الفرقان ٧٠
کپی متن آیه |
---|
إِلاَّ مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولٰئِکَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً |
ترجمه
الفرقان ٦٩ | آیه ٧٠ | الفرقان ٧١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یُبَدِّلُ اللهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ»: خداوند بدیهای ایشان را به نیکیها، و گناهانشان را به طاعات و عبادات تبدیل مینماید! کرم بین و لطف خداوندگار، گذشت او با گذشت انسانها، و مهر او با مهر انسانها تفاوت از زمین تا آسمان دارد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
شأن نزول آیات ۶۸ تا ۷.:
عبدالله بن مسعود گوید: از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم سؤال کردم کدام گناه از همه بزرگتر است، فرمود: شریک قرار دادن از براى خدائى که تو را آفریده است، سپس گفتم: بعد از آن کدام گناه، بزرگتر است؟ فرمود: کشتن فرزند خود از ترس این که مبادا در خوردن طعام با تو شریک گردد، باز گفتم: بعد از آن کدامیک از گناهان بزرگتر از همه است؟ فرمود: زناکردن با زن شوهردار همسایه، سپس گوید: بعد از این سؤال آیه ۶۸ - براى تأیید گفتار پیامبر نازل گردید.
ابن عباس گوید: مشرکین نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: یا محمد ما که آدمکشى کرده و قتل نفس نموده ایم و نیز عمل زنا هم انجام داده ایم در صورت اسلام آوردن تکلیف ما چه خواهد شد؟ در جواب آنها آیات ۶۸ - این سوره و ۵۳ - سوره زمر «قُلْ یا عِبادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» نازل گردید و نیز آیات ۶۹ و ۷. - این سوره هم نازل شد.[۱]
باز ابن عباس گوید: وقتى که آیه ۶۸ نازل گردید مشرکین مکه گفتند: ما که قتل نفس نموده و عده اى را کشته ایم و نیز به خداوند شرک آورده و زنا و فواحش دیگرى را مرتکب گشته ایم. اگر مسلمان شویم وضع ما چه خواهد شد؟ سپس آیه ۷. نازل شد.[۲]
و همچنین ابن عباس گوید: ما بین نزول آیه ۶۸ و آیه ۷. دو سال طول کشید و بعد از نزول آیه ۷. ما همیشه پیامبر را شاداب و مفرّح میدیدیم، عطا از ابن عباس نقل کند که آیه ۷. درباره وحشى قاتل حمزه نازل شده است.[۳]
ما جریان آن را ضمن ذکر شأن و نزول آیه ۴۸ سوره نساء از صفحه ۲.۳ تا صفحه ۲.۷ - این کتاب ذکر نموده ایم. -
تفسیر
- آيات ۶۳ - ۷۷، سوره فرقان
- صفات مؤ منين : تواضع و فروتنى ، و برخورد سالم درمقابل برخورد زشت و لغو جاهلان با ايشان
- رعايت اعتدال در انفاق : يكى از صفات مؤ منين
- معناى اينكه در وصف مؤ منان فرمود: ((لا يدعون مع الله الها آخر)) با توجه به عقيدهمشركان درباره عبادت خدا
- توجيه مخلد مرتكبين قتل ، زنا و ربا در عذاب
- وجوهى كه در معناى تبديل سيئات به حسنات (فاولئكيبدل الله سيئاتهم حسنات ) گفته شد.
- حسنه يا سيئه بودن عمل منوط به آثار عمل است وتبديل سيئات به حسنات نيز به معناى تبديل آثار است
- مراد از اينكه درباره مؤ منين فرمود: ((لا يشهدون الزورو اذا مروا باللغو مروا كراما))
- وصف ديگر عباد الرحمن : آيات خدا را كوركورانه و بدون معرفت و بصيرت نمى پذيرند
- معناى اينكه ايشان از خداوند مى خواهند: ((ما را براى متقين امام قرار بده ))
- معناى آيه شريفه : ((قل ما يعبوا بكم ربى لولا دعاوكم ...))
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيات گذشته مربوط به اوصاف مؤ منين ، اسراف و اقتار،تبديل سيئات به حسنات و...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً «70»
مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند. پس اينان (كسانى هستند كه) خداوند بدىهايشان را به نيكى تبديل مىكند، و خداوند آمرزنده و مهربان است.
نکته ها
چند برابر شدن عذاب مجرمين كه در جملهى «يُضاعَفْ» آمده است، با عدل الهى مخالفتى ندارد، زيرا عذاب مضاعف در شرايطى است كه گناه، آثار شوم و چند برابر داشته باشد. مثلًا زناكار هم گناه مىكند و هم ديگرى را به گناه وادار مىسازد و هم چه بسا از اين گناه، فرزند حرامزادهاى به دنيا مىآورد كه گرايشهاى منفى دارد. در قتل نفس نيز قاتل، فردى را مىكشد، ولى افرادى را داغدار، بىسرپرست ويتيم وجامعه را ناامن مىكند. هريك از اين عناوين به تنهايى قابل كيفر است، همانگونه كه اگر كسى سنّت بدى را در جامعه بنا نهد در طول تاريخ هر كس به آن سنّت عمل كند، براى مؤسّس آن نيز گناهى ثبت مىشود.
از آنجا كه به اتّفاق همهى علما ومفسّران، زنا به تنهايى سبب جاودانگى در دوزخ نمىشود، بنابراين مسئلهى خلود و جاودانگى در دوزخ تنها براى مشركانى است كه زناكار باشند. آرى، عقيدهى حقّ و باطل و جهانبينى كفر و شرك، در كيفرها تأثيرگذار است.
امام رضا عليه السلام فرمود: به پيامبر صلى الله عليه و آله گفته شد: فلانى انسان بدبختى است، زيرا بسيارى از گناهان را مرتكب شده است. پيامبر فرمود: هرگز چنين نيست كه شما مىگوييد، بلكه او نجات يافت و به حسن عاقبت رسيد و گناهانش از بين رفت و به حسنات تبديل شد. زيرا او روزى از راهى مىگذشت، مؤمنى را ديد كه عورتش پيدا بود و خود متوجّه نبود. (گويا خواب بوده است) اين شخص بدن او را پوشاند و براى آن كه خجالت نكشد او را با خبر نكرد،
جلد 6 - صفحه 285
وقتى آن مؤمن متوجّه شد، در حقّ او چنين دعا كرد: خداوند به تو پاداش بسيار عطا كند، آخرت تو را با خير همراه سازد و در حساب با تو مناقشه و سختگيرى نكند. خداوند دعاى آن مؤمن را در حقّ آن شخص، مستجاب فرمود و او خوش عاقبت شد.
وقتى كه اين مژدهى پيامبراكرم صلى الله عليه و آله به آن گناهكار رسيد او از همهى گناهانش توبه كرد و اهل طاعت خدا شد. پس از يك هفته كه گروهى از دشمنان اسلام به مدينه حمله كردند، پيامبر صلى الله عليه و آله دستور دفاع داد، آن مرد نيز همراه با مسلمانان ديگر براى دفاع آماده شد و در درگيرى با دشمنان به شهادت رسيد و عاقبتش به خير وسعادت ختم گرديد. «1»
عواملى وجود دارد كه كيفر را چند برابر مىكند. برخى از آن عوامل به اين شرح است:
1- گاهى داشتن شخصيّت اجتماعى، كيفر مجرم را دو برابر مىكند. خداوند به زنان پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ» «2» هر كس از شما همسران پيامبر كار زشت انجام دهيد، دو برابر كيفر داريد.
2- گاهى زمان، گناه را دو برابر مىكند. مثل گناه در روز جمعه، چنانكه در روايات آمده است كه كار خير و يا شر در روز جمعه دو برابر سنجيده مىشود. «3»
3- گاهى گناهِ كليدى است، يعنى علاوه بر انحراف شخص، ديگران را نيز منحرف مىكند.
الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً ... يُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ «4»
پیام ها
1- كيفرهاى قيامت، هم كمّى است، «يَخْلُدْ» و هم كيفى. «مُهاناً»
2- اسلام، بنبست ندارد. گنهكار نيز راه بازگشت دارد. «إِلَّا مَنْ تابَ»
3- در هنگام ارتكاب گناه، ايمان از كف مىرود، و هنگام توبه باز مىگردد. «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ»
4- توبه، يك انقلاب همه جانبه است، نه يك حركت سطحى ولفظى، عمل صالح
«1». بحار، ج 5، ص 155.
«2». احزاب، 30.
«3». بحار، ج 89، ص 283.
«4». هود، 19- 20.
جلد 6 - صفحه 286
نشانهى توبه واقعى است. «تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ»
5- توبه و ايمان واقعى، كارهاى انسان را تغيير مىدهد و رفتار ناپسند او را اصلاح مىكند. «وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً»
6- همان گونه كه خداوند در آفرينش هستى از خاك وكود، گُل مىسازد، سيّئات انسانها را به حسنات تبديل مىكند. «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (70)
إِلَّا مَنْ تابَ: مگر كسى كه توبه كند از شرك، وَ أَمِنَ: و ايمان آورد به خدا و رسول، وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً: و بجا آورد كارهاى شايسته، يعنى بوظايف اسلاميّه و احكام الهيه رفتار كند، فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ: پس آن جماعت متصف به صفات توبه و ايمان و عمل صالح، تبديل فرمايد خداى، سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ:
1- گناهان ايشان را به نيكوئى، يعنى سوابق معاصى را به توبه محو فرمايد و لواحق طاعات بجاى آن ثبت نمايد. «1». 2- بدل فرمايد ملكه معصيت را در نفس به ملكه طاعت. «2» 3- توفيق دهد او را به بجا آوردن طاعات. «3» 4- ثبت فرمايد براى او بدل هر عقابى ثوابى. «4»
«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 420. چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
«2». همان مدرك.
«3». همان مدرك.
«4». همان مدرك.
جلد 9 - صفحه 377
شيخ طوسى رضوان اللّه عليه در امالى خود روايت نموده از محمّد بن مسلم ثقفى گويد: سؤال نمودم حضرت باقر عليه السّلام را از فرمايش الهى (فاولئك يبدّل اللّه سيئاتهم حسنات) فرمود: مىآورند مؤمن گناهكار را روز قيامت تا آنكه وا مىدارند به موقف حساب، پس مىباشد خداى تعالى آنكه متولى حساب او باشد، مطلع نشود بر حساب او هيچيك از مردم، پس معرفى نمايد گناهان او را تا آن كه اقرار كند به گناهانش. خداوند فرمايد به نويسندگان: بدل نمائيد گناهان او را حسنات، و ظاهر كنيد براى مردم. پس گويند مردم در آن هنگام:
نباشد براى اين بنده يك گناه، پس امر فرمايد خدا او را به بهشت؛ پس اينست تأويل آيه، و آن در حق گناهكاران از شيعيان ما خاصه مىباشد. «1» وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً: و هست خداى، آمرزنده گناهان به توبه، مهربان بر ايشان به اثبات توبه در قلوب آنان و تبديل سيئات به حسنات به لطف بر ايشان. از ابن عباس مروى است كه دو سال ما در عهد حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله آيه «و الّذين لا يدعون مع اللّه» مىخوانديم تا بقوله «و يخلد فيه مهانا» بعد از دو سال اين آمد «الّا من تاب و امن ...» و حضرت به هيچ چيز چنان خرم نشد كه به اين آيه و آيه «إِنَّا فَتَحْنا». «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً (61) وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً (62) وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63) وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً (64) وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً (65)
إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (66) وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً (67) وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً (68) يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً (69) إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (70)
ترجمه
برتر آمد آنكه قرار داد در آسمان برجهائى و قرار داد در آن
جلد 4 صفحه 88
چراغى و ماهى نور دهنده
و او است آنكه قرار داد شب و روز را از پى هم آينده براى آنكس كه خواسته پند گيرد يا خواسته شكر گذارى را
و بندگان خداوند بخشنده آنانند كه ميروند بر زمين بفروتنى و آرامى و چون خطاب كنند بايشان نادانان گويند جوابى موجب سلامتى
و آنانكه شب را بروز ميآورند براى پروردگارشان در حالى كه هستند سجده كنندگان و بر پاى ايستادگان
و آنانكه ميگويند پروردگار ما بگردان از ما عذاب دوزخ را همانا عذابش باشد لازم
همانا آن بد جايگاه و مقامى است
و آنانكه چون خرج كنند زيادهروى ننمايند و تنگ نگيرند و باشد ميان اين اعتدالى
و آنانكه نمىخوانند با خداوند خدائى ديگر را و نميكشند جاندارى را كه حرام گردانيد خدا مگر بحق و زنا نميكنند و كسيكه چنين كند مىيابد عقوبت را،
دو چندان شود برايش عذاب، روز قيامت و هميشه باشد در آن بخوارى
مگر آنكه بازگشت نمود و گرويد و كردكار شايسته را پس آنگروه تبديل ميكند خدا بديهاشانرا بخوبيها و باشد خدا آمرزنده مهربان.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب امر خلقت كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود فرموده پر خير و بركت و داراى عزّت و عظمت و مزيّت و برترى است خداوندى كه قرارداد در آسمان برجهاى دوازدهگانه را كه در اوائل سوره حجر ذيل آيه و لقد جعلنا فى السّماء بروجا شرح آن گذشت و نيز قرار داد در آن چراغى كه خورشيد است بدليل آنكه فرموده و جعل الشّمس سراجا يعنى قرار داد خدا خورشيد را چراغ و سرجا بصيغه جمع نيز قرائت شده بدليل آنكه فرموده و لقد زيّنّا السّماء الدّنيا بمصابيح و بنابر اين شامل ساير كواكبى كه از خود نور دارند ميشود ولى در جوامع از ائمه عليهم السلام نهى از قرائت آن شده و فرمودهاند سراجا بايد خواند و مراد خورشيد است و نيز قرار داد در آن ماه عالم تاب را براى فوائد بسيارى كه از آن جمله پيدايش شبانه روز و تعيين شهور و سنين و ترتيب فصول چهارگانه است و در بعضى روايات بر آن تصريح شده و او است آنخداوندى كه قرار داد شب و روز را خليفه و جانشين يكديگر كه يكى از آن دو چون برود ديگرى بجايش آيد براى انجام امورى كه مناسب با روز است در روز و انجام امورى كه مناسب
جلد 4 صفحه 89
با شب است در شب و تدارك هر يك از آن امور در صورت فوت در ديگرى مانند بجا آوردن قضاى نمازهاى فوت شده از روز را در شب و بجا آوردن قضاى نمازهاى فوت شده از شب را در روز چنانچه در روايات مفسّره بآن تصريح شده و بنابر اين اختلاف شبانه روز و گردش آن براى كسى است كه بخواهد ذاكر يا شاكر باشد كه اگر عملى را نتوانست در روز انجام دهد شب قضاى آنرا بجا آورد يا اگر شب موفق بعبادتى نشد روز تدارك آنرا بنمايد و بعضى بذكر بتخفيف قرائت نمودهاند و با اينمعنى انسب است و بنابر قرائت مشهور كه بتشديدين است ظاهرا مراد آنستكه اين اختلاف شبانه روز و تغيير آن بر وفق حكمت كه كاشف از وجود مغيّر حكيم است براى كسى مفيد است كه بخواهد معرفت بحق پيدا كند و متنبّه و متذكر گردد يا كسيكه بخواهد شكر منعم خود را بجا آورد چون از اين راه ميتواند بمقصود برسد و خداشناس شود و موفق بشكر گردد و بندگان خاص خداى بسيار بخشنده كسانى هستند كه راه ميروند بر زمين بتواضع و فروتنى و ملايمت و آرامى و بحال طبيعى و عادى نه با نخوت و تكبّر و گردن كشى و تبختر چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد مردى است كه راه ميرود بطبع عادى خود نه بتكلف و نه بتبختر و در چند روايت بائمه اطهار تفسير شده كه از ترس دشمنان بملايمت و آرامى راه ميروند و نيز كسانى هستند كه چون اشخاص نادان با آنها بدرشتى و زشتى سخن گويند در مقابل با كمال مسالمت و ملايمت جواب دهند ما بشما كارى نداريم شما هم بما كارى نداشته باشيد تا از خير و شرّ يكديگر فارغ باشيم خلاصه آنكه طورى جواب گويند كه از شرّ آنها محفوظ بمانند و دنباله پيدا نكند و شايد در بعضى از موارد اگر سلام كنند يا سكوت نمايند بهتر باشد و كسانى هستند كه شب را بروز ميآورند و بيتوته ميكنند براى عبادت و نماز و بيشتر در حال سجود و قيامند چون عبادت در شب از ريا دورتر و بفراغت بال نزديكتر است و شرط قبول اعمال اقبال بخدا و ادبار از ماسوا است و كسانى هستند كه با آنكه شب مشغول بعبادت و روز بانجام وظيفه خود سر گرمند براى آنكه مبادا قصور يا تقصيرى از آنها سر زده باشد يا عبادت آنها بمقام قبول نرسد يا سلب توفيق در آتيه از آنها شود و مستحق
جلد 4 صفحه 90
عقوبت گردند با كمال تضرّع ميگويند پروردگارا بردار از ما عذاب دوزخ را كه آن مانند غريم و طلبكار ملازم بندگان گنهكار است و بهيچ وجه از آنها جدا نشود و آن دوزخ بد است از حيث مكان قرار و قيام و محتمل است دو جمله مؤكّده بانّ كلام خدا باشد باستقلال نه حكايت از قول آنها و كسانى هستند كه چون مال خدا داد خود را صرف و خرج نمايند زيادهروى نميكنند و تنگ نميگيرند بر خود و عيالشان و كار آنها در ميان اين دو امر ناروا باعتدال قيام و استقرار دارد و بهيچيك از دو طرف تجاوز نميكند و يقتروا بكسر تاء و از باب افعال نيز قرائت شده است و قمى ره فرموده اسراف انفاق در معصيت و ناروا است و لم يقتروا يعنى بخل ننمودند از حق خدا و قوام، عدل و صرف در امرى است كه خدا بآن امر نموده و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده كه كسيكه عطا كند در غير حق بتحقيق اسراف نموده و كسيكه منع كند از حق بتحقيق اقتار كرده و از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اسراف، بضايع نمودن مال و صرف آن در مصرفى است كه مضرّ ببدن باشد عرض شد كه اقتار چيست فرمود خوردن نان و نمك است با آنكه بتوانى بهتر بخورى عرض شد اقتصاد چيست فرمود خوردن نان و گوشت و شير و سركه و روغن است هر يك يكمرتبه بنظر حقير اين عناوين بالنّسبه باشخاص و ازمنه و احوال مختلف ميشود بهتر آنستكه بعرف واگذار شود و بگوئيم زياده روى و امساك مذموم و ميانه روى ممدوح است و در سور سابقه تحقيقاتى در حدّ اسراف و فرق آن با تبذير گذشت و كسانى هستند كه نميخوانند و پرستش نميكنند با خداوند و معبود حقيقى خود خدا و معبود ديگرى را از هر جنس و نوع باشد از جماد و نبات و حيوان و انسان و غيره چون شرك حقيقى اين است كه بزرگترين معاصى است و نيز نميكشند نفس محترمى را كه خداوند حرام فرموده قتل او را مگر بحق از قبيل قصاص و دفاع و در مقام اجراء حدود الهى و نيز زنا نميكنند خصوصا با محارم و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل شده كه بزرگترين معاصى شرك است و بعد از آن قتل و بعد از آن زنا بترتيب مذكور در اين آيه ولى روايت از طريق عامّه است و در آن براى هر يك از قتل و زنا قيدى ذكر شده كه ميشود از آن استفاده نمود كه ذكر اين سه معصيت براى شيوع آن بين اعراب در زمان
جلد 4 صفحه 91
جاهليّت بوده و الّا بندگان خاص خدا كه متّصف بأوصاف مذكوره در آيات سابقهاند از تمام معاصى اجتناب مينمايند و شايد ترتيب ذكرى هم باين ملاحظه باشد كه اوّلا شرك و بعد از آن قتل و بعد از آن زنا شيوع داشته و آيه دلالت بر بزرگى معاصى مذكوره بترتيب مذكور ندارد كه مفسّرين بآن تمسّك نمودهاند و حديث نبوى را براى خود مؤيّد قرار دادهاند و در هر حال هر كس مرتكب اين معاصى شود بجزاى اثم و گناه خود خواهد رسيد در دنيا و در آخرت عذاب او چند برابر عذاب دنيا ميشود و هميشه در آن خواهد بود بخفّت و خوارى و قمى ره فرموده آثام نام واديى است از واديهاى جهنم از روى گداخته كه حدّتش دائم است و در آن مشرك و كشنده بنا حق و زناكارانند و عذاب آنها دو چندان خواهد بود و بنابر اين مضاعف شدن عذاب براى آنستكه مشرك وقتى قاتل و زانى هم باشد عذابش چند برابر خواهد شد چون كفار معاقبند بفروع چنانچه معاقبند باصول و مضاعفه بر دو برابر و چند برابر شدن اطلاق ميشود و بعضى آنرا باعتبار تعاقب اجزاء و انواع و ايام عذاب دانستهاند و تمام اين بيانات براى آنستكه خداوند كسيرا زيادتر از ميزان استحقاقش عذاب نميكند چون ظلم است پس دو برابر شدن از ميزان استحقاق مراد نيست و مشار اليه در و من يفعل ذالك مجموع سه گناه مذكور است نه آحاد آنها بقرينه خلود كه مخصوص بكفار است و يضاعف برفع و بحذف الف و تشديد برفع و جزم و متابعت يخلد در آن دو نيز قرائت شده است اين جزاى چنين گناهكارانى است مگر كسانيكه پشيمان شوند از كردارشان و ايمان بياورند و بوظيفه دينى خود عمل نمايند خداوند بدل ميفرمايد ببركت اسلام و ايمان گناهان آنها را كه در نامه اعمالشان ثبت شده بود بحسناتى كه از آنها در دنيا صادر شده و ميشود از اسلام و ايمان و اعمال خيريّه واجبه و مستحبّه كه مقابل با عقائد و اعمال سابقه آنها است چون اسلام محو ميكند تمام معاصى و جرائم سابقه را و خدا كارش از قديم مغفرت گنهكاران و رحمت بر بندگان بوده و هست و خواهد بود در امالى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت از قول خداوند فاولئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسنات فرمود آورده ميشود مؤمن گناهكار روز قيامت تا ميايستد در موقف حساب و خدا خودش
جلد 4 صفحه 92
بحساب او رسيدگى ميكند و احدى از مردم مطّلع بر حساب او نميشود پس خداوند باو ميشناساند گناهانش را و چون اقرار ميكند بآنها خداوند بنويسندگان ميفرمايد بدل كنيد گناهان او را بحسنات و ارائه دهيد بمردم پس مردم ميگويند اين بنده هيچ گناه نداشته بعد خدا ميفرمايد او را ببهشت ببريد و اين تأويل اين آيه است كه آن در گناهكاران از شيعيان ما است بخصوص و در روايتى از آنحضرت در تفسير اين قسمت از آيه وارد است كه خدا امر ميفرمايد حسنات دشمنان ما را بدوستان ما و سيّئات دوستان ما را بدشمنان ما بدهند و اين معناى تبديل است و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود دوستى ما اهل بيت گناهان را محو و حسنات را مضاعف نمايد و خدا مظالم بندگانرا كه در عهده دوستان ما است بعهده خود گيرد مگر ضرر و ستمى را كه باهل ايمان وارد نموده باشند پس ميفرمايد بگناهان حسنات شويد و باين معانى روايات بسيارى است كه اين صحيفه گنجايش ذكر آنرا ندارد و براى انطباق اين قبيل از روايات با موازين عقليّه تحقيقاتى در اوائل كتاب گذشت.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِم حَسَناتٍ وَ كانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِيماً (70)
مگر كسي که توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح بجا آورد اينها را خداوند تبديل ميفرمايد معاصي آنها را به حسنات و عبادات و هست خداوند آمرزنده و رحيم.
(إِلّا مَن تابَ) توبه از شرك توحيد است بمراتبه و توبه از قتل نفس تمكين از قصاص يا اداء ديه است، توبه از زنا تمكين اجراء حد است اگر بعد از ثبوت باشد.
(وَ آمَنَ) که ايمان شرط اصلي كليه عبادات و مورث نجات است (وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً) ايتان به فرائض و واجبات.
(فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِم حَسَناتٍ) از نامه عمل محو ميكند و به جاي او حسنه مينويسد و از نظر حفظه ميبرد و احدي نيست که فرداي قيامت در حق او شهادت دهد:
(وَ كانَ اللّهُ غَفُوراً) معاصي را ميبخشد (رَحِيماً) مشمول رحمتهاي الهي ميشود.
658
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 70)- ولی از آنجا که قرآن مجید هیچگاه راه بازگشت را به روی مجرمان نمیبندد و گنهکاران را تشویق و دعوت به توبه میکند، در این آیه چنین میگوید:
«مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند (گناهان آنان را) به حسنات مبدّل میکند، و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است» (إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً).
ج3، ص351
تبدیل سیئات به حسنات:
در اینجا چند تفسیر است که همه میتواند قابل قبول باشد:
1- هنگامی که انسان توبه میکند و ایمان به خدا میآورد، سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات میشود، اگر در گذشته مرتکب قتل نفس میشد در آینده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جای آن میگذارد.
2- دیگر این که خداوند به لطف و کرم و فضل و انعامش بعد از توبه کردن سیئات اعمال او را محو میکند، و به جای آن حسنات مینشاند.
3- سومین تفسیر این که منظور از سیئات آثار سوئی است که از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامی که توبه کند و ایمان آورد آن آثار سوء از روح و جانش بر چیده میشود، و تبدیل به آثار خیر میگردد.
نکات آیه
۱ - کسانى که مرتکب گناه شرک، آدم کشى و زنا شده اند، در صورتى که به توبه، ایمان و عمل صالح روى آورند، از عذاب و کیفر دوچندان و خوار کننده آن گناهان در امان خواهند بود. (و من یفعل ذلک ... یضعف له العذاب ... إلاّ من تاب و ءامن و عمل عملاًصلحًا) جمله «إلاّ من تاب...» استثنا از عموم مستفاد از «من» در «من یفعل...» است.
۲ - توبه، ایمان و عمل صالح، موجب مصونیت انسان گناه کار از عذاب و کیفر الهى است. (یضعف له العذاب ... إلاّ من تاب و ءامن و عمل عملاًصلحًا)
۳ - ایمان و عمل صالح، مظهر توبه راستین و شرط پذیرش آن از سوى خدا (إلاّ من تاب و ءامن و عمل عملاًصلحًا) ذکر ایمان و عمل صالح پس از توبه، مى تواند گویاى این حقیقت باشد که خداوند توبه را - که به معناى بازگشت از گناه است - در دفع عذاب کافى ندانسته است; بلکه ایمان و عمل صالح را از شرایط پذیرش توبه و مظهر آن دانسته است.
۴ - کسانى که مرتکب گناه شرک، آدم کشى و زنا شده اند، در صورتى که به توبه، ایمان و عمل صالح روى آورند، خداوند کردار بد آنان را از نامه عملشان محو کرده و به جاى آنها کردار نیک قرار مى دهد. (و من یفعل ذلک ... یضعف له العذاب ... إلاّ من تاب ... فأُولئک یبدّل اللّه سیّئاتهم حسنت) در این که مقصود از تبدیل «سیئات» به «حسنات» چیست؟ میان مفسران دو دیدگاه عمده وجود دارد: ۱- تبدیل خود اعمال بد به اعمال نیک; به گونه اى که در پرونده اعمال مؤمنان به جاى «سیئه»، «حسنه» نوشته شود. ۲- تبدیل آثار و پیامدهاى «سیئات» - که عقاب است - به آثار و پیامدهاى «حسنات» - که ثواب است - . گفتنى است برداشت فوق مبتنى بر دیدگاه نخست است.
۵ - کسانى که مرتکب گناه شرک، آدم کشى و زنا شده اند، در صورتى که به توبه، ایمان و عمل صالح روى آورند، خداوند آثار بدى هاى آنان (عقاب) را محو و به جاى آنها، آثار خوبى ها (ثواب) قرار مى دهد. (و من یفعل ذلک ... یضعف له العذاب ... إلاّ من تاب ... فأُولئک یبدّل اللّه سیّئاتهم حسنت)
۶ - توبه، ایمان و عمل صالح، موجب محو شدن گناهان و آثار آنها (عقاب) و جایگزین شدن نیکى ها و آثار آنها (ثواب) به جاى آن گناهان (إلاّ من تاب و ءامن و عمل عملاًصلحًا فأُولئک یبدّل اللّه سیّئاتهم حسنت)
۷ - توبه، ایمان و عمل صالح، موجب غفران رحمت و فضل خداوند است. (إلاّ من تاب و ءامن و عمل عملاًصلحًا فأُولئک یبدّل اللّه سیّئاتهم حسنت و کان اللّه غفورًا رحیمًا) تبدیل «حسنات» افرادى که داراى سه خصوصیت توبه، ایمان و عمل صالح باشند، حاکى از تفضل و رحمت خدا به چنین افرادى است و نیز گویاى این حقیقت است که آنچه موجب این تفضل و رحمت شده است، سه خصوصیت یاد شده مى باشد.
۸ - عمل صالح، مظهر ایمان راستین است. (و ءامن و عمل عملاًصلحًا)
۹ - خداوند، غفور (آمرزنده) و رحیم (مهربان) است. (و کان اللّه غفورًا رحیمًا)
۱۰ - تبدیل بدى هاى مردم توبه کار، مؤمن و نیکوکار به خوبى ها و جایگزین کردن ثواب به جاى عقاب آنان، برخاسته از غفران و مهربانى خداوند (إلاّ من تاب ... فأُولئک یبدّل اللّه سیّئاتهم حسنت و کان اللّه غفورًا رحیمًا) یادآورى دو صفت غفران و رحمت خداوند، پس از وعده تبدیل بدى هاى مؤمنان به خوبى ها، مى تواند گویاى حقیقت یاد شده باشد.
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: رحیم ۹; غفور ۹
- ایمان: آثار ایمان ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۷; اهمیت ایمان ۳; نشانه هاى ایمان راستین ۸
- توّابین: منشأ تبدیل گناه توّابین ۱۰
- توبه: آثار توبه ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۷; شرایط قبولى توبه ۳; نشانه هاى توبه ۳
- خدا: آثار آمرزشهاى خدا ۱۰; آثار رحمت خدا ۱۰; زمینه فضل خدا ۷
- رحمت: زمینه رحمت ۷
- زناکار: توبه زناکار ۱، ۴، ۵
- سیئه: تبدیل سیئه به حسنه ۴، ۶، ۱۰
- عذاب: عذاب ذلت بار ۱; عذاب مضاعف ۱; عوامل مصونیت از عذاب ۱، ۲
- عمل صالح: آثار عمل صالح ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۷; اهمیت عمل صالح ۳، ۸
- قاتل: توبه قاتل ۱، ۴ ، ۵
- کیفر: تبدیل کیفر به پاداش ۵، ۶; عوامل مصونیت از کیفر ۲
- گناه: عوامل محو گناه ۶
- مشرکان: توبه مشرکان ۱، ۴، ۵
- نامه عمل ۴:
منابع