الفرقان ٦٨

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و کسانی که معبود دیگری را با خداوند نمی‌خوانند؛ و انسانی را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمی‌کشند؛ و زنا نمی‌کنند؛ و هر کس چنین کند، مجازات سختی خواهد دید!

|و كسانى‌اند كه با خدا معبود ديگرى نخوانند، و كسى را كه خدا [خونش را] حرام كرده جز به حق نكشند، و زنا نكنند. و هر كس چنين كند عقوبت [گناه خود] را خواهد ديد
و كسانى‌اند كه با خدا معبودى ديگر نمى‌خوانند و كسى را كه خدا [خونش را] حرام كرده است جز به حق نمى‌كُشند، و زنا نمى‌كنند، و هر كس اينها را انجام دهد سزايش را دريافت خواهد كرد.
و آنان هستند که با خدای یکتا کسی را شریک نمی‌خوانند و نفس محترمی را که خدا حرام کرده جز به حق به قتل نمی‌رسانند، و هرگز گرد عمل زنا نمی‌گردند، که هر که این عمل کند کیفر گناهش را خواهد دید.
و آنان که معبود دیگری را با خدا نمی پرستند، و کسی را که خدا خونش را حرام کرده است، جز به حق نمی کشند، و زنا نمی کنند؛ و کسی که این اعمال را مرتکب شود به کیفر سختی برسد.
و آنان كه با خداى يكتا خداى ديگرى نمى‌گيرند و كسى را كه خدا كشتنش را حرام كرده -مگر به حق- نمى‌كشند و زنا نمى‌كنند. و هر كه اين كارها كند، عقوبت گناه خود را مى‌بيند.
و کسانی که در جنب خداوند خدای دیگری را نمی‌پرستند و هیچ نفسی را که خداوند [کشتنش را] حرام داشته، جز به حق نمی‌کشند، و زنا نمی‌کنند، و هر کس چنین کند [عقوبت‌] گناه را خواهد دید
و آنان كه با خداى يكتا خداى ديگر نخوانند- نپرستند- و كسى را كه خداوند كشتن وى را حرام كرده نكشند مگر بحق، و زنا نكنند و هر كه اين كارها كند كيفر بزه خويش ببيند،
و کسانیند که با الله، معبود دیگری را به فریاد نمی‌خوانند و پرستش نمی‌نمایند، و انسانی را که خداوند خونش را حرام کرده است، به قتل نمی‌رسانند مگر به حق، و زنا نمی‌کنند. چرا که هر کس (یکی از) این (کارهای ناشایست شرک و قتل و زنا) را انجام دهد، کیفر آن را می‌بیند.
و کسانی که با خدا معبودی دیگر را نمی‌خوانند و کسی را که خدا (خونش را) حرام کرده است جز به تمامی حق نمی‌کشند، و زنا نمی‌کنند و هر کس این‌ها را انجام دهد (عذاب مناسب و) اثر گناهش را دریافت خواهد کرد.
و آنان که نخوانند با خدا خدائی دیگر و نکشند تنی را که حرام کرد خدا مگر به حقّ و زنا نکنند و آنکه بکندش بیابد کیفری را


الفرقان ٦٧ آیه ٦٨ الفرقان ٦٩
سوره : سوره الفرقان
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا یَدْعُونَ»: فرا نمی‌خوانند. نمی‌پرستند. «بِالْحَقِّ»: مراد این است که شخص کاری کرده باشد که در برابر آن مستحقّ قصاص باشد (نگا: انعام / . «أَثَاماً»: جزاء گناه. کیفر. عقاب و عذاب.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

شأن نزول آیات ۶۸ تا ۷.:

عبدالله بن مسعود گوید: از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم سؤال کردم کدام گناه از همه بزرگتر است، فرمود: شریک قرار دادن از براى خدائى که تو را آفریده است، سپس گفتم: بعد از آن کدام گناه، بزرگتر است؟ فرمود: کشتن فرزند خود از ترس این که مبادا در خوردن طعام با تو شریک گردد، باز گفتم: بعد از آن کدامیک از گناهان بزرگتر از همه است؟ فرمود: زناکردن با زن شوهردار همسایه، سپس گوید: بعد از این سؤال آیه ۶۸ - براى تأیید گفتار پیامبر نازل گردید.

ابن عباس گوید: مشرکین نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: یا محمد ما که آدم‌کشى کرده و قتل نفس نموده ایم و نیز عمل زنا هم انجام داده ایم در صورت اسلام آوردن تکلیف ما چه خواهد شد؟ در جواب آن‌ها آیات ۶۸ - این سوره و ۵۳ - سوره زمر «قُلْ یا عِبادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» نازل گردید و نیز آیات ۶۹ و ۷. - این سوره هم نازل شد.[۱]

باز ابن عباس گوید: وقتى که آیه ۶۸ نازل گردید مشرکین مکه گفتند: ما که قتل نفس نموده و عده اى را کشته ایم و نیز به خداوند شرک آورده و زنا و فواحش دیگرى را مرتکب گشته ایم. اگر مسلمان شویم وضع ما چه خواهد شد؟ سپس آیه ۷. نازل شد.[۲]

و همچنین ابن عباس گوید: ما بین نزول آیه ۶۸ و آیه ۷. دو سال طول کشید و بعد از نزول آیه ۷. ما همیشه پیامبر را شاداب و مفرّح می‌دیدیم، عطا از ابن عباس نقل کند که آیه ۷. درباره وحشى قاتل حمزه نازل شده است.[۳]

ما جریان آن را ضمن ذکر شأن و نزول آیه ۴۸ سوره نساء از صفحه ۲.۳ تا صفحه ۲.۷ - این کتاب ذکر نموده ایم. -

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً «68»

و (بندگان خاص خدا) كسانى هستند كه با خداوند، خداى ديگرى را نمى‌خوانند و انسانى كه خداوند (خونش را) حرام كرده است، جز به حقّ نمى‌كشند، و زنانمى‌كنند، و هر كس چنين كند عقوبت گناهش را خواهد ديد.

نکته ها

«اثم» گناه و «اثام» كيفر گناه است.

در اين آيات در كنار كارهاى مثبتِ بندگان ويژه‌ى خدا، كارهاى منفى كه از آن دورى مى‌كنند نيز ذكر شده است.


«1». تفسير كنزالدقائق.

جلد 6 - صفحه 283

در اين آيه شرك، قتل و زنا مطرح شده است كه در روايات از بزرگ‌ترين گناهان شمرده شده‌اند. «1»

قتل نفس، از گناهان كبيره است، ولى جمله‌ى‌ «إِلَّا بِالْحَقِّ» مى‌گويد: قتل، در مواردى لازم و حقّ است از جمله: 1. قصاص قاتل. 2. زناى با محارم. 3. زناى كافر با زن مسلمان. 4.

زناكارى كه زن را مجبور كند. 5. زناى كسى كه همسر دارد. 6. مدعى نبوّت. 7. سَبّ و توهين و دشنام به پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام. 8. مسلمان ساحر. 9. مُفسد و محارب. 10-

مرتد. 11. كسى كه بر امام عادل زمان خروج كند. 12. مشركِ محارب. «2»

پیام ها

1- خطرناك‌ترين غريزه‌اى كه انسان را به گناه وادار مى‌كند، غريزه غضب و شهوت است ومؤمن بايد بر غرائز خود مسلط باشد. «لا يَقْتُلُونَ‌- لا يَزْنُونَ»

2- خداوند در برخى از موارد به قتل و كشته شدن بعضى از انسان‌ها راضى است.

«إِلَّا بِالْحَقِّ» ولى به هيچ عنوان و در هيچ شرايطى رضايت نمى‌دهد كه فردى به شرك و زنا آلوده شود. «لا يَزْنُونَ»

3- دستور قرآن در زمينه‌ى دورى از شرك، زنا وقتل، تنها يك موعظه نيست، قانونى است كه تخلّف از آن كيفرى شديد دارد. «وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً»

4- كيفرهاى الهى استثنابردار نيست، هر كس تخلّف كند كيفر مى‌شود. «وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً»


«1». تفسير كنزالدقائق و نمونه.

«2». سيماى عبادالرحمن در قرآن، كريمى جهرمى.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 284

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً (68)

(صفت ششم:) وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ‌: و آنانكه نخوانند و نپرستند با خداى به حق،


«1». تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 179، انتشارات: مكتبه آية اللّه العظمى المرعشى النّجفى.

«2». تفسير برهان، ج 3، ص 173، دار الكتب العلميه، قم.

جلد 9 - صفحه 374

إِلهاً آخَرَ: خداى ديگر را، يعنى در عبادت شرك نياورند و ذات يكتاى خداى تعالى را به يگانگى پرستش و ستايش كنند.

صفت هفتم:

وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ‌: و نكشند آن نفس را كه حرام فرموده خدا كشتن آن را، يعنى مؤمن يا معاهد، إِلَّا بِالْحَقِ‌: مگر به حق، يعنى به موجبات كشتن كه آن رده و زنا و قتل ناحق و سعى در زمين به فساد.

تنبيه: كشتن مؤمن به اندازه‌اى بزرگ است كه حق تعالى آن را مقارن با شرك قرار داده و از گناهان كبيره مى‌باشد.

ابن بابويه- از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه فرمود: من اعان على قتل مومن بشطر كلمة جاء يوم القيمة بين عينيه مكتوب «ايس من رحمة اللّه»:

هر كه اعانت كند بر كشتن مؤمنى به نصف كلمه، مى‌آيد روز قيامت ميان چشمانش نوشته باشد: «نااميد شده از رحمت خدا». «1» صفت هشتم:

وَ لا يَزْنُونَ‌: و زنا نكنند.

حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: يا علىّ فى الزّنا ستّة خصال ثلاث منها فى الدّنيا و ثلاث منها فى الآخرة امّا الّتى فى الدّنيا فيذهب بالبهاء و يعجل الفناء و يقطع الرّزق و امّا الّتى فى الآخرة فسوء الحساب و سخط الرّحمن و الخلود فى النّار.

يا على در زنا شش خصلت است، سه در دنيا و سه در آخرت: اما آنها كه در دنيا باشد: 1- مى برد بهاء وجه را. 2- عجله نمايد در فناء. 3- مى برد روزى را. امّا آنها كه در آخرت است: 1- بدى حساب. 2- سخط رحمن.

3- خلود در آتش (اگر زنا راى حلال بداند). «2»


«1». بحار الانوار، ج 104، باب من اعان على قتل مؤمن او شرك فى دمه، ح 1، چاپ المكتبة الاسلامية و نيز در كتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 326، ح 1، چاپ مكتبة الصدوق.

«2». كتاب الخصال شيخ صدوق، باب الستّه، ص 320، ح 3.

جلد 9 - صفحه 375

در كافى، از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود: جمع شدند حواريين نزد عيسى و گفتند: يا معلم الخير، ارشاد كن ما را. پس فرمود عيسى عليه السّلام:

بدرستى كه موسى كليم اللّه امر نمود شما راى اينكه قسم نخوريد به خداى تعالى دروغ، و من امر كننده‌ام شما راى اينكه قسم نخوريد به خداى تعالى راست و نه دروغ. عرض كردند: يا روح اللّه، زياد كن. فرمود: بدرستى كه موسى نبى خدا امر فرمود شما راى اينكه زنا نكنند، و من امر كنم شما راى اينكه حديث نكنيد نفس خود راى به زنا فضلا از اينكه زنا نمائيد، زيرا هر كه حديث كند نفس خود راى به زنا، مانند كسى است كه آتش روشن كند در خانه منقش، پس فاسد كند دود نقشها راى اگرچه نسوزاند خانه را.

وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ‌: و هر كه بجا آورد آنچه مذكور شد از گناهان كبيره سه گانه را، يَلْقَ أَثاماً: برسد و ببيند جزاى گناه خود را. نزد بعضى «آثام» واديى است در جهنم كه زنا كاران را در آن عقوبت كنند. نزد جمعى «آثام» چيزى است كه سيلان كند از بدن جهنميان مانند خون و چرك. اين امر مذكور در آيه شريفه از اعظم گناهان كبيره مى‌باشد.

عبد اللّه بن مسعود روايت نموده كه از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله پرسيدم كدام گناه بزرگ‌تر باشد؟ فرمود: اينكه با خدا شريك قرار دهى و حال آنكه اوست كه تو را آفريده. عرض كردم: بعد از اين كدام گناه است؟ فرمود:

اينكه فرزند خود را بكشى از ترس روزى او. عرض كردم: بعد از آن؟ فرمود:

آنكه زنا كنى با زن همسايه خود، پس حق تعالى براى تصديق قول آن حضرت اين آيه نازل فرمود كه بندگان شايسته شرك نياورند و قتل به ناحق نكنند و مرتكب زنا نشوند. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً (61) وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً (62) وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63) وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً (64) وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً (65)

إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (66) وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً (67) وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً (68) يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً (69) إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (70)

ترجمه‌

برتر آمد آنكه قرار داد در آسمان برجهائى و قرار داد در آن‌


جلد 4 صفحه 88

چراغى و ماهى نور دهنده‌

و او است آنكه قرار داد شب و روز را از پى هم آينده براى آنكس كه خواسته پند گيرد يا خواسته شكر گذارى را

و بندگان خداوند بخشنده آنانند كه ميروند بر زمين بفروتنى و آرامى و چون خطاب كنند بايشان نادانان گويند جوابى موجب سلامتى‌

و آنانكه شب را بروز ميآورند براى پروردگارشان در حالى كه هستند سجده كنندگان و بر پاى ايستادگان‌

و آنانكه ميگويند پروردگار ما بگردان از ما عذاب دوزخ را همانا عذابش باشد لازم‌

همانا آن بد جايگاه و مقامى است‌

و آنانكه چون خرج كنند زياده‌روى ننمايند و تنگ نگيرند و باشد ميان اين اعتدالى‌

و آنانكه نمى‌خوانند با خداوند خدائى ديگر را و نميكشند جاندارى را كه حرام گردانيد خدا مگر بحق و زنا نميكنند و كسيكه چنين كند مى‌يابد عقوبت را،

دو چندان شود برايش عذاب، روز قيامت و هميشه باشد در آن بخوارى‌

مگر آنكه بازگشت نمود و گرويد و كردكار شايسته را پس آنگروه تبديل ميكند خدا بديهاشانرا بخوبيها و باشد خدا آمرزنده مهربان.

تفسير

خداوند متعال در تعقيب امر خلقت كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود فرموده پر خير و بركت و داراى عزّت و عظمت و مزيّت و برترى است خداوندى كه قرارداد در آسمان برجهاى دوازده‌گانه را كه در اوائل سوره حجر ذيل آيه و لقد جعلنا فى السّماء بروجا شرح آن گذشت و نيز قرار داد در آن چراغى كه خورشيد است بدليل آنكه فرموده و جعل الشّمس سراجا يعنى قرار داد خدا خورشيد را چراغ و سرجا بصيغه جمع نيز قرائت شده بدليل آنكه فرموده و لقد زيّنّا السّماء الدّنيا بمصابيح و بنابر اين شامل ساير كواكبى كه از خود نور دارند ميشود ولى در جوامع از ائمه عليهم السلام نهى از قرائت آن شده و فرموده‌اند سراجا بايد خواند و مراد خورشيد است و نيز قرار داد در آن ماه عالم تاب را براى فوائد بسيارى كه از آن جمله پيدايش شبانه روز و تعيين شهور و سنين و ترتيب فصول چهارگانه است و در بعضى روايات بر آن تصريح شده و او است آنخداوندى كه قرار داد شب و روز را خليفه و جانشين يكديگر كه يكى از آن دو چون برود ديگرى بجايش آيد براى انجام امورى كه مناسب با روز است در روز و انجام امورى كه مناسب‌


جلد 4 صفحه 89

با شب است در شب و تدارك هر يك از آن امور در صورت فوت در ديگرى مانند بجا آوردن قضاى نمازهاى فوت شده از روز را در شب و بجا آوردن قضاى نمازهاى فوت شده از شب را در روز چنانچه در روايات مفسّره بآن تصريح شده و بنابر اين اختلاف شبانه روز و گردش آن براى كسى است كه بخواهد ذاكر يا شاكر باشد كه اگر عملى را نتوانست در روز انجام دهد شب قضاى آنرا بجا آورد يا اگر شب موفق بعبادتى نشد روز تدارك آنرا بنمايد و بعضى بذكر بتخفيف قرائت نموده‌اند و با اينمعنى انسب است و بنابر قرائت مشهور كه بتشديدين است ظاهرا مراد آنستكه اين اختلاف شبانه روز و تغيير آن بر وفق حكمت كه كاشف از وجود مغيّر حكيم است براى كسى مفيد است كه بخواهد معرفت بحق پيدا كند و متنبّه و متذكر گردد يا كسيكه بخواهد شكر منعم خود را بجا آورد چون از اين راه ميتواند بمقصود برسد و خداشناس شود و موفق بشكر گردد و بندگان خاص خداى بسيار بخشنده كسانى هستند كه راه ميروند بر زمين بتواضع و فروتنى و ملايمت و آرامى و بحال طبيعى و عادى نه با نخوت و تكبّر و گردن كشى و تبختر چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد مردى است كه راه ميرود بطبع عادى خود نه بتكلف و نه بتبختر و در چند روايت بائمه اطهار تفسير شده كه از ترس دشمنان بملايمت و آرامى راه ميروند و نيز كسانى هستند كه چون اشخاص نادان با آنها بدرشتى و زشتى سخن گويند در مقابل با كمال مسالمت و ملايمت جواب دهند ما بشما كارى نداريم شما هم بما كارى نداشته باشيد تا از خير و شرّ يكديگر فارغ باشيم خلاصه آنكه طورى جواب گويند كه از شرّ آنها محفوظ بمانند و دنباله پيدا نكند و شايد در بعضى از موارد اگر سلام كنند يا سكوت نمايند بهتر باشد و كسانى هستند كه شب را بروز ميآورند و بيتوته ميكنند براى عبادت و نماز و بيشتر در حال سجود و قيامند چون عبادت در شب از ريا دورتر و بفراغت بال نزديكتر است و شرط قبول اعمال اقبال بخدا و ادبار از ماسوا است و كسانى هستند كه با آنكه شب مشغول بعبادت و روز بانجام وظيفه خود سر گرمند براى آنكه مبادا قصور يا تقصيرى از آنها سر زده باشد يا عبادت آنها بمقام قبول نرسد يا سلب توفيق در آتيه از آنها شود و مستحق‌


جلد 4 صفحه 90

عقوبت گردند با كمال تضرّع ميگويند پروردگارا بردار از ما عذاب دوزخ را كه آن مانند غريم و طلبكار ملازم بندگان گنه‌كار است و بهيچ وجه از آنها جدا نشود و آن دوزخ بد است از حيث مكان قرار و قيام و محتمل است دو جمله مؤكّده بانّ كلام خدا باشد باستقلال نه حكايت از قول آنها و كسانى هستند كه چون مال خدا داد خود را صرف و خرج نمايند زياده‌روى نميكنند و تنگ نميگيرند بر خود و عيالشان و كار آنها در ميان اين دو امر ناروا باعتدال قيام و استقرار دارد و بهيچيك از دو طرف تجاوز نميكند و يقتروا بكسر تاء و از باب افعال نيز قرائت شده است و قمى ره فرموده اسراف انفاق در معصيت و ناروا است و لم يقتروا يعنى بخل ننمودند از حق خدا و قوام، عدل و صرف در امرى است كه خدا بآن امر نموده و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده كه كسيكه عطا كند در غير حق بتحقيق اسراف نموده و كسيكه منع كند از حق بتحقيق اقتار كرده و از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اسراف، بضايع نمودن مال و صرف آن در مصرفى است كه مضرّ ببدن باشد عرض شد كه اقتار چيست فرمود خوردن نان و نمك است با آنكه بتوانى بهتر بخورى عرض شد اقتصاد چيست فرمود خوردن نان و گوشت و شير و سركه و روغن است هر يك يكمرتبه بنظر حقير اين عناوين بالنّسبه باشخاص و ازمنه و احوال مختلف ميشود بهتر آنستكه بعرف واگذار شود و بگوئيم زياده روى و امساك مذموم و ميانه روى ممدوح است و در سور سابقه تحقيقاتى در حدّ اسراف و فرق آن با تبذير گذشت و كسانى هستند كه نميخوانند و پرستش نميكنند با خداوند و معبود حقيقى خود خدا و معبود ديگرى را از هر جنس و نوع باشد از جماد و نبات و حيوان و انسان و غيره چون شرك حقيقى اين است كه بزرگترين معاصى است و نيز نميكشند نفس محترمى را كه خداوند حرام فرموده قتل او را مگر بحق از قبيل قصاص و دفاع و در مقام اجراء حدود الهى و نيز زنا نميكنند خصوصا با محارم و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل شده كه بزرگترين معاصى شرك است و بعد از آن قتل و بعد از آن زنا بترتيب مذكور در اين آيه ولى روايت از طريق عامّه است و در آن براى هر يك از قتل و زنا قيدى ذكر شده كه ميشود از آن استفاده نمود كه ذكر اين سه معصيت براى شيوع آن بين اعراب در زمان‌


جلد 4 صفحه 91

جاهليّت بوده و الّا بندگان خاص خدا كه متّصف بأوصاف مذكوره در آيات سابقه‌اند از تمام معاصى اجتناب مينمايند و شايد ترتيب ذكرى هم باين ملاحظه باشد كه اوّلا شرك و بعد از آن قتل و بعد از آن زنا شيوع داشته و آيه دلالت بر بزرگى معاصى مذكوره بترتيب مذكور ندارد كه مفسّرين بآن تمسّك نموده‌اند و حديث نبوى را براى خود مؤيّد قرار داده‌اند و در هر حال هر كس مرتكب اين معاصى شود بجزاى اثم و گناه خود خواهد رسيد در دنيا و در آخرت عذاب او چند برابر عذاب دنيا ميشود و هميشه در آن خواهد بود بخفّت و خوارى و قمى ره فرموده آثام نام واديى است از واديهاى جهنم از روى گداخته كه حدّتش دائم است و در آن مشرك و كشنده بنا حق و زناكارانند و عذاب آنها دو چندان خواهد بود و بنابر اين مضاعف شدن عذاب براى آنستكه مشرك وقتى قاتل و زانى هم باشد عذابش چند برابر خواهد شد چون كفار معاقبند بفروع چنانچه معاقبند باصول و مضاعفه بر دو برابر و چند برابر شدن اطلاق ميشود و بعضى آنرا باعتبار تعاقب اجزاء و انواع و ايام عذاب دانسته‌اند و تمام اين بيانات براى آنستكه خداوند كسيرا زيادتر از ميزان استحقاقش عذاب نميكند چون ظلم است پس دو برابر شدن از ميزان استحقاق مراد نيست و مشار اليه در و من يفعل ذالك مجموع سه گناه مذكور است نه آحاد آنها بقرينه خلود كه مخصوص بكفار است و يضاعف برفع و بحذف الف و تشديد برفع و جزم و متابعت يخلد در آن دو نيز قرائت شده است اين جزاى چنين گناهكارانى است مگر كسانيكه پشيمان شوند از كردارشان و ايمان بياورند و بوظيفه دينى خود عمل نمايند خداوند بدل ميفرمايد ببركت اسلام و ايمان گناهان آنها را كه در نامه اعمالشان ثبت شده بود بحسناتى كه از آنها در دنيا صادر شده و ميشود از اسلام و ايمان و اعمال خيريّه واجبه و مستحبّه كه مقابل با عقائد و اعمال سابقه آنها است چون اسلام محو ميكند تمام معاصى و جرائم سابقه را و خدا كارش از قديم مغفرت گنه‌كاران و رحمت بر بندگان بوده و هست و خواهد بود در امالى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت از قول خداوند فاولئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسنات فرمود آورده ميشود مؤمن گناه‌كار روز قيامت تا ميايستد در موقف حساب و خدا خودش‌


جلد 4 صفحه 92

بحساب او رسيدگى ميكند و احدى از مردم مطّلع بر حساب او نميشود پس خداوند باو ميشناساند گناهانش را و چون اقرار ميكند بآنها خداوند بنويسندگان ميفرمايد بدل كنيد گناهان او را بحسنات و ارائه دهيد بمردم پس مردم ميگويند اين بنده هيچ گناه نداشته بعد خدا ميفرمايد او را ببهشت ببريد و اين تأويل اين آيه است كه آن در گناهكاران از شيعيان ما است بخصوص و در روايتى از آنحضرت در تفسير اين قسمت از آيه وارد است كه خدا امر ميفرمايد حسنات دشمنان ما را بدوستان ما و سيّئات دوستان ما را بدشمنان ما بدهند و اين معناى تبديل است و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود دوستى ما اهل بيت گناهان را محو و حسنات را مضاعف نمايد و خدا مظالم بندگانرا كه در عهده دوستان ما است بعهده خود گيرد مگر ضرر و ستمى را كه باهل ايمان وارد نموده باشند پس ميفرمايد بگناهان حسنات شويد و باين معانى روايات بسيارى است كه اين صحيفه گنجايش ذكر آنرا ندارد و براى انطباق اين قبيل از روايات با موازين عقليّه تحقيقاتى در اوائل كتاب گذشت.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ الَّذِين‌َ لا يَدعُون‌َ مَع‌َ اللّه‌ِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقتُلُون‌َ النَّفس‌َ الَّتِي‌ حَرَّم‌َ اللّه‌ُ إِلاّ بِالحَق‌ِّ وَ لا يَزنُون‌َ وَ مَن‌ يَفعَل‌ ذلِك‌َ يَلق‌َ أَثاماً (68)

ديگر ‌از‌ صفات‌ عباد الرحمن‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ كساني‌ هستند ‌که‌ نمي‌خوانند ‌با‌ خداوند اله‌ ديگري‌ و قتل‌ نفس‌ حرام‌ ‌هم‌ نمي‌كنند مگر مواردي‌ ‌که‌ واجب‌ شود قتل‌ و زنا ‌هم‌ نمي‌كنند و كسي‌ ‌که‌ چنين‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ شرك‌ بياورد ‌ يا ‌ قتل‌ نفس‌ محترمه‌ ‌ يا ‌ مرتكب‌ زنا شود ملاقات‌ ميكند جزاء و عقوبت‌ معاصي‌ ‌را‌.

(وَ الَّذِين‌َ لا يَدعُون‌َ مَع‌َ اللّه‌ِ إِلهاً آخر) شرك‌ بخدا نمي‌آورد ‌به‌ جميع‌ اقسام‌ شرك‌ شرك‌ ذاتي‌ صفاتي‌ افعالي‌ عبادتي‌ نظري‌ و ‌اينکه‌ منحصر ‌به‌ مؤمنين‌ ‌است‌، زيرا تمام‌ طبقات‌ كفر و ضلالت‌ ‌حتي‌ عامه‌ عميا بعض‌ انواع‌ شرك‌ دارند.

و ‌ما ‌در‌ مسئله توحيد مفصلا ‌در‌ كلم‌ الطيب‌ و ‌در‌ خلال‌ آيات‌ ‌در‌ همين‌ تفسير مكرر بيان‌ كرده‌ايم‌.

(وَ لا يَقتُلُون‌َ النَّفس‌َ الَّتِي‌ حَرَّم‌َ اللّه‌ُ).

قتل‌ نفس‌ اقسامي‌ دارد بالمباشرة بالتسبيب‌ بالرضا و امروز كساني‌ ‌که‌ سقط جنين‌ ميكنند مشمول‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ هستند.

(إِلّا بِالحَق‌ِّ) مثل‌ مورد قصاص‌ و دفع‌ اعداء ‌در‌ جهاد و دفاع‌ و اجراء حد

جلد 13 - صفحه 656

و قتل‌ مرتد فطري‌ و موارد ديگر ‌که‌ اين‌ها ‌را‌ حرام‌ نكرده‌ و ‌اينکه‌ استثناء ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ حرام‌ نيست‌ نه‌ اينكه‌ ‌از‌ قتل‌ نفس‌ محترمه‌ ‌باشد‌.

(وَ لا يَزنُون‌َ) زنا اقسامي‌ دارد فرد اجلي‌ زنا ‌با‌ اجنبيه‌ ‌است‌ و زنا ‌با‌ محارم‌ و زنا محصنه‌ و زنا تاركين‌ طواف‌ نساء ‌با‌ عيال‌ ‌خود‌ و ‌در‌ حال‌ حيض‌ و نفاس‌ ‌ يا ‌ تزويج‌ ‌در‌ حال‌ عده‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ ظهار قبل‌ ‌از‌ كفاره‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ حال‌ صوم‌ واجب‌ و ‌در‌ حال‌ احرام‌ و ‌غير‌ اينها و ملحق‌ ‌به‌ زنا ‌است‌ زنا چشم‌ و گوش‌ و لب‌ و دست‌ ‌به‌ ديدن‌ و شنيدن‌ و بوسيدن‌ و لمس‌ كردن‌ ‌که‌ امروز ‌با‌ ‌اينکه‌ بي‌حجابي‌ بسيار مشكل‌ ‌است‌.

(وَ مَن‌ يَفعَل‌ ذلِك‌َ) شامل‌ ‌هر‌ سه‌ مي‌شود شرك‌، قتل‌ نفس‌، زنا.

(يَلق‌َ أَثاماً) اثام‌ ‌را‌ بعضي‌ تفسير كردند ‌به‌ جزاء اثم‌ بعضي‌ گفتند: يلق‌ آثما ‌يعني‌ ‌با‌ حال‌ اثم‌ وارد محشر مي‌شود بعضي‌ گفتند اسم‌ واديست‌ ‌در‌ جهنم‌ لكن‌ خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ ‌خود‌ تفسير ميفرمايد: ‌در‌ آيه ‌بعد‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 68)- ششمین ویژگی «عباد الرّحمن» توحید خالص است که آنها را از هر گونه شرک و دو گانه و یا چند گانه پرستی دور می‌سازد.

می‌فرماید: «و آنها کسانی هستند که معبود دیگری را با خداوند نمی‌خوانند» (وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ).

نور توحید سراسر قلب آنها و زندگی فردی و اجتماعیشان را روشن ساخته و تیرگی و ظلمت شرک از آسمان فکر و روح آنها بکلی رخت بربسته است.

هفتمین صفت، پاکی آنها از آلودگی به خون بی‌گناهان است: «و آنها هرگز انسانی را که خداوند (خونش را) حرام شمرده- جز به حق- به قتل نمی‌رسانند» (وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ).

از آیه فوق به خوبی استفاده می‌شود که تمام نفوس انسانی در اصل محترمند و ریختن خون آنها ممنوع است، مگر عواملی پیش آید که این احترام ذاتی را

ج3، ص350

تحت الشعاع قرار دهد و مجوز ریختن خون گردد.

هشتمین وصف آنها این است که: دامان عفتشان هرگز آلوده نمی‌شود «و زنا نمی‌کنند» (وَ لا یَزْنُونَ).

آنها بر سر دو راهی کفر و ایمان، ایمان را انتخاب می‌کنند، و بر سر دو راهی امنیت و ناامنی جانها، امنیت را، و بر سر دو راهی پاکی و آلودگی، پاکی را، آنها محیطی خالی از هر گونه شرک و ناامنی و بی‌عفتی و ناپاکی با تلاش و کوشش خود فراهم می‌سازند.

و در پایان آیه برای تأکید هر چه بیشتر اضافه می‌کند: «و هر کس یکی از این امور را انجام دهد عقوبت و مجازاتش را خواهد دید» (وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً).

نکات آیه

۱ - بندگان خالص خدا، به جز «اللّه»، چیزى را به خدایى نمى خوانند و معبودى را جز او نمى پرستند. (و عباد الرحمن ... و الذین لایدعون مع اللّه إلهًا ءاخر) «إله» به معناى معبود است.

۲ - اعتقاد به توحید و یگانه پرستى و دورى از شرک و چندگانه پرستى، از اوصاف بندگان خالص خدا (و الذین لایدعون مع اللّه إلهًا ءاخر)

۳ - بندگان خالص خدا، هیچ انسانى را به ناحق نمى کشند. (و لایقتلون النفس التى حرّم اللّه إلاّ بالحقّ)

۴ - کشتن به ناحق انسان، حرام است. (و لایقتلون النفس التى حرّم اللّه إلاّ بالحقّ)

۵ - کشتن انسان مستحق قتل، جایز است. (و لایقتلون النفس التى حرّم اللّه إلاّ بالحقّ) برداشت یاد شده بر این اساس استوار است که «بالحقّ» متعلق به «لایقتلون» و استثناى «إلاّ بالحقّ» از نوع استثناى مفرغ باشد; یعنى، «لایقتلونها بسبب من الأسباب إلاّ بسبب الحقّ; نمى کشند هیچ کس را - به هر دلیلى که باشد - مگر به سبب حق».

۶ - برخى از انسان ها، فاقد حرمت و ارزش انسانى و مستحق نابودى اند. (و لایقتلون النفس التى حرّم اللّه إلاّ بالحقّ)

۷ - بندگان خالص خدا، هرگز به گناه زنا و روابط ناسالم جنس دست نمى آلایند. (و لایزنون)

۸ - گناه شرک، بزرگ تر از گناه آدم کشى و آدم کشى بزرگ تر از گناه زنا است. (و الذین لایدعون مع اللّه إلهًا ... و لایزنون) ترتیب ذکرى جمله هاى «و الذین لایدعون...» «لایقتلون...» و «لایزنون» مى تواند بیانگر ترتیب رتبى و حاکى از مطلب یاد شده باشد.

۹ - شرک، زمینه ساز آدم کشى، زنا و روابط ناسالم جنسى در جامعه (و الذین لایدعون مع اللّه إلهًا ... و لایزنون) عطف جمله «لایقتلون ... و لایزنون» بر جمله قبل - بدون تکرار اسم موصول (الذین) - نشانگر وجود وحدت و ارتباط نزدیک میان گناه آدم کشى و زنا با شرک است و طرح مسأله شرک در آغاز آیه شریفه، حاکى از آن است که شرک مبدأ پیدایش و زمینه ساز آدم کشى و زنا در جامعه است.

۱۰ - مشرکان، آدم کشان و زناکاران، به روز رستاخیز با کیفر اعمالشان روبه رو خواهند شد. (والذین لایدعون مع اللّه إلهًا ... و لایزنون و من یفعل ذلک یلق أثامًا) «ذلک» اشاره است به سه گناهى که در جمله هاى قبل یاد شده است و «اثام» به معناى جزا و کیفر گناه مى باشد (لسان العرب).

موضوعات مرتبط

  • احکام ۴، ۵:
  • ارزش : فاقدان ارزش ۶
  • بندگان خدا: بندگان خدا و زنا ۷; بندگان خدا و قتل ۳; بندگان خدا و گناه ۷; توحید عبادى ۱، ۲; صفات بندگان خدا ۳، ۷; عقیده بندگان خدا ۱، ۲
  • زنا: زمینه زنا ۹; کیفر اخروى زنا ۱۰; گناه زنا ۸
  • زناکار: زناکار در قیامت ۱۰
  • شرک: آثار اجتماعى شرک ۹; اهمیت اجتناب از شرک ۲ ; کیفر اخروى شرک ۱۰; گناه شرک ۸
  • قاتل: قاتل در قیامت ۱۰
  • قتل: احکام قتل ۴، ۵، ۶; حرمت قتل ۴; زمینه قتل ۹; سرزنش قتل ۳; قتل جایز ۵، ۶; کیفر اخروى قتل ۱۰; گناه قتل ۸; مستحقان قتل ۵، ۶
  • گناه: گناهان کبیره ۸; مراتب گناه ۸
  • محرمات ۴:
  • مشرکان : مشرکان در قیامت ۱۰

منابع

  1. صحیح بخارى و صحیح مسلم.
  2. صحیح بخارى و دیگران از علماء عامه.
  3. تفسیر کشف الاسرار.