النحل ١١٠
کپی متن آیه |
---|
ثُمَ إِنَ رَبَّکَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَ جَاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ |
ترجمه
النحل ١٠٩ | آیه ١١٠ | النحل ١١١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فُتِنُوا»: سخت شکنجه و عذاب داده شدند (نگا: بروج / ). با اذیّت و آزار از دین برگردانده شدند. «مِن بَعْدِها»: ضمیر (ها) به مذکورات قبلی، یعنی هجرت و جهاد و صبر، و یا این که فتنه مفهوم برمیگردد.
نزول
«شیخ طوسى» گوید: این آیه درباره عمار و بلال و صهیب که از مستضعفین و شکنجهدیدگان بودند، نازل گردیده و کفار شایع نموده بودند که اینان از دین برگشته اند ولى آنان تقیه انجام داده بودند و عمار پس از این حالت به مهاجرت پرداخته بود.[۱]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ «110»
پس قطعاً پروردگار تو براى كسانى كه پس سختىها (يى كه از كفّار ديدند براى حفظ آيين يا توبه) هجرت كرده وبه جهاد برخاسته وپايدارى نمودند، همانا پروردگارت از آن پس قطعاً آمرزنده مهربان است.
جلد 4 - صفحه 588
نکته ها
با نگاه به آيات گذشته مىفهميم كه مسلمانان به چند گروه تقسيم مىشدند:
1. گروهى كه زير شكنجه كفّار جان دادند و كلمهاى كفرآميز به زبان نياوردند. مثل پدر و مادر عمّار ياسر.
2. گروهى كه ايمان قلبى داشتند، ولى براى نجات جان خود تقيّه كردند. مثل عمار.
3. گروهى كه بعد از ايمان، كافر و به اصطلاح مرتّد شدند.
4. گروهى كه بعد از گرفتار فتنه و انحراف شدن، با هجرت و جهاد و صبر به ايمان برگشته و توبه كردند و دين خود را حفظ كردند.
مرتد دو گونه است:
1. مرتد فطرى كسى است كه از پدر و مادر مسلمان تولد يافته و بعد از قبول اسلام به كفر برگشته است، كيفر او (بخاطر ضربهاى كه از طريق ارتدادش به جامعه اسلامى و تزلزل عقايد مردم وارد مىشود) قتل و اموالش مصادره و توبهاش پذيرفته نيست.
2. مرتد ملّى، به كسى گويند كه پدر و مادرش به هنگام انعقاد نطفهاش مسلمان نبودهاند، ولى او مسلمان شده و بعد كافر گشته است، توبه اينگونه مرتد پذيرفته مىشود.
پیام ها
1- هجرتى ارزش دارد كه همراه با جهاد و صبر و مقاومت باشد وگرنه نوعى فرار است. «هاجَرُوا- جاهَدُوا- صَبَرُوا»
2- شرط دريافت مغفرت ورحمت الهى، جهاد ومقاومت است. هاجَرُوا ... جاهَدُوا ... صَبَرُوا ... مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ
3- اسلام بنبست ندارد و هرگونه انحراف و فتنه را مىتوان جبران كرد. (مرتد نيز مىتواند ايمان آورده و توبه كند) «إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ»
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 589
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (110)
ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هاجَرُوا: پس بدرستى كه پروردگار تو مر آنان را كه هجرت كردند به سوى مدينه مانند عمار و صهيب و خباب و سالم و بلال. مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا: پس از آن كه عذاب كشيده بودند و شكنجه يافتند از كفار. ثُمَّ جاهَدُوا: پس جهاد كردند در راه دين خدا. وَ صَبَرُوا: و صبر كردند بر ايذاء و آزار دشمنان و ساير امور شاقه. إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها: بدرستى كه پروردگار تو بعد از هجرت و جهاد و صبر، لَغَفُورٌ رَحِيمٌ: هر آينه آمرزنده است، عفو كند از ايشان گذشته را، مهربان است به ايشان كه توفيق طاعت دهد در زمان آينده، يا رحمت كامله خود را شامل حال ايشان فرمايد.
تبصره: خداوند متعال در اين آيه شريفه غفران و رحمت خود را مشمول كسانى فرموده كه داراى اوصاف سهگانه باشند و هر يك از اين سه صفت هم مشعر است سه صفت ديگر را بدين تقرير:
1- هجرت، شامل است هجرت از بلاد كفر به ايمان، و هجرت از كفر به ايمان و از معصيت به طاعت.
2- مجاهده، اشعار باشد به دو مجاهده: يكى جهاد با كفار و ديگر جهاد با نفس، بلكه اين اكبر و اعظم باشد به مصداق حديث شريف نبوى به قوميكه از غزوهاى برگشته بودند، فرمود: بجا آورديد جهاد اصغر را، پس بر شما باد به جهاد اكبر. عرض كردند: جهاد اكبر چيست؟ فرمود: جهاد با نفس.
3- صبر، بنا به روايتى شامل است سه قسم را: صبر در طاعت، صبر در معصيت، صبر بر مصيبت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ وَ لكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ (106) ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ (107) أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (108) لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْخاسِرُونَ (109) ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (110)
ترجمه
كسيكه كافر شود بخدا بعد از ايمانش مگر كسيكه مجبور شود با آنكه دلش مطمئن باشد بايمان ولى كسانى كه بگشايند بر وى كفر سينه خود را پس بر آنان است خشمى از خداوند و از براى آنها است عذابى بزرگ
اين براى آنستكه آنها اختيار نمودند بدوستى زندگانى دنيا را بر آخرت و همانا خدا هدايت نميكند گروه كافران را
آنگروه آنانند كه مهر نهاد خدا بر دلهاشان و گوشهاشان و چشمهاشان و آنگروه آنانند بيخبران
ناچار همانا آنها در آخرت آنانند زيانكاران
پس همانا پروردگار تو از براى آنانكه هجرت كردند بعد از آنكه معذب شدند پس جهاد كردند و صبر نمودند همانا پروردگار تو بعد از آن امور هر آينه آمرزنده مهربان است..
جلد 3 صفحه 319
تفسير
بعضى من كفر باللّه را بدل از الّذين لا يؤمنون بآيات اللّه در آيه سابقه دانستهاند و جمله اولئك هم الكاذبون را معترضه بين بدل و مبدل منه و بعضى آنرا بدل از الكاذبون در آن آيه دانستهاند و گفتهاند مراد آنستكه دروغگويان كسانى هستند كه كافر شدند بخدا بعد از ايمان و بعضى آنرا منصوب بذم قرار داده و كلمه اعنى يا اخص تقدير نمودهاند و بعضى آنرا شرط و جواب را محذوف دانستهاند بقرينه جواب شرط دوّم كه من شرح بالكفر صدرا باشد و اين قول را در مجمع بكوفيّون نسبت داده و بنظر حقير هيچ يك از اين وجوه خالى از خلل و تكلّف و خلاف ظاهر نيست بلكه معناى آيه شريفه واضح است كه خدا ميخواهد بيان عقاب مرتدّ از دين اسلام را بفرمايد از روى رضا و اختيار نه كراهت و اجبار لذا اولا عنوان كلّى ارتداد را ذكر فرموده تا ارتداد اجبارى را اخراج فرمايد و بعدا بشرطيّه دوم بيان فرموده كه مراد كسانى هستند كه كفر را در درون سينه خود جاى دادهاند تا معلوم شود كسانيكه مجبور باظهار كفر شدهاند خروج موضوعى از اراده لبّى داشتهاند و موقعيّت ايشان در قلوب باقى بماند بلكه زيادتر شود و بنابراين فعليهم غضب تا آخر آيه جواب هر دو شرط يعنى اوّل و دوّم است و بهيچ وجه مورد اشكال نيست بلكه مطابق با ظاهر آيه شريفه و مقصود اصلى كلام است و حاصل معنى بتقريب مذكور آنستكه كسانيكه كافر شوند بعد از ايمانشان نه از روى اكراه و اجبار و با اطمينان قلب بحقّ بودن دين اسلام بلكه از روى رضا و اختيار با كفر باطنى مورد غضب و سخط الهى واقع خواهند شد در دنيا و در آخرت بعذاب بزرگ گرفتار ميشوند براى آنكه محبّت دنياى دنى در دل آنها جاى نموده بطوريكه اختيار نمودند زندگى و لذائذ فانيه آنرا بر لذائذ و حيات ابدى آخرت و خداوند هم آنها را بحال خودشان واگذار ميفرمايد و توفيق نميدهد كه ثابت قدم در ايمان باشند و مهر الهى بر دلهاى آنها نهاده شده كه مطالب حقه را نمىفهمند و بر گوشهاى آنها كه كلام حقّ را نميشنوند و بر طبق آن عمل نميكنند و بر چشمهاى آنها كه آثار حق را مشاهده نمينمايند و عبرت نميگيرند و چون كلمه سمع بر مفرد و جمع اطلاق ميشود بلفظ جمع تعبير نفرموده است و مراد از مهر الهى در اوائل سوره بقره گذشت و معلوم است كه اين گروه بكلّى غافل از آتيه خود هستند كه براى
جلد 3 صفحه 320
آن سرمايهاى تهيّه نمىكنند بلكه سرمايه خود را كه عمر عزيز است در دنيا بباد فنا ميدهند و با بار گناه تهى دست به پيشگاه الهى حاضر ميشوند پس حقا و ناچار اينجماعت در آخرت شرمسار و زيانكار و گرفتار خواهند بود و جز سوختن و ساختن چارهاى ندارند و چون هيچ خسران و زيانى با خسران و زيان آنها برابر نيست و جاى آنستكه گفته شود جز آنها خاسر و زيانكارى نيست كلام مؤكّد بتأكيدات متعدده مشعر بحصر شده است و چون تفاوت بين حال اين جماعت از اهل ارتداد و حال جماعت اوّل كه به اكراه كلمه كفر را بر زبان جارى نمودند زياد بود خداوند در آيه اخيره عطف فرموده است بيان حال ايشان را بر اين دسته بكلمه ثمّ و ضمنا تصريح فرموده است بفضائل و مناقب ايشان باين تقريب كه پروردگار تو براى كسانيكه مهاجرت نمودند از بلد كفر بعد از آنكه مورد فتنه و عذاب كفّار شدند در راه خدا و جبرا كلمه كفر را بر زبان جارى نمودند و پس از هجرت جهاد كردند با كفّار و صبر نمودند بر سختيها و ناملائمات وارده بر ايشان همانا پروردگار تو بعد از اين امور نسبت بگناهان گذشته يا متصوّره در باره ايشان بأجراء كلمه كفر بر زبان آمرزنده و مهربان است و تكرار كلمه انّ ربك بنظر حقير بملاحظه فاصله زياد بين اسم و خبر انّ است و نظائر آن در كلام عرب و خصوصا قرآن زياد است و مخلّ بفصاحت نيست بلكه مؤكّد آن است چنانچه مكرر اشاره شده است و در بحث اطناب از علم معانى معنون است و در شأن نزول آيه اولى قمّى ره فرموده من اكره و قلبه مطمئن بالايمان عمّار ياسر است كه قريش مكّه گرفتند او را و عذاب نمودند بآتش تا دلخواه آنها را بر زبان جارى نمود ولى قلبش مطمئن بايمان بود و مراد از من شرح بالكفر صدرا عبد اللّه بن سعد است كه عامل عثمان در مصر بود و فيض ره فرموده قصّه عمّار بنابر نقل مفسرين آنستكه قريش اكراه نمودند عمّار و پدر و مادر او ياسر و سميّه را بر ارتداد پس پدر و مادر او امتناع كردند و كشته شدند و آن دو اوّل قتيل در اسلام بودند و عمّار دلخواه آنها را با اكراه بر زبان جارى نمود پس به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتند عمّار كافر شد جواب فرمود حاشا همانا عمّار سر تا پايش از ايمان پر است و مخلوط شده ايمان با گوشت و خون او پس عمّار رسيد خدمت حضرت با چشم گريان و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اشك او را پاك ميكرد
جلد 3 صفحه 321
و فرمود چه ميشود تو را اگر اين اتفاق ثانيا براى تو روى داد دو مرتبه گفته خود را تكرار كن براى آنها و چند روايت از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مؤيّد اين شأن نزول است و دلالت دارد بر آنكه در موقع ضرورت بايد باين دستور عمل نمود يعنى وظيفه شرعيّه اين است و مشعر است بآنكه فرق نيست ميان دشنام دادن و بيزارى جستن از پيشوايان دين العياذ باللّه و اين معنى منافات ندارد با آنكه اگر از باب جهل بحكم يا عدم تمكّن از اين جسارت كلمه كفر را بر زبان جارى ننمايند و كشته شوند معذور و سعيد باشند چنانچه در جواب سؤال از حال عمّار و پدر و مادرش فرمودهاند امّا پدر و مادرش سرعت نمودند ببهشت و امّا عمّار پس او فقيه است در دين خود و بعضى آيه اخيره را مخصوص بجمع ديگرى دانستهاند كه باين بليّه گرفتار شدند و بوظيفه خود عمل نمودند و بعدا مهاجرت و جهاد و صبر كردند و آيه اخيره در باره ايشان نازل شد و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هاجَرُوا مِن بَعدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (110)
پس از آن محققا پروردگار تو براي كساني که هجرت كردند از بعد آنچه برگشتند و مرتد شدند و كافر گشتند تائب شدند پس از آن جهاد در راه خدا نمودند و صبر كردند محققا پروردگار تو از بعد از اينکه هر آينه آمرزنده رحم كننده است اينکه صريح است در قبولي توبه مرتد چه ملي باشد و چه فطري که ميفرمايد ثُمَّ
جلد 12 - صفحه 197
إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هاجَرُوا مِن بَعدِ ما فُتِنُوا فتنه در آيات شريفه اطلاقاتي دارد بر امتحان و بر بلاهاي دنيوي و بر عذاب اخروي اطلاق شده و در اينجا بر شرك و كفر اطلاق شده يعني بعد از اينكه كافر و مشرك شدند يعني از اسلام برگشتند و مرتد شدند و بكفار و مشركين ملحق شدند تائب شدند و رجوع باسلام كردند و از كفر و شرك دست برداشتند و هجرت كردند و ملحق بمسلمين شدند ثُمَّ جاهَدُوا پس از هجرت و الحاق بمسلمين در مقام جهاد با كفار و مشركين بر آمدند (و صبروا) بر اذيتهاي كفار و مشركين از قتل و ذهاب مال و جاه صبر كردند خداوند عالم از راه لطف و عنايتش از آنها قبول فرمود و الطافش و تفضلاتش شامل آنها گرديد إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ بيان علت قبولي آنها و پذيرفتن آنها اينست که با اينكه مرتد شدند و از اسلام خارج شدند چون رجوع كردند خداوند هر آينه هم آمرزنده است از عقوبت شرك و كفر آنها صرف نظر ميكند و آنها را عفو ميكند و ميبخشد و هم مشمول تفضلات خود و مثوبات دنيوي و اخروي قرار ميدهد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 110)- و از آنجا که در برابر دو گروه گذشته یعنی آنها که تحت فشار دشمن کلمات کفرآمیز را به عنوان «تقیه» بیان کردند و آنها که با تمام میل به کفر بازگشتند، گروه سومی وجود دارند که همان فریب خوردگانند.
این آیه به وضع آنها اشاره کرده، میگوید: سپس پروردگار تو نسبت به کسانی که بعد از فریب خوردن (به ایمان بازگشتند و) هجرت کردند، سپس جهاد کردند و در راه خدا استقامت نمودند پروردگارت، بعد از انجام این کارها، بخشنده و مهربان است» و آنها را مشمول رحمت خود میسازد (ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ).
این آیه دلیل روشنی است برای قبول توبه مرتد ملّی.
نکات آیه
۱- تمجید خداوند از مؤمنانى که در کوران مشکلات، از ایمان نبریدند و با هجرت و جهاد، صبر پیشه کردند. (ثمّ إن ربّک للذین هاجروا من بعد ما فتنوا)
۲- خداوند، نسبت به مهاجرانى که با هجرت، جهاد و صبر، دین خود را حفظ کردند، بسیار بخشنده و مهربان است. (ثمّ إن ربّک للذین هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ جهدوا و صبروا) خبر «إن ربّک للذین ...» محذوف است که «لغفور رحیم» بر آن دلالت دارد.
۳- آزار و شکنجه دشمنان اسلام نسبت به مؤمنان، زمینه آزمایش ایمان آنان (إلاّ من أُکره و قلبه مطمئنّ بالإیمن ... ثمّ إن ربّک للذین هاجروا من بعد ما فتنوا) در واژه «فتنوا» - که در این آیه در معناى امتحان و آزمایش به کار رفته است - معناى رنج و عذاب نهفته است; چه اینکه ریشه این فعل به معناى گداختن طلا براى خالص ساختن آن است (مفردات راغب). گفتنى است آیه ۱۰۶ - که درباره شکنجه و آزار شدن مسلمانان و حکم تقیه است - تأیید کننده همین برداشت است.
۴- هجرت برخى از مسلمانان صدراسلام (به حبشه)، پس از تحمل رنج و شکنجه دشمنان (للذین هاجروا من بعد ما فتنوا) یکى از معانى «فتنة» آزار و شکنجه مى باشد (مفردات راغب) و برداشت فوق مبتنى بر این معناست.
۵- هجرت، حرکتى است در جهت حفظ ایمان و رهایى از محیط جبر و حاکمیت کفر. (هاجروا من بعد ما فتنوا) با توجه به ارتباطى که میان این آیه و آیه «من کفر بالله من بعد إیمانه إلاّ من أُکره ...» وجود دارد که مى نمایاند در شرایط دشوار تقیه امرى جایز است، اما انسان نباید براى همیشه به اظهار ظاهرى کفر تن در دهد; بلکه در صورت امکان باید محیط کفر را ترک نماید، برداشت فوق به دست مى آید.
۶- توصیه خداوند به هجرت از سرزمین کفر، در صورت ناگزیر بودن انسان از تظاهر مداوم به کفر (إلاّ من أُکره ... ثمّ إن ربّک للذین هاجروا من بعد ما فتنوا) این آیه به کسانى نظر دارد که از روى اجبار سخن کفر بر زبان رانده اند و خداوند مى فرماید: آنان پس از این کار در صورتى که هجرت کنند و... [و بى تفاوت باقى نمانند] مورد بخشش خواهند بود. این بیان مى رساند که هجرت چنین افرادى امرى لازم است.
۷- هجرت، از راههاى مصون داشتن ایمان و جهاد، مایه از بین رفتن موانع تفکر دینى در جامعه * (هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ جهدوا و صبروا) قرار گرفتن جهاد در کنار هجرت و مکمل شمرده شدن آن، مى تواند اشاره به مطلب فوق داشته باشد.
۸- صبر و مقاومت، عنصرى مهم و ضرورى در مسیر هجرت و جهاد (للذین هاجروا ... ثمّ جهدوا و صبروا) از آن جایى که هجرت و جهاد همواره همراه با مشکلات است و صبر و مقاومت بسیارى را مى طلبد، در عین حال خداوند به صبر و مقاومت توصیه فرموده است; مى توان گفت: این توصیه گویاى نقش ویژه صبر در میدان هجرت و جهاد است.
۹- هجرت کنندگان رنج دیده، جهادگر و مقاوم، مورد عنایت خاص خداوند و برخوردار از نصرت او * (ثمّ إن ربّک للذین هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ جهدوا و صبروا) برداشت فوق، مبتنى بر این نکته است که «ربّک» اسم «إن» بوده و لام حرف جر و «الذین» متعلق به خبر محذوفى مانند «هو ناصر لهم» باشد.
۱۰- هجرت کنندگان مجاهد و صابر، بشارت داده شده به مغفرت و رحمت گسترده الهى (ثمّ إن ربّک للذین هاجروا ... إن ربّک من بعدها لغفور رحیم)
۱۱- هجرت، جهاد و صبر، موجب جلب بخشش و رحمت گسترده الهى (ثمّ إن ربّک للذین هاجروا ... إن ربّک من بعدها لغفور رحیم)
۱۲- بر زبان راندن کلمات کفرآمیز، حتى از روى تقیه و ناگزیرى، نیازمند مغفرت الهى است. (إلاّ من أُکره و قلبه مطمئنّ بالإیمن ... إن ربّک من بعدها لغفور رحیم) برداشت فوق، بنابراین نکته است که «إن ربّک ...» در بیان حال کسانى باشد که به اکراه، اظهار کفر کرده اند; که در این صورت وعده غفران توسط خدا، نشان دهنده نیاز آنان به مغفرت است.
۱۳- برخوردارى از مغفرت و رحمت الهى، نیازمند تلاش و مجاهدت خود انسانهاست. (للذین هاجروا ... و صبروا إن ربّک من بعدها لغفور رحیم)
۱۴- امکان پذیرش توبه مرتد، از سوى خداوند (من کفر بالله من بعد إیمنه ... ثمّ ... إن ربّک من بعدها لغفور رحیم) برداشت فوق، بنابراین احتمال است که عبارت «ثمّ إن ربّک ...» در بیان حال «من أُکره» نباشد; بلکه مربوط به کسانى باشد که بدون تقیه به کفر گرویدند و چنان چه «فتنوا» به معناى فریب خوردگى باشد، مؤید برداشت فوق خواهد بود.
۱۵- مرتدان، در صورت توبه، هجرت و جهاد در راه خدا و صبر و مقاومت در برابر کافران، مورد غفران و رحمت الهى قرار مى گیرند. (من کفر بالله من بعد إیمنه ... ثمّ ... إن ربّک من بعدها لغفور رحیم)
۱۶- پذیرش عذر بر زبان راندن کلمات کفرآمیز در شرایط سخت و ناچارى، مشروط به نشان دادن صداقت خویش با هجرت، جهاد و مقاومت در راه خداست. (من کفر بالله ... إلاّ من أُکره و قلبه مطمئنّ بالإیمن ... إن ربّک للذین هاجروا ... إن ربّک من بعدها لغفور رحیم)
۱۷- امکان تدارک لغزشها، در بینش الهى (إن ربّک من بعدها لغفور رحیم)
۱۸- برخوردارى گناهکاران از رحمت و بخشش خداوند، مشروط به توبه عملى و تدارک گذشته هاست. (ثمّ إن ربّک للذین هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ جهدوا و صبروا إن ربّک من بعدها لغفور رحیم)
موضوعات مرتبط
- آمرزش: زمینه آمرزش ۱۳; مشمولان آمرزش ۲، ۱۰، ۱۵; موجبات آمرزش ۱۱
- استغفار: موارد استغفار ۱۲
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۴; شکنجه هاى دشمنان اسلام ۳
- امتحان: ابزار امتحان ۳; امتحان با شکنجه ۳
- امدادهاى خدا: مشمولان امدادهاى خدا ۹
- ایمان: اهمیت حفظ ایمان ۵; عوامل حفظ ایمان ۷
- تفکر: زمینه تفکر دینى ۷
- توبه: آثار توبه ۱۵، ۱۸
- جهاد: آثار جهاد ۷، ۱۱، ۱۵، ۱۶; اهمیت صبر در جهاد ۸
- حبشه: هجرت به حبشه ۴
- خدا: بشارتهاى خدا ۱۰; توصیه هاى خدا ۶; مدحهاى خدا ۱
- دشمنان: صبر بر شکنجه هاى دشمنان ۴
- دیندارى: استقامت در دیندارى ۲
- رحمت: زمینه رحمت ۱۳; شرایط رحمت ۱۸; مشمولان رحمت ۲، ۱۰، ۱۵; موجبات رحمت ۱۱
- صابران: امداد به صابران ۹; بشارت به صابران ۱۰; فضایل صابران ۹; مدح صابران ۱
- صبر: آثار صبر ۱۱، ۱۵، ۱۶
- عذر: شرایط قبول عذر ۱۶
- عذرخواهى: صداقت در عذرخواهى ۱۶
- عمل: آثار عمل ۱۳
- کفر: استغفار از کفر اکراهى ۱۲; اظهار لفظى کفر ۱۲، ۱۶; اهمیت نجات از کفر ۵; کفر اکراهى ۱۶
- گناه: آثار جبران گناه ۱۸; جبران گناه ۱۷
- گناهکاران: شرایط آمرزش گناهکاران ۱۸; شرایط رحمت بر گناهکاران ۱۸
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۲، ۹
- مؤمنان: زمینه امتحان مؤمنان ۳; مدح مؤمنان ۱
- مجاهدان: امداد به مجاهدان ۹; بشارت به مجاهدان ۱۰; دیندارى مجاهدان ۲; فضایل مجاهدان ۲، ۹; مدح مجاهدان ۱
- مرتدان: شرایط آمرزش مرتدان ۱۵; قبول توبه مرتدان ۱۴
- مسلمانان: شکنجه مسلمانان صدراسلام ۴; هجرت مسلمانان صدراسلام ۴
- مهاجران: امداد به مهاجران ۹; بشارت به مهاجران ۱۰; دیندارى مهاجران ۲; فضایل مهاجران ۲، ۹; مدح مهاجران ۱; مهاجران صابر ۹
- هجرت: آثار هجرت ۷، ۱۱، ۱۵، ۱۶; اهمیت صبر در هجرت ۸; توصیه به هجرت ۶; فلسفه هجرت ۵; هجرت از دارالکفر ۶
منابع
- ↑ ابن سعد در کتاب طبقات از عمر بن الحکم روایت کند که عمار یاسر و صهیب و ابوفکیهة و بلال و عامر بن فهیرة و عده دیگر از مسلمین عذاب و شکنجه از دست کفار مى دیدند و نمى دانستند چه مى گویند تا این که این آیه درباره آنها نازل شد.