الواقعة ٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۴ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۰۲ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
فَکَانَتْ‌ هَبَاءً مُنْبَثّاً

ترجمه

و بصورت غبار پراکنده درمی‌آید،

و به صورت غبارى پراكنده گردند
و غبارى پراكنده گردند،
و مانند ذرّات گرد در هوا پراکنده گردند.
در نتیجه غباری پراکنده گردد،
و چون غبارى پراكنده گردند،
و همچون غباری پراکنده گردد
پس چون گرد و غبار پراكنده گردند.
و به صورت گرد و غبار پراکنده درمی‌آیند.
پس غباری پراکنده شوند؛
پس گردند گردی پراکنده‌

And they become scattered dust.
ترتیل:
ترجمه:
الواقعة ٥ آیه ٦ الواقعة ٧
سوره : سوره الواقعة
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«هَبَآءً»: غبار. گرد و خاک (نگا: فرقان / ). «مُنبَثّاً»: پراکنده. پخش.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا «5» فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا «6»

و كوه‌ها به شدّت متلاشى شوند. پس به حالت غبار پراكنده در آيند.

نکته ها

«خفض» به معناى فرو آوردن و به زير كشيدن و «رفع» به معناى بالابردن و برافراشتن و «رج» به معناى لرزش شديد و تند و از جا كنده شدن است.

«بس» به معناى خرد شدن در اثر فشار شديد است و «هَباءً» به خاك نرم مانند غبار و ذرّات معلّق در هوا مى‌گويند و «منبث» به معناى پراكنده است.

هر كجا وقوع امر و حادثه‌اى قطعى باشد، براى بيان آن مى‌توان از فعل ماضى استفاده كرد. لذا بسيارى از آيات درباره قيامت، با فعل گذشته بيان شده است. «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ»

جلد 9 - صفحه 417

چنانكه با ديدن سيل بزرگى كه به سوى شهر حركت مى‌كند، مى‌توان گفت: سيل شهر را برد، با اين‌كه هنوز سيل به شهر نرسيده است.

جمله‌ «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ» يعنى هنگامى كه مردم وقايع پيش از قيامت را ببينند، با تمام وجود آن را باور خواهند كرد. در قرآن، آيات ديگرى نظير اين آيه آمده است، از جمله:

«فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ» «1» زمانى كه عذاب را ديدند، گفتند به خدا ايمان آورديم.

«لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ» «2» تا لحظه ديدن عذاب دردناك، ايمان نمى‌آورند.

«لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً» «3» كفار همواره در شك و ترديد هستند تا آنكه ناگهان قيامت به سراغشان آيد.

امام سجاد عليه السلام فرمودند: به خدا سوگند! واقعه قيامت، دشمنان خدا را به دوزخ فرومى‌آورد، «خافِضَةٌ» و اولياى خدا را به بهشت بالا مى‌برد. «رافِعَةٌ» «4» آرى، عزّت و ذلّت، بلند مرتبگى و پستى واقعى در آن روز معلوم مى‌شود كه بزرگان گفته‌اند: «الفقر و الغنى بعد العرض على الله» «5»، فقر و غناى واقعى پس از آنكه اعمال بر خدا عرضه شود، معلوم گردد.

وضع زمين و كوه‌ها در آستانه قيامت‌

زمينى كه آرامگاه و استراحتگاه بود، «الْأَرْضَ مِهاداً» «6» و براى امرار معاش بر پشت آن راه مى‌رفتيم و تلاش مى‌كرديم، «فَامْشُوا فِي مَناكِبِها» «7» در آن روز ناآرام و بى‌قرار مى‌شود؛ زلزله‌اى بى‌سابقه و بى‌نظير رخ مى‌دهد كه زمين به شدّت مى‌لرزد، به گونه‌اى كه خداوندِ بزرگ، به آن عظيم مى‌گويد. «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ‌ءٌ عَظِيمٌ» «8» كوه‌ها با آن همه سنگينى و ريشه‌اى كه در عمق زمين دارند، از جاى كنده و روان شده، «سُيِّرَتِ الْجِبالُ» «9» به شدّت به هم برخورد مى‌كنند، «فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً» «10» تا خرد و متلاشى شده، «بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا» و تبديل به سنگريزه و ذرّات پراكنده مى‌شوند، «هَباءً مُنْبَثًّا» وآن ذرّات در اثر فشار، مانند پشم حلاجى شده ريزريز شوند، «كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» «11» و مانند غبارى در هوا پراكنده شوند.

«فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا» و اين همان ماجراى آغازين آفرينش است: «وَ هِيَ دُخانٌ» «12»


«1». غافر، 84.

«2». شعراء، 201.

«3». حج، 55.

«4». تفسير نورالثقلين.

«5». غررالحكم.

«6». نبأ، 6.

«7». ملك، 15.

«8». حج، 1.

«9». نبأ، 20.

«10». حاقه، 14.

«11». قارعه، 5.

«12». فصلت، 11.

جلد 9 - صفحه 418

پیام ها

1- در وقوع قيامت و زلزله‌هاى سخت آن ترديدى نيست. «إِذا وَقَعَتِ» ( «اذا» و فعل ماضى در مواردى بكار مى‌رود كه قطعى الوقوع باشد.)

2- قيامت، تنها واقعه‌اى است كه نظير و مانند ندارد. «الْواقِعَةُ»

3- در تبليغ، آنگاه كه در مقام هشدار به امرى مهم هستيم، با حذف همه مقدّمات، به اصل مطلب بپردازيم. «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ» (نظير آياتِ‌ «الْحَاقَّةُ»* «1»، «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» «2»)

4- انكار قيامت، فقط در دنيا و در شرايط رفاه و غفلت است، همين كه نشانه‌هاى قيامت آشكار شود، ديگر كسى آن را انكار نمى‌كند. «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ»

5- تا فرصت هست، قيامت را باور كنيم كه پس از وقوع، نتيجه‌اى جز شرمسارى ندارد. «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ»

6- قيامت، هنگامه‌ى فروپاشى پندارها و تجلّى حقايق است. (شكست و سقوط عدّه‌اى و پيروزى و صعود عدّه‌اى ديگر) «خافِضَةٌ رافِعَةٌ»

7- زلزله قيامت بسيار سخت و بزرگ است. «إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا»

8- در آستانه قيامت، وقوع زلزله‌ها و رانش‌هاى زمين و كوهها حتمى است. إِذا وَقَعَتِ‌ ... رُجَّتِ الْأَرْضُ‌ ... بُسَّتِ الْجِبالُ‌ ...

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا «6»

فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا: پس باشد غبارى كه ديده شود به اشعه آفتاب وقتى كه از روزنه تابد پراكنده شده و منتشر گشته. از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مروى است كه كوهها در آن روز مانند گردى شوند كه از سم چهار پا برخيزد «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «1» لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ «2» خافِضَةٌ رافِعَةٌ «3» إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا «4»

وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا «5» فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا «6» وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً «7» فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ «8» وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ «9»

وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ «10» أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ «11» فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ «12» ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ «13» وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ «14»

عَلى‌ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ «15» مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ «16»

ترجمه‌

وقتى واقع شود واقعه قيامت‌

كه نيست در وقوعش هيچ دروغ و خلافى‌

آن پست گرداننده است و بلند گرداننده‌

وقتى كه حركت داده شود زمين حركت دادنى سخت‌

و خورد و نرم كرده شوند كوهها نرم شدنى‌

پس بگردند غبارى پراكنده‌

و باشيد شما دسته‌هاى سه‌گانه‌

پس ياران جانب راست چيست حال ياران جانب راست‌

و ياران جانب چپ چيست حال ياران جانب چپ‌

و پيشى گرفتگان بايمان كه پيشى‌گيرندگان ببهشتند

آن گروه مقرّبان درگاه خدا

در باغهاى پر نعمتند

گروهى از پيشينيان‌

و كمى از امّت آخر الزّمان‌

قرار دارند بر تختهائى زربفت مكلّل بجواهر

تكيه‌زنندگانند بر آنها روى بروى يكديگر.

تفسير

يكى از اسماء قيامت واقعه است و بآن ناميده شده براى تحقّق وقوع آن و شدّت اهوالش و آن صدق و حق و واقع است نيست راجع بوقوعش و براى آمدنش در خارج دروغ و خلاف واقعى چون هر كه از آن خبر داده پيغمبر يا امام يا يكى از نوّاب ايشان يا مردم عادى همه راست گفته‌اند و در صافى كاذبه را بنفس كاذبه تفسير فرموده و بعضى از مفسّرين هم گفته‌اند مراد آنستكه وقتى قيامت ظاهر شود ديگر كسى منكر آن نميشود و تكذيب نميكند اخبار از آنرا چنانچه فعلا بعضى ميكنند ولى ظاهرا كاذبه مانند عاقبة و عافية مصدر است و بمعناى مكذّب نيآمده مگر آنكه گفته شود آنروز ديگر دروغ گوئى نيست كه تكذيب كند قيامت را و


جلد 5 صفحه 126

اين خالى از تكلّف نيست و بهتر همانست كه قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه قيامت حق است يعنى دروغ نيست و در هر حال آنروز دشمنان خدا ذليل و بجهنم ميروند و دوستان خدا عزيز و ببهشت ميروند چنانچه قمّى ره نقل فرموده و در خصال از امام سجاد عليه السّلام بآن تصريح و تسجيل شده و حاصل كلام آنستكه وقتى قيامت برپا شود كه مسلّما خواهد شد بعضى از مقام خود تنزّل و بعضى ترقى مينمايند و آن وقتى است كه زمين حركت داده شود حركت شديدى و قمّى ره نقل فرموده كه كوفته شود بعضى از آن بر بعضى و ريز ريز و نرم شود كوهها مانند آرد نرم و نيز نقل فرموده كنده شود كوهها كنده شدنى پس غبارى شود پراكنده در آسمان و هباء ذراتى است كه ديده ميشود وقتى از روزنه داخل ميشود با شعاع آفتاب خلاصه آنكه در آن روز اوضاع زمين دگرگون و اجزاء آن متفرّق و نابود خواهد شد و مردم در محشر حاضر ميگردند و آنها منقسم بسه قسم ميشوند يكدسته اصحاب يمين خوانده شده و ظاهرا آنها مردم پاك طينتى هستند كه داراى عقائد حقّه و اعمال صالحه‌اند و خير آنها بر شرّشان غالب است و مشمول رحمت و مغفرت الهى ميگردند و نامه اعمالشان بدست راستشان داده ميشود و يكدسته اصحاب شمالند و آنها مردم بد فطرتى هستند كه شرشان بر خيرشان غالب است اعمّ از كافر و منافق و مجرم كه بايد بجهنّم بروند و نامه اعمالشان بدست چپشان داده ميشود و يكدسته كسانى هستند كه سبقت گرفتند از سايرين بعلم و عمل و بايد سبقت گيرند از غير خودشان ببهشت و اينها اگر چه در واقع جزء دسته اوّلند كه سعداء هستند ولى براى رفعت مقام علم و سبقت در عمل پيشرو قافله جنّتند و اينجا خداوند آنها را از عوام اهل ايمان و عمل صالح مجزّى فرموده و بعنوان مقرّبون معرّفى و معنون نموده است و غير سعدا اشقيا ميباشند و لذا در سوره هود مردم منقسم بدو قسم شده‌اند سعيد و شقى و ظاهرا ميمنه بمعناى يمن و سعادت و مشئمه بمعناى شومى و شقاوت است ولى چون عرب بدست راست فال نيك ميزند و بدست چپ فال بد ميمنه و مشئمه بمعناى دست راست و چپ استعمال شده و ميشود و اينجا محتمل است هر دو معنى مراد باشد و سؤال بكلمه ما براى اظهار تعجّب از خوبى و بدى حال آن دو دسته است و البته معلوم است‌


جلد 5 صفحه 127

كه در سابقين هم اسبق وجود دارد و لذا در روايات معتبره سابقون بانبيا و ائمه و امير المؤمنين و شيعيان او و اصحاب يمين باهل ايمان و از آنها بآنان كه گناهى دارند و در موقف حساب حاضر ميشوند باختلاف اخبار و آثار تفسير شده و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه سابقون چهار نفرند فرزند آدم عليه السّلام كه كشته شد و سابق امّت موسى عليه السّلام كه مؤمن آل فرعون است و سابق امّت عيسى كه حبيب نجّار است و سابق امّت محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه على بن ابى طالب است و ظاهرا در اين روايات بيان افراد جليّه و خفيّه شده و مفسرين هم باختلاف در اين مقام اظهار نظر نموده‌اند و تحقيق همانست كه بيان شد و البتّه مقرّبان درگاه الهى در اعلى درجات بهشتهاى پرنعمت جاى دارند و چون قسمت مهمّ ايندسته را انبياء عظام و اوصياء كرام آنها تشكيل ميدهند خداوند فرموده گروهى از پيشينيان و كمى از امّت پيغمبر آخر- الزمان و ايشان بر تختهائى كه با طلا تافته و بافته و بجواهر ترصيع يافته قرار و آرام دارند چنانچه مفسرين فرموده‌اند و بنظر حقير محتمل است موضونه بمعناى مرتّبه باشد يعنى بنظم و ترتيب معيّنى چيده شده بر حسب مراتب و مقامات صاحبان آنها و مؤيّد اين معنى آنست كه فرموده تكيه‌زنندگانند بر آنها رو برويهم كه يكديگر را ببينند و از ملاقات و صحبت و انس با هم بهره‌مند گردند چون معلوم ميشود كه طورى چيده شده كه رو بروى هم باشند نه پشت بهم-

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِذا رُجَّت‌ِ الأَرض‌ُ رَجًّا «4» وَ بُسَّت‌ِ الجِبال‌ُ بَسًّا «5» فَكانَت‌ هَباءً مُنبَثًّا «6»

يكي‌ ‌از‌ آثار قيامت‌.

إِذا رُجَّت‌ِ الأَرض‌ُ رَجًّا رج‌ّ بمعني‌ اضطراب‌ و تزلزل‌ و انقلاب‌ ‌است‌ چنانچه‌ مي‌فرمايد: إِذا زُلزِلَت‌ِ الأَرض‌ُ زِلزالَها زلزال‌ آيه 1 و مي‌فرمايد: يَوم‌َ تُبَدَّل‌ُ الأَرض‌ُ غَيرَ الأَرض‌ِ حجر آيه 49 ‌که‌ زمين‌ تكان‌ مي‌خورد و آنچه‌ روي‌ زمين‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌هم‌ مي‌پاشد چنانچه‌ گفتند قلب‌ بسا اضطراب‌ پيدا مي‌كند ‌بين‌ صدر و حنجره‌ مي‌گويند رج‌ القلب‌ رجا.

وَ بُسَّت‌ِ الجِبال‌ُ بَسًّا ديگر ‌از‌ آثار قيامت‌ كوه‌ها ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ مي‌شود مثل‌ آرد و سويق‌ ‌يعني‌ ريز ريز مي‌شود ‌که‌ مي‌فرمايد وَ تَكُون‌ُ الجِبال‌ُ كَالعِهن‌ِ

جلد 16 - صفحه 394

معارج‌ آيه 9 و عهن‌ پنبه زده‌ ‌شده‌ ‌است‌.

فَكانَت‌ هَباءً مُنبَثًّا هباء بخاريست‌ ‌که‌ ‌از‌ آب‌ ‌بر‌ خواسته‌ مي‌شود و گردي‌ ‌که‌ ‌از‌ زمين‌ و دودي‌ ‌که‌ ‌از‌ آتش‌ برداشته‌ مي‌شود و ‌در‌ هوا پراكنده‌ مي‌شود و ‌از‌ ‌بين‌ مي‌رود كوه‌ها ‌اينکه‌ نحوه‌ مي‌شود و خداوند ‌در‌ جاي‌ ديگر اعمال‌ اهل‌ خلاف‌ ‌را‌ ‌از‌ عبادات‌ ‌آنها‌ تشبيه‌ باين‌ مي‌فرمايد ‌که‌ ميفرمايد: وَ قَدِمنا إِلي‌ ما عَمِلُوا مِن‌ عَمَل‌ٍ فَجَعَلناه‌ُ هَباءً مَنثُوراً فرقان‌ آيه 25 و ‌در‌ حديث‌ معتبر ‌از‌ حضرت‌ باقر (ع‌) ‌است‌

(‌قال‌ يبعث‌ اللّه‌ يوم القيامة قوما ‌بين‌ ايديهم‌ نور كالقباطي‌ ‌ثم‌ يقال‌ ‌له‌ كن‌ هباء منثورا ثم‌ّ ‌قال‌ ‌ يا ‌ أبا حمزه‌ انّهم‌ كانوا يصومون‌ و يصلون‌ و لكن‌ اذا عرض‌ ‌لهم‌ شي‌ء ‌من‌ الحرام‌ أخذوه‌ و اذا ذكر ‌لهم‌ ‌من‌ فضل‌ امير المؤمنين‌ انكروه‌)

(اقول‌) آثار قيامت‌ و علامات‌ ‌آن‌ بسيار ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ آيات‌ شريفه‌ بيان‌ فرموده‌ مثل‌ إِذَا الشَّمس‌ُ كُوِّرَت‌ وَ إِذَا النُّجُوم‌ُ انكَدَرَت‌ وَ إِذَا الجِبال‌ُ سُيِّرَت‌ وَ إِذَا العِشارُ عُطِّلَت‌ وَ إِذَا الوُحُوش‌ُ حُشِرَت‌ وَ إِذَا البِحارُ سُجِّرَت‌ وَ إِذَا النُّفُوس‌ُ زُوِّجَت‌ وَ إِذَا المَوؤُدَةُ سُئِلَت‌ بِأَي‌ِّ ذَنب‌ٍ قُتِلَت‌ وَ إِذَا الصُّحُف‌ُ نُشِرَت‌ وَ إِذَا السَّماءُ كُشِطَت‌ وَ إِذَا الجَحِيم‌ُ سُعِّرَت‌ وَ إِذَا الجَنَّةُ أُزلِفَت‌ تكوير آيه 1 ‌الي‌ 12 إِذَا السَّماءُ انفَطَرَت‌ وَ إِذَا الكَواكِب‌ُ انتَثَرَت‌ وَ إِذَا البِحارُ فُجِّرَت‌ وَ إِذَا القُبُورُ بُعثِرَت‌ انفطار آيه 1 ‌الي‌ 4 و ‌غير‌ اينها ‌از‌ آيات‌ و بالجمله‌ عالم‌ عالم‌ ديگري‌ مي‌شود و انقلاب‌ كلّي‌ ‌در‌ عالم‌ ايجاد مي‌شود

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 6)- «و به صورت غبار پراکنده در می‌آید» (فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا).

اکنون باید اندیشید که آن زلزله و انفجار تا چه حد سنگین است که می‌تواند کوههای عظیم را که در صلابت و استحکام ضرب المثل است آن چنان متلاشی کند که تبدیل به غبار پراکنده کند، و فریادی که از این انفجار عظیم بر می‌خیزد از آن هم وحشتناک‌تر است.

نکات آیه

۱ - پاشیده شدن کوه هاى زمین و تبدیل شدن آنها، به غبار پراکنده در هوا در آستانه برپایى قیامت (فکانت هباء منبثًّا) «هباء» به خاک نرم مانند آرد گفته مى شود و «منبث» به معناى پراکنده است.

۲ - انهدام زمین و تبدیل کوه هاى آن به غبار پراکنده در فضا، امرى قطعى و تردیدناپذیر (فکانت هباء منبثًّا) به کارگیرى فعل ماضى «فکانت» در مورد آینده، در صورتى است که آن، آینده اى قطعى و غیرقابل تردید باشد.

موضوعات مرتبط

  • زمین: انهدام زمین ۲; فرجام زمین ۲
  • قیامت: کوهها در قیامت ۱; نشانه هاى قیامت ۱
  • کوهها: انهدام کوهها ۱; تبدیل کوهها به غبار ۱، ۲; فرجام کوهها ۲

منابع