الفرقان ٦٥
ترجمه
الفرقان ٦٤ | آیه ٦٥ | الفرقان ٦٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«اصْرِفْ عَنَّا»: از ما منصرف گردان. از ما بازدار (نگا: یوسف / و ). «غَرَاماً»: ملازم. غیر دست بردار. هلاک و نابودی همیشگی و بیانقطاع.
تفسیر
- آيات ۶۳ - ۷۷، سوره فرقان
- صفات مؤ منين : تواضع و فروتنى ، و برخورد سالم درمقابل برخورد زشت و لغو جاهلان با ايشان
- رعايت اعتدال در انفاق : يكى از صفات مؤ منين
- معناى اينكه در وصف مؤ منان فرمود: ((لا يدعون مع الله الها آخر)) با توجه به عقيدهمشركان درباره عبادت خدا
- توجيه مخلد مرتكبين قتل ، زنا و ربا در عذاب
- وجوهى كه در معناى تبديل سيئات به حسنات (فاولئكيبدل الله سيئاتهم حسنات ) گفته شد.
- حسنه يا سيئه بودن عمل منوط به آثار عمل است وتبديل سيئات به حسنات نيز به معناى تبديل آثار است
- مراد از اينكه درباره مؤ منين فرمود: ((لا يشهدون الزورو اذا مروا باللغو مروا كراما))
- وصف ديگر عباد الرحمن : آيات خدا را كوركورانه و بدون معرفت و بصيرت نمى پذيرند
- معناى اينكه ايشان از خداوند مى خواهند: ((ما را براى متقين امام قرار بده ))
- معناى آيه شريفه : ((قل ما يعبوا بكم ربى لولا دعاوكم ...))
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيات گذشته مربوط به اوصاف مؤ منين ، اسراف و اقتار،تبديل سيئات به حسنات و...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً «65»
آنان كه مىگويند: پروردگارا! عذاب جهنّم را از ما بازگردان كه عذاب آن دامنگير است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً (65)
(صفت چهارم:) وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ: و آنانكه با وجود كوشش در طاعت و اتصاف به خضوع و خشوع شب، مىگويند از روى ترس بدرگاه الهى، رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا: اى
«1». ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 64 و 65، روايت 8، مكتبة الصدوق.
«2». صلاة اللّيل، ص 31. مطبعة الآداب.
«3». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 417، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 372
پروردگار ما بگردان از ما، عَذابَ جَهَنَّمَ: عذاب جهنم را، إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً: بدرستى كه عذاب جهنم هست لازم و دائم و جاويد. محمّد بن كعب گفته: حق تعالى بر كافران انواع نعمتها كرامت فرمود و ايشان كفران نموده به شكرگزارى آن قيام نكردهاند، لذا در آخرت عذاب لازم آنان باشد. «1» تبصره: آيه شريفه اشعار است به آنكه بندگان مطيع با وجود حسن مخالطه آنها با مردم و سعى آنها در عبادت خدا، ترسناكند از عذاب الهى، و درخواست نمايند از درگاه الهى گردانيدن عذاب را از آنها به جهت اعتماد ننمودن به اعمال خود و وثوق نداشتن به استمرار آن؛ پس از اين جهت استعاذه نمايند از آن به خدا و بعد از آن در بيان علت صرف از خود مىگويند:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً (61) وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً (62) وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63) وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً (64) وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً (65)
إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (66) وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً (67) وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً (68) يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً (69) إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (70)
ترجمه
برتر آمد آنكه قرار داد در آسمان برجهائى و قرار داد در آن
جلد 4 صفحه 88
چراغى و ماهى نور دهنده
و او است آنكه قرار داد شب و روز را از پى هم آينده براى آنكس كه خواسته پند گيرد يا خواسته شكر گذارى را
و بندگان خداوند بخشنده آنانند كه ميروند بر زمين بفروتنى و آرامى و چون خطاب كنند بايشان نادانان گويند جوابى موجب سلامتى
و آنانكه شب را بروز ميآورند براى پروردگارشان در حالى كه هستند سجده كنندگان و بر پاى ايستادگان
و آنانكه ميگويند پروردگار ما بگردان از ما عذاب دوزخ را همانا عذابش باشد لازم
همانا آن بد جايگاه و مقامى است
و آنانكه چون خرج كنند زيادهروى ننمايند و تنگ نگيرند و باشد ميان اين اعتدالى
و آنانكه نمىخوانند با خداوند خدائى ديگر را و نميكشند جاندارى را كه حرام گردانيد خدا مگر بحق و زنا نميكنند و كسيكه چنين كند مىيابد عقوبت را،
دو چندان شود برايش عذاب، روز قيامت و هميشه باشد در آن بخوارى
مگر آنكه بازگشت نمود و گرويد و كردكار شايسته را پس آنگروه تبديل ميكند خدا بديهاشانرا بخوبيها و باشد خدا آمرزنده مهربان.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب امر خلقت كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود فرموده پر خير و بركت و داراى عزّت و عظمت و مزيّت و برترى است خداوندى كه قرارداد در آسمان برجهاى دوازدهگانه را كه در اوائل سوره حجر ذيل آيه و لقد جعلنا فى السّماء بروجا شرح آن گذشت و نيز قرار داد در آن چراغى كه خورشيد است بدليل آنكه فرموده و جعل الشّمس سراجا يعنى قرار داد خدا خورشيد را چراغ و سرجا بصيغه جمع نيز قرائت شده بدليل آنكه فرموده و لقد زيّنّا السّماء الدّنيا بمصابيح و بنابر اين شامل ساير كواكبى كه از خود نور دارند ميشود ولى در جوامع از ائمه عليهم السلام نهى از قرائت آن شده و فرمودهاند سراجا بايد خواند و مراد خورشيد است و نيز قرار داد در آن ماه عالم تاب را براى فوائد بسيارى كه از آن جمله پيدايش شبانه روز و تعيين شهور و سنين و ترتيب فصول چهارگانه است و در بعضى روايات بر آن تصريح شده و او است آنخداوندى كه قرار داد شب و روز را خليفه و جانشين يكديگر كه يكى از آن دو چون برود ديگرى بجايش آيد براى انجام امورى كه مناسب با روز است در روز و انجام امورى كه مناسب
جلد 4 صفحه 89
با شب است در شب و تدارك هر يك از آن امور در صورت فوت در ديگرى مانند بجا آوردن قضاى نمازهاى فوت شده از روز را در شب و بجا آوردن قضاى نمازهاى فوت شده از شب را در روز چنانچه در روايات مفسّره بآن تصريح شده و بنابر اين اختلاف شبانه روز و گردش آن براى كسى است كه بخواهد ذاكر يا شاكر باشد كه اگر عملى را نتوانست در روز انجام دهد شب قضاى آنرا بجا آورد يا اگر شب موفق بعبادتى نشد روز تدارك آنرا بنمايد و بعضى بذكر بتخفيف قرائت نمودهاند و با اينمعنى انسب است و بنابر قرائت مشهور كه بتشديدين است ظاهرا مراد آنستكه اين اختلاف شبانه روز و تغيير آن بر وفق حكمت كه كاشف از وجود مغيّر حكيم است براى كسى مفيد است كه بخواهد معرفت بحق پيدا كند و متنبّه و متذكر گردد يا كسيكه بخواهد شكر منعم خود را بجا آورد چون از اين راه ميتواند بمقصود برسد و خداشناس شود و موفق بشكر گردد و بندگان خاص خداى بسيار بخشنده كسانى هستند كه راه ميروند بر زمين بتواضع و فروتنى و ملايمت و آرامى و بحال طبيعى و عادى نه با نخوت و تكبّر و گردن كشى و تبختر چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد مردى است كه راه ميرود بطبع عادى خود نه بتكلف و نه بتبختر و در چند روايت بائمه اطهار تفسير شده كه از ترس دشمنان بملايمت و آرامى راه ميروند و نيز كسانى هستند كه چون اشخاص نادان با آنها بدرشتى و زشتى سخن گويند در مقابل با كمال مسالمت و ملايمت جواب دهند ما بشما كارى نداريم شما هم بما كارى نداشته باشيد تا از خير و شرّ يكديگر فارغ باشيم خلاصه آنكه طورى جواب گويند كه از شرّ آنها محفوظ بمانند و دنباله پيدا نكند و شايد در بعضى از موارد اگر سلام كنند يا سكوت نمايند بهتر باشد و كسانى هستند كه شب را بروز ميآورند و بيتوته ميكنند براى عبادت و نماز و بيشتر در حال سجود و قيامند چون عبادت در شب از ريا دورتر و بفراغت بال نزديكتر است و شرط قبول اعمال اقبال بخدا و ادبار از ماسوا است و كسانى هستند كه با آنكه شب مشغول بعبادت و روز بانجام وظيفه خود سر گرمند براى آنكه مبادا قصور يا تقصيرى از آنها سر زده باشد يا عبادت آنها بمقام قبول نرسد يا سلب توفيق در آتيه از آنها شود و مستحق
جلد 4 صفحه 90
عقوبت گردند با كمال تضرّع ميگويند پروردگارا بردار از ما عذاب دوزخ را كه آن مانند غريم و طلبكار ملازم بندگان گنهكار است و بهيچ وجه از آنها جدا نشود و آن دوزخ بد است از حيث مكان قرار و قيام و محتمل است دو جمله مؤكّده بانّ كلام خدا باشد باستقلال نه حكايت از قول آنها و كسانى هستند كه چون مال خدا داد خود را صرف و خرج نمايند زيادهروى نميكنند و تنگ نميگيرند بر خود و عيالشان و كار آنها در ميان اين دو امر ناروا باعتدال قيام و استقرار دارد و بهيچيك از دو طرف تجاوز نميكند و يقتروا بكسر تاء و از باب افعال نيز قرائت شده است و قمى ره فرموده اسراف انفاق در معصيت و ناروا است و لم يقتروا يعنى بخل ننمودند از حق خدا و قوام، عدل و صرف در امرى است كه خدا بآن امر نموده و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده كه كسيكه عطا كند در غير حق بتحقيق اسراف نموده و كسيكه منع كند از حق بتحقيق اقتار كرده و از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اسراف، بضايع نمودن مال و صرف آن در مصرفى است كه مضرّ ببدن باشد عرض شد كه اقتار چيست فرمود خوردن نان و نمك است با آنكه بتوانى بهتر بخورى عرض شد اقتصاد چيست فرمود خوردن نان و گوشت و شير و سركه و روغن است هر يك يكمرتبه بنظر حقير اين عناوين بالنّسبه باشخاص و ازمنه و احوال مختلف ميشود بهتر آنستكه بعرف واگذار شود و بگوئيم زياده روى و امساك مذموم و ميانه روى ممدوح است و در سور سابقه تحقيقاتى در حدّ اسراف و فرق آن با تبذير گذشت و كسانى هستند كه نميخوانند و پرستش نميكنند با خداوند و معبود حقيقى خود خدا و معبود ديگرى را از هر جنس و نوع باشد از جماد و نبات و حيوان و انسان و غيره چون شرك حقيقى اين است كه بزرگترين معاصى است و نيز نميكشند نفس محترمى را كه خداوند حرام فرموده قتل او را مگر بحق از قبيل قصاص و دفاع و در مقام اجراء حدود الهى و نيز زنا نميكنند خصوصا با محارم و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل شده كه بزرگترين معاصى شرك است و بعد از آن قتل و بعد از آن زنا بترتيب مذكور در اين آيه ولى روايت از طريق عامّه است و در آن براى هر يك از قتل و زنا قيدى ذكر شده كه ميشود از آن استفاده نمود كه ذكر اين سه معصيت براى شيوع آن بين اعراب در زمان
جلد 4 صفحه 91
جاهليّت بوده و الّا بندگان خاص خدا كه متّصف بأوصاف مذكوره در آيات سابقهاند از تمام معاصى اجتناب مينمايند و شايد ترتيب ذكرى هم باين ملاحظه باشد كه اوّلا شرك و بعد از آن قتل و بعد از آن زنا شيوع داشته و آيه دلالت بر بزرگى معاصى مذكوره بترتيب مذكور ندارد كه مفسّرين بآن تمسّك نمودهاند و حديث نبوى را براى خود مؤيّد قرار دادهاند و در هر حال هر كس مرتكب اين معاصى شود بجزاى اثم و گناه خود خواهد رسيد در دنيا و در آخرت عذاب او چند برابر عذاب دنيا ميشود و هميشه در آن خواهد بود بخفّت و خوارى و قمى ره فرموده آثام نام واديى است از واديهاى جهنم از روى گداخته كه حدّتش دائم است و در آن مشرك و كشنده بنا حق و زناكارانند و عذاب آنها دو چندان خواهد بود و بنابر اين مضاعف شدن عذاب براى آنستكه مشرك وقتى قاتل و زانى هم باشد عذابش چند برابر خواهد شد چون كفار معاقبند بفروع چنانچه معاقبند باصول و مضاعفه بر دو برابر و چند برابر شدن اطلاق ميشود و بعضى آنرا باعتبار تعاقب اجزاء و انواع و ايام عذاب دانستهاند و تمام اين بيانات براى آنستكه خداوند كسيرا زيادتر از ميزان استحقاقش عذاب نميكند چون ظلم است پس دو برابر شدن از ميزان استحقاق مراد نيست و مشار اليه در و من يفعل ذالك مجموع سه گناه مذكور است نه آحاد آنها بقرينه خلود كه مخصوص بكفار است و يضاعف برفع و بحذف الف و تشديد برفع و جزم و متابعت يخلد در آن دو نيز قرائت شده است اين جزاى چنين گناهكارانى است مگر كسانيكه پشيمان شوند از كردارشان و ايمان بياورند و بوظيفه دينى خود عمل نمايند خداوند بدل ميفرمايد ببركت اسلام و ايمان گناهان آنها را كه در نامه اعمالشان ثبت شده بود بحسناتى كه از آنها در دنيا صادر شده و ميشود از اسلام و ايمان و اعمال خيريّه واجبه و مستحبّه كه مقابل با عقائد و اعمال سابقه آنها است چون اسلام محو ميكند تمام معاصى و جرائم سابقه را و خدا كارش از قديم مغفرت گنهكاران و رحمت بر بندگان بوده و هست و خواهد بود در امالى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت از قول خداوند فاولئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسنات فرمود آورده ميشود مؤمن گناهكار روز قيامت تا ميايستد در موقف حساب و خدا خودش
جلد 4 صفحه 92
بحساب او رسيدگى ميكند و احدى از مردم مطّلع بر حساب او نميشود پس خداوند باو ميشناساند گناهانش را و چون اقرار ميكند بآنها خداوند بنويسندگان ميفرمايد بدل كنيد گناهان او را بحسنات و ارائه دهيد بمردم پس مردم ميگويند اين بنده هيچ گناه نداشته بعد خدا ميفرمايد او را ببهشت ببريد و اين تأويل اين آيه است كه آن در گناهكاران از شيعيان ما است بخصوص و در روايتى از آنحضرت در تفسير اين قسمت از آيه وارد است كه خدا امر ميفرمايد حسنات دشمنان ما را بدوستان ما و سيّئات دوستان ما را بدشمنان ما بدهند و اين معناى تبديل است و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود دوستى ما اهل بيت گناهان را محو و حسنات را مضاعف نمايد و خدا مظالم بندگانرا كه در عهده دوستان ما است بعهده خود گيرد مگر ضرر و ستمى را كه باهل ايمان وارد نموده باشند پس ميفرمايد بگناهان حسنات شويد و باين معانى روايات بسيارى است كه اين صحيفه گنجايش ذكر آنرا ندارد و براى انطباق اين قبيل از روايات با موازين عقليّه تحقيقاتى در اوائل كتاب گذشت.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصرِف عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً (65) إِنَّها ساءَت مُستَقَرًّا وَ مُقاماً (66)
ديگر از صفات عباد الرحمن اينکه است که كساني هستند که ميگويند پروردگار ما صرف فرما از ما عذاب جهنم را بدرستي که عذاب جهنم هست ثابت و دائم و غير مزيل.
(وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصرِف عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ) اشكال: عباد الرحمن که بندگان خاص الهي نيستند بالاخص ائمه طاهرين بالقطع و اليقين از عذاب الهي و جهنم مصروف هستند بلكه عذاب خاص اعداء آنها است اينکه چه نحوه دعاء است.
جواب: كلمه ربنا و عنّا متكلم مع الغير است و مراد ما و شيعيان ما و دوستان ما را از عذاب جهنم مصروف فرما و اينکه يك نوع شفاعت است در حق اهل ايمان به علاوه صرف عذاب منوط به توفيق و عنايت خداوند است به اينكه موفق شدند به ايمان كامل و اعمال صالحه و تقوي تا مقام عصمت تمام به عنايت او است.
جلد 13 - صفحه 654
(إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً) غرام را تفسير به شدت و ثبات و دوام كردند و شدت و عظمت و الم او را در قرآن بيان فرموده عذابا شديدا.
عذاب اليم، عذاب عظيم، عذاب مهين و اما ثبات و دوام او را فرموده (خالدا فيها لا يفتر عنهم العذاب كُلَّما أَرادُوا أَن يَخرُجُوا مِنها مِن غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها) و غير اينها از آيات. و اشاره اينکه عذابها است آيه بعد (إِنَّها ساءَت مُستَقَرًّا وَ مُقاماً).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 65)- چهارمین صفت ویژه آنان خوف و ترس از مجازات و کیفر الهی است «و آنها کسانی هستند که پیوسته میگویند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما بر طرف گردان که عذابش سخت و شدید و پر دوام است» (وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً).
زیده تفسیر نمونه، ج3، ص: 349
نکات آیه
۱ - بندگان خالص خدا، پیوسته از پروردگارشان خواستار رهایى از عذاب دوزخ اند. (و عباد الرحمن ... و الذین یقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم) فعل مضارع «یقولون» مفید استمرار است.
۲ - عذاب جهنم، پیوسته و گریزناپذیر است. (إنّ عذابها کان غرامًا) «غرام» به معناى عذاب، شرّ دائم و بلاى گریزناپذیر است (لسان العرب).
۳ - پیوستگى و گریزناپذیرى عذاب جهنم، سبب دست به دعا برداشتن و تضرع بندگان خالص خدا براى رهایى از آن عذاب (و الذین یقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاکان غرامًا) جمله «إنّ عذابها...» در مقام تعلیل براى جمله قبل است; یعنى، به این سبب بندگان خدا از پروردگار خواستار رهایى از عذاب دوزخ اند که چون آن عذاب دائمى و گریزناپذیر است.
۴ - پیوستگى و گریزناپذیرى عذاب جهنم، موجب هراسناکى و اضطراب شدید بندگان خالص خدا از سرنوشت اخروى شان (إنّ عذابهاکان غرامًا) درخواست رهایى از عذاب و تعلیل آن به این که آن عذاب دائمى و گریزناپذیر است، برداشت فوق را مى رساند.
۵ - پیوستگى و گریزناپذیرى عذاب جهنم، مقتضى ترس، اضطراب، تضرع و دعا کردن به درگاه الهى براى رهایى از آن (ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاکان غرامًا)
۶ - بندگان خالص خدا، مردمى فروتن و خود کم بین در برابر خدا (ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاکان غرامًا) برداشت فوق، با توجه به این نکته است که بندگان خالص خدا، با آن که مردمى شب زنده دار و عابداند، اما باز از عذاب دوزخ در هراس و اضطراب اند.
۷ - مؤمنان نباید به خاطر عبادت و رفتار خوب خود، به عجب و غرور گرفتار آیند و خویشتن را بى نیاز از تضرع و دعا بپندارند. (و الذین یبیتون لربّهم ... یقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاکان غرامًا)
۸ - بندگان خالص خدا، بسیار نگران و هراسناک از لغزش خویش و نافرمانى خدا (ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاکان غرامًا) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که عذاب دوزخ براى کیفر دادن مجرمان است. بنابراین ترس عبادالرحمان از عذاب دوزخ، حاکى از آن است که آنان از جرم و خطایى که مرتکب شده اند - هر چند ارتکاب جرم از ایشان بسیار کم اتفاق مى افتد - بسیار نگران و مضطرب اند.
۹ - تشویق خداوند به دعا و تضرع به درگاه الهى و درخواست رهایى از عذاب اخروى (و الذین یقولون ربّنا اصرف عنّا ... إنّ عذابهاکان غرامًا)
موضوعات مرتبط
- اضطراب: عوامل اضطراب ۵
- بندگان خدا: اضطراب بندگان خدا ۴; ترس بندگان خدا ۴; تواضع بندگان خدا ۶; دعاى بندگان خدا ۱; صفات بندگان خدا ۶، ۸; عوامل تضرع بندگان خدا ۳; فلسفه دعاى بندگان خدا ۳; نگرانى بندگان خدا ۸
- ترس: ترس از جهنم ۴، ۵; عوامل ترس ۴، ۵
- تضرع: تشویق به تضرع ۹
- جهنم: جاودانگى عذابهاى جهنم ۲، ۳، ۴، ۵; حتمیت عذابهاى جهنم ۳، ۴; درخواست نجات از جهنم ۱، ۳; ویژگیهاى عذاب جهنم ۲
- خدا: تشویقهاى خدا ۹
- دعا: تشویق به دعا ۹; زمینه دعا ۵
- عُجب: اهمیت اجتناب از عُجب ۷
- عذاب: درخواست نجات از عذاب اخروى ۹
- عصیان: نگرانى از عصیان از خدا ۸
- مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۷
- نیازها: نیاز به تضرع ۷; نیاز به دعا ۷