القصص ١٥

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۳۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

او به هنگامی که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند؛ یکی از پیروان او بود (و از بنی اسرائیل)، و دیگری از دشمنانش، آن که از پیروان او بود در برابر دشمنش از وی تقاضای کمک نمود؛ موسی مشت محکمی بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد)؛ موسی گفت: «این (نزاع شما) از عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراه‌کننده آشکاری است»

|و او در وقت سرگرمى اهل شهر، وارد آن جا شد و دو مرد را ديد كه زد و خورد مى‌كردند يكى از پيروان او و ديگرى از دشمنانش بود. آن كس كه از پيروانش بود بر ضد كسى كه دشمنش بود از وى استمداد كرد. پس موسى مشتى بر او زد و كارش را ساخت. گفت: اين كار شيطان است، چ
و داخل شهر شد بى‌آنكه مردمش متوجه باشند. پس دو مرد را با هم در زد و خورد يافت: يكى، از پيروان او و ديگرى از دشمنانش [بود]. آن كس كه از پيروانش بود، بر ضد كسى كه دشمن وى بود، از او يارى خواست. پس موسى مشتى بدو زد و او را كشت. گفت: «اين كار شيطان است، چرا كه او دشمنى گمراه‌كننده [و] آشكار است.»
و موسی (روزی) بی‌خبر اهل مصر به شهر در آمد، آنجا دید که دو مرد با هم به قتال مشغولند، این یک از شیعیان وی (یعنی از بنی اسرائیل) بود و آن یک از دشمنان (یعنی از فرعونیان) بود، در آن حال آن شخص شیعه از موسی دادخواهی و یاری بر علیه آن دشمن خواست، موسی مشتی سخت بر آن دشمن زد، قضا را بدان ضربت او را کشت. موسی گفت: این کار از فریب و وسوسه شیطان بود (تا این کافر ظالم را با مؤمنی به قتال برانگیخت و عاقبت به هلاکت رسید) که دشمنی شدید شیطان و گمراه ساختن آدمیان به سختی آشکار است.
و [موسی] به شهر وارد شد در حالی که اهل آن [در خانه ها استراحت می کردند و از آنچه در شهر می گذشت] بی خبر بودند، پس دو مرد را در آنجا یافت که با هم [به قصد نابودی یکدیگر] زد و خورد می کردند، این یک از پیروانش، و آن دیگر از دشمنانش، آنکه از پیروانش بود از موسی بر ضد کسی که از دشمنانش بود درخواست یاری کرد، پس موسی مشتی به او زد و او را کشت، گفت: این [نزاع میان آن دو] از عمل شیطان است، قطعاً او گمراه کننده و دشمنی اش آشکار است.
بى‌خبر از مردم شهر به شهر داخل شد. دو تن را ديد كه با هم نزاع مى‌كنند. اين يك از پيروانش بود و آن يك از دشمنانش. آن كه از پيروانش بود بر ضد آن ديگر كه از دشمنانش بود از او يارى خواست. موسى مشتى بر او نواخت و او را كشت. گفت: اين كار شيطان بود. او به آشكارا دشمنى گمراه‌كننده است.
و او در هنگامی که مردم شهر [سرگرم و] بی‌خبر بودند وارد شهر شد، آنگاه در آنجا دو مرد را یافت که با هم سخت ستیزه می‌کردند این یک از پیروانش، و آن یک از دشمنانش [بود]، آنگاه کسی که از پیروانش بود، در برابر کسی که از دشمنانش بود، از او یاری خواست، پس موسی مشتی به او زد که کارش ساخته شد [موسی تکان خورد و] گفت این کار شیطان بود، که او دشمن و گمراه‌کننده‌ای آشکار است‌
و به آن شهر- مصر- هنگام غفلت مردمش- هنگام تعطيل كه به لهو و بازى مشغول بودند- در آمد، و دو مرد را ديد كه با يكديگر پيكار مى‌كردند، اين يك از پيروان وى- بنى اسرائيل- بود و آن يك از دشمنانش- فرعونيان-. پس آن كه از پيروانش بود بر آن كه از دشمنانش بود از وى يارى خواست. پس موسى او
موسی (از قصر فرعون، رهسپار کوچه و بازار پایتخت مملکت شد) و بدون این که اهالی شهر مطّلع شوند، وارد آنجا گردید. در شهر دید که دو مرد می‌جنگند که یکی از قبیله‌ی او (بنی‌اسرائیلیها) و دیگری از دشمنان او (یعنی از طائفه‌ی قبطیهای جانبدارِ فرعون) است. فردی که از قبیله‌ی او بود، علیه کسی که از دشمنانش بود، از موسی کمک خواست (و موسی کمکش کرد) و مشتی بدو زد و او را کشت! موسی گفت: این از عمل شیطان بود (چرا که با وسوسه‌ی خود بر سر خشمم آورد و غافلگیرم کرد). واقعاً او دشمن گمراه کننده‌ی آشکاری است.
و داخل شهر شد، بر (آستانه‌ی) دمی از غفلت اهلش. پس دو مرد را یافت (که) با هم کشتار می‌کنند؛ (یکی از) این (دو مرد) از پیروانش و این (دیگری) از دشمنانش (بود). پس آن کس که از پیروانش بود، بر (ضدّ) کسی که از دشمنانش بود، از او یاری خواست. پس موسی مشتی پُر [:محکم] بدو نواخت. پس او را (ناخواسته) کشت (و) گفت: «این (نزاع و کشتن ناخواسته) کار شیطان است، چرا که او بی‌چون دشمنی گمراه‌کننده‌‌ی آشکارگر است.»
و در آمد به شهر هنگام غفلتی از مردمش پس یافت در آن دو مرد که کارزار می‌کردند این از دوستانش بود و آن از دشمنانش پس یاری جست از او آنکه از پیروانش بود بر آنکه از دشمنانش بود پس مشتی نواخت بر او موسی که کارش را ساخت گفت این از کار شیطان بود همانا او دشمنی است گمراه‌کننده‌ای آشکار


القصص ١٤ آیه ١٥ القصص ١٦
سوره : سوره القصص
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْمَدِینَةِ»: مراد پایتخت مملکت فرعون است که گویا «منف» یا «مصر» و یا این که «مصرایم» نام داشته است. «عَلی حینِ»: حرف (عَلی) به معنی (فی) است. «شِیَعَةِ»: قوم و قبیله. «إِسْتَغَاثَ»: یاری و کمک خواست. فریادرس طلبید. «وَکَزَ»: مشت زد. «قَضی عَلَیْهِ»: او را کشت.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى‌ حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى‌ فَقَضى‌ عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ «15»

وموسى وارد شهر شد، در حالى كه مردم (از ورودش) بى‌خبر بودند، پس در آنجا به دو مرد برخورد كه با يكديگر نزاع مى‌كردند، اين يكى از طرفدارانش و آن (ديگرى) از دشمنانش بود. پس آن كه از پيروان موسى بود، از او در برابر دشمنش يارى خواست. پس موسى (به حمايت از دوست خود) مُشتى بر او زد كه كار او را ساخت (و با همان مشت كشته شد)، موسى (از اين پيشامد تكانى خورد و) گفت: اين از كار شيطان بود، همانا او دشمن گمراه كننده‌ى آشكارى است.

جلد 7 - صفحه 29

نکته ها

ظاهراً حضرت موسى قبل از نبوّتش، بيرون از شهر زندگى مى‌كرده است و اين يا به خاطر حركات انقلابى او بوده كه در آنجا بسر مى‌برده و يا به خاطر اين‌كه كاخ فرعون كه موسى عليه السلام در آن زندگى مى‌كرده، خارج از شهر قرار داشته است.

سؤال: اگر پيامبران خدا معصومند، پس مشت‌زدن و آدم كشتن موسى عليه السلام چه توجيهى دارد و چگونه تفسير مى‌شود؟

پاسخ: كلمه‌ى‌ «هذا» در جمله‌ى‌ «هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ» به نزاع و ستيز آن دو مرد اشاره دارد نه به عمل حضرت موسى، يعنى ايجاد اين درگيرى كار شيطان است.

حضرت موسى قصد كشتن آن مرد را نداشت و فقط به خاطر دفاع از يك مؤمنى دست به اين كار زد. از اين روى خداوند از قتل او انتقاد نكرده و در جاى ديگر مى‌فرمايد: «وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ» «1» تو يكى از فرعونيان را به قتل رساندى ودچار غم واندوه شدى و ما تورا از غم نجات داديم.

پیام ها

1- مصلحان جامعه بايد گاهى به صورت ناشناس و غير رسمى، بدون نام و عنوان در ميان مردم حاضر شوند. «دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى‌ حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها»

2- حضرت موسى قبل از نبوّت نيز داراى يار و پيرو بود. «مِنْ شِيعَتِهِ»

3- گرچه موسى بزرگ شده‌ى كاخ فرعون بود، ولى مردم مستضعف به خاطر تفكّر ومنش، او را حامى و رهبر خود مى‌دانستند. «فَاسْتَغاثَهُ»

4- دفاع و حمايت از مظلومان، شيوه‌ى اولياى الهى است. «فَوَكَزَهُ مُوسى‌»

5- انبيا، افرادى با غيرت، جوانمرد، مظلوم‌نواز وظلم ستيز بوده‌اند. فَاسْتَغاثَهُ‌ ...

فَوَكَزَهُ مُوسى‌

6- مردان خدا در صورت لزوم بادشمن درگير مى‌شدند و از زور بازو بهره‌


«1». طه، 40.

جلد 7 - صفحه 30

مى‌بردند. «فَوَكَزَهُ مُوسى‌»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى‌ حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى‌ فَقَضى‌ عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ «15»

وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ: و داخل شد موسى به شهر مصر يا بلده جامين، دو فرسخى مصر. عَلى‌ حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها: بر هنگام غفلتى كه واقع بود از اهل مصر، يعنى در وقتى كه متعارف و معتاد مردمان نبود كسى به شهر ايشان داخل شود. فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ‌: پس يافت در آن شهر دو مرد كه خصومت و منازعه مى‌كردند،


«1» بحار الانوار، ج 13، باب 2، ص 40 بنقل از كمال الدين.

جلد 10 - صفحه 112

هذا مِنْ شِيعَتِهِ‌: آن يكى از شيعيان و پيروان موسى، نام او سامرى يا ميخا، وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ‌: و آن ديگر از دشمنان او يعنى قبطى، و نام او فاتوت يا فليقون از امراء فرعون بود كه مردم را تكليف مى‌كرد به هيزم كشيدن براى مطبخ فرعون و آن فرد بنى اسرائيلى را نيز وادار مى‌نمود. فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ‌: پس فريادرسى خواست به موسى آنكه از پيروان او بود، عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ‌: بر آنكه از دشمنان او بود، يعنى سبطى اعانت طلبيد از موسى بر دفع ظلم قبطى.

در مجمع- از حضرت صادق عليه السّلام ابا بصير روايت نموده فرمود: هر آينه بايد اسم نامى، شما را خوشحال و مبارك گرداند. عرض كردم: كدام نام است؟

فرمود: «الشيعه»، آن نام نامى و اسم سامى شيعه است، نشنيده‌اى خداى تعالى فرمايد كه: (فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ) «1» فَوَكَزَهُ مُوسى‌: پس دست به زانو زد موسى بر سبيل مدافعه، فَقَضى‌ عَلَيْهِ‌: پس حكم فرمود خدا بر او به مرگ كه مرد آن قبطى مانند كشته شده، قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ‌: گفت موسى اين نزاع و خصومت كه به سبب آن قتل حاصل شد از كردار شيطان بود، يعنى به وسوسه او ايجاد نزاع شد. إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ‌: بدرستى كه شيطان دشمنى است گمراه كننده آشكارا.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى‌ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «14» وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى‌ حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى‌ فَقَضى‌ عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ «15» قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «16» قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ «17» فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خائِفاً يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسى‌ إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ «18»

فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ يا مُوسى‌ أَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ وَ ما تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ «19»

ترجمه‌

و چون رسيد بكمال قوّتش و معتدل شد عقل و ادراكش داديم او را فرمان و دانش و اينچنين جزا دهيم نيكوكاران را

و داخل شد در شهر در وقت غفلتى از اهل آن پس يافت دو مرد را كه كار زار ميكردند كه اين از پيروان او است و اين از دشمنان او پس بيارى طلبيد او را آنكه بود از پيروانش بر ضرر آنكه بود از دشمنانش پس مشت زد او را موسى پس كشت او را گفت اين بود از كار شيطان همانا او است دشمنى گمراه كننده آشكار

گفت پروردگار من همانا من ستم كردم بر خود پس بيامرز مرا پس آمرزيد او را همانا او است آمرزنده مهربان‌

گفت پروردگار من بسبب آنچه انعام فرمودى بر من پس نشوم پشتيبان گناهكاران‌

پس گشت در آنشهر ترسان و منتظر مى‌بود پس در اين هنگام آنكه بيارى طلبيده بود او را ديروز بفرياد رسى خواست او را گفت باو موسى همانا توئى گمراه آشكار

پس چون خواست كه حمله كند بآنكه او دشمن آن دو بود گفت اى موسى آيا ميخواهى بكشى مرا همچنانكه كشتى نفسى را ديروز نميخواهى جز اينكه باشى ستمكار در زمين و نميخواهى كه باشى از اصلاح كنندگان‌

تفسير

و چون حضرت موسى بكمال قوّت بدنى و رشد عقلى رسيد خداوند او را بمنصب نبوّت فائز و از علم و حكمت بهره‌مند فرمود و بناء خداوند بر اين است كه كليه نيكوكاران را بپاداش لايق خودشان برساند و كلمه اشدّ كه بمعناى قوت و توانائى است يا مفردى است بصورت جمع يا جمعى است كه مفرد ندارد يا مفردش شدّت است و مراد از استواء اعتدال قوى و كمال عقل و ادراك است و در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اشدّ هجده سال و استواء ملتحى شدن است و بعضى اشدّ را سى سال و استواء را چهل سال گفته‌اند و در هر حال مقدمات نيل آنحضرت باين سعادت عظمى بر حسب روايات ماثوره از ائمه اطهار و ظاهر اين آيات شريفه آنستكه او با عزّت و احترام نزد فرعون زيست فرمود تا بالغ شد و چون با فرعون در باب توحيد خداوند صحبت ميفرمود آن ملعون عازم قتل او گشت و حضرت از منزل او بيرون آمد و بنى اسرائيل سؤالاتى از او مينمودند و بتدريج معرفت بمقام او پيدا ميكردند تا يكى از مشايخ آنها كه داراى‌


جلد 4 صفحه 177

كتاب بود علائم و اوصاف منجى بنى اسرائيل را كه از اولاد لاوى بن يعقوب عليه السّلام است با آنحضرت تطبيق نمود و اسم او و پدرش را سؤال كرد و چون گفتند موسى بن عمران است از جاى جست و دست آنحضرت را بوسيد و مردم از او تبعيّت نمودند و بقدمهاى حضرت افتادند و بوسيدند و گرد او جمع شدند و شيعه او گشتند و اين خبر بگوش فرعون رسيد و او ميان بنى اسرائيل تفرقه انداخت و منع نمود آنها را از آنكه در اطراف آنحضرت باشند و او از مركز خارج و شبانه بهمان شهر يا بشهر ديگرى از شهرهاى فرعون وارد گرديد در بين نماز مغرب و عشاء يا در روز عيدى كه مردم مشغول بلهو و لعب بودند در هر حال وقتى بود كه مردم از حال او غفلت داشتند و ديد يكنفر از شيعيان اسرائيلى او با يكنفر قبطى از اتباع فرعون مشغول نزاعند و آن اسرائيلى استغاثه نمود از حضرت براى اعانت او بر دفع دشمن مهاجم خود و آنجناب اجابت فرمود و او را منع از تعرّض بشيعه خود كرد و او ممتنع نشد و حضرت خواست او را باز دارد در حاليكه غضب و تعصّب دينى بر او استيلا يافته بود مشتى باو زد كه فى الحال جان داد و حياتش بپايان رسيد و حكم خدا را بر او جارى فرمود چون كافر و مهاجم بمؤمن بود و فرمود اين تعرّض بمؤمن از عمل شيطان است كه مرتكب آن مستحق قتل ميشود و او دشمن اهل ايمان است و گمراه كننده آشكار بنى آدم و بعد روى نياز بدرگاه كار ساز آورده عرضه داشت كه من بخود ستم نمودم كه وارد اين شهر شدم و اين قتل خطائى از من سر زد مرا از ديده دشمنان بپوشان كه بر من ظفر نيابند و خداوند اجابت فرمود و او را از ديده دشمنان مستور داشت چون ذات اقدس او خطا پوش بندگان و مهربان بايشان است و اينكه از اين قتل تعبير بخطا شد باعتبار آن بود كه حضرت قصد قتل او را نداشت و آلت قتّاله استعمال ننمود و چنين قتلى عمدى نيست نه آنكه العياذ باللّه پيغمبر كه معصوم است خطا كار بوده بلكه او بوظيفه خود كه دفاع از نفس مؤمن بوده قيام فرموده حتى ميتوان گفت ترك اولى هم از او صادر نشده بلى محتمل است كه در دفع تعرّض قبطى ضرب كافى بوده و قتل از استيلاى غضب و تعصب دينى و قوّت بازوى حضرت ناشى شده باشد و او احتمال قصورى از خود در تحفّظ داده لذا چنانچه رسم بزرگان و اولياء خدا است در پيشگاه الهى اعتراف‌


جلد 4 صفحه 178

بتقصير و طلب مغفرت نموده و بنابراين جاى احتمال صدور ترك اولى است نه تحقّق آن آنهم خارج از اختيار و مستند بقوّه الهى و تعصب دينى كه عين مزيّت و فضيلت است و اقرار بگناه از آداب دعا و شعار عبوديّت در پيشگاه الهى و از لوازم قصور ممكن در مقابل واجب الوجود است و بهيچ وجه منافاتى با عصمت انبياء كه مختار اماميّه است ندارد و بعدا شكر خدا را بجا آورده براى آنكه نعمت قوّت و قدرتيكه باو داده صرف نموده و مينمايد در دفاع از اهل ايمان و جهاد در راه خدا نه پشتيبانى از مجرمان و كمك با ستم كاران و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه عرضه داشت پروردگارا براى نعمت قوّتى كه بمن عنايت فرمودى متعهد شدم كه هرگز كمك با گنه‌كاران ننمايم و بنظر حقير حسنى ندارد يا آنچه ذكر شد احسن است و در هر حال مشعر است بحسن اعانت مؤمنين و قبح معاونت ظالمين و در همان روز اين خبر منتشر در شهر شد كه موسى يكنفر از فرعونيان را كشت و فرداى آنروز در حاليكه حضرت خائف و مترصّد بود كه فرعونيان براى دستگيرى او و قصاص مقتولشان بيايند همان اسرائيلى ديروزى با قبطى ديگرى نزاع كرد و بحضرت استغاثه نمود و از او كمك خواست و آنجناب متغير شد و فرمود تو گمراهى هستى كه واضح است دورى تو از راه صواب چون اكنون كه غلبه با فرعونيان است نبايد هر روز با يكى از آنها مخاصمه نمود و با وجود اين بحال او رقت فرمود و خواست حمله كند بقبطى كه دشمن آنحضرت و اسرائيلى بود اسرائيلى براى آنكه حضرت او را غوىّ مبين خوانده بود تصوّر كرد ميخواهد باو حمله كند گفت ميخواهى مرا بكشى چنانچه ديروز يكنفر را كشتى معلوم ميشود تو ميخواهى ستمكار باشى در زمين بر مردم و نميخواهى از اصلاح كنندگان باشى در ميان آنها و بعضى گفته‌اند اين كلام را آن قبطى گفت چون واقعه ديروز را شنيده بود و فرار كرد و در حديث قمى ره از امام باقر عليه السّلام اينمعنى تأييد شده و اظهر از معناى سابق است ولى در حديث عيون از امام رضا عليه السّلام كه بيشتر معانى مذكوره در اين آيات از آن مستفاد است اشاره بمعناى اول شده بود و در مجمع آنرا باكثر مفسّرين نسبت داده است لذا قبلا ذكر شد و اللّه اعلم.


جلد 4 صفحه 179

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ دَخَل‌َ المَدِينَةَ عَلي‌ حِين‌ِ غَفلَةٍ مِن‌ أَهلِها فَوَجَدَ فِيها رَجُلَين‌ِ يَقتَتِلان‌ِ هذا مِن‌ شِيعَتِه‌ِ وَ هذا مِن‌ عَدُوِّه‌ِ فَاستَغاثَه‌ُ الَّذِي‌ مِن‌ شِيعَتِه‌ِ عَلَي‌ الَّذِي‌ مِن‌ عَدُوِّه‌ِ فَوَكَزَه‌ُ مُوسي‌ فَقَضي‌ عَلَيه‌ِ قال‌َ هذا مِن‌ عَمَل‌ِ الشَّيطان‌ِ إِنَّه‌ُ عَدُوٌّ مُضِل‌ٌّ مُبِين‌ٌ «15»

و داخل‌ شد موسي‌ ‌در‌ يكي‌ ‌از‌ مدائن‌ فرعون‌ ‌در‌ موقعي‌ ‌که‌ اهل‌ ‌آن‌ مدينه‌ غافل‌ بودند متوجه‌ نبودند ‌پس‌ يافت‌ ‌در‌ ‌آن‌ مدينه‌ دو نفر ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ مقام‌ قتل‌ يكديگر برآمده‌ بودند يكي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ و داراي‌ ايمان‌ ‌بود‌ و ديگري‌ كافر و ‌از‌ قبطيان‌ ‌بود‌ ‌پس‌ استغاثه‌ كرد آنكه‌ ‌از‌ شيعيان‌ موسي‌ ‌بود‌ ‌از‌ موسي‌ ‌که‌ بفريادم‌ برس‌ ‌بر‌ آنكه‌ عدو موسي‌ و كافر ‌بود‌

جلد 14 - صفحه 214

‌پس‌ زد ‌آن‌ ‌را‌ موسي‌ ‌پس‌ كارش‌ تمام‌ شد ‌يعني‌ مرد موسي‌ ‌گفت‌ ‌اينکه‌ عمل‌ شيطان‌ ‌است‌.

محققا ‌او‌ دشمن‌ گمراه‌ كننده‌ آشكار ‌است‌.

وَ دَخَل‌َ المَدِينَةَ بعضي‌ گفتند خارج‌ مصر ‌بود‌ ‌در‌ نزديكي‌ مصر بعضي‌ گفتند مصر ‌بود‌‌-‌ موسي‌ بيرون‌ رفته‌ ‌بود‌ داخل‌ مصر شد.

عَلي‌ حِين‌ِ غَفلَةٍ مِن‌ أَهلِها ‌ يا ‌ ‌در‌ ‌بين‌ مغرب‌ و عشاء بوده‌ ‌ يا ‌ ظهر بوده‌ ‌که‌ مردم‌ ‌در‌ منازل‌ رفته‌ بودند ‌براي‌ استراحت‌ و تغذي‌ و تعشي‌.

فَوَجَدَ فِيها رَجُلَين‌ِ يَقتَتِلان‌ِ بهم‌ آويخته‌ بودند ‌که‌ يكديگر ‌را‌ بكشند.

هذا مِن‌ شِيعَتِه‌ِ اسرائيلي‌ ‌بود‌ آنهم‌ ‌از‌ مؤمنين‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌يعني‌ ‌بر‌ مسلك‌ و طريقه‌ موسي‌ ‌بود‌ ‌در‌ حديث‌ ‌است‌ ‌که‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) بابي‌ بصير فرمود

«ليهنكم‌ الاسم‌»

‌يعني‌ خداوند ‌براي‌ ‌شما‌ مؤمنين‌ اسمي‌ تفضل‌ فرموده‌ عرض‌ كرد

«‌قال‌ قلت‌ و ‌ما الاسم‌ ‌قال‌ الشيعة اما سمعت‌ اللّه‌ سبحانه‌ يقول‌ فَاستَغاثَه‌ُ الَّذِي‌ مِن‌ شِيعَتِه‌ِ

».

وَ هذا مِن‌ عَدُوِّه‌ِ قبطي‌ و كافر ‌بود‌.

فَاستَغاثَه‌ُ الَّذِي‌ مِن‌ شِيعَتِه‌ِ ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ قبطي‌ اراده‌ قتل‌ اسرائيلي‌ ‌را‌ داشته‌ و اسرائيلي‌ ‌در‌ مقام‌ دفاع‌ بوده‌ و بيچاره‌ ‌شده‌ لذا استغاثه‌ كرده‌ ‌که‌ موسي‌ بفريادم‌ برس‌ ‌اينکه‌ قبطي‌ مرا ميكشد.

عَلَي‌ الَّذِي‌ مِن‌ عَدُوِّه‌ِ رفع‌ شر ‌اينکه‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌من‌ بنما.

فَوَكَزَه‌ُ مُوسي‌ بعضي‌ گفتند يك‌ مشت‌ بسينه‌ ‌او‌ زد ‌که‌ ‌از‌ اسرائيلي‌ دور شو افتاد و مرد بعضي‌ گفتند بعصا زد لكن‌ ‌اينکه‌ موقع‌ موقعي‌ نبود ‌که‌ موسي‌ عصا دست‌ گيرد.

فَقَضي‌ عَلَيه‌ِ افتاد و بدرك‌ واصل‌ شد.

قال‌َ هذا مِن‌ عَمَل‌ِ الشَّيطان‌ِ ‌در‌ مشار اليه‌ ‌هذا‌ مفسرين‌ اختلاف‌ كردند و دو وجه‌ ‌از‌ سيد مرتضي‌ نقل‌ كردند و لكن‌ ظاهر اينست‌ ‌که‌ مقاتله‌ قبطي‌ و اسرائيلي‌ ‌از‌ وسوسه‌ شيطان‌ ‌است‌ اما قبطي‌ ‌که‌ معلوم‌ ‌است‌ كافر و ظالم‌ و قاصد قتل‌ مؤمن‌ ‌بود‌ اما اسرائيلي‌ اينكه‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ تسلط قبطيان‌ و ضعف‌

جلد 14 - صفحه 215

اسرائيلي‌ مورد معارضه‌ و طرفيت‌ نداشت‌ و اما موسي‌ و ‌لو‌ قتل‌ كافر مباح‌ ‌است‌ بخصوص‌ ‌در‌ مقام‌ دفاع‌ ‌از‌ مؤمن‌ و حفظ نفس‌ مؤمن‌ واجب‌ ‌است‌ لكن‌ اولي‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ قبطي‌ ‌را‌ بگيرد و باسرائيلي‌ بفرمايد دور شو و فرار كن‌ ‌تا‌ رفع‌ شر قبطي‌ بشود فقط يك‌ ترك‌ اولي‌ ‌بود‌.

إِنَّه‌ُ عَدُوٌّ مُضِل‌ٌّ مُبِين‌ٌ إِن‌َّ الشَّيطان‌َ لَكُم‌ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوه‌ُ عَدُوًّا (فاطر ‌آيه‌ 6).

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 15)- به هر حال موسی «در موقعی که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد» (وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلی حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها).

این شهر به احتمال قوی پایتخت مصر بوده است.

به هر حال موسی وارد شهر شد و در آنجا با صحنه‌ای رو برو گردید «دو نفر مرد را دید که سخت با هم گلاویز شده‌اند و مشغول زد و خورد هستند که یکی از آنها از شیعیان و پیروان موسی بود و دیگری از دشمنانش» (فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ).

هنگامی که مرد بنی اسرائیلی چشمش به موسی افتاد «از موسی (که جوانی نیرومند و قوی پنجه بود) علیه دشمنش تقاضای کمک کرد» (فَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ).

موسی (ع) به یاری او شتافت تا او را از چنگال این دشمن ظالم ستمگر که بعضی گفته‌اند یکی از طباخان فرعون بود و می‌خواست مرد بنی اسرائیلی را برای

ج3، ص453

حمل هیزم به بیگاری کشد نجات دهد «در اینجا موسی مشتی محکم بر سینه مرد فرعونی زد اما همین یک مشت کار او را ساخت و بر زمین افتاد و مرد» (فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ).

بدون شک موسی قصد کشتن مرد فرعونی را نداشت لذا بلا فاصله موسی «گفت: این از عمل شیطان بود، چرا که او دشمن گمراه کننده آشکاری است» (قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ).

او می‌خواست دست مرد فرعونی را از گریبان بنی اسرائیلی جدا کند، هر چند گروه فرعونیان مستحق بیش از این بودند، اما در آن شرایط اقدام به چنین کاری مصلحت نبود.

نکات آیه

۱ - ورود موسى(ع) به شهر مصر، در ساعت استراحت و غفلت و بى خبرى مردم (و دخل المدینة على حین غفلة من أهلها) «غفلت» به معناى بى خبرى و مراد از «على حین غفلة من أهلها» (ساعت بى خبرى مردم شهر) زمانى است که مردم دست از کسب و کار مى کشند و به خانه هایشان برمى گردند و از آنچه در شهر مى گذرد بى خبر مى مانند.

۲ - واقع شدن کاخ فرعون و محل زندگى موسى(ع) در نقطه اى خارج از شهر مصر (و دخل المدینة) با توجه به این که موسى(ع) در آن زمان پیش فرعون و در کاخ وى زندگى مى کرد، تعبیر «دخل المدینة» نشان مى دهد که قصر فرعون در محلى بیرون از شهر مصر واقع شده بود.

۳ - برخورد موسى(ع) در شهر مصر، با زد و خورد دو مرد به قصد کشتن یکدیگر (فوجد فیها رجلین یقتتلان) واژه «یقتتلان» نشان مى دهد که نزاع میان آن دو مرد، نزاعى عادى نبوده است; بلکه آن دو به قصد کشتن، همدیگر را مى زدند.

۴ - یکى از دو مرد در حال زد و خورد، اسرائیلى و از پیروان موسى(ع) و دیگرى قبطى و از دشمنان او بود. (هذا من شیعته و هذا من عدوّه)

۵ - پایبند ماندن بنى اسرائیل بر آیین توحیدى پدران خویش (ابراهیم، اسحاق و یعقوب) (هذا من شیعته)

۶ - دشمنى قبطیان با بنى اسرئیل در مصر (هذا من شیعته و هذا من عدوّه)

۷ - استغاثه و یارى طلبى مرد بنى اسرائیلى، از موسى(ع) علیه فرد قبطى (فاستغثه الذى من شیعته على الذى من عدوّه)

۸ - اقدام بى درنگ موسى(ع) براى حمایت از مرد بنى اسرائیلى علیه فرد قبطى (فوکزه موسى) «فاء» در «فوکزه» فصیحه و عطف بر جمله محذوف است; یعنى، «فأقبل موسى على الذى من عدوّه فوکزه». گفتنى است که «اقدام بى درنگ» از به کارگیرى «فاء» - که بیانگر عدم وجود فاصله میان یارى طلبى مرد اسرائیلى و پاسخ مثبت موسى(ع) به وى است - استفاده مى شود.

۹ - حمله موسى(ع) به فرد قبطى و وارد آوردن ضربه مشتى بر وى (فوکزه موسى) «وَکْز» (مصدر «وَکَزَ») زدن با مشت است.

۱۰ - جان باختن فرد قبطى با ضربه مشت موسى (فوکزه موسى فقضى علیه) عبارت «قضى علیه» مرادف با «قتله» است.

۱۱ - موسى(ع) برخوردار از توان جسمى فوق العاده و دشمن شکن (فوکزه موسى فقضى علیه)

۱۲ - در دیدگاه موسى(ع) قتل ناخواسته مرد قبطى، عملکرد شیطان بود. (قال هذا من عمل الشیطن)

۱۳ - شیطان، دشمن انسان و عامل گمراهى وى (إنّه عدوٌّ مضلّ)

۱۴ - دشمنى و گمراه گرى شیطان، امرى روشن و غیر قابل انکار (إنّه عدوٌّ مضلّ مبین)

۱۵ - قتل ناخواسته فرد قبطى به وسیله موسى(ع)، نمود دشمنى و گمراه گرى شیطان (هذا من عمل الشیطن إنّه عدوٌّ مضلّ مبین)

موضوعات مرتبط

  • استمداد: استمداد از موسى(ع) ۷
  • انسان: دشمنان انسان ۱۳
  • بنى اسرائیل: استمداد بنى اسرائیلى ۷; تاریخ بنى اسرائیل ۵، ۶; توحید بنى اسرائیل ۵; حمایت از بنى اسرائیلى ۷; دشمنان بنى اسرائیل ۶; دین بنى اسرائیل ۵
  • شیطان: اضلال شیطان ۱۳; دشمنى شیطان ۱۳; دلایل اضلال شیطان ۱۵; نقش شیطان ۱۳، ۱۵; وضوح اضلال شیطان ۱۴; وضوح دشمنى شیطان ۱۴
  • عمل: عمل شیطانى ۱۲
  • فرعون: موقعیت کاخ فرعون ۲
  • فرعونیان: دشمن فرعونیان ۶; قتل فرعونى ۱۰، ۱۲; نزاع فرعونى ۳، ۴، ۸، ۹
  • گمراهى: عوامل گمراهى ۱۳
  • مصریان: وقت استراحت مصریان ۱
  • موسى(ع): بینش موسى(ع) ۱۲; حمایتهاى موسى(ع) ۸; صفات موسى(ع) ۱۱; قتلهاى موسى(ع) ۱۰; قدرت جسمانى موسى(ع) ۱۱; قصه موسى(ع) ۱، ۳، ۴، ۷، ۸، ۹، ۱۰; موسى(ع) در کاخ فرعون ۲; موسى(ع) و قتل فرعونى ۱۵; ورود موسى(ع) به مصر ۱; هجوم موسى(ع) به فرعونى ۹

منابع