القلم ٤١

از الکتاب
کپی متن آیه
أَمْ‌ لَهُمْ‌ شُرَکَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَکَائِهِمْ‌ إِنْ‌ کَانُوا صَادِقِينَ‌

ترجمه

یا اینکه معبودانی دارند که آنها را شریک خدا قرار داده‌اند (و برای آنان شفاعت می‌کنند)؟! اگر راست می‌گویند معبودان خود را بیاورند!

|آيا شريكانى دارند؟ پس بايد شريكان خود را بياورند اگر راست مى‌گويند
يا شريكانى دارند؟ پس اگر راست مى‌گويند شريكانشان را بياورند.
یا آنها گواهانی (بر دعوی خود) دارند؟ اگر راست می‌گویند آن گواهان را حاضر کنند.
یا شریکانی [در ربوبیت خدا] دارند [که از آنان نزد خدا شفاعت کنند که در اجر و ثواب با مسلمانان یکسان شوند؟] پس اگر راستگویند، شریکانشان را [به میدان] آورند.
يا آنها را بتانى است؟ اگر راست مى‌گويند بتان خود را بياورند.
یا شرکایی دارند، پس اگر راست می‌گویند شریکانشان را به میان آورند
يا مگر ايشان را انبازانى است- بتها و معبودانى جز خدا كه پشتيبان آنها باشند-؟! پس اگر راستگويند انبازان خويش بيارند،
یا این که شریکهائی دارند (که همچون ایشان می‌اندیشند، و سردستگان و خطّ دهندگان ایشان بوده و از آنان حمایت و جانبداری می‌کنند؟). اگر راست می‌گویند، شرکاء (و رؤساء) خود را بیاورند (تا شهادت بر ضمانت خود را بدهند و بگویند که از مشرکان در محضر یزدان دفاع و حمایت خواهند کرد).
یا برایشان شریکانی است‌؟ پس اگر راست می‌گویند شریکانشان را بیاورند.
یا ایشان را است شریکانی پس بیارند شریکان خویش را اگر هستند راستگویان‌

Or do they have partners? Then let them produce their partners, if they are truthful.
ترتیل:
ترجمه:
القلم ٤٠ آیه ٤١ القلم ٤٢
سوره : سوره القلم
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«شُرَکَآءُ»: مراد اربابان همرأی و هم اندیشه مشرکان، یا معبودهای دروغین و بتهای بی‌جان ایشان، و یا این که گواهان است. به هر حال برای اثبات ادّعای پوچ و نادرستشان، از ایشان خواسته شده است: با دلیلی از عقل، یا کتابی از کتابهای آسمانی، یا عهد و پیمانی از خداوند، و یا انبازان و گواهان و اربابان و معبودهای خود را بیاورند تا سخنانشان را تصدیق کنند و ضمانتشان را بکنند.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ «34» أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ «35» ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ «36» أَمْ لَكُمْ كِتابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ «37» إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ «38» أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ «39» سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ «40» أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقِينَ «41»

جلد 10 - صفحه 185

همانا براى پروا پيشه‌گان نزد پروردگارشان باغ‌هاى پر نعمت است. آيا ما مسلمانان را همچون مجرمان قرار مى‌دهيم؟ شما را چه شده، چگونه داورى مى‌كنيد؟ آيا براى شما مكتوبى است كه در آن مى‌خوانيد، هر چه را اختيار كنيد براى شما خواهد بود؟ يا مگر براى شما بر گردن ما پيمان‌هائى است كه تا روز قيامت، هرچه را حكم كنيد براى شما باشد؟ از آنان سؤال كن كه كدام يك از آنان ضامن اين ادعا است؟ يا براى آنان شريكانى است (كه در قيامت به دادشان رسد) پس اگر راست‌گو هستند، شريكانشان را بياورند.

نکته ها

گروهى مى‌گفتند: قيامتى نيست و اگر باشد، در آنجا نيز ما در رفاه كامل خواهيم بود. «وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى‌ رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنى‌» «1» اين آيات، پاسخ آن تفكر باطل است.

پیام ها

1- در تربيت و ارشاد، بايد همراه هشدار، تشويق نيز باشد. «وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ- إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ»

2- باغ هاى بهشت مملو از نعمت است، بر خلاف باغ هاى دنيوى كه در كنار نعمت هايش دردسرها و آفت‌هايى است. (جنات النعيم)

3- كيفر و پاداش، بر اساس عدالت است. «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ»

4- عدالت را هر وجدان و فطرت سالمى مى‌پسندد. «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ»

5- استناد واستدلال بايد يا به كتاب آسمانى باشد كه حجّت است: «أَمْ لَكُمْ كِتابٌ» و يا به عقل‌ «ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» يا بر اساس تعهّد و پيمان «ام لكم ايمان بالغة»

6- كتاب‌هاى آسمانى تابع تمايلات لجام گسيخته انسان‌ها نيست. أَمْ لَكُمْ كِتابٌ‌ ...

إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ‌ (در هيچ كتاب آسمانى نيامده كه هر چه خواستيد بشود.)


«1». فصّلت، 50.

جلد 10 - صفحه 186

7- خداوند، هيچ تعهّدى نداده كه حقيقت همان چيزى است كه شما حكم مى‌كنيد. أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ‌ ... إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقِينَ (41)

أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ: يا مر ايشان را است شريكانى در اين قول در اقامت شهادت بر صدق دعوى ايشان، يا ضامن اين حكم، فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ‌: پس بايد بياورند شريكان خود را تا با ايشان موافقت و تصديق قول آنها نمايند، إِنْ كانُوا صادِقِينَ‌: اگر هستند راستگويان در آن كه جنات نعيم به ايشان خواهد رسيد، يعنى هيچكس نيست كه در اين دعوى به ايشان موافقت نمايد.

جلد 13 - صفحه 277


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ (34) أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ (35) ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (36) أَمْ لَكُمْ كِتابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ (37) إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ (38)

أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ (39) سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ (40) أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقِينَ (41) يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ (42) خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ (43)

فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ (44) وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (45)


جلد 5 صفحه 253

ترجمه‌

همانا براى پرهيزكاران نزد پروردگارشان بهشتهاى پرنعمت است‌

آيا پس قرار ميدهيم منقادان را مانند گناهكاران‌

چيست شما را چگونه حكم ميكنيد

آيا براى شما كتابى است كه در آن ميخوانيد و مى‌يابيد

همانا براى شما است در آن آنچه را كه اختيار كنيد

يا مر شما را است عهدهاى مؤكّد بقسمى در نهايت تأكيد بعهده ما تا روز قيامت كه همانا براى شما است آنچه حكم ميكنيد

بپرس از آنها كه كدامشان باين امر ملتزم و ضامنند

يا براى آنها شريكهائى هستند پس بايد بياورند شريكهاى خودشان را اگر هستند راستگويان‌

روز كه دامن بكمر زده شود از شدّت و خوانده شوند بسوى سجود پس نتوانند سجده نمايند

با آنكه بزير افكنده باشد چشمهاشان فرو گيردشان خوارى و بتحقيق بودند كه خوانده ميشدند به سجده كردن با آنكه بودند تندرستان‌

پس واگذار مرا و كسيرا كه تكذيب ميكند اين سخن را در آتيه بتدريج مستحق عذاب كنيم آنها را از جائيكه نميدانند

و مهلت دهم آنها را همانا تدبير من محكم است.

تفسير

براى كسانيكه بأقلّ مراتب تقوى كه پرهيز از معاصى است عمل نموده‌اند نزد خداوند باغهاى بهشتى كه از كثرت نعمت و دوام آن باغهاى نعمت خوانده شده موجود است و چون گفته‌اند كفّار مكّه ميگفتند چنانچه خداوند ما را در دنيا بوفور نعمت بر محمد و پيروانش فضيلت داده در آخرت هم خواهد داد خداوند در ردّ قول آنها ميفرمايد آيا چنين امرى ممكن است كه ما مسلمانانرا كه مطيع اوامر ما هستند مانند كفّار گناه‌كار قرار دهيم در فضل و عطاء خود چه ميشود شما را مگر اختلال فكرى براى شما روى داده چگونه چنين حكم ناروائى مينمائيد آيا براى شما كه اهل كتاب نيستيد كتاب آسمانى ميباشد كه در آن نوشته فضيلت شما را و آنرا ميخوانيد و مى‌يابيد كه براى شما در آن كتاب است كه آنچه بخواهيد باختيار خودتان بكنيد و بنابراين جمله انّ لكم فيه لما تخيّرون مفعول تدرسون است و كسر انّ بملاحظه دخول لام است در مدخول آن و


جلد 5 صفحه 254

محتمل است جمله مستأنفه باشد يا براى شما عهدهاى مؤكّد بقسم است كه بنهايت تأكيد رسيده و بر عهده خدا است بر حسب آن عهود و مواثيق تا روز قيامت كه بشما اجازه دهد هر حكمى خواسته باشيد از خير و شرف و فضل براى خودتان اثبات نمائيد اى پيغمبر بپرس از آنها كدام يكشان ملتزمند باثبات اين دعوى و حاضرند ضامن و كفيل شوند كه خداوند در قيامت همان معامله را كه با مسلمانان ميكند با آنها بنمايد يا آنها را فضيلت دهد آيا در ميان عقلاء عالم كسانى هستند كه با آنها شريك باشند در اين ادّعاء باطل و بگويند خدا عاصى را بر مطيع فضيلت داده يا با يكديگر مساوى قرار ميدهد در آخرت اگر چنين شركائى دارند بياورند شهادت بدهند بر اين ادّعا اگر راست ميگويند و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه آيا شركائى كه آنها براى خدا در عبادت قرار دادند كه بتها باشند چنين شركائى براى آنها هستند كه بتوانند آنانرا مانند مسلمانان در آخرت قرار دهند اگر چه بشفاعت نزد خدا باشد اگر راست ميگويند بروند آنها را بياورند تا معلوم شود كه هيچ كارى از دستشان بر نمى‌آيد در روز كه در شدّت و سختى مانند آنستكه مردم در ورطه هولناكى افتاده‌اند كه بايد براى خلاص از آن دامن بكمر زد يا جامه بالا كشيد كه ساق پا نمايان شود و آن روز قيامت و صحراى محشر است و گفته‌اند اين در كلام عرب كنايه از شدّت امر و سختى آنست و در اخبار اينمعنى تأييد شده و از هول و هراس ميخواهند بزمين بيفتند و سجده كنند ولى از كثرت ازدحام نميتوانند و گفته شده در آنروز براى بحسرت انداختن آنها بر ترك سجود در دنيا و براى توبيخ و ملامت بآنها امر ميشود كه سجده كنيد در برابر خداوند ولى آنها متمكّن نميشوند و در روايات عدم تمكّنشان بخشك شدن فقرات پشتشان مانند آنكه يك پارچه شده باشد معلّل شده و از اين قبيل عذابها در قيامت بسيار است سرها بزير چشم‌ها بزمين دوخته با كمال ذلّت و خوارى بمحشر رانده و مانده شوند چون در دنيا خوانده بسجود خدا شدند و سالم بودند و تخلّف نمودند از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه هيچ تخلّفى از امر و نهى خدا نيست مگر آنكه از طرف او براى آن حكمى و ابتلائى است و از قمّى ره كشف ساق ببروز اسرار منافقين در آنروز و دعوت بسجود ببعث بر


جلد 5 صفحه 255

قبول ولايت مولى و خضوع در برابر او در دنيا و علّت عدم استطاعت بخشك شدن گردنشان بعد از كشف ساق براى عقوبت تأويل شده و ظاهرا منقول از امام صادق عليه السّلام و از بواطن قرآن است و در خاتمه خداوند به پيغمبر خود فرموده كه آنها را كه تكذيب ميكنند سخنان مرا كه در قرآن است بمن واگذار كن تا من نزديك نمايم آنها را بعذاب درجه درجه بمهلت دادن و زياد نمودن نعمت و ثروت و ادامه صحّت و سلامت و فراموش نمودنشان ياد خدا را چنانچه در سوره اعراف ذيل آيه و الّذين كذّبوا بآياتنا در تفسير اين آيه و آيه بعد گذشت خلاصه آنكه يك نوع غضب خدا بر بنده آنستكه وسائل مستحق عقوبت شدن او را در دنيا برايش فراهم نمايد تا بتدريج استحقاقش كامل گردد و يكمرتبه در حال غفلت و عدم توجّه بعلّت مأخوذ بعذاب اليم گردد و چون اينمعامله شبيه بكيد و مكر است و قابل دفع و جلوگيرى نيست از آن بكيد متين تعبير شده است در هر حال خاطر مبارك پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بايد جمع باشد كه خداوند انتقام او و ذريّه طاهره‌اش را هر قسم باشد از كفّار و منافقين خواهد كشيد

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَم‌ لَهُم‌ شُرَكاءُ فَليَأتُوا بِشُرَكائِهِم‌ إِن‌ كانُوا صادِقِين‌َ (41)

آيا ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ شركائي‌ هست‌ ‌يعني‌ آلهه‌ ‌غير‌ ‌از‌ خداي‌ متعال‌ ‌پس‌ بياورند شركاء ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نجات‌ دهند ‌از‌ عذاب‌ الهي‌ ‌اگر‌ بودند راست‌ ميگفتند، ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد: وَ يَوم‌َ نَحشُرُهُم‌ جَمِيعاً ثُم‌َّ نَقُول‌ُ لِلَّذِين‌َ أَشرَكُوا أَين‌َ شُرَكاؤُكُم‌ُ الَّذِين‌َ كُنتُم‌ تَزعُمُون‌َ انعام‌ آيه 22. ‌آنها‌ ‌هم‌ ‌در‌ جهنم‌ هستند: إِنَّكُم‌ وَ ما تَعبُدُون‌َ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ حَصَب‌ُ جَهَنَّم‌َ أَنتُم‌ لَها وارِدُون‌َ انبياء آيه 98.

أَم‌ لَهُم‌ شُرَكاءُ ‌يعني‌ ‌براي‌ ‌خود‌ شركائي‌ ‌در‌ الوهيت‌ قرار داده‌ايد نه‌ اينكه‌ ‌خود‌ شريك‌ داشته‌ باشند بلكه‌ شركائي‌ اختيار كردند ‌در‌ الوهيت‌ استفهام‌ انكاري‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ شريك‌ نيست‌.

فَليَأتُوا بِشُرَكائِهِم‌ ‌اگر‌ ‌آنها‌ شركائي‌ اختيار كردند ‌پس‌ بياورند فرداي‌ قيامت‌ ‌که‌ ‌آنها‌ اينها ‌را‌ نجات‌ دهند ‌از‌ عذاب‌ و نائل‌ كنند ‌به‌ بهشت‌.

جلد 17 - صفحه 147

إِن‌ كانُوا صادِقِين‌َ لكن‌ ‌آنها‌ دروغگو هستند بلكه‌ فرداي‌ قيامت‌ منكر ميشوند ‌که‌ ميفرمايد: ثُم‌َّ لَم‌ تَكُن‌ فِتنَتُهُم‌ إِلّا أَن‌ قالُوا وَ اللّه‌ِ رَبِّنا ما كُنّا مُشرِكِين‌َ انظُر كَيف‌َ كَذَبُوا عَلي‌ أَنفُسِهِم‌ وَ ضَل‌َّ عَنهُم‌ ما كانُوا يَفتَرُون‌َ انعام‌ آيه 23 و 24.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 41)- و در آخرین مرحله از این بازپرسی عجیب می‌فرماید: «یا این که معبودانی دارند که آنها را شریک خدا قرار داده‌اند (و برای آنان شفاعت می‌کنند) اگر راست می‌گویند معبودان خود را بیاورند»! (ام لهم شرکاء فلیأتوا بشرکائهم

ج5، ص253

ان کانوا صادقین)

.آیا آنها کمترین دلیلی دارند بر این که بتها این جمادات کم ارزش و بی‌شعور شریک خدا و شفیع درگاه اویند؟

نکات آیه

۱ - اعتقاد مشرکان به شفاعت کردن معبودها و تضمین نمودن سعادت اخروى براى ایشان (أم لهم شرکاء فلیأتوا بشرکائهم) در این که مقصود از «شرکاء» چیست، دو احتمال وجود دارد: ۱- معبودهاى ادعایى مشرکان که آن را شریک خدا مى پنداشتند; ۲- کسانى از عقلاى جهان که در عقاید و افکار دینى با مشرکان شریک و همفکراند، مثلاً در این مسأله که سرنوشت مجرمان با مسلمانان یکسان است و... . برداشت یاد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

۲ - معبودهاى ادعایى مشرکان، ناتوان از شفاعت براى مجرمان و یکسان کردن سرنوشت آنان با مسلمانان (أم لهم شرکاء فلیأتوا بشرکائهم إن کانوا صدقین)

۳ - مشرکان، ناتوان از اثبات توانایى معبودهاى ادعایى خویش، بر شفاعت و تضمین سعادت اخروى براى آنان (أم لهم شرکاء فلیأتوا بشرکائهم إن کانوا صدقین) امر در «فلیأتوا» براى تعجیز است; یعنى، مشرکان ناتوان از این کاراند.

۴ - مشرکان صدراسلام (مجرمان)، براى اثبات یکسانى سرنوشت خویش با مسلمانان، از ارائه شاهد و هم فکرى از میان عقلاى عالم ناتوان بودند. (أم لهم شرکاء فلیأتوا بشرکائهم إن کانوا صدقین)

۵ - عقیده به شفاعت معبودها و یکسان بودن سرنوشت مجرمان (مشرکان) با مسلمانان، عقیده اى منحصر به مشرکان عصر بعثت و فاقد شاهد و تصدیق کننده اى از میان عقلاى عالم (أم لهم شرکاء فلیأتوا بشرکائهم إن کانوا صدقین)

موضوعات مرتبط

  • شفاعت: عجز از شفاعت ۲
  • عقیده: عقیده به شفاعت معبودان باطل ۱، ۵
  • مجرمان: شفاعت از مجرمان ۲
  • مسلمانان: فرجام مسلمانان ۴، ۵
  • مشرکان: بى منطقى ادعاى مشرکان ۳; بى منطقى ادعاى مشرکان صدراسلام ۴; عجز مشرکان ۳; عجز مشرکان صدراسلام ۴; عقیده مشرکان ۱; عقیده مشرکان صدراسلام ۵; فرجام مشرکان۵; فرجام مشرکان صدر اسلام ۴
  • معبودان باطل: شفاعت معبودان باطل ۳; عجز معبودان باطل ۲

منابع