الرعد ٢٧
ترجمه
الرعد ٢٦ | آیه ٢٧ | الرعد ٢٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَوْ لآ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ ...»: (نگا: یونس / ، رعد / . «أَنَابَ»: توبه کرد. برگشت.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۵ - ۲۷، سوره رعد
- هدايت به دست خدا است و صرف وجود آيت معجزه سبب ايمان آوردن نيست
- ايمان صرف ادراك نيست بلكه بايد تواءم با تسليم وقبول قلبى باشد
- حقيقت ترس از خدا و عدم منافات آن با اطمينان به خدا
- مراد از ((ذكر)) اعم از ذكر لفظى است
- توضيحى درباره اينكه دلها فقط به ذكر خدا آرام مى گيرند
- مراد از حيات طيبه و ((معيشت طوبى )) كه از آثار آرامش و اطمينان قلب است
- بيان اقوال مختلف در ذيل ((طوبى لهم )) به نقل از مجمع البيان
- معناى جمله : ((اليه متاب ))
- بدون مشيت خداوند شگفت ترين آثار الهى نيز اثرى در هدايت گمراهان نخواهد داشت
- وجوهى كه در معناى آيه شريفه : ((و لو ان قرانا سيرت بهالجبال ... بل لله الامر جميعا)) گفته شده است
- سه وجه در معناى آيه : ((افلم يياءس الذين امنوا ان لو يشاء الله لهدى الناس جميعا))
- تهديد كفارى كه در ابتداى دعوت اسلام انكار و دشمنى پيشه كردند به نزول مصيبتها
- معناى قائم بودن خداى تعالى بر هر نفس و به هر آنچه مى كند
- احتجاجى بى سابقه عليه مشركين : اوصاف وفضائل شركاى خدا را بيان كنيد...
- وعده به مؤ منان در مقابل وعيدى كه به كافران داده شد
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل جمله : ((الا بذكر الله تطمئن القلوب )) و بيان اينكه پيامبر (صلىالله عليه و آله ) و اهل بيت او (عليهم السلام ) مصاديق ذكر خدايند
- چند روايت درباره شجره طوبى در ذيل جمله : ((طوبى لهم و حسن ماب ))
- رواياتى در ذيل آيه : ((و لو ان قرانا سيرت بهالجبال ...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ «27»
كفّار مىگويند: چرا از طرف پروردگارش معجزهاى (به دلخواه ما) بر او نازل نشده است؟ بگو: همانا خداوند هر كه را بخواهد (به حال خود رها و) گمراه مىكند و هر كس را كه به سوى او رو كرده و توبه نمايد، به سوى خويش هدايت مىنمايد.
نکته ها
هر پيامبرى براى اثبات ادعاى نبوّت خود، بايد نشانهاى از جانب خداوند داشته باشد كه آن را معجزه مىنامند، اين معجزه طبعاً در امور خاص و مشخصّى است، امّا افراد لجوج كه
«1». فجر، 17.
جلد 4 - صفحه 353
قصدپذيرش حقّ را نداشتند، از پيامبر تقاضاى معجزه بر اساس هوسهاى خود مىكردند، در صورتى كه اگر لجاجت را كنار مىگذاشتند، قرآن، خود، بزرگترين معجزه است.
گاهى آب و غذا براى افراد مريض مضرّ است، امّا اين ضرر نه از آن جهت كه در آب و غذا ضررى وجود دارد، بلكه بخاطر بيمارى اين افراد است. آرى! افرادى كه از نظر روحى مريضاند، مانند مريض جسمانى در پذيرش آيات ناب الهى دچار ناراحتى مىگردند، زيرا به محض مواجهه با حقّ، روح لجاجت در آنها تحريك شده و هدايت را پس مىزند و اين همان معناى «يُضِلُّ» است.
بحثى پيرامون هدايت و ضلالت
هدايت الهى دوگونه است: ابتدايى و تكميلى.
هدايت ابتدايى در رابطه با همه مردم است، «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ» «1» امّا هدايت تكميلى نسبت به كسانى است كه هدايت عمومى اول را پذيرفته باشند. مثل معلمى كه در روزهاى اوّل درس، مطالب خود را يكسان و يكنواخت به همه شاگردان عرضه مىكند، امّا بعد از مدّتى براى محصلان كوشا، جدى و پركار خود، لطف بيشترى مبذول مىدارد. «وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» «2»
امّا براستى براى افرادى كه قرآن دربارهى آنها مىفرمايد:
«وَ ما تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ» «3» هيچ آيهاى از آيات الهى برايشان نازل نشد، مگر آنكه از آن اعراض كردند.
«وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً فِي قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ» «4» اگر ما كتاب را از آسمان در كاغذى فرو فرستيم و آنها با دست خودشان آن را لمس كنند، باز هم مىگويند سحر است.
«وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها» «5» اگر هر معجزهاى ببينند، ايمان نخواهند آورد.
آيا جز برداشتن دست عنايت و زدن مهر ضلالت بر دلهايشان، چارهاى ديگر مىباشد؟!
«1». انسان، 3.
«2». محمّد، 17.
«3». انعام، 4.
«4». انعام، 7.
«5». انعام، 25.
جلد 4 - صفحه 354
در هر حال، خداوند، حكيم و عادل است و تمام كارها و خواست او از: «يَهْدِي مَنْ يَشاءُ»، «يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ»، «يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ»، «يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ»، «يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ»، «يَخْلُقُ ما يَشاءُ» همه بر اساس عدل و حكمت و لطف و عنايت تفسير مىگردد.
يعنى اگر فرمود: «يَهْدِي مَنْ يَشاءُ»، چنين نيست كه بدون هيچ ضابطه و معيارى، هدايت را براى كسى خواسته باشد، بلكه چنانچه از آيات ديگر برمىآيد، يكجا ايمان را شرط هدايت مىشمارد و مىفرمايد: «وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ» «1» و در جاى ديگر، كسب رضايت و خشنودى حقّ را با پيمودن راه سلامت زمينه هدايت معرّفى مىفرمايد: «يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ» «2»
و يا اگر فرمود: «يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ»، در آيه ديگر، اسراف و ترديد و شك را عامل اين اضلال مىداند. «يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ» «3»
به هر صورت اگر دهانه ظرفى به طرف آسمان باشد، باران در او وارد مىشود، امّا اگر به طرف زمين قرار بگيرد، از نزولات آسمانى بهرهاى نخواهد برد و اينچنين است انسانىكه دهانه روحش به جانب ماديّات باشد، بديهى است كه از باران معنويّت الهى بىنصيب خواهد بود. «اسْتَحَبُّوا الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ» «4»
پیام ها
1- كفّار لجوج هر لحظه معجزهى جديدى مىخواهند. مشكل در معجزه بيرونى نيست، بلكه در عناد درونى آنهاست. «لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ»
2- سنّت الهى هدايت همه مردم است، «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى» «5» امّا اگر كسى راه كج را انتخاب كرد، خداوند كيفر او را، همان گمراهى قرار مىدهد. «يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ»
3- خشوع در برابر حق، كليد هدايت است. «يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ»
4- اگر چه هدايت مردم بدست خداست، ولى هدايت خداوند شامل كسانى مىشود كه در خود، آمادگى به وجود آورده باشند. «يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ»
«1». تغابن، 11.
«2». مائده، 16.
«3». غافر، 34.
«4». نحل، 107.
«5». ليل، 12.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 355
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ «27»
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا: و مىگويند آنانكه كافر شدند. لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ: (لو لا تحضيضيه بمعنى هلّا) چرا نازل نمىشود بر حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلم معجزه و آيتى و علامتى از جانب پروردگارش كه دليل صدق او باشد در دعوى نبوت. مراد آيات مقترحه بود كه آنها مىخواستند و الا معجزات بيشمار از آن حضرت صادر شد.
قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ: خداى تعالى فرمود بگو اى پيغمبر به آنها بتحقيق حق تعالى وا مىگذارد و خذلان مىكند به سبب فرط عناد و انكار و لجاج هركه را خواهد به سبب عقوبت.
2- از راه بهشت بگرداند به جهت توغل در كفر با وجود معرفت او به حقيقت اسلام و قرآن.
3- حكم به ضلالت فرمايد هركه را خواهد بر سبيل عقوبت از بندگان به سبب سوء اختيار ايشان كفر را بر ايمان و طغيان را بر شكران.
وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ: و راه نمايد بوسيله الطاف به ثواب خود آنان را كه باز گردند بسوى درگاه او به طاعت به حسن اختيار خود بدون جبر و اضطرار. و اين لطف نسبت به عموم مىباشد منتها اقبال مؤمن او را نزديك، و اعراض كافر او را دور نمود، لذا اول را توفيق، و ثانى را تبعيد شامل شد.
تنبيه: اين مطلب محقق است كه ارسال رسل و انزال كتب، تكليف را ثابت و اختيار را مبرهن سازد كه بندگان در قبول ايمان و كفر و هدايت و ضلالت و طاعت و معصيت مختارند. بنابراين معنى اضلال به معنى هلاكت، و چون به خداى تعالى نسبت داده شود، مراد عذاب و عقاب مىباشد، يعنى عذاب و عقاب
جلد 6 - صفحه 381
فرمايد كفار را به سبب آنكه گمراه هستند از طريق حق، زيرا اگر خداى تعالى موجب گمراهى كافر و در آخرت به سبب كفر، او را معذب سازد، هرآينه ظلم، و ساحت كبريائى منزه است از آن؛ زيرا فرمود: «وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ» و در وصف قيامت فرموده «لا ظُلْمَ الْيَوْمَ».
و ايضا- اگر سبب گمراهى از جانب او بودى، ديگر نسبت به غير ندادى، چنانچه در باره فرعون فرمود: «وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ» و در باره شيطان فرموده «وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيراً».
و اما هدايت مرجع تمام معانى آن به دو معنى است: يكى ارشاد، و ديگر لطف؛ و هر دو عام است تمام مكلفان را از كافر و مؤمن و مطيع و عاصى، زيرا الطاف الهى از اعطاء عقل و نصب ادله و ارشاد به ارسال رسل و انزال كتب، تمام نسبت به كافر و مؤمن به تساوى باشد، منتها كافر و عاصى خود به سوء اختيار كفر و عصيان را مرتكب شوند، لا جرم وبال و نكال و عذاب و عقاب بر آنها طارى گردد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ «25» اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ «26» وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ «27» الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ «28» الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ «29»
ترجمه
و آنانكه ميشكنند پيمان خدا را بعد از محكم نمودنش و قطع ميكنند آنچه را امر نموده است خدا بآن كه وصل كرده شود و فساد ميكنند در زمين آنگروه مر آنها را است دورى از رحمت و مر آنها را است بدى آنسراى
خدا وسعت ميدهد روزى را براى هر كس بخواهد و تنگ ميگرداند و شاد شدند بزندگانى دنيا و نيست زندگانى دنيا در آخرت مگر بهره كمى
و ميگويند آنانكه كافر شدند چرا نازل نميشود بر او آيتى از پروردگارش بگو همانا خدا گمراه ميكند هر كس را كه ميخواهد و راهنمائى ميكند بسوى خود هر كس را كه بازگشت كند
آنانكه ايمان آوردند و آرام ميگيرد دلهاشان بياد خدا آگاه باشيد بياد خدا آرام ميگيرد دلها
آنانكه ايمان آوردند و بجا آوردند كارهاى شايسته خوشى است مر ايشان را و نيكوئى بازگشت.
تفسير
آيه اوّل با مختصر تفاوتى در سوره بقره گذشت و شايد اينجا بمناسبت آنكه دو عنوان مقابل با نقض عهد و قطع رحم كه وفا وصله است در آيات سابقه ذكر شده بود تكرار شده در هر حال مخلّ بفصاحت نيست چنانچه مكرّر ذكر شده بلكه مؤكّد غرض و مكمّل مقصود است و از مراجعه بما سبق تفسيرش معلوم ميشود و مراد از سوء الدار عذاب آخرت است و يكى از مقدرات الهى براى بندگان روزى است و وسعت و تنگى آن باراده او است كه خداوند بر حسب اقتضاء حال آنها در هر زمان و مكان صلاح بداند تعيين و تقدير ميفرمايد و مربوط بسعى و كوشش و زرنگى و تنبلى مردم نيست چنانچه مشهود است و اگر كسى بخواهد منكر شود انكار امر بديهى را نموده و بر وسعت رزق بايد شكر گذارى كرد ولى نبايد خوشحال شد بزندگانى دنيا و وفور نعمتها و ساير لذائذ آن بطوريكه از فكر آخرت باز ماند چون تمام نعم و لذائذ و زندگانى دنياى فانى در جنب نعم و لذّات و حيات ابدى آخرت باقى
جلد 3 صفحه 205
نيست مگر متاع كمى كه از دست ميرود اگر بآنها تهيّه توشهاى نشود براى سفر آخرت كه همراه باشد و ميگويند كسانيكه بعد از نزول آيات بيّنات و معجزات با هرات باقى بر كفرند چرا آن معجزهاى كه ما خواستيم از قبيل طلا شدن كوه صفا يا آيتى كه ما ادراك كنيم نزول آنرا از جانب خدا بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل نميشود بگو در جواب آنها كه چون شما دست از لجاج و عناد بر نداشتيد و بمعجزاتى كه تاكنون خواستيد و آوردم قانع نشديد و هر روز بدلخواه خودتان معجزهاى ميخواهيد كه صلاح نيست اتيان آن و تدبر و تفكّر در آيات الهى ننموديد تا راه اعجاز و حقّ بودن آن بر شما واضح شود و عقل سليم را كه وديعه الهيّه بود در وجودتان از كار انداختيد خداوند هم عنايت خود را از شما سلب كرد و بحال خود واگذارتان فرمود و گمراه شديد چون خداوند اشخاص متعصّب عنود لجوج بى فكر را هدايت نميكند كسى را هدايت ميكند بسوى خود كه طالب حقّ باشد و رجوع كند از تقليد و تعصّب و عناد بحكم عقل و عنايت پروردگار و از او بخواهد با توبه و انابه كه حقّ را بر او آشكار فرمايد و بديده انصاف نظر نمايد و تفكّر كند در آيات الهى كه البتّه براى او واضح و آشكار خواهد گشت چنانچه هدايت نمود كسانيرا كه ايمان آوردند و مطمئن ميباشد دلهاشان بياد خدا و اولياء او و ميدانند مواعيد او حقّ و كلام او صدق و معجزه باقيه است تا قيامت و ديگر دين اسلام حاجت بمعجزه تازهاى ندارد آگاه باشيد بياد خدا و صفات او و مراجعه بآيات قرآن كه ذكر اللّه است و بيانات پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كلمات امير المؤمنين عليه السّلام و اولاد اطهار آندو اطمينان و آرامش پيدا ميكند دلها و پاك ميشود از شكّ و تزلزل و تشويش در اصول و فروع دين چنانچه عيّاشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از ذكر اللّه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه باو مطمئن ميشود دلها و قمّى ره فرموده كسانيكه ايمان آوردند شيعيانند و ذكر اللّه امير المؤمنين و ائمّه عليهم السلام ميباشند و آنانكه ايمان آوردند بخدا و پيغمبر و امام و معاد و بجا آوردند كارهاى شايسته را از فعل واجبات و ترك محرمات، خوشى و خرمى و پاكيزگى عيش است براى ايشان و خوبى بازگشت در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه طوبى درختى است در بهشت كه بيخ آن در خانه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و نيست مؤمنى مگر آنكه در خانه او شاخهاى است از آن كه خطور نميكند در دلش رغبت بچيزى مگر آنكه
جلد 3 صفحه 206
ميدهد آنرا باو آندرخت و اگر اسب سوارى بجدّيّت بتازد در سايه آن صد سال بيرون از آن نميشود و اگر كلاغى بپرداز زيرش ببالاى آن نميرسد تا از پيرى بيفتد آگاه باشيد و در آن رغبت نمائيد و عيّاشى از امام باقر عليه السّلام مانند اين حديث را نقل نموده و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه طوبى از آن كسى است كه تمسّك بامر ما نموده در غيبت قائم ما و بشكّ نيفتاده است دل او بعد از هدايت و آندرختى است در بهشت كه اصل آن در خانه على بن أبي طالب عليه السّلام است و نيست مؤمنى مگر آنكه در خانه او شاخهاى از شاخههاى آنست و اين مراد از قول خداوند طوبى لهم و حسن مآب است و اخبار در تفسير طوبى بدرخت بهشتى و ذكر اوصاف آن بسيار است كه قمّى و عيّاشى و در عيون و خصال و احتجاج و غيرها نقل نمودهاند و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه پرسيدند از طوبى فرمود درختى است كه اصل آن در خانه من و فرع آن براى اهل بهشت است و دفعه ديگر كه پرسيدند فرمود در خانه على عليه السّلام است عرضه داشتند چگونه ميشود اين فرمود خانه من و على در بهشت يكجا است و بنابراين روايات طوبى بر وزن بشرى كه مصدر طاب يا مؤنث اطيب است علم منقول شده براى آندرخت بهشتى و اراده آن با اراده معناى اصلى منافات ندارد چون استعمال لفظ در بيشتر از يك معنى جائز و مستحسن و در كلام الهى شايع و رايج است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَو لا أُنزِلَ عَلَيهِ آيَةٌ مِن رَبِّهِ قُل إِنَّ اللّهَ يُضِلُّ مَن يَشاءُ وَ يَهدِي إِلَيهِ مَن أَنابَ «27»
و ميگويند كساني که كافر شدند چرا نازل نميشود بر او آية که ما طلب ميكنيم از او از پروردگارش بگو بدرستي که خداوند گمراه ميكند هر که را بخواهد و هدايت ميكند بسوي خود كسي را که بازگشت كند.
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَو لا أُنزِلَ عَلَيهِ آيَةٌ مِن رَبِّهِ آيات و معجزاتي که اقتراح ميكردند چيزهايي بود که در آيات اشاره فرموده مثل وَ قالُوا لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّي تَفجُرَ لَنا مِنَ الأَرضِ يَنبُوعاً أَو تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِن نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنهارَ خِلالَها تَفجِيراً أَو تُسقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمتَ عَلَينا كِسَفاً أَو تَأتِيَ بِاللّهِ وَ المَلائِكَةِ قَبِيلًا أَو يَكُونَ لَكَ بَيتٌ مِن زُخرُفٍ أَو تَرقي فِي السَّماءِ وَ لَن نُؤمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتّي
جلد 11 - صفحه 334
تُنَزِّلَ عَلَينا كِتاباً نَقرَؤُهُ اسراء آيه 92 الي 95 و مكرر گفتهايم که معجزه ملعبه كفار نبايد باشد همين اندازه که حجت تمام شود و راه عذر بسته شود كافي است.
قُل إِنَّ اللّهَ يُضِلُّ مَن يَشاءُ مكرر گفتهايم که اضلال الهي اينست که چون بنده مخالفت كرد و از قابليت هدايت افتاد و قساوت قلب پيدا كرد و سياه دل شد و اميد هدايت دراز نيست خداوند او را رها ميكند و از خود دور ميكند و دست لطف و عنايت را از سر او بر ميدارد و از رحمت خود مأيوس ميفرمايد.
وَ يَهدِي إِلَيهِ مَن أَنابَ انابه رجوع است از كفر و شرك و ضلالت بايمان از فسق و فجور و فحشاء باطاعت و عبادت از توجه بغير خدا و توبه و پشيماني از كردههاي گذشته و هدايت خداوند توفيق و الهامات ملائكه در قلوب آنها و سهولت اسباب هدايت و القاء ميل و رغبت بعبادت و بندگي و غير اينها
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 27)- از آنجا که در این سوره بسیاری از بحثها پیرامون توحید و معاد و رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است، این آیه بار دیگر به سراغ مسأله دعوت پیامبر اسلام میرود و یکی از ایرادات منکران لجوج را بیان کرده، میگوید: «و کافران میگویند:
چرا معجزهای از سوی پروردگارش بر او نازل نشده است» (وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ).
آنها انتظار دارند که پیامبر به صورت یک «خارق العادهگر» در گوشهای بنشیند و هر یک از آنها از در وارد شوند، و هر معجزهای مایل هستند پیشنهاد کنند او هم بلافاصله به آنها ارائه دهد، و تازه آنها اگر مایل نبودند ایمان نیاورند! قرآن در پاسخ آنها میگوید: ای پیامبر! به اینها «بگو: که خداوند هر که را بخواهد گمراه میکند و هر کس که به سوی او باز گردد مشمول هدایتش قرار میدهد» (قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ).
اشاره به این که کمبود شما از ناحیه اعجاز نیست، بلکه کمبود شما از درون وجود خودتان است، لجاجتها، تعصبها، جهالتها، و گناهانی که سد راه توفیق میشود مانع از ایمان شماست.
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد.
نکات آیه
۱- کفرپیشگان عصر بعثت ، مدعى نبود معجزه و آیتى بر حقانیّت رسالت پیامبر(ص) (و یقول الذین کفروا لولا أُنزل علیه ءایة من ربه)
۲- کافران خواستار معجزه اى - جز قرآن - براى باور به حقانیّت رسالت پیامبر(ص) و پذیرش توحید (و یقول الذین کفروا لولا أُنزل علیه ءایة من ربه) جمله «إن الله یضل من یشاء و یهدى ...» قرینه بر این است که کافران مشاهده معجزه از پیامبر(ص) را براى هدایت شدن و پذیرش رسالت پیامبر(ص) - که سرلوحه آن توحید است - مى خواستند ; یعنى، مى گفتند: اگر معجزه اى ارائه کنى، رسالت تو را مى پذیریم و به توحید مى گرویم.
۳- تبلیغات سوء کفرپیشگان عصر بعثت و جوسازیهاى آنان علیه پیامبر(ص) (و یقول الذین کفروا لولا أُنزل علیه ءایة من ربه)
۴- هدایت انسانها و گمراهى آنان ، به دست خدا و منوط به مشیّت اوست. (قل إن الله یضل من یشاء و یهدى إلیه من أناب) قیدها و خصوصیات هر یک از دو فعل «یضل» و «یهدى» قرینه بر وجود آنها براى دیگرى است. بنابراین مفاد جمله فوق چنین مى شود: «إن الله یضل عنه من یشاء و یشاء اضلال من لم ینب و یهدى إلیه من یشاء و یشاء هدایة من أناب ; خداوند گمراه مى کند از خویشتن کسى را که بخواهد و گمراهى کسى را مى خواهد که به درگاه او انابه نمى کند و گرایش به او ندارد. و هدایت مى کند به خود کسى را که بخواهد و هدایت کسى را مى خواهد که به درگاه او انابه کند و به او گرایش داشته باشد».
۵- انسان خود در هدایت و گمراهى خویش نقشى بسزا دارد. (إن الله یضل من یشاء و یهدى إلیه من أناب)
۶- گرایش داشتن آدمى به خدا زمینه ساز مشیّت الهى به هدایت وى و رهنمون ساختنش به پذیرش توحید و رسالت پیامبر(ص) (إن الله یضل من یشاء و یهدى إلیه من أناب) «انابة» (مصدر أناب) به معناى روى آوردن و بازگشتن است که به قرینه «إلیه» منظور از آن ، روى آوردن و بازگشت به خداست و از آن جا که این وصف پیش از هدایت یافتن مطرح شده است ، مراد از آن گرایش داشتن به خدا و گریزان نبودن از اوست.
۷- گرایش نداشتن آدمى به خدا ، زمینه ساز مشیّت الهى به گمراه ساختن او و هدایت نکردنش به توحید و رسالت پیامبر(ص) (إن الله یضل من یشاء و یهدى إلیه من أناب)
۸- آنان که زمینه هدایت ندارند ، با ارائه معجزات نیز هدایت نمى شوند و به توحید و رسالت پیامبر(ص) نمى گروند. (لولا أُنزل علیه ءایة من ربه قل إن الله یضل من یشاء) خداوند در پاسخ کسانى که هدایت یافتن خویش را منوط به آمدن معجزه کرده اند، مى فرماید: امر هدایت و ضلالت به دست خداست. این پاسخ در جواب ادعاى مذکور گویاى این حقیقت است که معجزات نمى توانند موجب هدایت کسى باشند ; بلکه مشیّت الهى است که آن را رقم مى زند.
۹- بى تأثیرى معجزات خاص و پیشنهادى کفرپیشگان در هدایت آنان ، دلیل اهدا نشدن آنها به پیامبر(ص) (لولا أُنزل علیه ءایة من ربه قل إن الله یضل من یشاء و یهدى إلیه من أناب)
۱۰- مشیّتهاى الهى قانون مند و منزّه از گزاف و بى دلیل بودن است. (یضل من یشاء و یهدى إلیه من أناب) آوردن «من أناب» به جاى «من یشاء» براى رساندن این حقیقت است که: گرچه امور به مشیّت خداوند رقم مى خورد، ولى مشیّت او گزاف نیست ; بلکه بر اساس قابلیتها اعمال مى شود. در امر هدایت و اضلال، مشیّت او به هدایت کسى است که به درگاه خدا روى آورد و مشیّت اضلال براى کسى است که از درگاهش روى برتابد.
موضوعات مرتبط
- استعداد: اهمیت استعداد ها ۸
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۳
- انسان: نقش انسان ۵
- ایمان: ایمان به توحید ۶; ایمان به محمد(ص) ۶; زمینه ایمان ۶
- توحید: زمینه توحید ۶; موانع توحید ۷
- خدا: آثار اعراض از خدا ۷; اضلال خدا ۴; تنزیه خدا ۱۰; زمینه مشیت خدا ۶، ۷; قانونمندى مشیت خدا ۱۰; مشیت خدا ۴; هدایتگرى خدا ۴
- کافران: بى تأثیرى معجزه بر کافران ۹; جوسازى کافران صدراسلام ۳; خواسته هاى کافران صدراسلام ۲; کافران صدراسلام و توحید ۲; کافران صدراسلام و محمد(ص) ۱، ۲، ۳; کافران صدراسلام و معجزه ۲; هدایت ناپذیرى کافران صدراسلام ۹
- کفر: کفر به محمد(ص) ۷; منشأ کفر ۷ گرایشها: آثار گرایش به خدا ۶
- گمراهى: زمینه گمراهى ۷; منشأ گمراهى ۴، ۵
- محمد(ص): جوسازى علیه محمد(ص) ۳; مکذبان محمد(ص) ۱
- معجزه: رد معجزه اقتراحى ۹; معجزه اقتراحى ۲; مکذبان معجزه ۱
- هدایت: زمینه هدایت ۶; منشأ هدایت ۴، ۵، ۶
- هدایت ناپذیران: گمراهى هدایت ناپذیران ۸; هدایت ناپذیران و توحید ۸; هدایت ناپذیران و محمد(ص) ۸; هدایت ناپذیران و معجزه ۸