آل عمران ١٧٩
ترجمه
آل عمران ١٧٨ | آیه ١٧٩ | آل عمران ١٨٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لِیَذَرَ»: ترک کند. رها سازد. از ماده (وذر). «یَجْتَبی»: برمیگزیند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسى» گوید: سدى گويد: سبب نزول آيه چنين بود كه مشركين مى گفتند: اگر محمد راست مى گويد، خبر بدهد كه كدام يك از ما ایمان مى آوريم و كداميك كافر مى شويم خداوند اين آيه را نازل فرمود.[۳]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«179» ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ
خداوند بر آن نيست كه (شما) مؤمنان را بر آن حالى كه اكنون هستيد رها كند، مگر اينكه (با پيش آوردن آزمايشهاى پى در پى،) ناپاك را از پاك جدا كند. و خداوند بر آن نيست كه شما را بر غيب آگاه سازد، ولى از پيامبرانش، هر كه را بخواهد (براى آگاهى از غيب) بر مىگزيند، پس به خدا و پيامبرانش ايمان آوريد و (بدانيد) اگر ايمان آورده و تقوا پيشه كنيد، پس براى شما پاداش بزرگى خواهد بود.
نکته ها
اين آيه، آخرين آيه اين سوره دربارهى جنگ احد است كه مىفرمايد: جهان يك آزمايشگاه بزرگ است وچنين نيست كه هر كس ادّعاى ايمان كند رها شود و در جامعه به طور عادّى زندگى كند، بلكه شكستها و پيروزىها، براى شناسايى نهان انسانهاست.
بعضى مؤمنان خواستار آگاهى از غيب و نهان انسانها بودند و مىخواستند از طريق غيب منافقان را بشناسند، نه از طريق آزمايش كه اين آيه مىفرمايد: راه شناخت، آزمايش است نه غيب و شناسايى خوب و بد، از طريق آزمايشهاى تدريجى صورت مىگيرد. چون اگر به علم غيب، افراد بد و خوب شناخته شوند، شعلهى اميد خاموش و پيوندهاى اجتماعى گسسته و زندگى دچار هرج و مرج مىشود.
پیام ها
1- خداوند، كفّار را به حال خود رها مىكند؛ «نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً» ولى مؤمنان را رها نمىكند. «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ»
جلد 1 - صفحه 661
2- جداسازى پاك از پليد، از سنّتهاى الهى است. «حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»
3- ايمان و كفر افراد، از امور درونى وغيبى است كه بايد از طريق آزمايش ظاهر شود، نه علم غيب. «حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ»
4- زندگى با مردم بايد بر اساس ظاهر آنان باشد، آگاهى بر اسرار مردم، زندگى را فلج مىكند. «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ»
5- علم غيب، مخصوص خداست و فقط به بعضى از پيامبران برگزيدهاش، آن هم در حدّ اطلاع بر غيب نه تمام ابعاد آن، بهرهاى داده است. «لِيُطْلِعَكُمْ»
6- هر چند زندگى بايد به نحو عادّى سپرى شود، ولى خدا به افرادى علم غيب را عطا مىكند. «وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ»
7- درجات انبيا يكسان نيست. «يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ»
8- خداوند علم غيب را به كسانى مىدهد كه از جانب او صاحب رسالتى باشند.
«وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ»
9- ايمان قلبى بايد همراه با تقواى عملى باشد. «تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا»
10- طيب وپاكى اصالت داشته وپايدار است، ولى خبث عارضى ورفتنى است.
«يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ» جداكردن ناپاك از پاك، نشانه عارضى بودن ناپاك است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ (179)
«1» نهج البلاغه، حكمت 24
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 311
ما كانَ اللَّهُ: (خطاب متوجه كفار) يعنى نباشد و سزاوار نيست خداى تعالى به حسب لطف او به بندگان خود، لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ: اينكه واگذارد بندگان را بدون ارسال رسل، و نه دعوت به حق، و واگذارد مؤمنين را، عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ:
بر آنچه باشيد بر آن از كفر، بلكه اقامه فرمايد حجت را و مبين سازد برهان را، پس ايمان آرند مهتدين و سعداء، و عناد ورزند گمراهان و اشقياء. حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ: تا آنكه مميز فرمايد و جدا سازد ناپاك كافر را كه آلوده است به خباثت كفر و گمراهى، مِنَ الطَّيِّبِ: از پاك مؤمن كه اختيار نموده است هدايت و ايمان را، وَ ما كانَ اللَّهُ: و نباشد و چنان نيست خداى تعالى، لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ: كه مطلع گرداند شما مردمان را بر غيب و سر پوشنده، كه كدام ايمان دارد و كدام منافق و كافر باشد، وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي: و لكن خداوند سبحان اختيار فرمايد و برگزيند، مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ: از پيغمبران خود، هر كه را خواهد. پس وحى نمايد ايشان را به بعضى مغيبات و اسرار نهانى. يا الهام فرمايد ايشان را به نصب آنچه دال است بر برخى از امور غيبى، فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ: پس ايمان آريد اى مردمان به خدا به اخلاص و اعتقاد كنيد به پيغمبران كه بندگان برگزيده خدا هستند و آنچه خبر دهند به طريق وحى و از جانب حق تعالى؛ و معتقد شويد به آنكه ذات الهى متفرد به غيب، و او است علام الغيوب؛ پس هر كه را خواهد از رسل اعلام فرمايد: وَ إِنْ تُؤْمِنُوا: و اگر ايمان آريد به اقرار لسان و اعتقاد به جنان و عمل به اركان، وَ تَتَّقُوا: و بپرهيزيد از مخالفت به شرك و كفر و نفاق و معاصى، در اين صورت، فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ: پس مر شما راست اجر بزرگ كه در كميت و كيفيت، در غايت مراتب باشد به حدى كه در وصف نيايد.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 312
تنبيه: آيه شريفه را اشاراتى است: 1- وانگذاشتن خدا بندگان را به اهمال و بدون تكليف. 2- مميز ساختن خبيث را از طيب و كافر را از مؤمن به سبب ايمان و لوازمات آن. 3- تخصيص غيب به كسانى كه برگزيدگان سبحانى باشند از انبياء و ائمه عليهم السلام. 4- امر به ايمان حقيقى به خدا و رسول.
5- اعلام به اجر عظيم در صورت ايمان به تمام معتقدات حقه و پرهيز از خدا به ترك اوامر و بجا آوردن نواهى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ (179)
جلد 1 صفحه 539
ترجمه
نباشد خدا كه واگذارد گروندگان را بر آنچه شما برآنيد تا جدا سازد پليد را از پاكيزه و نباشد خدا كه مطلع گرداند شما را بر غيب ولى خدا بر- ميگزيند از پيغمبرانش هر كس را ميخواهد پس بگرويد بخدا و پيغمبرانش و اگر بگرويد و بپرهيزيد پس از براى شما است مزدى بزرگ..
تفسير
مقتضاى حكمت خداوند آن نيست كه مؤمنين حقيقى را باين حال اختلاط كه با مؤمنين صورى دارند باقى بگذارد و مخلصين را از منافقين ممتاز نفرمايد بلكه مقتضاى عدل و حكمت آنستكه ممتاز فرمايد منافق را از موافق و مخلص را از مرائى بتكاليف شاقهاى كه تن در ندهند بآن جز كسانيكه رضاى خدا را از صميم قلب طالبند و بر استراحت نفس بلكه بر هر چيزى ترجيح ميدهند مانند جهاد خصوصا با بدن مجروح چنانچه شرحش در ذيل آيه الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ گذشت و اين امتياز و انكشاف حال براى مومنين حقيقى نافع است كه دوست و دشمن خودشان و خدا را بشناسند و نسبت بمخلصين اخلاص داشته باشند و از منافقين بپرهيزند و با آنها مدارا نمايند و نيز مقتضاى حكمت آن نيست كه خداوند بمومنين علم غيب عنايت كند تا مخلصين و منافقين را بواسطه آن امتياز دهند زيرا كه ظرفيت و قابليت اين علم را ندارند جز كسانيكه برگزيده خدا باشند مانند پيغمبران كه خداوند بآنها علم غيب عنايت فرموده و آنها سعداء و اشقياء و اهل اخلاص و نفاق را شناخته و باوصياء خودشان معرفى فرمودهاند و محتمل است مراد آن باشد كه اعلام غيبى لازم نيست به ارسال رسل و بيان تكاليف امتياز حاصل ميشود پس از روى اخلاص ايمان بخدا و پيغمبرانش بياوريد چون اگر منافق باشيد بالاخره رسوا خواهيد شد و اگر ايمان حقيقى بياوريد و از نفاق و شقاق بپرهيزيد باجر بزرگى مىرسيد كه از حد و وصف خارج است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما كانَ اللّهُ لِيَذَرَ المُؤمِنِينَ عَلي ما أَنتُم عَلَيهِ حَتّي يَمِيزَ الخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللّهُ لِيُطلِعَكُم عَلَي الغَيبِ وَ لكِنَّ اللّهَ يَجتَبِي مِن رُسُلِهِ مَن يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِن تُؤمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُم أَجرٌ عَظِيمٌ (179)
خداوند خداوندي نيست که رها كند مؤمنين را بر آنچه که شما بر او هستيد تا آنكه جدا كند پليد را از پاكيزه و خداوندي نيست که شما را مطلع كند
جلد 4 - صفحه 439
بر غيب و بواطن ناس و لكن اختيار ميكند از پيغمبرانش هر که را که بخواهد پس شما ايمان آوريد بخدا و پيغمبران او و اگر ايمان آورديد و متقي و پرهيزكار شديد پس براي شما اجر و پاداش عظيمي است.
موضوع امتحان و آزمايش براي كشف باطن و مطابقة آن با ظاهر است و خداوند چون عالم ببواطن هر كسي هست احتياج بكشف ندارد، و امتحانات الهي براي كشف بواطن است بر خود انسان که بسا تخيّل ميكند که باطن خود بسيار خوب است چون انسان حبّ نفس دارد بر خودش امر مشتبه ميشود، چه بسيار اشخاص که بواسطه دانستن بعضي از اصطلاحات خيال ميكنند مجتهد هستند. يا بواسطه فقدان اسباب معصيت توهّم عدالت ميكنند. يا بواسطه درك پارهاي از مطالب خيال ميكنند اعقل ناس هستند و غير اينها و همچنين كشف بر سايرين که اگر خداوند مقامي باو عنايت فرمود بدانند که بموقع بوده، و اگر عقوبتي باو متوجه شد بفهمند بجا بوده و همچنين بفهمند که با او چه معامله بكنند.
و توهّم نشود که امتحان خوب را بد و بد را خوب ميكند بلكه خوبي و بدي را ظاهر ميسازد لذا بمقتضاي حكمت خداوند تمام بندهگان را امتحان ميفرمايد و آيات و اخبار در اينکه باب بسيار است بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ الم أَ حَسِبَ النّاسُ أَن يُترَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنّا وَ هُم لا يُفتَنُونَ وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبلِهِم الايه سوره عنكبوت، و از امير المؤمنين عليه السّلام است
(لتغربلنّكم غربلة و لتبلبلنكم بلبلة).
لذا در اينکه آيه ميفرمايد ما كانَ اللّهُ لِيَذَرَ المُؤمِنِينَ عَلي ما أَنتُم عَلَيهِ خطاب بخود مؤمنين است و توجه از غياب بخطاب و بالعكس يكي از محسنات است و در قرآن بسيار است مثل آيه شريفه حَتّي إِذا كُنتُم فِي الفُلكِ وَ جَرَينَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ الاية يونس آيه 22 و غير اينها.
پس مفاد آيه ما كانَ اللّهُ يعني خدا اينکه نحو نيست که شما مؤمنين را
جلد 4 - صفحه 440
واگذارد بر آنچه اظهار ميكنيد که ما بر آنيم از حقيقة ايمان.
حَتّي يَمِيزَ الخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ تميز، جدا كردن است، خبيث: پليد است که منافق باشد، و طيّب: پاكيزه که مؤمن حقيقي باشد اينکه دو از هم جدا ميشوند چنانچه در قيامت يوم تبلي السرائر خطاب ميرسد وَ امتازُوا اليَومَ أَيُّهَا المُجرِمُونَ سوره يس آيه 590.
وَ ما كانَ اللّهُ لِيُطلِعَكُم عَلَي الغَيبِ در اوائل سوره بقره مجلد اول معناي غيب بيان شد در ذيل جمله الَّذِينَ يُؤمِنُونَ بِالغَيبِ و مراد در اينجا اينست که قبل از امتحان شما بخواهيد منافق را از مؤمن تميز دهيد و از بواطن يكديگر مطّلع شويد ممكن نيست و مخالف حكمت است و الّا سدّ باب معاشرات و مزاوجات و مراودات و معاملات ميشود و نظام عالم مختلّ ميگردد.
وَ لكِنَّ اللّهَ يَجتَبِي مِن رُسُلِهِ مَن يَشاءُ اجتباء بمعني اختيار، يجتبي اي يختار من رسله، من تبعيضيه يعني بعض از رسل را آنهايي را که مشيّتش تعلق گرفته براي اطلاع بر غيب و علم بضمائر مردم و خبر از بواطن آنها، و البته پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم جزو اينکه بعض است و همچنين اوصياء او و از ما في الضمير هر كس با خبرند حيّا و ميتا و اخبار در اينکه باب بسيار است و جزو معجزه است.
فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ تكليف مهم شما اينست که از روي حقيقت ايمان بخدا و رسول داشته باشيد و در كارهاي آنها و دستورات آنها چون و چرا نكنيد.
وَ إِن تُؤمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُم أَجرٌ عَظِيمٌ اگر حقيقة تسليم شديد و مخالفت نكرديد پاداش عظيمي براي شما هست.
441
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 179))- مسلمانان تصفیه میشوند! قبل از حادثه احد موضوع «منافقان» زیاد مطرح نبود، اما بعد از شکست احد و آماده شدن زمینه برای فعالیت منافقان، مسلمانان فهمیدند دشمنانی خطرناکتر دارند و این یکی از نتایج حادثه احد بود.
آیه مورد بحث که آخرین آیهای است که در اینجا از حادثه احد بحث میکند این حقیقت را به صورت یک قانون کلی بیان نموده و میگوید: «چنین نبود که خداوند مؤمنان را به همان صورت که شما هستید واگذارد (و آنها را تصفیه نکند) مگر آن که ناپاک را از پاک متمایز و جدا سازد» (ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلی ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّی یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ).
این یک حکم عمومی است که هر کس ادعای ایمان کند به حال خود رها نمیشود بلکه با آزمایشهای پی در پی خداوند، بالاخره اسرار درون او فاش میگردد.
در اینجا ممکن بود سؤالی مطرح شود و آن این که خدا که از اسرار درون همه کس آگاه است چه مانعی دارد که مردم را از وضع آنها آگاه کند و از طریق علم غیب، مؤمن از منافق شناخته شود.
قسمت دوم آیه به این سؤالات پاسخ میگوید که: «هیچ گاه خداوند اسرار پنهانی و علم غیب را در اختیار شما نخواهد گذارد» (وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ).
زیرا آگاهی بر اسرار نهانی مشکلی را برای مردم حل نمیکند بلکه باعث از هم پاشیدن پیوندهای اجتماعی و از بین رفتن تلاش و کوشش در میان توده مردم میگردد.
و از همه مهمتر این که باید ارزش اشخاص از طریق اعمال آنها روشن گردد.
سپس پیامبران خدا را، از این حکم استثناء کرده و میفرماید: «خداوند هر زمان بخواهد از میان پیامبرانش، کسانی را انتخاب میکند و گوشهای از «علم غیب»
ج1، ص354
بیپایان خود و اسرار درون مردم را که شناخت آن برای تکمیل رهبری آنها لازم است در اختیار آنان قرار میدهد» (وَ لکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ).
منظور از «مشیت» و خواست خدا، همان «اراده آمیخته با حکمت» است یعنی خدا هر کس را شایسته ببیند و حکمتش اقتضا کند، به اسرار غیب آگاه میسازد.
در پایان آیه، خاطر نشان میسازد، اکنون که میدان زندگی میدان آزمایش و جدا سازی پاک از ناپاک و مؤمن از منافق است، پس شما برای این که از این بوته آزمایش، خوب به درآیید «به خدا و پیامبران او ایمان آورید» (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ).
اما تنها به ایمان آوردن اکتفا نمیکند و میفرماید «اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، اجر و پاداش بزرگ در انتظار شماست» (وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ).
نکات آیه
۱- خداوند، جامعه ایمانى را به حالتِ مشخص نبودن خوبان از بدان رها نمى کند. (ما کان اللّه لیذر المؤمنین على ما انتم علیه) مراد از جمله «على ما انتم علیه» به قرینه «حتّى یمیز ... »، مشخص نبودن خوبان از بدان است.
۲- جداسازى صفوف ناپاکان از پاکان در جامعه ایمانى، سنّت تغییرناپذیر الهى (ما کان اللّه لیذر المؤمنین على ما انتم علیه حتّى یمیز الخبیث من الطّیّب)
۳- مؤمنان، پاک هستند و غیر آنان (منافقان)، پلید و خبیث. (ما کان اللّه لیذر المؤمنین على ما انتم علیه حتّى یمیز الخبیث من الطّیّب)
۴- ایمان، موجب طهارت و پاکى و نفاق، موجب پلیدى است. (ما کان اللّه لیذر المؤمنین على ما انتم علیه حتّى یمیز الخبیث من الطّیّب)
۵- آزمایش الهى، مشخص کننده صفوف ناپاکان جامعه ایمانى از پاکان آن (ما کان اللّه لیذر المؤمنین على ما انتم علیه حتّى یمیز الخبیث من الطّیّب) مشخص کردن پاکان از ناپاکان و خالصها از ناخالصها دو وجه متعارف دارد: آزمایش و ابتلاء ; و خبر دادن خداوند از واقعیت افراد. چون راه دوّم سنّت الهى نیست، بنابراین تنها راه متعارف آزمایش است. پس در جمله «حتّى یمیز ... »، کلمه «بابتلاءهم و امتحانهم»، مقدّر است.
۶- سختیها، مصیبتها و جنگها (شکستها و پیروزیها)، وسایل آزمایش الهى براى بندگان (حتّى یمیز الخبیث من الطّیّب) به مقتضاى ارتباط میان این آیه و آیات پیشین، از وسایل آزمایش الهى، همان نبردها مشکلات آن است ; چنانچه در نبرد احد پیش آمد.
۷- توجّه خاصّ خداوند به مؤمنان واقعى و حمایت و پشتیبانى مستمر از آنان (ما کان اللّه لیذر المؤمنین على ما انتم علیه حتّى یمیز الخبیث من الطّیّب) ظاهراً مراد از «المؤمنین۹، مؤمنان خالص و واقعى مى باشد و مخاطبانِ «انتم»، کلّ جامعه اسلامى اعم از خالص و ناخالص است. بنابراین معناى آیه چنین است: خداوند، مؤمنان واقعى را به حال خودشان رها نمى کند که همچنان با ناپاکان مختلط باشند و ناخالصان مشخّص نگردند. و این، حاکى از توجه خاص خداوند به مؤمنان واقعى است.
۸- حضور افراد ناپاک و منافق در میان مسلمانان، در جریان جنگ احد (ما کان اللّه لیذر المؤمنین على ما انتم علیه حتّى یمیز الخبیث من الطّیّب) برداشت فوق بر اساس ارتباط این آیه با آیات پیشین که درباره نبرد احد بود، استفاده شده است.
۹- دلدارى خداوند به پیامبر (ص) و مؤمنان، به دنبال همسویى جمعى از مؤمنان با کافران و تخلف آنان از جهاد (ما کان اللّه لیذر المؤمنین على ما انتم علیه حتّى یمیز الخبیث من الطّیّب) با توجه به آیات پیشین همانند: «هم للکفر یومئذ اقرب منهم للایمان»، استفاده مى شود که مراد از خبیثان، منافقانى هستند که از نبرد با کافران سرباز زدند.
۱۰- جریان مداوم آمیختگى پاکان و ناپاکان و جدا شدن آنان از یکدیگر (ما کان اللّه لیذر المؤمنین على ما انتم علیه حتّى یمیز الخبیث من الطّیّب)
۱۱- آگاه نکردن انسانها بر اسرار نهانى (غیب)، سنّت الهى است. (و ما کان اللّه لیطلعکم على الغیب) برداشت فوق، بر این اساس است که الف و لام در «الغیب»، براى جنس باشد.
۱۲- تنها خداوند آگاه به غیبها و اسرار نهانى است. (و ما کان اللّه لیطلعکم على الغیب)
۱۳- ایمان و کفر (پاکى و ناپاکى) انسانها از امور غیبى (و ما کان اللّه لیطلعکم على الغیب) چنانچه مراد از «الغیب»، جنس باشد، کفر و ایمان از مصادیق مورد نظر است. البتّه این احتمال نیز به نظر مى رسد که الف و لام «الغیب»، عهد باشد; یعنى خصوص کفر و ایمان.
۱۴- سنّت الهى، بر تفکیک صفوف پاکان از ناپاکان به وسیله آگاه ساختن مردم به غیب و اسرار دلها، نیست. (ما کان اللّه لیذر المؤمنین على ما انتم علیه حتّى یمیز الخبیث من الطّیّب و ما کان اللّه لیطلعکم على الغیب) «و ما کان اللّه لیطلعکم ... »، در صدد بیان این است که گر چه خداوند، ناپاکان را از پاکان مشخص خواهد کرد، ولى این تفکیک از طریق مشکلات و جنگها و مسائل دیگر از این قبیل است، نه از راه آشنا ساختن مردم به غیب و نهان.
۱۵- آگاهى برخى از رسولان الهى بر غیب و نهان (ایمان و کفر) امّت خویش (و لکنّ اللّه یجتبى من رسله من یشاء) برداشت فوق بر این اساس است که «من» براى تبعیض و متعلق به «یجتبى» باشد و چون جمله «و لکنّ اللّه ... »، استدراک از جمله «ما کان اللّه ... » است، معناى آیه چنین مى شود: خداوند، امّتها را به غیب آگاه نمى سازد، ولى برخى رسولان را براى آگاه ساختن از غیب انتخاب مى کند.
۱۶- خداوند برخى رسولان را براى آگاه ساختنشان از غیب، برمى گزیند. (و ما کان اللّه لیطلعکم على الغیب و لکنّ اللّه یجتبى من رسله من یشاء)
۱۷- تفاوت درجات و مراتب رسولان الهى (و ما کان اللّه لیطلعکم على الغیب و لکنّ اللّه یجتبى من رسله من یشاء) اگر خداوند تنها به برخى از رسولان خویش علم غیب عطا کند (چنانچه احتمالى در آیه است)، معلوم مى شود پیامبران، داراى درجات و مراتبى هستند.
۱۸- آگاهى تمامى رسولان الهى از غیب* (و لکنّ اللّه یجتبى من رسله من یشاء) بنابر اینکه «من»، بیان براى «من یشاء» باشد. یعنى خداوند براى آگاه ساختن از غیب، هر کس را بخواهد انتخاب مى کند و براى این منظور، رسولان خویش را انتخاب کرده است.
۱۹- پیامبر (ص)، آگاه به پاکان و ناپاکان (مؤمن و منافق) امّت خویش، از طریق علم به غیب (و ما کان اللّه ... و لکنّ اللّه یجتبى من رسله من یشاء) مراد از «من رسله» چه برخى از رسولان باشند و چه تمامى آنان قطعاً پیامبر اسلام (ص) از جمله آنان خواهد بود.
۲۰- خداوند، افاضه کننده علم غیب بر رسولان خویش (و ما کان اللّه لیطلعکم على الغیب و لکنّ اللّه یجتبى من رسله من یشاء)
۲۱- لزوم ایمان به خداوند و تمامى رسولان او (فامنوا باللّه و رسله)
۲۲- ایمان به خداوند و پیامبران، موجب قرار گرفتن آدمى در زمره پاکان (حتّى یمیز الخبیث من الطّیّب ... فامنوا باللّه و رسله) بنابر اینکه جمله «فامنوا ... »، متفرع بر جمله «حتّى یمیز ... » باشد ; یعنى حال که سنّت الهى بر جداسازى ناپاکان از پاکان امّت است، براى اینکه در زمره پاکان قرار گیرید، راهى جز ایمان واقعى به خدا و رسول نیست.
۲۳- آگاهى پیامبران به غیب و نهان (پاکیها، پلیدیها، مصالح و مفاسد واقعى انسانها)، دلیل لزوم ایمان به آنان (و ما کان اللّه لیطلعکم على الغیب و لکنّ اللّه یجتبى من رسله من یشاء فامنوا باللّه و رسله) برداشت فوق بر این مبناست که جمله «فامنوا ... »، متفرع بر جمله «و لکنّ اللّه یجتبى من رسله» باشد. یعنى چون پیامبران آگاه به غیب هستند، لازم است به آنان ایمان آورید; چرا که تنها آنان دانا به حقایق امور هستند و راه سعادت و شقاوت را مى شناسند.
۲۴- پاداش بزرگ از آن مؤمنان تقواپیشه (و ان تؤمنوا و تتّقوا فلکم اجر عظیم)
۲۵- لزوم همراهى ایمان و تقوا (و ان تؤمنوا و تتّقوا فلکم اجر عظیم)
۲۶- استحقاق اجر عظیم الهى، در گرو ایمان به خدا و رسول و پرهیز از مخالفت با آنان (و ان تؤمنوا و تتّقوا فلکم اجر عظیم) چون کلمه «اجر»، ظهور در پاداش استحقاقى دارد، در برداشت فوق، کلمه استحقاق آورده شده است.
۲۷- وعده و تضمین پاداش، از روشهاى قرآن براى تشویق به ایمان و تقوا (و ان تؤمنوا و تتّقوا فلکم اجر عظیم)
۲۸- برخى مؤمنان خواستار آگاهى از غیب و نهان انسانها بودند تا افراد مؤمن را از غیر مؤمن (طیّب و خبیث)، تمییز دهند. (و ما کان اللّه لیطلعکم على الغیب) در شأن نزول آیه آمده است که برخى مؤمنان، خواهان علامتى بودند تا با آنان منافقان را از مؤمنان بازشناسند. آنگاه خداوند آیه فوق را نازل فرمود.
موضوعات مرتبط
- ارزیابى: ملاک ارزیابى ۵، ۲۸
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۸
- اطاعت: از خدا ۲۶ ; اطاعت از محمّد (ص) ۲۶ ; پاداش اطاعت ۲۶
- امتحان: ابزار امتحان ۶ ; امتحان با پیروزى ۶ ; امتحان با جنگ ۶ ; امتحان با سختى ۶ ; امتحان با شکست ۶ ; امتحان با مصیبت ۶ ; انواع امتحان ۶ ; فلسفه امتحان ۵
- انبیا:۲۱، ۲۲ برگزیدگى انبیا ۲۱، ۲۲ ۱۶ ; تفاوت انبیا ۲۱، ۲۲ ۱۷ ; علم غیب انبیا ۲۱، ۲۲ ۱۵، ۱۶، ۱۸، ۲۰، ۲۳ ; فضایل انبیا ۲۱، ۲۲ ۱۷
- انسان: اسرار انسان ۱۲
- انگیزش: عوامل انگیزش ۲۷
- ایمان:۱۳، ۲۵ آثار ایمان ۱۳، ۲۵ ۴، ۲۲ ; ایمان ۱۳، ۲۵ به انبیا ۲۱، ۲۲، ۲۳ ; ایمان ۱۳، ۲۵ به خدا ۲۱، ۲۲، ۲۶ ; ایمان ۱۳، ۲۵ به محمّد (ص) ۲۶ ; پاداش ایمان ۱۳، ۲۵ ۲۶ ; تشویق به ایمان ۱۳، ۲۵ ۲۷ ; زمینه ایمان ۱۳، ۲۵ ۲۷
- پاداش:۲۶ مراتب پاداش ۲۶ ۲۴ ; وعده پاداش ۲۶ ۲۷
- پاکان:۱۰، ۱۴ امتحان پاکان ۱۰، ۱۴ ۵
- پاکى:۳، ۱۳، ۱۹ عوامل پاکى ۳، ۱۳، ۱۹ ۴، ۲۲
- پیروزى:۶
- تبلیغ: روش تبلیغ ۲۷
- تقوا:۲۵ پاداش تقوا ۲۵ ۲۶ ; تشویق به تقوا ۲۵ ۲۷ ; زمینه تقوا ۲۵ ۲۷
- جامعه: اسلامى ۱، ۲، ۵ ; گروههاى اجتماعى ۲
- جنگ:۶
- جنگ: فرار از جنگ ۹
- خیانت:۳، ۱۰، ۱۳، ۱۴، ۱۹ عوامل خیانت ۳، ۱۰، ۱۳، ۱۴، ۱۹ ۴
- خدا:۲۱، ۲۲، ۲۶ امدادهاى خدا ۲۱، ۲۲، ۲۶ ۷ ; سنّت خدا ۲۱، ۲۲، ۲۶ ۲، ۱۱، ۱۴ ; عطایاى خدا ۲۱، ۲۲، ۲۶ ۲۰ ; علم غیب خدا ۲۱، ۲۲، ۲۶ ۱۲ ; لطف خدا ۲۱، ۲۲، ۲۶ ۷
- سختى:۶
- شکست:۶
- علم غیب:۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۳، ۲۸
- غزوه احد:۸
- کفر:۱۳
- متقین: پاداش متقین ۲۴
- محمّد (ص):۲۶ دلدارى به محمّد (ص) ۲۶ ۹ ; علم غیب محمّد (ص) ۲۶ ۱۹
- مصیبت:۶
- منافقان: خیانت منافقان ۳، ۱۹ ; منافقان صدر اسلام ۸
- مؤمنان: امداد مؤمنان ۷ ; پاداش مؤمنان ۲۴ ; پاکى مؤمنان ۳، ۱۹ ; خواسته مؤمنان ۲۸ ; دلدارى به مؤمنان ۹
- نفاق: آثار نفاق ۴
منابع
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۲، ص ۶۹۳.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۶۶.
- ↑ صاحب مجمع البيان گويد: اين روايت و شأن و نزول از كلبى نقل شده و نيز گويد كه مشركين اين گفتگو را با ابوطالب در ميان آوردند و نيز از ابوالعاليه و ضحاك روايت كند كه مؤمنين خواستند تا در ميان مؤمن و منافق علامت و نشانه اى باشد تا از يكديگر تشخيص داده شوند.