الأنبياء ٧٥
ترجمه
الأنبياء ٧٤ | آیه ٧٥ | الأنبياء ٧٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فِی رَحْمَتِنَا»: در رحمت خود. به میان اهل رحمت خود.
تفسیر
- آيات ۴۸ - ۷۷ سوره انبياء
- اشاره به وجه تسميه ((تورات (( به : فرقان ، ضياء و ذكر
- مقصود از اينكه قرآن ((ذكر مبارك (( است
- مقصود از اينكه فرمود: ما به ابراهيم رشد او را داديم
- گفتگوى ابراهيم (عليه السلام ) با قوم بت پرست خود
- ابراهيم (ع ) بتها را قطعه قطعه كرد مگر بزرگترين آنها را
- محاجه آن جناب (عليه السلام ) با قوم خود بعد از شكستن بتها:((قال بل فعله كبيرهم ...((
- تنبه مردم بعد از شنيدن كلام ابراهيم (ع )
- اشاره به اينكه ((برد(( و ((سلام (( شدن آتش براى ابراهيم (عليه السلام ) به امرتكوينى خداى تعالى خارج از محدوده اطلاعات ما از سلسله علل و اسباب است
- بيان اينكه در جمله :((و جعلنا هم ائمة يهدون بامرنا(( مراد از هدايت رساندن به مقصد ومراد از ((امر(( امر تكوينى است
- توضيح اينكه مراد از وحى در آيه : ((واوحينا اليهمفعل الخيرات ...(( وحى تسديد است نه وحى تشريع و مؤ يد بودن ائمه به تسديد وتاءييد الهى را افاده مى كند
- بحث روايتى
- چند روايت راجع به اينكه خداوند امامت را در ابراهيم (عليه السلام ) و ذريه او قرار داد
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ «75»
و او را در رحمت خويش وارد نموديم، همانا او از شايستگان بود.
نکته ها
در زمان حضرت ابراهيم، لوط پيامبر بود وامامت ورهبرى از ابراهيم بود. شايد به همين دليل در آيهى قبل درباره اسحاق و يعقوب خوانديم: «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً» و در اين آيه نام لوط جداگانه برده شد و كلمه ائمة شامل او نيست، زيرا امام ابراهيم بود.
دراين آيه، خداوند به چهار نعمت مهمى كه به حضرت لوط داده شده، اشاره مىفرمايد كه عبارتند از: حكم، علم، نجات و دخول در رحمت.
شايد مراد از «حكم» در اين آيه، مقام نبوت باشد، چنانكه دربارهى حضرت يحيى نيز به
جلد 5 - صفحه 476
همين معنا آمده است، «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» «1»
نجات دادن خداوند، با تلاش خود انسانها منافاتى ندارد، چنانكه نجات حضرت لوط عليه السلام با فرمان و هدايت الهى و با خواست و تلاش خودش صورت پذيرفت. «فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ» «2»*
مراد از «فاسِقِينَ» در اينجا، كفّار است، نظير آيهى: «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً» «3»
پیام ها
1- خداوند، اولياى خودش را نجات مىدهد. «نَجَّيْناهُ»
2- در منطقه گناهخيز نمانيد. «نَجَّيْناهُ»
3- گاهى انجام يك گناه، سبب ارتكاب گناهان ديگرى مىشود. «الْخَبائِثَ»
4- بدتر از گناه، اصرار بر گناه واستمرار آن است. «كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ»
5- استمرار در گناه، ثمرهى كفر و سبب بد عاقبتى است. «تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ»
6- محيط و جامعه، جبر آفرين نيست. «كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا»
7- اگر ما صالح باشيم، خداوند ما را از رحمت خويش سرشار مىسازد. «أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (75)
وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا: و داخل ساختيم لوط را در بخشايش و نعم خود. إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ: بدرستى كه او از شايستگان بود براى رسالت و نبوت. يا از صالحين كه شايسته و پسنديده است افعال ايشان، پس دانا شدند و بجا آوردند اعمال حسنه را و دورى نمودند از كارهاى ناشايسته.
(قصه چهارم: حضرت نوح عليه السلام).
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها لِلْعالَمِينَ (71) وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحِينَ (72) وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ (73) وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ (74) وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (75)
ترجمه
و نجات داديم او و لوط را بسوى زمينى كه بركت داديم ما در آن از براى جهانيان
و بخشيديم باو اسحق و يعقوب را كه نواده بود و همه را گردانديم شايستگان
و گردانديم ايشانرا پيشوايانى كه هدايت كنند بفرمان ما و وحى نموديم بايشان بجا آوردن كارهاى خوب را و بپا داشتن نماز و دادن زكوة را و بودند مر ما را عبادت كنندگان
و لوط را داديمش فرمان و دانش و نجات داديم او را از بلدى كه بودند اهلش كه بجا ميآوردند پليديها را همانا آنها بودند گروه
جلد 3 صفحه 564
بدكار متمرّدان
و داخل نموديم او را در رحمت خود همانا او بود از شايستگان.
تفسير
در آيات سابقه بيان شد كه نمرود حضرت ابراهيم و لوط را بشام تبعيد نمود و آن دو پسر خاله يكديگر بودند و ساره زوجه حضرت ابراهيم خواهر لوط بود و اين هر سه وارد شام شدند و آنجا بلادى است كه نوعا وفور نعمت و بيشتر اراضى آن سبز و خرّم و محصولات آن ببلاد ديگر حمل و نقل ميشود و بيشتر انبياء از آنجا مبعوث شدند و خيرات و بركات دينيّه و دنيويّه از آنجا بمردم عالم رسيده و پس از آنكه سالهاى متمادى بر آنحضرت گذشت و از ساره اولادى نداشت خداوند فرزندى مانند اسحق پيغمبر و نوادهئى مانند حضرت يعقوب باو عطا فرمود و هر سه را خداوند توفيق داد كه بوظائف دينى و دنيوى خود كاملا عمل نمودند و از صلحا و شايستگان خلعت رسالت شدند و قرار داد ايشانرا پيشوا و مقتداى خلق كه بدستور الهى مردم را بحقّ و حقيقت دعوت كنند و كردند و مردم مهتدى بهدايت حقّ بوسيله ايشان شدند و بمراتب كمال دينى و دنيوى رسيدند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيشوايان در كتاب خدا دو دستهاند يكدسته هدايت ميكنند خلق را بامر خدا نه بامر مردم و مقدّم ميدارند حكم او را بر حكم مردم و يكدسته دعوت ميكنند مردم را بآتش و مقدّم ميدارند حكم مردم را بر حكم خدا و بهواى نفس برخلاف ما انزل اللّه حكم ميكنند و خداوند بطريق وحى اعلام فرمود بايشان كارهاى خوب را كه از آن جمله بپاداشتن نماز و دادن زكوة است و براى اهميّت اين دو عمل خير از ساير اعمال نيك مخصوص بذكر گشت و با كمال اخلاص عبادت خدا را ميكردند و چيزيرا با او در عبادت شريك نمينمودند و خداوند حضرت لوط را هم بخلعت نبوّت و زيور علم آراسته و پيراسته كرد و نجات داد او را از بلدى كه مشغول بودند اهلش بعمل كثيف لواط آنهم با مهمان و غيره كه شرح احوالشان در سورههاى گذشته مفصّلا ذكر شد كه مردم بد متمرّدى بودند و بعذاب الهى گرفتار شدند بعد از بيرون رفتن آنحضرت از ميان آنها بدستور خدا و داخل شدن او در رحمت حقّ براى آن كه از صلحا و شايستگان رحمت بود و نافله در لغت بمعناى زياده و عطيّه و نواده آمده و اينجا بعضى بمعناى اوّل و راجع بحضرت يعقوب و بعضى بمعناى دوم و راجع باو و حضرت اسحق دانستهاند ولى آنچه ذكر شد
جلد 3 صفحه 565
اظهر و مطابق با روايت معانى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام است و حكم را بعضى بمعناى حكمت و بعضى بمعناى حكومت و قضاوت گرفتهاند و آنچه ذكر شد كه فرمان نبوّت باشد بنظر حقير اكمل و انسب است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَدخَلناهُ فِي رَحمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصّالِحِينَ (75)
و داخل كرديم ما لوط را در رحمت خود محققا او بود از صالحين.
(وَ أَدخَلناهُ فِي رَحمَتِنا): فرق است بين شمول رحمت و بين دخول در رحمت از دو جهت، يكي آنكه شمول رحمت ميآيد شامل او ميشود، و دخول اينکه ميرود در رحمت، ديگر آن که شمول رحمت ممكن است از يك طرف و يك جهة باشد ولي دخول غرق رحمت ميشود، و رحمت الهي شامل هر نعمت و تفضلي ميشود چه نعم دنيويه و چه اخرويه لكن شرط شمول رحمت قابليت محل ميخواهد.
ترحّم بر پلنگ تيز دندانبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 75)- سپس به آخرین موهبت الهی در باره «لوط» اشاره کرده، میگوید:
«و ما او را در رحمت خاص خویش داخل کردیم» (وَ أَدْخَلْناهُ فِی رَحْمَتِنا).
«چرا که او از بندگان صالح بود» (إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ).
نکات آیه
۱- حضرت لوط(ع)، مشمول رحمت خاص الهى بود. (و أدخلنه فى رحمتنا )
۲- حضرت لوط(ع)، از صالحان و شایستگان بود. (إنّه من الصلحین )
۳- صالح و شایسته بودن حضرت لوط(ع)، موجب بهره مندى او از رحمت ویژه خداوند (و أدخلنه فى رحمتنا إنّه من الصلحین ) برداشت یاد شده به خاطر این است که جمله «إنّه من الصالحین» تعلیل براى جمله «و أدخلناه فى رحمتنا» است.
۴- صالحان، از رحمت خاص الهى، بهره منداند. (و أدخلنه فى رحمتنا إنّه من الصلحین ) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که جمله «إنّه من الصالحین» تعلیل براى «أدخلناه...» است و تعلیل، موجب تعمیم حکم و شمول دیگر افراد مورد بحث مى شود; یعنى، هرکس صالح باشد، در رحمت الهى وارد خواهد شد.
۵- پاکى و نجات حضرت لوط(ع) از آلودگى هاى قومش، زمینه ساز برخوردارى او از رحمت خاص الهى (و لوطًا ... نجّینه ... و أدخلنه فى رحمتنا )
۶- نجات از جامعه فاسد و آلوده، نشانگر رحمت خاص الهى است. * (و نجّینه ... و أدخلنه فى رحمتنا ) برداشت یاد شده مبتنى براین است که عطف جمله «أدخلناه...» بر جمله «آتیناه»، از نوع عطف تفسیرى باشد.
موضوعات مرتبط
- جامعه: نجات از جامعه فاسد ۶
- خدا: زمینه رحمت خدا ۳
- رحمت: زمینه رحمت ۵; مشمولان رحمت ۱، ۴، ۵; نشانه هاى رحمت ۶
- صالحان: فضایل صالحان ۴
- لوط(ع): آثار پاکى لوط(ع) ۵; آثار صلاحیت لوط(ع) ۳; فضایل لوط(ع) ۱، ۲، ۵; لوط(ع) از صالحان ۲