الأنبياء ٧٧

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ نَصَرْنَاهُ‌ مِنَ‌ الْقَوْمِ‌ الَّذِينَ‌ کَذَّبُوا بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ‌ کَانُوا قَوْمَ‌ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ‌ أَجْمَعِينَ‌

ترجمه

و او را در برابر جمعیّتی که آیات ما را تکذیب کرده بودند یاری دادیم؛ چرا که قوم بدی بودند؛ از این رو همه آنها را غرق کردیم!

|و او را در مقابل مردمى كه آيات ما را تكذيب كردند نصرت داديم، آنها مردم بدكارى بودند، پس همه آنها را غرق ساختيم
و او را در برابر مردمى كه نشانه‌هاى ما را به دروغ گرفته بودند پيروزى بخشيديم، چرا كه آنان مردم بدى بودند، پس همه ايشان را غرق كرديم.
و او را بر دفع آن قومی که آیات ما را تکذیب کردند نصرت دادیم، که آن قوم بسیار بدکار (و کافر) بودند و ما همه آنها را یکسر (به طوفان) غرق کردیم.
و او را در برابر گروهی که آیات ما را تکذیب کردند، یاری دادیم؛ قطعاً آنان گروه بدی بودند، پس همه آنان را غرق کردیم.
و او را بر مردمى كه آيات ما را تكذيب مى‌كردند پيروزى داديم. آنان بد مردمى بودند و ما همه را غرقه ساختيم.
و او را در برابر قومی که آیات ما را دروغ می‌انگاشتند یاری دادیم، که آنان قومی پلید بودند و همگی‌شان را غرق کردیم‌
و او را در برابر گروهى كه آيات ما را دروغ انگاشتند يارى داديم [و از آنان رهايى بخشيديم‌]، همانا آنها مردمى بد بودند پس همگيشان را غرق ساختيم.
ما او را در برابر مردمانی که آیات ما را تکذیب می‌کردند، یاری و مدد دادیم. آنان مردمان بدی بودند و لذا همه‌ی ایشان را (در طوفان) غرق کردیم.
و او را از (شر) مردمی که با نشانه‌های ما (همان‌ها و ما را) به دروغ گرفته بودند، پیروزی بخشیدیم؛ آنان بی‌چون مردم بدی بودند؛ پس همه‌ی ایشان را غرق کردیم.
و یاریش کردیم از قومی که دروغ پنداشتند آیتهای ما را همانا بودند قومی زشت پس غرقشان ساختیم همگان‌

And We supported him against the people who rejected Our signs. They were an evil people, so We drowned them all.
ترتیل:
ترجمه:
الأنبياء ٧٦ آیه ٧٧ الأنبياء ٧٨
سوره : سوره الأنبياء
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مِنْ»: به معنی (عَلی) است. یا این که برای تعدیه (نَصَرْنَا) به مفعول دوم بوده و به معنی کمک کردن و ادامه آن برای انتقام گرفتن از دشمن است. «آیَاتِنَا»: مراد نشانه‌های دالّ بر نبوّت و رسالت نوح، یا آیات آسمانی است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ «77»

و او را در برابر مردمى كه آيات (و نشانه‌هاى) ما را تكذيب مى‌كردند، يارى داديم، بدرستى كه آنان، مردم بدى بودند، پس همه‌ى آنها را غرق كرديم.

نکته ها

شايد مراد از دعا و ناله‌ى حضرت نوح «ندا»، همان نفرينى باشد كه در آيه 27 از سوره‌ى نوح بدان اشاره شده است كه: «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً»، پروردگارا! هيچ كافرى را بر روى زمين باقى مگذار. و شايد اين نفرين، بعد از يأس از ايمان مردم بوده است كه: «لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ» «1» اى نوح! جز آن كسانى كه به تو ايمان آورده‌اند، هرگز، كس ديگرى ايمان نخواهد آورد. از اين روى پس از 950 سال تبليغ و آن همه صبر و تحمل، سرانجام دست به دعا برداشت: فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ «2» خداوندا! من مغلوب هستم، پس مرا يارى فرما.

پیام ها

1- شنيدن تاريخ ديگران و توجّه به مصائب و مشكلات آنان، انسان را صبور مى‌سازد. وَ نُوحاً إِذْ ...

2- دعاى انبيا مستجاب است. «نادى‌- فَاسْتَجَبْنا» (دعا در تحولات تاريخ نقش دارد) نادى‌ ... اغرقنا

3- اگر قدرتى بر تغيير جامعه‌ى فاسد نداريد، به فكر نجات خود از آنجا باشيد.

فَنَجَّيْناهُ‌ ...

4- زندگى در جامعه‌ى كفرآلود بلايى بسيار بزرگ است. «الْكَرْبِ الْعَظِيمِ»

5- عاقبت، اهل حقّ، پيروز و اهل باطل، نابود شدنى هستند. «نَصَرْناهُ‌- فَأَغْرَقْناهُمْ»


«1». هود، 38.

«2». قمر، 10.

جلد 5 - صفحه 478

6- بلاها، بازتاب افكار و اعمال خود انسان‌هاست. «إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ (77)

وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا: و يارى داديم نوح را بر گروهى كه تكذيب نمودند آيات ما را كه رنجى به او رسانند. إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ: به درستى كه ايشان بودند مردمانى بد (اين تعليل براى ماقبل و تمهيد براى ما بعد است). فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ‌: پس غرق ساختيم ايشان را تماما از مردم و زن و كوچك و بزرگشان، زيرا اصرار بر تكذيب حق و انهماك در شر و فساد از چيزهائى است كه موجب هلاكت است قطعا.

در عيون اخبار الرضا عليه السلام از آن حضرت سؤال شد به چه علت خداى تعالى غرق فرمود تمام اهل دنيا را در زمان نوح و حال آنكه در ايشان اطفال و بى‌گناهان بودند؟ فرمود: نبود در آنها اطفال، زيرا خداوند عقيم فرمود اصلاب قوم نوح و ارحام زنانشان را چهل سال، پس قطع شد نسل آنان و غرق شدند در حالى كه طفلى در ميان آنها نبود، و خداوند هلاك نفرمايد به عذاب‌

جلد 8 - صفحه 420

خود كسى را كه گناه ندارد. و اما باقى از قوم نوح غرق شدند به سبب تكذيب ايشان پيغمبرشان نوح عليه السلام را، و سايرين غرق شدند به جهت راضى بودن به تكذيب مكذبين؛ و هر كه غائب باشد از امرى، پس راضى باشد به آن، مثل كسى است كه حاضر بوده‌ «1».

(قصه پنجم و ششم- حضرت داود و سليمان عليهما السلام)


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ نُوحاً إِذْ نادى‌ مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ (76) وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ (77) وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِينَ (78) فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلاًّ آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فاعِلِينَ (79) وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُونَ (80)

ترجمه‌

و نوح را هنگاميكه خواند ما را از پيش پس اجابت نموديم او را و نجات داديم او و كسانش را از اندوه بزرگ‌

و يارى نموديم او را از ميان گروه آنچنانى كه تكذيب نمودند آيتهاى ما را همانا آنها بودند گروه بدى پس غرق كرديم آنها را تمامى‌

و داود و سليمان را هنگامى كه حكم ميكردند در كشتزار وقتى كه چريد شب در آن گوسفند قوم و بوديم مرحكم ايشانرا دانايان‌

پس فهمانديم آنرا بسليمان و هر يك را داديم فرمان و دانش و رام نموديم با داود كوهها را كه تسبيح ميكردند و پرندگانرا و هستيم كاركنان‌

و آموختيم باو ساختن لباس جنگ را براى شما تا نگهدارد شما را از آسيب كارزارتان پس آيا شمائيد شكر گذاران.

تفسير

- خداوند متعال حضرت نوح را هم مشمول عنايات خاصه خود قرار داد وقتى كه خواند پروردگار خود را براى هلاك قوم و نجات خودش كه تفصيل آن در سوره هود گذشت و در سوره نوح بيايد انشاء اللّه تعالى و خداوند اجابت فرمود و نجات داد او و اتباعش را از اذيّت و آزار مردم و از طوفان عالمگير و او را مخصوص بنصرت خود قرار داد از ميان قومش و كشيد انتقام او را از كسانيكه تكذيب نمودند آيات الهى را و آنها بد مردمى بودند و خداوند تمامى را غرق فرمود و بنابراين كلمه من در من القوم الّذين كذّبوا بظاهر خود باقى است و بعضى من را بمعناى على دانسته‌اند و بنظر حقير لطفى ندارد چون نصرت او بمنع از آزار و كشيدن انتقام او از آنها بود نه بقهر و غلبه بر آنها و خداوند حضرت داود و حضرت سليمان پسرش را هم مخصوص بألطاف خود فرمود وقتى كه حكم كردند در باب‌


جلد 3 صفحه 566

تلف زراعت و خداوند مسئله را بحضرت سليمان فهماند و خلاصه مستفاد از روايات متعدده راجع باين قضيّه كه وجه جمع بين آنها است بنظر حقير آنستكه حضرت داود ميخواست از ميان فرزندان خود وصىّ براى خويش تعيين فرمايد و منتظر وحى الهى بود چون اختيار آن با خدا است و براى آنحضرت پسرى بود از زنى كه خواهش نموده بود كه آنوصى پسر او باشد و حضرت هم بآنزن علاقه‌مند بود و ميخواست اجابت نمايد ملتمس او را ولى نميخواست بى‌اذن خدا باشد لذا بآنحضرت وحى شد كه تعجيل مكن و منتظر فرمان باش ناگاه دو نفر براى محاكمه نزد آنحضرت آمدند كه گوسفند يكى از آندو شب وارد مزرعه ديگرى شده بود و درخت انگور او را كه خوشه آن آشكار و بسته شده بود خورده بود و تا آنزمان در بين علماء بنى اسرائيل معمول بود كه در چنين موردى حكم مينمودند كه گوسفند از آن صاحب درخت باشد چون حراست زرع در روز بعهده زارع و حفاظت گوسفند در شب بعهده راعى است لذا حضرت داود هم بناء حكم حكّام را در آنمورد اعلام فرمود و حضرت سليمان بالهام الهى عرضه داشت كه اين حكم بطور كلّى عادلانه نيست بلكه در صورتى است كه اصل درخت را خورده باشد و قيمت آن برابر با قيمت گوسفند باشد ولى اينجا اصل درخت باقى است و حكم بعدل آنست كه منافع گوسفند از قبيل پشم و شير و ولد از آن صاحب درخت باشد و تربيت درخت بعهده صاحب گوسفند تا بحال اوّلش در آتيه عود نمايد و مال هر كس بمالكش مسترد گردد و حضرت داود هم تصديق نمود و بر طبق آن حكم كرد و آنزن و ساير مردم دانستند كه لايق براى وصايت حضرت سليمان است نه پسر ديگر و نه مردم اجنبى و بنابراين حكم هر دو يكى بوده نهايت آنكه قبلا بحث علمى شده براى ظهور كمال و بروز علم و لياقت حضرت سليمان براى منصب وصايت و حكومت و ديگر حاجت بقائل شدن نسخ در حكم دو پيغمبر در يك مورد يا جواز صدور حكم بر طبق نظر و اجتهاد از دو پيغمبر بر خلاف يكديگر و خطاى حضرت داود العياذ باللّه در حكم كه مفسّرين عامّه و خاصه ذكر نموده‌اند نيست با آنكه در روايت قمّى ره از امام صادق عليه السّلام تصريح شده كه آندو اختلاف در حكم نداشتند حضرت داود هم حكمش همان حكم حضرت سليمان بود نهايت آنكه ميخواست وصى خود را


جلد 3 صفحه 567

به بنى اسرائيل بشناساند و اگر اختلاف در حكم داشتند خدا ميفرمود كنّا لحكمهما شاهدين و در روايت فقيه از امام باقر عليه السّلام آنحضرت فرموده جز اين نبود كه آندو مباحثه نمودند و خداوند مسئله را بحضرت سليمان فهماند و در ظاهر قرآن هم ذكرى از اختلاف در حكم نيست نميدانيم اهل سنّت اين نقائص را براى انبياء از كجا پيدا ميكنند و تعجّب از مفسرين ما است كه چرندهاى اينها را ذكر مينمايند با آنكه ميدانند باطل محو ميشود بمحو ميشود ذكرش در هر حال حقير از جادّه خارج نشوم گفته‌اند ضمير جمع در حكمهم راجع بدو حاكم و دو محكوم است و اضافه حكم بمحكوم عليه هم مانعى ندارد يا باعتبار آنستكه لفظ جمع برد و نفر هم اطلاق ميشود و بنظر حقير راجع بحكّام حقّ است كه انبياء باشند و بقرينه مقام استفاده ميشود و اينكه لحكمهما نفرموده شايد براى اين نكته است كه حكم خدا يكى است اگر چه حكّام كه انبيائند متعدّدند و خداوند شاهد و ناظر بأحكام ايشان است و نميگذارد خطا كنند و اختلاف در احكامشان روى دهد چنانچه در ذيل روايت قمّى ره اشاره به اين معنى شده بود و شايد لفظ حديث حكميهما بوده بصيغه تثنيه و در نسخه تصحيف روى داده باشد و بنابراين معنى واضح است و تفهيم در كلام خدا متفرّع شده بر مباحثه و مناظره و ذكر دو حكم و شهود آن در پيشگاه الهى و ضمير در ففهّمناها راجع بحكومت حقّه و حقّ مسئله است و اگر چنان بود كه حضرات گفته‌اند بايد متفرّع بر حكم حضرت داود شود نه بر حكم هر دو پس ظاهر قرآن هم با وجه جمع بين روايات منطبق است و در نفحات بعد از نقل روايات باب و تصديق بصراحت عدّه‌ئى از آنها در اتّحاد حكم قائل بلزوم طرح آنها شده براى مخالفت با ظاهر كتاب با آنكه به بيان سابق ظاهر مخالفى وجود ندارد و بر فرض وجود، اخبار در مقام تفسير و شرح كلام الهى است و آنكه گفته‌اند اخبار مخالف با ظاهر كتاب را بايد قبول ننمود در صورت تعارض است و دليل مفسّر و شارح كه ناظر بمفاد دليل ديگر است حاكم است و بين حاكم و محكوم و مفسّر و مفسّر تعارضى نيست و بر فرض وقوع تعارض بين روايات ما دستور عمل نمودن بروايت مخالف با عامّه است و روايات آنها همانستكه در نفحات و غيره ذكر شده و بهتر آنستكه نقل نشود و با ملاحظه وجه جمع مذكور تعارضى بين روايات ما باقى نميماند تا محتاج بترجيح شويم و بر فرض‌


جلد 3 صفحه 568

احتياج قول باتفاق آن دو پيغمبر در حكم متعيّن است چون روايات آنها دلالت بر تعدّد حكم و اختلاف آن دو دارد و بايد اخذ بروايات مخالفه با آنها شود و شايد براى رفع اين توهمات باشد كه خداوند با آنكه ذكر احوال اين انبيا را عطف فرموده بذكر حضرت لوط و مقتضاى عطف آنستكه باينها هم حكم و علم داده شده باشد با وجود اين بعد از ذكر اين دو پيغمبر فرموده و كلّا آتينا حكما و علما يعنى و هر يك از آن دو يا هر يك از انبياء سابق الذكر را حكومت و دانش داديم تا معلوم شود حكم آنها بوحى الهى و دانش ايشان بالهام غيبى است و خطا و جهل مركّب در آن راه ندارد و گفته‌اند حضرت سليمان در وقت حكم يازده ساله بوده و يكى از الطاف بزرگ الهى نسبت بحضرت داود آن بود كه خداوند صوت و آهنگ دلربائى باو عنايت فرموده بود كه وقتى در كوهسارها بتلاوت زبور و ذكر خدا مشغول ميشد مرغان خوش الحان هوا گرد سر آنحضرت جمع ميشدند و به تبع او نغمه سرائى مينمودند و كوهها جواب گوئى ميكردند و اين منظره عجيب و بسيار فرحناك و نشاط آورى بود براى تماشائيان و چون حضرت در اينحال سير ميفرمود بر جمال و جلال آنمنظر افزوده ميشد و در نظر جلوه ميكرد كه كوهسار و احجار و اشجار و مرغان شاخسار آنها با آنحضرت متحرّك و مترنّمند و اين تسبيح و تقديس تبعى از كوهها و پرندگان تسخير الهى آنها بود براى او و شايد واقعا هم كوهها با آن حضرت سير ميكردند و اين معجزه‌ئى براى آنحضرت بوده چنانچه بعضى گفته‌اند و بنابراين يسبّحن مأخوذ از سباحت و بمعناى سير است و مؤيّد اينمعنى است روايت احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام كه يهودى‌اى بحضرت عرض كرد كه داود بر خطائى كه از او سرزده بود بقدرى گريست كه كوهها با او سير كردند براى ترس او و آن حضرت هم تصديق نمود ولى ظاهرا تسبيح بهمان معناى تنزيه و تقديس است و باب تفعيل از سباحت بمعناى شناورى معلوم نيست آمده باشد تا از آن سير اراده شود چنانچه در اكمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حضرت داود از شهر خارج ميشد و زبور ميخواند و چون مشغول تلاوت ميشد باقى نميماند كوه و سنگ و پرنده‌ئى مگر آنكه جواب گوئى ميكردند از او و در مناقب از حضرت سجاد روايت نموده كه آنحضرت دو ركعت نماز خواند و تسبيح فرمود در سجودش پس باقى نماند درختى‌


جلد 3 صفحه 569

و سنگ ريزه‌ئى مگر آنكه تسبيح نمودند با او و بنظر حقير همان معناى مذكور كه مستفاد از روايت اكمال است احسن و اظهر است و آن دو روايت ديگر هم منافات با آن ندارد و مقصود اثبات معجز نيست بلكه منظور بيان صفت كمال و جلال مخصوصى است براى آنحضرت كه بمنزله معجزه است از قبيل سايه نداشتن پيغمبر ما صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در هر حال اين قبيل افعال و الطاف خاصّه از خداوند نسبت به بندگان خاص خود مورد تعجّب نبوده و نيست و تقديم يسبّحن بر طير براى دفع توهم اختصاص تسبيح بآنها است با آنكه عمده مقصود نسبت آن بجبال است كه جمادند و از آن اعجب است و نيز خداوند باو تعليم فرمود ساختن زره را كه لباس جنگ است براى مردم تا حفظ كند آنها را از آسيبهاى وارده در روز مصاف و بايد مردم شكر گذار باشند از نعم الهيّه كه واصل بآنها و انبياء شده چون انعام بر انبياء عليهم السلام انعام بر امم است در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود خداوند بداود عليه السّلام وحى فرمود كه تو خوب بنده‌ئى بودى اگر از بيت المال ارتزاق نمينمودى و بى كسب و كار نبودى پس حضرت داود چهل روز گريه كرد تا خداوند وحى فرمود به آهن كه نرم شو در دست بنده من داود پس نرم شد براى او آهن و در هر روز يك زره ساخت و فروخت بهزار درهم تا سيصد و شصت زره ساخت و فروخت و سيصد و شصت هزار درهم كسب نمود و مستغنى شد و گفته‌اند او اوّل كسى بود كه بالهام الهى اين صنعت را نمود و بيادگار از او برقرار ماند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ نَصَرناه‌ُ مِن‌َ القَوم‌ِ الَّذِين‌َ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُم‌ كانُوا قَوم‌َ سَوءٍ فَأَغرَقناهُم‌ أَجمَعِين‌َ (77)

و ياري‌ كرديم‌ نوح‌ ‌را‌ ‌از‌ اذيّتهايي‌ ‌که‌ ‌از‌ قوم‌ ‌به‌ ‌او‌ وارد ‌شده‌ ‌بود‌ ‌آن‌ قومي‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند ‌به‌ آيات‌ ‌ما محققا ‌آنها‌ بودند قوم‌ سوء ‌پس‌ غرق‌ كرديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بالتمام‌ جميع‌ ‌آنها‌ غرق‌ شدند.

(وَ نَصَرناه‌ُ): خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ رؤوف‌ و عطوف‌ و حليم‌ و صبور ‌است‌ بنده‌گان‌ ‌را‌ ‌به‌ اعمال‌ سوء ‌خود‌ تعجيل‌ ‌در‌ عذاب‌ نمي‌كند بلكه‌ مهلت‌ مي‌دهد، ‌حتي‌ كتبه سيئات‌ ساعاتي‌ ‌را‌ صبر مي‌كنند بسا توبه‌ كند، ‌حتي‌ ‌اگر‌ بنده‌ قبل‌ ‌از‌ موت‌ ‌به‌ يك‌ ساعت‌ موفق‌ ‌به‌ توبه‌ شد مي‌بخشد بلكه‌ ‌اگر‌ ‌با‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا رفت‌ اميد نجات‌ و مغفرت‌ ‌در‌ ‌او‌ هست‌، و بسا مشمول‌ شفاعت‌ مي‌شود. و اما ‌اگر‌ ‌از‌ حد گذشت‌ مورد غضب‌ واقع‌ مي‌شود.

لطف‌ حق‌ ‌با‌ تو مداراها كند

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 77)- در این آیه اضافه می‌کند: «ما او را در برابر قومی که آیات ما را تکذیب کردند یاری کردیم» (وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا).

ج3، ص182

«چرا که آنها قوم بدی بودند، لذا همه آنها را غرق کردیم» (إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِینَ).

این جمله بار دیگر تأکیدی است بر این حقیقت که مجازاتهای الهی هرگز جنبه انتقامی ندارد، بلکه بر اساس انتخاب اصلح است، به این معنی که حق حیات و استفاده از مواهب زندگی برای گروهی است که در خط تکامل و سیر الی اللّه باشند و یا اگر روزی در خط انحراف افتادند بعدا تجدید نظر کرده و باز گردند.

نکات آیه

۱- خداوند، حضرت نوح(ع) را از گزند تکذیب کنندگان آیات الهى نجات داد و از او کاملاً حمایت کرد. (و نصرنه من القوم الذین کذّبوا بایتنا ) واژه «نصر» هرگاه با «من» متعدى شود، متضمن معناى نجات و خلاصى است (برگرفته از «قاموس »).

۲- قوم نوح، آیات الهى را تکذیب کردند. (و نصرنه من القوم الذین کذّبوا بایتنا )

۳- قوم نوح، مردمى زشت کار و ناشایست بودند. (إنّهم کانوا قوم سوء )

۴- سابقه زشت کارى قوم نوح، زمینه ساز تکذیب آیات الهى از سوى آنان بود. (الذین کذّبوا بایتنا إنّهم کانوا قوم سوء ) برداشت یاد شده مبتنى براین است که جمله «إنّهم کانوا...» در مقام تعلیل براى جمله پیشین باشد. گفتنى است فعل «کانوا» - که مفید استقرار وصف است - بیانگر دوام وصف سوء در میان قوم نوح است و از آن جایى که فعل ماضى است، از آن به سوء سابقه تعبیر شده است.

۵- خداوند، تمامى افراد قوم نوح را به خاطر تکذیب آیات الهى، زشت کارى و سوء پیشینه غرق کرد. (الذین کذّبوا بایتنا إنّهم کانوا قوم سوء فأغرقنهم أجمعین ) برداشت یاد شده مبتنى براین است که جمله «إنّهم کانوا...» ضمن این که تعلیل براى جمله پیشین است، مقدمه اى براى جمله «فأغرقناهم...» نیز باشد.

۶- تکذیب آیات الهى، زشت کارى و سوء پیشینه، زمینه هاى نزول عذاب الهى و هلاکت (الذین کذّبوا بایتنا إنّهم کانوا قوم سوء فأغرقنهم أجمعین )

۷- عوامل طبیعى، مجارى تحقق اراده خداوند (الذین کذّبوا بایتنا ... فأغرقنهم أجمعین ) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که خداوند خواست خود مبنى بر هلاکت قوم نوح را، با فرستادن طوفان تحقق بخشید.

۸- هلاکت و بدبختى جوامع بشرى، بازتاب زشت کارى و رفتار نامناسب خود آنها است. (الذین کذّبوا بایتنا إنّهم کانوا قوم سوء فأغرقنهم أجمعین ) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که خداوند دو عامل (تکذیب آیات الهى و سوء پیشینه) را موجب هلاکت برشمرد و هر دو عامل را به خود انسان نسبت داد.

موضوعات مرتبط

  • آیات خدا: آثار تکذیب آیات خدا ۶; زمینه تکذیب آیات خدا ۴; کیفر تکذیب آیات خدا ۵; مکذبان آیات خدا ۱، ۲
  • جامعه: آسیب شناسى اجتماعى ۸; عوامل شقاوت جامعه ۸; عوامل هلاکت جامعه ۸
  • خدا: مجارى اراده خدا ۷; نجات بخشى خدا ۱
  • سوءپیشینه: آثار سوءپیشینه ۶
  • عذاب: زمینه عذاب ۶
  • عمل: آثار عمل ناپسند ۴، ۶; آثار اجتماعى عمل ناپسند ۸; کیفر عمل ناپسند ۵
  • عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۷
  • قوم نوح: تاریخ قوم نوح ۲، ۳، ۴; تکذیبگرى قوم نوح ۲، ۴; سوءپیشینه قوم نوح ۴، ۵; عمل ناپسند قوم نوح ۳، ۵; غرق قوم نوح ۵
  • نوح(ع): حامى نوح(ع) ۱; قصه نوح(ع) ۱; نجات نوح(ع) ۱
  • هلاکت: زمینه هلاکت ۶

منابع