تفسیر:نمونه جلد۲۲ بخش۱۶
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
آيه ۱-۶
آيه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ الذَّرِيَتِ ذَرْواً(۱) فَالحَْمِلَتِ وِقْراً(۲) فَالجَْرِيَتِ يُسراً(۳) فَالْمُقَسمَتِ أَمْراً(۴) إِنمَا تُوعَدُونَ لَصادِقٌ(۵) وَ إِنَّ الدِّينَ لَوَقِعٌ(۶) ترجمه : بنام خداوند بخشنده بخشايشگر ۱ - سوگند به بادهائى كه ابرها را به حركت در مى آورند (و گرد و غبار و بذرهاى گياهان را). ۲ - و سپس سوگند به ابرهائى كه بار سنگينى (از باران ) با خود حمل مى كنند. ۳ - و سپس سوگند به كشتيهائى كه به آسانى به حركت در مى آيند. ۴ - و سوگند به فرشتگانى كه كارها را تقسيم مى كنند. ۵ - (آرى سوگند به همه اينها) كه آنچه به شما وعده داده شده است قطعا راست است . ۶ - و بدون شك جزاى اعمال واقع شدنى است .
تفسير : سوگند به طوفانها و ابرهاى باران زا! بعد از سوره «والصافات » اين دومين سوره اى است كه با سوگندهاى مكرر آغاز مى شود، سوگندهائى پرمعنى و تفكرآفرين ، سوگندهائى بيداركننده و آگاهى بخش . بسيارى ديگر از سوره هاى قرآن كه به خواست خدا در بحثهاى آينده با آن روبه رو مى شويم چنين است ، و جالب اينكه اين سوگندها غالبا مقدمه اى است براى بيان مساءله معاد، جز در موارد معدودى كه با مساءله توحيد و غير آن مربوط مى شود، و نيز جالب اينكه محتواى اين سوگندها ربط خاصى با محتواى رستاخيز دارد، و با ظرافت و زيبائى مخصوصى اين بحث مهم را از جوانب گوناگون تعقيب مى كند. حقيقت اين است كه سوگندهاى قرآن كه تعداد آن زياد است يكى از چهره هاى اعجاز اين كتاب آسمانى و از زيباترين و درخشنده ترين فرازهاى آن است كه شرح هر كدام در جاى خود خواهد آمد. در آغاز اين سوره خداوند به پنج موضوع مختلف سوگند ياد كرده است كه چهار مورد آن پشت سر هم و يك قسمت به صورت جداگانه آمده است . نخست مى فرمايد: «سوگند به بادهائى كه ابرها را در آسمان به حركت در مى آورند و گرد و غبارها و بذر گياهان و نطفه هاى گلها را در روى زمين به هر سو مى پراكند» (و الذاريات ذروا).
سپس مى افزايد: «سوگند به ابرهائى كه بار سنگينى از باران با خود حمل مى كنند» (فالحاملات وقرا). «و سوگند به كشتيهائى كه بر رودخانه هاى عظيم و صفحه درياها به آسانى به حركت درمى آيند» (فالجاريات يسرا). «و سوگند به فرشتگانى كه كارها را تقسيم مى كنند» (فالمقسمات امرا). در حديثى كه بسيارى از مفسران در ذيل همين آيه آورده اند مى خوانيم : «ابن الكوا» روزى از على (عليه السلام ) در حالى كه بر منبر خطبه مى خواند سؤ ال كرد منظور از «الذاريات ذروا» چيست ؟ فرمود: بادها است . عرض كرد: «فالحاملات وقرا» فرمود: ابرها است . عرض كرد: «فالجاريات يسرا» فرمود: كشتيها است . عرض كرد: «فالمقسمات امرا» فرمود: منظور فرشتگان است . با اين حال تفسيرهاى ديگرى است كه با اين تفسير قابل جمع است . از جمله اينكه منظور از «جاريات يسرا» نهرهائى است كه به وسيله بارانها به
جريان مى افتد، و منظور از «فالمقسمات امرا» ارزاقى است كه بواسطه فرشتگان از طريق كشاورزى تقسيم مى شود. به اين ترتيب سخن از بادها، سپس ابرها، و بعد از آن نهرها، و سرانجام روئيدن گياهان است كه تناسب نزديكى با مساءله معاد كه بعد از آن آمده دارد، زيرا مى دانيم كه يكى از دلائل امكان معاد مساءله زنده كردن زمينهاى مرده به وسيله نزول باران است كه بارها در قرآن به عبارات مختلف ذكر شده است . اين احتمال نيز داده شده كه اين چهار وصف همگى اوصاف بادها باشد، بادهائى كه ابرها را توليد مى كند، و بادهائى كه آنها را بر دوش خود حمل مى نمايد، و بادهائى كه آنها را به هر سو مى راند، و بادهائى كه دانه هاى باران را به هر طرف مى پاشد. با توجه به اينكه تعبيرات اين آيات جامع و كلى است مى تواند همه اين معانى را در خود جاى دهد ولى عمده همان تفسير اول است . در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه اگر منظور فرشتگان است ، فرشتگان چه امورى را تقسيم مى كنند؟ در پاسخ مى گوئيم : اين تقسيم كار ممكن است مربوط به كل تدبير اين عالم باشد كه گروههائى از فرشتگان الهى به فرمان او تدبير امور آن را بر عهده دارند، و نيز ممكن است مربوط به تقسيم ارزاق ، و يا تقسيم قطرات باران بر مناطق روى زمين باشد.
بعد از ذكر اين چهار سوگند كه همه بيانگر اهميت مطلبى است كه بعد از آن مى آيد مى فرمايد: «آنچه به شما وعده داده شده است قطعا راست است » (انما توعدون لصادق ). و بار ديگر به عنوان تاءكيد مى افزايد و بدون شك جزاى اعمال واقع شدنى است (و ان الدين لواقع ). «دين » در اينجا به معنى جزاء است ، همانطور كه در «مالك يوم الدين » آمده ، و اصولا يكى از نامهاى قيامت «يوم الدين » (روز جزااست ) و از آن روشن مى شود كه منظور از وعده هاى واقع شدنى در اينجا وعده هاى مربوط به قيامت و حساب و پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ و ساير امور مربوط به معاد است ، بنابراين جمله اول تمام وعده هاى قيامت را شامل مى شود، و جمله دوم تاءكيدى است بر مساءله جزا. در چند آيه بعد نيز سخن از «يوم الدين » به ميان آمده ، و همانگونه كه قبلا نيز اشاره كرديم سوگندهائى كه در آغاز اين سوره آمده پيوند و تناسب روشنى با نتيجه اين قسمها دارد، چرا كه حركت ابرها و نزول بارانها و در نتيجه زنده شدن زمينهاى مرده ، خود صحنه اى از قيامت و معاد را در اين دنيا نشان مى دهد. بعضى از مفسران «ما توعدون » را در اينجا به مفهوم وسيعترى تفسير كرده اند كه تمام وعده هاى الهى مربوط به قيامت و دنيا و تقسيم ارزاق و مجازات مجرمان در اين جهان و جهان ديگر، و پيروزى مؤ منان صالح را شامل مى شود، آيه ۲۲ همين سوره كه مى گويد: «و فى السماء رزقكم و ما توعدون »
نيز ممكن است تاءييدى بر اين معنى باشد، و چون لفظ آيه مطلق است اين عموميت بعيد نيست . به هر حال ، وعده هاى الهى همه صادق است ، چرا كه «خلف وعده » يا ناشى از «جهل » است ، يا «عجز» جهلى كه باعث تغيير فكر وعده دهنده مى شود، و عجزى كه او را از وفاى به وعده بازمى دارد، اما خداوند «عالم » و «قادر» وعده هايش تخلف ناپذير است .
آيه ۷-۱۴
آيه و ترجمه
وَ السمَاءِ ذَاتِ الحُْبُكِ(۷) إِنَّكمْ لَفِى قَوْلٍ مخْتَلِفٍ(۸) يُؤْفَك عَنْهُ مَنْ أُفِك (۹) قُتِلَ الخَْرَّصونَ(۱۰) الَّذِينَ هُمْ فى غَمْرَةٍ ساهُونَ(۱۱) يَسئَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ(۱۲) يَوْمَ هُمْ عَلى النَّارِ يُفْتَنُونَ(۱۳) ذُوقُوا فِتْنَتَكمْ هَذَا الَّذِى كُنتُم بِهِ تَستَعْجِلُونَ(۱۴) ترجمه : ۷ - قسم به آسمان كه داراى چين و شكنهاى زيباست ! ۸ - كه شما در گفتارى مختلف و گوناگون هستيد. ۹ - كسانى از ايمان به آن (روز جزا) منحرف مى شوند كه از قبول حق سر باز مى زنند. ۱۰ - كشته شوند دروغگويان (و مرگ بر آنها!). ۱۱ - همانها كه در جهل و غفلت فرو رفته اند. ۱۲ - و پيوسته سؤ ال مى كنند روز جزا چه موقع است ؟! ۱۳ - (آرى ) همان روزى است كه آنها را بر آتش مى سوزانند!
۱۴ - بچشيد عذاب خود را، اين همان چيزى است كه درباره آن عجله داشتيد! تفسير : سوگند به آسمان و چين و شكنهاى زيبايش ! اين آيات نيز همچون آيات گذشته با سوگند شروع مى شود، و از اختلافات كافران پيرامون قيامت و رستاخيز، و مسائل مختلف ديگر از جمله شخص پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) و مساءله توحيد سخن مى گويد. نخست مى فرمايد: «سوگند به آسمان كه داراى چين و شكنهاى زيبا است » (و السماء ذات الحبك ). براى «حبك » (بر وزن كتب ) جمع «حباك » (بر وزن كتاب ) در لغت معانى بسيارى گفته شده ، از جمله : راهها و چين و شكنهائى كه بر اثر بادها روى رملهاى بيابان ، و يا صفحه آب ، و يا ابرهاى آسمان پيدا مى شود. به موهاى «مجعد» نيز «حبك » گفته مى شود. گاه «حبك » را به معنى زيبائى و زينت تفسير كرده اند. و همچنين به معنى شكل موزون و مرتب . و ريشه اصلى آن كه «حبك » (بر وزن كبك ) است به معنى بستن و محكم كردن است . به نظر مى رسد كه همه اين معانى به يك معنى باز مى گردد، و آن چين و شكنهاى زيبائى است كه در ميان امواج ، ابرهاى آسمان ، رملهاى بيابان و موهاى سر پيدا مى شود. و اما تطبيق اين معنى بر آسمان يا به خاطر اشكال مختلف توده هاى ستارگان
و صورتهاى فلكى (مجموعه هائى از ستارگان ثابت را كه شكل خاصى به خود گرفته صورت فلكى مى نامند). يا به خاطر موجهاى جالبى است كه در ابرهاى آسمانى پيدا مى شود، و گاه به قدرى زيبا است كه مدتها چشمهاى انسان را متوجه خود مى سازد. و يا توده هاى عظيم كهكشانها است كه همچون پيچ و خمهاى موهاى مجعد بر صفحه آسمان ظاهر مى شود، مخصوصا عكسهاى جالبى كه دانشمندان وسيله تلسكوپها از اين كهكشانها برداشته اند، كاملا موهاى مجعد و پيچيده را تداعى مى كند. بنابراين معنى ، قرآن به آسمان و اين كهكشانهاى عظيم كه در آن روز چشم تيزبين علم و دانش بشر هنوز به آن نيفتاده بود سوگند ياد مى كند. با توجه به اينكه اين معانى منافاتى با هم ندارند ممكن است همه آنها در اين سوگند جمع باشند در آيه ۱۷ سوره مؤ منون نيز مى خوانيم و لقد خلقنا فوقكم سبع طرائق : «ما بر فراز شما هفت راه آفريديم » كه اشاره به تنوع و كثرت آسمانها و كرات و كهكشانها و عوالم مختلف است . اين نكته نيز قابل توجه است كه ريشه اصلى «حبك » مى تواند اشاره به استحكام آسمانها و پيوند محكم كرات با يكديگر مانند سيارات منظومه شمسى با قرص خورشيد بوده باشد. آيه بعد به جواب قسم يعنى مطلبى كه به خاطر آن سوگند ياد شده است پرداخته ، مى افزايد: «همه شما در گفتارى مختلف و گوناگون هستيد» (انكم لفى قول مختلف ).
پيوسته ضد و نقيض مى گوئيد، و همين تناقض گوئى دليل بر بى پايه بودن سخنان شما است . در مورد معاد، گاه مى گوئيد: ما اصلا باور نمى كنيم كه استخوانهاى پوسيده زنده شوند. و گاه مى گوئيد ما در اين باره شك و ترديد داريم . و گاه مى افزائيد پدران و نياكان ما را بياوريد تا گواهى دهند بعد از مرگ قيامت و رستاخيزى در كار است تا قبول كنيم !. و در مورد پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) گاه مى گوئيد ديوانه است ، گاه شاعرش مى خوانيد، گاه ساحرش مى ناميد، گاهى مى گوئيد معلم و استادى دارد كه اين سخنان را به او تعليم مى دهد. همچنين در مورد قرآن گاه آن را «اساطيرالاولين » (افسانه ها و خرافات پيشينيان ) مى ناميد گاهى شعرش مى خوانيد، و گاه سحر، و گاه دروغ ! سوگند به چين و شكنهاى آسمانها كه سخنان شما پر از تناقض و پيچ و خم است ! و اگر پايه و مايه اى داشتيد لااقل روى يك مطلب مى ايستاديد و هر روز به سراغ مطلبى نمى رفتيد. اين تعبير در حقيقت استدلالى است بر بطلان ادعاهاى مخالفان در مورد توحيد و معاد و پيامبر و قرآن (هر چند تكيه اصلى اين آيات به قرينه آياتى كه بعدا مى آيد روى مساءله معاد است ). و مى دانيم همواره براى كشف دروغ مدعيان كاذب چه در مسائل قضائى و چه در مسائل ديگر به سخنان ضد و نقيض آنها استناد مى شود، قرآن نيز درست بر اين مطلب تكيه مى كند.
در آيه بعد علت اين انحراف از حق را بيان كرده ، مى فرمايد: «كسانى از ايمان به قيامت منحرف مى شوند كه از قبول دلائل حق ، و تسليم در برابر منطق سر باز مى زنند»، و گرنه دلائل زندگى بعد از مرگ آشكار است (يؤ فك عنه من افك ). بايد توجه داشت كه تعبير آيه كلى و سربسته است كه ترجمه تحت اللفظى آن چنين مى شود: «بازگردانده مى شوند از آن آنها كه بازگردانده شده اند». زيرا «افك » در اصل به معنى منصرف ساختن و بازگرداندن از چيزى است ، لذا به دروغ كه جنبه انحرافى دارد «افك » گفته مى شود، همانگونه كه بادهاى مختلف را «مؤ تفكات » مى گويند. ولى با توجه به اينكه در آيات قبل سخن از رستاخيز در ميان بوده معلوم است كه منظور اصلى انحراف از اين عقيده است ، و نيز از آنجا كه در آيه گذشته سخن از گفتگوهاى ضد و نقيض كافران در ميان بود معلوم مى شود كه منظور در اينجا كسانى است كه از منطق و دليل روشن منحرف مى شوند. بنابراين مجموع آيه چنين معنى مى دهد: كسانى از ايمان به معاد منحرف مى شوند كه از مسير دليل عقل و منطق حق طلبى منحرف گشته اند. البته مانعى ندارد كه منظور انحراف از قبول هر گونه حق اعم از قرآن و توحيد و نبوت پيامبر و معاد (و از جمله مساءله ولايت امامان معصوم كه در بعضى از روايات وارد شده است ) بوده باشد، اما به هر حال مساءله قيامت كه موضوع اصلى است مسلما در آن داخل است . در آيه بعد دروغگويان و دروغپردازان را شديدا مورد مذمت و تهديد قرار داده ، مى گويد: «كشته شوند دروغگويان و مرگ بر آنها»! (قتل الخراصون ).
«خراص » از ماده «خرص » (بر وزن درس ) در اصل به معنى هر سخنى است كه از روى گمان و تخمين گفته شود، و از آنجا كه چنين سخنانى غالبا دروغ از آب در مى آيد اين واژه به معنى دروغ نيز به كار رفته است . به اين ترتيب «خراصون » كسانى هستند كه حرفهاى بى پايه و بى سر و ته مى زنند و منظور در اينجا - به قرينه آيات بعد - آنهائى هستند كه درباره قيامت با سخنان بى پايه و دور از منطق قضاوت كنند. ولى به هر صورت اين جمله به صورت نفرين است بر آنها، نفرينى كه نشان مى دهد آنها موجوداتى هستند شايسته مرگ و نابودى و آنچنانند كه «عدمشان به ز وجود». بعضى نيز «قتل » را در اينجا به معنى لعن و طرد و محروميت از رحمت خدا تفسير كرده اند. و از اينجا مى توان اين حكم كلى را نيز استفاده كرد كه اصولا قضاوتهائى كه مدرك روشنى ندارد و بر پايه حدس و تخمين و گمانهاى بى اساس است كارى است گمراه كننده و مستحق نفرين و عذاب . سپس به معرفى اين خراصون دروغگو پرداخته ، مى افزايد: «آنها كسانى هستند كه در جهل و غفلت و بيخبرى فرو رفته اند» (الذين هم فى غمرة ساهون ). «غمرة » در اصل به معنى آب فراوانى است كه محلى را بپوشاند، سپس به جهالت و نادانى عميقى كه كسى را فرا گيرد اطلاق شده است . «ساهون » از ماده «سهو» به معنى هرگونه غفلت است ، بعضى گفته اند نخستين مرتبه جهل «سهو و اشتباه » است ، سپس «غفلت »، و بعد از آن «غمره » مى باشد. بنابراين آنها از مرحله سهو شروع مى كنند، بعد به غفلت و بيخبرى
مى انجامد، و در ادامه راه به طور كامل در «جهل » فرو مى روند، و جمع ميان اين دو تعبير - سهو و غمره - در آيه فوق ممكن است اشاره به آغاز و انجام اين حركت باشد. به اين ترتيب منظور از خراصون كسانى است كه غرق جهل و نادانى خويشند، و براى فرار از زير بار حق هر روز بهانه و سخن بى اساسى را عنوان مى كنند. و لذا «پيوسته سؤ ال مى كنند روز جزا چه وقت است و قيامت كى خواهد آمد» (يسئلون ايان يوم الدين ). تعبير به يسئلون به صورت «فعل مضارع » دليل بر اين است كه اين سؤ ال را مرتب مطرح مى كنند، در حالى كه اصولا بايد وقت قيام قيامت مخفى و مكتوم باشد، تا هر كس در هر زمان احتمال وقوع آن را بدهد، و اثر تربيتى ايمان به قيامت كه خودسازى و آمادگى مداوم است حاصل گردد. اين سخن به آن مى ماند كه بيمارى از طبيب مرتبا سؤ ال كند پايان عمر من چه روزى خواهد بود؟ هر كس اين سؤ ال را بى اساس مى داند، و مى گويد مهم اين است كه بدانى مرگ حق است تا خود را درمان كنى مبادا گرفتار «مرگ زودرس » شوى . ولى آنها هدفى جز استهزاء يا بهانه جوئى نداشتند نه اينكه راستى مى خواستند تاريخ قيام قيامت را پيدا كنند. ولى با اين حال قرآن به آنها پاسخ كوبنده اى داده ، مى گويد: «قيامت آن روزى است كه آنها را بر آتش مى سوزانند»! (يوم هم على النار يفتنون ).
و به آنها گفته مى شود: «بچشيد عذاب خود را، اين همان چيزى است كه در مورد آن عجله داشتيد» (ذوقوا فتنتكم هذا الذى كنتم به تستعجلون ). «فتنه » در اصل به معنى قرار دادن طلا در كوره است ، تا طلاى خوب و خالص از ناخالص شناخته شود، و به همين مناسبت به معنى هر گونه آزمايش و امتحان استعمال مى شود، و به معنى «دخول انسان در آتش » نيز آمده است ، و گاه به معنى بلا و عذاب و ناراحتى چنانكه آيه مورد بحث نيز اشاره به همين معنى است .
آيه ۱۵-۱۹
آيه و ترجمه
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فى جَنَّتٍ وَ عُيُونٍ(۱۵) ءَاخِذِينَ مَا ءَاتَاهُمْ رَبهُمْ إِنهُمْ كانُوا قَبْلَ ذَلِك محْسِنِينَ(۱۶) كانُوا قَلِيلاً مِّنَ الَّيْلِ مَا يهْجَعُونَ(۱۷) وَ بِالاَسحَارِ هُمْ يَستَغْفِرُونَ(۱۸) وَ فى أَمْوَلِهِمْ حَقُّ لِّلسائلِ وَ المَْحْرُومِ(۱۹) ترجمه : ۱۵ - پرهيزگاران در باغهاى بهشت و در ميان چشمه ها قرار دارند. ۱۶ - و آنچه پروردگارشان به آنها مرحمت كرده دريافت مى دارند زيرا آنها پيش از آن (در سراى دنيا) از نيكوكاران بودند. ۱۷ - آنها كمى از شبها را ميخوابيدند. ۱۸ - و در سحرگاهان استغفار مى كردند. ۱۹ - و در اموال آنها حقى براى سائل و محروم بود. تفسير : پاداش سحرخيزان نيكوكار در تعقيب آيات گذشته كه سخن از دروغگويان جاهل و منكران قيامت و رستاخيز و عذاب آنها در ميان بود، در آيات مورد بحث از مؤ منان پرهيزگار
و اوصاف و پاداش آنها سخن مى گويد، تا در مقايسه با يكديگر - آنچنان كه روش قرآن است - حقائق روشنتر شود. مى فرمايد: «پرهيزگاران در باغهاى بهشت و در ميان چشمه ها قرار دارند» (ان المتقين فى جنات و عيون ). درست است كه باغ طبيعتا داراى نهرهاى آب است ، اما لطفش در اين است كه چشمه ها از درون خود باغ بجوشد، و درختان را دائما مشروب كند، اين امتيازى است كه باغهاى بهشت دارد، نه يك نوع چشمه كه انواع مختلفى از چشمه ها در آن موجود است . سپس به نعمتهاى ديگر بهشتى اشاره كرده و به صورت سربسته مى گويد: «آنچه را كه پروردگارشان به آنها مرحمت كرده دريافت مى دارند» (آخذين ما آتاهم ربهم ). يعنى آنها با نهايت ميل و اشتياق و كمال رضا و رغبت و خشنودى اين مواهب الهى را پذيرا مى شوند. و در دنبال آيه مى افزايد اين پاداشهاى عظيم بى جهت نيست ، «آنها پيش از آن در سراى دنيا از نيكوكاران بودند» (انهم كانوا قبل ذلك محسنين ).
احسان و نيكوكارى كه در اينجا آمده معنى وسيعترى دارد كه هم اطاعت خدا را شامل مى شود و هم انواع نيكيها به خلق خدا. آيات بعد به توضيح چگونگى نيكوكار بودن آنها پرداخته ، سه وصف را از ميان اوصاف آنها بيان مى كند. نخست اينكه : «آنها كمى از شبها را مى خوابيدند» (كانوا قليلا من الليل ما يهجعون ). «يهجعون » از ماده «هجوع » به معنى خواب شبانه است . بعضى گفته اند منظور اين است كه آنها اكثر شب را بيدار بودند و كمى از شب را مى خوابيدند، و به اصطلاح همواره شب زنده دار بودند. ولى از آنجا كه اين حكم به صورت يك دستور عمومى براى پرهيزگاران و محسنين بعيد به نظر مى رسد اين تفسير مناسب نيست ، بلكه منظور اين است كه آنها كمتر اتفاق مى افتاد تمام شب را بخوابند، و به تعبير ديگر «ليل » (شب ) به صورت جنس و عموم در نظر گرفته شده . بنابراين همه شب بخشى را بيدار بودند و به عبادت و نماز شب مى پرداختند و شبهائى را كه تماما در خواب باشند و عبادت شبانه از آنها به كلى فوت شود كم بوده است . اين تفسير در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) نيز نقل شده است . براى اين آيه تفسيرهاى ديگرى ذكر كرده اند كه چون بعيد بود از بيان
آن خوددارى شد. دومين وصف آنها را چنين بيان مى كند: «آنها پيوسته در سحرگاهان استغفار مى كردند» (و بالاسحار هم يستغفرون ). در آخر شب كه چشم غافلان در خواب است ، و محيط از هر نظر آرام ، قال و غوغاى زندگى مادى فرونشسته ، و عواملى كه فكر انسان را به خود مشغول دارد خاموش است برميخيزند، و به درگاه خدا مى روند، در پيشگاه معبود به راز و نياز مى پردازند، نماز مى خوانند، و مخصوصا از گناهان خود استغفار مى كنند. بسيارى معتقدند كه منظور از استغفار در اينجا همان «نماز شب » است ، از اين جهت كه قنوت نماز وتر مشتمل بر استغفار است . «اسحار» جمع «سحر» (بر وزن بشر) در اصل به معنى «پوشيده و پنهان » بودن است ، و چون در ساعات آخر شب پوشيدگى خاصى بر همه چيز حاكم است سحر ناميده شده . واژه «سحر» (بر وزن شعر) نيز به چيزى گفته مى شود كه چهره حقائق را مى پوشاند و يا اسرار آن از ديگران پوشيده است . در روايتى در تفسير در المنثور آمده است كه پيغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود: ان آخر الليل فى التهجد احب الى من اوله ، لان الله يقول و بالاسحار هم
يستغفرون : ((آخر شب براى تهجد (نماز شب ) نزد من محبوبتر است از آغاز آن ، زيرا خداوند مى فرمايد: پرهيزگاران در سحرگاهان استغفار مى كنند)). و در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : كانوا يستغفرون الله فى الوتر سبعين مرة فى السحر: «نيكوكاران بهشتى در نماز وتر به هنگام سحر هفتاد مرتبه از خدا طلب آمرزش مى كردند». سپس به سومين وصف پرهيزگاران بهشتى اشاره كرده ، مى افزايد: در اموال آنها حقى براى سائل و محروم بود (و فى اموالهم حق للسائل و المحروم ). تعبير به «حق » در اينجا يا به خاطر اين است كه خداوند بر آنها لازم شمرده است (مانند زكات و خمس و سائر حقوق واجب شرعى ) و يا آنها خود بر خويشتن الزام كرده اند و تعهد نموده اند، و در اينصورت غير حقوق واجب را نيز شامل مى گردد. بعضى معتقدند اين آيه تنها ناظر به قسم دوم است ، و حقوق واجب را شامل نمى شود، زيرا حقوق واجب در اموال همه مردم است ، اعم از پرهيزگاران و غير آنها، و حتى كفار، بنابراين وقتى مى گويد: در اموال آنها چنين حقى است يعنى علاوه بر واجبات آنها بر خود لازم مى دانند كه در راه خدا از اموال خويش به سائلان و محرومان انفاق كنند، ولى ميتوان گفت كه فرق نيكوكاران با ديگران آن است كه آنها اين حقوق را ادا مى كنند در حالى كه ديگران مقيد به آن نيستند. اين تفسير نيز گفته شده كه تعبير به «سائل » در مورد حقوق واجب است ، چرا كه حق سئوال و مطالبه دارد، و تعبير به «محروم » در حقوق مستحب
است كه حق مطالبه در آن نيست . «فاضل مقداد» در «كنز العرفان » تصريح مى كند كه منظور از «حق معلوم » حقى است كه خود آنها در اموالشان قرار مى دهند، و خويشتن را موظف به آن مى دانند. نظير اين معنى در سوره معارج آيه ۲۴ و ۲۵ آمده است مى فرمايد: و الذين فى اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم . و با توجه به اينكه حكم وجوب زكات در مدينه نازل شد، و آيات اين سوره همگى مكى است نظر اخير تاييد مى شود. در رواياتى كه از منابع اهل بيت (عليهم السلام ) رسيده نيز تاءكيد شده كه منظور از حق معلوم چيزى غير از زكات واجب است . در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : لكن الله عز و جل فرض فى اموال الاغنياء حقوقا غير الزكاة ، فقال عز و جل : و الذين فى اموالهم حق معلوم للسائل ، فالحق المعلوم غير الزكاة ، و هو شى ء يفرضه الرجل على نفسه فى ماله ... ان شاء فى كل يوم و ان شاء فى كل جمعة و ان شاء فى كل شهر...: «ولى خداوند متعال در اموال ثروتمندان حقوقى غير از زكات قرار داده ، از جمله اينكه فرموده است : در اموال آنها حق معلومى براى سائل و محروم است ، بنابراين ((حق معلوم » غير از زكات است ، و آن چيزى است كه انسان شخصا بر خود لازم مى كند كه از مالش بپردازد... براى هر روز، و يا اگر بخواهد در هر جمعه و يا در هر ماه ...)). در اين زمينه احاديث متعدد ديگرى با تعبيرات مختلف از امام على بن
الحسين (عليهم السلام ) و امام باقر (عليه السلام ) و امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است . و به اين ترتيب تفسير آيه روشن است . در اينكه ميان «سائل » و «محروم » چه تفاوتى است ؟ جمعى گفته اند: سائل كسى است كه از مردم تقاضاى كمك مى كند، ولى «محروم » شخص آبرومندى است كه براى معيشت خود نهايت تلاش و كوشش را به خرج مى دهد اما دستش به جائى نمى رسد و كسب و كار و زندگيش بهم پيچيده است و با اين حال خويشتندارى كرده ، از كسى تقاضاى كمك نمى كند. اين همان كسى است كه از او تعبير به «محارف » مى شود، زيرا در تفسير محارف در كتب لغت و روايات اسلامى آمده است «او كسى است كه هر قدر تلاش مى كند درآمدى به دست نمى آورد گوئى راههاى زندگى به روى او بسته شده است ». به هر حال اين تعبير اشاره به اين نكته است كه هرگز منتظر ننشينيد نيازمندان نزد شما آيند و تقاضاى كمك كنند، بر شما است كه جستجو كنيد و افراد آبرومند محروم را كه به گفته قرآن (بقره - ۲۷۳) يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف : «افراد بيخبر آنها را از شدت خويشتندارى غنى مى پندارند» پيدا كنيد، و به آنها كمك نموده ، گره مشكلاتشان را بگشائيد و آبرويشان را حفظ نمائيد، و اين دستور مهمى است كه براى حفظ حيثيت مسلمانان محروم بسيار مهم است . البته اين افراد را (به گفته قرآن در همان آيه بقره ) مى توان از چهره هايشان شناخت تعرفهم بسيماهم . آرى گرچه خاموشند ولى در عمق چهره آنها نشانه هاى رنجهاى جانكاه
درونى براى افراد آگاه آشكار است ، و رنگ رخساره آنها از سر درونشان خبر مى دهد.
نكته ها:
۱ - توجه به «خدا» و «خلق خدا» آنچه از اوصاف براى «متقين » و «محسنين » در اين آيات آمده در حقيقت در دو بخش خلاصه مى شود توجه به خالق آنهم در ساعاتى كه از هر نظر آمادگى براى راز و نياز با او و حضور قلب فراهم است ، و عوامل اشتغال فكر و انصراف ذهن به حداقل مى رسد، يعنى در اواخر شب . و ديگر توجه به نيازهاى نيازمندان اعم از آنها كه نياز خود را ظاهر مى كنند يا مكتوم مى دارند. اين همان مطلبى است كه در آيات قرآن كرارا به آن توصيه شده است ، و آياتى كه «صلاة » و «زكات » را پشت سر هم مى شمرد و روى هر دو تكيه مى كند اشاره به همين مساءله است ، چرا كه «صلاة » بارزترين مظهر پيوند با خالق است و زكات روشنترين راه پيوند با خلق خدا.
شب خيز كه عاشقان به شب راز كنند!
با اينكه نماز شب از نمازهاى نافله و مستحب است ، ولى كرارا در قرآن مجيد به آن اشاره شده ، و اين نشانه اهميت فوق العاده آن مى باشد، تا آنجا كه قرآن آن را وسيله وصول به «مقام محمود» (سوره اسراء - ۷۹) و مايه روشنى چشم (چنانكه در آيه ۱۷ سوره الم سجده آمده ) شمرده است . در روايات اسلامى نيز فوق العاده روى اين راز و نياز شبانه و بيدارى در
سحرگاهان تكيه شده است : در يكجا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) آن را كفاره گناهان مى شمرد و مى فرمايد: يا على ثلاث كفارات ، منها التهجد بالليل و الناس نيام : «سه چيز است كه كفاره گناهان است يكى از آنها تهجد در شب است در حالى كه مردم در خوابند». در حديث ديگرى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) آمده است : «اشراف امتى حملة القرآن و اصحاب الليل شريفان امت من حاملان قرآنند و اصحاب عبادتهاى شبانه ». و باز در حديث ديگرى در وصاياى آن حضرت به على (عليه السلام ) آمده است كه چهار مرتبه تكرار فرمود: عليك بصلوة الليل : «نماز شب را هرگز ترك مكن ». و از امام صادق (عليه السلام ) در تفسير آيه مورد بحث (كانوا قليلا من الليل ما يهجعون ) چنين نقل شده : كانوا اقل الليالى تفوتهم لا يقومون فيها: «كمتر شبى بر آنها مى گذشت كه بيدار نشوند و عبادت نكنند». باز در حديث ديگرى آمده كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود: الركعتان فى جوف الليل احب الى من الدنيا و ما فيها: «دو ركعت نماز در دل شب از دنيا و آنچه در آن است نزد من محبوبتر است »!. و نيز در حديثى مى خوانيم كه امام صادق (عليه السلام ) به «سليمان ديلمى » (يكى از يارانش ) فرمود: لا تدع قيام الليل فان المغبون من حرم قيام الليل : «قيام شب را براى عبادت فراموش مكن ، مغبون است كسى كه از قيام شبانه محروم
گردد». البته روايات در اين زمينه بسيار است و تعبيرات فوق العاده جالبى در آنها ديده مى شود، مخصوصا نماز شب به عنوان يك وسيله مؤ ثر براى آمرزش گناهان ، بيدارى فكر و انديشه ، روشنائى دل ، و جلب رزق و روزى فراوان و تندرستى معرفى شده است كه اگر جمع آورى شود كتاب مستقلى خواهد شد. در اين زمينه در جلد ۱۲ صفحه ۲۲۷ (ذيل آيه ۷۹ سوره اسراء) و در جلد ۱۷ صفحه ۱۵۴ (ذيل آيه ۱۷ سوره الم سجده ) بحثهاى ديگرى آورده ايم .
حق سائل و محروم
قابل توجه اينكه در آيات فوق خوانديم هميشه در اموال نيكوكاران حقى براى سائل و محروم است ، اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه آنها خودشان را در برابر نيازمندان و محرومان مديون ميبينند، و آنان را طلبكار و صاحب حق مى شمرند، حقى كه به هر حال بايد پرداخته شود، و هيچگونه منتى در پرداختن آن نيست ، درست مانند طلبهاى سائر طلبكاران . و چنانكه گفتيم قرائن مختلفى نشان مى دهد كه اين تعبير مربوط به زكات واجب و امثال آن نيست ، بلكه ناظر به انفاقهاى مستحبى مى باشد كه پرهيزگاران آن را دين خود مى شمرند.
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |