الذاريات ٨
ترجمه
الذاريات ٧ | آیه ٨ | الذاريات ٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ»: سخنان گوناگون و گفتارهای جوراجور.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۹، سوره ذاريات
- بيان غرض و مفاد اين آيات شريفه
- اشاره به اينكه سوگندهاى چهارگانه در آيات : ((والذاريات ذروا...))سوگند به همهاسباب مؤ ثر در تدبير سراسر جهان است
- تاءكيد بر صدق و وقوع معاد و جزا
- معناى آيه : ((والسماء ذات الحبك )) و مقصود از اينكه كفار در((قول مختلف )) هستند
- وجوه مختلف در معناى جمله : ((يؤ فك عنه من افك ))
- توضيحى در مورد جمله : ((ايّان يوم الدين )) كه سؤال ((خراصون )) از زمان روز قيامت است
- معناى اينكه در وصف متقين فرمود: ((كانوا قليلا منالليل ما يهجعون ))
- چند روايت درباره مراد از ذاريات ، حاملات ، جاريات ، مقسمات ، و در معناى ((و السماء ذاتالحبك ))
- روايتى در معناى ((قليلا من الليل ما يهجعون )) و ((بالاسحارهم يستغفرون )) و مراد از((سائل )) و ((محروم ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ «7» إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ «8»
سوگند به آسمانِ داراى راهها (و زيبايىها) ى بسيار. به درستى كه شما در گفتار گوناگون (سرگردان) هستيد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ «8»
إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ: بدرستى كه شما هر آينه در گفتار مختلف هستيد نسبت به حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله، يعنى گاهى شاعر و زمانى ساحر و وقتى كاهن و گاهى مجنون گوئيد، يا قول مختلف در قرآن كه نسبت به سحر مىدهيد و گاهى شعر و زمانى به افترا نسبت دهيد، يا گفتار مختلف در باره قيامت، يا به امر دين كه بعضى مقرّ و مصدق و برخى منكر و مكذب، يا اختلاف اقوال در طرق سماوات. و غرض اين اخبار آنست كه تا ايشان به نظر تأمل تفكر كنند و بدانند كه حقيقت اين اقوال متفاوته محال است، پس بوسيله دلايل ظاهره طالب حق شوند و طريق تبعيت آن اختيار كنند تا از هلاكت ابدى نجات و به سعادت سرمدى واصل آيند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الذَّارِياتِ ذَرْواً «1» فَالْحامِلاتِ وِقْراً «2» فَالْجارِياتِ يُسْراً «3» فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً «4»
إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ «5» وَ إِنَّ الدِّينَ لَواقِعٌ «6» وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ «7» إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ «8» يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ «9»
قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ «10» الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ ساهُونَ «11» يَسْئَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ «12» يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ «13» ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ «14»
ترجمه
سوگند به پراكندهكنندگان پراكنده كردنى
پس به حمل- كنندگان بار گران را
پس به روندگان بآسانى
پس به قسمتكنندگان كار را
همانا آنچه وعده داده ميشويد هر آينه راست است
و همانا جزا واقع و حاصل است
قسم به آسمان داراى راههاى خوب مزين
همانا شما در گفتارى مختلف با يكديگريد
رو گردانده ميشود از آن كسيكه رو گردانده شده باشد
لعنت بر دروغگويان
آنها كه در جهلى فرا گيرنده بيخبر و غافلانند
ميپرسند كى خواهد بود روز جزا
روز كه آنها در آتش دوزخ سوخته و معذب شوند
بچشيد سوختن و عذاب خود را اينست آنچه كه در وقوعش شتاب مينموديد.
تفسير
خداوند متعال در ابتداء اين سوره مباركه قسم ياد فرموده ببادهاى پراكنده كننده خاك و خاشاك زمين را و بأبرهاى حمل كننده بار گران باران را و بكشتيهاى جارى شونده در دريا بسهولت و آسانى بكمك باد و به ملائكهاى كه مقسّم امور و ارزاق بندگانند كه آنچه وعده داده شدهايد از ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ و صراط و ميزان و غيرها راست است و روز جزا حاصل و واقع خواهد شد جاى شك و ترديد نيست چنانكه بطرق معتبره اينمعنى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده و در فقيه از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه المقسّمات امرا ملائكه تقسيم كننده روزيهاى بنى آدمند ما بين طلوع فجر تا طلوع آفتاب پس كسيكه بخوابد در آنوقت
جلد 5 صفحه 62
خوابيده است از روزيش و معمولا قسم براى تأكيد كلام ياد ميشود و بايد بچيزى تعلق بگيرد كه قدر و منزلتى در خارج داشته باشد و باد و باران و كشتىرانى، وسائل ارتزاق و تجارت مردم است و در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه جائز نيست از براى احدى كه قسم ياد نمايد مگر بخداى تعالى ولى خدا قسم ياد ميكند بآنچه بخواهد از خلقش و در كافى هم از امام باقر عليه السّلام اينمعنى نقل شده است و بر حسب قاعده اصول دين بايد بدليل و برهان ثابت شود و قسم براى اثبات آن كافى نيست ولى براى نفوس ضعيفه كه قاصر از فهم دليل ميباشند ظاهرا يقين از هر راهى پيدا شود كافى است و براى عقول قويّه هم قسم خدا قطعا مؤكّد اعتقاد است و خداوند به بيانات و وجوه متعدّده كه مزيدى بر آن متصوّر نيست اثبات معاد را فرموده بود و اينك بقسم تأييد و تأكيد شده و محتمل است خدا خواسته باشد بآنچه قسم ياد نموده است بآن كه معلوم است بدون مدبّر كامل وجود پيدا نميكند استدلال بر معاد فرموده باشد كه چنين قادر حكيمى بامر عبث اقدام نمينمايد و نيز خداوند قسم ياد فرموده بآسمانى كه داراى راههائى كه مسير كواكب سيّاره و مزيّن و آراسته بثوابت است ميباشد چنانچه گفتهاند و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد آسمان داراى حسن و زينت است براى اثبات آن كه مردم مشرك يا منافق در سخنان مختلفى هستند در باره پيغمبر و امام و قرآن گاه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را ساحر و گاه شاعر و گاه مجنون خوانند و امام را گاه رياست طلب گاه شوخ و گاه بىسياست دانند قرآن را گاه سحر و گاه شعر و گاه افسانه نامند منصرف ميشود از دين حق كسيكه منصرف از هر حق و حقيقت و خير و سعادتى باشد خدا بكشد دروغگويان يا بحدس و گمان در دين سخنرانان را آنها كه غرق در جهل و نادانى شدند و منغمر در معصيت و نافرمانى گشتند و بكلّى از ياد خدا و تفكر در آياتش غفلت كردند بطور استهزاء ميپرسند كجا و كى خواهد بود روز مجازات ما بايد بآنها گفته شود آنروزى است كه در آتش جهنّم گداخته شويد بشما ميگويند بچشيد عذاب گداخته شدن خودتان را در آتش جهنّم اين همان بود كه شما در آمدنش عجله داشتيد و ميخواستيد وقتش را بدانيد و باور نميكرديد و در كافى از
جلد 5 صفحه 63
امام باقر عليه السّلام قول مختلف باختلاف در امر ولايت و يؤفك عنه من افك بكسانيكه منصرف از ولايتند و در نتيجه منصرف از بهشت شدهاند تفسير شده و قمّى ره نيز اينمعنى را نقل نموده و خرّاصون را بكسانيكه بحدس و مظنّه در دين رأى دادند نه بعلم و يقين تفسير فرموده است و حقير باين ملاحظه و حفظ ظاهر آيه و اقوال مفسرين بيان را مبنى بر تعميم در قول مختلف و ترديد در خرّاصون نمودم و اللّه تعالى اعلم بالصواب.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ السَّماءِ ذاتِ الحُبُكِ «7» إِنَّكُم لَفِي قَولٍ مُختَلِفٍ «8» يُؤفَكُ عَنهُ مَن أُفِكَ «9»
قسم بآسمان صاحب طريقها محققا شما هر آينه در قول و گفتار مختلف هستيد، بر ميگردد از او كسي که بر ميگردد يعني منصرف ميشود كسي که صرف نظر ميكند.
وَ السَّماءِ ذاتِ الحُبُكِ حبك جمع حبيكه بمعني طريق است، و اينکه آيه شريفه از مشكلات آيات است و ميتوان گفت از متشابهات است، و حديثي از حضرت رضا (ع) نقل ميكنند که آنهم از مشكلات احاديث است، از علي بن ابراهيم از پدرش از حسين بن خالد که گفت: سؤال كردم از حضرت رضا (ع) از اينکه آيه فرمود:
(فقال: محبوكة الي الارض و شبك بين اصابعه فقلت:
فكيف تكون محبوكة الي الارض و اللّه تعالي: يقول بغير عمد فقال: سبحان اللّه أ ليس يقول. بغير عمد ترونها قلت: بلي قال فثم عمد و لكن لا تري فقلت كيف ذلک جعلني اللّه فداك، فقال: فبسط كفه اليسري ثم وضع اليمني عليها فقال: هذه ارض الدنيا و السماء الدنيا فوقها قبة و الارض الثانية فوق سماء الدنيا و السماء الثانية فوقها قبة و الارض الثالثة فوق السماء الثانية و السماء الثالثة فوقها قبة، ثم هكذا الي الارض السابعة فوق السماء السادسة و السماء- السابعة فوقها قبة، و عرش الرحمن فوق السماء السابعة و هو قوله: خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن، و صاحب الامر بينهن و صاحب الامر و هو النبي صلي اللّه عليه و آله و الوصي من بعده و هو علي وجه الارض، و انّما يتنزل الامر اليه فوق السماوات و الارضين، قلت: فما تحتنا الا ارض واحدة قال: و ما تحتنا الا ارض واحدة و ان الست لفوقنا).
اقول: منتها چيزي که ما بتوانيم گفت در توجيه و تاويل و تفسير اينکه حديث شريف و العلم عند اللّه و عند الراسخون في العلم اينکه است که مراد از سماوات اينکه
جلد 16 - صفحه 266
اينکه فضاء وسيعي که در عالم بالا خداوند خلق فرموده و هفت طبقه قرار داده که هر طبقه داراي خصوصياتي هستند، و هر طبقه بالا محيط بطبقه زير هست که تعبير بهفت آسمان ميكنند، آسمان اول محيط بكره زمين که ما در آن هستيم لذا در قرآن تعبير بسماء الدنيا فرموده و تمام اينکه كواكب و ستارهها و ماه و خورشيد ثوابت و سيارات در اينکه طبقه است، بدليل قوله تعالي فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَماواتٍ فِي يَومَينِ وَ أَوحي فِي كُلِّ سَماءٍ أَمرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِمَصابِيحَ وَ حِفظاً ذلِكَ تَقدِيرُ العَزِيزِ العَلِيمِ فصلت آيه 11 و قوله تعالي: إِنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِزِينَةٍ الكَواكِبِ وَ حِفظاً مِن كُلِّ شَيطانٍ مارِدٍ و الصافات آيه 6 و 7 و اما طبقات بالا که احدي از آنها خبر ندارد جز خدا و راسخون في العلم در هر كدام كراتي هست که آن طبقه محيط بآن هستند و نام آن كره ارض است و البته مخلوقاتي مثل ملائكه در آنها هستند، هذا ما عندنا خداوند باينها قسم ياد ميكند و جواب قسم.
هوکهإِنَّكُم لَفِي قَولٍ مُختَلِفٍ به اينكه گاهي به پيغمبر اكرم نسبت ساحر، كذاب، مفتري، اخذ از ديگران، مجنون، و غير اينها و از براي خدا شريك قرار ميدهند، بعضي ملائكه را، بعضي اصنام، بعضي آتش، بعضي شمس، بعضي قمر و كواكب، بعضي گاو و گوساله و درخت و غير اينها، و نسبت بخداي متعال نسبت جسميت و مكان، و اينكه ملائكه دختران خدا و آدم و عيسي و عزيز پسران خدا، بلكه يهود و نصاري ابناء الهي و ساير كفريات که خيال ميكنند.
يُؤفَكُ عَنهُ مَن أُفِكَ رجوع از حق به باطل، از ايمان بكفر، از حسنات به سيئات، از خيرات بشرور، از صدق بكذب، از عدل بظلم، از جنة به نار و امثال اينها
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 8)- این آیه به جواب قسم یعنی مطلبی که به خاطر آن سوگند یاد شده است پرداخته، میافزاید: «همه شما (در باره قیامت) در گفتاری مختلف و گوناگون هستید» (إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ). پیوسته ضد و نقیض میگوئید، و همین تناقض گوئی دلیل بر بیپایه بودن سخنان شماست.
در مورد معاد، گاه میگوئید: ما اصلا باور نمیکنیم که استخوانهای پوسیده زنده شوند.
ج4، ص536
و گاه میافزایید: پدران و نیاکان ما را بیاورید تا گواهی دهند بعد از مرگ قیامت و رستاخیزی در کار است تا قبول کنیم! و در مورد پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله گاه میگوئید: دیوانه است، گاه شاعرش میخوانید، گاه ساحرش مینامید.
همچنین در مورد قرآن گاه آن را «اساطیر الاولین» (افسانهها و خرافات پیشینیان) مینامید گاهی شعرش میخوانید، و گاه سحر، و گاه دروغ! این تعبیر در حقیقت استدلالی است بر بطلان ادعاهای مخالفان در مورد توحید و معاد و پیامبر و قرآن- هر چند تکیه اصلی این آیات به قرینه آیاتی که بعدا میآید روی مسأله معاد است.
نکات آیه
۱ - کافران، در انکار پیامبر و قرآن، گرفتار آشفته گویى و تناقض بودند. (إنّکم لفى قول مختلف)
۲ - کفر و حق ستیزى، منتهى به تناقض در گفتار و اندیشه * (إنّکم لفى قول مختلف) مخاطب «إنّکم»، کافران هستند. از آن جایى که براى آنان وصفى آورده نشده، استفاده مى شود که نفس کفر آنان، منتهى به اختلاف در گفتار و پندار آنها شده است.
۳ - تناقض گویى کافران مکه، در انکار معاد و کیفر کردار (إنّکم لفى قول مختلف) با توجه به این که آیات پیشین در مورد معاد و جزاى کردار و آیات بعد در زمینه روز جزا است، ممکن است «قول مختلف» نظر به همین موضوع (معاد) داشته باشد.
موضوعات مرتبط
- تناقض گویى: عوامل تناقض گویى ۲
- حق: فرجام حق ستیزى ۲
- عمل: تکذیب کیفر عمل ۳
- قرآن: تکذیب قرآن ۱
- کافران: تناقض گویى کافران ۱
- کافران مکه: تناقض گویى کافران مکه ۳
- کفر: فرجام کفر ۲
- محمد(ص): تکذیب محمد(ص) ۱
- معاد: تکذیب معاد ۳