الحشر ٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۵۶ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
وَ مَا أَفَاءَ اللَّهُ‌ عَلَى‌ رَسُولِهِ‌ مِنْهُمْ‌ فَمَا أَوْجَفْتُمْ‌ عَلَيْهِ‌ مِنْ‌ خَيْلٍ‌ وَ لاَ رِکَابٍ‌ وَ لٰکِنَ‌ اللَّهَ‌ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ‌ عَلَى‌ مَنْ‌ يَشَاءُ وَ اللَّهُ‌ عَلَى‌ کُلِ‌ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ

ترجمه

و آنچه را خدا از آنان [= یهود] به رسولش بازگردانده (و بخشیده) چیزی است که شما برای به دست آوردن آن (زحمتی نکشیدید،) نه اسبی تاختید و نه شتری؛ ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلّط می‌سازد؛ و خدا بر هر چیز توانا است!

ترتیل:
ترجمه:
الحشر ٥ آیه ٦ الحشر ٧
سوره : سوره الحشر
نزول : ٤ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَا»: چیزهائی که. مبتدا است و جمله (فَمَآ أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکَابٍ) خبر آن است. «أَفَآءَ»: عطاء کرد. عائد کرد. ارمغان داشت (نگا: احزاب / ). (فَیْء) از این ماده است و به معنی غنیمتی است که بدون جنگ بدست آید. برخلاف (غَنیمت) که با جنگ بدست می‌آید. «مَآ أَوْجَفْتُمْ»: نتاخته‌اید. ندوانده‌اید. به شتاب و جولان درنیاورده‌اید. «خَیْلٍ»: اسبان. «رِکَابٍ»: شتران. خیل و رکاب، اسم جمع بوده و از لفظ خود دارای مفرد نمی‌باشند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

ابن عباس گوید: آیه ۷ درباره اموال اهل القرى که عبارت از بنوالنضیر و بنوقریظه است، نازل گردیده و آن دو طایفه در مدینه و فدک که سه میلى مدینه است. اقامت داشته اند و نیز عبارت از اهل خیبر و قراء عرینه و ینبع بوده که این قراء را خداوند به رسول خویش واگذاشته بود که هر قسم اراده کند، انجام دهد.

در اینجا گروهى از مسلمین گفته بودند چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله اموال این قراء را تقسیم نکرده است سپس این آیة نازل گردید و نیز گویند: آیه ۶ درباره اموال بنوالنضیر نازل شده و آیه ۷ راجع به اموالى است که بدون جنگ نصیب آنان گردیده بود و همچنین گویند: نتیجه و منظور هر دو آیه یکى است و آیه ۷ مبین آیه ۶ مى باشد.[۱]

محمد بن العباس بعد از سه واسطه از عمرو بن ابى‌المقدام و او از پدرش روایت کند و گوید: از امام باقر علیه‌السلام درباره آیه ۷ سؤال کردم. فرمود: این آیه درباره ما بخصوص نازل گردیده زیرا آنچه مربوط به خدا و رسول اوست، اختصاص به ما دارد زیرا ما اولوالقربى مى باشیم.[۲]

تفسیر

نکات آیه

۱ - غنایم غزوه بنى نضیر، موهبت الهى به پیامبر(ص) (و ما أفاء اللّه على رسوله منهم) آیه شریفه در ادامه مسائل غزوه بنى نضیر است.

۲ - برجاى ماندن اموال و امکانات بنى نضیر، پس از تبعید آنان از مدینه (و ما أفاء اللّه على رسوله منهم)

۳ - دستیابى مسلمانان به غنایم و امکانات بنى نضیر، بدون جنگ و درگیرى (و ما أفاء اللّه على رسوله منهم فما أوجفتم علیه من خیل و لا رکاب )

۴ - غنایم و امکانات به دست آمده از کافران بدون جنگ و نبرد «فىء» نام دارد. (و ما أفاء اللّه ... فما أوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ) از مقابله «ما أفاء اللّه» با «فما أوجفتم...»، استفاده مى شود که «فىء» غنایمى است که بدون تاخت و تاز و درگیرى به دست مى آید.

۵ - غنایم به دست آمده بدون جنگ و نبرد (فىء)، ویژه پیامبر(ص) و خارج از قلمرو مالکیت شخصى مسلمانان است. (و ما أفاء اللّه على رسوله منهم) مفهوم اختصاص یافتن غنایم به دست آمده بدون جنگ و نبرد به پیامبر(ص)، این است که سایر مسلمانان، ابتدا مالکیت شخصى نسبت به آن ندارند.

۶ - رزمندگان مسلمان، سهیم در غنایم به دست آمده از طریق جنگ و درگیرى با کافران (فما أوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ) از «فما أوجفتم علیه من خیل...» استفاده مى شود که هرگاه با اسب تازى [جنگ و نبرد] صورت گیرد; غنایم مختص پیامبر(ص) نخواهد بود.

۷ - «فىء» حق منصب رسالت است; نه ملک شخصى پیامبر(ص).* (و ما أفاء اللّه على رسوله) ذکر عنوان رسالت براى پیامبر(ص)، مى تواند بدان منظور باشد که پیامبر(ص) از آن جهت که عهده دار منصب رسالت است، «فىء» به آن حضرت تعلق دارد.

۸ - کافران ستیزکننده با خدا و پیامبر(ص)، فاقد حق مالکیت نسبت به اموال و دارایى خویش * (و ما أفاء اللّه على رسوله منهم) واژه «أفاء» - که از «فىء» به معناى رجوع گرفته شده - نشانگر آن است که یهودیان محارب، حق مالکیتى نسبت به اموال و دارایى شان ندارند و در حقیقت به مالک اصلى آن، بازگردانیده شده است.

۹ - چشمداشت برخى از مسلمانان، به داشتن سهمى در غنایم به دست آمده از بنى نضیر* (و ما أفاء اللّه على رسوله منهم فما أوجفتم علیه ... و لکنّ اللّه یسلّط رسله) بیان این نکته که شما مسلمانان، اسب تازى در این جنگ نداشتید و این خدا بود که این پیروزى را فراهم ساخت، مى تواند پاسخى براى انتظارات مسلمین در تقسیم غنایم میانشان باشد.

۱۰ - پیروزى رسولان الهى بر کافران، به اراده و مشیت خداوند است. (و لکنّ اللّه یسلّط رسله على من یشاء)

۱۱ - تسلط و غلبه پیامبر(ص) بر یهود بنى نضیر، معلول اراده و عنایت خداوند بود; نه صرفاً تلاش مسلمانان. (فما أوجفتم علیه ... و لکنّ اللّه یسلّط رسله على من یشاء)

۱۲ - قدرت مطلق و نامحدود خداوند، در عینیت بخشیدن به تمامى خواسته هاى خویش (و اللّه على کلّ شىء قدیر)

۱۳ - فتح دژهاى مستحکم و استوار یهود بنى نضیر بدون جنگ و درگیرى، نمودى عینى از قدرت نامحدود الهى است. (هو الذى أخرج الذین کفروا ... و ظنّوا أنّهم مانعتهم حصونهم ... و اللّه على کلّ شىء قدیر)

روایات و احادیث

۱۴ - «عن محمدبن مسلم عن أبى جعفر(ع) قال: سمعته یقول الفىء و الأنفال ما کان من أرض لم یکن فیها هراقة من الدماء و قوم صولحوا و اُعطوا بأیدیهم ... و قوله: «ما أفاء اللّه على رسوله منهم فما أوجفتم علیه من خیل و لارکاب» قال ألا ترى هو هذا...;[۳] محمدبن مسلم از امام باقر(ع) روایت نموده است: از آن حضرت شنیدم که مى فرمود: «فىء» و انفال از زمین هایى است که در آن خونریزى نشده [و با جنگ به دست نیامده است]; بلکه قومى با مصالحه و با دست خود زمین را واگذار کرده اند ... امام(ع) فرمود: ... و سخن خدا است که مى فرماید: «...فما أوجفتم علیه من خیل و لارکاب» آیا نظر ندارى که این همان قسم از «فىء» است؟...».

موضوعات مرتبط

  • احکام :۵، ۶
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۲، ۳، ۹
  • انبیا: حقوق انبیا ۷; منشأ پیروزى انبیا ۱۰
  • انفال: حقیقت انفال ۱۴
  • بنى نضیر: تبعید بنى نضیر ۲; منشأ شکست بنى نضیر ۱۱
  • خدا: آثار اراده خدا ۱۰، ۱۱; آثار مشیت خدا ۱۰; حتمیت مشیت خدا ۱۲; عطایاى خدا به محمد(ص) ۱; نشانه هاى وسعت قدرت خدا ۱۳; وسعت قدرت خدا۱۲
  • غزوه بنى نضیر: طمع به غنایم غزوه بنى نضیر ۹; غنایم غزوه بنى نضیر ۱، ۲، ۳; قصه غزوه بنى نضیر ۳; منشأ پیروزى غزوه بنى نضیر ۱۱، ۱۳
  • غنیمت: احکام غنیمت ۶; مالک غنیمت ۶
  • فىء: احکام فىء ۵، ۷; حقیقت فىء ۴، ۱۴; مالک فىء ۵، ۷
  • کافران: احکام کافر ۸; مالکیت کافران ۸ ; منشأ شکست کافران ۱۰
  • مالکیت: احکام مالکیت ۸
  • محارب: احکام محارب ۸; مالکیت محارب ۸
  • محمد(ص): احکام خاص محمد(ص) ۵; منشأ پیروزى محمد(ص) ۱۱
  • مدینه: تبعید از مدینه ۲

منابع

  1. تفسیر مجمع البیان.
  2. البرهان فی تفسیر القرآن.
  3. تهذیب الأحکام، ج ۴، ص ۱۳۴، ح ۱۰; تفسیربرهان، ج ۴، ص ۳۱۴، ح ۳.