الفتح ١
ترجمه
سوره الفتح | آیه ١ | الفتح ٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَتَحْنَا»: گشودهایم و پیش آوردهایم. ذکر فعل به صورت ماضی، به خاطر تحقق یا قطعیت موضوع است. «فَتْحاً مُّبِیناً»: مراد صلح حدیبیه است که به خاطر خیرات و برکات و فتوحات مترتب بر آن، فتح آشکار نامیده شده است. یا مراد فتح مکه است که دو سال بعد از صلح حدیبیه بوقوع پیوست و انتشار اسلام و شکوه مسلمانان را بدنبال داشت.
نزول
«شیخ طوسى» گویند: قتادة گوید: پس از آن که این آیه نازل گردید، رسول خدا صلى الله علیه و آله از حدیبیه مراجعت کرد و در همین وقت بود که بشارت فتح مکه به وى داده شده بود.[۱]
تفسیر
- آيات ۱ - ۷، سوره فتح
- اشاره به مضامين سوره مباركه فتح و انطباق آن با ماجراى صلح حديبيه
- توضيح و توجيه اينكه مقصود از فتح مبين در آيه : ((انا فتحنا لك فتحا مبينا)) صلح حديبيه است
- صلح حديبيه مؤ ثرترين عامل براى فتح مكه در قرن هشتم هجرى بود
- توجيه بعضى از مفسرين براى فرار از عدم ارتباط فتح مذكور با آمرزش گناهان
- شرح مقصود از غفران ذنب متقدم و متاءخر پيامبر (ص ) در آيه : ((يغفر لك اللّه تقدم منذنبك و ما تاءخر...)) و ارتباط آن با فتح مبين
- وجود متعددى كه در بيان معنى و مفاد آيه فوق گفته شده است
- اشكال سوم : آمرزش گناهان بطور مطلق لازمه اش جايز بودن ارتكاب گناهان غيرقابل آمرزش همچون شرك به خدا است
- نظريه سيد مرتضى در توجيه غفران نبوت پيامبران
- مراد و مقصود از ((نصر عزيز)) در آيه ((ينصرك الله نصرا عزيزا))
- مراد از ((سيكينت )) و انزال آن بر قلوب مؤ منين
- سخن بعضى كه گفته اند مراد از ((انزل )) اسكان و قرار دادن است و رد سخن آنان
- (بيان اينكه ايمان علم و عمل - با هم - است و شدت و ضعف ايمان ناشى از شدت و ضعف علمو عمل است )
- سخن كسانى كه گفته اند: ايمان شدت و ضعف نمى پذيرد وعمل ربطى به ايمان ندارد و بيان ضعف و بى پايگى اين سخن
- بيان ضعف و بى پايگى اين سخن
- سخن بعضى از مفسرين درباره زيادت ايمان در آيه ((ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم ))
- معناى اينكه فرمود: جنود آسمانها و زمين از آن خدا است
- روايتى پيرامون ماجراى صلح حديبيه و نزول آيات : ((انا فتحنا لك فتحا مبينا...))
- روايتى از ابن عباس در شر واقعه صلح حديبيه
- روايتى ديگر درباره جريان صلح حديبيه
- مضمون عهدنامه صلح حديبيه
- كاتب رسول خدا در معاهده صلح حديبيه على بن ابى طالب عليه السلام بود
- روايتى به نقل از تفسير ((الدرا المنثور)) در بيان شاءننزول سوره فتح
- دو روايت در بيان معناى آيه : ((ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك و ما تاءخر...))
- روايتى در باره مراد از ((سيكينت )) و روايتى درباره اينكه ايمانعمل است و شدت و ضعف و زيادت و نقصان دارد
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً «1»
همانا ما گشايش آشكارى را براى تو پيش آورديم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً «1»
إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً: بدرستى كه ما فتح كرديم و گشوديم براى تو فتحى روشن و گشودنى هويدا. علما را در اين فتح اقوالى است: 1- فتح مكه معظمه. 2- فتح خيبر. 3- ظفر و نصرت حضرت بر جميع دشمنان به حجج باهره و معجزات ظاهره و اعلاى كلمه اسلام. 4- مراد فتح صلح حديبيه است كه مقدمه فتح مكه است.
خلاصه واقعه: سال ششم هجرت، حضرت در خواب ديد كه با جمعى از اصحاب به طواف مكه معظمه رفتهاند. اصحاب تصور كردند در همين سال واقع شود. حضرت روز دوشنبه غره ذى قعده آن سال از مدينه بيرون و به عمره احرام گرفت، هفتاد شتر براى هدى همراه با اكثر صحابه، چون به حديبيه نزول نمودند خبر به مشركان رسيد، به منع حضرت اتفاق كردند. از طرف آنها جمعى براى كشف حال خدمت حضرت، و معلوم شد حضرت براى زيارت آمده نه حرب، با اين وصف قريش به حميت و عصبيت راضى نشدند و اراده قتال كردند؛ بدين سبب بيعة الرضوان واقع شد. كفار از بيعت خائف، و كسى را خدمت حضرت و صلح كردند و صلحنامه نوشتند كه تا ده سال ميان اهل اسلام و مشركان قريش جنگ نباشد و مسلمانان سال آينده عمره بجاى آرند. اصحاب محزون شدند، حتى عمر به حضرت گفت: آيا نفرمودى اينكه داخل مسجد الحرام شويم! حضرت فرمود: آيا همين سال وعده دادم، من گفتم خدا وعده داده فتح مكه نمايم و سعى و طواف بجاى آرم. پس زياد گفتگو نمودند، حضرت فرمود: اگر صلح قبول نمىكنيد قريش مستعد حرب باشند، حمله نمودند شكست خوردند و به طرف پيغمبر آمدند، حضرت فرمود: يا على بگير شمشير را و حمله نما.
امير المؤمنين عليه السّلام با شمشير حمله به قريش، چون امير المؤمنين را مشاهده نمودند قريش برگشتند، اصحاب خجالتزده خدمت حضرت و بفرمود تا همان
جلد 12 - صفحه 141
جا محلّ شدند و قربانى كردند و بيست روز در حديبيه توقف؛ شبى اين سوره نازل شد، لذا بعضى تفسير آيه بر اين وجه نمودهاند كه ما حكم كرديم براى تو حكمى ظاهر و هويدا كه آن صلح با قريش است و در حقيقت اين صلح مقدمه فتح شد.
سالم بن ابى جعد گويد از جابر پرسيديم از عده در حديبيه، گفت: قريب هزار و پانصد نفر و تشنگى بر ما غالب شد حضرت دست مبارك در ظرفى گذاشته آب جارى و همه سيراب شديم.
تتمه: از شعبى نقل است كه بعد از نزول اين آيه، آيات عظيمه و علامات غريبه به فعل آمد: 1- صلح حديبيه. 2- بيرون آمدن آب از چاه حديبيه. 3- فتح مكه. 4- فتح خيبر. 5- ظفر اهل روم به فارس و اهل كتاب به مشركان.
6- وعده مغفرت كه علت فتح است به اعتبار مسببيت آن از جهاد- يعنى فتح از حيث آنكه متفرع بر مشقت جهاد كه مستلزم دفع شرك و ترفع اسلام است سبب آن شد كه:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً «1» لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقِيماً «2» وَ يَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزِيزاً «3» هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدادُوا إِيماناً مَعَ إِيمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً «4»
لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ يُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ كانَ ذلِكَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِيماً «5»
ترجمه
همانا ما گشوديم براى تو گشودنى آشكار
تا بيامرزد براى تو خدا آنچه را كه پيش گذشت از گناهت و آنچه را كه مؤخّر است و تمام گرداند نعمتش را بر تو و هدايت كند تو را براهى راست
و يارى كند تو را خدا يارى كردنى بىنظير و با عزّت
او است آنكه فرو فرستاد آرامش را در دلهاى مؤمنان تا بيفزايند گرويدنى با گرويدنشان و براى خدا است لشگرهاى آسمانها و زمين و بوده است خدا داناى درست كردار
تا داخل كند مردان با ايمان و زنان با ايمان را در بهشتهائى كه ميرود از زير آنها نهرها جاودانيان در آن و بپوشاند از ايشان بديهاشانرا و باشد اين نزد خدا كاميابى بزرگ.
تفسير
خداوند سبحان گشود ابواب علم و معرفت را بر پيغمبر خود و رسانيد او را باوج كمال ظاهرى و باطنى وقتى كه بشارت داد بآنحضرت فتح مكّه و موفقيّت او را بجهاد و حج و اسلام آوردن اقارب و ارحام او كه علاقهمند بهدايت آنان بود در عالم رؤياء صادقه تا محو فرمايد از وجود اقدس او جملهئى از نقائص امكانيّه را و بيامرزد ببركت ذات شريف او گناهان سابقه و لاحقه دوستان و شيعيان آنخاندان عصمت و طهارت را كه در دست گرفته و بخود نسبت داده و در پيشگاه الهى براى شفاعت حاضر نموده و بأدنى ملابست باو اضافه شده و تا تمام نمايد نعمت نبوّت را
جلد 5 صفحه 19
بر آنحضرت بسلطنت و اعلاء كلمه توحيد برفع امير المؤمنين عليه السّلام براى كسر اصنام و ارتفاع علم اسلام كه او صراط مستقيم و آن راه راست ببهشت جاويد است و تا نصرت دهد او را بر دشمنان نصرت با عزّت و عظمتى كه بىمانند يا كمنظير بود چون بدون جنگ حاصل و رعب و شهرتش بأقطار عالم واصل گرديد و باين بيان دفع ميشود اشكالاتى كه در اين آيات بدوا بنظر رسيده و ميرسد يكى آنكه اضافه گناه بآنحضرت شده با آنكه او قطعا معصوم بوده و بنظر حقير ترك اولى هم از او صادر نشده است ديگر آنكه چه مناسبت دارد فتح مكّه كه مشهور در شأن نزول اين سوره است با مغفرت گناهان تا آن سبب اين باشد ديگر آنكه مغفرت نسبت بگناهان آتيه چگونه تصوّر ميشود تا فتح موجب غفران ما تقدّم و ما تأخّر گردد چون مراد از گناه اعمّ از قصور جنبه امكانى و معاصى شيعيان اهل بيت اطهار است چنانچه در مجمع بدو طريق و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از ذنب گناهان شيعيان على عليه السّلام است كه خداوند آنها را به پيغمبر خود اضافه فرموده پس مغفور قرار داده و در اين اضافه محسّنات بسيارى است كه ارباب ذوق سليم بآن پى ميبرند يكى آنكه شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام چه قدر بستگى بساحت مقدّس نبوى دارند كه خداوند گناه آنانرا گناه او شمرده و باو نسبت داده ديگر آنكه مردم بدانند شيعيان آنحضرت چه قدر نزد خداوند قرب و منزلت دارند كه ببركت دوستى او تمام گناهان گذشته و آينده آنها مغفور خواهد شد ديگر آنكه خود آنها بدانند كه گناهانشان اضافه بموالى آنها پيدا ميكند و ايشان از اينجهت نگران ميشوند و دست نياز بدرگاه كارساز دراز مينمايند و اين موجب ردع آنها گردد بيشتر از آنچه اوامر اصليّه موجب ارتداع ميشود و امثال اين نكات كه با ذرهبين علم و ادب ميتوان مشاهده نمود و چون پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم خود حامل آنگناهان به پيشگاه الهى شده و در دست گرفته و شفاعت نموده و در اضافه ادنى ملابست كافى است خلاف ظاهرى در آيه نميباشد بخلاف تقدير امّت يا قوم يا شيعه يا آدم و حوّا يا كفّار مكّه در باره آنحضرت كه گفتهاند و خلاف اصل و ظاهر است و بدل نمىچسبد چون حذف مضاف اگرچه شايع است ولى بايد از كلام فهميده شود و اينجا نميشود
جلد 5 صفحه 20
بلى در بعضى از روايات ذنبك در آيه شريفه بگناه آنحضرت باعتقاد اهل مكّه تفسير شده و مغفرت را بزوال اين اعتقاد بعد از فتح تأويل فرمودهاند و منافات با بيان حقير ندارد چون آنها نوعا از قريش بودند كه مسلمان شدند و گناهانشان آمرزيده شد ببركت وجود پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و براى توئى كه خدا فرموده اعمّ است از وجود و شفاعت چنانچه فتح اعمّ است از نيل بمقام شامخ معرفت كه موجب قابليّت براى شفاعت است و فتح مكّه كه موجب اسلام قريش و رغبت مردم بقبول دين حق شد و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم علاقهمند باسلام آنها و مغفرت گناهانشان بود و اهتمام بزوال و رفع آثار آنها داشت چون رحمة للعالمين بود گوئى آنها را هم در بر گرفته بود و ميكوشيد كه مغفور گردد و مؤيّد اين معنى است روايت مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه در وقت نزول اين آيه فرمود نازل شد بر من آيهاى كه محبوبتر است نزد من از دنيا و ما فيها چون مناسب با اين درجه از محبّت نيل بمقام علم و معرفت و فوز برتبه شفاعت است نه صرف فتح مكّه يا صلح حديبيّه كه آنهم فتح خوانده شده و ساير فتوحات كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم پى در پى ميفرمود و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام در شأن نزول اين سوره و اين فتح بزرگ حديث مفصّلى نقل نموده كه اجمالش آنستكه سبب آن بود كه خداوند امر فرمود پيغمبر خود را در خواب كه داخل شود در مسجد الحرام و طواف نمايد و حلق كند با حلق كنندگان پس او باصحاب خبر داد و امر بخروج فرمود پس خارج شدند از مدينه و چون بذو الحليفه رسيدند محرم باحرام عمره شدند و پيغمبر (ص) شصت و شش شتر سوق داد و همه تلبيه گويان حركت كردند با قربانيهاشان تا در حديبيّه كه نزديك حرم است نزول نمودند و قريش هم قسم شدند كه نگذارند آنحضرت داخل مكّه شود و او براى آنها پيغام داد كه من براى جنگ با شما نيامدم بلكه براى آن آمدهام كه مناسك خود را بجا آوردم و قربانيها را نحر نمايم و گوشتهاشان را براى شما بگذارم و آنها قبول ننمودند و گفتند اگر اين خبر بگوش عرب رسد موجب ذلّت ما و جرئت آنها بر ما خواهد شد و دو نفر را فرستادند خدمت پيغمبر رسيدند و عرضه داشتند كه عرب شنيدهاند شما بعزم مكّه بيرون آمدهايد اگر امسال داخل حرم و بلد ما شويد موجب ذلّت ما و
جلد 5 صفحه 21
جرئت آنها بر ما خواهد شد امسال مراجعت نمائيد سال ديگر همين ماه بيائيد ما سه روز بيت را باختيار شما ميگذاريم مناسك خود را بجا آوريد و مراجعت كنيد و حضرت قبول فرمود ولى بيشتر اصحاب مخالفت نمودند و شديدتر از همه در مخالفت عمر بود كه گفت مگر ما بر حق نيستيم چرا بايد زير بار ذلّت برويم پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود خداوند بمن وعده فرموده و تخلّف نميفرمايد بالاخره فتح و ظفر با ما است عمر گفت مگر تو نگفتى بما كه داخل مسجد الحرام ميشويم و طواف و حلق ميكنيم پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود هيچ گفتم امسال اصحاب ساكت شدند و عمر گفت اگر چهل نفر با من بيايند من با قريش جنگ ميكنم پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم هم فرمود اگر مايل بصلح نيستيد جنگ كنيد آنها بقريش حمله نمودند و با رسوائى فرار كردند و پيغمبر تبسّم فرمود و امير المؤمنين عليه السّلام را مأمور بحمله فرمود و آنها تا آنحضرت را ديدند برگشتند و گفتند يا على مگر محمّد از رأيش نسبت بما برگشت فرمود خير و در اين بين اصحاب خدمت پيغمبر رسيده از كرده خود پشيمان و عذر خواه شدند و حضرت پذيرفت و قريش ملتزم شدند كه مسلمانان را در مكّه آزار نكنند و در دين خودشان آزاد بگذارند و صلحنامه بخط امير المؤمنين عليه السّلام تقريبا بمضمونى كه ذكر شد نوشته و ردّ و بدل گرديد و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود قربانيها را نحر كنيد و سرهاتان را بتراشيد و مراجعت نمائيد باز اصحاب تخلّف نمودند و گفتند ما چگونه نحر نمائيم با آنكه طواف و سعى ننموديم و حضرت مغموم شد و بامّ سلمه شكايت فرمود و او عرضه داشت يا رسول اللّه شما نحر و حلق فرمائيد و حضرت عمل فرمود و اصحاب تبعيّت كردند با يقين و شك و ريب و حضرت در حق آنها دعا فرمود و بجانب مدينه كوچ كرد و چون به موضع تنعيم رسيد در زير درختى جلوس فرمود و اصحاب گرد آنحضرت جمع شدند و عذرخواهى از تقصير خود نمودند و خواهش كردند كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم براى آنها استغفار فرمايد پس آيه رضوان نازل شد حال ملاحظه كنيد حال اكثر اصحاب و خلوص نيّت آنها را اين قضايا در روضه كافى و تواريخ هم نقل شده و با اينحال چگونه ميتوان بعمل آنها اعتماد نمود با نبودن معصوم در ميان آنها و شايد اشاره باين معانى باشد مدح خداوند از اهل ايمان
جلد 5 صفحه 22
بنزول سكينه و آرامش و اطمينان در قلوب ايشان از جانب خداوند كه ثابت و راسخ شدند در متابعت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و انكار و اشكال ننمودند در امرى از امور بر آن حضرت و ترديد نكردند در اطاعت فرمان او و اين موجب مزيد يقين آنان بوجود مصلحت در احكام پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و صدق مواعيد آنحضرت گرديد و آنكه خداوند هر وقت صلاح باشد بعساكر آسمانى و زمينى خود اهل ايمانرا نصرت مينمايد و هر وقت نباشد امر بصلح ميفرمايد و تمام افعال و اوامر او از روى علم و حكمت بوده و هست و در كافى از صادقين عليهما السلام سكينه بايمان تفسير شده و ظاهرا مراد ايمان مؤكّد است كه موجب اطمينان خاطر گردد و شك و ريب در آن راه نيابد و آيه اخيره مؤكّد بيان حقير است در آيه اولى چون نتيجه شفاعت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم از اهل ايمان و اسلام مشركين غفران گناه و محو سيّئات و دخول در بهشت و فوز عظيم و نيل به مقصود است و اينها همه نتايج فتح واقعى و معنوى و ظاهرى و خارجى است كه براى پيغمبر اسلام روى داده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ
إِنّا فَتَحنا لَكَ فَتحاً مُبِيناً «1»
محققا ما باز كرديم براي تو باز كردن آشكارايي را.
إِنّا فَتَحنا لَكَ فتح بمعني امر بستهاي را باز كردن مثلا در علم بروي قلب جاهل بسته شده آن را باز كنند از جهالت علم بياموزند، يا امر مشكلي را آسان كنند يا راه بسته را بقطاع الطريق و حيوانات موذيه يا خرابي باز كنند و امثال اينها و در مراد از اينکه فتح در آيه شريفه مفسرين اختلاف زيادي كردند بعضي گفتند: «قضينا لك قضاء ظاهرا» بعضي گفتند: «يسرنا لك يسرا بينا». بعضي گفتند «اعلمناك علما ظاهرا»، بعضي گفتند: «ارشدناك الي الدين البين»، بعضي گفتند: مراد فتح مكه است و غلبه بر مشركين بعضي گفتند: مراد صلح حديبيه است که كفار و مشركين ممانعت نكنند و مزاحم مسلمين نباشند.
جلد 16 - صفحه 196
اقول: آنچه بنظر ميرسد و اللّه العالم اينکه كفار و مشركين مانع بودند از تشرف ناس باسلام خداوند آنها مخذول و منكوب و مقتول و ذليل و خفيف نمود و دين مقدس اسلام رونق پيدا كرد و افواج زيادي چه از حجاز اهل مكه و مدينه و غير اينها و از عراق و روم و فرس بشرف اسلام مشرف شدند که ميفرمايد در سوره نصر: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ إِذا جاءَ نَصرُ اللّهِ وَ الفَتحُ وَ رَأَيتَ النّاسَ يَدخُلُونَ فِي دِينِ اللّهِ أَفواجاً ... السورة اينست مفاد: فَتحاً مُبِيناً و اينکه معني جامع تمام تفسيرات است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 1)- فتح المبین! در نخستین آیه این سوره بشارت عظیمی به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله داده شده است، بشارتی که طبق بعضی از روایات نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله محبوبتر از تمام جهان بود، میفرماید: «ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم ساختیم! ...» (إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً).
منظور از این فتح پیروزی عظیمی است که از «صلح حدیبیه» نصیب مسلمانان شد.
اما برای روشن شدن تفسیر این آیات باید قبل از هر چیز فشردهای از داستان حدیبیه را در اینجا بیاوریم که به منزله شأن نزول آن است.
داستان صلح حدیبیه:
در سال ششم هجرت ماه ذی القعده پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله به قصد عمره به سوی مکه حرکت کرد و همه مسلمانان را تشویق به شرکت در این سفر نمود، اما گروهی خودداری کردند، ولی جمع کثیری از مهاجران و انصار
ج4، ص467
و اعراب بادیه نشین در خدمتش عازم مکه شدند.
این جمعیت که در حدود یک هزار و چهار صد نفر بودند همگی لباس احرام بر تن داشتند و جز شمشیر که اسلحه مسافران محسوب میشد هیچ سلاح جنگی با خود برنداشتند.
هنگامی که پیامبر به «عسفان» در نزدیکی مکه رسید با خبر شد که قریش تصمیم گرفتهاند از ورود او به مکه جلوگیری نمایند، تا این که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به «حدیبیه» رسید پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به «عمر» پیشنهاد فرمود که به مکه رود و اشراف قریش را از هدف این سفر آگاه سازد، عمر گفت: بهتر این است که «عثمان» به این کار مبادرت ورزد، عثمان به سوی مکه آمد و چیزی نگذشت که در میان مسلمانان شایع شد او را کشتهاند، در اینجا پیامبر صلّی اللّه علیه و اله تصمیم به شدت عمل گرفت و در زیر درختی که در آنجا بود با یارانش تجدید بیعت کرد که به نام «بیعت رضوان» معروف شد، و با آنان عهد بست که تا آخرین نفس مقاومت کنند، ولی چیزی نگذشت که عثمان سالم بازگشت و به دنبال او قریش «سهیل بن عمرو» را برای مصالحه خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرستاد.
بعد از گفتگوهای زیاد پیمان صلحی منعقد شد. این پیمان در حقیقت یک پیمان عدم تعرض همه جانبه بود که به جنگهای مداوم و مکرر بین مسلمانان و مشرکان موقتا پایان میداد.
«متن پیمان صلح» از این قرار بود که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به علی علیه السّلام دستور داد «بنویس: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم».
«سهیل بن عمرو» که نماینده مشرکان بود گفت: من با چنین جملهای آشنا نیستم، بنویس بسمک اللّهمّ! پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود: «بنویس: بسمک اللّهمّ»! سپس فرمود: بنویس این چیزی است که محمد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله با سهیل بن عمرو مصالحه کرده! «سهیل» گفت: ما اگر تو را «رسول اللّه» میدانستیم با تو جنگ نمیکردیم، تنها اسم خودت، و اسم پدرت را بنویس.
ج4، ص468
پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود: مانعی ندارد، بنویس: «این چیزی است که «محمّد بن عبد اللّه» با سهیل بن عمرو صلح کرده که ده سال متارکه جنگ شود تا مردم امنیت خود را باز یابند.
علاوه بر این همه آزادند هر کس میخواهد در پیمان محمّد وارد شود و هر کس میخواهد در پیمان قریش.
ازین گذشته محمّد امسال باز میگردد و وارد مکه نمیشود، اما سال آینده ما به مدت سه روز از مکه بیرون میرویم و یارانش بیایند اما بیش از سه روز توقف نکنند.
در اینجا پیامبر صلّی اللّه علیه و اله دستور داد شترهای قربانی را که به همراه آورده بودند در همانجا قربانی کنند، سرهای خود را بتراشند و از احرام به در آیند. اما این امر برای جمعی از مسلمانان سخت ناگوار بود.
ولی پیغمبر شخصا پیشگام شد، و شتران قربانی را نحر فرمود، و از احرام بیرون آمد، و به مسلمانان تفهیم نمود که این استثنائی است در قانون احرام و قربانی که از سوی خداوند قرار داده شده است.
مسلمین هنگامی که چنین دیدند تسلیم شدند و دستور پیامبر صلّی اللّه علیه و اله دقیقا اجرا شد و از همانجا آهنگ مدینه کردند، اما کوهی از غم و اندوه بر قلب آنها سنگینی مینمود، چرا که ظاهر قضیه یک ناکامی و شکست بود ولی خبر نداشتند که در پشت داستان صلح حدیبیه چه پیروزیهائی برای مسلمانان و آینده اسلام نهفته است، و در همین هنگام بود که سوره فتح نازل شد و بشارت فتح عظیمی را به پیامبر گرامی اسلام داد.
به دنبال صلح حدیبیه مشرکین با مسلمانان ارتباط یافتند و اسلام در قلوب آنها جایگزین شد و در عرض سه سال گروه عظیمی اسلام آوردند، و جمعیت مسلمانان با آنها فزونی گرفت.
نکات آیه
۱- امتنان خدا بر پیامبر(ص)، به خاطر فتحى بزرگ و نمایان (إنّا فتحنا لک فتحًا مبینًا)
۲- صلح حدیبیه، فتحى بزرگ و موهبتى الهى براى پیامبر(ص) (إنّا فتحنا لک فتحًا مبینًا) بنابراین که مراد از «فتحاً» صلح حدیبیه باشد، برداشت بالا به دست مى آید.
۳- نقش مهم صلح حدیبیه، در پیروزى هاى شگرف بعدى پیامبر(ص) و مسلمانان* (إنّا فتحنا لک فتحًا مبینًا) با توجه به این که صلح حدیبیه در ظاهر فتح به شمار نمى آمده، ممکن است اطلاق «فتح مبین» بر آن، از آن جهت باشد که این صلح، سرآغاز فتح مکه و یا دیگر پیروزى هاى مهم پس از آن بوده است.
۴- تسلیم شدن مشرکان در برابر مسلمانان و پذیرش صلح در حدیبیه، فتحى بزرگ براى جبهه اسلام* (إنّا فتحنا لک فتحًا مبینًا) اهمیت صلح حدیبیه، از آن رو است که مشرکان تا آن روز، جز به نابودى مسلمانان نمى اندیشیدند; اما باصلح حدیبیه، آنان در حقیقت مجموعه مسلمانان را به عنوان گروهى قدرتمند، رسماً پذیرفتند و این در صحنه سیاسى، فتحى بزرگ براى مسلمانان بود.
۵ - تحولات نهضت صدر اسلام و شکل گیرى و شکوفایى آن، تحت اراده و حمایت الهى (إنّا فتحنا لک فتحًا مبینًا) با توجه به این که فتح (صلح حدیبیه) به خداوند نسبت داده شده است، برداشت بالا به دست مى آید.
۶ - جایگاه مهم رهبرى (پیامبر) در نظام اسلامى و تفکر دینى (إنّا فتحنا لک فتحًا مبینًا) با این که فتوحات اسلامى، پیروزى براى همه مسلمانان است; مخاطب قرار گرفتن شخص پیامبر(ص) در این آیه و اختصاص به ذکر یافتن آن حضرت، بیانگر جایگاه ویژه و والاى ایشان است.
۷ - وعده قطعى خداوند به فتح بزرگ مکه در پى صلح حدیبیه (إنّا فتحنا لک فتحًا مبینًا) مراد از «فتح»، ممکن است فتح مکه باشد و فعل ماضى «فتحنا» در واقع تأکیدى باشد بر فتحى که در آینده صورت خواهد گرفت.
۸ - «قال الرضا(ع) ... فلمّا فتح اللّه عزّوجلّ على نبیّه مکة قال له یا محمّد(ص) «إنّا فتحنا لک فتحًا مبینًا»...;(۱) امام رضا(ع) فرمود: ... آن هنگام که خداوند مکه را براى پیامبرش فتح نمود، به آن حضرت فرمود: اى محمّد! «إنّا فتحنا لک فتحاً مبیناً»...».
۹ - «فى روایة طویلة عن الصادق(ع) انّها نزلت بعد الصلح فى الحدیبیة;(۲) در یک روایت طولانى از امام صادق(ع) روایت شده که آیه فتح بعد از صلح حدیبیه، نازل شده است».
موضوعات مرتبط
- آیه فتح: نزول آیه فتح ۸، ۹
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۴; منشأ تحولات صدر اسلام ۵
- خدا: خدا ۵; حتمیت وعده هاى خدا ۷; نقش خدا ۸
- رهبرى: نقش رهبرى ۶
- صلح حدیبیه :۹ آثار صلح حدیبیه ۲ ۹، ۳، ۷; قصه صلح حدیبیه ۴ ۹
- فتح مکه: منشأ فتح مکه ۸; وعده فتح مکه ۷
- محمد(ص): پیروزى محمد(ص) ۱، ۲، ۸; زمینه پیروزى محمد(ص) ۳; منت بر محمد(ص) ۱; نقش محمد(ص) ۶
- مسلمانان: پیروزى مسلمانان ۴; زمینه پیروزى مسلمانان ۳
- مشرکان: تسلیم مشرکان ۴ ۱. عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۲۰۲، ب ۱۴، ح ۱; نورالثقلین، ج ۵، ص ۵۶، ح ۱۸. ۲. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۳۰۹ تا ۳۱۲.
منابع
- ↑ صاحب مجمع البیان از جابر نقل نماید که گفت: ما از جریان فتح مکه قبلاً اطلاعى نداشتیم وقتى که در حدیبیه بودیم، آنجا فهمیدیم که مکه فتح خواهد شد».