يونس ١٢
ترجمه
يونس ١١ | آیه ١٢ | يونس ١٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَسَّ»: دست داد. اصابت کرد و رسید. «الضُّرُّ»: بلا و محنت. زیان مالی یا جانی. «لِجَنبِهِ»: بر پهلوی خود. حرف (ل) به معنی (عَلی) است، و (لِجَنبِهِ) حال ضمیر فاعلی مستتر در فعل (دَعَانَا) است. «قَاعِداً»: نشسته. حال است و عطف بر (لِجَنبِهِ) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
این آیه درباره هشام بن مغیرة المخزومى نازل شده موقعى که ضررى یا شرّى و مکروهى به او میرسید، خدا را براى رفع آن نکبات و شرور میخواند و دیگرى را نمى خواند ولى وقتى که خداوند بدى ها را از او دور میکرد مانند کسى بود که به خدائى اعتقاد نداشت و خداشناسى و خداپرستى از او زائل مى گشت.[۱]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «12»
وهنگامى كه ضررى به انسان برسد، در حالى كه به پهلو خوابيده يا نشسته و يا ايستاده است، ما را مىخواند، ولى چون ضرر را از او برطرف ساختيم، چنان به راه خود مىرود كه گويى هرگز ما را براى گرفتارى كه به وى رسيده بود، نخوانده است! اينگونه براى اسرافكاران، عملكردشان زيبا جلوه مىكند.
نکته ها
بارها خداوند از ناسپاسى انسان گِله كرده كه در هنگام اضطرار و سختى خدا را مىخواند، ولى پس از حلّ مشكل، از خدا غافل مىشود و او را فراموش مىكند.
پیام ها
1- ايمان به خداوند، در عمق روح انسان عجين شده و حوادث تلخ، عامل بيدارى اين وجدان وفطرت خداجوى اوست. «مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا»
2- آنان كه دعا و نيايش موسمى دارند، مورد انتقاد و كارشان بىارزش است.
«مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا»
3- دعا در هر حال جايز است؛ ايستاده، نشسته يا خوابيده. «لِجَنْبِهِ، قاعِداً، قائِماً»
4- نيايش خالصانه، سبب رفع گرفتارى است. دَعانا ... كَشَفْنا
5- رفاه، زمينهى غفلت است. «فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا»
6- انسان، ناسپاس است. «مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا»
جلد 3 - صفحه 548
7- آنان كه خدا را فراموش كنند، زندگى مادّى در نظرشان زيبا جلوه مىكند. «زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ»
8- فراموش كردن الطاف خداوند، نوعى اسراف است. مَرَّ ... لِلْمُسْرِفِينَ
9- هر كس در رفاه، غافل و در گرفتارى دعا كند، مسرف است. مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا ... فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ ... زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ
10- مرفّهان، از خودراضىاند. «زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «12»
«1» سوره اسراء آيه 11.
ج5، ص 272
بعد از آن از قلت صبر انسان بر ضرر و شدائد و بليات اخبار مىفرمايد:
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ: و هرگاه برسد به آدمى سختى و رنجى نفسانى يا مالى. مراد جميع كفارند يا وليد بن مغيره يا عتبة بن ربيعه و يا اكثر بنى نوع بشرند كه وقتى برسد به او بلا و مشقت و سختى از سختيهاى دنيا. دَعانا لِجَنْبِهِ: بخواند ما را به اخلاص تمام براى خلاصى از آن در حالى كه تكيه كرده باشد بر پهلوى خود، يعنى به رختخواب باشد از آن رنج. أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً: يا در حالت نشسته يا ايستاده، و فايده ترديد تعميم دعاست در جمله احوال يا براى اصناف آلام و مضارّ و كوشش نمايد در دعا و طلب عافيت، و غرضش نيل ثواب نباشد بلكه زوال درد و محنت است. يا هرگاه انسان را بلائى رسد در حالت خوابيده يا نشسته يا ايستاده، بخواند ما را براى كشف و رفع آن.
فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ: پس چونكه برداريم و ببريم از او رنج و مضرّت را، يعنى رنجورى را به صحت، و فقر را به دولت و فاقه را به وسعت بدل نمائيم.
مَرَّ: برود بر همان راهى كه بوده از كفر و عصيان و به طريقه اول مستمر شود به حالت اعراض از شكر گذارى ما در دفع بلا. كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ:
گويا كه او نخوانده است ما را به كشف ضرّى و دفع رنجى كه به او رسيده بود هرگز و ابدا سؤال از ما ننموده بود در دفع شدت. كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ: مانند اين تزيين، آراسته و زينت داده شده است مر اسرافكنندگان را كه از حد تجاوز نمودهاند. ما كانُوا يَعْمَلُونَ: آنچه بودند كه بجا مىآوردند از استغراق در ملاهى و اعراض از قبول اوامر و نواهى.
حاصل آيه آنكه: چنانچه شيطان و اقرانش زينت داده ترك دعا را در زمان راحت و فراغت، همچنين زينت داد براى مشركين اعمالشان را؛ و تسميه مشرك به مسرف، به جهت آنست كه انفاق مىكند سرمايه خود را از استعداد شريف قواى بدنيه و اموال نفيسه را در امور خسيسه زائله از اصنامى كه پستتر هر چيز، و شهوات فانيهاى كه اصل و دوامى ندارد. و مسرف در لغت كسى است كه انفاق كند مال كثير را براى غرض خسيس، بنابراين صحيح باشد تعبير مذكور، يا زينت دهند بعض مسرفين براى بعض ديگر ترك دعا را نزد نعمت.
ج5، ص 273
تنبيه- حق تعالى در اين آيه شريفه تحريص فرموده امت مرحومه را بر آن كه در حين رخا و عافيت بعد از شدت و بليت، متذكر حسن معامله و مرحمت خاصه الهى شوند، و بر جزيل نعم سبحانى شكر گزارى كنند و ادامه آن را از درگاه حضرتش مسئلت نمايند، و بر محنت و بليه صبر پيشه كرده به جهت قصد اجر و ثواب.
در كافى «1» باسناده عن ابى عبد اللّه عليه السّلام قال ينبغى للمؤمن ان يكون فيه ثمان خصال و قور عند الهزاهز صبور عند البلاء شكور عند الرّخاء قانع بما رزقه اللّه تعالى لا يظلم الاعداء و لا يتحامل للأصدقاء بدنه منه فى تعب و النّاس منه فى راحة انّ العلم خليل المؤمن و الحلم وزيره و الصّبر امير جنوده و الرّفق اخوه و اللّين والده.
حضرت صادق عليه السّلام مىفرمايد: شايسته و سزاوار مؤمن اين است كه در او هشت صفت باشد: 1- موقر باشد نزد شوخيها. 2- صابر نزد بلاء. 3- شكر گزار نزد نعمتها. 4- قناعت كننده به آنچه خداى تعالى روزى او ساخته.
5- ظلم به دشمنان خود نكند. 6- متحمل وزر، به جهت خاطر دوستان نشود، يا تحمل ننمايد از قبل ايشان امور شاقهاى را كه عاجز باشد از بجا آوردن آن. 7- بدنش از خودش در زحمت است به سبب وادار نمودن به تكاليف الهى. 8- مردم از او در راحتند كه اذيت و آسيبى از او نيابند. بتحقيق علم، دوست مؤمن است، چنانچه انسان، مفارقت دوست خود را نكند و تجاوز از مصلحت او ننمايد، همچنين سزاوار انسان آنكه مفارقت علم و تجاوز از مقتضيات آن ننمايد، و ايضا دوست انفع مردمان براى شخص، و نجات دهد او را از مهالك، همچنين علم نافعترين چيزها و منجى است از مهالك دنيا و آخرت، و صبر امير لشكر عقل است، چه اكثر آنها تمام نشود بدون صبر، و مدارا نمودن به منزله برادر مؤمن است در نصرت و اعانت و نجات از مهالك، و نرمى نمودن به منزله پدر است، يعنى نفع دهد براى او مانند نفع پدر براى پسر يا سزاوار آنكه مراعات شود
«1» ج 3 ص 47.
ج5، ص 274
مانند رعايت پدر.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «12»
ترجمه
و چون برسد انسانرا ضررى ميخواند ما را به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده پس چون دفع نموديم از او ضررش را ميگذرد گويا كه نخوانده است ما را براى ضررى كه رسيده بود او را اينچنين آراسته شد براى متجاوزان آنچه بودند كه بجا ميآوردند.
تفسير
يكى از صفات ذميمه آنستكه انسان در موقع ضرورت و حاجت بحال عجز و انكسار و تذلّل و انقياد رو بكسى آورد و مسئلتى نمايد و پس از اجابت و نيل بمقصود حقّ او را فراموش كند مانند آنكه عرض حاجت ننموده و مقرون باجابت نشده و خداوند در اين آيه شريفه اشاره باين حقيقت فرموده باين تقريب كه طبع انسان بر آنستكه در موقع مرض و فقر و حاجت متوجّه بخدا شود و در تمام حالات اعمّ از ايستاده و نشسته و خوابيده ماداميكه در عسرت است بياد خدا باشد و رفع گرفتارى خود را از او بخواهد و چون بمقصود نائل شود و وسعت و نعمت و سلامت نصيب او
جلد 3 صفحه 9
گردد بحال اول كه غفلت از ياد خدا بود عود نمايد و از مواقف دعا صرف نظر كند مانند كسيكه بهيچ وجه سابقه آشنائى با خدا ندارد و اين از اقبح قبائح است ولى در نتيجه اعراض از ذكر خداوند و انغمار در شهوات قبح آن از نظر كفّار و فجّار رفته است كه هيچ تصور نميكنند كار بدى كردند بلكه اعمال خودشان را ميپسندند و گاهى بر زبان هم جارى ميكنند كه ما بمراد خود رسيديم ديگر چه حاجت داريم و ظاهرا اين صفت مخصوص بانسان است و حيوانات غالبا بر خلاف اين رويّه مشى مينمايند و حق احسان را منظور ميدارند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا مَسَّ الإِنسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنبِهِ أَو قاعِداً أَو قائِماً فَلَمّا كَشَفنا عَنهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَم يَدعُنا إِلي ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلمُسرِفِينَ ما كانُوا يَعمَلُونَ «12»
و زماني که تماس بگيرد انسان را ضرري از مرضي و كسالتي يا بلائي و مصيبتي يا فقري و تنگدستي ما را ميخواند در هر حال بپهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده پس چون ما از او اينکه گرفتاري را و مضرّت را دفع كرديم و نجات پيدا كرد بكلي ما را فراموش ميكند ميرود مثل كسي که از ما چيزي نخواسته و بلائي باو متوجه نشده همين نحو زينت داده شد براي مسرفين آنچه را که بودند عمل ميكردند اينکه آيه شريفه هم شاهد قوي است بر آنچه در آيه قبل ذكر شد که انسان تا زماني که مبتلا است دعا ميكند، نذر ميكند، توسل پيدا ميكند که رفع بلاء از او بشود لكن چون خداوند رفع فرمود چنان ميرود غرق معاصي و اعمال سوء ميشود نه با خدا كاري دارد و نه با دين و احكام الهيه سر و كار دارد که گويا ابدا باو بلائي متوجه نشده و خدا در حق او تفضلي نفرموده.
جلد 9 - صفحه 356
وَ إِذا مَسَّ الإِنسانَ الضُّرُّ مس تلاقي دو چيز است بيكديگر تلاقي ضرر بانسان و ضرر معناي عامّي دارد مقابل نفع هر امر ناملايمي که بانسان متوجه شود ضرر است چه گرفتار ظالم شده باشد يا ضرر مالي، بدني، عرضي باو متوجه شده و او را بيچاره كرده و هيچگونه وسيله بر دفع او ندارد بياد خدا ميافتد.
دَعانا لِجَنبِهِ خوابيده بر پهلو باشد او قاعدا نشسته باشد او قائما ايستاده باشد يعني در هر حالي باشد ما را ميخواند و اصلا يكي از حكم و مصالح اينکه بليات همين است که انسان متوجه خدا شود و دست از اعمال زشت و عقائد فاسده و اخلاق رذيله بردارد و ايمان و اعمال صالحه بجا آورد لكن انسان خيره سر فَلَمّا كَشَفنا عَنهُ ضُرَّهُ که يكي از امتحانات بزرگ الهي همين است که دفع بلاء ميكند و لكن پس از دفع انسان بهمان كفر و فسق و طغيان خود ادامه ميدهد چنانچه در حق آل فرعون چنين كرد و چنان شدند وَ لَمّا وَقَعَ عَلَيهِمُ الرِّجزُ قالُوا يا مُوسَي ادعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِندَكَ لَئِن كَشَفتَ عَنَّا الرِّجزَ لَنُؤمِنَنَّ لَكَ وَ لَنُرسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسرائِيلَ فَلَمّا كَشَفنا عَنهُمُ الرِّجزَ إِلي أَجَلٍ هُم بالِغُوهُ إِذا هُم يَنكُثُونَ اعراف آيه 130.
مَرَّ كَأَن لَم يَدعُنا إِلي ضُرٍّ مَسَّهُ يعني بكلي فراموش ميكند که گويا ضرّي بآنها متوجه نشده و خدا در حق آنها عنايتي نفرموده.
كَذلِكَ زُيِّنَ لِلمُسرِفِينَ ما كانُوا يَعمَلُونَ مسرف زيادهروي در طغيان و معصيت و كفر و ظلم است و دنيا و هواي نفس و شيطان اعمال او را باو جلوه ميدهند و در نظر او زينت داده ميشود.
357
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 12)- آنگاه اشاره به وجود نور توحید در فطرت و عمق روح آدمی کرده، میگوید: «هنگامی که به انسان زیانی میرسد، و دستش از همه جا کوتاه میشود، دست به سوی ما دراز میکند و ما را (در همه حال) در حالی که به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده است میخواند» (وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً).
آری! خاصیت مشکلات و حوادث دردناک، کنار رفتن حجابها از روی فطرت پاک آدمی است، و برای مدتی، هر چند کوتاه درخشش این نور توحیدی آشکار میگردد.
سپس میگوید: اما این افراد، چنان کم ظرفیت و بیخردند که «به مجرد این که بلا و ناراحتی آنها را برطرف میسازیم، آن چنان در غفلت فرو میروند که گویا هرگز از ما تقاضایی نداشتند» و ما نیز به آنها کمکی نکردیم (فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلی ضُرٍّ مَسَّهُ).
«آری! این چنین اعمال مسرفان در نظرشان جلوه داده شده است» (کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).
خداوند این خاصیت را در اعمال زشت و آلوده آفریده که هر قدر انسان به آنها بیشتر آلوده شود، بیشتر خو میگیرد و نه تنها قبح و زشتی آنها تدریجا از میان میرود بلکه کم کم به صورت عملی شایسته در نظرش مجسم میگردد! و اما چرا در آیه فوق این گونه افراد به عنوان «مسرف» (اسرافکار) معرفی شدهاند؟ به خاطر این است که چه اسرافی از این بالاتر که انسان مهمترین سرمایه وجود خود یعنی عمر و سلامت و جوانی و نیروها را بیهوده در راه فساد و گناه
ج2، ص277
و عصیان و یا در مسیر به دست آوردن متاع بیارزش و ناپایدار این دنیا به هدر دهد، و در برابر این سرمایه چیزی عاید او نشود.
نکات آیه
۱ - نیایش خالصانه انسان با خدا، به هنگام گرفتاریها و مصیبتهاى سخت و جانکاه (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا) «ضرّ» به معناى مطلق آسیب است، ولى در این جا با توجّه به «ال» - که به اصطلاح اهل ادب «ال» کمالیه است - به معناى آسیب سخت و جانکاه مى باشد.
۲ - توحید ربوبى، باور فطرى و غریزى انسان (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا) از این که انسانها در مواقع اضطرار و در هنگامه هاى سخت و دشوار، به خدا پناه مى برند و نجات خود را تنها در گرو مشیّت او مى دانند ; معلوم مى شود که این باور، باورى غریزى و ایمانى فطرى است.
۳ - گرفتاریها و مصایب، مایه بیدارى و تجلى فطرت توحیدى انسان (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا)
۴ - آدمیان، به هنگام گرفتارى و رنج، اهل دعا شده و در هر حالتى خدا را به فریادرسى مى خوانند. (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً)
۵ - انسانها، به هنگام گرفتارى و رنج فراگیر، به ناتوانى خود و قدرت و یارى خداوند اذعان مى کنند. (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا)
۶ - نیایش خالصانه شرک پیشگان به درگاه خداوند، به هنگام گرفتاریها و مصایب، دلیلى روشن بر پوچى اندیشه شرک و حقانیت توحید ربوبى (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا) روى سخن در این سوره با مشرکان مکّه است و آیه شریفه در مقام بیان یکى از دلیلهاى روشن توحید ربوبى و پوچى اندیشه شرک است.
۷ - نیایش خالصانه به درگاه خدا، عامل جلب رحمت او و مایه رفع گرفتاریهاست. (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا ... فلما کشفنا عنه ضرّه) تفریع جمله «لما کشفنا» بر «دعانا» بیانگر برداشت فوق است.
۸ - رهایى انسان از گرفتاریها و مصایب، در گرو مشیّت خدا و بسته به لطف و رحمت اوست. (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا ... فلما کشفنا عنه ضرّه)
۹ - لزوم شکر و سپاسگزارى به درگاه خدا، در برابر نعمت آسایش و رفاه و رفع گرفتاریها (فلما کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا إلى ضرّ مسّه)
۱۰ - انسان در برابر نعمتهاى خدا و لطف و مهربانیهاى او، موجودى ناسپاس است. (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا ... فلما کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا إلى ضرّ مسّه)
۱۱ - انسان باید در حال آسایش و سختى، متوجّه خدا بوده و به درگاه او نیایش داشته باشد. (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا ... فلما کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا)
۱۲ - رفاه و آسایش بسیار و بر کنار بودن از گرفتاریها و مصایب روزگار، زمینه ساز غفلت از یاد خداست. (فلما کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا إلى ضرّ مسّه کذلک زین للمسرفین)
۱۳ - زیبا جلوه کردن اعمال زشت، پیامد رفاه و آسایش بسیار، اسراف پیشگى، بیگانگى با خدا و غفلت از یاد او (فلما کشفنا عنه ضرّه ... کذلک زیّن للمسرفین ما کانوا یعملون)
۱۴ - مرفهان اسراف پیشه، مردمانى خودپسند، از خود راضى و حق ناپذیر (کذلک زیّن للمسرفین ما کانوا یعملون)
۱۵ - کسانى که در گرفتاریها به یاد خدا بوده و در رفاه و آسایش از او غافل مى شوند، مردمى مسرف هستند. (و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا ... فلما کشفنا عنه ضرّه ... لم یدعنا ... کذلک زیّن للمسرفین)
موضوعات مرتبط
- اخلاص: آثار اخلاص ۷
- اسراف: آثار اسراف ۱۳
- اقرار: اقرار به امدادهاى خدا ۵ ; اقرار به عجز ۵ ; اقرار به قدرت خدا ۵
- انسان: اقرار انسان ها ۵ ; انسان ها در سختى ۱، ۴، ۵ ; دعاى انسان ۱ ; کفران انسان ۱۰
- توحید: دلایل حقانیت توحید ربوبى ۶ ; فطریت توحید ربوبى ۲
- خدا: آثار رحمت خدا ۸ ; آثار لطف خدا ۸ ; آثار مشیّت خدا ۸
- دعا: آثار دعاى خالصانه ۷ ; اهمیّت دعا ۱۱ ; دعا در سختى ۱، ۶ ; عوامل دعا ۴
- ذاکران: ذاکران خدا در سختى ۱۵
- ذکر: اهمیّت ذکر خدا ۱۱ ; ذکر خدا در رفاه ۱۱ ; ذکر خدا در سختى ۱۱
- رحمت: عوامل رحمت ۷
- رفاه: آثار رفاه ۱۲، ۱۳
- سختى: آثار سختى ۳، ۴، ۵ ; عوامل نجات از سختى ۷، ۸
- شرک: دلایل بىمنطقى شرک ۶
- شکر: اهمیّت شکر خدا ۹ ; اهمیّت شکر نعمت ۹ ; شکر در رفاه ۹
- عمل: عوامل تزیین عمل ناپسند ۱۳
- غفلت: آثار غفلت از خدا ۱۳ ; زمینه غفلت از خدا ۱۲
- فطرت: عوامل تجلى فطرت توحیدى ۳
- مرفهان: حق ناپذیرى مرفهان ۱۴ ; مرفهان غافل ۱۵
- مسرفان: ۱۵ حق ناپذیرىمسرفان ۱۴; صفات مسرفان ۱۴;عُجب مسرفان۱۴
- مشرکان: دعاى مشرکان ۶ ; مشرکان در سختى ۶
منابع
- ↑ تفسیر کشف الاسرار.