الزمر ٣٣
کپی متن آیه |
---|
وَ الَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ |
ترجمه
الزمر ٣٢ | آیه ٣٣ | الزمر ٣٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الَّذِی جَآءَ بِالصِّدْقِ»: مراد پیغمبران به طور عامّ، و پیغمبر اسلام به طور خاصّ است. «صَدَّقَ بِهِ»: مراد مؤمنان و پیروان جملگی پیغمبران به طور عامّ، و مؤمنان و پیروان پیغمبر اسلام به طور خاصّ است.
تفسیر
- آيات ۲۱ - ۳۷ سوره زمر
- مراد از اين كه قرآن، «أحسن الحديث» است، چیست؟
- «هدايت»، همه اش، از فضل خداست
- مراد از آیه: «أفَمَن يَتّقِى بِوَجهِهِ سُوءَ العَذَابِ يَومَ القِيَامَة»
- مَثَلى براى بيان حال انسان موحّد و مشرك
- چرا تکذیب کنندگان بر خدا، ستمکارترين مردم هستند؟
- بيان پاداش پرهيزکاران، نزد خداوند
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ «33»
و كسى كه سخن راست آورد و آن را تصديق كرد، آنانند همان تقواپيشهگان.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (33)
وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ: و آن كسى كه آورد سخن راست، وَ صَدَّقَ بِهِ: و آنكه تصديق نمود به آن يعنى مؤمنان، أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ: آن گروه عالى شأن ايشانند پرهيزكاران نه غير ايشان. نزد بعضى مراد از اول جبرئيل است كه قرآن را از جانب خدا آورده، و به ثانى حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله كه تصديق آن نموده و به قبول تلقى نموده.
على بن ابراهيم قمى (رحمه اللّه) از ائمه هدى عليهم السلام مروى است كه:
مراد «جاء بالصدق» حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله، و مراد «صدق به» حضرت امير المؤمنين عليه السلام «1».
و نيز مروى است كه حضرت اصحاب را به غزوهاى فرستاد و حضرت امير المؤمنين را بر ايشان امير نمود، بعد فرمود: كيست فضل پسر عمم را از قرآن بگويد؟ عمار ياسر برخاست گفت: من بگويم يا رسول اللّه فرمود: بگو عمار، گفت: «وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ». حضرت فرمود: راست گفتى اى عمار. «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكافِرِينَ (32) وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (33) لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنِينَ (34) لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَ يَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ (35)
ترجمه
پس كيست ستمكارتر از آنكه دروغ بست بر خداوند و تكذيب كرد سخن راست را وقتى كه آمد او را آيا نيست در دوزخ جاى اقامتى براى كافران
و آنكه آورد سخن راست را و تصديق نمود آنرا آنگروه ايشانند پرهيزكاران
براى ايشانست آنچه ميخواهند نزد پروردگارشان اينست پاداش نيكوكاران
تا پوشيده دارد از آنها بدترين عملى را كه بجا آوردند و پاداش دهد مزد ايشانرا ببهترين كاريكه بودند ميكردند.
تفسير
خداوند متعال ببيان ديگرى متعرّض حال اهل شرك و اهل ايمان شده ميفرمايد پس كيست ستمكارتر از كسيكه دروغ بندد بخدا و قائل شود بآنكه او براى خود شريك در عبادت قرار داده يا پسر و دختر اختيار نموده و تكذيب كند كتاب خدا و سنّت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را كه صدق و حق و واقع است وقتى كه بيايد از جانب خدا و مبيّن شود براى او آيا نيست در جهنم مثوى و مقام و اقامتگاه دائمى براى چنين كسانى البتّه هست و در غير آن منزلى براى آنها نخواهد بود و آنكه قرآن را كه صدق محض و محض صدق است آورد از جانب خدا و آنكه تصديق نمود آنرا و سنت پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را كه صدق و حق و واقع است اين اشخاص آنها پرهيزكارانند و اينكه اولئك كه جمع است خبر الّذى واقع شده بملاحظه عموم معنى است اگر چه مراد شخص باشد
جلد 4 صفحه 497
چنانچه قمّى ره فرموده كه مراد از جاء بالصّدق پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و مراد از و صدّق به امير المؤمنين عليه السّلام است و در مجمع اينمعنى را بائمه هدى عليهم السلام نسبت داده است و معلوم است كه آنحضرت اوّل كسى بود كه تصديق فرمود قرآن و آنچه را كه پيغمبر آورد كه اهمّ از همه ولايت خودش بود قولا و عملا بنحو اكمل و از براى پرهيزكاران سابق الذكر است با شرط بقاء بر تصديق مذكور قولا و عملا در دنيا آنچه را كه خواسته باشند از نعمت و خوشى و خوبى نزد پروردگارشان در آخرت اين است پاداش نيكوكاران بأعمال صالحه و عقائد حقّه تا محو كند از نامه عمل آنها بدترين كاريرا كه مرتكب ميشدند از اقسام شرك و كفر و معاصى و عوض دهد بعنوان مزد ببهترين اعمالشان كه اسلام و ايمان و كارهاى عبادى باشد بهترين عوض و مزديرا كه سزاوار است از خداوند جليل به بنده ذليل عطا شود و ظاهرا ليكفّر اللّه متعلّق بما يشاؤون است و محتمل است متعلّق بمحسنين باشد و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ المُتَّقُونَ (33)
و كسي که آمد براستي و تصديق بآن اينها خود آنها متقين هستند.
در تفسير اينکه جمله اقوال زياديست بعضي گفتند جاء بالصدق پيغمبر است که آمد بقرآن و تصديق نمود او را بعضي گفتند «جاء بالصدق» پيغمبر است که آمد برسالت و «صدّق به» امير المؤمنينست بعضي گفتند «جاء بالصدق» جبرئيل است «جاء بالقرآن» و «صدق به» پيغمبر است و غير اينها و لكن آنچه بنظر نزديك ميايد اينكه وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدقِ مطلق است بعضي کل من جاء بالصدق شامل جميع اهل حق ميشود پيغمبر جاء بالرسالة مؤمنين ايمان و قرآن و احكام الهيه و دستورات دينيه که تمام صدق است.
وَ صَدَّقَ بِهِ تمام را از روي حقيقت و صفا قبول نمود و تصديق كرد که فرد اجلاي آن امير المؤمنين است که «اول القوم اسلاما و اقدمهم ايمانا و اقومهم بدين اللّه و احوطهم علي الاسلام» است ثم ائمة الهدي که
مجال معرفة اللّه و معادن حكمة اللّه و مساكن بركة اللّه و حفظة سر اللّه و حملة كتاب اللّه و اوصياء نبي اللّه و خلفاء رسول اللّه
هستند پس از آنها شيعيان خلّص که هيچ كم و زيادي در دين نكردند و بجميع وظايف ديني عمل كردند و بجميع عقائد حقه معتقد هستند و بجميع واردات الهيه تسليم هستند تمام اينها مصداق و الذي جاء بالصدق «و صدّق به» هستند بتفاوت درجات و مقامات و شاهد بر اينکه عموم و اطلاق.
أُولئِكَ هُمُ المُتَّقُونَ است و باين بيان جمع بين اقوال را هم ميتوان كرد و نيز از شواهد ديگر است:
312
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 33)- در باره گروه دوم نیز دو توصیف ذکر کرده، میفرماید: «اما کسی که سخن راست بیاورد، و کسی که آن را تصدیق کند آنان پرهیزکارانند» (وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ).
به این ترتیب سخن از کسانی است که هم آورنده صدقند و هم عمل کننده به آن، سخن از آنهاست که مکتب وحی و سخن حق پروردگار را در عالم نشر داده، و خود به آن مؤمن هستند و عمل میکنند، اعم از پیامبران و امامان معصوم و تبیین کنندگان مکتب آنها.
نکات آیه
۱ - پیامبراسلام(ص)، آورنده کتاب آسمانى قرآن و دین الهى و تصدیق کننده و مؤمن به آن بود. (و الذى جاء بالصدق و صدّق به) در این که «الذى» در دو جمله « جاء بالصدق و صدّق به» چیست، چند احتمال وجود دارد: ۱- مقصود در هر دو جمله یک شخص و آن پیامبراسلام(ص) است. ۲- مراد پیامبران الهى مى باشد و «الذى» - هرچند به صیغه مفرد است - ولى به قرینه این که با صیغه جمع (أُولئک هم المتّقون) بدان اشاره گشته، از آن جنس اراده شده است. ۳- مقصود از «الذى» در جمله دوم (و صدّق به) بر مبناى احتمال نخست، پیروان پیامبراسلام(ص) و بر مبناى احتمال دوم، پیروان پیامبران الهى است. گفتنى است برداشت یاد شده مبتنى بر احتمال اول است.
۲ - پیامبراسلام(ص) مظهر تقواپیشگى (و الذى جاء بالصدق و صدّق ... أُولئک هم المتّقون)
۳ - پیامبران، آورندگان دین الهى و تصدیق کننده و مؤمن به آن (و الذى جاء بالصدق و صدّق به)
۴ - پیامبران الهى، مظهر تقواپیشگى (و الذى جاء بالصدق ... أُولئک هم المتّقون)
۵ - تنها پیروان انبیاى الهى و ادیان توحیدى، از تقواپیشگان اند. (و الذى جاء بالصدق و صدّق به أُولئک هم المتّقون) ضمیر فصل «هم» مفید قصر و موجب اختصاص صفت تقوا به «الذى جاء...» است.
۶ - تقواپیشگان، داراى قرب و منزلت ویژه در پیشگاه خداوند (أُولئک هم المتّقون) «أُولئک» براى اشاره به افراد و اشخاص دور دست وضع شده است. استعمال آن در مورد تقواپیشگان، براى بیان عظمت و بلندمرتبگى آنان مى باشد.
۷ - قرآن و ادیان الهى، سراسر راست و مطابق با واقع و حق و حقیقت (و الذى جاء بالصدق)
۸ - ایمان به هدف و پایبندى به آرمان هاى خویش، از خصوصیات پیامبران است. (و الذى جاء بالصدق و صدّق به)
۹ - ایمان به هدف و پایبندى به آرمان ها، از شرایط رهبران جامعه ایمانى و اسلامى است. (و الذى جاء بالصدق و صدّق به)
موضوعات مرتبط
- ادیان آسمانى: حقانیت ادیان آسمانى ۷; فضیلت ادیان آسمانى ۷
- انبیا: آرمان انبیا ۸; استقامت انبیا ۸; ایمان انبیا ۳، ۸; تقواى انبیا ۴; تقواى پیروان انبیا ۵; صفات انبیا ۸; فضایل انبیا ۴; فضایل پیروان انبیا ۵; نقش انبیا ۳
- خدا: دین خدا ۳
- رهبران دینى: استقامت رهبران دینى ۹; ایمان رهبران دینى ۹
- رهبرى: شرایط رهبرى ۹
- قرآن: تصدیق قرآن ۱; حقانیت قرآن ۷; فضیلت قرآن ۷; مؤمنان به قرآن ۱
- متقین: ۲، ۴، ۵ تقرب متقین ۶; فضایل متقین ۶
- محمد(ص): ایمان محمد(ص) ۱; تقواى محمد(ص) ۲; فضایل محمد(ص) ۲; کتاب آسمانى محمد(ص) ۱; نقش محمد(ص) ۱
- مقربان: ۶
- موحدان: تقواى موحدان ۵; فضایل موحدان ۵
منابع