البقرة ٢٧٣
ترجمه
البقرة ٢٧٢ | آیه ٢٧٣ | البقرة ٢٧٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لِلْفُقَرَآءِ»: به مستمندان. جار و مجرور متعلّق است به (وَ مَا تُنفِقُوا) در آیه قبلی، یا به فعل محذوفی همچون (إِعْمَدُوا؛ إِجْعَلُوا.) یعنی: إِعْمَدُوا لِلْفُقَرَآءِ؛ إِجْعَلُوا مَا تُنفِقُونَ لِلْفُقَرَآءِ؛ صَدَقَاتُکُمْ لِلْفُقَرَآءِ. «أُحْصِرُوا»: بازداشته شدهاند. جلو آنان گرفته شده است. همه اوقاتشان وقف جهاد یا کسب علم شده است. «ضَرْب»: راه رفتن. مسافرت کردن. مراد جستجو و تکاپوی در کار تجارت و کسب و تلاشِ در پی معاش است. «تَعَفُّف»: قناعت. شرم و حیا. «سِیمَا»: رخساره. دیدار. «إِلْحَافاً»: الحاح. اصرار. مفعول مطلق است؛ زیرا الحاف خود نوعی از سؤال یعنی درخواست است؛ و یا این که به معنی مُلْحِفینَ و حال بشمار است. «لا یَسْأَلُونَ الْنَّاسَ إِلْحَافاً»: پافشارانه چیزی از مردم نمیخواهند. از مردم اصلاً چیزی نمیخواهند. «خَیْر»: مراد مال و دارائی است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: امام باقر|امام محمدباقر عليهالسلام فرمودند: اين آيه درباره اصحاب صفه نازل گرديده است.[۳]
تفسیر
- آيات ۲۷۴ - ۲۶۱ ، سوره بقره
- گفتارى پيرامون انفاق
- تعديل ثروت ها، كم كردن فاصله طبقاتى ، ايجاد برادرى بين مسلمين و ... علل و اهداف تاءكيد شديد نسبت به انفاق است
- از بين رفتن انفاق و شيوع ربا در بين مردم بزرگترين عامل فساد اجتماعى كنونى در جهان غرب است
- معناى (كمثل حبت انبتت ) و بررسى امثال قرآنى ديگر نظير آن
- توضيحى در مورد امثال و چگونگى تمثيلات قرآن كريم
- فوائد و آثار اجتماعى ارفاق به قصد تحصيل رضاى خدا
- آثار سوء و مضرات انفاق بدون قصد كسب رضاى خدا
- رد كردن سائل با زبان خوش و گذشت از بدى او، از صدقه و انفاق همراه با منت و آزار بهتر است
- رياكارى در هر عمل مستلزم نداشتن ايمان به خدا و روز جزا در آن عمل است
- معناى ((ابتغاء مرضات الله )) و وجوهى كه در معناى ((تثبيت نفس )) ذكر شده و بيان وجه صحيح در معناى آن
- تشبيه و تمثيل انفاق خالص و انفاق تواءم با من و اذى
- كيفيت مالى كه بايد انفاق بشود
- ترس از فقر بر اثر انفاق اعمال طيب و دلپسند، وسوسه شيطانى است
- خود دارى از انفاق مال طيب باعث كفر به خدا، اتلاف نفوس ، هتك اعتراض ، رواج جنايت و فحشا است
- خلاصه گفتار در تذكراتى كه خداوند در آيه مورد بحث مى دهد
- معناى ((حكمت ))
- نكاتى در باره آيه (و من يوت الحكمه ...)
- چند نكته كه جمله ((و ما للظالمين من انصار)) بر آنها دلالت دارد
- ترك انفاق از گناهان كبيره است و چون حق الناس است كفاره و توبه پذير نيست
- آثار و نتايج انفاق علنى و مزيت و فضيلت انفاق پنهانى
- خداوند خاطر شريف پيامبر (ص ) را تسلى مى دهد
- مؤ منين تا آنجا كه مى توانند تظاهر به فقر نمى نمايند و دست سؤ ال دراز نمى كنند
- نكته التفات از همه مسلمين به شخص پيامبر (ص ) در آيه شريفه
- بحث روايتى (در ذيل آيات انفاق )
- خرج كردن براى زن و فرزند صدقه است و يكى از راههاى خداست
- هر عملى كه مورد رضايت خدا باشد و براى خدا انجام شود فى سبيل الله است و هر نفقه اى در راه خدا صدقه مى باشد
- رواياتى در ارتباط با نزول آيه (يا ايهاالذين آمنو انقو...)
- دو روايت در ارتباط با آيه (الشيطان يعدكم الفقر...)
- معناى حكمت و روايتى در بيان اهميت و منزلت عقل انسان
- بهتر است واجبات ، علنى ، و مستحبات ، پنهانى انجام گيرند
- رواياتى در مورد اينكه آيه : ((الذين ينفقون اموالهم ...)) در باره امير المؤ منين على (ع ) نازل شده است
- آيه شريفه در حق ابى بكر نازل شده است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«273» لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ
(انفاق شما بايد) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا محصور شدهاند. (به خاطر دين خدا، از وطن آواره و يا در جبهههاى جهاد هستند.) توان حركت و سفر در زمين را (براى تأمين هزينه زندگى و يا كسب سرمايه براى تجارت) ندارند. از شدّت عفاف و آبرودارى، شخص بىاطلاع آنها را غنى مىپندارد، امّا تو آنها را از سيما و چهرههايشان مىشناسى. آنان هرگز با اصرار از مردم چيزى نمىخواهند. و هر چيز نيكو و خيرى را (به اين افراد) انفاق كنيد، پس قطعاً خداوند به آن آگاه است.
نکته ها
در برخى از تفاسير همچون تفسير كبير فخررازى، مجمعالبيان و قرطبى آمده كه اين آيه درباره اصحاب صُفّه نازل شده است. اصحاب صفّه تقريباً چهارصد نفر بودند كه از مكّه به مدينه هجرت كرده و چون در مدينه خانه و كاشانه و آشنايانى نداشتند، در كنار مسجد پيامبر روى صُفّه (سكّوئى بزرگ) زندگى مىكردند و اينان هميشه براى جهاد در راه خدا
جلد 1 - صفحه 433
آماده بودند.
پیام ها
1- فقرا، در اموال اغنيا حقّى دارند. «للفقراء»
2- بايد به مجاهدان وكسانى كه به خاطر فعاليّتهاى سياسى براى مبارزه با طاغوتها در محاصرهى زندانها وتبعيدگاهها قرار دارند ومهاجران بىپناه و همه كسانى كه در راه خدا دچار فقر شده وفرصت تلاش براى تأمين زندگى را ندارند، توجّه لازم صورت گيرد. «أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً ...»
3- كسانى كه مىتوانند با مسافرت و مهاجرت به نقطهاى ديگر زندگى خود را تأمين نمايند، نبايد منتظر انفاق مردم باشند. «لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ»
4- فقيران عفيف، پاكدامن وآبرودار، مورد ستايش خداوند هستند. «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ»
5- فقراى گمنام و محترم، در اولويّت هستند. «تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ»
6- حتّى اگر ضرورتى پيش آمد، باز هم سؤالِ با اصرار از مردم نداشته باشيد.
«لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً» تكدّىگرى، ناپسند است.
7- شرط انصاف نيست كه گروهى خود و تمام هستى خود را فدا كرده و در محاصره قرار گيرند، ولى گروه ديگر حتّى از انفاق به آنان تنگ نظرى داشته باشند. «1» «لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا»
«1». بازنگرى اين آيه را كه تمام كردم، هنوز قلم را به زمين نگذاشته بودم كه شخصى وارد شد وروزنامهاى بدستم داد كه از سيماى فرزانگان مطلبى نوشته بود. ديدم كه با اين آيه بسيار سازگار است، لذا آنرا در پاورقى آوردم. آية اللّه ميرزا على آقا قاضى قدس سره استاد عرفان علامه طباطبايى قدس سره را در نجف اشرف ديدند كه از سبزى فروشى كاهوهاى پلاسيده ونامرغوب را خريدارى مىكند، از او پرسيدند: چرا اين كار را مىكنى؟ فرمود: اين مغازهدار شخص فقيرى است، مىخواهم به او كمك كنم، لكن ميل دارم كه هم آبرويش محفوظ بماند وهم به گرفتن مال بلا عوض عادت نكند! لذا اين كاهوها را از او مىخرم كه به نوايى برسد و براى من فرق زيادى ندارد كه كاهوى تازه مصرف كنم، يا كهنه.
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 434
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (273)
«1» من لا يحضره الفقيه، جلد 2، صفحه 37، حديث 1 (كتاب الزكاة، باب فضل الصّدقه)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 498
بعد از تاكيد در انفاق، در عقب آن افضل فقراء را بيان فرمايد:
لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ: صدقات فاضله براى فقرائى است كه بازداشته شده در راه خدا از كسب معاش، يعنى اشتغال آنها به جهاد يا منحصر بودن اوقات ايشان در طاعت الهى بازداشته آنها را از كسب معاش. لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ: استطاعت ندارند سير در زمين را براى تجارت و طلب رزق. مراد آنكه ايشان الزام نفس خود كردهاند براى طاعات الهيه و وظايف دينيه به اين جهت به كسب نپردازند، نه آنكه قادر بر كسب نباشند و آنها قريب به چهار صد نفر بودند مانند سلمان و مقداد و عمار و غيره كه در مدينه منزلى نداشتند و در صفه مسجد پيغمبر بسر مىبردند روزها هسته خرما جمع بقدر معاش و به شترداران مىفروختند و ملازم صحبت حضرت و به طاعت مشغول و به تجارت نمىپرداختند از اين جهت، يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ: گمان و تصور مىكند نادان و بىخبر از حال آنان ايشان را اغنياء و با ثروت، مِنَ التَّعَفُّفِ: از جهت عفت ورزيدن و باز ايستادن از سؤال و استغناى طبع آنان. تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ: تو مىشناسى اى پيغمبر ايشان را به نشانه و علامت خاصه كه زردى صورت و لاغرى بدن و خميدگى پشت مىباشد. صفت ديگر آنها اينكه: لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً: سؤال نمىكنند و چيزى نمىخواهند مردم را به اصرار و ابرام. نزد ابن عباس و اكثر مفسران سؤال نكردن ايشان است اصلا، نه آنكه خواسته باشند بدون اصرار؛ و آيه فوق مصدق آنست و ترك سؤال آنها به جهت شفقت و مرحمت بر مردمان بود كه ناگاه رد
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 499
نمايند و از رستگارى محروم مانند.
وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ: و آنچه انفاق كنيد از مال خود به فقراء، فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ: پس بدرستى كه خداوند متعال به آن دانا است و به علم ازلى احاطه دارد به تمام جزئيات از دره تا ذره حتى حركت مور سياه در قعر دريا در سنگ صما. پس به انفاق شما از كم و زياد و طيب و خبيث، عالم مىباشد و به حكمت بالغه و مصلحت تامه بر وفق صلاح و نظام اتم عالم امكان در هر عصر و زمان از سعه و ضيق معاش و تمام را به عدل جزا مرحمت فرمايد.
تنبيه: آيه شريفه را اشاراتى است:
1- آنكه در صدقات و اعطاى خيرات، شخص مراعات نمايد اشخاص متدين متقى را كه هر چه طرف شريف باشد ثواب آن افضل باشد، خصوصا صاحب عفيف كه عفت نفس آنها به طورى است كه بىخبران از حال ايشان آنان را اغنياء تصور نمايند از شدت عزت نفس و استغناى طبع كه اظهار دارند.
2- آنكه سرمشقى باشد براى فقراى متدين كه آنها هم اقتدا نمايند، زيرا هر كه خواهد نفس او نفيس باشد بايد بخل كند به نفس خود، و تكرم نمايد از سؤال كه در او مذلت و در وسط خوف منع و در آخر منع يا منت باشد.
3- احتراز از الحاح و اصرار در سؤال، چنانچه فرمود حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، هر كه سؤال كند و حال آنكه براى او باشد آنچه بىنياز كند او را، مىآيد روز قيامت و آن سؤال او را در رنج و تعب اندازد، يا روى او را بخراشد يا جراحتى به صورت او رساند. «1» مراد آنكه روز قيامت كريه المنظر باشد. عرض كردند: چقدر مال موجب غنى است؟ فرمود:
پنجاه درهم نقره يا بقدر قيمت آن از طلا.
«1» المحجة البيضاء، جلد 7، صفحه 337.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 500
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (273)
ترجمه
از براى فقيرانى است كه باز داشته شدند از كار در راه خدا كه توانائى ندارند سير در زمين را مىپندارد ايشان را نادان توانگران از عفت طلبى ميشناسى تو آنها را بعلامت ظاهرشان سؤال نميكنند از مردم باصرار و ابرام و آنچه را انفاق ميكنيد از مال خير پس خدا بآن دانا است.
تفسير
بهترين مصارف انفاق فقرائى هستند كه خداوند بالخصوص امر باعطاء بآنها فرموده اگر مقدر در صدر آيه «اجعلوا صدقاتكم» باشد يعنى قرار بدهيد صدقات خودتان را براى فقراء خاص كه داراى اين اوصافند و اگر مقدر الصدقات باشد للفقراء خبر مبتداء محذوف است و براى مزيت اين قبيل از فقراء صدقات اختصاص بآنها داده شده است و اينها كسانى هستند كه در راه خدا از قبيل جهاد و تحصيل علوم دينيه و ترويج شريعت مطهره از كار و كسب بازماندهاند و محصور شده است اوقات آنها بعبادت و بندگى حق و هدايت و ارشاد خلق و قادر بر گردش كردن براى كسب مال و رزق نيستند كسيكه از حال آنها با خبر نباشد تصور مينمايد و گمان ميكند كه اغنياء هستند براى آنكه داراى عفت نفسند سؤال نمىكنند و اظهار فقر نمىنمايند ولى از رنگ و رخساره و ظاهر حال آنها شناخته ميشوند و چون مضطر بسئوال شوند الحاح و ابرام نمىنمايند و ملازم ركاب كسى براى انجاح حاجت خود نميشوند و آنچه را كه انفاق نمايند مردم باين قبيل اشخاص از مال حلال خدا ميداند ثواب آنرا و بس و از حد وصف خارج است در مجمع از حضرت باقر (ع) روايت نموده است كه اين آيه در شأن اصحاب صفه نازل شده است گفتهاند آنها قريب چهار صد نفر بودند كه در صفه مسجد پيغمبر سكنى داشتند و تمام اوقات آنها مصروف بعبادت و تعلم احكام بوده و هر وقت پيغمبر امر بجهاد ميفرمود حاضر ركاب بودند و معلوم است كه حكم اختصاص بآنها نداشته و عام است چون اين مطلب مسلم است كه اعتبار بعموم لفظ است نه خصوص مورد و الحق بهترين مصارف انفاق اين قبيل اشخاصند خدا توفيق دهد.
جلد 1 صفحه 351
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لِلفُقَراءِ الَّذِينَ أُحصِرُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ لا يَستَطِيعُونَ ضَرباً فِي الأَرضِ يَحسَبُهُمُ الجاهِلُ أَغنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعرِفُهُم بِسِيماهُم لا يَسئَلُونَ النّاسَ إِلحافاً وَ ما تُنفِقُوا مِن خَيرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ (273)
لِلفُقَراءِ الَّذِينَ أُحصِرُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ لام للفقراء متعلّق بجملات آيات سابقه است که انفاقات باشد و لام اگر چه لام اختصاص است ولي چون مسلّم است که انفاق بغير اينها هم جايز و ممدوح است لذا بمعني اولويّت است و ينبغي، يعني باين فقراء اولي و اينها احقّ بصدقات هستند نسبت بساير فقراء أُحصِرُوا از حصر بمعني منع است و از اينکه باب است حصار شهر که مانع از دخول دشمن است در داخل شهر، و از اينکه باب است شبهه محصوره که اطراف شبهه محدود است و معيّن، مقابل غير محصوره که محدود نيست. و از همين باب است حصر در حج که مانع شوند از تشرف حاج بمكّه.
و مراد در مقام فقرايي هستند که محصور شدهاند و نميتوانند تحصيل معاش كنند يا بواسطه مرض يا ضعف يا تنگدستي و فقدان وسائل كسبي يا از ترس اعداء و يا دور افتادن از اوطان خود يا جهات ديگر.
و مراد از فِي سَبِيلِ اللّهِ اينکه است که اينکه حصر اينها براي امر ديني باشد مثل اصحاب صفه که تشرّف پيدا كردند مدينه بدين اسلام و از خانه و زندگاني خود دست كشيدند و بيمنزل بودند در صفه مسجد زندگي ميكردند، که در حديث از حضرت باقر عليه السّلام مرويست که شأن نزول آيه آنها هستند و چهارصد نفر بودند يا براي تهيّأ بر جهاد يا جهات ديني ديگر، اشاره باين است که احصار آنها از روي تقصير و عصيان نباشد مثل اكثر فقراء که از روي لشي و تنبلي و بيماري يا از باب اسراف
جلد 3 - صفحه 60
و تبذير مال يا صرف در محرّمات مثل قمار و زنا و امثال اينها خود را بفقر و فاقه و تنگدستي انداختند، بلكه بسياري از آنها گدايي را كسب خود قرار داده و از اينکه راه استفادههاي بسياري دارند.
لا يَستَطِيعُونَ ضَرباً فِي الأَرضِ قدرت بر كسب و رفتن بجاي ديگر ندارند زيرا اگر كسي در مكاني وسائل معاش براي او مهيّا نباشد بايد بمكان ديگر برود و تحصيل معاش كند لكن اينها قادر بر اينکه هم نيستند.
يَحسَبُهُمُ الجاهِلُ أَغنِياءَ از بس حفظ آبرو ميكنند و خود را در انظار مردم اينکه نحو جلوه ميدهند که ظاهر آنها بر كسي که خبر از حال آنها ندارد مينمايد که اينها از اغنياء هستند.
مِنَ التَّعَفُّفِ عفّت بمعني حفظ نفس است از ارتكاب اعمال سيّئه و اخلاق رذيله و اموال محرّمه بلكه از اموال مشتبه که يكي از اخلاق فاضله انسان عفّت است بلكه سر منشأ بسياري از اخلاق حميده است چون در علم اخلاق، اخلاق را بر هشت قسمت تقسيم كردهاند:
1- اخلاق راجعه بقوّه عاقله. 2- بقوّة شهويّه بهيميّه. 3- بقوّه وهميّه شيطانيّه 4- بقوّه غضبيّه سبعيّه. 5- بقوّه وهميّه و شهويّه. 6- وهميّه و غضبيّه.
7- شهويّه و غضبيّه. 8- شهويّه و وهميّه و غضبيّه.
و از براي هر يك از اينکه اقسام دو جنس معيّن كردهاند که در تحت هر جنسي انواع بسياري است: جنس قوّه عاقله در طرف اخلاق فاضله علم است و در طرف اخلاق رذيله جربزه و جهل است از حيث افراط و تفريط.
و جنس قوّه شهويّه در طرف اخلاق فاضله عفّت است و رذيله شرّه و خمود است از حيث افراط و تفريط.
و جنس در وهميّه فطانت در طرف فاضله و وسوسه و سفاهت افراطا و تفريطا
جلد 3 - صفحه 61
در طرف رذيله.
و جنس قوّه غضبيّه شجاعت در طرف فاضله و تهوّر و جبن در طرف رذيله افراطا و تفريطا و هكذا.
و بالجمله عفّت يكي از اجناس است در قوّه شهويّه که اخلاق فاضله در اينکه قوّه تحت عنوان عفّت است.
و امّا اخلاق مركّبه از دو قوّه جنسش هم مركّب از دو جنس است چه در طرف فاضله و چه رذيله مثلا عاقله و شهويّه علم و عفّت و هكذا، و مركّب از سه قوّه سه جنس است.
تَعرِفُهُم بِسِيماهُم يعني اگر جاهل توهّم غناء در آنها ميكند لكن انسان فطن زيرك دانشمند از سيماء صورت آنها آثار فقر را درك ميكند.
لا يَسئَلُونَ النّاسَ اهل سؤال نيستند و نزد كسي اظهار فقر و تنگدستي نميكنند و البتّه سزاوار است كسي که بخواهد باين نوع احسان و انفاقي كند بنحوي باشد که حفظ شئونات آنها بشود و نفهمند که منفق درك فقر آنها را كرده و بعنوان فقر بآنها انفاق كرده.
الحافا الحاف اينست که سؤال را شعار خود قرار داده مثل لحاف که بخود ميپيچند و همه جا و از همه كس سؤال ميكنند، و اينجا مراد اينکه نيست که اينکه فقراء سؤال غير الحافي ميكنند بلكه اصلا اهل سؤال نيستند چه رسد الحاف در آن وَ ما تُنفِقُوا مِن خَيرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ تفسيرش واضح است و گذشت در جملهاي از آيات شريفه.
62
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
(آیه 273)
شأن نزول:
از امام باقر علیه السّلام نقل شده است که: «این آیه در باره
ج1، ص245
اصحاب «صفّه» نازل شده است (اصحاب صفّه در حدود چهار صد نفر از مسلمانان مکّه و اطراف مدینه بودند که هیچ منزلگاهی برای سکونت نداشتند از این جهت در مسجد پیامبر سکنی گزیده بودند) ولی چون اقامت آنها در مسجد با شؤون مسجد سازگار نبود، دستور داده شد به صفّه (سکوی بزرگ و وسیع) که در بیرون مسجد قرار داشت منتقل شوند. آیه نازل شد و به مردم دستور داد که به این دسته از برادران خود از کمکهای ممکن مضایقه نکنند، آنها هم چنین کردند.
تفسیر:
اشاره
بهترین مورد انفاق- در این آیه بهترین مواردی که انفاق در آنجا باید صورت گیرد، بیان شده است، و آن کسانی هستند که دارای صفات سه گانهای که در این آیه آمده است باشند در بیان اولین صفت میفرماید: انفاق شما مخصوصا «باید برای کسانی باشد که در راه خدا، محصور شدهاند» (لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ).
یعنی کسانی که به خاطر اشتغال به مسأله جهاد در راه خدا و نبرد با دشمن و یادگیری فنون جنگی از تلاش برای معاش و تأمین هزینه زندگی بازماندهاند.
سپس برای تأکید میافزاید: «همانها که نمیتوانند سفری کنند» و سرمایهای به دست آورند (لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ).
و در دومین توصیف از آنان، میفرماید: «کسانی که افراد نادان و بیاطلاع آنها را از شدت عفاف، غنی میپندارند» (یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ).
ولی این سخن به آن مفهوم نیست که این نیازمندان با شخصیت قابل شناخت نیستند. لذا میافزاید: «آنها را از چهرههایشان میشناسی» (تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ).
یعنی در چهرههایشان نشانههایی از رنجهای درونی وجود دارد که برای افراد فهمیده آشکار است. آری! «رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ درون».
و در سومین توصیف، میفرماید: آنها چنان بزرگوارند که «هرگز چیزی با اصرار از مردم نمیخواهند» (لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً).
معمول نیازمندان عادی اصرار در سؤال است ولی آنها یک نیازمند عادی نیستند.
ج1، ص246
و در پایان آیه، باز همگان را به انفاق از هر گونه خیرات خصوصا به افرادی که دارای عزت نفس و طبع بلندند تشویق کرده، میفرماید: «و هر چیز خوبی در راه خدا انفاق کنید خداوند از آن آگاه است» (وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ).
سؤال کردن بدون حاجت حرام است
یکی از گناهان بزرگ تکدی و سؤال و تقاضای از مردم بدون نیاز است، و در روایات متعددی از این کار، نکوهش شده. در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله میخوانیم: لا تحلّ الصّدقة لغنیّ:
«صدقات برای افراد بینیاز حرام است».
سورة البقرة (2) : آیة 274]
اشاره
(آیه 274)
شأن نزول:
در احادیث بسیاری آمده است که این آیه در باره علی علیه السّلام نازل شده است زیرا آن حضرت چهار درهم داشت، درهمی را در شب و درهمی را در روز و درهمی را آشکارا و درهمی را نهان انفاق کرد و این آیه نازل شد.
تفسیر:
انفاق به هر شکل و صورت- باز در این آیه سخن از مسأله دیگری در ارتباط با انفاق در راه خداست و آن کیفیات مختلف و متنوع انفاق است، میفرماید: «آنها که اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق میکنند پاداششان نزد پروردگارشان است» (الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ).
ناگفته پیداست که انتخاب این روشهای مختلف، رعایت شرایط بهتر برای انفاق است. یعنی انفاق کنندگان باید در انفاق خود به هنگام شب یا روز، پنهان یا آشکار، جهات اخلاقی و اجتماعی را در نظر بگیرند.
ممکن است مقدم داشتن شب بر روز، و پنهان بر آشکار (در آیه) اشاره به این باشد که مخفی بودن انفاق بهتر است، هر چند در همه حال و به هر شکل، نباید انفاق فراموش شود.
مسلما چیزی که نزد پروردگار است چیز کم یا کمارزشی نخواهد بود، و تناسب با الطاف و عنایات پروردگار خواهد داشت.
سپس میافزاید: «نه ترسی بر آنها است و نه غمگین میشوند» (وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
ج1، ص247
زیرا میدانند در مقابل چیزی که از دست دادهاند به مراتب بیشتر از فضل پروردگار و از برکات فردی و اجتماعی آن در این جهان و آن جهان بهرهمند خواهند شد.
سورة البقرة (2) : آیة 275]
(آیه 275)- بلای رباخواری! به دنبال بحث در باره انفاق در راه خدا و بذل مال برای حمایت از نیازمندان در این آیه و دو آیه بعد، از مسأله رباخواری که درست بر ضد انفاق و یکی از عوامل مهم زندگی طبقاتی و طغیان اشراف بود، سخن میگوید. نخست در یک تشبیه گویا و رسا، حال رباخواران را مجسم میسازد، میفرماید: «کسانی که ربا میخورند، بر نمیخیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماس شیطان با او دیوانه شده» و نمیتواند تعادل خود را حفظ کند، گاه به زمین میخورد و گاه بر میخیزد (الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلَّا کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ).
آری! رباخواران که قیامشان در دنیا بیرویه و غیر عاقلانه و آمیخته با «ثروت اندوزی جنون آمیز» است، در جهان دیگر نیز بسان دیوانگان محشور میشوند.
سپس به گوشهای از منطق رباخواران اشاره کرده میفرماید: «این به خاطر آن است که آنها گفتند: بیع هم مانند ربا است» و تفاوتی میان این دو نیست. (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا).
یعنی: هر دو از انواع مبادله است که با رضایت طرفین انجام میشود، ولی قرآن در پاسخ آنها میگوید: چگونه این دو ممکن است یکسان باشد «حال آن که خداوند بیع را حلال کرده و ربا را حرام» (وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا).
مسلما این تفاوت، دلیل و فلسفهای داشته که خداوند حکیم به خاطر آن چنین حکمی را صادر کرده است، و عدم توضیح بیشتر قرآن در این باره شاید به خاطر وضوح آن بوده است.
سپس راه را به روی توبهکاران باز گشوده، میفرماید: «هر کس اندرز الهی به او رسد و (از رباخواری) خودداری کند، سودهایی که در سابق (قبل از حکم تحریم ربا) به دست آورده مال او است و کار او به خدا واگذار میشود» و گذشته او را خدا خواهد بخشید (فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ).
ج1، ص248
«اما کسانی که (به خیره سری ادامه دهند و) باز گردند (و این گناه را همچنان ادامه دهند) آنها اهل دوزخند و جاودانه در آن میمانند» (وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ). به این ترتیب رباخواری مستمر و دائم سبب میشود که آنها بدون ایمان از دنیا بروند و عاقبتشان تیره و تار گردد.
سورة البقرة (2) : آیة 276]
(آیه 276)- در این آیه مقایسهای بین ربا و انفاق در راه خدا میکند، میفرماید: «خداوند ربا را نابود میکند و صدقات را افزایش میدهد» (یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ).
سپس میافزاید: «و خداوند هیچ انسان بسیار ناسپاس گنهکار را (که آن همه برکات انفاق را فراموش کرده و به سراغ آتش سوزان رباخواری میرود) دوست نمیدارد» (وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ).
جمله فوق میگوید: رباخواران نه تنها با ترک انفاق و قرض الحسنه و صرف مال در راه نیازمندیهای عمومی شکر نعمتی که خداوند به آنها ارزانی داشته به جای نمیآورند بلکه آن را وسیله هر گونه ظلم و ستم و گناه و فساد قرار میدهند و طبیعی است که خدا چنین کسانی را دوست نمیدارد.
سورة البقرة (2) : آیة 277]
(آیه 277)- در این آیه سخن از گروه با ایمانی میگوید که درست نقطه مقابل ربا خوارانند، میفرماید: «کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و زکات را پرداختند اجر و پاداششان نزد خداست، نه ترسی بر آنان است و نه غمگین میشوند» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
در برابر رباخواران ناسپاس و گنهکار، کسانی که در پرتو ایمان، خود پرستی را ترک گفته و عواطف فطری خود را زنده کرده و علاوه بر ارتباط با پروردگار و برپاداشتن نماز، به کمک و حمایت نیازمندان میشتابند و از این راه از تراکم ثروت و به وجود آمدن اختلافات طبقاتی و به دنبال آن هزار گونه جنایت جلوگیری میکنند پاداش خود را نزد پروردگار خواهند داشت و در هر دو جهان از نتیجه عمل نیک خود بهرهمند میشوند.
ج1، ص249
طبیعی است دیگر، عوامل اضطراب و دلهره برای این دسته به وجود نمیآید خطری که در راه سرمایهداران مفتخوار بود و لعن و نفرینهایی که به دنبال آن نثار آنها میشد برای این دسته نیست.
سورة البقرة (2) : آیة 278]
اشاره
(آیه 278)
شأن نزول:
پس از نزول آیه ربا «خالد بن ولید» خدمت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله حاضر شده عرضه داشت: پدرم چون با «طائفه ثقیف» معاملات ربوی داشت و مطالباتش را وصول نکرده بود وصیت کرده است مبلغی از سودهای اموال او که هنوز پرداخت نشده است تحویل بگیرم آیا این عمل برای من جائز است؟ این آیه و سه آیه بعد از آن نازل شد و مردم را به شدت از این کار نهی کرد.
تفسیر:
رباخواری یک گناه بینظیر- در این آیه خداوند افراد با ایمان را مخاطب قرار داده و برای تأکید بیشتر در مسأله تحریم ربا میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا بپرهیزید و آنچه از ربا باقی مانده رها کنید اگر ایمان دارید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).
جالب این که: آیه فوق هم با ایمان به خدا شروع شده و هم با ایمان ختم شده است و در واقع تأکیدی است بر این معنی که رباخواری با روح ایمان سازگار نیست.
سورة البقرة (2) : آیة 279]
(آیه 279)- در این آیه لحن سخن را تغییر داده و پس از اندرزهایی که در آیات پیشین گذشت با شدت با رباخواران برخورد کرده هشدار میدهد که اگر به کار خود همچنان ادامه دهند و در برابر حق و عدالت تسلیم نشوند و به مکیدن خون مردم محروم مشغول باشند، پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله ناچار است با توسل به جنگ جلو آنها را بگیرد، میفرماید: «اگر چنین نمیکنید بدانید با جنگ با خدا و رسول او رو برو خواهید بود» (فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ).
این همان جنگی است که طبق قانون فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللَّهِ «1» «با گروهی که متجاوز است پیکار کنید تا به فرمان خدا گردن نهد» انجام میگیرد.
در هر حال از آیه بالا برمیآید که حکومت اسلامی میتواند با توسل به زور
(1) سوره حجرات آیه 9.
ج1، ص250
جلو رباخواری را بگیرد. سپس میافزاید: اگر توبه کنید سرمایههای شما از آن شما است نه ستم میکنید، و نه ستم بر شما میشود» (وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ).
یعنی اگر توبه کنید و دستگاه رباخواری را بر چینید حق دارید سرمایههای اصلی خود را که در دست مردم دارید (به استثنای سود) از آنها جمع آوری کنید و این قانون کاملا عادلانه است زیرا که هم از ستم کردن شما بر دیگران جلوگیری میکند و هم از ستم وارد شدن بر شما، و در این صورت نه ظالم خواهید بود و نه مظلوم.
جمله لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ در حقیقت یک شعار وسیع پرمایه اسلامی است که میگوید: به همان نسبت که مسلمانان باید از ستمگری بپرهیزند از تن دادن به ظلم و ستم نیز باید اجتناب کنند اصولا اگر ستمکش نباشد ستمگر کمتر پیدا میشود!
نکات آیه
۱ - محصورشدگان در راه خدا و ناتوان از کسب روزى که خویشتن دار بوده و تنگدستیشان از چهره هایشان شناخته مى شود و نیز هرگز چیزى از دیگران نمى خواهند، از بهترین مصارف انفاق (للفقراء ... لا یسئلون النّاس الحافاً)
۲ - تأمین مخارج زندگى افرادى که انجام وظایف الهى آنان مانع از تحصیل هزینه زندگیشان مى گردد، بر عهده جامعه اسلامى است. (للفقراء الّذین احصروا فى سبیل اللّه لا یستطیعون ضرباً فى الارض)
۳ - انفاق، از آن بینوایان و تنگدستان ناتوان از تأمین هزینه زندگى، نه آنان که بر تأمین مخارج خویش توانمندند. (للفقراء الّذین احصروا فى سبیل اللّه لا یستطیعون ضرباً فى الارض)
۴ - ضرورت تأمین هزینه زندگى، هر چند همراه با تلاش و تحمّل شدائد باشد. (لا یستطیعون ضرباً فى الارض) کلمه «ضرباً فى الارض» کنایه از تلاش است که طبعاً همراه تحمّل شدائد خواهد بود و چون توانمند بر تلاش به مقتضاى «لا یستطیعون ... » نمى تواند از مصارف انفاق باشد، الزاماً باید براى تأمین مخارج زندگى کوشش نماید، هر چند با تحمّل شدائد باشد.
۵ - لزوم پرهیز از انفاق به آنان که توان تأمین زندگى خویش را دارند. (للفقراء ... لا یستطیعون ضرباً فى الارض) چون مصرف انفاق را با جمله «لا یستطیعون»، فقرایى دانسته که قدرت تأمین زندگى را ندارند.
۶ - ارجمندى عفّت نفس، خویشتن دارى و تظاهر به بى نیازى، على رغم نیازمندى شدید (یحسبهم الجاهل اغنیاء من التّعفّف ... لا یسئلون النّاس الحافاً) چون آیه در مقام مدح چنین افرادى است، صفات شمرده شده به عنوان ارزش تلقى مى شود. گفتنى است که «الحاف» به معناى اصرار است و جمله «لا یسئلون» به قرینه «یحسبهم الجاهل اغنیاء» و نیز به قرینه «تعفّف» باید به این معنا باشد که تقاضا نمى کنند تا به اصرار منجر شود; نه اینکه تقاضا مى کنند ولى اصرار نمىورزند.
۷ - سیماى فقیران و تنگدستان، بیانگرِ وضعیّت اقتصادى نابهنجار آنان، هر چند خویشتن دارى کرده و تظاهر به فقر ننمایند. (یحسبهم الجاهل اغنیاء من التّعفّف تعرفهم بسیمهم)
۸ - تنگدستان خویشتن دار، هرگز با اصرار از مردم چیزى نخواهند. (لا یسئلون الناس الحافاً) در برداشت فوق جمله «لا یسئلون النّاس الحافاً» به همان معناى ظاهریش گرفته شده است; یعنى براى درخواست خویش اصرار نمىورزند. بر این مبنا جمله «یحسبهم الجاهل» به این معناست که رفتار و منش آنان به گونه اى است که به هنگام تقاضا، معلوم مى شود که آنان از تهیدستانند.
۹ - جواز درخواست کمکّه اى اقتصادى از سوى فقیران، بدون تأکید و اصرار (لا یسئلون النّاس الحافاً) با استفاده از مفهوم جمله «لا یسئلون النّاس الحافاً».
۱۰ - ناپسندى تکدّى و اصرار بر گدایى (لا یسئلون النّاس الحافاً)
۱۱ - دانایى خداوند، به انفاق از خیرها و نیکیها (و ما تنفقوا من خیر فانّ اللّه به علیم)
۱۲ - مال و دارایى، خیر است. (و ما تنفقوا من خیر) از مال، تعبیر به «خیر» شده است.
۱۳ - توجّه به علم خداوند نسبت به انفاقها و اعمال خیر، برانگیزنده آدمى به انفاق و انجام آن اعمال (و ما تنفقوا من خیر فانّ اللّه به علیم)
روایات و احادیث
۱۴ - اصحاب صفّه، تنگدستانِ خویشتن دار محصور شده در راه خدا (للفقراء الّذین احصروا) امام باقر (ع): نزلت الایة فى اصحاب الصّفه[۴]. گفتنى است که اصحاب صفّه، تنگدستانى عفیف و خویشتن دار بودند که انجام وظایف الهى (جهاد و نبرد و ... ) آنان را از کسب معاش بازداشته بود. رفتار و منش آنان به گونه اى بود که ناآشنایان نه تنها به فقر آنان پى نمى بردند; بلکه آنان را غنى و مالدار مى پنداشتند.
موضوعات مرتبط
- ارزش: ۶
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱۴
- اصحاب صفه: ۱۴
- انفاق: انفاق از دوست داشتنیها ۱۱ ; زمینه انفاق ۱۳ ; مصارف انفاق ۱، ۲، ۳، ۵
- انگیزش: عوامل انگیزش ۱۳
- بىنیازى: ارزش بىنیازى ۶
- تکدّى: جواز تکدّى ۹ ; سرزنش تکدّى ۱۰
- جامعه: مسؤولیت جامعه ۲
- حصر: حصر در راه خدا ۱، ۱۴
- خدا: علم خدا ۱۱، ۱۳
- رفتار: پایه هاى رفتار ۷
- عفّت: فضیلت عفّت ۶
- علم: فضیلت علم ۱۳
- عمل: زمینه عمل صالح ۱۳
- فقیر: تأمین فقیر ۱، ۳، ۹ ; چهره فقیر ۱، ۷ ; فقیر عفیف ۱، ۷، ۸، ۱۴
- مال: ارزش مال ۱۲ ; خیریت مال ۱۲
- معاش: اهمیّت تأمین معاش ۴
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۱، ص ۱۱۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱...
- ↑ صاحبان كشف الاسرار از عامه و روض الجنان و مجمع البيان از خاصه گويند: اين آيه درباره اصحاب صفه نازل شده چنان كه كلبى نيز از ابن عباس روايت كرده است و صاحب مجمعالبيان بنا به نقل از امام باقر عليهالسلام گويد: اينان چهارصد نفر بودند كه در مدينه جاى داشتند و داراى مكان مخصوصى نبودند و نيز داراى خويشاوند و قبيله اى هم نبودند كه به آنها پناه ببرند و جاى آنها در مساجد بود و در هر جنگى شركت ميكردند و مطيع دستورات پيامبر اسلام مى بودند و خداوند مردم را ترغيب فرمود كه از اينان نگهدارى نمايند.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۶۶.