الأحزاب ٤٨

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۵۶ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و از کافران و منافقان اطاعت مکن، و به آزارهای آنها اعتنا منما، و بر خدا توکّل کن، و همین بس که خدا حامی و مدافع (تو) است!

|و كافران و منافقان را اطاعت نكن و آزارشان را ناديده بگير، و بر خدا توكّل كن، كه حمايت خدا كفايت مى‌كند
و كافران و منافقان را فرمان مبر، و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد كن و كارسازى [چون‌] خدا كفايت مى‌كند.
ای رسول، هرگز به فرمان کافران و منافقان مباش و از جور و آزارشان درگذر و کار خود به خدا واگذار، که خدا بر کفالت و کارسازی (امور خلق) کفایت است.
و از کافران و منافقان اطاعت مکن و آزارشان را واگذار و بر خدا توکل کن، و کافی است که خدا نگهبان و کارساز [انسان] باشد،
از كافران و منافقان اطاعت مكن و آزارشان را واگذار و بر خدا توكل كن، كه خدا كارسازى را بسنده است.
و از کافران و منافقان اطاعت مکن و آزارشان را [بدون مقابله و تلافی‌] بگذار و بر خداوند توکل کن و خداوند کارسازی را بسنده است‌
و كافران و منافقان را فرمان مبر و رنج و آزارشان را [كه به تو رسيد] رها كن- مكافات مكن- و بر خدا توكل كن، و خدا كارسازى بسنده است.
و از کافران و منافقان فرمانبرداری مکن، و اعتنائی به اذیّت و آزارشان نداشته باش، و بر خدا تکیه کن، و همین بس که خدا حامی و مدافع باشد.
و کافران و منافقان را فرمان مَبَر و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد کن. و (تنها) کارسازی خدا کافی است.
و فرمانبرداری مکن کافران و دورویان را و رها کن آزردن ایشان را و توکّل کن بر خدا و بس است خدا وکیلی‌


الأحزاب ٤٧ آیه ٤٨ الأحزاب ٤٩
سوره : سوره الأحزاب
نزول : ٦ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا تُطِعْ ...»: مخاطب پیغمبر و مراد پیروان او است. «دَعْ»: رها کن. مراد از رهائی در اینجا بی‌اعتنائی و ناچیز شمردن است. «وَکِیلاً»: (نگا: نساء / ).


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى‌ بِاللَّهِ وَكِيلًا «48»

و كافران و منافقان را اطاعت مكن، و به آزارشان اعتنا مكن، و بر خدا توكّل نما كه خداوند براى وكالت كافى است.

نکته ها

بى‌اعتنايى به آزار و اذيّت دشمنان به معناى سستى و كوتاهى در برخورد با آنان نيست، بلكه به معناى توكّل و اميدوارى به رحمت الهى، دلسرد نشدن از برخوردهاى آنان است.

پيامبر، از جانب خداوند مأمور مى‌شود تا به مؤمنان بشارت دهد كه لطف و فضل ويژه او شامل حال آنان مى‌شود و اين خود بزرگ‌ترين لطف خداست.

اين آيه، وَ بَشِّرِ ... مصداق و نمونه‌ى آيه‌ى قبل است كه فرمود: «مُبَشِّراً».

پیام ها

1- ايمان، شرط دريافت الطاف ويژه‌ى الهى است. «بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ»

2- رهبر بايد به مؤمنان بشارت دهد. «بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ»

3- رفتار خدا با مؤمنان بر اساس فضل است. «مِنَ اللَّهِ فَضْلًا» البتّه تفضّلات الهى بر بندگان، داراى درجات و مراتبى است. «فَضْلًا كَبِيراً»

4- كسى كه به سرچشمه‌ى قدرتِ حقّ دلگرم شد، مى‌تواند از منحرفان جدا شود.

مِنَ اللَّهِ فَضْلًا كَبِيراً- وَ لا تُطِعِ‌ ...

5- بى اعتنايى به كار شكنى‌هاى كفّار و منافقان و مقاومت در برابر خواسته‌هاى آنان، به توكّل نياز دارد. «لا تُطِعِ‌- دَعْ أَذاهُمْ‌- تَوَكَّلْ»

جلد 7 - صفحه 382

6- كفّار و منافقان در يك خط هستند. «وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ» كار هر دو آزار دادن مؤمنان است. «أَذاهُمْ»

7- در شرايطى، رهبر بايد فقط ارشاد كند و به فكر مقابله به مثل و انتقام از مخالفان نباشد. «دَعْ أَذاهُمْ»

8- به خداوند توكّل كنيم، زيرا او وكيل لايق و با كفايتى است. «وَ كَفى‌ بِاللَّهِ وَكِيلًا»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى‌ بِاللَّهِ وَكِيلاً (48)

بعد از آن نهى فرمايد از اطاعت كفار و منافقين:

وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ‌: و اطاعت مكن كافران و منافقان را. اين تهييج است مر آن حضرت را بر آنچه بر آن بود از مخالفت ايشان، يعنى بر مخالفت ايشان ثابت قدم باش، و الّا آن حضرت ابدا در هيچوقت پيروى آنها نمى‌نمود. وَ دَعْ أَذاهُمْ‌: و بگذار و دست بردار از رنج و اذيت آنان، يعنى در صدد انتقام و مجازات آنها مباش كه من شر ايشان را از تو كفايت كنم، يا ايشان را بر كفر مؤاخذه مكن؛ و لهذا ابن عباس گفته كه اين آيه منسوخ است به آية السّيف‌ «1». وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ‌: و توكل كن بر خداى تعالى در دفع ايشان، چه او كفايت شر آنها خواهد كرد. وَ كَفى‌ بِاللَّهِ وَكِيلًا: و كافى است خدا در كارسازى و مهم پردازى و در آنكه همه كارها به او واگذارند، يا نگهدار مؤمنان است از شر دشمنان، يا ضامن نصرت و غالبيت تو را.


«1» تفسير منهج الصادقين، ج 7 ص 340.

جلد 10 - صفحه 468


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً (41) وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً (42) هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً (43) تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَرِيماً (44) يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (45)

وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً (46) وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبِيراً (47) وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى‌ بِاللَّهِ وَكِيلاً (48)

ترجمه‌

اى كسانيكه ايمان آورديد ياد كنيد خدا را ياد كردنى بسيار

و تسبيح كنيد او را در بامداد و شبانگاه‌

او است آنكه درود ميفرستد بر شما و فرشتگان او تا بيرون آورد شما را از تاريكى‌ها بروشنى و ميباشد بگروندگان مهربان‌

تهنيت ايشان روزى كه ملاقات ميكنند او را سلام است و آماده كرده براى آنان پاداشى بزرگ‌

اى پيغمبر همانا ما فرستاديم تو را گواه و بشارت دهنده و بيم دهنده‌

و خواننده بسوى خدا باجازه‌اش و چراغى روشنى بخش‌

و مژده ده مؤمنان را بآنكه براى ايشانست از خدا بخششى بزرگ‌

و اطاعت مكن كافران و منافقانرا و واگذار آزارشان را و واگذار كارت را بخدا و كافى است خدا كه كار گذار باشد.

تفسير

ذكر كثير ظاهرا معناى عرفى دارد كه بر حسب احوال و از منه و اشخاص متفاوت ميشود و شامل است انواع ذكر را از قبيل قلبى و لسانى و اقسام آنرا از قبيل تقديس و تحميد و تهليل و تمجيد و تسبيح در اوّل روز و آخرش كه افضل از ساير اوقات است براى آنكه مشهود است و ذكر و شكر خدا در بدو ورود در كار و ختم آن مناسب است و ملائكه روز و شب در اوّل آندو حاضرند و از ائمه اطهار ذكر كثير بتسبيحات اربعه سى مرتبه و تسبيح حضرت زهرا و مقدار نامحدود از ذكر تفسير شده و مراد از تسبيح تنزيه ذات احديّت است از آنچه لايق او نيست لذا بعضى آنرا


جلد 4 صفحه 329

بنماز صبح و شام تفسير نموده‌اند كه مشتمل بر تسبيح و تنزيه و تقديس است و اخبار و اقوال در باب ذكر كثير بسيار است و خداوند آنذات اقدسى است كه رحمت ميفرستد بتوسط ملائكه و كاركنان دستگاه خود بر شما پى در پى تا تكميل نمايد استعداد شما را براى معارف و بيرون آورد شما را از ظلمات جهل و نادانى و حيرت و سر گردانى و وارد نمايد در فضاى روشن علم و دانش و تحقّق بحقائق روحانى و او باهل ايمان مهربان بوده و هست و اگر قصور يا تقصيرى در اين سير از ظلمات بعالم نور براى آنها روى دهد خودش كمك ميكند بهدايت و مغفرت و ملائكه‌اش باستغفار و طلب رحمت براى آنها در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه صلوات بفرستد بر محمد و آل محمد ده مرتبه صلوات ميفرستند خدا و ملائكه بر او صد مرتبه و كسيكه صلوات بفرستد بر محمد و آل محمد صد مرتبه صلوات ميفرستند خدا و ملائكه بر او هزار مرتبه آيا نميشنوى قول خداوند را هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ‌ تا آخر آيه و در مجمع از پيغمبر (ص) نقل نموده كه فرمود رحمت فرستادند ملائكه بر من و على هفت سال چون نبود در آنوقت كسيكه مشمول رحمت شود غير از من و او و بعضى درود و رحمت الهى را به بيان معارف و احكام و صلوات ملائكه را باستغفار و خروج از ظلمات بنور را بخروج از كفر و معاصى و دخول در ايمان و طاعت تفسير فرموده‌اند و رحمت خدا بر مؤمنين را باستعمال ملائكه را در تهيّه صلاح آنها دانسته‌اند در هر حال تحيّت و تعارف اهل ايمان با يكديگر روز كه ملاقات نمايند ثواب خدا را كه بهشت جاويد است سلام است كه دلالت بر سلامتى و آسايش دائمى دارد يا تهنيت و مباركباد و خير مقدم ايشان از طرف خدا بتوسط ملائكه آنست و آماده نموده خدا براى آنها اجر و پاداش خوب پسنديده‌ئى كه فوق آن تصوّر نمى‌شود از حور و قصور و انهار و اشجار و اثمار كه در بهشت برين است و بزرگترين الطاف الهى بر بندگان آنستكه پيغمبر خاتم را فرستاده تا شاهد و ناظر بر عقائد و اعمال آنها باشد و صحيح و فاسد و بد و خوب را بآنها بشناساند و گواهى دهد بر آنان در محضر عدل الهى و بشارت دهد ايشانرا بثواب آخرت و بترساند از عذاب آن و دعوت فرمايد آنانرا بتوحيد و عدل و نبوّت و امامت و ساير معارف حقه بدستور الهى و چراغ نور افكنى باشد براى آنها كه تمام حقائق را بر


جلد 4 صفحه 330

ايشان روشن كند و تمام شكوك و شبهات را از آنها دفع فرمايد و راه هدايت و نجات و نيل بدرجات عاليات را بايشان ارائه دهد و فضل و مزيّت اهل ايمان بخود و ذرّيه طاهره‌اش را بر تمام امم در اجر بر اعمال آنان نزد خدا بآنها اعلام فرمايد و بايشان به اين معنى بشارت دهد يا بتفضّل الهى بر آنها زائد از ميزان استحقاقشان در اجر اعمال يا بفضيلت زائده ايشان بر امم از جانب خدا در هر جهت و از هر باب يا بتفضّلات بينهايت الهى كه بخودى خود بزرگ است در باره ايشان و بدلخواه و توقّعات اهل كفر و نفاق عمل نفرمايد چنانچه در اوّل سوره گذشت و اعتنا نكند بآزار و اذيّت لسانى و عملى آنها يا آزار و اذيّت نكند آنانرا و بقتل نرساندشان و توكّل كند بخدا در دفع شرّ آنها چون همه در قبضه تصرّف اويند و كافى است خدا كه كار گذار متوكّلين بخود باشد در تمام امور و احوال و لذا بعضى گفته‌اند اين آيه منسوخ است بآيه قتال و قمّى ره فرموده پنج سال قبل از هجرت از مكّه نازل شده و اين دليل بر خلاف تأليف است و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا تُطِع‌ِ الكافِرِين‌َ وَ المُنافِقِين‌َ وَ دَع‌ أَذاهُم‌ وَ تَوَكَّل‌ عَلَي‌ اللّه‌ِ وَ كَفي‌ بِاللّه‌ِ وَكِيلاً (48)

و اطاعت‌ كفار و منافقين‌ ‌را‌ نكن‌ و فرو گذار اذيتهاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و توكل‌ كن‌ ‌بر‌ خداوند و كفايت‌ ميكند بخداوند ‌که‌ وكيل‌ و عهده‌ دار انجام‌ مقاصد تو ‌باشد‌.

وَ لا تُطِع‌ِ الكافِرِين‌َ وَ المُنافِقِين‌َ ‌در‌ اول‌ سوره‌ بيان‌ كرديم‌ ‌که‌ اسلام‌ و ‌اينکه‌ دين‌ مقدس‌ دو دسته‌ دشمن‌ دارد. دشمن‌ خارجي‌ كفار و مشركين‌ و دشمن‌ داخلي‌ منافقين‌ ظاهر مسلمان‌ و باطن‌ كافر و مثل‌ دزد خارجي‌ و دزد داخلي‌ و ضرر دزد داخلي‌ هزار برابر دزد خارجيست‌ و آنچه‌ ضرر ‌به‌ اسلام‌ و مسلمين‌ و ائمه‌ طاهرين‌ ‌از‌ صدر اسلام‌ ‌الي‌ زماننا ‌هذا‌ وارد ‌شده‌ ‌از‌ همين‌ دشمنهاي‌ داخلي‌ بوده‌ و ‌اينکه‌ دو دسته‌ توقعات‌ بسياري‌ ‌از‌ پيغمبر داشتند ‌که‌ ‌در‌ مقاصد ‌آنها‌ موافقت‌ كند خداوند ‌براي‌ رفع‌ طمع‌ ‌آنها‌ ميفرمايد وَ لا تُطِع‌ِ الكافِرِين‌َ وَ المُنافِقِين‌َ.

وَ دَع‌ أَذاهُم‌ چه‌ اذيتهاي‌ ظاهري‌ ‌از‌ كفار و مشركين‌ و چه‌ داخلي‌ ‌از‌ منافقين‌ بايد تحمل‌ كرد و صبر نمود و ‌در‌ انجام‌ مقاصد ديني‌ كوتاهي‌ نكرد.

وَ تَوَكَّل‌ عَلَي‌ اللّه‌ِ مقام‌ توكل‌ مقام‌ بلنديست‌ ‌از‌ مراتب‌ توحيد افعاليست‌ ‌که‌ خداوند بقدرة كامله‌ ‌خود‌ دفع‌ دشمنان‌ ميكند و تو ‌را‌ ياري‌ و ظفر ميدهد و علم‌ اسلام‌ ‌را‌ بلند ميفرمايد

جلد 14 - صفحه 515

بايد انسان‌ چشم‌ ‌از‌ اسباب‌ ظاهريه‌ بردارد و نظر ‌به‌ مسبب‌ الاسباب‌ بيندازد.

وَ كَفي‌ بِاللّه‌ِ وَكِيلًا هيچ‌ امري‌ ‌تا‌ مشيت‌ الهيه‌ تعلق‌ نگيرد واقع‌ نميشود و ‌لو‌ جن‌ و انس‌ ‌در‌ مقام‌ ‌بر‌ آيند و ‌اگر‌ مشيت‌ تعلق‌ گرفت‌ جن‌ و انس‌ نميتوانند جلوگيري‌ كنند: «‌ما شاء اللّه‌ ‌کان‌ و ‌ما ‌لم‌ يشأ ‌لم‌ يكن‌».

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 48)- بعد از آن به دستور دوم و سوم پرداخته، می‌گوید: «و از کافران و منافقان اطاعت مکن» (وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ).

بدون شک رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله هرگز اطاعتی از کافران و منافقان نداشت، اما اهمیت موضوع به قدری است که به عنوان تأکید برای شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و هشدار و سر مشقی برای دیگران، روی این موضوع مخصوصا تکیه می‌کند، چه این که از خطرات مهمی که بر سر راه رهبران راستین قرار دارد به سازش و تسلیم کشیده شدن در اثناء مسیر است.

سپس در چهارمین و پنجمین دستور چنین می‌گوید: «اعتنایی به آزارهای آنها مکن، بر خدا توکل نما و همین بس که خدا حامی و مدافع توست» (وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکِیلًا).

این قسمت از آیه نشان می‌دهد که آنها برای تسلیم ساختن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله او را سخت در فشار قرار داده بودند، و انواع آزارها چه از طریق زخم زبان و بدگویی و جسارت، و چه از طریق آزار بدنی، و چه محاصره اقتصادی نسبت به او و یارانش روا می‌داشتند.

تاریخ می‌گوید پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان نخستین همچون کوه در مقابل انواع آزارها ایستادگی به خرج دادند و هرگز ننگ تسلیم و شکست را نپذیرفتند، و سر انجام در اهداف خود پیروز شدند.

نکات آیه

۱ - پیامبر(ص)، موظف به خوددارى از اطاعت از کافران و منافقان بود. (و لاتطع الکفرین و المنفقین)

۲ - پیامبر(ص)، موظف بود که به آزار و اذیت هاى کافران و منافقان، اعتنایى نکند. (و دَعْ أذیهم)

۳ - پیامبر(ص)، وظیفه داشت که از مقابله به مثل و درگیرى با منافقان و کافران بپرهیزد. (و دَعْ أذیهم) احتمال دارد که «دَعْ» به معناى «بى اعتنایى» باشد و احتمال دارد که به معناى «درگیر نشدن و مقابله نکردن» باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

۴ - کافران و منافقان، پیامبر(ص) را مورد آزار و اذیت قرار مى دادند. (و دَعْ أذیهم)

۵ - پیامبراکرم(ص) در انجام دادن رسالت خویش، با رو در رویى کافران و منافقان مواجه بود. (یأیّها النبىّ إنّا أرسلنک ... و دع أذیهم)

۶ - پیامبر(ص) در انجام رسالت الهى خویش، نباید به سخنان و موضع گیرى هاى کافران و منافقان اعتنا کند. (یأیّها النبىّ إنّا أرسلنک شهدًا و مبشّرًا ... و لاتطع الکفرین و المنفقین)

۷ - پیامبر(ص)، موظف به ترک اذیت و آزار منافقان و کافران بود.* (و دَعْ أذیهم) برداشت بالا، بنابراین اساس است که اضافه «أذى» به «هم» اضافه مصدر به فاعل اش باشد.

۸ - پیامبر(ص) در برابر آزار و اذیت منافقان و کافران، باید به خدا توکل کند. (و دَعْ أذیهم و توکّل على اللّه)

۹ - توکل بر خداوند در مقابل آزار و اذیت هاى کافران و منافقان، نقشى کارساز دارد. (و دَعْ أذیهم و توکّل على اللّه)

۱۰ - پیامبر(ص)، وظیفه داشت تا در انجام دادن رسالت خویش بر خداوند توکل کند. (یأیّها النبىّ إنّا أرسلنک ... و توکّل على اللّه)

۱۱ - همه باید در کارهاى خود، بر خداوند توکل کنند. (و توکّل على اللّه) خطاب «توکّل» اگر چه به پیامبر(ص) است، اما چون موضوع به گونه اى است که اختصاص به پیامبر(ص) ندارد، از آن یک وظیفه همگانى استفاده مى شود.

۱۲ - خداوند، «وکیل» (کارساز) است. (و کفى باللّه وکیلاً)

۱۳ - خداوند، کارساز و وکیلى کفایت کننده است. (و کفى باللّه وکیلاً)

۱۴ - کفایت کنندگى و کارسازى خداوند، دلیل وجوب توکل بر او در همه امور است. (و توکّل على اللّه و کفى باللّه وکیلاً)

۱۵ - وعده خداوند، به پیامبر(ص) براى جلوگیرى از آزار و اذیت کافران و منافقان به آن حضرت (و دَعْ أذیهم و توکّل على اللّه و کفى باللّه وکیلاً)

موضوعات مرتبط

  • اسماء و صفات: وکیل ۱۲
  • توکل: آثار توکل ۹; توکل بر خدا ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۴
  • خدا: کارسازى خدا ۱۳; کفایت وکالت خدا ۱۳، ۱۴; وعده هاى خدا ۱۵
  • عصیان: عصیان از کافران ۱; عصیان از منافقان ۱
  • کافران: اجتناب از اذیت کافران ۷; اذیتهاى کافران ۴، ۹; اعراض از کافران ۶; روش برخورد کافران ۵; ممانعت از اذیتهاى کافران ۱۵
  • محمد(ص): اذیت محمد(ص) ۴; تاریخ محمد(ص) ۴; توکل محمد(ص) ۸، ۱۰; رسالت محمد(ص) ۵، ۶; مبارزه با محمد(ص) ۵; محمد(ص) و اذیتهاى کافران ۲، ۸; محمد(ص) و اذیتهاى منافقان ۲، ۸; محمد(ص) و مقابله با کافران ۳; محمد(ص) و مقابله با منافقان ۳; مسؤولیت محمد(ص) ۱، ۲، ۳، ۶، ۷، ۸، ۱۰; وعده به محمد(ص) ۱۵
  • منافقان: اجتناب از اذیت منافقان ۷; اذیتهاى منافقان ۴، ۹; اعراض از منافقان ۶; روش برخورد منافقان ۵; ممانعت از اذیتهاى منافقان ۱۵

منابع