الكهف ٨٥
از الکتاب
ترجمه
الكهف ٨٤ | آیه ٨٥ | الكهف ٨٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَتْبَعَ»: پیجوئی و پیروی کرد.
تفسیر
- آيات ۸۳ -۱۰۲، سوره كهف
- معناى ((عين حمئة (( وبيان موقعيت جغرافيائى آن
- ظالمان را عذاب مى كنيم ومؤ منان صالح العمل را جزاى حسنى است
- ساختن سد به وسيله ذوالقرنين
- بكار بردن قطعه هاى آهن در ساختن سدى محكم توسط ذوالقرنين
- وجوهى كه در بيان مراد آيه شريفه : ((افحسب الذين كفروا ان يتخذوا عبادى من دونىاولياء...(( گفته شده است
- بحث روايتى
- اختلافاتى كه جهاد متعدد در روايات مربوط به ذوالقرنين وجود دارد
- دوروايت اميرالمؤ منين على (ع ) درباره ذوالقرنين
- حديثى از امام صادق (ع ) درباره آفتاب وطلوع وغروب آن
- رواياتى در ذيلبرخى جملات آيات راجع به ذوالقرنين
- بحثى قرآنى وتاريخى پيرامون داستان ذوالقرنين در چندفصل
- ۱ - داستان ذوالقرنين در قرآن
- ۲ - داستان ذوالقرنين وسد وياجوج وماجوج از نظر تاريخ
- ۳- ذوالقرنين كيست وسدش كجا است ؟ اقوال مختلف در اين باره
- نظر بعضى كه ذوالقرنين را همان اسكندر مقدونى دانسته اند وردّ آن
- نظر جمعى از مورخين كه ذوالقرنين را مردى عرب از ملوك يمن دانسته اند
- سخن بعضى در اثبات اينكه ذوالقرنين ، كورش ، پادشاه هخامنشى ايران ، وياءجوجوماءجوج ، اقدام مغول بوده اند
- بحث مفسرين ومورخين پيرامون قوم ياءجوج وماءجوج وحوادث مربوط به آنها
نکات آیه
۱- ذوالقرنین، از برخى از امکانات وسیع الهى خویش، براى حرکت به سمت غرب، بهره گرفت. (فأتبع سببًا . حتّى إذا بلغ مغرب الشمس)
۲- ذوالقرنین، علاوه بر امکانات مادّى از دانش به کارگیرى اسباب، نیز برخوردار بود. (فأتبع سببًا)
روایات و احادیث
۳- «سأل رجل علیّاً(ع): أرأیت ذاالقرنین کیف استطاع أن یبلغ المشرق و المغرب؟ قال: سخّر اللّه له السحاب و مدّ له فى الأسباب و بسط له النور فکان اللیل والنهار علیه سواء; مردى به على(ع) گفت: مرا خبر ده که ذوالقرنین، چگونه توانست به شرق و غرب عالم برسد؟ حضرت فرمود: خداوند، ابر را مسخّر او قرار داد و ابزار و وسائل او را افزایش داد و نور را براى او گستراند، به گونه اى که شب و روز براى او یک سان بود».[۱]
موضوعات مرتبط
- ذوالقرنین: امکانات ذوالقرنین ۱، ۳; امکانات مادى ذوالقرنین ۲; علم ذوالقرنین ۲; فضایل ذوالقرنین ۲; قصه ذوالقرنین ۱، ۳; مسافرت ذوالقرنین به مشرق ۳; مسافرت ذوالقرنین به مغرب ۱، ۳
منابع
- ↑ کمال الدین صدوق، ص ۳۹۳، ح ۲، باب ۳۸; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۹۶، ح ۲۱۲.