طه ٦٩
کپی متن آیه |
---|
وَ أَلْقِ مَا فِي يَمِينِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَيْدُ سَاحِرٍ وَ لاَ يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى |
ترجمه
طه ٦٨ | آیه ٦٩ | طه ٧٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَلْقَفْ»: تند میبلعد (نگا: اعراف / . «إِنَّما»: مسلّماً چیزی را که. «کَیْدُ»: نیرنگ. چشمبندی. «سَاحِرٍ»: مراد جنس جادوگر است. «حَیْثُ أَتَی»: هرجا باشد. هر کجا برود.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۹ - ۷۹ سوره طه
- بيان ريشه اعتقادى اين سؤ ال فرعون كه گفت :((فمن ربكما يا موسى ((
- توضيحى پيرامون مذهب بت پرستان ديدگاه آنان درباره خدا و روششان در اتخاذ آلهه وارباب ۲۲۸
- اقوال مختلفى كه درباره مذهب و اعتقاد فرعون نقل شده است
- توضيح نكات و دقائق جواب موسى (عليه السلام ) كه در قالب برهان خلق و هدايت همه چيز رب العالمين را معرفى نمود
- بيان تناسب جواب موسى (ع ) با مقضاى مقام و اشاره به وجوه نادرست مفسرين در معناىآيه
- سؤ ال ديگر فرعون : ((فما بال القرون الاولى (( كه معاد را استعباد كره زير سؤال مى برد
- پاسخ موسى (ع ) از استعباد فرعون امر معاد را
- معناى ذيل آيه ((لا يضل ربى و لا ينسى (( و ارتباط آن با صدر آيه
- تتمه داستان هدايت عمومى و ارائه شواهدى روشن براى آن
- گفتگو به متهم ساختن موسى (عليه السلام ) به توطئه و ساحرى منجر مى شود...
- موعظه موسى (عليه السلام ) به فرعون و فرعونيان در نهى از بت پرستى
- بازتاب اندرز موسى (عليه السلام ) و عكسالعمل مردم در برابر آن
- مشاوره فرعون با ايادى خود و اتخاذ تصميمهاى محرمانه
- ترغيب و ترهيب مردم توسط فرعون در مقابله با دعوت موسى (ع )
- روياروئى موسى (ع ) با ساحران در روز موعود
- معناى جمله :((فاوجس فى نفسه خيفه موسى (( و وجوهى كه درباره مقصود از نگران شدن موسى (عليه السلام ) بعد از مشاهده سحر ساحران گفته شده است
- غلبه موسى (عليه السلام ) به ساحران و ايمان آوردن آنان
- ساحران در برابر عظمت آيت الهى به سجده افتادند
- عكس العمل فرعون در برابر ايمان آوردن ساحران بخداىمتعال
- جواب بليغ مؤ منان حاكى از تحول فكرى و معنوى آنان بعد از ايمان مى باشد
- فرعون و ساحران ، و دو ديدگاه مختلف مادى و الهى
- دنباله پاسخ ساحران كه از توبه حقيقى آنان حكايت مى كند
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَلْقِ ما فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا كَيْدُ ساحِرٍ وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى «69»
و آنچه را در دست راستت دارى بيفكن تا هر چه را آنان ساختهاند در كام خود فرو برد (و ببلعد). همانا آنچه آنان ساختهاند (فقط) حيله ساحر است و ساحر هر جا رود (و هر چه كند پيروز) و رستگار نگردد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَلْقِ ما فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا كَيْدُ ساحِرٍ وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى (69)
وَ أَلْقِ ما فِي يَمِينِكَ: و بيانداز آنچه در دست راست تو باشد. تَلْقَفْ ما صَنَعُوا:
«1» تفسير برهان، ج 3، ص 39 بنقل از شيخ صدوق و نور الثقلين ج 3، ص 384 روايت 83 به نقل از احتجاج طبرسى.
جلد 8 - صفحه 294
تا فرو برد آنچه ساختهاند. إِنَّما صَنَعُوا كَيْدُ ساحِرٍ: جز اين نيست آنچه ساختهاند مكر و حيله جادوئى است. آيه شريفه اشاره است به آنكه اى موسى آنچه با تو است معجزه الهيه باشد، و آنچه با سحره است تمويهات و مكر باشد، پس چگونه تعارض نمايند. فخر رازى گويد: در «تلقف» دلالت است بر آنكه تمامى آنچه جادوگران از آلات و ادوات انداخته بودند، عصاى حضرت موسى همه را فرو برد، اين ممكن نيست مگر به صورت عظمت جسد و شدت قوّت آن «1».
وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى: و رستگار نشود جادوگر هر جا آيد و به هر مكان برود و هر موضع كه باشد.
چون حضرت موسى به امر الهى عصا را بيانداخت، به قدرت كامله سبحانى اژدها گشت، دهان خود را گشوده روى به سحره و ادوات آنها آورد، در يك ساعت تمام آنها را كه چهارصد خروار چوب و طناب بود فرو برد و اثرى از آن پيدا نشد، و حجم آن عصا زياد نگشت. مردمان از ترس، روى به فرار نهادند، حضرت موسى بيامد آن را بگرفت، همان عصا شد. ساحران دانستند كه سحر نيست به چند وجه:
1- به سبب ظهور حركت عصا بر وجهى كه به حيله، ظهور چنين حركت ممكن نيست.
2- از حد زياد شدن مقدار و جسامت عصا كه بسحر مقدور نيست.
3- در وقت انقلاب عصا به ثعبان فورا اعضاء مانند چشم و دهن و گوش و منخرين و غيره در آن ظاهر شد كه بجز خارق عادت و اعجاز ممكن نخواهد بود.
4- فرو بردن عصائى تمام آنچه را كه چندين ميل فراهم كرده بود به طورى كه اثرى از آنها نماند.
5- عود كردن آن ثعبان عظيم بعد از اين همه حالات عجيبه به حالت اصليه خود كه عصا، چوب خشك باشد.
«1» تفسير كبير فخر رازى، ج 6، ص 78.
جلد 8 - صفحه 295
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسى (67) قُلْنا لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلى (68) وَ أَلْقِ ما فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا كَيْدُ ساحِرٍ وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى (69) فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى (70) قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى (71)
قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الَّذِي فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا (72) إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقى (73) إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى (74) وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى (75) جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ ذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكَّى (76)
ترجمه
پس احساس نمود در ضمير خود بيمى موسى
گفتيم مترس همانا توئى برتر
و بينداز آنچه در دست راست تو است فرو ميبرد آنچه را ساختهاند همانا آنچه را ساختهاند مكر ساحر است و رستگار نميشود ساحر هر جا كه آيد
پس بر وى افكنده شدند ساحران سجده كنندگان گفتند ايمان آورديم بپروردگار هارون و موسى
گفت آيا ايمان آورديد مر او را پيش از آنكه اذن دهم شما را همانا او هر آينه بزرگ شما است كه آموخت بشما سحر را پس هر آينه خواهم بريد البتّه دستهاى شما و پايهاى شما را بر خلاف يكديگر و هر آينه بردار كشم البتّه شما را بر تنه درخت خرما و هر آينه خواهيد دانست كه كدام يك از ما سختتر است از جهت عذاب و پايندهتر
گفتند هرگز اختيار نخواهيم نمود تو را بر آنچه آمد ما را از معجزات آشكار و آنكس كه آفريد ما را پس حكم كن آنچه را تو حكم كنندهئى جز اين نيست كه حكم ميكنى در اين زندگانى دنيا
همانا ما ايمان آورديم بپروردگارمان تا بيامرزد براى ما گناهانمان را و آنچه را اكراه نمودى تو ما را بر آن از سحر و خدا بهتر است و پايندهتر
محقّق است كه كسيكه بيايد نزد پروردگارش با آنكه باشد گناهكار پس همانا مر او را است جهنّم كه نه ميميرد در آن و نه زندگانى ميكند
و كسيكه بيايد نزد او با آنكه مؤمن باشد كه بتحقيق بجا آورده باشد كارهاى شايسته را پس آنگروه براى ايشان است مقامات عاليه،
بهشتهاى اقامت دائمى كه ميرود از زير آنها نهرها كه جاودانيانند در آن و آن پاداش كسى است كه پاك باشد..
جلد 3 صفحه 515
تفسير
پس از آنكه ساحران عصاها و ريسمانهاى خودشان را انداختند و در نظر حضرت موسى براى سحرى كه كرده بودند نمودار شد كه آنها راه ميروند مختصر ترسى در دل آنحضرت جاى گير شد براى آنكه مبادا آنها غالب شوند و دين حقّ ثابت نشود و مردم در ضلالت و گمراهى بمانند چنانچه در نهج البلاغه باين معنى اشاره شده است لذا خداوند صريحا او را نهى فرمود از آنكه بترسد و خطاب را بضمير انت تكرار فرمود براى تأكيد با آنكه كلام بحرف تأكيد مؤكّد بود و تصريح بغلبه او فرمود و در احتجاج از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه وقتى موسى ترسيد متوسل بمحمد و آل محمد عليهم السلام شد و امان طلبيد پس از آن خطاب رسيد نترس همانا البتّه تو غالبى و بينداز عصاى خود را مىبلعد بقدرت خدا آنچه را كه ساخته و پرداخته نمودند و تلقّف برفع و تشديد نيز قرائت شده است و فرمود همانا آنچه ساخته و پرداخته نمودهاند بكيد و مكر و حيله ساحر درست شده و ساحر هر جا باشد و هر كار كند خير نمىبيند و بمراد نميرسد و عاقبت رسوا خواهد شد و موسى عليه السّلام اطاعت نمود و انداخت و بلعيد تمام مصنوعات آنها را و ساحرها يقين كردند كه كار آنحضرت سحر نيست و معجزه الهيه است لذا همگى برو بزمين افتادند و براى عظمت اين امر در نظرشان و قبول توبه از اعمالشان سجده كردند براى خضوع در پيشگاه الهى و گفتند ايمان آورديم ما بپروردگار هارون و موسى عليه السّلام و اعراض نموديم از فرعون و فرعونيان و فرعون آنها را معاتب قرار داد و گفت ايمان آورديد و متابعت نموديد موسى را پيش از آنكه من بشما اجازه دهم كه ايمان بياوريد همانا او هر آينه بزرگ و اعلم و استاد شما است كه بشما سحر آموخته و با يكديگر قبلا مواضعه و سازش كرده بوديد در اين امر كه او غالب و شما مغلوب شويد و فورا ايمان بياوريد اكنون من شما را مجازات ميكنم باين كيفيّت كه دست راست و پاى چپ شما را مىبرم و شما را مىآويزم بر تنه درخت خرما كه در مرئى و منظر مردم جان دهيد و موجب عبرت خلق شويد و بدانيد كه كدام يك از من و موسى يا خداى او عذابش شديدتر و با دوامتر است گفتهاند از فرط غرور و جهل تصوّر ميكرد كسى بدون اجازه او نبايد دينى را اختيار نمايد و آنها در جواب گفتند هرگز اختيار نمىكنيم رضاى
جلد 3 صفحه 516
تو را بر دين حقّ كه ثابت شد از براى ما بمعجزات باهرات و بر آن خداوندى كه خلق فرمود ما را يا قسم بآنخداوندى كه آفريد ما را پس حكم كن آنچه دلت ميخواهد هر حكمى بكنى در اين دنيا ميكنى كه ميگذرد و آخرت باقى براى ما بهتر است ما ايمان بخدا آورديم تا از گناهانمان بگذرد و ما را بر سحرى كه در مقام معارضه با حضرت موسى كرديم باصرار تو مؤاخذه ننمايد و پاداش الهى بهتر و عذابش باقىتر است در جوامع روايت نموده كه سحره بفرعون گفتند موسى را وقتى در خواب است بما نشان بده پس يافتند او را در خواب با آنكه عصا حراست او را مينمود و گفتند اين ساحر نيست چون ساحر وقتى بخوابد سحرش باطل ميشود ولى فرعون بخرجش نرفت و آنها را وادار بمعارضه نمود و كسيكه بحال كفر و عصيان بميرد جهنّم از آن او است كه نه ميميرد در آن تا راحت شود و نه زندگانى راحتى ميكند كه بهتر از مردن باشد و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه نه ميميرد و نه زنده ميباشد يعنى هميشه مشغول جان كندن است و كسانيكه در پيشگاه الهى حاضر شوند با آنكه اهل ايمان و اعمال صالحه باشند داراى منازل رفيعهاى خواهند بود كه آنها بهشتهاى دائمى داراى نهرهاى جارى است كه هميشه در آنها خواهند بود و آن پاداش كسانى است كه پاك شدند از چرك كفر و عصيان بتوبه و سه آيه اخيره محتمل است جزء كلام سحره باشد كه خداوند نقل فرموده و محتمل است ابتداء كلام الهى باشد و كلمه على جمع عليا است كه آن مؤنّث اعلى ميباشد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَلقِ ما فِي يَمِينِكَ تَلقَف ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا كَيدُ ساحِرٍ وَ لا يُفلِحُ السّاحِرُ حَيثُ أَتي (69)
و بينداز آنچه که در دست تو است ميخورد بلع ميكند آنچه را که سحره بجا آورده بودند زيرا جز اينکه نيست که كار سحره كيد ساحر است و رستگار نميشود و توفيق و استعلا پيدا نميكند ساحر هر چه که كيد كند و بيايد.
(وَ أَلقِ ما فِي يَمِينِكَ) جمله در تقدير است که (فلمّا القي موسي).
(تَلقَف ما صَنَعُوا) لقف اكل بسرعت است يعني بلعيد عصي آنچه را که سحره صنعت كرده بودند.
(إِنَّما صَنَعُوا) زيرا صنعت آنها از روي مكيده بود كيد مكر و حيله و تزوير و تقلّب است.
(كَيدُ ساحِرٍ) چون سحر همان خدعه است و خدعه يك صورت ظاهري در وقت قليلي بيش نيست فوري منقلب ميشود و طرفدار رسوا ميكند.
(وَ لا يُفلِحُ السّاحِرُ حَيثُ أَتي) رسوايي و خفّت و بدبختي ميآورد از اينکه جهت پس از اينكه مشاهده اينکه آيه كبري و اينکه معجزه عظمي را مشاهده كردند تمام سربزير و رسوا و پشيمان شدند.
60
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 69)- مجددا به او خطاب شد که: «و آنچه را در دست راست داری بیفکن که تمام آنچه را که آنها ساختهاند میبلعد»! (وَ أَلْقِ ما فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا).
«چرا که کار آنها تنها مکر ساحر است» (إِنَّما صَنَعُوا کَیْدُ ساحِرٍ).
«و ساحر هر کجا برود پیروز نخواهد شد» (وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتی).
چرا که کار ساحر متکی به نیروی محدود انسانی است، و معجزه از قدرت بیپایان و لا یزال الهی سر چشمه میگیرد، لذا ساحر تنها کارهایی را میتواند انجام دهد که قبلا روی آن تمرین داشته است.
جالب این که: نمیگوید: «عصایت را بیفکن» بلکه میگوید: «آنچه در دست راست داری بیفکن» این تعبیر شاید به عنوان بیاعتنایی به عصا باشد و اشاره به این که عصا مسأله مهمی نیست آنچه مهم است اراده و فرمان خداست که اگر اراده او باشد عصا که سهل است کمتر و کوچکتر از آن هم میتواند چنین قدرت نمایی کند!
نکات آیه
۱ - پس از ارائه سِحر ساحران فرعون، خداوند به موسى(ع) فرمان داد تا عصایش را بر زمین بیندازد. (و ألق ما فى یمینک ) مراد از «ما فى یمینک»، عصاى موسى(ع) است که در آیات پیشین در پاسخ «ما تلک بیمینک» از زبان موسى(ع) بیان شده بود. تصریح به این وصف، براى موسى(ع) خاطره آن پرسش و پاسخ را تجدید کرده و مایه اطمینان بیشتر او بود.
۲ - بلعیده شدن سِحر ساحران فرعون و باطل گردیدن ساخته هاى آنان با عصاى موسى(ع)، وعده خداوند به آن حضرت. (و ألق ما فى یمینک تلقف ما صنعوا ) فعل «تلقف» و نظایر آن (نزد برخى از اهل لغت) در موردى به کار مى رود که چیزى گرفته شود و خورده یا بلعیده گردد (لسان العرب).
۳ - عصاى موسى در میدان مقابله با ساحران، در دست راست او قرار داشت. (و ألق ما فى یمینک )
۴ - حمل عصا با دست راست، از آداب عصا به دست گرفتن است. (و ألق ما فى یمینک ) کارهاى پیامبران و سنت هاى آنان - جز در مواردى که به شخص آنها مربوط مى شود - جملگى براى ما قابل پیروى است. بودن عصا در دست راست موسى(ع) و ذکر شدن آن در قرآن، نشانه برترى و مزیت این عمل است.
۵ - سِحر، مکر و حیله ساحر است و واقعیات را تغییر نمى دهد. (إنّما صنعوا کید سحر )
۶ - خداوند با بیان هم سنخ بودن سحرِ ارائه شده از سوى همه ساحران فرعون، ابطال آن را براى موسى(ع)، امرى سهل و آسان جلوه داد. (کید سحر ) «ساحر» نکره است و بر وحدت دلالت دارد; یعنى، یک ساحر. مراد از آن، واحد حقیقى نیست; بلکه مراد این است که کید همه ساحران به جهت تشابه و هم سنخى، به منزله مکر یک ساحر است و کثرت ساحران برپیچیده بودن آن نیافزوده است.
۷ - بلعیده شدن سِحر ساحران به وسیله عصاى موسى، نشانه بطلان سِحر و حقانیت معجزه موسى (و ألق ما فى یمینک تلقف ما صنعوا إنّما صنعوا کید سحر ) جمله «إنّما صنعوا...» تعلیل براى «تلقف» است; یعنى، بدان جهت که سحر، کیدى بیش نیست، در برابر حقیقت اعجاز موسى نابود خواهد شد و به دین وسیله بطلان سحر ساحران و حقانیت معجزه اثبات خواهد گردید.
۸ - راه موفقیت و پیروزى بر ساحران بسته است. (و لایفلح الساحر حیث أتى ) «ال» در «الساحر» براى جنس است و «حیث أتى»; یعنى، «حیث أقبل» (هرجا رو آورد).
۹ - سِحر، کارى نامشروع و پرهیز از آن ضرورى است. (کید سحر و لایفلح الساحر حیث أتى ) مکر بودن سحر و بسته بودن راه موفقیت بر ساحر - که در این آیه بیان گردیده است - بیانى کافى بر مشروعیت نداشتن و مجاز نبودن آن است.
۱۰ - سِحر، عملى بى ارزش است و تغییر مکان دادن ساحر، تأثیرى در ثمربخشى آن ندارد. (و لایفلح الساحر حیث أتى )
روایات و احادیث
۱۱ - «عن رسول اللّه(ص) قال: إذا أخذتم الساحر فاقتلوه ثمّ قرأ «و لایفلح الساحر حیث أتى» قال: لایأمن حیث وجد; از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: هرگاه بر ساحرى دست یافتید او را بکشید; سپس این آیه را قرائت فرمود: «و لایفلح الساحر حیث أتى» [آن گاه]فرمود: ساحر هرجا یافت شود در امان نیست».[۱]
موضوعات مرتبط
- احکام :۹
- جادو: احکام جادو ۹; اهمیت اجتناب جادو ۹; بى ارزشى جادو ۱۰; حرمت جادو ۹; نقش جادو ۵; نقش مکان در جادو ۱۰
- جادوگران: شکست جادوگران ۸; قتل جادوگران ۱۱; مکر جادوگران ۵; ناامنى جادوگران ۱۱
- جادوگران فرعون: ابطال جادوى جادوگران فرعون ۲، ۷; دلایل بطلان جادو جادوگران فرعون ۷; سهولت ابطال جادوى جادوگران فرعون ۶
- خدا: اوامر خدا ۱; وعده هاى خدا ۲
- دست: نقش دست راست ۴
- عصا: آداب عصا ۴
- محرمات :۹
- موسى(ع): انداختن عصاى موسى(ع) ۱; دست راست موسى(ع) ۳; دلایل حقانیت معجزه موسى(ع) ۷; عصاى موسى(ع) ۳; قصه موسى(ع) ۱، ۲، ۳، ۶; نقش عصاى موسى(ع) ۲; وعده به موسى(ع) ۲
منابع
- ↑ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۵۸۶.