى رسد جمله «یظنّون باللّه ... »، به منزله علّتى باشد براى جمله «و طائفة قد اهمّتهم انفسهم».
۱۲- بینش غلط و جاهلى نسبت به خداوند، از عوامل خودگزینى و دنیاطلبى (و طائفة قد اهمّتهم انفسهم یظنّون باللّه غیر الحقّ ظنّ الجاهلیّة)
۱۳- بینشها و شناختهاى آدمى، مؤثّر در شکل گیرى خواسته هاى وى (و طائفة قد اهمّتهم انفسهم یظنّون باللّه غیر الحقّ ظنّ الجاهلیّة)
۱۴- خودگزینى و دنیاطلبى، منحرف کننده بینش توحیدى آدمى و عقاید دینى اوست. (و طائفة قد اهمّتهم انفسهم یظنّون باللّه غیر الحقّ ظنّ الجاهلیّة) بنابر اینکه «یظنّون باللّه ... » نتیجه «قد اهمّتهم» باشد، نه بیان علت آن.
۱۵- تردید برخى از مسلمانان نبرد احد در حقّانیّت اسلام و وعده رسول خدا (ص) به پیروزى مسلمانان بر دشمنانشان (و طائفة ... یقولون هل لنا من الامر من شىء) برخى از مسلمانان گمان مى کردند چون به اسلام گرویده اند و اسلام دین حق و الهى است، باید همه امور بر طبق خواسته آنان پیش رود; ولى آنگاه که شکست خوردند، به تردید افتادند و گفتند گویا اختیار امور به دست ما نیست و در نتیجه اسلام دین حق نیست و وعده هاى رسول خدا (ص) بى مورد است.
۱۶- پندار اینکه خداوند نباید مسلمانان را مبتلا به شکست کند، پندارى جاهلانه و باطل (یظنّون باللّه غیر الحقّ ... یقولون هل لنا من الامر من شىء)
۱۷- شکستها و حوادث ناگوار، موجب تردید مسلمانان سست اندیشه در مورد حقّانیّت پیامبر (ص) و وعده هاى خدا به پیروزى آنان (طائفة ... یقولون هل لنا من الامر من شىء)
۱۸- تدبیر تمامى امور جهان و پیروزى در نبردها، در دست خداوند است. (قل انّ الامر کلّه للّه)
۱۹- پندار حاکمیّت غیر خداوند (شرک افعالى) در تدبیر امور هستى، پندارى جاهلانه و باطل (یظنّون باللّه غیر الحقّ ظنّ الجاهلیّة ... قل انّ الامر کلّه للّه) «اِنّ الامر ... » مى رساند که گمان جاهلى، اعتقاد به تأثیر مستقل غیر خداوند در امور هستى است. و این خود نوعى از شرک است.
۲۰- بینش خدامحورى، بینشى حقّ، توحیدى و عالمانه (یظنّون باللّه غیر الحقّ ظنّ الجاهلیّة ... قل انّ الامر کلّه للّه)
۲۱- برخورد منافقانه خودمحوران و دنیاطلبان مسلمان با رسول خدا (ص) (و طائفة قد اهمّتهم انفسهم ... یخفون فى انفسهم ما لایبدون لک)
۲۲- انکار حقانیّت رسول خدا (ص) و نادرست پنداشتن وعده هاى الهى به پیروزى، چیزى است که خودگزینان شرکت کننده در نبرد احد از رسول خدا پنهان مى داشتند. (و طائفة ... یخفون فى انفسهم ما لایبدون لک)
۲۳- ترس مسلمانان خودگزین و دنیاطلبِ احد از افشاى موضع جاهلانه و شرک آمیزشان در برابر رسول خدا (ص) (و طائفة قد اهمّتهم انفسهم ... یخفون فى انفسهم ما لایبدون لک)
۲۴- تبلیغات سوء، شک برانگیز و شرک آلوده مسلمانان سست اندیشه احد، پس از پایان آن کارزار (یقولون لو کان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا)
۲۵- شهادت برخى از پیکارگران احد و شکست در آن کارزار، موجب تردید مسلمانان سست اندیشه (یقولون لو کان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا)
۲۶- پیروزى و فتح یا شکست و شهادت مسلمانان، نشانه حقّانیّت و یا باطل بودن اسلام نیست. (ظنّ الجاهلیّة ... یقولون لو کان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا)
۲۷- پندارهاى جاهلانه نسبت به خداوند، منشأ تردید در حقّانیّت اسلام و وعده هاى خدا و رسول (ص) (یظنّون باللّه غیر الحقّ ... یقولون لو کان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا)
۲۸- مرگ آدمى و کیفیّت آن، برخاسته از تقدیر خداوند است. (قل لو کنتم فى بیوتکم لبرز الّذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم)
۲۹- شهادت در راه خدا، از مقدّرات الهى است. (قل لو کنتم فى بیوتکم لبرز الّذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم)
۳۰- فراز از میدان نبرد و رویارویى با سختیها، مانع مرگ مقدّر آدمى نیست. (قل لو کنتم فى بیوتکم لبرز الّذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم)
۳۱- مسلمانان آخرت طلب و خداخواه احد، مشتاقان شهادت و رهسپار به سوى قتلگاه خویش (قل لو کنتم فى بیوتکم لبرز الّذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم) على رغم اینکه آیه درباره توحید افعالى است و بیان این معنا که امور به دست خداوند است، خروج براى شهادت را به خود مبارزان نسبت داد تا اشاره به اشتیاق آنان به شهادت کند. کاربرد کلمه «مَضجع» (خوابگاه) به جاى قتلگاه، مؤیّد این معناست.
۳۲- حضور پیکارگران خداجوى در صف رزمندگان احد، حتى در صورت شرکت نکردن دنیاطلبان خودخواه (قل لو کنتم فى بیوتکم لبرز الّذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم)
۳۳- مرگ، امرى مقدّر و فراتر از آن است که اندیشه هاى بشرى به زمان آن راه یابد. (یقولون ... ما قتلنا ههنا قل لو کنتم فى بیوتکم لبرز الّذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم)
۳۴- حوادث ایّام، جنگها، سختیها، مصیبتها و مرگ، آزمایش الهى است. (لبرز الّذین ... و لیبتلى اللّه ما فى صدورکم)
۳۵- آزمایشهاى الهى براى آشکار نمودن گرایشهاى درونى مردمان است ; نه اطّلاع یافتن خداوند از آنچه در درون ایشان مى گذرد. (و لیبتلى اللّه ما فى صدورکم ... و اللّه علیم بذات الصّدور) جمله «و اللّه علیم ... » این حقیقت را بازگو مى کند که آزمایش الهى در جنگ اُحد «صرفکم عنهم» براى این نبود که خداوند مؤمن واقعى را از غیر آن تشخیص دهد، چرا که خداوند به آنچه در سینه ها مى گذرد آگاه است ; بنابراین آزمایش الهى براى آشکار نمودن درون افراد خواهد بود.
۳۶- حوادث تلخ پیکار احد، موجب برملا شدن جناح دنیاطلب و خودمحور، از میان مسلمانان آخرت طلب خداجو (و لیبتلى اللّه ما فى صدورکم)
۳۷- انحراف در رفتار و کردار آدمى، ناشى از انحراف در گرایشهاى درونى و انگیزه هاى او (و لیبتلى اللّه ما فى صدورکم و لیمحّص ما فى قلوبکم) چون رفتار خارجى و اعمال ظاهرى (فرار از جنگ، اظهار تردید در حقانیّت اسلام و ... ) در این آیات نشانه تشخیص درون سینه ها معرّفى شده، معلوم مى گردد که رفتار و کردار آدمى نتیجه افکار اوست.
۳۸- حوادث ایّام جنگ، سختیها و مصیبتهاى در راه خدا، زمینه خالص شدن اندیشه مؤمنان از عقاید جاهلیّت و پالایش درون آنان از خواسته هاى دنیایى و مادّى (یظنّون باللّه غیر الحقّ ... و لیبتلى اللّه ما فى صدورکم و لیمحّص ما فى قلوبکم) «لیمحّص» از مادّه تمحیص به معناى خالص سازى از عیبها و نقصهاست و این جمله بیانگر هدفى دیگر از اهداف شکست در نبرد احد است.
۳۹- پالایشِ درونى اهل ایمان و سازندگى آنان، هدف خداوند از ابتلاى آنان به مشکلات و سختیها (و لیمحّص ما فى قلوبکم)
۴۰- خلوص و پاکیزگى درون، در گرو حضور آدمى در هنگامه هاى دشوار (و لیمحّص ما فى قلوبکم)
۴۱- آگاهى خداوند به اسرار انسانها و انگیزه هاى آنان (منکم من یرید الدّنیا ... و اللّه علیم بذات الصّدور)
۴۲- توجّه انسان به دانایى خداوند به انگیزه ها و کنشهاى درونى برحذردارنده وى از موضعگیریهاى ناروا (یظنّون باللّه ... یخفون فى انفسهم ... و اللّه علیم بذات الصّدور)
موضوعات مرتبط
- آخرت:۳۱
- آخرتطلبى:۳۱، ۳۶ آثار آخرتطلبى ۳۱، ۳۶ ۷
- آسایش: عوامل آسایش ۱، ۲، ۳، ۵، ۶
- آفرینش: تدبیر آفرینش ۱۸، ۱۹
- اخلاص: زمینه اخلاص ۳۸، ۴۰
- اسلام:۲۷ تاریخ صدر اسلام ۲۷ ۱، ۴، ۵، ۶، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۵،، ۱۷، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۳۱، ۳۲، ۳۶
- اطمینان: زمینه اطمینان ۷ ; عوامل اطمینان ۳، ۵، ۶ ; موانع اطمینان ۸
- اضطراب:۴
- افشاگرى:۲۳
- امتحان:۱۶، ۳۹ ابزار امتحان ۱۶، ۳۹ ۳۴ ; امتحان ۱۶، ۳۹ با جنگ ۳۴ ; امتحان ۱۶، ۳۹ با سختى ۳۴ ; امتحان ۱۶، ۳۹ با شکست ۱۶ ; امتحان ۱۶، ۳۹ با مرگ ۳۴ ; امتحان ۱۶، ۳۹ با مصیبت ۳۴ ; فلسفه امتحان ۱۶، ۳۹ ۳۵، ۳۹
- اندوه:۱، ۴
- انسان: اسرار انسان ۴۱ ; گرایش انسان ۳۵ ; نیازهاى انسان ۱۳
- انگیزش: عوامل انگیزش ۱۱، ۳۷، ۴۲
- ایمان: آثار عملى ایمان به آخرت ۳۱
- بصیرت: آثار بصیرت ۱۳
- پیروزى:۲۶ عوامل پیروزى ۲۶ ۱۸ ; وعده به پیروزى ۲۶ ۱۵، ۲۲
- ترس:۲۳
- جنگ:۳۴ آثار جنگ ۳۴ ۳۸ ; فرار از جنگ ۳۴ ۳۰
- جهاد:۲۵
- جهانخبینى: توحیدى ۱۸، ۲۰
- حقانیت:۱۷، ۲۲ ملاک حقانیت ۱۷، ۲۲ ۲۶
- خدا: احاطه خدا ۱۸ ; حاکمیت خدا ۱۹ ; عطایاى خدا ۱، ۲ ; علم خدا ۳۵، ۴۱، ۴۲ ; وعده خدا ۱۷، ۲۲، ۲۷
- خواب: آثار خواب ۱، ۲، ۳
- خودسازى: زمینه خودسازى ۳۹
- دنیاپرستى: آثار دنیاپرستى ۸، ۱۴ ; دنیاپرستى در مسلمانان ۹، ۱۰، ۲۱، ۲۶ ; عوامل دنیاپرستى ۱۲
- دنیاپرستان:۲۲ ترس دنیاپرستان ۲۲ ۲۳
- راه خدا:۲۹، ۳۱
- رفتار: پایههاى رفتار ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۳۷
- سختى:۳۴ آثار سختى ۳۴ ۳۸، ۳۹، ۴۰ ; روش تسهیل سختى ۳۴ ۳
- سودجویى: آثار سودجویى ۸ ; سودجویى در مسلمانان ۹، ۱۱
- شخصیّت: عوامل شکلگیرى شخصیّت ۳۸، ۳۹، ۴۰
- شرک: زمینه شرک ۲۴ ; شرک افعالى ۱۹
- شک:۱۵، ۱۷، ۲۴، ۲۵ به اسلام ۲۷ ; منشأ شک ۱۵، ۱۷، ۲۴، ۲۵ ۲۷
- شکست:۱۶، ۲۶ آثار شکست ۱۶، ۲۶ ۱۷، ۳۶ ; آثار شکست ۱۶، ۲۶ در جهاد ۲۵
- شهادت:۲۵، ۲۹، ۳۱
- عقیده: آثار عقیده ۳۷ ; عقیده باطل ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۶، ۱۹، ۲۷، ۳۸
- علم: آثار علم ۱۳، ۴۲
- غزوه احد:۱، ۴، ۵، ۶، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۵، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۳۱، ۳۲، ۳۶
- قضا و قدر:۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۳
- گرایش:۳۵، ۳۷
- گمراهى: زمینه گمراهى ۲۷ ; عوامل گمراهى ۱۴، ۳۷ ; گمراهى در گرایش ۳۷
- مجاهدان: احد ۱، ۵، ۹، ۱۵، ۲۲، ۲۵، ۳۱، ۳۲
- محمّد (ص):۲۱، ۲۲، ۲۳ حقانیت محمّد (ص) ۲۱، ۲۲، ۲۳ ۱۷، ۲۲ ; وعده محمّد (ص) ۲۱، ۲۲، ۲۳ ۲۷
- مرگ:۳۴ تقدیر مرگ ۳۴ ۳۰، ۳۳ ; منشأ مرگ ۳۴ ۲۸
- مسلمانان:۱۰، ۱۱، ۲۳، ۳۶ آخرتطلبى مسلمانان ۱۰، ۱۱، ۲۳، ۳۶ ۳۱، ۳۶ ; اضطراب مسلمانان ۱۰، ۱۱، ۲۳، ۳۶ ۴ ; اقسام مسلمانان ۱۰، ۱۱، ۲۳، ۳۶ ۹ ; امتحان مسلمانان ۱۰، ۱۱، ۲۳، ۳۶ ۱۶ ; اندوه مسلمانان ۱۰، ۱۱، ۲۳، ۳۶ ۱، ۴ ; پیروزى مسلمانان ۱۰، ۱۱، ۲۳، ۳۶ ۲۶ ; شک مسلمانان ۱۰، ۱۱، ۲۳، ۳۶ ۱۵، ۱۷، ۲۴، ۲۵ ; شکست مسلمانان ۱۰، ۱۱، ۲۳، ۳۶ ۲۶ ; مسلمانان ۱۰، ۱۱، ۲۳، ۳۶ صدر اسلام ۱۵، ۱۷، ۲۱، ۲۴ ; نفاق در مسلمانان ۱۰، ۱۱، ۲۳، ۳۶ ۲۱
- مصیبت:۳۴ آثار مصیبت ۳۴ ۳۸
- مؤمنان: امتحان مؤمنان ۳۹ ; عقیده مؤمنان ۳۸
- نفاق: در مسلمانان ۲۱
- هدایت: عوامل هدایت ۴۲
منابع
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۲، ص ۶۹۳.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۵۷.
- ↑ صاحب كشف الاسرار از عامه گويد: اين آيه در شأن هفت نفر در غزوه احد نازل شده كه عبارتند از: ابوبكر و عمر و على و حارث بن الصّمة و سهيل بن حنيف و دو مرد از انصار كه خداوند به آنان فرمود: شما را بعد از غم قتل و هزيمت مسلمين امن و آرامش دادم و خواب بر شما افكندم ولى منافقين از قبيل معتب بن قشير، نه داراى امن و آرامش بودند و نه ايشان را از ترس مشركين خواب فراگرفت.
- ↑ ابن راهويه از زبير نقل نمايد كه در جنگ احد ترس و خوف عجيبى ما را فراگرفته بود. با اين حال خداوند خواب را بر ما مستولى كرد به قسمى كه همه ما چانه هايشان روى سينه هاى آنها قرار گرفته بود.