السّامِرِي
ریشه کلمه
- سامرى (۳ بار)
قاموس قرآن
[طه:85]. سامرى همان يهودى از قوم موسى است كه گوساله را ساخت و بنى اسرائيل را به پرستش آن دعوت كرد. اين كلمه سه بار در قرآن مجيد آمده است: طه آيات 85،87،95. حضرت موسى چون بتى اسرائيل را به صحراى سينا آورد به دستور خداوند لازم بود كه موسى در طور به وعدگاه خدا برود تا كتاب تورات بر وى نازل گردد. خدا سى روز بر موسى وعده كرده بود و آن را باده روز ديگر تكميل نمود. موسى وقت رفتن برادرش هارون را در جاى خود گذاشت و دستور خويش را به وى اعلام كرد چنانكه در سوره اعراف آيه 142 آمده است. به نظر مىآيد چون سى روز گذشت و موسى نيامد سامرى از اين جريان استفاده كرده دست به ساختن گوساله زده است. مختصر مطلب در قرآن مجيد چنين است: خداوند موسى را از ماجراى سامرى خبر داد، موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خويش باز گشت. و مردم را ملامت كرد و گفت: آيا خدا به شما وعده نيكو نداد؟ مگر مدت غيبت من به نظرتان طولانى بود؟ يا خواستيد غضب خدا بر شما در آيد كه از وعده من تخلّف كرديد؟ گفتند: ما به اراده خود از وعده تو نخلّف نكرديم بلكه محموله هائى از زيور فرعونيان با خود آورده بوديم كه آنهارا در آتش بيافكنديم و سامرى نيز همچنين بيفكند و گوسالهاى بيجان به ساخت كهصداى گوساله داشت. آن وقت او و اتباعش گفتند:اين معبود شما و معبود موسى است. موسى آن را از ياد برده است . ولى آنها مىديدند كه گوساله سخنى به آنها سود و زيانى ندارد و اين چنين چيز نمىتواند معبود باشد. پيش از آمدن موسى، هارون به مردم تذكر داده و گفته بود كه: مردم به فتنه افتاديد پروردگار شما خداى رحمن است از من پيروى كنيد كه جانشين موسايم. گفتند:تا بر گشتن موسى همچنان در غبادت گوساله خواهيم بود. آنگاه موسى به هارون گفت: وقتى ديدى آنها گمراه شدند مانع تو چه بود كه متابعت من كنى؟ گفت: پسر مادرم ريش و سر مرا مگير ترسيدم بگوئى: ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى و گفتار مرا رعايت نكردى. آنگاه موسى رو كرد به سامرى: اين چه كارى است كردهاى؟ گفت: آنچه من دانستم اينان ندانستند مقدارى از دين تو را پذيرفتم و آنگاه ترك كردم ضميرم اين چنين وانمود. (به كلمه اثر درباره اين ترجمه رجوع شود). گفت: از ميان مردم خارج شو نصيب تو در زندگى اين است كه بگوئى دستم مزنيد و براى تو وعده عذابى است كه هرگز از آن تخلّف نيست، معبوديّت را كه به عبادت آن كمر بستهاى بنگر آن را با سوهان ريز ريز كرده به دريا خواهم پاشيد. آنگاه به مردم گفت: كعبود شما فقط خداى يگانه است كه علمش به همه چيز خداى احاطه دارد. سوره طه:85و98. در الميزان ذيل آيه «فَاذْهَبْ فَانَّ لَكَ فى الْحَيوةِ اَنْتَقُولَ لا مِساسَ» فرموده:اين دستور طرد سامرى از جامعه است كه با احدى خلطه نكند و او با كسى و كسى با او تماس نداشته باشد نه با گرفتن و دادن و نه باسكان دادن و مصاحبت و گفتگو و غير آن كه لازمه زندگى اجتماعى است و آن از سختترين انواع عقوبت است و خحلاصثه آنكه: تو بايد پيوسته تنها زندگى كنى... به قولى اين نفرينى است در حق او و در اثر آن به مرض عقام مبتلا شد هر كه به وى نزديك مىشد مىگفت لامسلس و لامساس دستم مزن. دستم مزن و به قولى به وسواس مبتلا شد از هر كس وحشت مىكرد و گريخت و فرياد مىزد: لا مساس... به نظر مىآيد: اين عذاب ظاهرى مطابق با جنايت او بود يعنى همانطور كه عّدهاى را از خدا جدا كردى بايد مردم جداگردى. پناه بر خدا از اين دروغ!!! در تورات سفر خروج باب 24 رفتن موسى به طور نقل شده و در باب 32 ساختن گوساله را به هارون برادر موسى نسبت مىدهد و گويد: چون قوم ديدند كه موسى از آمدن تأخير كرد نزد هارون آمده گفتند: برخيز و براى ما خدايان بساز هارون از طلاها گوسالهاى ساخت تا بپرستش آن شروع كردند (به اختصار) . هاكس در قاموس خود ذيل «گوساله» به آن تصريح كرده و در «هارون» گويد: او گوساله را براى اسكات قوم به ساخت و از قرارى كه معلوم مىشود هارون به بت مذكور اعتقاد نداشت، بلكه فقط از براى اسكات قوم ساخته خود به هيچ وجه نگفت: اين خداست... البته اينها دليل بر ضعف عزم و سستى رأى و رياى شخص عامل مىباشد ولى خداوند خطا و تقصير او را عفو و فرمود (تمام شد). بخوانيد و قضاوت كنيد و ببينيد كه قرآن مجيد در طرفدارى از انبياء و در تقديس ساحت آنها چه قدمهائى بر داشته و تورات محّرف آنها را در چه وضعى قرار داده است راستى اگر قرآن نبود مىبايست انبياء را در آلودگى مانند اشخاص معمولى بدانيم .