مريم ٨٤
ترجمه
مريم ٨٣ | آیه ٨٤ | مريم ٨٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَعُدُّ»: میشماریم. حساب میکنیم.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۸۱ - ۹۶ سوره مريم
- معناى اينكه فرمود: ((مشركين جز خداى آلهه اى گرفتند تا براى آنان عزت باشند((
- مقصود آيه : ((كلا سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدا((
- مراد از اينكه فرمود ما نفس ها يا روزهاى زندگى آنان را مى شماريم اين است كه اعمال آنان شمرده و ضبط مى شود
- مقصود از اينكه مشركان گفتند: ((خدا فرزند گرفته (( و احتجاج خداوند در رد اين سخن باطل
- اشاره به مراد از اينكه فرمود: خداوند براى مؤ منان صالح العمل مودتى در دلها قرار مى دهد
- چند روايت در معناى جمله : ((انما نعد لهم عدا((
- رواياتى درباره مقصود از حشر متقين الى الرحمن و فدا
- رواياتى درباره مراد از اينكه فرمود كسى مالك شفاعت نيست الا من اتخذ عندالله عهدا
- رواياتى در ذيل آيه : ((ان الذين آمنوا و عملوا الصالح اتسيجعل لهم الرحمن ودا(( و نزول آن درباره اميرالمؤ منين (عليه السلام )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا «84»
پس بر (عذاب) آنان عجله مكن، ما حساب آنها (وروز وساعت واعمال و حتّى نفسزدن آنان) را شماره كنيم (تا موعدشان فرا رسد).
نکته ها
كلمهى «از» به معناى تحريك كردن شديد و از جاكندن است. «از القدر» يعنى ديگ چنان به جوش آمد كه هر چه در آن بود زير و رو شد.
رابطهى شيطان با اهل ايمان، ساده ودنبالش هشيارى و توبه است. «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ» «3»
«1». تفسير نمونه.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». طه، 120.
جلد 5 - صفحه 308
ولى رابطهى شيطان با كفّار، رابطهاى سلطهگرانه است. «أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ» نه «الى الكافرين». البتّه اين سلطهاى است كه كافر، خود زمينهى آن را فراهم كرده است.
«إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ» «1»
ممكن است مراد از فرستادن شيطانها از سوى خدا، رها كردن آنها باشد؛ مثلًا كسى كه سگ خود را نبندد و مانعش نشود مىگويند سگ خود را فرستاد.
در تفسير قمى آمده است: آيهى «أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ» دربارهى كسانى نازل شده كه خمس و زكات خود را نمىپردازند، خداوند بر اينان سلطان يا شيطانى را مىفرستد تا آن مقدار از مالى كه از بابت خمس و زكات پرداخت نكردهاند، در غير راه خداوند مصرف نمايند.
امام صادق عليه السلام فرمود: روزهاى عمر انسان را پدر ومادر او نيز مىتوانند بشمارند؛ پس مراد از «نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا» اين است كه ما شماره نفَسهاى آنان را نيز مىدانيم. «2»
پیام ها
1- كسانى كه كفر را انتخاب كردند و ولايت شيطان را پذيرفتند، خداوند شيطانها را براى تشويق و تحريك آنان به فساد به سراغشان مىفرستد.
(يكى از كيفرهاى كافران، سلطهى شيطان بر آنهاست) «أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ»
2- شيطان انسان را تحريك مىكند، ولى اجبار نمىكند. «تَؤُزُّهُمْ أَزًّا»
3- تحريك شيطان بسيار قوى است. «تَؤُزُّهُمْ أَزًّا»
4- هيچ چيز حتّى وسوسههاى شيطان، از اراده خداوند خارج نيست. أَنَّا أَرْسَلْنَا ... تَؤُزُّهُمْ أَزًّا
5- كفر، مايهى تحريك پذيرى از شيطان است. «عَلَى الْكافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ» 6- علم انبيا به مصالح و حوادث محدود است. «فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ»
7- لجاجت در كفر و دشمنى، پيامبرى را كه خلق عظيم و سعهصدر داشت، به
«1». نحل، 100.
«2». تفسير صافى.
جلد 5 - صفحه 309
درخواست عذاب براى آنان وادار كرد. «فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ»
8- سنّت خداوند بر مهلت دادن به مردم است. «نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا» برنامههاى الهى منظّم و زمانبندى شده است، پس در مرگ و هلاكت كافران عجله نكنيم.
«فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ»
9- اوامر ونواهى ودستورات خود را مستدل بيان كنيد. فَلا تَعْجَلْ ... إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا (84)
فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ: پس مشتاب بر ايشان به عذاب، يعنى عجله مكن به عذاب آنها تا هلاك شوند و راحت شوى تو و مؤمنان از شرور آنها و زمين پاك گردد از آنها. إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا: جز اين نيست كه مىشماريم براى ايشان ايام اجل آنها را، شمردنى كه در آن غلط نباشد، و هر گاه آن ايام محصوره و انفاس معدوده منقضى شود، فرود آيد براى ايشان آنچه مقرر شده از انواع عذاب و عقاب. مراد آنست كه چون ايام عمر آنها در سرعت انقضا مانند ساعتى باشد، پس خوشحال باش و تعجيل منما در نزول عذاب بر آنها و مثل اين است قوله:
«وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ» «1» و اين از ابلغ وعيد است.
از ابن عباس نقل است كه چون اين آيه را بخواند گريست و گفت: (اخر العدد خروج نفسك اخر العدد فراق اهلك اخر العدد دخول قبرك) «2». ابن سماك كه واعظ كوفه و معروف كرخى در مجلس او به شرف توبه رسيده بود و مرتبه عاليه يافته، روزى نزد مأمون اين آيه خواند و گفت (اذا كانت الانفاس بالعدد و لم يكن لها بالمدد فما اسرع ما تنفد) وقتى نفسها شمرده و مددى ندارد چقدر زود فانى گردد «3».
«1» سوره احقاف آيه 35.
«2» منهج الصادقين ج 5 ص 455.
«3» همان مدرك.
جلد 8 - صفحه 225
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا (83) فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا (84) يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً (85) وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلى جَهَنَّمَ وِرْداً (86) لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً (87)
وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً (88) لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدًّا (89) تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا (90) أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً (91) وَ ما يَنْبَغِي لِلرَّحْمنِ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً (92)
ترجمه
- آيا نديدى كه ما فرستاديم شيطانها را بر كافران كه بجنبانند آنها را جنباندنى
پس شتاب مكن براى آنها جز اين نيست كه ميشماريم براى آنها
جلد 3 صفحه 492
شمردنى
روز كه جمع كنيم پرهيزكاران را بسوى خداى بخشنده وارد شدگان
و برانيم گناهكاران را بسوى جهنّم تشنگان
مالك نميباشند شفاعت را مگر كسانيكه گرفتند نزد خداوند پيمانى
و گفتند گرفت خداوند فرزندى
بتحقيق آورديد چيز بسيار زشتى
نزديك شد آسمانها پاره پاره شود از آن و شكافته گردد زمين و فرو ريزند كوهها و منهدم شوند منهدم شدنى
براى آنكه خواندند براى خدا فرزند
و سزاوار نيست از براى خداى بخشنده آنكه بگيرد فرزندى.
تفسير
- وقتى كه اهل شرك و خلاف منغمر در شهوات و لذّات جسمانى شدند و خداوند بآنها مهلت داد و از اين مهلت سوء استفاده كردند و بر طغيان و سركشى خود افزودند خداوند مسلّط ميفرمايد بر آنها شياطين انسى و جنّى را كه تحريك كنند و برانند آنها را بجانب مقاصدشان مانند حيوانيكه صاحبش بسيخ يا چوب آنرا براند چون لفظ از بر اين قبيل تحريك اطلاق ميشود اگر چه اصلا بمعناى جنباندن است خلاصه آنكه كاملا ملك طلق شيطان ميشوند و مهارشان بدست او ميآيد چنانچه قمّى ره قريب باين معانى را نقل نموده و بنابراين معناى فرستادن خداوند همان دادن تسلط است بشياطين در اثر معصيت بسوء اختيار بندگان و لذا خداوند متعال به پيغمبر خود ميفرمايد تعجيل در هلاك و عذاب آنها منماى ما براى فرا رسيدن موعد ايّام مهلت آنها شماره ميكنيم و ميدانيم از عدد انفاس آنها معدودى بيش باقى نمانده چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد تعداد انفاس است نه ايّام چون احصاء ايّام كار خلق است و احصاء انفاس شأن خالق و در نهج البلاغه است كه نفس مرد گام او است بسوى مرگ و نيز فرموده هر معدودى منقضى و هر متوقعى آينده است خلاصه آنكه در آتيه نزديكى از شرّ آنها راحت خواهى شد و خداوند محشور ميفرمايد اهل تقوى و پرهيزكارى را كه محبوب حقّند و اعمالشان مرضى او است بسوى رحمت واسعه خود مانند قوميكه وارد شوند از راه دور بر پادشاهى كه اميدوار نموده باشد ايشانرا بكرامت و انعام خود در حاليكه سوار باشند بر ناقههاى نجيب بهشتى كه ملائكه بامر خداوند بعد از بيرون آمدنشان از قبر براى استقبال و تشريفات ورودشان بمحشر حاضر نمودهاند با ساز و برگ تمام از طلا و ديبا و حرير بهشتى مزيّن به درّ و ياقوت
جلد 3 صفحه 493
و زبر جد پس پرواز كنند بسوى محشر هر يكنفر پرهيزكار با سه هزار ملك در هر يك از جلو و يمين و يسار يكهزار ملك كه با او باشند تا بدر بهشت برسند و از آنجا ببعد تشريفاتش مفصلتر است كه در روايت كافى از امام باقر عليه السّلام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام ذكر شده و حقير بملاحظه اختصار نقل ننمودم و در مقابل ايشان خداوند سوق ميدهد گناهكاران را بسوى جهنّم مانند حيوانات تشنه كه در كنار آب ورود نمايند دسته جمع و پا برهنه و بعد معلوم شود كه آب نيست و آتش است و بر عطش آنها افزوده گردد و در ذيل حديث قمّى ره علاوه شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود و اللّه اى على پرهيزكارانى كه باين احترام وارد محشر ميشوند و خداوند در باره ايشان فرموده يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً شيعيان تواند و تو امام ايشانى چون در هر دو روايت راوى اصلى حديث امير المؤمنين عليه السّلام است كه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تفسير اين آيه را سؤال نموده و آنحضرت جواب فرموده بنحوى كه اجمالا بيان شد و دارا و واجد و مالك نميشوند احدى از اهل محشر شفاعت را كه از كسى بنمايند يا كسى در باره آنها بنمايد چون تلبّس بفعل يا بصدور فعل است از فاعل يا بوقوع آن بر مفعول و هيچ كس بهيچ عنوان قادر نيست متلبّس بشفاعت شود مگر داراى عهد ولايت امير المؤمنين و ائمه اطهار عليهم السلام باشد از جانب خدا چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و در كافى و فقيه و تهذيب و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كسيكه وصيّت كامل نكند در هنگام مرگش مروّت او ناقص است و بعد از سؤال از كيفيّت آن دعاء مفصّلى تعليم فرمود كه در صافى و غيره مذكور است و از آن استفاده ميشود كه مراد از عهد الهى كه موجب تلبّس بشفاعت است در آخرت اعتراف بتمام عقائد حقّه است صريحا باصول و اجمالا بفروع در وقت ظهور امارات مرگ و از بعضى روايات استفاده ميشود محبوبيّت تجديد اين عهد در هر صبح و شام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون قريش گفتند خداوند ملائكه را براى خود اولاد اناث قرار داده اين آيه در ردّ آنها نازل شد و بعضى ولدا بسكون لام كه جمع ولد است قرائت نمودهاند در هر حال پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مأمور شده كه در جواب آنها بفرمايد مرتكب بهتان عظيم
جلد 3 صفحه 494
و قول منكر شنيع فظيعى شديد كه نزديك شد آسمانها از اثر سوء آن شكافته و منشق و پاره پاره شود و نيز زمين منشقّ و متلاشى و متفرّق گردد و در اثر آن كوهها منهدم و ويران شود چون اگر اين اوضاع در عالم براى امرى روى دهد چيزى سزاوارتر از اين بهتان بزرگ نيست و كلمه هدّا يا مفعول مطلق است براى فعل مقدّر كه تهدّ باشد يا مفعول له است براى تخرّ يعنى تخرّ الجبال و تهدّ هدّا يا تخرّ الجبال للهدّ و همه اين انقلابات براى آنستكه قرار داد فرقى از قبيل يهود و نصارى و قريش كه قبلا ذكر شد براى خداوند اولاد و سزاوار نيست براى خدا كه كسى را اولاد خود قرار دهد و هر چه براى خدا سزاوار نباشد صدورش از حقّ محال است چون خداوند مثل و مانند و شبيه و عديل و نظير ندارد و محتاج نيست و از هر عيب و نقصى منزّه و مبرّى است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلا تَعجَل عَلَيهِم إِنَّما نَعُدُّ لَهُم عَدًّا (84)
پس عجله نكن در عذاب بر آنها اينکه است و جز اينکه نيست که ما شماره كردهايم بر آنها شمارهاي. فَلا تَعجَل عَلَيهِم که عذاب بر آنها نازل شود و هلاك شوند، چنانچه بر امم سابقه نازل شد.
إِنَّما نَعُدُّ لَهُم عَدًّا خداوند متعال هر ذي نفسي را براي او اجلي مقرر فرموده که فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا يَستَأخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَستَقدِمُونَ اعراف آيه 34.
بلي آجال دو قسم است حتمي و معلّقي حتمي قابل تغيير نيست و اما معلّقي قابل تغيير هست، ممكن است خداوند طول عمر عنايت فرمايد يعني مصالح و مفاسد تغيير پيدا كند مفسدهاي که موجب تعجيل در اجل باشد بر طرف شود و مصلحتي که باعث طول شود ايجاد گردد، مثلا قطع رحم باعث تعجيل و صله رحم
جلد 12 - صفحه 485
باعث تطويل در اجل شود و امثال اينکه حتي توسل به خاندان عصمت و طهارت و صدقه دفع هفتاد نوع از بلا ميكند، بلكه مطلق اعمال خيريه و شريه ولي تمام اينها در علم الهي است حتي عدد نفسهاي انسان شماره دارد و مقدار روزي که در خبر دارد:
لا تموت نفس حتي تستكمل رزقه
ولي كلمه (عدا) دلالت ميكند بر اينكه زود به پايان ميرسد دنيا بقاء و ثباتي ندارد بزودي فاني ميشود.
إِنَّهُم يَرَونَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً معارج آيه 7 حضرت عزير صد سال مرده بود چون زنده شد از او پرسيدند.
كَم لَبِثتَ قالَ لَبِثتُ يَوماً أَو بَعضَ يَومٍ قالَ بَل لَبِثتَ مِائَةَ عامٍ بقره آيه 259.
و اصحاب كهف گفتند سيصد سال بخواب بودند چون بيدار شدند.
قالَ قائِلٌ مِنهُم كَم لَبِثتُم قالُوا لَبِثنا يَوماً أَو بَعضَ يَومٍ كهف آيه 19 و بالجمله صد سال و يك روز مساوي است فاني ميشود و قيامت برپا ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 84)- در این آیه روی سخن را به پیامبر (ص) کرده، میگوید: «پس در باره آنها عجله مکن ما تمام اعمال آنها را دقیقا شماره و احصا میکنیم» (فَلا
ج3، ص105
تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا). و همه را برای آن روز که دادگاه عدل الهی تشکیل میشود، ثبت و ضبط خواهیم کرد.
این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که منظور شمردن ایام عمر، بلکه نفسهای آنهاست، یعنی مدت بقاء عمر آنها کوتاه است و تحت شماره و عدد میباشد.
نکات آیه
۱- پافشارى مشرکان بر شرک خود، پیامبر(ص) را آماده درخواست عذابى سریع براى آنان کرده بود. (فلاتعجل علیهم إنّما نعدّ لهم عدًّا)
۲- خداوند، پیامبر(ص) را به شتاب نداشتن براى عذاب کافران لجوج، توصیه کرده است. (فلاتعجل علیهم)
۳- تأثیر فزون تر وسوسه هاى شیطانى در مشرکان و افزایش گمراهى آنان بر اثر مهلت هاى الهى، دلیل شتاب نورزیدن خداوند در عذاب آنان (فلاتعجل علیهم) «لاتعجل» به وسیله «فاء» بر آیات پیشین (نظیر «فلیمدد له الرحمن مدّاً» و «تؤزّهم أزّاً») تفریع شده است; یعنى، حال که تأخیر عذاب مایه افزایش گمراهى مشرکان و فزونى فریب هاى شیطانى است، چه ضرورتى در تعجیل عذاب است؟ جمله «إنّما ...» نیز که تعلیل براى «فلاتعجل علیهم» است، همین نکته را تأکید مى کند; زیرا بر انبوه تر شدن مدارک عذاب مشرکان دلالت دارد.
۴- خداوند، خواسته هاى پیامبر(ص) را در مورد عذاب مشرکان اجابت مى کند. (فلاتعجل علیهم) اگر تعجیل پیامبر(ص) تأثیر حتمى نمى داشت، از آن نهى نمى شد.
۵- خداوند، کافران لجوج عصر بعثت را به عذاب دنیوى در زمانى مناسب هشدار داد. (فلاتعجل علیهم إنّما نعدّ لهم عدًّا) عبارت «إنّما نعدّ لهم عدّاً» حاوى مفهوم تعلیل است; یعنى، هدف بالا رفتن ارقام است و روزى، شمارش به نقطه مورد نظر خواهد رسید و پس از آن، عذاب حتمى خواهد بود.
۶- مهلت خداوند به مشرکان، - هرچند طولانى باشد - مهلتى اندک و ناچیز است. (إنّما نعدّ لهم عدًّا) فعل «نعدّ» (شمارش مى کنیم) حاوى معناى تقلیل است ; زیرا نوعاً چیز اندک قابل شمارش است. این تعبیر پس از آن که جمله «فلیمدد له الرحمن مدّاً» (در آیات پیشین) بر طولانى ساختن مدت دلالت داشت; حاکى از اندک بودن تمام عمر، در مقایسه با عاقبت انسان و جهان آخرت است.
موضوعات مرتبط
- انذار: انذار از عذاب دنیوى ۵
- تنفس: شمارش تعداد تنفس ۹
- خدا: آثار مهلتهاى خدا ۳; انذارهاى خدا ۵; توصیه هاى خدا ۲; حسابرسى خدا ۸; مهلتهاى خدا ۶
- شرک: آثار اصرار بر شرک ۱
- شیطان: آثار وسوسه هاى شیطان ۳
- عمل: ثبت عمل ناپسند ۷
- کافران: اجتناب از تعجیل در عذاب کافران ۲; انذار کافران صدراسلام ۵; تعجیل در عذاب کافران ۱; حسابرسى کافران ۸; خواسته هاى کافران ۱; نامه عمل کافران ۸
- محمد(ص): اجابت دعاى محمد(ص) ۴; توصیه به محمد(ص) ۲
- مشرکان: اجتناب از تعجیل در عذاب مشرکان ۳; ازدیاد گمراهى مشرکان ۳; حتمیت عذاب مشرکان ۴; حسابرسى مشرکان ۸; درخواست عذاب مشرکان ۱، ۴; دلایل مهلت به مشرکان ۳; کمى مهلت به مشرکان ۶; نامه عمل مشرکان ۸ ۸مشرکان صعن أبى عبداللّه(ع) قال سأل علىّ(ع) رسول اللّه(ص) عن تفسیر قوله صیوم نحشر المتّقین إلى الرحمن وفداًَّ فقال یا علىّ إن الوفد لایکون إلاّ رکبانا ... ;
منابع
[[رده:نامه عمل مشرکان مشرکان صعن أبى عبدالله قال سأل على رسول الله عن تفسیر قوله صیوم نحشر المتقین إلى الرحمن وفدا فقال یا على إن الوفد لایکون إلا رکبانا ...]]