روایت:الکافی جلد ۲ ش ۵۹۹
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
علي بن ابراهيم عن هارون بن مسلم عن مسعده بن صدقه قال سمعت ابا عبد الله ع يقول :
الکافی جلد ۲ ش ۵۹۸ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۶۰۰ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۴۹۷
از مسعدة بن صدقه، گويد: شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود: از او سؤال شده بود از ايمان كسى كه حق او و برادرى او بر ما لازم است كه آن چگونه است و به چه دليل ثابت شود و به چه دليل باطل گردد؟ در پاسخ فرمود: به راستى ايمان از دو راه به دست آيد: اما راه اول اين است كه: از طرف رفيق تو به تو آشكار گردد و از او بفهمى آن عقيده و ايمان را كه تو خوددارى كه دوستى و برادرى با او بر تو ثابت شود مگر آنكه اظهار و كردارى كند كه بر خلاف آنى باشد كه خود را بدان وصف كرده و به تو اظهار كرده و اگر از او وضعى به ظهور آمد كه براى تو دليل باشد بر نقض آنچه به تو اظهار كرده از آنچه براى تو از ايمان خود وصف كرده و اظهار داشته بيرون رود و ناقض اظهار اولى خود باشد مگر اين كه مدعى شود كه اين عمل خلاف را از روى تقيه انجام داده است و با اين دعوى هم بايد در حال او تأمل و انديشه كرد اگر از كسانى باشد كه تقيّه در باره او و امثال او زمينه ندارد، دعوى تقيّه او پذيرفته نشود، زيرا براى تقيّه موارد مخصوصى است، هر كه از محل خود آن را زائل كند، براى او درست نباشد و تفسير آنچه در آن تقيّه روا بود مثل اين است كه مردم بدى بر حكمرانى مسلط شدند و كار آنها بر خلاف حق است و بر خلاف كردار به حق، پس هر كارى شخص مؤمن در ميان آنها از روى تقيّه به جا آورد از آنچه كه به فساد و تباهى در دين نكشاند به راستى كه روا بود.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۲۴۴
مسعدة بن صدقه گويد: شنيدم شخصى از امام صادق عليه السّلام پرسيد ايمان كسى كه حق او و برادريش بر عهده ماست چگونه است و از چه راه ثابت شود و بچه وسيله باطل مىشود؟ امام فرمود: همانا ايمان دو گونه ملاحظه مىشود. يكى از آن دو آنست كه از رفيقت براى تو نمايان مىشود، پس هر گاه مثل عقيده خودت از رفيقت براى تو نمايان شد، حق دوستى و برادرى او ثابت مىشود، مگر آنكه خلاف آنچه را نسبت بخود گفته اظهار كند پس هر گاه چيزى از او صادر شود كه ضد آنچه را بتو اظهار كرده بتوانى استدلال كنى، از آنچه خود را وصف نموده خارج شود و آنچه را بتو اظهار كرده نقض كند، مگر آنكه ادعا كند آنچه را انجام داده از راه تقيه بوده، با وجود اين ملاحظه شود اگر از امورى باشد كه تقيه در آن ممكن نيست از او پذيرفته نگردد، زيرا تقيه مواردى دارد كه هر كه آن را از مورد خودش بيرون برد. برايش درست باشد، و توضيح مورد تقيه مثل اينست كه مردم بدى فرمان و كردارشان بر خلاف حق جارى و آشكار شود، پس مؤمن هر عملى را كه از نظر تقيه در ميان آنها انجام دهد كه به تباهى دين منجر نگردد، جائز است.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۴۲۷
على بن ابراهيم، از هارون بن مسلم، از مسعدة بن صدقه روايت كرده است كه گفت: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مىفرمود- در حالى كه از آن حضرت سؤال شده بود: از ايمان آنكه حق او و برادرى با او بر ما لازم و واجب باشد، چگونه است؟ و به چه چيز ثابت مىشود؟ و به چه چيز باطل مىگردد؟- فرمود: «به درستى كه ايمان به دو طريق فرا گرفته مىشود و ثابت مىگردد: امّا يكى از آن دو طريق آن است كه از صاحبت براى تو ظاهر مىشود؛ پس هرگاه مثل آنچه تو به آن قائلى و اعتقاد دارى، از او برايت ظاهر شود، دوستى و برادرى كردن با وى ثابت و واجب مىشود، مگر آنكه از او چيزى بيايد كه موجب نقض و بطلان باشد، از براى آنچه از خود وصف كرده و آن را از براى تو اظهار نموده؛ پس اگر از او چيزى بيايد؛ يعنى قول يا فعلى از او سر زند كه به واسطه آن استدلال توانى كرد بر نقض آنچه از براى تو اظهار كرده در نزد تو، بيرون مىرود از آنچه براى تو وصف كرده و اظهار نموده، و چنين كسى ناقض خواهد بود آنچه را كه از براى تو اظهار نموده، مگر آنكه ادّعا كند كه آن را به عمل نياورده، مگر به جهت تقيّه و ترس از مخالفان، و با اين ادّعا، در آنچه گفته يا كرده، نظر مىشود، پس اگر چنان باشد كه آن قول يا عمل، از آن چيزها باشد كه تقيّه در مثل آن ممكن نباشد، اين ادّعا از او قبول نمىشود؛ زيرا كه تقيّه را موضعى چند است، كه هر كه آن را از مواضعى كه دارد دور گرداند، از برايش استقامت به هم نرساند و راست نايستد. و تفسير و بيان آنچه پرهيز مىشود، داستان گروه بدى است، كه حكم و فعل ايشان ظاهر «۲» و هويدا است، و آنها بر غير حكم حق و فعل حقّ است، و هر چيزى كه مؤمن در ميانه ايشان به عمل آورد، به جهت بودن تقيّه، از آنچه به فساد و تباهى در دين نرساند، روا باشد». «۳» __________________________________________________
(۲). ظاهر در اينجا يعنى مسلط و چيره.. (۳). و حضرت در اين حديث، طريق ديگر را از براى ثبوت ايمان، كه به شهادت شهود است، ذكر نفرمود، به جهت اتّحاد حكم آن، با طريقى كه مذكور شد. (مترجم)