التوبة ٥٨
ترجمه
التوبة ٥٧ | آیه ٥٨ | التوبة ٥٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَلْمِزُکَ»: از تو عیبجوئی میکنند. به تو طعنه میزنند و از تو ایراد میگیرند. «الصَّدَقَاتِ»: جمع صَدَقَة، زکات (نگا: توبه / ). «یَسْخَطُونَ»: خشمگین میشوند.
تفسیر
- آيات ۶۳ - ۴۹ سوره توبه
- منافقين كه به گمان خود از ناملايمات فتنه احتمالى جنگ دورى مى گزينند در واقع از نفاق و ضلالتشان در فتنه سقوط كرده اند و خود غافلند
- خوشحالى منافقين از شكست مسلمين و بدحالى آنها از پيروزى مسلمين و جواب اول به آنان
- فقط اراده و مشيت خداوند جارى است و توكل و واگذارى امور به او جايى براى سرور يا غم نمى گذارد.
- جواب دوم به منافقين : (( قل تربصون بنا الا احدى الحسينين ))
- انفاق منافقين مقبول نيست
- شيفته اموال و اولاد بسيار منافقين مشو كه اموال و اولاد آنان مايه عذاب آنها است
- مواد مصرف صدقات واجبه (زكوات )
- وجوهى كه در توجيه ترتيب ذكر موارد هشتگانه مصرف زكات گفته شده
- معناى جمله : (( قل اذن خير لكم ))
- توضيح مراد از جمله : يؤ من بالله و يؤ من للمؤ منين ))
- عدم منافات بين اينكه پيامبر اسلام (ص ) رحمة للعالمين است و اينكه فقط براى مؤ منين رحمت است
- روايتى در مورد كسانى كه در مورد تقسيم صدقات بين فقراء به پيامبر (ص ) اعتراض كردند
- (( منهم من يلمزك فى الصدقات ... ))
- رواياتى درباره تقسيم صدقات واجب و مستحقين آن
- كسانى كه در شمار (( مؤ لفة قلوبهم )) بودند و رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از زكات به آنان پرداخت كرد
- مواردى از پرداخت صدقه واجب در فرمايش امام صادق (ع )
- چند روايت در ذيل آيه (( يقولون هو اذن قل اذن خير لكم ... ))
نکات آیه
۱ - طعن و خرده گیرى برخى از منافقان نسبت به پیامبر (ص) در نحوه تقسیم صدقات (و منهم من یلمزک فى الصدقت) «لَمْز» (مصدر یلمز) به معناى غر زدن و خرده گرفتن است.
۲ - تشکیک منافقان در عدالت پیامبر(ص) (و منهم من یلمزک فى الصدقت) عیب جویى و انتقاد منافقان از پیامبر (ص) در مورد صدقات، به معناى زیر سؤال بردن عدالت پیامبر اکرم (ص) است.
۳ - برخورد گستاخانه و بى ادبانه برخى از منافقان با پیامبر(ص) (و منهم من یلمزک فى الصدقت)
۴ - رهبران جامعه اسلامى - هر چند عادل باشد - در معرض عیب جویى منافقان هستند. (و منهم من یلمزک فى الصدقت) وقتى که پیامبر اسلام (ص)، با همه عدالت و پاکى اش، مورد طعن و ایراد منافقان قرار گیرد، دیگران نیز بى تردید از عیب جویى آنان در امان نخواهند بود.
۵ - سیاست گذارى امور مالى و اقتصادى جامعه اسلامى (تقسیم صدقات، نظارت بر آن و ... ) از شؤون پیامبر اسلام (ص) (و منهم من یلمزک فى الصدقت)
۶ - سیاست گذارى امور مالى و اقتصادى جامعه اسلامى، از اختیارات رهبرى (و منهم من یلمزک فى الصدقت)
۷ - منافقان، تنها در صورت برخوردارى از صدقات (دارایى بیت المال) - هر چند به ناحق باشد - خشنود و در غیر آن صورت، ناخرسند بودند. (فإن أعطوا منها رضوا و إن لم یعطوا منها إذا هم یسخطون)
۸ - منافع شخصى منافقان، ملاک داورى آنان درباره پیامبر(ص) و عامل طعن و خرده گیرى از آن حضرت (و منهم من یلمزک فى الصدقت فإن أعطوا منها رضوا)
۹ - منافقان، انسانهایى سودجو، خودبین و بى انصاف (و منهم من یلمزک فى الصدقت ... و إن لم یعطوا منها إذا هم یسخطون)
۱۰ - تحلیل نظریات و سخنان منافقان، در گرو تبیین انگیزه هاى درونى و گرایشهاى روحى آنان (و منهم من یلمزک فى الصدقت ... إذا هم یسخطون) از اینکه خداوند براى بیان نادرستى داورى منافقان به تبیین انگیزه هاى مادى آنان پرداخته است، برداشت فوق استفاده مى شود.
روایات و احادیث
۱۱ - اسحاق بن غالب گوید: امام صادق (ع) فرمود: «کم ترى اهل هذه الآیة» «إن اعطوا منها رضوا و ان لم یعطوا منها اذا هم یسخطون» قال: ثم قال: هم اکثر من ثلثى الناس ;[۱] اى اسحاق! به نظر تو چه مقدار از مردم اهل این آیه اند که خدا مى فرماید: «اگر از صدقات به آنان داده شود خشنود مى شوند و اگر داده نشود خشمگین مى گردند»؟ اسحاق گوید سپس امام فرمود: آنان بیش از دو ثلث مردم هستند».
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۳
- اقتصاد: مسؤول سیاستهاى اقتصادى ۵، ۶
- رهبران دینى: اختیارات رهبران دینى ۶
- صدقات: تقسیم صدقات ۵
- محمّد (ص): اختیارات محمّد (ص) ۵ ; عیب جویى از محمّد (ص) ۱، ۸
- مردم: اکثریت مردم ۱۱
- منافقان: انگیزه هاى منافقان ۱۰ ; بىادبى منافقان ۳ ; بىانصافى منافقان ۹ ; تحلیل بینش منافقان ۱۰ ; رذایل منافقان ۹ ; رضایت منافقان ۷ ; روش برخورد منافقان ۳، ۴ ; سودجویى منافقان ۹ ; عُجب منافقان ۹ ; علایق منافقان ۷ ; عوامل عیب جویى منافقان ۸ ; عیب جویى منافقان ۱، ۴ ; مال دوستى منافقان ۷ ; ملاکهاى قضاوت منافقان ۸ ; منافع شخصى منافقان ۸ ; منافقان و رهبران دینى ۴ ; منافقان و عدالت محمّد(ص) ۲ ; منافقان و محمّد(ص) ۱، ۳، ۸ ; ناخشنودى منافقان ۷
منابع
- ↑ کافى، ج ۲، ص ۴۱۲، ح ۴ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۲۸- ، ح ۱۸۸.