الذاريات ٩
کپی متن آیه |
---|
يُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ |
ترجمه
الذاريات ٨ | آیه ٩ | الذاريات ١٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یُؤْفَکُ»: بازگردانده میشود. بدور داشته میشود. «عَنْهُ»: از ایمان به سزا و جزا در قیامت. «مَنْ أُفِکَ»: هر کس که اهریمن و هواها و هوسها او را بازداشته باشد. «یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ»: این جمله بدان میماند که برای بیان شدت جنگ گفته شود: جنگ درگرفت و هر که کشته شد، کشته شد، و هر که نجات یافت، نجات یافت. یعنی: از ایمان به سزا و جزا بازگردانده میشود هرکه باز گردانده میشود.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۹، سوره ذاريات
- بيان غرض و مفاد اين آيات شريفه
- اشاره به اينكه سوگندهاى چهارگانه در آيات : ((والذاريات ذروا...))سوگند به همهاسباب مؤ ثر در تدبير سراسر جهان است
- تاءكيد بر صدق و وقوع معاد و جزا
- معناى آيه : ((والسماء ذات الحبك )) و مقصود از اينكه كفار در((قول مختلف )) هستند
- وجوه مختلف در معناى جمله : ((يؤ فك عنه من افك ))
- توضيحى در مورد جمله : ((ايّان يوم الدين )) كه سؤال ((خراصون )) از زمان روز قيامت است
- معناى اينكه در وصف متقين فرمود: ((كانوا قليلا منالليل ما يهجعون ))
- چند روايت درباره مراد از ذاريات ، حاملات ، جاريات ، مقسمات ، و در معناى ((و السماء ذاتالحبك ))
- روايتى در معناى ((قليلا من الليل ما يهجعون )) و ((بالاسحارهم يستغفرون )) و مراد از((سائل )) و ((محروم ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ «9»
هر كه از حق منصرف گشت، (در آينده نيز) به انحراف كشيده خواهد شد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ «9»
يُؤْفَكُ عَنْهُ: بازگردانيده و برگردانيده مىشود از ايمان به حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله يا قرآن، مَنْ أُفِكَ: كسى كه برگردانيده شده، يعنى متوغل شده در برگشتن به جهت عناد و انكار، يا گردانيده مىشود از خير و حق و صواب كسى كه گردانيده شده از جميع خيرات. صارف ايشان از حق رؤسا و ائمه ضلال، يا نفس آنها باشد يا شيطان كه ايشان را بازداشته از حق و دين اسلام و پيروى پيغمبر و قرآن.
كافى: در تأويل اين آيه از حضرت باقر عليه السّلام مروى است كه: من افك عن الولاية افك عن الجنة «1»: هر كه بازگردانيده شد از ولايت، بازگردانيده شد از بهشت.
«1» اصول كافى (چ سوم 1388 ق) ج 1 ص 422 روايت 48.
جلد 12 - صفحه 255
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الذَّارِياتِ ذَرْواً «1» فَالْحامِلاتِ وِقْراً «2» فَالْجارِياتِ يُسْراً «3» فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً «4»
إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ «5» وَ إِنَّ الدِّينَ لَواقِعٌ «6» وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ «7» إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ «8» يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ «9»
قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ «10» الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ ساهُونَ «11» يَسْئَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ «12» يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ «13» ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ «14»
ترجمه
سوگند به پراكندهكنندگان پراكنده كردنى
پس به حمل- كنندگان بار گران را
پس به روندگان بآسانى
پس به قسمتكنندگان كار را
همانا آنچه وعده داده ميشويد هر آينه راست است
و همانا جزا واقع و حاصل است
قسم به آسمان داراى راههاى خوب مزين
همانا شما در گفتارى مختلف با يكديگريد
رو گردانده ميشود از آن كسيكه رو گردانده شده باشد
لعنت بر دروغگويان
آنها كه در جهلى فرا گيرنده بيخبر و غافلانند
ميپرسند كى خواهد بود روز جزا
روز كه آنها در آتش دوزخ سوخته و معذب شوند
بچشيد سوختن و عذاب خود را اينست آنچه كه در وقوعش شتاب مينموديد.
تفسير
خداوند متعال در ابتداء اين سوره مباركه قسم ياد فرموده ببادهاى پراكنده كننده خاك و خاشاك زمين را و بأبرهاى حمل كننده بار گران باران را و بكشتيهاى جارى شونده در دريا بسهولت و آسانى بكمك باد و به ملائكهاى كه مقسّم امور و ارزاق بندگانند كه آنچه وعده داده شدهايد از ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ و صراط و ميزان و غيرها راست است و روز جزا حاصل و واقع خواهد شد جاى شك و ترديد نيست چنانكه بطرق معتبره اينمعنى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده و در فقيه از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه المقسّمات امرا ملائكه تقسيم كننده روزيهاى بنى آدمند ما بين طلوع فجر تا طلوع آفتاب پس كسيكه بخوابد در آنوقت
جلد 5 صفحه 62
خوابيده است از روزيش و معمولا قسم براى تأكيد كلام ياد ميشود و بايد بچيزى تعلق بگيرد كه قدر و منزلتى در خارج داشته باشد و باد و باران و كشتىرانى، وسائل ارتزاق و تجارت مردم است و در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه جائز نيست از براى احدى كه قسم ياد نمايد مگر بخداى تعالى ولى خدا قسم ياد ميكند بآنچه بخواهد از خلقش و در كافى هم از امام باقر عليه السّلام اينمعنى نقل شده است و بر حسب قاعده اصول دين بايد بدليل و برهان ثابت شود و قسم براى اثبات آن كافى نيست ولى براى نفوس ضعيفه كه قاصر از فهم دليل ميباشند ظاهرا يقين از هر راهى پيدا شود كافى است و براى عقول قويّه هم قسم خدا قطعا مؤكّد اعتقاد است و خداوند به بيانات و وجوه متعدّده كه مزيدى بر آن متصوّر نيست اثبات معاد را فرموده بود و اينك بقسم تأييد و تأكيد شده و محتمل است خدا خواسته باشد بآنچه قسم ياد نموده است بآن كه معلوم است بدون مدبّر كامل وجود پيدا نميكند استدلال بر معاد فرموده باشد كه چنين قادر حكيمى بامر عبث اقدام نمينمايد و نيز خداوند قسم ياد فرموده بآسمانى كه داراى راههائى كه مسير كواكب سيّاره و مزيّن و آراسته بثوابت است ميباشد چنانچه گفتهاند و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد آسمان داراى حسن و زينت است براى اثبات آن كه مردم مشرك يا منافق در سخنان مختلفى هستند در باره پيغمبر و امام و قرآن گاه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را ساحر و گاه شاعر و گاه مجنون خوانند و امام را گاه رياست طلب گاه شوخ و گاه بىسياست دانند قرآن را گاه سحر و گاه شعر و گاه افسانه نامند منصرف ميشود از دين حق كسيكه منصرف از هر حق و حقيقت و خير و سعادتى باشد خدا بكشد دروغگويان يا بحدس و گمان در دين سخنرانان را آنها كه غرق در جهل و نادانى شدند و منغمر در معصيت و نافرمانى گشتند و بكلّى از ياد خدا و تفكر در آياتش غفلت كردند بطور استهزاء ميپرسند كجا و كى خواهد بود روز مجازات ما بايد بآنها گفته شود آنروزى است كه در آتش جهنّم گداخته شويد بشما ميگويند بچشيد عذاب گداخته شدن خودتان را در آتش جهنّم اين همان بود كه شما در آمدنش عجله داشتيد و ميخواستيد وقتش را بدانيد و باور نميكرديد و در كافى از
جلد 5 صفحه 63
امام باقر عليه السّلام قول مختلف باختلاف در امر ولايت و يؤفك عنه من افك بكسانيكه منصرف از ولايتند و در نتيجه منصرف از بهشت شدهاند تفسير شده و قمّى ره نيز اينمعنى را نقل نموده و خرّاصون را بكسانيكه بحدس و مظنّه در دين رأى دادند نه بعلم و يقين تفسير فرموده است و حقير باين ملاحظه و حفظ ظاهر آيه و اقوال مفسرين بيان را مبنى بر تعميم در قول مختلف و ترديد در خرّاصون نمودم و اللّه تعالى اعلم بالصواب.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ السَّماءِ ذاتِ الحُبُكِ «7» إِنَّكُم لَفِي قَولٍ مُختَلِفٍ «8» يُؤفَكُ عَنهُ مَن أُفِكَ «9»
قسم بآسمان صاحب طريقها محققا شما هر آينه در قول و گفتار مختلف هستيد، بر ميگردد از او كسي که بر ميگردد يعني منصرف ميشود كسي که صرف نظر ميكند.
وَ السَّماءِ ذاتِ الحُبُكِ حبك جمع حبيكه بمعني طريق است، و اينکه آيه شريفه از مشكلات آيات است و ميتوان گفت از متشابهات است، و حديثي از حضرت رضا (ع) نقل ميكنند که آنهم از مشكلات احاديث است، از علي بن ابراهيم از پدرش از حسين بن خالد که گفت: سؤال كردم از حضرت رضا (ع) از اينکه آيه فرمود:
(فقال: محبوكة الي الارض و شبك بين اصابعه فقلت:
فكيف تكون محبوكة الي الارض و اللّه تعالي: يقول بغير عمد فقال: سبحان اللّه أ ليس يقول. بغير عمد ترونها قلت: بلي قال فثم عمد و لكن لا تري فقلت كيف ذلک جعلني اللّه فداك، فقال: فبسط كفه اليسري ثم وضع اليمني عليها فقال: هذه ارض الدنيا و السماء الدنيا فوقها قبة و الارض الثانية فوق سماء الدنيا و السماء الثانية فوقها قبة و الارض الثالثة فوق السماء الثانية و السماء الثالثة فوقها قبة، ثم هكذا الي الارض السابعة فوق السماء السادسة و السماء- السابعة فوقها قبة، و عرش الرحمن فوق السماء السابعة و هو قوله: خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن، و صاحب الامر بينهن و صاحب الامر و هو النبي صلي اللّه عليه و آله و الوصي من بعده و هو علي وجه الارض، و انّما يتنزل الامر اليه فوق السماوات و الارضين، قلت: فما تحتنا الا ارض واحدة قال: و ما تحتنا الا ارض واحدة و ان الست لفوقنا).
اقول: منتها چيزي که ما بتوانيم گفت در توجيه و تاويل و تفسير اينکه حديث شريف و العلم عند اللّه و عند الراسخون في العلم اينکه است که مراد از سماوات اينکه
جلد 16 - صفحه 266
اينکه فضاء وسيعي که در عالم بالا خداوند خلق فرموده و هفت طبقه قرار داده که هر طبقه داراي خصوصياتي هستند، و هر طبقه بالا محيط بطبقه زير هست که تعبير بهفت آسمان ميكنند، آسمان اول محيط بكره زمين که ما در آن هستيم لذا در قرآن تعبير بسماء الدنيا فرموده و تمام اينکه كواكب و ستارهها و ماه و خورشيد ثوابت و سيارات در اينکه طبقه است، بدليل قوله تعالي فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَماواتٍ فِي يَومَينِ وَ أَوحي فِي كُلِّ سَماءٍ أَمرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِمَصابِيحَ وَ حِفظاً ذلِكَ تَقدِيرُ العَزِيزِ العَلِيمِ فصلت آيه 11 و قوله تعالي: إِنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِزِينَةٍ الكَواكِبِ وَ حِفظاً مِن كُلِّ شَيطانٍ مارِدٍ و الصافات آيه 6 و 7 و اما طبقات بالا که احدي از آنها خبر ندارد جز خدا و راسخون في العلم در هر كدام كراتي هست که آن طبقه محيط بآن هستند و نام آن كره ارض است و البته مخلوقاتي مثل ملائكه در آنها هستند، هذا ما عندنا خداوند باينها قسم ياد ميكند و جواب قسم.
هوکهإِنَّكُم لَفِي قَولٍ مُختَلِفٍ به اينكه گاهي به پيغمبر اكرم نسبت ساحر، كذاب، مفتري، اخذ از ديگران، مجنون، و غير اينها و از براي خدا شريك قرار ميدهند، بعضي ملائكه را، بعضي اصنام، بعضي آتش، بعضي شمس، بعضي قمر و كواكب، بعضي گاو و گوساله و درخت و غير اينها، و نسبت بخداي متعال نسبت جسميت و مكان، و اينكه ملائكه دختران خدا و آدم و عيسي و عزيز پسران خدا، بلكه يهود و نصاري ابناء الهي و ساير كفريات که خيال ميكنند.
يُؤفَكُ عَنهُ مَن أُفِكَ رجوع از حق به باطل، از ايمان بكفر، از حسنات به سيئات، از خيرات بشرور، از صدق بكذب، از عدل بظلم، از جنة به نار و امثال اينها
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 9)- در این آیه علت این انحراف از حق را بیان کرده، میفرماید:
« (تنها) کسی از ایمان به آن منحرف میشود که از قبول حق، سرباز میزند» و گر نه دلائل زندگی بعد از مرگ آشکار است (یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ).
با توجه به این که در آیات قبل سخن از رستاخیز در میان بود معلوم است که منظور اصلی انحراف از این عقیده است، و نیز از آنجا که در آیه گذشته سخن از گفتگوهای ضد و نقیض کافران در میان بود معلوم میشود منظور در اینجا کسانی است که از منطق و دلیل روشن منحرف میشوند.
بنابر این مجموع آیه چنین معنی میدهد: کسانی از ایمان به معاد منحرف میشوند که از مسیر دلیل عقل و منطق حق طلبی منحرف گشتهاند.
نکات آیه
۱ - موضع گیرى ناباورانه در برابر مسأله معاد و روز جزا، نشان کم عقلى و سطحى نگرى است. (إنّما توعدون لصادق ... یؤفک عنه من أُفک) «افْک» (مصدر مجهول «یؤفک») به معناى برگردانده شدن است. ضمیر در «عنه» به «ما توعدون» یا به «الدین» باز مى گردد. «من اُفک» معادل «مأفوک» است و آن بر انسان کم خرد و ضعیف الرأى اطلاق مى شود; یعنى، کسى که از نعمت عقل و خرد بهره چندانى ندارد، از وعده هاى قرآن یا روز جزا روى گردان مى شود.
۲ - انسان هاى عاقل و خردمند، پذیراى حقانیت وعده هاى خداوند و تحقق روز جزا (یؤفک عنه من أُفک)
۳ - تأثیرپذیرى مردمان کم عقل و ضعیف الرأى، از سخنان انکارآمیز کافران مکه علیه موضوع رستاخیز و روز جزا (إنّکم لفى قول مختلف . یؤفک عنه من أُفک) ضمیر در «عنه» مى تواند به «قول مختلف» بازگردد. در این صورت «عن» تعلیلیه بوده و جمله «یؤفک...» صفت براى «قول» مى باشد; یعنى، «یؤفک بسببه...».
موضوعات مرتبط
- ایمان: ایمان به قیامت ۲; ایمان به وعده هاى خدا ۲
- سطحى نگرى: نشانه هاى سطحى نگرى ۱
- عاقلان: ایمان عاقلان ۲; حق پذیرى عاقلان ۲
- قیامت: تکذیب قیامت ۳
- کافران مکه: آثار شبهه افکنى کافران مکه ۳
- کم عقلان: تأثیرپذیرى کم عقلان ۳
- کم عقلى: نشانه هاى کم عقلى ۱
- معاد: آثار تکذیب معاد ۱
منابع