الأنبياء ٣٤
ترجمه
الأنبياء ٣٣ | آیه ٣٤ | الأنبياء ٣٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْخُلْدَ»: ماندن همیشگی در دنیا. جاودانگی.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
کفار اظهار داشتند که ما انتظار مرگ محمد را میکشیم. خداوند این آیه را فرستاد و گفت: اگر کفار به انتظار مرگ تو هستند، باید بدانند که هیچ کس در این دنیا جاوید و مخلد نخواهد بود و همه میمیرند. بنابراین تو هم خواهى مرد، آیا اینان که منتظر مرگ تو هستند خودشان زنده خواهند ماند؟[۱]
ابن جریج گوید: هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مرگ خویش را نزدیک دید، گفت: پروردگارا وضع امت من چه خواهد شد؟ سپس این آیه نازل گردید.[۲]
تفسیر
- آيات ۳۴ - ۴۷ سوره انبياء
- پاسخ خداى تعالى به اميد بستن مشركين به مرگ پيامبر(صلى الله عليه و آله )، بابيان عموميت مرگ
- معانى و موارد استعمال ((نفس (( در لغت و در آيات قرآن كريم
- معنى و موارد استعمال كلمه ((موت -مرگ ((
- اشكالاتى جنه به كلام فخر رازى كه قائل به تخصيص آيه(كل نفس دائقه الموت ) شده است
- تهديد كافران استهزاء كننده به آتشى كه ناگهانى مى آيد و...
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ «34»
و ما پيش از تو براى (هيچ) انسانى، جاودانگى (و زندگى ابدى) قرار نداديم، پس آيا اگر تو از دنيا بروى، آنان! زندگانى جاويد خواهند يافت؟!
«1». ملك، 2.
«2». تفسير لاهيجى.
«3». تفاسير الميزان و نمونه.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 448
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ (34)
معاندين و مشركين شماتت مىنمودند حضرت پيغمبر را به اينكه خواهد مرد و ما راحت مىشويم، حق تعالى براى رفع شماتت از آن حضرت آيه شريفه نازل فرمود:
وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ: و قرار نداديم براى هيچ بشرى پيش از تو دوام را، يعنى اگر اينها چشم بر مرگ تو نهادهاند. يا هيچ آدمى را در دنيا مخلد نساختيم و پيش از تو كسى نماند تا تو نيز بمانى و باقى باشى. أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ: آيا پس اگر تو بميرى پس ايشان مخلد و باقى خواهند بود در دنيا بعد از تو، چنين نيست، بلكه تو كه بميرى، ايشان هم خواهند مرد. پس چه فايده دارد ايشان را آرزوى مردن تو.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ جَعَلْنا فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنا فِيها فِجاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ (31) وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ آياتِها مُعْرِضُونَ (32) وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (33) وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ (34) كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ (35)
ترجمه
- و قرار داديم در زمين كوههاى استوارى كه مبادا مايل كند آنها را بجانبى و قرار داديم در آن معبرهاى گشادهئى كه راهها است باشد كه آنها هدايت يابند
و قرار داديم آسمانرا سقفى محفوظ و آنها از دلالتهاى آن رو گردانانند
و اوست آنكه آفريد شب و روز و آفتاب و ماه را كه هر يك در فلكى بسرعت ميروند
و قرار نداديم براى انسانى پيش از تو جاويد ماندن را آيا پس اگر بميرى تو آنها جاودانيانند
هر نفسى چشنده مرگ است و مبتلا كنيم شما را ببدى و خوبى براى آزمايش و بسوى ما باز گردانده شويد.
تفسير
- خداوند منّان قرار داد در زمين كوههاى سنگين ثابت مستقرّى
جلد 3 صفحه 551
را براى آنكه نگهدارد زمين را از اضطراب و تمايل باطراف تا انسان و حيوان در آن با اطمينان سكونت نمايند و به تبع آن متحرّك باطراف نشوند چون راسى چيزى را گويند كه بسنگينى خود ثابت باشد و نيز قرار داد در ميان كوهها راههاى گشاده وسيعى براى آنكه راههاى هدايت آنها بمقاصدشان باشند چون فج راه گشاده ميان دو كوه است و سبلا بنظر حقير حال مبيّن است با تعلّق لعلّ بآن چون مناسبت سبيل با اهتداء بيشتر از فج است كه معناى اصلى آن گشادگى است و ممكن است سبلا بدل باشد از فجاجا و مشعر باشد بر آنكه توسعه بملاحظه راه پيمايان است و نيز قرار داد آسمان را سقف محفوظى از تزلزل و سقوط و زوال و انحلال تا روز قيامت و از مداخله شياطين در آن براى كشف مقدّرات ولى مردم فرومايه از آيات قدرت و حكمت و عظمت حقّ كه در آن وجود دارد غافلند و نميخواهند هم از غفلت بيرون آيند چون از تفكّر در آنها رو گردانند و از آن جمله شب و روز و آفتاب و ماه است كه خداوند بدست قدرت خود آنها را خلق فرموده و از براى هر يك از آفتاب و ماه و ساير ستارههاى سيّار كه در شب آشكار ميگردند مدارى است كه در آن مدار مانند شناگر با اراده بسرعت حركت ميكنند لذا از آنها بجمع ذوى العقول تعبير فرموده چنانچه در سوره يوسف عليه السّلام هم و الشمس و القمر رأيتهم لى ساجدين فرموده و محتمل است آفتاب و ماه در عالم زياد باشد چنانچه اخيرا گفته ميشود و بنابر اين احتياج بضمّ كواكب سيّاره بآن دو براى تصحيح ضمير جمع نيست و گفتهاند معاندين حضرت ختمى مرتبت ميگفتند كه انتظار داريم گرد باد حوادث بر آيد و محمّد و ياران او را متفرّق سازد و او را در ورطه هلاك اندازد لذا خداوند براى تسليت خاطر آنحضرت فرموده ما براى هيچيك از افراد بشر پيش از تو زندگانى جاويد را مقدّر نفرموديم اگر روزى مرگ گريبان تو را بگيرد آيا گريبان آنها را نميگيرد و در دنيا جاويد خواهند ماند هر نفسى طعم مرگ را خواهد چشيد و ما مبتلا كنيم بندگان خود را ببدى و خوبى و مرض و صحّت و محنت و نعمت و فقر و غنا و خوشى و ناخوشى در دنيا براى آنكه در معرض امتحان قرار گيرند و آزمايش شوند و صابر و شاكر از فاجر و كافر ممتاز گردند و بالاخره باز گشت همه بسوى ما است و هر كس را بپاداش عملش
جلد 3 صفحه 552
خواهيم رسانيد ولى قمّى ره فرموده چون خبر داد خداوند عزّ و جلّ به پيغمبر خود مصائب وارده بر اهل بيت او را بعد از او و ادّعاء خلافت كسانى را كه مدّعى خلافت شدند آنحضرت غمناك شد پس خداوند براى تسليت او اين آيه را نازل فرمود و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه امير المؤمنين عليه السّلام مريض شد و برادرانش بعيادتش آمدند و عرضه داشتند حال شما چه طور است فرمود بد است عرض كردند يا امير المؤمنين اين گفتار از مثل شما سزاوار نيست فرمود خدا فرموده ما شما را ببدى و خوبى مبتلا ميكنيم براى آزمايش، بدى مرض و فقر است خوبى صحّت و بىنيازى است و در روايت ديگرى كه آنحضرت از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده اينمعنى تأكيد شده و آنكه خدا امر ببدى و زشتى نميكند ولى خير و شرّ بدون مشيّت خدا بكسى نميرسد و مراد از آن دو صحّت و مرض است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما جَعَلنا لِبَشَرٍ مِن قَبلِكَ الخُلدَ أَ فَإِن مِتَّ فَهُمُ الخالِدُونَ (34)
و ما قرار نداديم از براي بشري پيش از تو از زمان آدم و من دونه خلد که هميشه در دنيا زنده و باقي باشد تمام مردند آيا پس از آنكه تو از دنيا رحلت فرمودي پس اينکه كفار و مشركين باقي ميمانند آنها هم ميميرند: «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُم مَيِّتُونَ» زمر آيه 31.
«كُلُّ مَن عَلَيها فانٍ وَ يَبقي وَجهُ رَبِّكَ ذُو الجَلالِ وَ الإِكرامِ» الرحمن آيه 26. از أبي عبد اللّه الحسين عليه السلام است فرمود:
«خطّ الموت علي ولد آدم مخط القلادة علي جيد الفتاة».
مشركين انتظار موت پيغمبر را داشتند که پس از رحلتش دستگاه اسلام را برچينند و همچنين منافقين که اطراف پيغمبر بودند «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيبَ المَنُونِ الطور آيه 30. لذا ميفرمايد:
(وَ ما جَعَلنا لِبَشَرٍ مِن قَبلِكَ الخُلدَ): تمام مردند و لو عمر نوح باشد (أَ فَإِن
جلد 13 - صفحه 173
مِتَّ): تعجب اينکه است که اگر تو رحلت فرمايي (فَهُمُ الخالِدُونَ): آنها هم ميميرند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 34)- همه میمیرند! در قسمتی از آیات گذشته خواندیم که مشرکان برای تردید در نبوت پیامبر (ص) به مسأله انسان بودن او متوسل میشدند. این آیه اشاره به بعضی دیگر از ایرادات آنهاست: گاه آنها میگفتند سر و صدایی که پیامبر- و به گفته آنها این شاعر- به راه انداخته دوامی ندارد و با مرگش همه چیز پایان مییابد. (طور/ 30) و گاه چنین میپنداشتند که چون این مرد معتقد است خاتم پیامبران است باید هرگز نمیرد تا حافظ آیین خویش باشد، بنا بر این مرگ او در آینده دلیلی خواهد بود بر بطلان ادعای او! قرآن در جمله کوتاهی به آنها پاسخ داده، میگوید: «و ما برای هیچ بشری قبل از تو زندگی جاویدان قرار ندادیم» (وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ).
این قانون تغییر ناپذیر آفرینش است که هیچ کس زندگی جاویدان ندارد.
وانگهی اینها که از مرگ تو هم اکنون شادی میکنند «اگر تو بمیری مگر خودشان زندگی جاویدان دارند»؟! (أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ).
بقای شریعت و دین و آیین نیاز به بقای آورنده آن ندارد. ممکن است جانشینان او خط او را ادامه دهند.
نکات آیه
۱- خداوند، حیات جاویدان در دنیا را، براى هیچ انسانى مقرر نکرده است. (و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد )
۲- مشرکان، مى پنداشتند پیامبران باید در دنیا عمر جاوید داشته باشند. (و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد )
۳- مشرکان، در انتظار نابودى شریعت پیامبر(ص) با مرگ وى بودند. (أفإیْن متّ فهم الخلدون ) از لحن آیه استفاده مى شود که مشرکان و مخالفان پیامبراسلام(ص) در انتظار مرگ او و یا در صدد کشتن ایشان بودند; چنان که در برخى از سوره هاى مکى قرآن به این مسأله تصریح شده است (أم یقولون شاعر نتربص به ریب المنون).
۴- مشرکان از مقابله و رویارویى با دعوت پیامبراسلام، ناتوان بودند. (و ما جعلنا ... أفإیْن متّ فهم الخلدون ) از این که مشرکان در انتظار مرگ پیامبر(ص) و نابودى شریعت وى بودند به دست مى آید که در مقابل دعوت پیامبر(ص) عاجز بودند.
۵- پیشگویى قرآن از پیروزى اسلام و مرگ سران شرک و کفر، قبل از وفات پیامبر(ص) (أفإیْن متّ فهم الخلدون ) همزه در «أفإن» استفهام انکارى و متضمن معناى نفى است. بنابراین پیام اصلى آیه چنین مى شود: نه چنین است که او (پیامبر(ص)) بمیرد و شما زنده باشید و به مدت طولانى بمانید; بلکه حقیقت عکس این است، او مى ماند و شما اى سران کفر پیش از او خواهید مرد.
موضوعات مرتبط
- اسلام: انتظار نابودى اسلام ۳; پیروزى اسلام ۵
- انبیا: جاودانگى انبیا ۲
- بینش: بینش غلط ۲
- رهبران: مرگ رهبران شرک ۵; مرگ رهبران کفر ۵
- زندگى: ناپایدارى زندگى دنیوى ۱
- قرآن: پیشگویى قرآن ۵
- محمد(ص): انتظار مرگ محمد(ص) ۳، ۳; مبارزه با محمد(ص) ۴
- مشرکان: انتظارات مشرکان ۳، ۳; بینش مشرکان ۲; عجز مشرکان ۴