هود ١٢٣
کپی متن آیه |
---|
وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَيْهِ وَ مَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ |
ترجمه
هود ١٢٢ | آیه ١٢٣ | هود ١٢٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضِ»: آگاهی از راز آسمانها و زمین. یعنی اطّلاع از غیب کائنات خاصّ خدا است و بس. «إِلَیْهِ یُرْجَعُ الأمْرُ»: کار و بار بدو حوالت میگردد. کار بندگان برای حساب و کتاب در آخرت بدو برگشت داده میشود. متصرّف در شؤون و گرداننده امور جهان او است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ «123»
و نهان آسمان و زمين تنها براى خداوند است و تمام امور به او باز گردانده مىشود، پس بندهى او باش (و تنها او را پرستش كن) و بر او توكّل نماى و پروردگارت از عملكرد شما غافل نيست.
نکته ها
علم غيب، به طور مطلق مخصوص خداوند است، امّا به اذن و ارادهى الهى، پيامبران نيز از علم غيب برخوردارند. «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» «1»
پیام ها
1- آگاهى از اسرار جهان مخصوص خداوند است. «لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
2- زمين و آسمان (تمام هستى)، علاوه بر ظاهر، داراى غيب و نهانى نيز هست.
«لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
3- مرجع همه چيز او و بازگشت هر چيزى به سوى اوست. «إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ»
4- ايمان به غيب، زمينهساز عبادت وتوكّل بر خداوند است. لِلَّهِ غَيْبُ ... فَاعْبُدْهُ
5- هر كس به خداوند توكّل كند، مورد لطف او قرار مىگيرد. وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ ...
6- آگاهى بر عملكرد انسان، از شئون ربوبيّت خداوند است. وَ ما رَبُّكَ ...
«و الحمد لله رب العالمين»
«1». جنّ، 26.
جلد 4 - صفحه 141
سوره يوسف
«بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم»
الحمدللّه ربّ العالمين وصلّى اللّه على سيّدنا ونبيّنا محمّد وآله الطاهرين
مقدّمه سوره يوسف
گرچه سوره يوسف در جلد ششم تفسير نور چاپ شده، ليكن از آنجا كه داستان حضرت يوسف بسيار شيرين و پرجاذبه است و براى آشنايى نسل نو با تفسير و نكات و اشارات و لطايف قرآن، بهترين راه را داستانهاى قرآن يافتم، تصميم گرفتم اين قسمت از تفسير نور را جداگانه چاپ كنم، تا كسانىكه حوصله مطالعهى تفسير همه قرآن يا توان تهيه يكدوره تفسير كامل را ندارند، يكسره محروم نشوند و لااقل با بخشى از قرآن و تفسير آن آشنا شوند.
ستاد تفسير قرآن كريم، در سال 1380 اين كتاب را به مسابقه گذارد و از مشتاقان تدبّر در آيات قرآن خواست تا اگر نكات تازهاى مىيابند آن را براى ستاد ارسال و از جوائز ويژهاى بهرهمند گردند كه حدود 70 رساله مشتمل بر هزاران نكته واصل گرديد و از ميان آنها آنچه ضابطهمند، بديع و غير تكرارى بود، با نظر كارشناسان فن استخراج گرديد.
در چاپ حاضر، علاوه بر 900 نكته و پيام قبلى در تفسير سوره يوسف، 370 پيام استخراجى از جزوات ارسالى، الحاق گرديد تا اوّلًا نكات جديد در اختيار همگان قرار گيرد و
جلد 4 - صفحه 142
ثانياً اين موضوع آشكارتر شود كه تدبّر در قرآن مىتواند يافتههاى تازهاى را براى هر تدبّر كننده به ارمغان آورد.
پيامهاى برگرفته از آن جزوات، با علامت* در پايان آن مشخص گرديده است.
همچنين موارد اصلاحى كه خوانندگان عزيز در مورد اين جلد ارسال نموده بودند، مورد بررسى و اعمال نظر قرار گرفت.
در پايان ضمن تقدير از همه عزيزانى كه مطالب خود را ارسال نموده و پوزش از عدم ذكر نام آنان، از زحمات حجّة الاسلام و المسلمين مجتبى كلباسى و همكاران محترمشان در ستاد تفسير كه در امر برگزارى مسابقه، مطالعه جزوات و استخراج نكات جديد متقبّل زحماتى شدهاند، تشكّر نموده و توفيق آنان را از خداوند متعال خواستارم.
محسن قرائتى
15/ 4/ 81
جلد 4 - صفحه 143
سيماى سوره يوسف
سوره يوسف از سورههاى مكّى و داراى يكصد ويازده آيه است. نام حضرت يوسف، 27 مرتبه در قرآن آمده كه 25 مرتبه آن در همين سوره است. آيات اين سوره، به هم پيوسته و در چند بخش جذاب و فشرده، داستان زندگى يوسف را از كودكى تا رسيدن او به مقام خزانهدارى كشور مصر، عفت و پاكدامنى او، خنثى شدن توطئههاى مختلف عليه او و جلوههايى از قدرت الهى را مطرح مىكند.
داستان حضرت يوسف عليه السلام فقط در همين سوره از قرآن آمده، در حالى كه داستان پيامبران ديگر در سورههاى متعدّد نقل شده است. داستان حضرت آدم و نوح هر كدام در دوازده سوره، داستان حضرت ابراهيم در هيجده سوره، داستان حضرت صالح در يازده سوره، داستان حضرت داوود در پنج سوره، داستان حضرت هود و سليمان هر كدام در چهار سوره و داستان حضرت عيسى و زكريّا هر كدام در سه سوره ذكر شده است. «1»
داستان حضرت يوسف در تورات، سِفر پيدايش از فصل 37 تا 50 نيز نقل شده است، امّا در مقايسه با آنچه در قرآن آمده، به خوبى اصالت قرآن و تحريف تورات معلوم مىگردد. در ميان آثار ادبى نيز داستان يوسف و زليخا، دلدارى
«1». تفسير حدائق.
جلد 4 - صفحه 144
جايگاهى برگزيده است كه از آن جمله مىتوان منظومه يوسف و زليخا، از نظامى گنجوى و يوسف و زليخا منسوب به فردوسى را نام برد.
قرآن در داستان يوسف عليه السلام بيشتر به شخصيّت خود او در گذر از كوران حوادث مىپردازد، در حالى كه در داستان پيامبران ديگر، بيشتر به سرنوشت مخالفان و لجاجت و هلاكت آنان اشاره نموده است.
در برخى روايات، از آموزش سوره يوسف به زنان و دختران نهى شده است، ولى به نظر برخى صاحب نظران، اين روايات اسناد قابل اعتمادى ندارند. «1» و از طرفى آنچه استناد اين نهى است، طرح عشق از سوى زليخا همسر عزيز مصر است كه با بيان قرآنى، نقطه منفى در آن وجود ندارد.
«1». تفسير نمونه.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 145
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (123)
وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: و خاصه ذات احديت الهى است علم آنچه غائب است در آسمان و زمين، و مخفى نباشد چيزى از علم او، يا براى خداست خزائن آسمان و زمين.
تنبيه: انبياء و ائمه معصومين عليهم السلام در مرتبهاى باشند كه تلقى نمايند مغيبات را به تعليم سبحانى مانند وحى و الهام مانند ساير معلومات دينيه، بنابراين منافات ندارد با اختصاص غيب به ذات غيب الغيوب، چه احدى بدون تعليم الهى، مغيبات را عالم نخواهد بود.
وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ: و به سوى حكم الهى بازگردد در معاد تمام كارها، زيرا در دنيا گاهى به عنوان عاريه مالك شوند بعضى امر و نهى و نفع و ضرر را، و لكن در آخرت احدى را ملك و ملك نخواهد بود و فرمانفرمائى
جلد 6 - صفحه 161
اختصاص دارد به ذات سبحانى جل جلاله. فَاعْبُدْهُ: پس پرستش و ستايش كن ذات احديت الهى را كه مالك الرقاب است. وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ: و توكل بكن بر او در تمام امور و اعتماد و اطمينان به او بدار.
نكته: تقديم عبادت بر توكل اشاره است به آنكه نفع توكل به عابدان رسد، و توكل به مجرد گفتن بىاعتبار بود، بلكه بايد عقد قلبى راسخ و ثابت باشد به اينكه كارگذار عالم وجود، ذات سبحانى است لا غير.
وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ: و نيست پروردگار تو بىخبر از آنچه بجا مىآورند بندگان، بلكه عالم است به تمام اعمال از جزئى و كلى، ظاهرى و مخفى و هر يك را بر وفق افعال خود مجازات خواهد داد. در تيسير- از كعب الاحبار نقل شده كه فاتحه تورات، اول سوره انعام و خاتمه آن آخر سوره هود است. «1» تبصره: آيه شريفه مشتمل است اصول مطالب را از اثبات مبدأ و توحيد و معاد و دعوت به حق و ارشاد بر توكل به خداوند مطلق و اخطار به مجازات اعمال بر سبيل حق.
اما اثبات مبدأ و توحيد بقوله «وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» اشاره به آنكه در عالم وجود ذاتى باشد مستجمع تمام صفات كماليه و منزه از كليّه نقايص و او ذات احديت غيب الغيوب است كه خاصه حضرت او است غيب آسمان و زمين.
اما معاد- قوله «وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ» اعلام فرموده كه به سوى ذات سبحانى است بازگشت تمام امور، و آن روز معاد باشد كه افعال و اعمال بندگان به محضر عدلش حاضر آيند.
اما مرحله سوم- قوله «فَاعْبُدْهُ» كه پرستش و ستايش مالك الرقاب را عقل حاكم باشد.
اما مرحله چهارم- قوله «وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ» اشعار بسر آمد تمام صفات حميده فرموده، يعنى توكل و در مرحله اخيره اخطار به مجازات و مكافات اعمال بقوله
«1» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 205.
جلد 6 - صفحه 162
«وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» عمليات بندگان مخفى و مستور نيست از علم ازلى الهى، بلكه احاطه دارد به تمامى ممكنات از كلى و جزئى و به حق مجازات يابند.
تمام شد سوره هود به استعانت خداوند محمود و الحمد لله رب العالمين و صلى اللّه على محمد و آله الطاهرين
جلد 6 - صفحه 163
سوره دوازدهم* « (يوسف عليه السّلام)»*
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اين سوره مباركه مكى است الا چهار آيه كه معدل از ابن عباس نقل نموده كه «1» مدنى است از اول آيه چهارم «لَقَدْ كانَ فِي يُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آياتٌ لِلسَّائِلِينَ» تا سه آيه بعد.
عدد آيات: صد و يازده (111) آيه.
عدد كلمات: هزار و هفتصد و هفتاد و شش (1776) كلمه.
عدد حروف: هفتهزار و صد و شصت و شش (7166) حرف.
ثواب تلاوت: 1- علامه مجلسى قدس الله سره در جلد بيستم بحار به اسناد خود از ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه: هر مؤمنى سوره يوسف قرائت كند در هر شب يا هر روز، حق تعالى روز قيامت جمال او را مثل جمال يوسف گرداند و از فزع اكبر روز قيامت ايمن شود و از خيار؟؟ بندگان صالح محسوب؛ و اين سوره در تورات مكتوب است. «2» 2- اسمعيل بن ابى زياد از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده از پدر بزرگوار خود از آباء گرام از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله قال رسول اللّه
«1» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 206.
«2» بحار الانوار ج 92 ص 279، و ثواب الاعمال ص 238، و مصدر سابق.
جلد 6 - صفحه 164
صلّى اللّه عليه و آله لا تنزلوا نسائكم الغرف و لا تعلّموهنّ الكتابة و لا تعلّموهنّ سورة يوسف و علموهنّ الغزل و سورة النّور. «1» فرمود: زنان خود را در غرفهها منشانيد و كتابت را به آنها ياد ندهيد و سوره يوسف عليه السّلام را به ايشان تعليم مكنيد و ايشان را چرخ ريستن و سوره نور بياموزيد.
تنبيه: شخص بصير از اين حديث شريف آگاهى و هشيارى كاملى دريابد كه نبى مكرم و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله تا چه اندازه رعايت حقوق شخصى و نوعى را منظور داشته كه از هر فرمايشى دليلى هويداست. ملاحظه فرما درجه عطوفت آن سرور را در حفظ ناموس عصمت زنان كه به جهت تأكيد و مبالغه نهى فرموده از چيزهائى كه آثار بىعفتى از آن تراوش نمايد مانند سكون در غرفهها و منظرگاهها، و تعليم نوشتن كه جاسوس پردهدرى، و تعليم تفسير سوره يوسف كه شمهاى از طرفهچينى زنان است، و امر به آموختن سوره نور كه آداب حجاب و دستور عصمت و عفت و حفظ از نامحرمان است؛ بنابراين البته چنين شريعتى، جامعه را وافى، و عاقل را اشارهاى كافى باشد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ (118) إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ (119) وَ كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَ جاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنِينَ (120) وَ قُلْ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنَّا عامِلُونَ (121) وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ (122)
وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (123)
ترجمه
و اگر خواسته بود پروردگار تو هر آينه قرار داده بود مردم را داراى يك دين و هميشه باشند اختلاف كنندگان
مگر كسانى كه رحم فرمود پروردگار تو و از براى آن آفريد ايشانرا و تمام شد سخن پروردگار تو هر آينه پر كنم البتّه دوزخ را از جنّيان و آدميان تمامى
و هر قصّهاى كه نقل ميكنيم براى تو از اخبار پيغمبران چيزى است كه ثابت ميگردانيم بآن دلت را و آمد تو را در اين حقّ و پندى است و تذكّرى براى گروندگان
و بگو مر آنانرا كه نميگروند بكنيد چنانچه ميكنيد همانا ما كنندگانيم
و منتظر باشيد همانا ما منتظرانيم
و مر خدا را است امر نهانى آسمانها و زمين و بسوى او باز ميگردد كار تمامى آن پس بندگى كن او را و توكّل كن بر او و نيست پروردگار تو بى خبر از آنچه بجا مىآوريد
تفسير
اراده و مشيّت الهى تعلّق گرفته است كه بندگان در آفاق و انفس و ادلّه توحيد و ساير اصول دين و مذهب تأمّل و تفكّر نمايند تا حق را بيابند و معتقد شوند و احكام الهى را بموقع اجرا گذارند و مستحقّ اجر و ثواب شوند و بمقام اشرف و لذّت اكمل نائل گردند لذا آنانرا مجبور و مجبول بدين حقّ نفرمود با آنكه اگر خواسته بود آنها را مانند ملائكه منزّه و مبرّى از معاصى و معتقد بحق و حقيقت
جلد 3 صفحه 118
خلق ميفرمود و در نتيجه تمام افراد بشر بالفطره داراى دين حقّ و متّحد در يك آئين و مذهب بودند ولى منتج مقصود نبود لذا آنها را مركّب از قواء مختلفه خلق فرموده و باين جهت هميشه از اوّل دنيا ميان آنها از هر جهت اختلاف بوده و هست در عقائد و اخلاق و افكار و انظار و اعمال و احوال بطوريكه دو نفر متّفق از هر جهت نباشند مگر آنانكه مشمول رحمت رحيميّه و عنايت غيبيّه الهيّه و معصوم از گناه و محفوظ از خطا شدند مانند ائمّه اطهار كه بهيچ وجه اختلافى در عقائد و اخلاق و اعمال و اقوال با يكديگر ندارند و تمام احاديث منقوله از ايشان بمنزله كلام يك گوينده است كه بايد بعضى مخصّص و مبيّن و شارح و مفسّر بعض ديگر باشد و تمامى اخلاق بارزه و اعمال صادره از آن ذوات مقدّسه از صلح و جنگ و مهر و قهر و رأفت و رقت و غلظت و خشونت ناشى از يك غريزه الهيّه و ناظر بيك هدف و مقصود است و شيعيان ايشان كه حقّا پيروى از آن بزرگواران دارند هم باين كرامت نائل و باين موهبت فائز شدهاند چون مخلوق از فاضل طينت ايشان و معجون بماء ولايت آنانند و ابدا اختلافى ميان آنها نيست «جان گرگان و سگان از هم جدا است- متّحد جانهاى شيران خدا است» و براى فوز باين رحمت و نيل باين سعادت خداوند خلق فرمود تمام مردم را ولى بيشتر متابعت نمودند هواى نفس و غريزه شهوت و غضب و وساوس شياطين انس و جن را و از اين موهبت محروم و از اين نعمت بر كنار شدند و بنابراين مشار اليه در قول خداوند و لذلك خلقهم فوز بمقام رحمت رحيميّه است و بعضى ذالك را اشاره باختلاف و لام را لام عاقبت دانستهاند با آنكه خلاف ظاهر است بتصوّر آنكه اگر اشاره برحمت باشد بايد تلك گفته شود و انصاف آنستكه اين اشكال بارد هم ناشى از همان اختلاف ذاتى است و معلوم است كه مشار اليه مقام رحمت و نيل بآن است علاوه بر آنكه تأنيث مجازى و امر در آن سهل است و خداوند فرموده هذا رحمة من ربى و امثال آن در كلام عرب شايع است و ظاهرا فرقى ندارد در حسن اين اشاره بين آنكه ضمير هم راجع بناس باشد يا من رحم اگر چه فيض ره نقل فرق فرموده و محتاج بتأمّل است چون خداوند فرموده ما خلقت الجنّ و الانس الا ليعبدون در هر حال تمام و واجب شد قول و حكم خدا كه مطابق واقع و راست و درست است بر آنكه پر و مملوّ فرمايد جهنّم را از جن و انس كه نافرمانى كردند بتمامى و قمّى ره فرموده آنها
جلد 3 صفحه 119
كسانى هستند كه سبقت گرفته است در ذاتشان شقاوت و براى آتش خلق شدهاند و مقدّر شده است كه ايمان نياورند و در توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند خلق فرمود مردم را تا بجا آورند چيزى را كه مستوجب رحمت خدا شوند بآن پس رحمت فرمايد بر آنان و در كافى از آنحضرت نقل نموده در ذيل اين آيه كه مردم در رأى صواب اختلاف مينمايند و تمامى آنها هلاك شوند مگر آنانكه رحم فرمود خداوند بر آنها و ايشانند شيعيان ما كه خداوند براى رحمت خود خلق فرمود آنانرا و مراد طاعت امام است و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مردم هميشه اختلاف دارند در دين مگر كسانى كه رحم فرمود خدا بر ايشان يعنى آل محمّد و اتباعشان كه فرموده و براى اين خلق فرمود آنانرا يعنى اهل رحمتى كه اختلاف ندارند در دين و عيّاشى ره از امام سجّاد نقل نموده كه مراد از كسانيكه اختلاف دارند از اين امّت آنانند كه مخالفت نمودند با ما و بعضى از آنها با بعض ديگر اختلاف مينمايند در دين و كسانيكه مشمول رحمت الهى شدند دوستان ما هستند از اهل ايمان كه خدا براى اين خلق فرمود آنها را از طينت پاك و تمام قصص انبياء سابقه كه خداوند نقل فرمود آنها را براى پيغمبر خود موجبات ثبات عزم و اراده و اطمينان قلب و قدم و مزيد يقين و بصيرت و دلگرمى آنحضرت است در انجام رسالت و صبر بر اذيّت و آزار قوم و اميدوارى بوعده نصرت و ظفر بر كفار و نازل شده است در اين اخبار حقّ كه وحى الهى و صدق و مطابق با واقع است و موجب اتّعاظ و تذكّر و نصح و تحذير اهل ايمان خواهد بود و در خاتمه اتمام حجّت فرموده با كفّار و فجار بآنكه امر فرموده پيغمبر خود را كه بآنها بفرمايد شما بر اين حال كه داريد از كفر و طغيان و كبر و عصيان باقى باشيد و هر چه ميتوانيد بكنيد و ما هم بوظيفه خودمان عمل مينمائيم و منتظر باشيد براى ما پيش آمدهاى بدرا يا براى خودتان وعده عذاب الهى را ما هم منتظر نصرت و ظفر الهى براى خودمان و يا نزول عذاب مانند امم سابقه براى شما هستيم و سلطنت عالم غيب و علم باسرار مكنونه در اين عالم بطور كلّى مخصوص بذات احديّت است و مرجع كليّه امور و باز گشت تمام موجودات بحكم مطاع و وجود مطلق او است در تمام عوالم وجود پس بايد او را ستايش و پرستش نمود و بر او توكّل و اعتماد كرد و از غير او چشم پوشيد و اميدوار نبود جز بكرم او كه كافى است براى اميدوارى و چشم
جلد 3 صفحه 120
انتظارى و او غافل و بيخبر نيست از اعمال و عقائد و افكار بندگان و هر كس را بجزاى لايق و اجر مستحقّ او خواهد رسانيد در ثواب الاعمال از امام باقر عليه السّلام روايت نموده كه هر كس سوره هود را در هر جمعه قرائت نمايد روز قيامت در زمره انبياء عليهم السلام محشور ميشود و گناهى براى او مشهود نميگردد و الحمد للّه رب العالمين و صلى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
جلد 3 صفحه 121
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لِلّهِ غَيبُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ إِلَيهِ يُرجَعُ الأَمرُ كُلُّهُ فَاعبُدهُ وَ تَوَكَّل عَلَيهِ وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلُونَ (123)
و مختص بخداست آنچه غيب است در آسمانها و زمين يعني علم غيب که چه واقع ميشود در آسمانها و زمين مختص بذات مقدس او است و بسوي او است بازگشت تمام امور کل آنها پس عبادت كن او را و توكل كن بر او و نيست پروردگار تو غافل از آنچه عمل ميكنيد وَ لِلّهِ غَيبُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ مسئله علم غيب مكرر تذكر دادهايم که از اعتراضات عامّه بر شيعه همين است که نصوص قرآني صراحت دارد که علم غيب
جلد 11 - صفحه 147
مختص بخدا است و شيعه در حقّ نبيّ و ائمه قائلند.
و جواب اينكه شيعه قائل است به اينكه علم غيب مختص بخدا است و نبيّ و امام آنچه ميدانند بوحي الهي است که او بآنها خبر داده و اينکه مطابق صريح قرآن است ميفرمايد عالِمُ الغَيبِ فَلا يُظهِرُ عَلي غَيبِهِ أَحَداً إِلّا مَنِ ارتَضي مِن رَسُولٍ جن آيه 26 و 27.
وَ إِلَيهِ يُرجَعُ الأَمرُ كُلُّهُ مرجع تمام جن و انس و تمام افعال و اعمال آنها در روز قيامت بسوي او است در پيشگاه احديت و مورد سؤال و حساب ميشود ان خيرا فخير و ان شرا فشر إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيهِ راجِعُونَ نه بمعني آنكه عرفاء و صوفيه گفتند که ملحق بذات باري شوند بلكه رجوع بحكم الهي و ثواب و عقاب او فَاعبُدهُ وظيفه عبد عبوديت است که مقصد اصلي خلقت است ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الإِنسَ إِلّا لِيَعبُدُونِ ذاريات آيه 56 وَ تَوَكَّل عَلَيهِ مقام توكل از شئونات توحيد افعالي است كسي که معتقد باشد که تمام امور تحت مشيّت الهي است نه خود و نه ديگران و نه اسباب ظاهريه كاريست تا مشيّت او تعلق نگيرد، تسليم ميشود و واگذار ميكند باو و اعتماد باو پيدا ميكند و اينست معني توكل وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلُونَ غفلت از عوارض است و خداوند محل حوادث نيست و علم او عين ذات است و غير متناهي وَ ما يَعزُبُ عَن رَبِّكَ مِن مِثقالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرضِ وَ لا فِي السَّماءِ الاية يونس آيه 61.
تمّت بحمد اللّه و المنّة سورة هود و يتلوه انشاء اللّه تعالي بحوله و قوته سورة يوسف و ما يتلوها الي سورة النّاس و صلي اللّه علي محمّد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين الي يوم الدين و انا العبد الذليل المحتاج الي رحمة اللّه و غفرانه المسمي بالسيد عبد الحسين المدعو بالطيب
جلد 11 - صفحه 148
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم الحمد للّه الواحد الاحد و الصلاة و السلام علي رسوله الماجد الممجد المسمي بسمه الشريف احمد [ص] و علي آله الطاهرين الامجد و اللعن علي اعدائه و اعدائهم الي الابد
تفسير سورة يوسف (ع)
من اطيب البيان
[اما الكلام في فضلها]
اخبار زيادي داريم از كليني رحمة اللّه مسندا الي السكوني از حضرت صادق عليه السّلام و إبن بابويه باسناده عن ابي بصير و همچنين عياشي از ابي بصير جميعا از حضرت صادق عليه السّلام و نيز از كليني مرفوعا از امير المؤمنين عليه السّلام و عياشي و خواص القرآن از حضرت صادق [ع] که خلاصه مفاد اخبار اموري است: يكي آنكه هر كس در هر روز يا شب تلاوت كند با جمال يوسفي وارد قيامت ميشود و فزع آن روز باو اصابه نميكند و از خيار عباد صالحين محسوب ميگردد و همسايه عباد صالحين ميشود.
ديگر آنكه از حضرت صادق از حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود زنها را در غرفهها مسكن ندهيد و كتابت را بآنها تعليم ندهيد و سوره يوسف بآنها ياد ندهيد و سوره نور را بآنها تعليم دهيد.
و ديگر آنكه بنويسيد سوره يوسف را و سه روز در منزل نگاه داريد سپس
جلد 11 - صفحه 149
در خارج منزل در ديواري دفن كنيد رسول سلطان شما را دعوت ميكند بخدمت او و حوائج شما را باذن الهي انجام ميدهد.
و ديگر آنكه بنويسد و در آب بشويد و از آن بياشامد روزي آن آسان شود و حظّي نصيب او شود باذن اللّه، و اينکه فضائل قطع نظر از فضائل قرائت قرآن است مطلقا.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 123)- آخرین آیه این سوره به بیان توحید (توحید علم و توحید افعال و توحید عبادت) میپردازد همان گونه که آیات آغاز این سوره از علم توحید سخن میگفت.
در حقیقت در این آیه انگشت روی سه شعبه از توحید گذاشته شده است.
نخست به توحید علمی پروردگار اشاره کرده، میگوید: «غیب آسمانها و زمین مخصوص خداست» و او است که از همه اسرار آشکار و نهان باخبر است (وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
و غیر او علمش محدود و در عین محدودیت از ناحیه تعلیم الهی است، بنابراین علم نامحدود، آن هم علم ذاتی، نسبت به تمام آنچه در پهنه زمین و آسمان قرار دارد، مخصوص ذات پاک پروردگار است.
و از سوی دیگر به توحید افعالی اشاره کرده، میگوید: زمام تمام کارها در کف قدرت اوست «و همه کارها به سوی او باز میگردد» (وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ).
ج2، ص390
سپس نتیجه میگیرد اکنون که آگاهی نامحدود و قدرت بیپایان، مخصوص ذات پاک اوست و بازگشت هر چیز به سوی او میباشد، بنابراین «تنها او را پرستش کن» (فَاعْبُدْهُ).
«و فقط بر او توکل نما» (وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ).
و این مرحله توحید عبادت است.
و از آنچه نافرمانی و سرکشی و طغیان و گناه است، بپرهیز، چرا که:
«پروردگارت از آنچه انجام میدهید غافل نیست» (وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ).
«پایان سوره هود»
ج2، ص391
سوره یوسف [12]
اشاره
این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 111 آیه است
محتوای سوره: ]
اشاره
قبل از ورود در تفسیر آیات این سوره ذکر چند امر لازم است:
1- تمام آیات این سوره جز چند آیه که در آخر آن آمده سرگذشت جالب و شیرین و عبرت انگیز پیامبر خدا یوسف (ع) را بیان میکند
و به همین دلیل این سوره به نام یوسف نامیده شده است و نیز به همین جهت از مجموع 27 بار ذکر نام یوسف در قرآن 25 مرتبه آن در این سوره است، و فقط دو مورد آن در سورههای دیگر (سوره غافر آیه 34 و أنعام آیه 84) میباشد.
محتوای این سوره بر خلاف سورههای دیگر قرآن همگی به هم پیوسته و بیان فرازهای مختلف یک داستان است، که در بیش از ده بخش با بیان فوق العاده گویا، جذاب، فشرده، عمیق و مهیج آمده است.
گرچه داستان پردازان بیهدف، و یا آنها که هدفهای پست و آلودهای دارند سعی کردهاند از این سرگذشت آموزنده یک داستان عشقی محرک برای هوسبازان بسازند و چهره واقعی یوسف و سرگذشت او را مسخ کنند، و حتی در شکل یک فیلم عشقی به روی پرده سینما بیاورند ولی قرآن که همه چیزش الگو و «اسوه» است، در لابلای این داستان عالیترین درسهای عفت و خویشتن داری و تقوا و ایمان و تسلط بر نفس را، منعکس ساخته آنچنان که هر انسانی- هر چند، بارها آن را
ج2، ص392
خوانده باشد- باز به هنگام خواندنش بیاختیار تحت تأثیر جذبههای نیرومندش قرار میگیرد.
و به همین جهت قرآن نام زیبای «احسن القصص» (بهترین داستانها) را بر آن گذارده است، و در آن برای «اولو الالباب» (صاحبان مغز و اندیشه) عبرتها بیان کرده است.
2- دقت در آیات این سوره این واقعیت را برای انسان روشنتر میسازد که قرآن در تمام ابعادش معجزه است
چرا که قهرمانهایی که در داستانها معرفی میکند- قهرمانهای واقعی و نه پنداری- هر کدام در نوع خود بینظیرند.
ابراهیم قهرمان بت شکن با آن روح بلند و سازش ناپذیر در برابر طاغوتیان.
موسی آن قهرمان تربیت یک جمعیت لجوج در برابر یک طاغوت عصیانگر.
یوسف آن قهرمان پاکی و پارسایی و تقوا، در برابر یک زن زیبای هوسباز و حیلهگر.
و از این گذشته قدرت بیان وحی قرآنی در این داستان آنچنان تجلی کرده که انسان را به حیرت میاندازد، زیرا این داستان چنانکه میدانیم در پارهای از موارد به مسائل بسیار باریک عشقی منتهی میگردد، و قرآن بیآنکه آنها را درز بگیرد، و از کنار آن بگذرد تمام این صحنهها را با ریزه کاریهایش طوری بیان میکند که کمترین احساس منفی و نامطلوب در شنونده ایجاد نمیگردد، در متن تمام قضایا وارد میشود اما در همه جا اشعه نیرومندی از تقوا و پاکی، بحثها را احاطه کرده است.
3- داستان یوسف قبل از اسلام و بعد از آن-
بدون شک قبل از اسلام نیز داستان یوسف در میان مردم مشهور و معروف بوده است، چرا که در تورات در چهارده فصل از سفر پیدایش (از فصل 37 تا 50) این داستان مفصلا ذکر شده است.
البته مطالعه دقیق این چهارده فصل نشان میدهد که آنچه در تورات آمده تفاوتهای بسیاری با قرآن مجید دارد و مقایسه این تفاوتها نشان میدهد که تا چه حد آنچه در قرآن آمده پیراسته و خالص و خالی از هر گونه خرافه میباشد. و این که قرآن به پیامبر میگوید: «پیش از این از آن غافل بودی» اشاره به عدم آگاهی پیامبر از
ج2، ص393
واقعیت خالص این سرگذشت عبرت انگیز است.
به هر حال بعد از اسلام نیز این داستان در نوشتههای مورخین شرق و غرب گاهی با شاخ و برگهای اضافی آمده است در شعر فارسی نخستین قصه یوسف و زلیخا را به فردوسی نسبت میدهند و پس از او یوسف و زلیخای شهاب الدین عمعق و مسعودی قمی است و بعد از او، یوسف و زلیخای عبد الرحمن جامی شاعر معروف قرن نهم است.
4- چرا بر خلاف سرگذشتهای سایر انبیاء داستان یوسف یک جا بیان شده است؟
یکی از ویژگیهای داستان یوسف این است که همه آن یک جا بیان شده، به خلاف سرگذشت سایر پیامبران که به صورت بخشهای جداگانه در سورههای مختلف قرآن پخش گردیده، این ویژگی به این دلیل است که تفکیک فرازهای این داستان با توجه به وضع خاصی که دارد پیوند اساسی آن را از هم میبرد، و برای نتیجه گیری کامل همه باید یک جا ذکر شود.
یکی دیگر از ویژگیهای این سوره آن است که داستانهای سایر پیامبران که در قرآن آمده معمولا بیان شرح مبارزاتشان با اقوام سرکش و طغیانگر است.
اما در داستان یوسف، سخنی از این موضوع به میان نیامده است بلکه بیشتر بیانگر زندگانی خود یوسف و عبور او از کورانهای سخت زندگانی است که سر انجام به حکومتی نیرومند تبدیل میشود که در نوع خود نمونه بوده است.
5- فضیلت سوره یوسف-
در روایات اسلامی برای تلاوت این سوره فضائل مختلفی آمده است از جمله در حدیثی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم: «هر کس سوره یوسف را در هر روز و یا هر شب بخواند، خداوند او را روز رستاخیز برمیانگیزد در حالی که زیبائیش همچون زیبایی یوسف است و هیچ گونه ناراحتی روز قیامت به او نمیرسد و از بندگان صالح خدا خواهد بود».
بارها گفتهایم روایاتی که در بیان فضیلت سورههای قرآن آمده به معنی خواندن سطحی بدون تفکر و عمل نیست بلکه تلاوتی است مقدمه تفکر، و تفکری است سر آغاز عمل.
ج2، ص394
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
نکات آیه
۱- آسمانها و زمین ، داراى غیبى وراى آنچه احساس و مشاهده مى شود. (و لله غیب السموت و الأرض)
۲- تنها خداوند مالک غیب آسمانها و زمین است. (و لله غیب السموت و الأرض)
۳- جهان ، حاوى آسمانهایى متعدد (و لله غیب السموت)
۴- جریان همه امور در اختیار خداوند است و تنها او منشأ همه آنهاست. (و إلیه یرجع الأمر کله) مراد از «الأمر» همه فعل و انفعالات موجود در هستى است و از آن جا که اینها به فرمان تکوینى خدا تحقق مى یابند ، کلمه «امر» بر آنها اطلاق شده است. بازگشت امور به خدا (إلیه یرجع الأمر) به این معناست که خداوند منشأ همه آنها مى باشد.
۵- لزوم پرستش خدا و توکل بر او (فاعبده و توکل علیه)
۶- پرستش خداوند و توکل بر او ، از توصیه هاى الهى به پیامبر(ص) (فاعبده و توکل علیه)
۷- باور به انحصار مالکیت خداوند بر غیب هستى ، وادار کننده آدمى به پرستش خدا و توکل بر او (و لله غیب السموت و الأرض ... فاعبده و توکل علیه) جمله «اعبده و توکل علیه» بر دو جمله «لله غیب السماوات و الأرض» و «إلیه یرجع الأمر کله» تفریع شده است. برداشت فوق ، ناظر به ارتباط آن با جمله نخست است.
۸- باور به بازگشت همه امور به خدا و منشأ بودن او براى همه کارها ، آدمى را به عبادت وى و توکل کردن بر او ، وامى دارد. (و إلیه یرجع الأمر کله فاعبده و توکل علیه) در برداشت فوق جمله «اعبده و توکل علیه» در ارتباط با «إلیه یرجع ...» معنا شده است.
۹- پرستش خداوند ، سوق دهنده آدمى به توکل و سپردن امور خویش به اوست. (فاعبده و توکل علیه)
۱۰- خداوند ، هرگز از اعمال انسانها غافل نبوده و رفتارشان بر او مخفى نمى ماند. (و ما ربک بغفل عما تعملون)
۱۱- آگاهى به اعمال و رفتار انسانها ، از شرایط ربوبیت است. (و ما ربک بغفل عما تعملون)
۱۲- خداوند ، پرستشگران و بندگان خویش را از پاداشها بهره مند مى سازد. (فاعبده ... و ما ربک بغفل عما تعملون) از هدفهاى بیان آگاهى خدا به اعمال انسانها ، پس از فرمان به عبادت و پرستش (اعبده) ، تضمین پاداش است.
۱۳- خداوند ، توکل کنندگان بر وى را یارى مى دهد. (و توکل علیه و ما ربک بغفل عما تعملون) از بیان آگاهى خدا پس از توصیه به توکل (وتوکل علیه) ، برداشت فوق استفاده مى شود.
۱۴- باور و توجه آدمى به آگاهى خداوند از کردارها ، زمینه ساز روى آوردن به پرستش او و سپردن امور خویش به اوست. (فاعبده و توکل علیه و ما ربک بغفل عما تعملون) از هدفهاى یادآورى نظارت خدا بر اعمال انسانها ، پس از توصیه به عبادت و توکل ، ترغیب آنان به پرستش و توکل کردن بر اوست; یعنى ، آن گاه که آدمى به آگاهى خدا و عدم غفلت او باور کرد ، به توصیه هاى او روى مى آورد.
موضوعات مرتبط
- آسمان: تعدد آسمان ۳; غیب آسمان ها ۱; مالک غیب آسمان ها ۲
- آفرینش: مالک غیب آفرینش ۷
- اسماء و صفات: صفات جلال ۱۰
- امور: منشأ تدبیر امور ۴
- انسان: علم به عمل انسان ها۱۱
- انگیزش: عوامل انگیزش ۷، ۸
- ایمان: آثار ایمان ۷، ۸، ۱۴; ایمان به بازگشت به خدا ۸; ایمان به توحید افعالى ۸; ایمان به علم خدا ۱۴; ایمان به مالکیت خدا ۷
- توحید: توحید افعالى ۴
- توکل: اهمیت توکل بر خدا ۵، ۶; توکل بر خدا ۱۳; زمینه توکل ۷، ۸، ۹، ۱۴
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۴; جهان بینى و ایدئولوژى ۱۴
- خدا: اختصاصات خدا ۲، ۴، ۷; اختیارات خدا ۴; امدادهاى خدا ۱۳; پاداشهاى خدا ۱۲; تنزیه خدا ۱۰; توصیه هاى خدا ۶; خدا و عمل انسانها ۱۰; خدا و غفلت ۱۰; مالکیت خدا ۲
- ربوبیت: شرایط ربوبیت ۱۱
- زمین: غیب زمین ۱; مالک غیب زمین ۲
- عبادت: آثار عبادت خدا ۹; اهمیت عبادت خدا ۵، ۶; پاداش عبادت خدا ۱۲; زمینه عبادت خدا ۱۴; عوامل عبادت خدا ۷، ۸
- متوکلان: امداد به متوکلان ۱۳
- محمد(ص): توصیه به محمد(ص) ۶; توکل محمد(ص) ۶; عبودیت محمد(ص) ۶
منابع