روایت:الکافی جلد ۱ ش ۶۴۳
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
و عن ابي جعفر ع قال :
الکافی جلد ۱ ش ۶۴۲ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۶۴۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۲۶۷
از امام باقر (ع) مىفرمود: اى گروه شيعه، با سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ محاكمه كنيد تا پيروز شويد، بخدا سوگند كه اين سوره حجت خداى تبارك و تعالى است بر خلقش پس از پيغمبر (ص)، به راستى آن سَرْوَر دين شما است و به راستى آن نهايت دانش ما است، اى شيعه محاكمه كنيد با «حم وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ» زيرا مخصوص به واليان و متصديان امر امامت است پس از رسول خدا (ص)، اى گروه شيعه خداى تبارك و تعالى مىفرمايد (۲۲ سوره فاطر): «هيچ امتى نيست جز آنكه در ميان آن بيم دهندهاى در گذشته». گفته شد: اى ابو جعفر، بيم دهنده امت اسلام محمد (ص) است، فرمود: راست گفتى ولى آيا تا زنده بود نسبت به هر قطرى از زمين نذير و بيم دهنده بود جز به توسط كسانى كه مىفرستاد از طرف خود؟ سائل: نه، بلكه به توسط آنان انجام وظيفه بيم دادن را مى كرد. امام: بگو بدانم، آنها را كه به هر قطرى مىفرستاد و از طرف او تبليغ مىكردند، آيا از طرف او بيم دهنده نبودند چنانچه خود رسول خدا (ص) كه از طرف خدا مبعوث بودند نذير هم بود؟ سائل: چرا فرستادههاى او نذير هم بودند از طرف او؟ امام: همين طور محمد از دنيا نرفت تا از طرف خود مبعوث و بيم دهندهاى معين كرد، فرمود: اگر بگوئى: نه، بايد رسول خدا (ص) نسل آينده را كه در صلب مردم بودند مهمل گذارده باشد. سائل: آيا وجود قرآن در ارشاد و هدايت آنان بس نبود؟ امام: چرا، ولى به شرط آنكه مفسر و شارحى براى آن دريابند. سائل: مگر خود رسول خدا (ص) آن را شرح و تفسير نكرده بود. امام: چرا، همه آن را براى يك شخص تفسير كرد و به او آموخت و مقام او را براى مردم بيان كرد و آن على بن ابى طالب (ع) بود. سائل: اين مطلب خصوصى است و از نظر شما است ولى عموم مردم آن را تحمل نكنند و نپذيرند. امام: خدا نخواسته كه پرستش شود جز محرمانه تا سرآغاز دورانى رسد كه دينش در آن آشكار گردد، چنانچه مدتها رسول خدا (ص) با حضرت خديجه در نهانى مسلمانى داشتند تا دستور اعلان آن رسيد. سائل: صاحب اين دين مىتواند آن را نهان دارد. امام: مگر روزى كه على (ع) با رسول خدا (ص) ايمان آورد آن را نهان نداشت تا امر نبوت آن حضرت اعلام شد؟ سائل: چرا، از دوران كودكى آن حضرت بطور نهانى مسلمانى داشت تا وقتى پيغمبر رسماً مبعوث شد. امام: امر امامت ما هم چنين است تا مقدر در كتاب الهى بسر آيد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۳۶۴
امام محمد تقى عليه السلام فرمود: اى گروه شيعه: با سوره «انا انزلناه» (با اهل سنت) مخاصمه و مباحثه كنيد تا پيروز شويد، بخدا كه آن سوره پس از پيغمبر حجت خداى- تبارك و تعالى- است بر مردم و آن سوره سرور دين شماست (بزرگترين دليل مذهب شماست) و نهايت دانش ماست (زيرا كاشف از شب قدر است و در آن شب مكنونات علمى براى ما هويدا مىگردد) اى گروه شيعه با آيات حم وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ مخاصمه كنيد، زيرا اين آيات مخصوص واليان امر امامت است بعد از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله. اى گروه شيعه! خداى- تبارك و تعالى- ميفرمايد: (۲۲ سوره ۳۵) «هيچ امتى نيست مگر آنكه بيم رسانى در ميان آنها بوده است» شخصى گفت: اى ابا جعفر بيم رسان امت، محمد صلّى اللَّه عليه و آله است فرمود: درست گفتى ولى آيا پيغمبر در زمان حياتش چارهئى از فرستادن نمايندگان در اطراف زمين داشت؟
(يعنى ميتوانست آنها را نفرستد) گفت: نه: امام فرمود: بمن بگو مگر فرستاده پيغمبر بيم رسان او نيست چنان كه خود پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرستاده خداى عز و جل و بيم رسان او بود؟ گفت: چرا، فرمود: پس همچنين پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله براى پس از مرگ خود هم فرستاده و بيم رسان دارد، اگر بگوئى ندارد، لازم آيد كه پيغمبر آنهائى را كه در صلب مردان امتش بودند، ضايع كرده (و بدون رهبر گذاشته) باشد.
آن مرد گفت: مگر قرآن براى آنها كافى نيست؟ فرمود: چرا در صورتى كه مفسرى براى قرآن داشته باشند، گفت: مگر پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله قرآن را تفسير نفرموده است؟ فرمود: چرا تنها براى يك مرد تفسير كرد و شأن آن مرد را كه على بن ابى طالب است بامت خود گفت. مرد سائل گفت: اى ابا جعفر، اين مطلبى است خصوصى كه عامه از مردم زير بار آن نروند، فرمود خدا حتما ميخواهد كه در نهان پرستش شود تا برسد هنگام و زمانى كه دينش آشكار شود، همچنان كه (سالهاى اول بعثت) پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله با خديجه در نهان پرستش خدا مىكرد تا زمانى كه مأمور باعلان گشت. مرد سائل گفت: آيا صاحب اين دين بايد آن را نهان كند؟ فرمود: مگر على بن ابى طالب عليه السلام از روزى كه با رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله اسلام آورد آن را نهان نكرد تا زمانى كه امرش ظاهر گشت؟ كار ما نيز همچنين است تا نوشته خدا مدتش برسد (و هنگام ظهور امام زمان عليه السلام و آشكار شدن دين فرا رسد.)
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۷۹۱
و از امام محمد باقر عليه السلام روايت است كه آن حضرت فرمود كه: «اى گروه شيعيان، با مخالفان گفتوگو كنيد به سوره انّا انزلناه تا برايشان غالب شويد. پس به خدا سوگند كه اين سوره حجّت خداى تبارك و تعالى است بر جميع خلائق بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله. و به درستى كه اين سوره، سيّد و بزرگ دين شما است و اين سوره، غايت و منتهاى علم ما است (چه در شب قدر، تفصيل امور محتومه كه در عرض سال حادث مىشود به ايشان تعليم مىشود). اى گروه شيعيان، گفتوگو كنيد با دشمنان ما به «حم* وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ* إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ» «۱»؛ زيرا كه اين شب، از براى واليان امر امامت است؛ بخصوص بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله. اى گروه شيعيان، خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه: «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ» «۲»». به حضرت عرض شد كه: يا ابا جعفر، نذير و ترساننده اين امّت، محمد صلى الله عليه و آله است. حضرت فرمود كه: «راست گفتى، پس آيا نذيرى بود در حال حيات آن حضرت از جهت فرستادن يا از فرستادگان او در اطراف زمين؟» سائل عرض كرد: نه. حضرت باقر عليه السلام فرمود كه: «مرا خبر ده __________________________________________________
(۱). دخان، ۱- ۳. (۲). فاطر، ۲۴.
كه آيا فرستاده آن حضرت نذير نبود از جانب او، چنانچه رسول صلى الله عليه و آله در بعثت خويش از جانب خداى عزّوجلّ نذير بود؟» سائل عرض كرد: بلى، نذير بود. حضرت فرمود: «پس همچنين محمد صلى الله عليه و آله از دنيا نرفت، مگر آنكه او را فرستادهاى است كه نذير است». و فرمود كه: «اگر بگويى: نه، لازم مىآيد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله ضايع گذاشته باشد كسانى را كه در صلبهاى مردانند از امّت خود». سائل عرض كرد كه: قرآن ايشان را كفايت نمىكند؟ حضرت فرمود: «بلى، كفايت مىكند، وليكن اگر از براى آن مفسّرى را بيابند كه آن را تفسير كند». سائل عرض كرد كه: رسول خدا آن را تفسير نفرمود؟ فرمود: «بلى، تفسير فرمود، امّا آن را از براى يك كس تفسير فرمود و براى امّت حال و فضايل آن كس را بيان فرمود و آن، على بن ابىطالب است». سائل عرض كرد كه: يا ابا جعفر، گويا اين امرى است كه سنّيان آن را قبول ندارند. حضرت فرمود كه: «خدا ابا فرموده از آنكه پرستيده شود مگر از روى پنهانى، تا آنكه بيابد زمان حلول مدّتى كه خدا قرار داده كه دين آن جناب در آن هويدا گردد، چنانچه رسول خدا صلى الله عليه و آله با خديجه عليها السلام اسلام را از مشركان پنهان مىنمود، تا به آشكار كردن آن مأمور شد». سائل عرض كرد كه: صاحب اين دين را سزاوار است كه كتمان كند؟ حضرت فرمود كه:
«آيا على بن ابىطالب عليه السلام كتمان نفرمود در روزى كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله اسلام آورد تا امر آن حضرت ظاهر گرديد؟» سائل عرض كرد: بلى، حضرت فرمود كه: «پس همچنين است كار ما (يا ما چنين مأمور شدهايم و امر مىفرماييم) «حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتابُ أَجَلَهُ» «۱»، يعنى: تا برسد كتاب (يعنى: آنچه خدا آن را نوشته و واجب گردانيده)، به غايت مدّت خود» (و مدّت آن منقتضى گردد). __________________________________________________ (۱). بقره، ۲۳۵.